برادرم و دوستان نا اهل او

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برادرم و دوستان نا اهل او

با سلام خدمت تمام دوستان و کارشناسان سایت اسک دین

حقیقتا خانواده دچار مشکلی شده است که هرچه فکر کردم دیگه نمیدونستم چی کار کنم گفتم و بیام و از دوستان کمک بگیرم

دوستان هر چیزی که فک میکنن که میتونه کمک کنه لطفا دریغ نکنند

من برادری دارم که دانشجوی ترم آخر صنایع هست و بیکار هم هست و دچار یک مشکل کلیوی هم هست که مجبور هست قرص مصرف کنند

قصه از حدود 2 سال پیش آغاز شد

که ایشون به خاطر حاد شدن بیماری اش قریب به 2 ماه بیمارستان بود و بعدش اومد خونه ( انگار که ایشون کلا دنیاش به یکباره در این 2 ماه عوض شد )

یک آدم منفی باف شده بود و مدام جملاتی منفی مثل این که من نهایتا تا 30 سالگی زنده ام و ( از این قسم داستان ها )

شروع کرد به گوش کردن آهنگ هایی که واقعا مشتی اراجیف و الفاظ رکیک توی این آهنگ ها میخونن ( رپ و ....)

تا این جا ما هیچ کاری نکرده بودیم تا این که دوست هایی که دور و ورش اومدن از بچه های دانشگاه احساس کردم که آدم های نرمال نیستند دلیلی نداشتم ولی فقط حسی بود این قضیه

و مدام هم پدرم به ایشون میگفت که انقدر وقت واسه این رفیق ها نذار

چرا چون بردار من که صبح ساعت 10 پا میشه ساعت 10 شب هم میاد خونه

هر دفعه که بابام ازش میپرسه کجا بودی یک داستانی تعریف میکنه و معلوم هست که داره دروغ میگه

این شک بابای من کماکان نسبت به ایشون ادامه دار بود و من هم یک کمی نسبت به دوستان ایشون و رفتارهای پرخاشگرانه اش شک کرده بودم ( تلفن های مشکوک نصف شبی و ....)

همه این اتقاقات مثل یک زنجیر به هم متصل بود تا این که چند روز پیش لپ تاپ منو گرفت که بیاد فیس بوگش را چک کنه و یادش رفته بود که Logout کنه

که دیدم قرار با دوستاش دارن قراره یک مهمونی که مختلط هم هست میزارن

انگار یک آب سردی ریخته باشن روم اصلا نمیدونستم چی کار کنم

نمیتونم هم اصلا این قضیه را با پدرم مطرح کنم چون خونواده ما یک خونواده مذهبی هستند و نمیدونم چی کار کنم ؟؟

واقعا دو روز قفل کردم و یاد حرف پارسال بابام میفتم که میگفت حواست به داداشت باشه

یک روزی نشه یک اتفاقی مشکلی پیش بیاد که بخواد آبروی خونواده را تهدید کنه

دوستان به نظرتون چی کار باید بکنم من الان ؟

دوستان هر چیزی که فک میکنن که میتونه کمک کنه لطفا دریغ نکنند

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

Arvana;475646 نوشت:
با سلام خدمت تمام دوستان و کارشناسان سایت اسک دین

حقیقتا خانواده دچار مشکلی شده است که هرچه فکر کردم دیگه نمیدونستم چی کار کنم گفتم و بیام و از دوستان کمک بگیرم

دوستان هر چیزی که فک میکنن که میتونه کمک کنه لطفا دریغ نکنند

من برادری دارم که دانشجوی ترم آخر صنایع هست و بیکار هم هست و دچار یک مشکل کلیوی هم هست که مجبور هست قرص مصرف کنند

قصه از حدود 2 سال پیش آغاز شد

که ایشون به خاطر حاد شدن بیماری اش قریب به 2 ماه بیمارستان بود و بعدش اومد خونه ( انگار که ایشون کلا دنیاش به یکباره در این 2 ماه عوض شد )

یک آدم منفی باف شده بود و مدام جملاتی منفی مثل این که من نهایتا تا 30 سالگی زنده ام و ( از این قسم داستان ها )

شروع کرد به گوش کردن آهنگ هایی که واقعا مشتی اراجیف و الفاظ رکیک توی این آهنگ ها میخونن ( رپ و ....)

