تفاوت اساسی مذهب شیعه وسنی

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت اساسی مذهب شیعه وسنی

سلام دوستان
سوال من اینکه تفاوت اساسی مذهب شیعه وسنی در چی هستش ؟
بجز از امامت که ما قبول داریم وسنی ها قبول ندارند ویا نحوی خواندن نماز . وضو . که مطرح میشود .
برام علامت سوال شده مگه از اول شیعه وسنی بوده ؟ نه
این اتفاقات بعد از وفات پیامبر افتاده و تاجایی که مطالعه کردم در زمان امام صادق به بعد شیعه وسنی به این شدت مطرح شده است. در ضمن شاگردان امام صادق بودن که مذهب سنی را طرح کردن لطف کنید و این سورل من را پاسخ بدین
با تشکر

اگر بخواهيم به تمام تفاوت های شيعه و سنی اعم از فقهی، کلامی، حديثی، تاريخی و...بپردازيم وقت و صفحات فراوانی را به خود اختصاص می دهد که مجال آن نيست. لذا تنها به تفاوتهای اصلی اشاره می شود.
1) اختلاف اساسي شيعه و سني برسر خلافت اسلامي و مرجعيت ديني است. اهل سنت امامت را به عنوان رهبري اجتماع قبول دارند، ولي امامت به معناي مرجعيت ديني و به معني ولايت را نمي پذيرند. اهل تسنن براي هيچ كس حتي براي ابوبكر و عمر و عثمان چنين منصبي را قائل نيستند، از اين رو عصمت را در امام و خليفه لازم نمي دانند، ولي شيعه امامان خود را معصوم از خطا مي دانند. از اين رو استاد مطهري(ره) اختلاف سني و شيعه را در بحث امامت ريشه اي مي داند و مي گويد: "آن چيزي كه شيعه به نام امامت معتقد است، غير از آن چيزي است كه آن ها به نام امامت معتقدند. آن چه اهل تسنن به نام امامت معتقدند، يك شأن دنيايي امامت معتقدند. امام همان حاكم ميان مسلمين، فردي از افرادي مسلمين كه بايد او را براي حكومت انتخاب كنند. آن ها بيش از حكومت بالا نرفتند، ولي امامت در شيعه مسئله اي است تالي تلو نبوت و بلكه از بعضي از درجات نبوت بالاتر است".
در هر صورت امامت نزد سنی يك مسئلة فرعي مثل نماز خواهد بود، اما امامت در شيعه مفهومي است نظير نبوت. در حقيقت ولايت ادامه نبوت است. اين از رو بايد در كنار نبوت به عنوان يكي از اصول و پايه های دين مطرح گردد.
شيعيان پيرو حضرت علي‌و معتقد به جانشيني بي‌واسطة آن حضرت بعد از پيامبر گرامي‌و نص و تصريح ولايت آن حضرت در غديرخم از طرف پيامبر اكرم‌مي‌باشند كه در پي آن پيامبر اسلام‌مردم را در صحراي گرم و سوزان "خُم‌ْ" متوقف كرد و با بيان خطبه‌اي از جمله فرمود: "من كنت مولاه فهذا علي مولاه‌; هر كس من مولا و ولي او بوده‌ام‌، علي‌ مولا و ولي او است‌..." و به همين مناسبت آية 62، سورة مائده نازل شد.(الكافي‌، محمد بن يعقوب كليني‌;، ج 1، ص 420، دارالكتب الاسلامية‌، تهران‌.) و حديث مذكور در منابع و كتاب‌هاي معتبر اهل تسنن نيز نقل شده است‌.(ر.ك‌: الدر المنثور، جلال الدين السيوطي‌، ج 3، ص 98، داراحيأ التراث العربي‌، بيروت‌.)
به اعتقاد شيعيان ولايت و امامت حضرت علي بن ابيطالب‌ در قرآن كريم نيز مورد تأكيد قرار گرفته و شأن نزول آية 55، سورة مائده كه به آيه ولايت معروف است ـ و نيز بسياري ديگر از آيات قرآن كريم دربارة حضرت علي‌مي‌باشد.(ر.ك‌: تفسير مجمع البيان‌، مرحوم طبرسي‌;، ج 2، ص 126ـ129، منشورات دارمكتبة الحياة‌، بيروت‌.)
شيعه معتقد است كه پس از حضرت علي‌امامام معصوم‌: يكي پس از ديگري جانشين پيامبر و بيان كننده قرآن و احكام الهي هستند و معتقدند كه تمام وظايف و شئوون پيامبر به جز دريافت وحي تشريعي‌، براي آنان ثابت است‌، به همين جهت احكام و معارف اسلامي را از آنان دريافت نموده و پيرو مكتب اهل بيت‌: مي‌باشند.
شيعيان همچنين معتقدند كه پيشواي مسلمانان بايد عادل‌، عالم و معصوم باشد و چنين كسي منصوب شده از ناحيه خداوند متعال است و شخص غيرمعصوم نمي‌تواند امامت و ولايت مسلمانان را بر عهده بگيرد و آيه تطهير(احزاب‌،33) دليل روشني بر عصمت اهل بيت‌: مي‌باشد.(ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 17، ص 297ـ306، دارالكتب الاسلامية‌، تهران‌.)
ولي اهل تسنن چنين اعتقادي را ندارند و جانشيني پيامبر گرامي‌را به بيعت جمعي از مسلمانان با فردي و يا وصيت يك خليفه نسبت به خليفة بعد از خود و... معتبر مي‌دانند و اعتقاد دارند كه براي خلافت و رهبري مسلمانان عصمت شرط نيست و مردم هر كس را برگزيدند گر چه عادل هم نباشد، كفايت مي‌كند! آنان بعد از رحلت پيامبر گرامي‌به خلافت ابوبكر، عمر و عثمان معتقد هستند و حضرت علي‌را خليفة چهارم‌! مي‌دانند.
آنان منصبي را كه شيعيان براي امامان معصوم‌: قائلند، قبول ندارند و اغلب آنان در احكام و معارف اسلامي از فتاواي چهار امام معروف خود و احاديثي كه در كتاب‌هاي روايي خود مانند "صحاح ستة‌" و... جمع آوري شده‌، پيروي مي‌كنند.
از آن جا كه شيعيان براساس دلايل عقلي و نقلي معتبر مانند: حديث "ثقلين‌" و دلايل ديگر در احكام و معارف اسلامي پيرو مكتب اهل‌بيت‌: ]قرآن و عترت‌[ مي‌باشد; ولي اهل سنت از آنان پيروي نمي‌كنند; به همين جهت بين شيعه و اهل سنت در معارف اسلامي و احكام شرعيه مانند: وضو، نماز و... تفاوت‌هايي وجود دارد كه در اين باره (اختلاف معارف و احكام شرعي‌) كتاب‌هاي مستقلي نوشته شده كه كتاب "الخلاف‌" مرحوم شيخ طوسي; بحوث في الملل والنحل‌، آية الله جعفر سبحاني‌; الفقه المقارن للاحوال الشخصية بين المذاهب الاربعه السنية والمذهب الجعفري‌، بدران ابوالعينين بدران‌; و... از جمله آن‌ها است‌.

2) اختلاف ديگر سني و شيعه در مورد صحابه رسول الله است. اهل سنت معتقدند همة صحابه عادل اند. ابن حجر مي گويد: "اهل سنت اجماع دارند بر اين كه همة صحابه عادل اند.
اما شيعه معتقد است در صحابه منافق نيز وجود داشته و آيه "افك" گواه بر اين مدعا است. از طرفي در منابع شيعه و سنی پيامبر اكرم(ص) ملاك جدايي مؤمن و منافق را محبت امام علي و بغض آن حضرت قرار داده اند.
از اين رو هر كس بغض علي(ع) را داشته باشد و با او بجنگد، منافق خواهد بود و در اين جهت فرقي بين صحابه و غير صحابه نيست.
شايان ياد آوري است كه امروزه برخي از اهل سنت، عدالت صحابه را قبول ندارند.

