آخرین دست نوشته شهید چمران...

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آخرین دست نوشته شهید چمران...

آخرین دست نوشته شهید چمران...


تو ذهن خیلیامون شهید چمران هنوز یه رازه... نمیدونم دکتری فیزیک پلاسما و جنگهای چریکی و نوشته های زیبای ادبی رو چه جوری میشه با هم ارتباط داد... شاید نقطه اتصال همه اینها برای شهید دکتر چمران جهاد در راه خدا بود...
هر چی که بود این اراده و این گذشت از نفس و دنیا بی نهایت ارزشمند و محترمه...

بسم الله الرحمن الرحیم

من اعتقاد دارم كه خداى بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجى كه در راه خدا تحمل كرده است پاداش مى دهد، و ارزش هر انسانى به اندازه درد و رنجى است كه در این راه تحمل كرده است، و مى بینیم كه مردان خدا بیش از هر كس در زندگى خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند. على بزرگ را بنگرید كه خداى درد است كه گویى بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره كنید كه در دریایى از درد و شكنجه فرو رفت كه نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب كبرى را ببینید كه با درد و رنج انس گرفته است.

درد دل آدمى را بیدار مى كند، روح را صفا مى دهد، غرور و خودخواهى را نابود مى كند. نخوت و فراموشى را از بین مى برد، انسان را متوجه وجود خود مى كند.

انسان گاه گاهى خود را فراموش مى كند، فراموش مى كند كه بدن دارد، بدنى ضعیف و ناتوان كه، در مقابل عالم و زمان كوچك و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش مى كند كه همیشگى نیست، و چند صباحى بیشتر نمى پاید، فراموش مى كند كه جسم مادى او نمى تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت مى كند، سرمست پیروزى و اوج آمال و آرزوهاى دور و دراز خود، بى خبر از حقیقت تلخ و واقعیت هاى عینى وجود، به پیش مى تازد و از هیچ ظلم و ستم روگردان نمى شود. اما درد آدمى را به خود مى آورد، حقیقت وجود او را به آدمى مى فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درك مى كند و دست از غرور كبریایى برمى دارد، و معنى خودخواهى و مصلحت طلبى و غرور را مى فهمد و آن را توجه نمى كند. خدایا تو را شكر مى كنم كه با فقر آشنایم كردى تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونى نیازمندان را درك كنم.

خدایا هدایتم كن زیرا مى دانم كه گمراهى چه بلاى خطرناكى است.

خدایا هدایتم كن كه ظلم نكنم زیرا مى دانم ظلم چه گناه نابخشودنى است.

خدایا ارشادم كن كه بى انصافى نكنم زیرا كسى كه انصاف ندارد، شرف ندارد.

خدایا راهنمایم باش تا حق كسى را ضایع نكنم كه بى احترامى به یك انسان همانا كیفر خداى بزرگ است. خدایا مرا از بلاى غرور وخودخواهى نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیباى تو را مشاهده كنم. خدایا پستى دنیا و ناپایدارى روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاكى مرا از یاد تو دور نكند.

خدایا من كوچكم، ضعیفم، ناچیزم،

پر كاهى در مقابل طوفان ها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزى خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستى بفهمم و بدرستى تسبیح كنم.

اى حیات با تو وداع مى كنم با همه زیبایى هایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه كوه ها و آسمان ها و دریا ها و صحراها، با همه وجود وداع مى كنم. با قلبى سوزان و غم آلود به سوى خداى خود مى روم و از همه چیز چشم مى پوشم. اى پاهاى من، مى دانم شما چابكید، مى دانم كه در همه مسابقه ها گوى سبقت از رقیبان ربوده اید، مى دانم فداكارید، مى دانم كه به فرمان من مشتاقانه به سوى شهادت صاعقه وار به حركت در مى آیید، اما من آرزویى بزرگتر دارم، من مى خواهم كه شما به بلندى طبع بلندم، به حركت درآیید، به قدرت اراده آهنینم محكم باشید، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیكر كوچك ولى سنگین از آرزو ها و نقشه ها و امید ها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید. اى پاهاى من در این لحظات آخر عمر آبروى مرا حفظ كنید. شما سالهاى دراز به من خدمت كرده اید، از شما مى خواهم كه در این آخرین لحظه نیز وظیفه خود را به بهترین وجه ادا كنید.

اى پاهاى من سریع وتوانا باشید، اى دست هاى من قوى ودقیق باشید، اى چشمان من تیزبین و هوشیار باشید، اى قلب من، این لحظات آخرین را تحمل كن، اى نفس، مرا ضعیف و ذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول مى دهم كه چند لحظه دیگر همه شما در استراحتى عمیق وابدى آرامش خود را براى همیشه بیابید و تلافى این عمر خسته كننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت كنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید، آرامشى ابدى. دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم كرد. دیگر فشار عالم و شكنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم كرد. دیگر به شما بى خوابى نخواهم داد و شما دیگر از خستگى فریاد نخواهید كرد. از درد و شكنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگى و گرما و سرما شكوه نخواهید كرد. و براى همیشه در بستر نرم خاك، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگى و عالم، لحظات لقاى پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.

خدایا! وجودم اشك شده، همه وجودم از اشك مى جوشد، مى لرزد، مى سوزد و خاكستر مى شود. اشك شده ام و دیگر هیچ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانى شوم و بر خاك ریخته شوم و از وجود اشكم غنچه اى بشكفد كه نسیم عشق و عرفان و فداكارى از آن سرچشمه بگیرد. خدایا تو را شكر مى كنم كه باب شهادت را به روى بندگان خالصت گشوده اى تا هنگامى كه همه راه ها بسته است و هیچ راهى جز ذلت و خفت و نكبت باقى نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدایى رسید.