بسیار مهم و کلیدی : تولی و تبری

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بسیار مهم و کلیدی : تولی و تبری

بسمه تعالی

«تولی و تبری» دو اصطلاح قرآنی است که از دیدگاه شیعه از جمله فروع دین و از واجبات اسلام شمرده می شود. این دو واژه، به ترتیب، به معنای دوستی با دوستان خدا و نزدیکی به اهل حق و دشمنی با دشمنان خدا و دوری از اهل باطل است. در اصطلاح «تولی» به معنی اعتقاد به امامت و خلافت أئمه أطهار علیهم السلام و اظهار دوستی و علاقه نسبت به ایشان و تبری به معنی دشمنی و بیزاری از دشمنان آنان و لعن و نفرین بر آن هاست. تولی و تبری دو امر ضروری دین اسلام و از جمله واجبات الهی است و هر مسلمان وظیفه دارد تا با استفاده از دلایل عقلی و نقلی به این دو موضوع همانند سایر واجبات الهی اعتقاد پیدا کند. تولی در 57 سوره از قرآن و 233 بار، و تبری در 20 سوره و 30 بار به کار رفته است. آنچه که در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و سیره عملی آنان در روایات وارد شده و عبارات فراوانی که در کتب ادعیه و زیارات از ایشان نقل شده است خود گواه دیگری بر اهمیت و جایگاه والای تبری و تولی در مکتب تشیع و اسلام راستین است. در روایات اهل بیت علیهم السلام بر این دو اصل تاکید بسیاری شده است، از جمله:

1- رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «استوارترین دستگیره ایمان، دوستی و دشمنی برای خدا، ارتباط با دوستان خدا و گسستن از دشمنان اوست».
2-امام صادق علیه السلام فرمود: «دوستی با دوستان خدا و اطاعت از آنها و نیز بیزاری از کسانی که به آل محمد ظلم و هتک حرمت کرده اند واجب است؛ کسانی که میراث فاطمه و حق علی علیه السلام را غصب کرده اند، سنت پیامبر را تغییر داده اند و نیز ناکثین، قاسطین و مارقین» و در روایتی فرمود: «تبری از انصاب و ازلام و بت ها، پیشوایان گمراه، رهبران ستمگر و نیز دشمنی با قاتلان ائمه علیه السلام واجب شرعی است. از سوی دیگر، دوستی با مؤمنانی مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و ... نیز واجب است».

3- «قال الرضا علیه السلام: کمال الدین و لا یتنا و البرائة من عدونا؛ علی ابن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «کمال دین ولایت ماست و برائت از دشمنان ما».

4- به امام صادق علیه السلام عرض شد که شخصی شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. در ادامه حضرت فرمودند: «هیهات کذب من ادعی محبتنا و لم یتبرء من عدونا؛ هرگز چنین نیست؛ دروغ می گوید هر کس که ادعا می کند دوست ماست ولی از دشمن ما بیزاری نجوید.( بحارالانوار: ج 27، ص 58، ح 19).
5- نبی اکرم صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمودند: ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگیر به خاطر خدا و دشمن بگیر به خاطر خدا؛ پس به درستی که به ولایت خدا به کسی نمی رسد مگر از این راه و کسی طعم ایمان را نمی چشد اگر چه نماز و روزه زیاد به جا آورد مگر از راه تولی و تبری و امروز بیشترین دوستی ها و دشمنی های مردم به خاطر دنیاست و این دوستی و دشمنی دنیایی ذره ای پیش خداوند تعالی ارزش ندارد. راوی عرض کرد: چگونه بدانم دوستی و دشمنی من به خاطر خداست؛ دوست خدا کیست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا کیست تا او را دشمن بدارم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سوی مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام اشاره فرمودند و فرمودند آیا علی را می بینی؟ راوی گفت: بله. پس فرمودند: دوست بدار دوست علی علیه السلام را چون دوست علی علیه السلام ولی الله است و دشمن بدار دشمن علی علیه السلام را چرا که دشمن علی علیه السلام عدوالله است. سپس در ادامه فرمودند: «وال ولی هذا و لو انه قاتل ابیک و ولدک و عاد عدو هذا و لو انه ابوک او ولدک؛ دوست بدار دوست مولا علی را هر چند آنکه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا علی را هر چند او پدر و فرزندانت باشند (علل الشرایع: ج 1، باب 119).
6- روزی کمیت خدمت امام صادق علیه السلام رسید و شعری خواند. سپس عرض کرد ای آقای! من سوالی دارم، حضرت فرمودند: بگو. عرض کرد سؤالم درباره آن دو خبیث اولی و دومی لعنت الله علیهما است. حضرت فرمودند: ای کمیت تا روز قیامت به اندازه خون حجامت خونی در اسلام ریخته نشود و مالی حرام کسب نشود و عمل شنیع زنا انجام نگیرد مگر این که همه به گردن این دو باشد و.... (رجال کشی: ص 135 ـ بحارالانوار: ج 47، ص 323، حدیث 17).
7- قال الصادق علیه السلام: «من شک فی کفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو کافر؛ هر کس در کفر دشمنان ما و کسانی که به ما ظلم کردند شک داشته باشد، خودش کافر است (بحارالانوار: ج 8، ص 336 و ج 27، ص 62).
8- قال الصادق علیه السلام: «من لم یعرف سوء ما اتی علینا من ظلمنا و ذهاب حقنا و ما رکبنا به فهو شریک من اتی الینا فیما ولینا به؛ کسی که نفهمد و نشناسد آن چه را که بر ما وارد شد و از ظلمی که بر ما روا شد و حقی که از دست ما رفت و... پس او شریک با ظالمین است (بحارالانوار: ج 8، ص 336 و ج 27، ص 55، حدیث 11).
9- ابن ادریس از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: فردای قیامت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از لب پرتگاه جهنم همراه با امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام عبور می نمایند شخصی از داخل جهنم فریاد می زند و سه مرتبه برای نجات خود به نبی اکرم صلی الله علیه و آله استغاثه می کند ولی جواب نمی شوند بار دیگر سه مرتبه به امیرالمؤمنین علیه السلام استغاثه می کند، پس جواب نمی شنود. پس ندا می دهد « یا حسین یا حسین یا حسین اغثنی انا قاتل اعدائک؛ یا حسین!» من را نجات بده، من دشمنان تو را کشتم. در آن هنگام رسول اکرم صلی الله علیه و آله به امام حسین علیه السلام می فرمایند: برای تو دلیل آورد؛ پس امام حسین علیه السلام چون عقاب تیز پرواز او را نجات می دهد. راوی می پرسد: آن شخص کیست؟ حضرت فرمودند: مختار است. سپس راوی با تعجب سؤال می کند: چرا با آتش عذاب می سوزد با این که از قاتلین ابا عبدالله الحسین علیه السلام انتقام گرفت؟ حضرت فرمودند: به دلیل این که در قلب مختار ذره ای از محبت آن دو نفر وجود داشت. به خدا قسم اگر جبرائیل، میکائیل و اسرافیل در قلبشان چیزی از حب این دو باشد با صورت داخل آتش افکنده می شوند. (بحارالانوار: ج 45، ص 339، حدیث 5).