3- اختلاف اصلي ديگر در منابع استنباط احكام اسلامي است. اهل سنت در كنار كتاب و سنت و اجماع،‌ قياس، استحسان واجتهاد صحابه و... را نيز به عنوان يكي از منابع اصلي شناخت و تعيين احكام بر شمرده‌اند كه منظور از اجتهاد،‌ عمل به رأي است. نزد شيعه و اهل بيت، قرآن و سنت دو منبع اساسي براي احكام الهي است و قياس و عمل به رأي و اجتهاد جايگاهي ندارد. اهل بيت خود نيز حكمشان را مستند به قرآن و سنت رسول مي كردند.به صورت كلي به اعتقاد شيعه اماميه , هيچ كس جز نبي اكرم (ص ) حق تشريع , تفسير و تبيين احكام الهي را ندارد. پيامبر اكرم (ص ) از طريق اتصال به منبع غيب , از احكام الهي مطلع مي شدند و مأمور به تبليغ اين احكام بودند. پس از پيامبر اسلام طبق نص و تصريح ايشان , ائمه (ع ) براي تبيين احكام الهي (و نه تشريع آن) منصوب شده اند. از جمله طبق حديث مورد اتفاق جميع فرق مسلمين : «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكتم بها لن تضلوا ابدا ; دو شيء گرانبها ميان شما باقي مي گذارم : كتاب خدا و اهل بيتم , مادامي كه به اين دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد».
البته اختلافات ديگري نيز در مسائل جزئي و امور عبادي وجود دارد، مانند نحوه وضو گرفتن، نحوه نماز خواندن كه همه به مبناي كلامي واعتقادي بر مي گردد كه توضيح داده شد.
البته شباهت هاي سني و شيعه زياد است. در اصل اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد و قرآن و كعبه و وجوب نماز و روزه و زكات و بقيه فروع دين بسياري از احكام و محرمات مانند حرمت قمار و شراب و دروغ و غيبت و... وحدت نظر وجود دارد.

4- همچنانكه اشاره شد اهل سنت چون به امامت و عصمت اعتقادندارند درنتيجه كليه مسائل اعتقادي و احكام و ساير آموزه هاي مذهب خود را از افراد و غير معصوم گرفته اند و اما شيعه كليه آموزه هاي ديني را از امامان معصوم فراگرفته اند . شيعه تحت تعليم امامان معصوم است و اهل سنت عمده مباني اعتقادي و فرعي را از اشخاص حداقل قرن بعد از پيامبر مثل ابو حنيفه - احمدبن حنبل - مالك - شافعي ميگيرند لذا از همين رهگذر اختلافاتي در فروعات فقهي و اصول اعتقادي داريم ضمن اينكه در اصل توحيد - نبوت - معاد اصل نماز روزه و مسائل ديگر اشتراكاتي داريم اما مواردي هم مثلاً در صفات خدا - شرائط نبي و مباحثي مثل رجعت و چگونگي نماز وروزه و 000 اختلافاتي داريم .

‌5- با ارتحال جانسوز پيامبر گرامي اسلام‌و قطع ارتباط مسلمانان با غيب و وحي دراثر استفاده از رأي و اجتهاد شخصي‌، اختلاف‌هاي فراواني بين مسلمانان بوجود آمد که از جمله آنها اختلاف در آوردن قلم و كاغذ طبق درخواست پيامبر گرامي‌پيش از وفات آن حضرت بود.
6- اختلاف ديگر در رحلت پيامبر گرامي اين بود که ‌به اين معنا كه آيا آن حضرت مي‌ميرد و يا مثل حضرت عيسي به آسمان برده مي‌شود که عمر بن خطاب منکر رحلت آن حضرت بود!
7- اختلاف در محل دفن آن حضرت.
‌8- اختلاف در فدك كه متعلق به حضرت زهرا( سلام الله عليها) بود و... هر كدام از اختلاف‌هاي مذكور براي اسلام و مسلمانان زيان‌هايي را در بر داشت‌، ولي مهمترين و برجسته‌ترين اين اختلافها بحث امامت و جانشيني پيامبر گرامي‌بود كه ساير اختلاف‌ها را تحت الشعاع خود قرار داد.

كتاب جهت آشنايي بيشتر
1- كتاب محمدرضا مظفر ( عقايد شيعه ) ترجمه استشهادي
2- كتاب سيد عبدالحيسن شرف الدين ( اجتهاد در مقابل نص ) جهت آشنايي با مسائل شيعه و سني مراجعه فرمايد .
3- ملل و نحل جعفر سبحاني
4- كتاب معالم المدرستين يا ترجمة آن به نام نشانه هاي دو مكتب علامه سيد مرتضي عسگري مراجعه فرماييد.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست عزیز جناب tmam77

اولا که اهل سنت و شیعه حتی در اصول هم با همدیگر اختلاف دارند! چگونه ؟ برای مثال به چند نمونه اشاره می کنم که اگر خواستید هرکدام را برایتان مستند بررسی می کنم.

ابتدا در توحید:

اهل سنت معتقند که خداوند لااقل در آخرت و در روز قیامت با همین چشم سر دیده خواهد شد. و این با اعتقاد دیده نشدن خدا چه در دنیا و چه در آخرت مخالف است!!!
در حقیقت اهل سنت قائل به جسم بودن خدا هستند چون برای دیده شدن با چشم سر باید جسم باشد.
یا اینکه خدا در عرش نشسته است و رانش از کنار عرش بیرون زده است.
و یا اینکه قد خداوند 60 ذراع است!!!

در مورد نبوت:

آنها طبق گفته عمر ابن خطاب معتقدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ( العیاذ باالله ) هذیان هم می گوید!!! یا اینکه حتی شیطان هم می تواند به ایشان وحی کند.
و این با عقیده عصمت ایشان و سخن گفتن با وحی خداوند در تضاد است.

و در دیگر موارد که سرور عزیزم جناب گمنام زحمت اکثر آنها را کشیده اند.

التماس دعا - یاعلی

سلام بر دوستان عزیز
اصل اجتهاد در دو مذهب شیعه و اهل سنت مورد اتفاق طرفین است منتهی در منابع استنباط احکام و چگونگی استنبا ط اختلاف است . اولین منبع قران است که اصل مشترک شیعه وسنی است .

دومین منبع سنت پیامبر است که مورد اتفاق است اما بحث بر سر این است که کدام طریق سنت صحیح را بیا ن میکند ایا اهل بیت یا صحابی {که البته برای شناخت روایات در فریقین علم رجال و درایه مورد اهمیت است } شیعه عمل اهل بیت را داخل در سنت و مبین سنت میداند بخلاف اهل سنت که اهل بیت را داخل در صحابه یا تابعین میدانند{که البته این امر یعنی کنار گذاشتن یکی از دو ثقل در حدیث ثقلین که جناب مسلم در صحیح خود اورده} که مثلا اگر سید شباب اهل جنت امام حسن یا امام حسین علیهما السلام روایتی نقل کنند همسان روایت ابو هریره از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم خواهد بود و اگر امام سجاد علیه السلام روایتی نقل کند مثل سایر تابعین خواهد بود .