تا این جا ما هیچ کاری نکرده بودیم تا این که دوست هایی که دور و ورش اومدن از بچه های دانشگاه احساس کردم که آدم های نرمال نیستند دلیلی نداشتم ولی فقط حسی بود این قضیه

و مدام هم پدرم به ایشون میگفت که انقدر وقت واسه این رفیق ها نذار

چرا چون بردار من که صبح ساعت 10 پا میشه ساعت 10 شب هم میاد خونه

هر دفعه که بابام ازش میپرسه کجا بودی یک داستانی تعریف میکنه و معلوم هست که داره دروغ میگه

این شک بابای من کماکان نسبت به ایشون ادامه دار بود و من هم یک کمی نسبت به دوستان ایشون و رفتارهای پرخاشگرانه اش شک کرده بودم ( تلفن های مشکوک نصف شبی و ....)

همه این اتقاقات مثل یک زنجیر به هم متصل بود تا این که چند روز پیش لپ تاپ منو گرفت که بیاد فیس بوگش را چک کنه و یادش رفته بود که Logout کنه

که دیدم قرار با دوستاش دارن قراره یک مهمونی که مختلط هم هست میزارن

انگار یک آب سردی ریخته باشن روم اصلا نمیدونستم چی کار کنم

نمیتونم هم اصلا این قضیه را با پدرم مطرح کنم چون خونواده ما یک خونواده مذهبی هستند و نمیدونم چی کار کنم ؟؟

واقعا دو روز قفل کردم و یاد حرف پارسال بابام میفتم که میگفت حواست به داداشت باشه

یک روزی نشه یک اتفاقی مشکلی پیش بیاد که بخواد آبروی خونواده را تهدید کنه

دوستان به نظرتون چی کار باید بکنم من الان ؟

دوستان هر چیزی که فک میکنن که میتونه کمک کنه لطفا دریغ نکنند


بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی

منفی بافی، نزدیک دیدن اجل و... از علائم ابتلاء به افسردگی است. در کنار این موضوع احساس سرخوردگی و ندامت از مسیر گذشته (بخاطر افراط ) می تواند عاملی برای تغییر نگرش و رفتار فرد باشد.
در صورتیکه ایشان همچنان از علائم افسردگی رنج می برند ضرورت دارد تا با یک متخصص مشورت کنند.
در مورد رفتار اخیرشان نیز، لازم است؛
_ به بهانه های مختلف مانع از حضور وی در این پارتی شوید. مثلا کاری به ایشان واگذار شود و یا برنامه ریزی شود که اهل خانواده به اتفاق هم برای شام بیرون بروند و...
_ سعی کنید ارتباط خود را با وی بیشتر کنید و با همدلی و همراهی با وی از افکار و دغدغه های وی بیشتر کسب اطلاع کنید. اجازه دهید او در کنار شما راحت باشد و بتواند حرف دل خود را بزند و شما نیز در فرصت مناسب به وی القآئ کنید که حضور در اینگونه محیطها چه تبعاتی را برای وی به دنبال خواهد داشت.
_ محدودیت ارتباط با دوستان ناشایست را از وی مطالبه کنید و به وی بگویید که در صورت ادامه این روند و حضور در مجالس غیر اخلاقی، پدر را از این موضوع آگاه خواهید ساخت.
_ هرچقدر ایشان به سمت فعالیتهای سالم هدایت شوند، زمینه آلوده شدن کمتر می شود، تفریح، مسافرت، ورزش و حضور در محافل و اماکن مذهبی و....می تواند تا حدود قابل توجهی خلاء و کمبودی که منجر به سوق پیدا کردن ایشان به این مسیر شده است را پر کند.
_ در صورتیکه بتوانید با کمک پدر زمینه اشتغال ایشان را فراهم کنید تا کمتر فضای پرداختن به این امور را داشته باشد. و در ادامه موضوع ازدواج را با او و در خانواده مطرح نمائید.
_ برای اصلاح ایشان از دعا، توسل و نذر غفلت نکنید.