در اینجا روایاتی درباره تأثیر محبت به اولیای دین که موجب لحوق و الحاق می گردد به مناسبت مقام بیان می کنیم. محبت خدا و اولیای خدا مکفر گناهان است.

محبت حق عامل رستگاری:
روایت اول : در «محاسن » برقی از حسین بن مَصعب آورده است که او گوید: «از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود کسی که خدا را دوست داشته باشد و دشمن خدا را مبغوض داشته باشد، نه به جهت منقصتی که از ناحیه او به دنیای این وارد شده است و در روز قیامت حاضر شود، اگر به قدر کف تمام دریاها گناه داشته باشد خداوند می آمرزد».

روایت دوم : در «کافی» کلینی روایت می کند از فُضَیْل بن یَسار: «فضیل گوید از حضرت صادق علیه السلام از حب و بغض (محبت و دشمنی ) پرسیدم، که آیا آنها از ایمان حساب می شوند؟ حضرت فرمود: مگر ایمان غیر از حب و بغض چیز دیگری هم هست؟! و پس از آن، این آیه را قرائت کردند که خداوند ایمان را مورد محبت شما قرار داد و آن را در دلهای شما زینت بخشید! و کفر و فسوق و عصیان را در نزد شما ناپسند کرد، ایشان رستگارانند».

معیت انسان با محبوب خویش:
روایت سوم : در «محاسن» برقی از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده است که «حضرت فرمود اگر می خواهی بدانی که آیا در تو خیری هست، نگاه به دلت بکن؛ پس اگر دیدی که اهل طاعت، خدا را دوست دارد و اهل معصیت، خدا را دشمن دارد، پس بدان که در تو خیری هست و خداوند ترا دوست دارد، و اگر دیدی اهل طاعت خدا را دشمن دارد و اهل معصیت خدا را دوست دارد، پس بدان که در تو شری هست و خداوند تو را دشمن دارد؛ و انسان همیشه با محبوب خود معیت دارد».

روایت چهارم : در «سفینة البِحار» از «علل الشرآئع » از انس روایت کرده است که گوید مردی بیابانی به مدینه آمد ـ و برای ما خوشایند بود که از مردم بیابانی کسی به مدینه بیاید و از رسول الله چیزی بپرسد ـ و گفت: ای رسول خدا! ساعت قیامت چه وقت است؟ موقع نماز شد، حضرت رسول الله چون نماز را به جا آوردند گفتند: آن سائلِ از وقت ساعت قیامت کجاست؟! آن مرد گفت: مَنَم آن کس، ای رسول خدا! حضرت فرمود: برای قیامت چه چیزی تهیه کرده ای!! آن مرد گفت: سوگند به خدا نه نماز بسیار خوانده ام و نه روزه بسیار گرفته ام، مگر آنکه من خدا و رسول خدا را دوست دارم! حضرت فرمود: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب؛ انسان با محبوبش معیت دارد». أنس گوید: هیچگاه من ندیدم که مسلمانان بعد از اسلام خوشحال تر باشند از این خوشحالی که بدین سخن رسول الله پیدا کردند (سفینة البحار طبع سنگی ج1 ص199).

در «محاسن » أحمد بن محمد بن خالد برقی روایت می کند از حضرت امام محمد باقر علیه السلام که «حضرت فرمود: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: کسانی که یکدیگر را در راه خدا و بر اساس خدا دوست داشته باشند، در روز قیامت بر روی زمینی از زبرجد سبز رنگ در سایه عرش خدا از جانب راست آن وقوف دارند ـ و هر دو دست خدا راست است ـ صورت هایشان از برف سفیدتر و از خورشید تابان درخشنده تر است. هر فرشته مقرب و هر پیغمبر مرسلی به درجه و مقام آنها غِبطه می برد. مردم می گویند: اینها کیستند؟ در جواب گفته می شود: کسانی هستند که درباره خدا بیکدیگر محبت می کنند».

منبع:
معادشناسی،جلد 9، صفحه 316-309