سومین منبع اجماع است شیعه اجماع را بما اینکه اجماع است قبول ندارد یعنی به تنهایی ارزش ندارد بلکه ا ز ان جهت که کاشف از سنت است مورد قبول است ولی اهل سنت ان را به عنوان اصل مستقلی قبول دارند .
چهارمین منبع عقل است که مورد قبول شیعه است که اهل سنت قیاس را داخل ان نمودند که شیعه اطلاق انرا قبو ل ندارد موارد دیگر که اهل سنت بخاطر عدم اتصال به پیامبر {ص} برای استنباط احکام وضع نمودند که البته مورد عمل همه اهل سنت نمی باشد میتوان از استحسان، فتح ذرایع، سد ذرایع، مصالح مرسله نام برد که شیعه این موارد را مردود میداند .

وقتی منابع استنباط مختلف باشد معلوم است چه اختلافی در احکام فقهی پیدا میشود حتی در نزد عامه لذا می بینیم فقهای مدینه که مخالف ابو حنیفه بودند او را لعنت نمودند و گفتند اسلام را تکه تکه نمود و مولودی از او شومتر خلق نشده .

بسم الله الرحمن الرحیم

شيعه خود را ملزم مي‏داند، بعد از پیامبر (ص)، امامت و خلافت اميرالمؤمنين علي‏عليه السلام ويازده فرزندش را بپذيرد و پذيرفته است و از آنان پيروي مي‏کند لذا به عنوان شيعه شناخته شده است.
همچنين شيعه مسائل اعتقادي و اخلاقي و فروع دين خود را از قرآن کريم و سنت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم که بر گرفته از بيانات اهل بيت آن حضرت‏ است اخذ و به آن بزرگواران رجوع و از آنان تبعيت مي‏کند. و طبق حديث ثقلين مرجع احکام و مسائل دين را تنها اهل بيت عصمت و طهارت‏عليهم السلام مي‏داند و به همين لحاظ نيزبه‏آنان‏شيعه (يعني‏پيرو) علي‏وآل‏علي‏عليه السلام‏گفته‏شده‏و مي‏شود.
و نيز رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله و سلم در حال حيات خود پيروان اميرالمؤمنين‏عليه السلام را به اين نام معرفي و آنان را شيعه خوانده است، آنجا که با اشاره به علي بن ابيطالب‏عليه السلام فرموده است: «وَالَّذي نَفْسِي بِيَدِه، اِنَّ هذا و شِيعَتَهُ لَهُم الفائِزُونَ يَومَ القيامَة.» «قسم به آن که جانم به دست قدرت اوست، بدرستيکه اين [علي‏عليه السلام] و شيعيانش در روز قيامت رستگارانند.»
ولي اهل تسنن در مقابل شيعه از اهل بيت رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم اطاعت و تبعيت نکرده و نمي‏کنند و مدّعي هستند که فقط به سنت رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم عمل مي‏کنند و باين لحاظ سنّي و اهل تسنن ناميده شده‏اند.

tmam77;20058 نوشت:
برام علامت سوال شده مگه از اول شیعه وسنی بوده ؟ نه این اتفاقات بعد از وفات پیامبر افتاده و تاجایی که مطالعه کردم در زمان امام صادق به بعد شیعه وسنی به این شدت مطرح شده است. در ضمن شاگردان امام صادق بودن که مذهب سنی را طرح کردن لطف کنید و این سورل من را پاسخ بدین با تشکر

با سلام

تاريخ بشر گواهي مي دهد كه هميشه، وقتي كه يك دين اعم از دين آسماني و غير آسماني ظهور كرده است، پيروان آن به علل و عوامل مختلف اجتماعي، رواني و اخلاقي باعث انشعاب و تفرقه در دين گرديده و موجب ايجاد فرقه ها و مذاهب مختلف شده اند.
دين اسلام به دليل اينكه يك دين الهي(1) و مبتني بر حقيقت و نيازهاي مادي و معنوي بشر و همسو با فطرت ثابت انسان(2) مي باشد، هيچگونه تغيير و تبديلي در حقيقت آن از طرف هيچ كس امكان پذير نمي باشد. بنابراين با انشعاب و ايجاد فرقه هاي متعدد خود دين منشعب نگرديده بلكه اين مسلمانان هستند كه راه هاي مختلفي را در پيش گرفته و هر كسي راه خود را دين اسلام تلقي نموده و آن را حق پنداشته است.
اين مسلم است كه خداي متعال دين كاملي را با رسالت خاتم الانبياء ـ صلي الله عليه و آله ـ براي بشر نعمت بزرگي قرار داده است.(3) در اين راستا يكي از برنامه هاي مهم رسمي و الهي پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بيان و تثبيت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود(4) و تلاش ممتدي را براي اين امر مهم در زمان ها و مكان هاي متعددي نمودند. روايات و حوادث تاريخي متعددي از آن جمله حديث ثقلين(5)، حديث منزلت(6)، حديث و واقعة تاريخي غدير(7)، حديث قلم و دوات(8) و... دلايل قطعي بر اين مطلب مي باشند.
عدة محدودي از اصحاب بر اساس آيات قرآن كريم، هم سخنان و سفارشات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ را وحي الهي دانسته(9) و هم معتقد به وجوب پيروي از آن حضرت بودند(10)، لذا از سخنان و دستورات آن حضرت در مسئلة امامت پيروي نمودند و بر اصل اسلام باقي ماندند و اين روايات را سرلوحة هدايت خودشان قرار داده و بعد از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اعتقاد به امامت امام علي ـ عليه السلام ـ و ساير اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را در حوزه ديني خودشان حفظ نمودند. اين دسته از مسلمين توسط خود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شيعه ناميده شدند(11) و بعد از رحلت آن حضرت بر همين نام تا امروز باقي ماندند.
اما عده اي از صحابه حالا به هر علتي از اين اصل انحراف نموده و به دستورات پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ اعتنا نكرده و در روز وفات حضرت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در حاليكه علي ـ عليه السلام ـ با ساير بني هاشم مشغول كفن و دفن بودند، خودسرانه با توجه به اينكه قبلاً هم با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در مسئلة امامت و خلافت به مشاجره پرداخته بود(12) شورايي را تشكيل داده و بعد از جدال و منازعات شديد بين مهاجرين و انصار، مهاجرين موفق مي شوند كه ابوبكر را به دستور عمر به عنوان خليفه تعيين كنند.(13) و بدين گونه زمام حكومت و امور سياسي و نظامي امت اسلامي را قبضه نمايند. و بعد از آن با شگردها و روش هاي مختلفي براي ابوبكر بيعت گرفتند.
اين دسته از مسلمين در ابتداء عنوان خاصي نداشتند بلكه به عنوان طرفداران عمر و ابوبكر معروف بودند و بنابر قول ابوحاتم رازي بعد از كشته شدن عثمان در زمان معاويه و بعد از آن به «عثمانيه» ناميده مي شدند و شيعيان علي ـ عليه السلام ـ در اين زمان به نام علويه معروف بودند تا اينكه در زمان عباسيان نام علويه و عثمانيه نسخ گرديدند و علويه بنام پيشين خود يعني شيعه برگشتند و بر ديگران اسم اهل سنت گذاشته شد و اين اسم تا امروز ادامه دارد.(14)

پاورقی:
1. آل عمران:19.
2. روم:30.
3. مائده:3.
4. مائده:67.
5. نيشابوري، حاكم محمد بن محمد، المستدرك علي الصحيحين، بيروت، دارالمعرفه، بي تا، ج3، ص110.
6. نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، بي تا، ج7، ص120.
7. ابن اثير، اسدالغابه، تهران، اسماعيليان، بي تا، ج5، ص205.
8. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارصعب، بي تا، ج3، ص91.
9. نجم:3 و 4.
10. نساء:‌95 و حشر:7.
11. طوسي، مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعه، اول، 1411 ق، ص 16. و متقي هندي، علي، كنز العمال، بيروت، موسسه الرساله، ج13، ص156، حديث 36483.
12. هيتمي، احمد بن حجر، الصوارق المحرقه، مصر، مكتبه القاهره، بي تا.
13. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارصعب، بي تا، ج2، ص291.
14. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، ص168.

tmam77;20058 نوشت:
سلام دوستان سوال من اینکه تفاوت اساسی مذهب شیعه وسنی در چی هستش ؟ بجز از امامت که ما قبول داریم وسنی ها قبول ندارند ویا نحوی خواندن نماز . وضو . که مطرح میشود .