از خدای متعال موفقیت حضرتعالی در این مسیر را مسئلت دارم.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

سلام ...
چند تا سوال ازتون میپرسم ...

1- وضعیت خواب برادرتون چجوری هست ... آیا شبها میخوابه یا اینکه تا صبح بیدار میمونه ؟؟؟
2- آیا رو مبل لم میده و تو فکر و خیال غرق میشه ؟؟؟
3- وضعیت تمرکز حواسش چجوری هست ... بعضی موقع ها شاد و پر انرژی هست و بعضی موقع ها کم صبر و کم طاقت ؟؟؟

اميدوار;476810 نوشت:
بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی

منفی بافی، نزدیک دیدن اجل و... از علائم ابتلاء به افسردگی است. در کنار این موضوع احساس سرخوردگی و ندامت از مسیر گذشته (بخاطر افراط ) می تواند عاملی برای تغییر نگرش و رفتار فرد باشد.
در صورتیکه ایشان همچنان از علائم افسردگی رنج می برند ضرورت دارد تا با یک متخصص مشورت کنند.
در مورد رفتار اخیرشان نیز، لازم است؛
_ به بهانه های مختلف مانع از حضور وی در این پارتی شوید. مثلا کاری به ایشان واگذار شود و یا برنامه ریزی شود که اهل خانواده به اتفاق هم برای شام بیرون بروند و...
_ سعی کنید ارتباط خود را با وی بیشتر کنید و با همدلی و همراهی با وی از افکار و دغدغه های وی بیشتر کسب اطلاع کنید. اجازه دهید او در کنار شما راحت باشد و بتواند حرف دل خود را بزند و شما نیز در فرصت مناسب به وی القآئ کنید که حضور در اینگونه محیطها چه تبعاتی را برای وی به دنبال خواهد داشت.
_ محدودیت ارتباط با دوستان ناشایست را از وی مطالبه کنید و به وی بگویید که در صورت ادامه این روند و حضور در مجالس غیر اخلاقی، پدر را از این موضوع آگاه خواهید ساخت.
_ هرچقدر ایشان به سمت فعالیتهای سالم هدایت شوند، زمینه آلوده شدن کمتر می شود، تفریح، مسافرت، ورزش و حضور در محافل و اماکن مذهبی و....می تواند تا حدود قابل توجهی خلاء و کمبودی که منجر به سوق پیدا کردن ایشان به این مسیر شده است را پر کند.
_ در صورتیکه بتوانید با کمک پدر زمینه اشتغال ایشان را فراهم کنید تا کمتر فضای پرداختن به این امور را داشته باشد. و در ادامه موضوع ازدواج را با او و در خانواده مطرح نمائید.
_ برای اصلاح ایشان از دعا، توسل و نذر غفلت نکنید.

از خدای متعال موفقیت حضرتعالی در این مسیر را مسئلت دارم.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

با تشکر از شما که سریع پاسخ دادید لطف بزرگی کردید

من سریع با پدر این موضوع کار را مطرح کردم و در حال حاضر داریم به صورت موازی دنبال یک کار تمام وقت برای ایشون میگردیم که سریعتر بفرستیموشون سر کار

چون با یکی از دوستان هم مشورت میکردم میگفت عمده بحث و بروز این گونه رفتار به دلیل بیکاری میتونه باشه

و با پدر هم صحبت کردم گفتم که خیلی سریع برای ایشون یک کاری دست و پا کنند

باز هم از شما ممنونم

نفرنفر;476823 نوشت:
سلام ...
چند تا سوال ازتون میپرسم ...

1- وضعیت خواب برادرتون چجوری هست ... آیا شبها میخوابه یا اینکه تا صبح بیدار میمونه ؟؟؟
2- آیا رو مبل لم میده و تو فکر و خیال غرق میشه ؟؟؟
3- وضعیت تمرکز حواسش چجوری هست ... بعضی موقع ها شاد و پر انرژی هست و بعضی موقع ها کم صبر و کم طاقت ؟؟؟

سلام

خیلی محبت کردید که در بحث شرکت کردید

سوال اولتون که دقیقا یکی از مشکلات اصلی همینه که ایشون تا دقیقا نماز صبح بیداره بعد تازه میره بخوابه

