جمع بندی استنباط از تعاریف اسلام و تناقض آن با قرآن
تبهای اولیه
سلام بر همگی
مدتی پیش کتابی در رابطه با روح خواندم. در این کتاب(از من نخواهید منبع را بگویم و تنها به محتوا توجه کنید) یک سری استناباطاتی ارائه کرده بود که به نظرم کامل و بی نقص اومد و به خودم توسنتم با ای ها تمامی تعاریفی که اسلام کرده بود رو در ذهنم کامل کنم:
در این کتاب می گفت:
هر چیزی در هستی از ارتعاشات می باشد. حال این ارتعاشات کم و زیاد دارند.{مثل مغتاطیس و موج و ...} اگر ارتعاشات کند و آهسته باشند جسم سخت تر می باشد و به نوعی قابل دیدن می شود؛ سفت تر می شود. حال اگر این ارتعاشات سریع باشند نمی توان آن چیز را دید و به نوعی لطیف تر می باشد. با این تعریف اگر بخواهیم مواد دور خود را بر اساس سرعت ارتعاش مرتب کنیم می شود:جامد
حال یعنی هر چیزی که ما می بینیم در یه دوره ای از این ارتعاشات می باشد.
یا این تعریفات میشه تمامی تعاریف رو برای خودمان حلاجی کنیم:
روح:
یک چیز که ارتعاش آن بسیار بالا و در نتیجه لطیف است و به دلیل ارتعاش سریع آن غیر قابل دیدن می باشد
جن:
جن نیز ارتعاش سریعی دارد و غیر قابل دیدن است.
جهان برزخی:
پس از مرگ روح انسان که در یک چیز با ارتعاش پایین (بدن فیزیکی) محبوس شده بود اکنون دیگر این بدن او را محبوس و محدود نکرده است در نتیجه در دنیایی قرار می گیرد که همه چیز لطیف تر و ارتعاشات آن سریعتر است. حال اگر انسان در زندگی خود توانسته باشد قدرت روحانی خود را افزایش داده باشد در دنیای برزخی می تواند بیشتر در آن دنیا اثر بگذارد. در این دنیا نیز افرادی هستند(پیامبران) که می توانند با کمک قدرتی که از تعالی روحی و تقرب به خدا به دست آورده اند تاثیراتی بر این جهان داشته باشند اما در دنیای برزخی به دلیل دنیایی با ارتعاش سریعتر و لطافت آن این تاثیر گذاری بیشتر می شود. ای بدین معنی است که اگر به قدر کافی در زندگی قدرت روحانی خود را بالا برده باشد می تواند در دنیای دیگر راحت تر روح و در واقع نفس خود را کنترل نماید و بهتر می تواند در دنیای که می تواند با روح خود بسازد زندگی کند و لذت ببرد. در این صورت بهشت مکانی است که افرادی که توانسته اند روح خود را متعالی سازند در آن قرار دارند و دنیای خود را ساخته اند. که به نظر می رسد این همان جنت دارالخلد می باشد که خداوند می فرماید هر آنچه مومنان بخواهند برای ایشان فراهم است. در مقابل این ها افرادی که در دنیای خود تنها به شکم پرستی و شهوت رانی پرداخته اند در دنیای برزخی به دلیل این تمایلات دوست دارند که کارهایی نظیر آنچه در زندگی انجام می داده اند انجام دهند اما به دلیل خوار و ذلیل شدن روح آن ها به دلیل کارهای پلید انجام شده در زندگی توانایی انجام چنین کاری را ندارند و در واقع فکر آن ها تنها به چیز های بد کشیده می شود و دوباره به دلیل لطافت دنیای برزخی به سرعت در آن دنیا اعمال می شود و باعث رنج و عذاب فرد می شود
یکی از روحانیون مطرح نیز در تفسیر سوره واقعه این چنین می گفت که:
در جهنم عذاب ها متناسب با کار افراد است و لزوما آتش عذاب هر کاری نیست بلکه در آن جا هر فرد خود عملش او را عذاب می دهد
--------------------------------------------
همه این ها را گفتم تا به این سوالات برسم:
1- آیا این تعاریف و استنباطات از دنیا و برزخ صحیح است؟
2- آیا تناقضی با قرآن دارند؟
3- دیگر سوالات را در ادامه پس از این پاسخ ها می پرسم
ممنون از توجهتون
سؤال:
آیا این دیدگاه درست است که هر چیزی در هستی از ارتعاشات است و این ارتعاشات کم و زیاد دارند و اگر ارتعاشات، آهسته باشند، جسم سخت تر بوده و به نوعی قابل دیدن می شود و اگر سریع باشند، لطیفتر شده و نمی توان آن چیز را دید. روح، یک چیزی است که ارتعاش آن بسیار بالا و در نتیجه لطیف است و به دلیل ارتعاش سریع آن، غیر قابل دیدن است و جن نیز ارتعاش سریعی دارد و غیر قابل دیدن است. در جهان برزخ نیز روح انسان، دارای ارتعاشات لطیفتر و سریعتر میگردد؟ آیا با قرآن، تناقض ندارد؟
پاسخ:
بنابر ظاهر، این سخنان، زیاد هم مطابق با قرآن کریم و آن چه از آیات قرآن کریم به دست میآید، نیستند. این که بگوییم مسأله روح و مجردات، از قبیل ارتعاشات هستند و لکن لطافت بیشتری دارند، درست به نظر نمیرسد.
وقتی به قرآن مراجعه میکنیم، میفرماید: «یسألونک عن الروح قل الروح من أمر ربی و ما أوتیتم من العلم إلا قلیلاً» (1)
در این آیه شریفه، روح را از قبیل امر پروردگار میشمارد و در اواخر سوره یس، میفرماید: «إنما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شئٍ» (2)، امر الهی از قبیل ایجاد است و ایجاد شیء، همان وجود او است؛ اما نه از هر جهت؛ بلکه از آن حیث که مستند به خداوند متعال است و قائم به اوست و قول خدا، همان فعل خداوند است.
نکته دیگری که از آیه شریفه به دست میآید، روح از قبیل عالم ملکوت است، نه عالم ملک، و عالم ملکوت، از قبیل مجردات است، نه مادیات؛ ولی تفسیری که شما ارائه میدهید، تفسیری مادی است که با بیان قرآن در باب روح نمیسازد. (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به جلد 13 المیزان، ص 193 به بعد)
این نکته را هم در مورد فرمایشات حضرت عالی عرض کنم که آن چه از آیات قرآن، به دست میآید وقتی انسانهای گناهکار به عالم برزخ وارد میشوند، به خداوند التماس میکننند که آنها را به دنیا برگرداند تا کار نیکی انجام دهند و دوباره برگردند که بتوانند در آسایش زندگی کنند.
«حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربِّ ارجعونِ، لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکتُ» (3) پس دیگر اصلا بحث انجام کارهای قبیح و معصیت نیست که روح این افراد توان آن را نداشته باشد؛ بلکه آروزی آنها بر گشت به این دنیا برای انجام اعمال صالح است که این اجاره به آنها داده نخواهد شد.
نکته دیگر این که از نظر معارف دینی و ودلایل دینی، مکان عمل، این دنیا است و زمانی که دنیا تمام شد، دیگر دوره عمل تمام شده است و زندگی، بر اساس اعمالی است که تا آن موقع کسب کرده است.
با توجه به توضیحی که بیان شد، این گفتار شما با قرآن کریم تناقض دارند.
منابع:
1. اسراء: 17/ 85.
2. یس: 36/ 84.
3. مؤمنون: 23/ 99 ـ 100.