با سلام
شيعه از نظر عقايد اسلامي و فقهي خود را وابسته به ائمه ـ عليهم السلام ـ مي داند. و امام را كسي مي داند كه از درياي علم پيامبر بهره مند و با عصمت و درايت به تفسير حقيقي اسلام و بيان سنت اصيل مي پردازد. و با استناد به حديث ثقلين كه اهل سنت نيز آن را روايت كرده اند، ائمه را ثقل و مفسري در كنار قرآن مي داند. و با چنين پشتوانه اي به آرامش برخورداري از اسلام ناب مي رسد. امّا اهل سنت برخلاف وصاياي قرآن و پيامبر، راهي جداگانه براي خود برگزيدند. كه ريشه در دلِ تاريخ سياسي بعد از رحلت پيامبر داشت. آنها از نظر كلامي (علم عقايد اسلامي) پيرو واصل بن عطا (80-180 هـ) و ابوالحسن اشعري (270-335 هـ) شدند. كه دسته اول به معتزله و گروه دوم به اشاعره مشهور شدند. بعدها اشاعره جهت تضعيف پايگاه اجتماعي معتزله، اصطلاح اهل سنت را براي خود برگزيدند.(1) پيروان معتزله بعدها توسط متوكل عباسي نابود شدند و از آن هنگام به بعد، اكثريت اهل تسنن تابع ابوالحسن اشعري مي باشند. امّا از نظر فقهي، هر بخشي از اهل سنت تابع يك پيشوا مي باشند. حنفي ها تابع ابوحنيفه (80-150 هـ) و مالكي ها از مالك بن انس (95-179هـ) و شافعي ها از شافعي (150-204 هـ) و حنبلي ها از احمد بن حنبل (165-241 هـ) تبعيت مي كنند. و به دليل اينكه ابوالحسن اشعري از نظر فقهي تابع شافعي بوده، اكثريت اهل تسنن پيرو شافعي هستند. فرقة وهابيت كه اخيراً در ميان اهل تسنن پيدا شده، پيروان محمد بن عبدالوهاب مي باشند كه وي تابع ابن تيميه حنبلي شامي بوده است. او مدعي شد كه برخي از افكار مسلمانها مثل اعتقاد به شفاعت و بعضي از كارهايشان مثل توسل جستن به پيامبران و اولياء الهي، شرك است. ولي ساير مسلمانها نظر وهابيت را ردّ نموده و اينگونه اعتقاد و اعمال را مخالف توحيد در عبادت نمي دانند.(2)

ريشة جدايي: از آنجا كه ريشه جدايي شيعه از اهل سنت، مسأله امامت مي باشد، ابتدا بحث كوتاهي درباره امامت بيان مي نمائيم.
قاضي ابوبكر باقلاني از بزرگان اشاعره دربارة امامت مي گويد: «امامت فقط با نص يا انتخاب بايد صورت پذيرد.» وي آنگاه وجود نص را به دليل اين كه چنين نصي به دست ما نرسيده است، باطل دانسته و تنها راه تعيين امامت را، انتخاب مردم مي داند.(3) ولي شيعه معتقد است كه امامان دوازده گانه براساس نصوصي كه از پيامبر و ائمه قبلي وجود داشته به امامت رسيده اند.(4) پس دربارة امامت، نص وجود داشته و نوبت به انتخاب مردم نمي رسد.
پس از امامت، اهل سنت دربارة برخي ديگر از مسائل مربوط به اصول عقايد، نگاه متفاوتي دارند كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. صفات خداوند: اهل سنت (اشاعره) معتقد به عدم وحدت صفات با ذات خداوند هستند. ولي شيعه به دليل برخورداري از ديدگاه بلند توحيدي، صفات خداوند را عين ذاتش دانسته و تعدد صفات با ذات را مخالف توحيد مي داند.
2. عدل الهي: اهل سنت (اشاعره) قائلند كه تعابير عدل و ظلم در خدا راه نداشته و هر آنچه خداوند انجام دهد، عين عدل است. اين برداشت دربارة عدل الهي، در واقع به منزله انكار آن است. ولي شيعه معتقد است عقل انسان در برخي از موارد مي تواند زشتي يا زيبايي امري را تشخيص دهد و كار زشت از خداوند صادر نمي شود.(5)
3. عصمت انبياء: اهل سنت مي گويد خطاي پيامبران از روي سهو و فراموشي اشكال ندارد و پيش از نبوت، ارتكاب گناه كبيره نيز از آنها جايز است(6) ولي نظر اماميه اين است كه پيامبران معصوم بوده و هيچ گونه گناهي، خواه بزرگ باشد يا كوچك.قبل از بعثت يا پس از آن، مرتكب نشده اند.(7)
همانطوري كه اهل سنت از نظر اعتقادي، نگاهي متفاوت با ديدگاه شيعه دربارة عقايد داشت، از نظر احكام فقهي و اعمال عبادي نيز در برخي موارد، متفاوت با شيعه عمل نموده كه به بعضي از اين موارد اشاره مي شود:
1. وضو. اهل سنت به هنگام وضوء، دستهاي خود را از پايين به بالا شسته و پاهاي خود را مي شويند. برخلاف شيعه كه دستها را از بالا به پايين (آرنج تا سر انگشتان دست) شسته و پاهاي خود را مسح مي كنند. اين اختلاف ناشي از تفسير آيه ششم از سورة مائده مي باشد، خداوند در اين آيه فرموده: فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الي المرافق(8) صورت و دستهاي خود را تا آرنج بشوييد. اهل سنت مي گوييد كه چون آيه گفته دستها را تا مرفق بشوييد، پس بايد مرفق را انتهاي شستشو قرار داده و دستها را از پايين به بالا بشوييم، ولي شيعه مي گويد آيه صرفاً در صدد بيان مقدار شستشوي دست ها مي باشد و طبيعي است كه انسان دستهاي خود را از بالا به پايين مي شويد. در بخش ديگر همان آيه آمده: و امسحوا برؤوسكم و ارجلكم الي الكعبين(9)، سر را مسح و پاها را تا برآمدگي روي آن، مسح نماييد. تصريح اين آيه به روشني بر مسح سر و پاها دلالت مي كند نه شستن پاها كه اهل تسنن انجام مي دهند. و از نظر سنت، نبوي امام باقر ـ عليه السّلام ـ در حديثي از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ وضوي ايشان را به همان ترتيبي كه شيعه انجام مي دهند نقل نموده اند.(10)
2. سجده بر فرش: اهل سنت سجده بر فرش را جايز مي دانند، ولي شيعه سجده بر زمين و آن چه كه از آن مي رويد، به شرط اين كه خوردني و پوشيدني نباشد، جايز مي داند در حديثي از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اهل سنت نيز آن را روايت كرده اند، آمده است و جعلت لي الارض مسجداً و طهورا،(11) براي من زمين محل سجده و پاك كننده (جهت تيمم) قرار داده شده است.
3. نماز خواندن در پنج زمان: اهل سنت نمازهاي روزانه را در پنج زمان جداگانه مي خوانند، ولي شيعه معتقد است نمازها داراي دو وقت اختصاصي و اشتراكي مي باشند و مي توان نماز ظهر را با عصر و نماز مغرب را با عشاء خواند. هر چند بهتر است هر يك از اين نمازها را به صورت جداگانه و در وقت فضيلت آن انجام دهيم. اهل سنت نيز از پيامبر نقل كرده كه ايشان اين نماز ها را در حالت عادي به صورت جمع خوانده است(12) و علت اين كار را راحتي امت خود دانسته است.(13)
د- نماز خواندن با دست هاي بسته: يكي ديگر از موارد جدايي اهل سنت از شيعه، نماز خواندن به صورت دست بسته مي باشد. در حالي كه اين گونه نماز خواندن از پيامبر نقل نشده است. و علي ـ عليه السّلام ـ از آن نهي نموده و مي فرمايد: لايجمع المسلم يديه في صلاته و هو قائمٌ بين يدي الله يشبه باهل الكفر من المجوس(14) مسلمان نبايد دست هاي خود را در نماز، در حالي كه در برابر خداوند ايستاده است، به روي هم قرار دهد، (چه اينكه با اين عمل) شبيه اهل كفر از مجوس شده است.