پاسخ دو سوال بعدی تون هم دقیقا بله است

سلام...
ببخشید داداشتون به خاطر بیماری که داشتن روحیه شون حسابی تضعیف شده و باید بهتون بگم که از راه نادرست اونو ارضا کردن و به خاطر خانواده مذهبیتون به دوستا شون رو آوردن وباید اضافه کنم که ایشون تهت تاثیر دوستاشون قرار گرفتن و نظرات اونا رو قبول داره ...
راه کار:
اول بامهربونی باهاش رفتار کنید و اونو با یه عالمه خوش زبونی به مسجد ببرید یا ببرینشون به حسنیه ای جایی و کلا کاری کنید که عاشق خانوادش باشه تا دوستاش بهش امید بدین غم خوارش باشید همدل وهمراش باشید باهاش بیرون برید حالا خرید پارک یا خلاصه همه وقتش رو پر کنید تا نره با دوستاش یا اگر می خواد بره کم بره شاید اوایل پستون بزنه و بد و بیراه بهتون بگه که تو خیلی کنه ای ولی کم کم رام می شه مثل یه اسب چموش که وقتی محبت می بینه رام می شه ....
موفق و پیروز باشید:Rose:

سلام ...
بهترین راه حلش این هست که برادرتون رو بفرستین خارج از کشور ... مثلا وعده فوق لیسانس بهش بدین ... البته 80 میلیونی پول میخواد ...
اگر وضعتون خوب هست و آشنایی هم خارج از کشور دارین ... تردید نکنین .

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و کسب اجازه از استاد گرامی ، استاد امیدوار ، بنده هم پیشنهاداتم را می دهم ان شاءالله در کنار فرمایشات خوب استاد بتواند کمک کننده باشد.

در کنار دو امر مهم یعنی فرستادن برادرتان به مشاوره و مطالبه رفتار درست از ایشان ، همانطور که استاد فرمودند مهم هست که طرز برخوردتان وی را جذب کند زیرا خواستن رفتار مناسب بدون مقدمه و جذب او ممکن

است منجر به حالت تدافعی او شود و نه تنها حرفهای شما را نپذیرد بلکه فاصله بیشتر بین شما ایجاد شود و در نهایت بسوی دوستانش بیشتر کشیده شود.

پس بهترین حالت ؛ حمایت کامل شما و اعضای خانواده و روابط گرم و صمیمی و گوش دادن کامل به حرف های او است. گفتن کلمات اشتبه می کنی و یا عاقبت کار این و آن است در وهله اول

سودمند نیست بلکه در آغاز می توانید با ارائه پیشنهاد هایی برای شغل مناسب که با هم ایجاد کنید انگیزه وی را بالا ببرید ( منتها بر حالات هیجانی و آمال و اهداف وی او تکیه کنید) ، مثلا فلان شرکت را راه اندازی کنیم و با ان فلان کار و فلان کار را انجام دهیم.

فلان مسافرتها را برویم و هر انچه برای او ممکن است جذاب باشد ، منتها این رفتار ظرافت شما را می طلبد ، بعد از جذب وی ، با مهربانی از او بخواهید کنار شما بماند.

حتما در تصمیم گیری ها با او شریک شوید در آغاز کار برای جذب او می توانید از هدیه ای بی ضرر استفاده کنید .

لطفا بیشتر از فک آبرو به فکر سلامت برادرتان باشید این را به پدرتان بگویید در اغاز لازم نیست کاملا صریح درباره مشکلش حرف بزنید مگر جایی که دیگر کاری نمی شود کرد.

سلام.دوستان واقعا راهکارهایه خوبی ارائت دادن.فقط این خارج رفتن شونو نفهمیدم ؟؟؟ :khaneh::khaneh: ب نظر من خودتون باید باهاش صمیمی بشین.کار شاید مشکل داداشتون رو حل نکنه چون شاید اونجا هم آدمایه بدتری پیدا بشن .باید داداشتونو درست کنین نه اینکه سرشونو گرم کنین.باهرکدوم تون ک رابطه اش بهتره سعی کنین از اون کمک بگیرین.سعی کنین تویه کارایه خودتون ازش مشورت بگیرین و اگه میخواین واسه خودتونم خرید برین اونو با خودتون ببرین و ازش نظر بخواین.اینا واسه یه پسر بهش هویت میده و باعث میشه باهاتون رفیق بشه بعدش میتونین ب راحتی از دوستاش دورش کنین.فقط تنها چیزی ک میمونه هیچ وقت از راه دین باهاش صحبت نکنین از محبت وارد بشین تا خدایی نکرده دین زدگی واسشون پیش نیاد.البته اینا چیزایی بود ک ب ذهن من میرسید.یاعلی