پاورقی:
1. ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، بخش عدل الهي، صدرا، 68، ج 1، ص44.
2. جهت دستيابي به نقطه نظرات وهابيت و ردّ آن، رجوع شود سبحاني، جعفر، آئين وهابيت، انتشارات اسلامي.
3. باقلاني، التمهيد، ص 167-168، به نقل از تحقيقي در مسائل كلامي، السعد شيخ الاسلامي، اميركبير،63، ص144.
4. اصول كافي، انتشارات مسجد چهارده معصوم، ج 2، كتاب الحجة، ص40.
5. مظفر، اصول فقه، ج1، ص 216، و نيز شهيد مطهري، عدل الهي، ص 6 و نيز علامه حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 305.
6. شرح عقايد نسفي، ص 221.
7. ر.ك: شريف، سيدعلي، تنزيه الانبياء، ص 2، و نيز علامه حلي، انوارالملكوت، ص196.
8. مائده:6.
9. همان.
10. صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الداوري، ص 279، باب190.
11. صحيح بخاري، كتاب تيمم، بيروت، دار ابن كثير، پنجم،1414 هـ ، ج 1، ص 128، حديث 2.
12. صحيح مسلم، بيروت، دارالكفر، دوم،1389 هـ ، ج1، ص 489، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر.
13. مالك، شرح زرقاني بر موطأ، بيروت، دارالكتب العلميه،1411 هـ ، ج 1، ص 413، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر و السفر.
14. وسائل الشيعه، اسلاميه، پنجم،1398 هـ ، ج 4، ص 1265، ابواب قواطع الصلاة و ما يجوز فيها، باب 15، حديث 7.

tmam77;20058 نوشت:
برام علامت سوال شده مگه از اول شیعه وسنی بوده ؟ نه این اتفاقات بعد از وفات پیامبر افتاده و تاجایی که مطالعه کردم در زمان امام صادق به بعد شیعه وسنی به این شدت مطرح شده است.

در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همه پیروان ایشان مسلمان نامیده می شدند البته از همه زمان پیامبر کسانی که با حضرت علی علیه السلام همنشین بودند شیعه نام گرفتند سيوطى دانشمند معروف اهل سنّت در كتاب تفسير خود به نام «الدر المنثور فى تفسير كتاب الله بالمأثور» در ذيل آيه شريفه (أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)(1)از «ابن عساكر» از جابربن عبدالله از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند: «كُنّا عِنْدَ النَّبِيِّ(صلى الله عليه وآله)فَأقْبَلَ عَلِيٌ(عليه السلام) فقال النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله): وَالَّذي نَفْسِي بِيَدِهِ إنَّ هَذَا وَ «شِيعتَهُ» لَهُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ; جابر مى گويد: ما نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوديم كه على(عليه السلام) به سوى ما آمد، پيغمبر فرمود: اين و «شيعيان» او رستگاران در روز قيامتند» و در اين هنگام آيه شريفه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ)(2) نازل گرديد.(2)
ودر همان زمان کسانی در اندیشه مخالفت با حضرت علی بر آمدند و بعد از جریان غدیر این مخالفتها شدت گرفت اگر چه به عنوان اهل تسنن نامیده نمی شدند ولی دودستگی بین یاران پیامبران در همان زمان حیات ایشان ملموس بود
1. سوره بينه، آيه 7.
2.درالمنثور، ج 6، ص 379 .

[=tahoma][=&quot]پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم از واژه شيعه می گوید[/][=&quot]
[/]
[=&quot]

[/][=&quot]1- احاديث فراواني از طريق شيعه و سني ، از پيامبرخدا صلي الله عليه و آله وسلم نقل شده كه آن حضرت شيعه را برگِ شجره طيّبه در آيه شريفه زير دانسته است[/][=&quot] :

[/]أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ . [=&quot]ابراهيم : 24[/]

آيا نديده‏ي كه چگونه خدا مثل زده است : كلمه پاكيزه همچون درخت پاكيزه است ، كه ريشه آن ثابت و استوار و شاخه آن در آسمان است».[=&quot]

[/]پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم همچنين فرموده‏اند : « شيعتنا ورقها » ؛ «شيعيان ما برگهاي آن درختند»[=&quot] .

[/][/][=tahoma][=&quot]شواهد التّنزيل حاكم حسكاني ، ج1 ، ص407 ، ح430[/][=&quot]و ج1 ، ص408، ح431[/][=&quot]و ج2 ، ص203 ، ح837[/][=&quot]؛ المستدرك علي الصحيحين ، حاكم نيسابوري ، ج3 ، ص160؛ تاريخ مدينه دمشق ، ج42 ، ص65[/][=&quot]و 66 ؛ ينابيع المودّه قندوزي حنفي ، ص256[/]
[/][=tahoma][=&quot]
[/][=&quot]2- احاديث بسياري نيز گواه است كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم شيعيان علي عليه السلام را مصداق ( . . . أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ) ؛[/][=&quot] بيّنه : 7 [/]«آ نان هستند كه بهترين مردم‏اند » دانسته و فرموده است : « هُمْ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يا عَلِيّ » ؛[=&quot]شواهدالتنزيل ، ج2 ، ص466[/]يا علي ، آنان ، تو وشيعيان تو هستند .

[/][=tahoma][=&quot]
[/]در اين مورد نيز به ارائه نشاني چند حديث از كتب اهل سنّت بسنده مى‏كنيم:

[/][=tahoma][=&quot]شواهد التّنزيل ، ج2، ص460و 461 ، ح1126و ج2، ص464 ، ح1131 ، ج2 ، ص467 ، ح1139[/][=&quot]؛ تفسير روح‏المعاني ، ج30 ، ص207[/][=&quot]؛ جامع‏البيان طبري ، ج30 ، ص171[/][=&quot]؛ الفصول‏المهمّه ابن صبّاغ ، ص123؛ نورالأبصار ، ص87؛ فرائد السّمطين جويني ، ج 1 ، ص155 ، ح118؛ كفايةالطالب ، گنجي شافعي ، ص244[/][=&quot]و 245 ؛ تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج42 ، ص371[/][=&quot]و المناقب خوارزمي ، ص111[/][=&quot]ح120؛ تفسير الدُّرالمنثور السيوطي ، ج8 ، ص589[/]
[/] [=tahoma][=&quot]
[/][=&quot]3- از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم همچنين نقل شده كه فرمود[/][=&quot] :

[/]وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ[=&quot]واقعه : 10 - 11[/]
[/] [=tahoma]«ذ لك عليّ و شيعته هم السابقون إلي الجنّة » ؛ « ايشان علي و شيعيان او هستند ( كه در رفتن ) به بهشت ، بر ديگران پيشي مى‏گيرند[=&quot]».[/]
[/][=tahoma][=&quot]شواهد التّنزيل ، الحاكم الحسكاني ، ج[/][=&quot]2[/][=&quot] ، ص[/][=&quot]295[/][=&quot]، ح[/][=&quot]927[/]
[/] [=tahoma][=&quot]
[/][=&quot]4- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم بشارت داد كه خداوند ما و شيعيان ما را از يك طينت آفريد :[/]

[/][=tahoma][=&quot] « فيها طينة خلقنا اللَّه عزّ و جلّ منها و خلق منها شيعتنا»[/][=&quot] .

[/][=&quot]تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج[/][=&quot]42[/][=&quot] ، ص[/][=&quot]65 [/][=&quot]؛ بشارةالمصطفي ، ص[/][=&quot]207[/]
[/][=tahoma][=&quot]حضرت علی علیه السلام نیز در نامه ای واژه شیعه را بکار می برند
[/]

[/]

مِن عبد اللَّه عليّ أمير المؤمنين إلي شيعته من المؤمنين و المسلمين ، فإنَّ اللّهَ يقول : ( وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ( صافّات : 83‏و هو اسم شرّفه اللَّه تعالي في الكتاب و أنتم شيعة النبيّ محمّد - صلّي اللّه عليه و آله - كما أنّ من شيعته إبراهيم اسم غير مختصّ ، و أمر غير مبتدع و سلام عليكم .

بسم اللَّه الرحمن الرحيم ،

از بنده خدا علي ، امير مؤمنان عليه السلام به پيروانش از مؤمنان و مسلمانان . خداوند مى‏فرمايد : « و از شيعيان او ابراهيم بود » و شيعه نامي است كه خداوند متعال در قرآن گرامى‏اش داشته و شما شيعه محمد صلي الله عليه و آله وسلم مى‏باشيد؛ همانگونه كه ابراهيم عليه السلام از شيعيان وي بود . اين نام نه مخصوص ابراهيم است و نه نام جديدي است و درود بر شما .
كشف المحجّة لثمرة المهجّة للسيد بن طاووس 173 ، و بحار الأنوار ، ج30 ، ص

ای بابا گوش شنوا کو!

سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

اهل سنت و جماعت به کسانی گفته می شود که مبنای رفتاری خود را در دین سنت نبوی (صلی الله علیه وسلم) قرار داده اند. از آن جا که اعتقادات اهل سنت همواره در طول تاریخ با سوالات و شبهاتی مواجه بوده است شناخت بنیان های اعتقادی اهل سنت هم برای جوانان اهل سنت و هم برای اهل تشیع می تواند مفید باشد. بارها این پرسش ها مطرح شده است که چرا اهل سنت در نماز دست می بندند؟ چرا اهل سنت عایشه (رضی الله عنه) را ام المومنین می دانند ولی حضرت فاطمه (رضی الله عنه) را نه؟ چرا اهل سنت برای همه صحابه از جمله حضرت معاویه (رضی الله عنه) و سایر کسانی که به جنگ حضرت علی (رضی الله عنه) آمدند احترام قایل اند؟ چرا اهل سنت روز غدیر را عید نمی دانند؟ و....
این پرسش هایی است که بارها و بارها مطرح می شود و ذهن جوانان اهل تشیع وحتی اهل سنت را به خود مشغول کرده است. درک پاسخ این پرسش ها به این موضوع بستگی دارد که مبنای اعتقادی اهل سنت چست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت مبنای اعتقادی اهل سنت قرآن است. ارزش گذاری اهل سنت در مورد افراد و وقایع، ارزش هایی است که قرآن ایجاد کرده است. قرآن مسلمانان را از توسل به مردگان و یاری خواندن غیر خدا منع می کند (سوره اعراف آیه 194) و از آنان می خواهد که خداوند را بدون واسطه عبادت کنند (سوره بقره آیه 186) قرآن مسلمین را به احترام به همه صحابه بدون مرز بندی مشخص که برای ما قابل درک باشد دعوت می کند (سوره حشر آیه 10) و قرآن تنها زنان پیامبران (صلی الله علیه وسلم) را ام المومنین می خواند نه دخترانش را (سوره احزاب آیه 6).
با این تفاصیل موضع اهل سنت نمی تواند جدا از موضع قرآن باشد. نکته ی بعد تاکید بر ظاهر آیات قرآن است نه باطن آن، زیرا درک حقیقی مسلمانان از قرآن جز از طریق واژه ها و مجلاتی که می تواند برای عموم انسان ها قابل فهم باشد ممکن نیست و نمی توان به بهانه ی معنای باطنی آن معنای ظاهری و حقیقی قرآن را تعطیل کرد. چنان چه خداوند می فرماید: «ان هذا القرآن للتی هی اقوم» (سوره اسرا آیه 9) (این قرآن به بهترین را ه ها هدایت می کند .) و می فرماید: «هذا بیان للناس» (سوره آل عمران آیه 138) (این قرآن بیانی است برای همه مردم.)
پس با استناد به آیات قرآن، این کتاب سخنی برای همه مردم است که چه اولیا، امامان و عامه مردم و هر گونه تفسیری از قرآن باید بر مبنای معنای ظاهری آیات آن یعنی معنایی که برای همه قابل درک است صورت گیرد. فهم این موضوع، نکته ظریفی است که مسیر هدایت یا انحراف را مشخص می کند و کسانی که این حقیقت را درک نکردند در طول تاریخ از مسیر قرآن خارج شدند. شکل گیری فرقه های متعدد به دلیل نگاه ابزاری به قرآن بوده است، این که یک آیه را بر اساس تفسیر خود ملاک قرار دهند و دیگر آیات صریح قرآن را در آن موضوع نادیده بگیرند و یا این که تفسیر ظاهری قرآن را تعطیل کرده به تاویل و تفسیر باطنی استناد کنند، چنان چه اسماعیلیان معتقد بودند قرآن به ظاهر آیات آن نیست بلکه هر آیه از آن هفت معنای باطنی دارد که این معنا را هیچ کس جز امام نمی داند. این دیدگاه انحرافی در نهایت سبب عدول از حدود خداوند در قرآن شد و با نص صریح قرآن که هیچ اشاره ای به معنای باطنی نمی کند و آن را بیانی برای همه مردم (اعم از عوام و نخبگان و دانشمندان) و نه بیانی برای قشر خاصی که اولیا، امامان و صالحان باشد می داند.
ممکن است این سوال پیش آید که دیگر فرقه ها غیر اهل سنت قرآن را به عنوان مبنای اعتقادی خود پذیرفته اند یا خیر؟ در پاسخ به این سوال نباید راه افراط را پیمود زیرا تمامی مسلمانان اهل قبله بوده و قرآن را به عنوان چارچوب اعتقادی خود پذیرفته اند، اما در جزییات این پذیرش میاناهل سنت و دیگر فرقه ها اختلاف نظر وجود دارد. زیرا اهل سنت حتی در جزییات اعتقادی خود به قرآن استناد می کنند ولی دیگر فرقه ها به حوادث تاریخی.
به عنوان مثال همه مسلمانان به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارند، اما اهل سنت در موارد جزیی اعتقادی به کیفیت این سه اصل و موضع گیری در مورد سایر مسایل اعتقادی به قرآن مراجعه می کنند، اما دیگر فرقه ها به جزییات به تاریخ. بر آن ها همین اساس برای مهر در نماز، عزاداری، زیارت، و حتی لعن برخی صحابه ارزش و ثواب قایل اند، در حالی که هیچ اشاره ای به ثواب این اعمال در قرآن نشده و همه ی این حوادث دارای تاریخ شروع خاصی است که بعد از وفات پیامبر (ها) آغاز شده است. به عنوان نمونه مبنای مهر در نماز تبرک خاک کربلا، جایی است که امام حسین (رضی الله عنه) شهید شده است و مبنای عزاداری همین واقعه تاریخی است، حال این که در قبل از آن چنین امری در زمان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و حتی ایمه مرسوم نبوده است. در مورد صحابه و ارزیابی مقام آن ها اهل سنت به قرآن استناد می کنند ولی دیگر گروه ها به رفتار تاریخی صحابه. از آن جا که این ارزیابی تاریخی خود از نظم خاصی برخوردار نیست بلکه حاصل یک خشم و واکنش سیاسی است، ارزیابی تاریخی دیگر گروه ها با رفتار تاریخی واقعی صحابه و دیدگاه قرآن در مورد آن ها هم خوانی ندارد. لذا بعید نیست که زنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از سوی قرآن ام المومنین و به حرمت ناموس تمامی مسلمانان تلقی شود، ولی از سوی برخی از گروه ها به دلیل تفسیر خاص تاریخی آن ها به توهین در مورد زنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) ختم شود.
نتیجه بحث این است که اهل سنت اعتقادات خود را از قرآن می گیرند و دیگر گروه ها از تاریخ و از آنجا که تاریخ با ادراک و احساسات و موضع گیری و منافع انسانی همراه است نمی تواند پایه ثابتی برای اعتقادات باشد و همواره قابل ارزیابی است. اما چون همین تاریخ قابل نقد به اعتقادات را ه یافته است برای برخی از گروه ها جنبه تقدس پیدا کرده است.
به عنوان نمونه موضوع شهادت حضرت فاطمه (رضی الله عنه) که این موضوع یک واقعه تاریخی است و در قرآن به آن اشاره نشده است. این واقعه مثل همه وقایع تاریخی باید قابل نقد و بررسی باشد، زیرا راویان آن انسان هستند که دارای ادراک و احساسات بشری بوده و عاری از خطا نیستند، اما این واقعه اکنون به یکی از اعتقادات برخی از گروه ها تبدیل شده است که حتی ارزیابی و نقد آن را اگر از کتب تاریخی قدیمی خودشان باشد توهین به اعتقادات و مقدسات خود تلقی می کنند. طبیعی است که در این شرایط راه نقد و گفت و گوی علمی بسته می شود و کینه و بغض و تهاجم جای آن را می گیرد. آن چه که امروزه به یکی از معضلات جهان اسلام تبدیل شده است تاکید بر تاریخ به عنوان مبنای اعتقادی است، حال این که تاریخ تنها درس عبرت است و نمی تواند معیاری برای رفتار امروز یا نجات یا هلاک کسی باشد:
«تلک امت قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعلمون» (سوره بقره آیه 134) (آن ها (گذشتگان) امتی بودند که در گذشته، اعمال آن ها مربوط به خودشان بوده و اعمال شما مربوط به خودتان است و شما مسول اعمال آن ها نخواهید بود.)
آن چه مهم است این است که قرآن به عنوان کلام خداوند و راه هدایت مورد توجه و اصل قرار گیرد تا به وحدت نظر و اشتراک عقیده میان مسلمانان ختم شود، چرا که کلام خداست بر خلاف تاریخ تابع احساسات و واکنش و خشم انسان نمی باشد.

shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

اهل سنت و جماعت به کسانی گفته می شود که مبنای رفتاری خود را در دین سنت نبوی (صلی الله علیه وسلم) قرار داده اند.


با سلام
همین خط اول یه ا یستی داشته باشید!!
و جلو تر نرویم تا بدانید !!
ما
درهمین خط اول مشکل داریم !!
به ما ثابت کنید که اهل سنت !سنتهای پیامبر ص را انجام میدهد !!
تا ما هم به شما از کتب طراز اول خودتان ثابت کنیم که چه کسانی بدعت گذار بوده اند !!

بدعت چیست وبدعت گذار کیست؟
shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

چرا اهل سنت عایشه (رضی الله عنه) را ام المومنین می دانند

اینهم دومین پاسخ به شما میتوانید در این تاپیک مشاهده کنید

http://www.askdin.com/thread4513.html

shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

چرا اهل سنت برای همه صحابه از جمله حضرت معاویه (رضی الله عنه) احترام قایل اند؟


اینم احترام از کتاب خود اهل سنت


فضایل معاویه ...!!!!!!!.......

shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

امبنای اعتقادی اهل سنت قرآن است. ارزش گذاری اهل سنت در مورد افراد و وقایع، ارزش هایی است که قرآن ایجاد کرده است. قرآن مسلمانان را از توسل به مردگان و یاری خواندن غیر خدا منع می کند (سوره اعراف آیه 194)

اینهم جواب این شبهه نخ نما!!

http://www.askdin.com/thread4030.html
آیا توسل جستن به اولیا شرک است؟(اطلاع اولیا از ما؟)

shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

با این تفاصیل موضع اهل سنت نمی تواند جدا از موضع قرآن باشد. نکته ی بعد تاکید بر ظاهر آیات قرآن است نه باطن آن،زیرا درک حقیقی مسلمانان از قرآن جز از طریق واژه ها و مجلاتی که می تواند برای عموم انسان ها قابل فهم باشد ممکن نیست و نمی توان به بهانه ی معنای باطنی آن معنای ظاهری و حقیقی قرآن را تعطیل کرد. چنان چه خداوند می فرماید: «ان هذا القرآن للتی هی اقوم» (سوره اسرا آیه 9) (این قرآن به بهترین را ه ها هدایت می کند .) و می فرماید: «هذا بیان للناس» (سوره آل عمران آیه 138) (این قرآن بیانی است برای همه مردم.)

اینم فهم و درک عالم بزرگ شما از قرآن !!!!!!

ویژگی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب اهل سنت بعد از قران ...

shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

به عنوان نمونه موضوع شهادت حضرت فاطمه (رضی الله عنه) که این موضوع یک واقعه تاریخی است و در قرآن به آن اشاره نشده است. این واقعه مثل همه وقایع تاریخی باید قابل نقد و بررسی باشد، زیرا راویان آن انسان هستند که دارای ادراک و احساسات بشری بوده و عاری از خطا نیستند، اما این واقعه اکنون به یکی از اعتقادات برخی از گروه ها تبدیل شده است که حتی ارزیابی و نقد آن را اگر از کتب تاریخی قدیمی خودشان باشد توهین به اعتقادات و مقدسات خود تلقی می کنند. طبیعی است که در این شرایط راه نقد و گفت و گوی علمی بسته می شود و کینه و بغض و تهاجم جای آن را می گیرد.

اینهم برسی از کتب خود اهل سنت

اسناد هجوم به خانه وحي و شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها

shafee;230908 نوشت:
سلام حتما اینو بخون و بهش خیلی فکر کن ببین کی حرف و حدیثش کامل تر است.

مبنای اعتقادات اهل سنت چیست؟

آن چه که امروزه به یکی از معضلات جهان اسلام تبدیل شده است تاکید بر تاریخ به عنوان مبنای اعتقادی است، حال این که تاریخ تنها درس عبرت است و نمی تواند معیاری برای رفتار امروز یا نجات یا هلاک کسی باشد:
«تلک امت قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعلمون» (سوره بقره آیه 134) (آن ها (گذشتگان) امتی بودند که در گذشته، اعمال آن ها مربوط به خودشان بوده و اعمال شما مربوط به خودتان است و شما مسول اعمال آن ها نخواهید بود.)
آن چه مهم است این است که قرآن به عنوان کلام خداوند و راه هدایت مورد توجه و اصل قرار گیرد تا به وحدت نظر و اشتراک عقیده میان مسلمانان ختم شود، چرا که کلام خداست بر خلاف تاریخ تابع احساسات و واکنش و خشم انسان نمی باشد.



خیر با این ترفند نمیتوانید فرار کنید


قرآن !!قرآن کردید !و اینکه اهل سنت به کتاب خدا رجوع میکنند !
یادمان به خلیفه دوم شما افتاد که نسبت هذیان
گویی به پیامبر صداد و قرآن را فراموش کرد !!:Sham:
این ان کسی است که قرآن را فراموش کرده و چنین گستاخی به پیامبر ص میکند !

مگر نه اینکه قرآن میگوید !

:Sham::Sham::Sham:

[=century gothic]قطعا همه دوستان این آیه را بارها شنیده اند که : [=century gothic]

" و ما اتاکم الرسول فخذوه و نهاکم عنه فانتهوا "[=century gothic]

[=microsoft sans serif]خداوند به صورت کاملا مطلق و بدون شرط و تبصره ، بیان کرده است که کسی حق تمرد از دستورات پیامبر را ندارد و همگان باید از امر و نهی پیامبر ، اطاعت کنند .

[=arial narrow]مطلبی را از کتاب " سر العالمین و کشف ما فی الدارین " نوشته " ابو حامد الغزالی " از علمای به نام اهل سنت ، بیان می کنم .
این مطلب ( به روایت نشخه جدید مکتبه الشامله )
در ج 1 ص 4 ( باب فی ترتیب الخلافه و المملکه ) آمده است که :

"

ولما مات رسول الله صلى الله عليه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبيضاء لأزيل لكم إشكال الأمر واذكر لكم من المستحق لها بعدي.

قال عمر رضي الله عنه دعوا الرجل فإنه ليهجر ... "

[=century gothic]مقریزی متوفی سنه 845 ه.ق در " امتاع الاسماع " ج 14 ص 449 از قول واقدی بیان می کند که :[=century gothic]

" وقال الواقدي : قال ابن عباس : يوم الخميس ، وما يوم الخميس ؟ ثم بكى حتى بل دمعه الحصى ، قيل : وما يوم الخميس ؟ قال : اشتد برسول الله صلى الله عليه وسلم وجعه فقال : ائتوني بدواة وصحيفة أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعده أبدا فتنازعوا ولا ينبغي التنازع عند النبي صلى الله عليه وسلم فقال بعضهم : ما له ؟ [=century gothic]أهجر[=century gothic] ؟ [=century gothic]فقال عمر بن الخطاب - رضي الله تبارك وتعالى عنه[=century gothic] .

قال : دعوني فما أنا فيه خير مما تألونني ، فأوصاهم بثلاث : أخرجوا المشركين من جزيرة العرب ، وأجيزوا الوفد بنحو ما تروني أجيزهم ، وانفذوا جيش أسامة - رضي الله تبارك وتعالى عنه - قوموا . "[=century gothic]

روایت فوق در صحیحین اهل سنت آمده است .
لذا بر سند آن نمی توان شک کرد زیرا در نزد آنان ، صحیحین بخاری و مسلم ، اصح الکتب بعد القرآن هستند و لذا اصل ماجرا ( که شما از آن به " داستان " تعبیر کردید ) قطعی می باشد .[=century gothic]

از طرفی با جمع بین روایات صحیح و همچنین روایاتی که با حذف سند بیان شده است ( مانند کلام غزالی ) به صحت روایات با سند محذوف نیز می رسیم .[=century gothic]

از طرفی در میان این روایات می بینیم که تنها کسی که در مقابل کلام پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اعتراض کرد و مانع نوشتن وصیت شد ( چه با لفظ " ان الرجل لیهجر " و چه با لفظ " قد غلبه الوجع " ) کسی نبود به غیر از جناب عمر بن خطاب !!!!![=century gothic]

[=century gothic]

گویا جناب عمر در هنگام خواندن این آیات ، به فکر کار دیگر بودند !!!!!!


[="DarkGreen"]

shafee;230908 نوشت:
پس با استناد به آیات قرآن، این کتاب سخنی برای همه مردم است که چه اولیا، امامان و عامه مردم و هر گونه تفسیری از قرآن باید بر مبنای معنای ظاهری آیات آن یعنی معنایی که برای همه قابل درک است صورت گیرد.

سلام

پس با این اوصاف

شما برای خدا دست و پا قائلید

و البته منکر خدا هم هستید

:Moteajeb!:

دوست عزیز

اگر عقیده اهل سنت است

لطفا از منابع علما ایشان بیاورید

ممنون می شوم

و البته اگر لطف کنید

و پستتان را کوتاه و درشت تر و در چند بخش کنید ممنون می شوم

shafee;230908 نوشت:
اهل سنت و جماعت به کسانی گفته می شود که مبنای رفتاری خود را در دین سنت نبوی (صلی الله علیه وسلم) قرار داده اند.

می شود مبنای رفتاری سنت رسول را بیان کنید؟!!:Gol:[/]

لطفا

به طور خلاصه و مفید چون نمی خواهم بحث کنم

!!

طوری باشه بدون شبهه :Gol:

باسلام
مهمترین تفاوت میان ما واهل سنت این است که انها اصل ولایت راقبول ندارند حتی انها عصمت پیامبر زازیر سوال میبرند وقتی عصمت پیامبر زیر سوال رفت اساس دین ازبین میرود خیلفه دوم دراخرین لحظات عمر پیامبر که دوات وکاغذ خواستند درمنابع خودتان هست که به پیامبر گفت الرجل لیهجر پیامبر هزیان میگوید واین پیامبری درقران از هوی وهوس مصون است میشود هزیان گو وااگر خیلفه مسلین عصمت پیامبر راقبول نکند قران چون ازطرف خداست واورنده اوباید ازخطا ونسیان مصون باشد لذا انها قران راهم قبول ندارند

مشکل ما مشکل یکی دوتا برای نماز دست بسته یا باز نیست مشکل ما سراصل دین است خاندان پیامبر دلیل محالفتشان باخلفا اموی وعباسی برای چی بود شما جواب بدید:Sham:

(اهل ستت شیعه است که به سنت پیامبر عمل کرد وخلافت بعدازاوراغصب نکرد مگه نه؟؟؟

تفاوت از این اساسی تر که هیچ نقطه ی مشترکی بین ما و این عمری ها (سنی ها) نیست
نه خدایمان و نه پیامبرمان و نه امامانمان یکی است...
خدایشان خداییست که شب های جمعه با خرش به زمین می آید
پیامبرشان عایشه را بر دوش میگذارد و به رقص زنان نگاه می کنند و وقتی ابوبکر می آید از او می ترسد و عایشه را از دوش خود پایین می آورد
امامانمان هم ...
تفاوت از این اساسی تر می خواهی برادر من...؟!؟!؟
ما کدام یک از این عقاید عمری ها رو قبول داریم؟!؟؟

موضوع قفل شده است