ایشون به خاطر تاثیر دوستانش این راه را انتخاب کرده پس فقط باید برایش دعاکنید
از همان بچگی باید این مسائل را بهش می گفتید تا به این روز نیوفتد
شما می توانید به سمت خدا مراجعه کنید
موفق باشید

جزیره مجنون;477313 نوشت:
سلام.دوستان واقعا راهکارهایه خوبی ارائت دادن.فقط این خارج رفتن شونو نفهمیدم ؟؟؟ :khaneh::khaneh: ب نظر من خودتون باید باهاش صمیمی بشین.کار شاید مشکل داداشتون رو حل نکنه چون شاید اونجا هم آدمایه بدتری پیدا بشن .باید داداشتونو درست کنین نه اینکه سرشونو گرم کنین.باهرکدوم تون ک رابطه اش بهتره سعی کنین از اون کمک بگیرین.سعی کنین تویه کارایه خودتون ازش مشورت بگیرین و اگه میخواین واسه خودتونم خرید برین اونو با خودتون ببرین و ازش نظر بخواین.اینا واسه یه پسر بهش هویت میده و باعث میشه باهاتون رفیق بشه بعدش میتونین ب راحتی از دوستاش دورش کنین.فقط تنها چیزی ک میمونه هیچ وقت از راه دین باهاش صحبت نکنین از محبت وارد بشین تا خدایی نکرده دین زدگی واسشون پیش نیاد.البته اینا چیزایی بود ک ب ذهن من میرسید.یاعلی

سلام ...
اینی که من پیشنهاد خارج از کشور رو دادم به خاطره این بود که ...

1- اگر واقعا دوستانی که ایشون دارن دوستان خلاف کاری هستند ... این عمل باعث میشه کلا اینگونه لینک ها از بین بره .
2- اگر ایشون برن خارج از کشور چون مامان یا بابایی ندارن ... با واقعیت رو برو میشن ... خرج روزانه ... گرسنگی ... مساله کار ... این مسائل باعث میشن که واقعیت گرا تر بشن ... نه مثله الان که تو تخیل هستند .
3- اگر ایشون برن خارج از کشور یه شوک روحی بهشون وارد میشه... همینکه آب و هوا تغییر میکنه ... روحیاتشون هم تغییر میکنه ...
4- در خارج از کشور برای تحصیل کرده ها ارج و قرب بیشتری برخوردارن ... اگر ایشون یه کاره درست و حسابی بتونه گیر بیاره ... نسبت به آینده اش مطمئن تر میشه ...

من یه دائی داشتم که معتاد شده بود ... دوستان خیلی خیلی بدی داشت ... و اونها معتادش کردند ... تا خانواده مادریم متوجه شدند اون رو فرستادن خارج از کشور ...الیته یه خاله خارج از کشور دارم و ایشون رفتن پیشه خالم ... دائیم ابتدا تو یه رستوران کار میکردند (گارسون ) ولی الان برای خودش یه رستوران داره ... مهمترین علت این موفقیتش رو هم خارج رفتن میدونیم ... چون اولا دیگه دستش به مواد مخدر نمیرسید . ثانیا لینک هاش رو از دست داده بود . ثالثا راحت تر پول در میاورد و به آینده اش مطمئن تر شده بود . الان دائیم تو ایران داره بساز بفروشی میکنه و تو خارج برای خودش رستوران داره .

[="Black"]

نفرنفر;477127 نوشت:
سلام ...
بهترین راه حلش این هست که برادرتون رو بفرستین خارج از کشور ... مثلا وعده فوق لیسانس بهش بدین ... البته 80 میلیونی پول میخواد ...
اگر وضعتون خوب هست و آشنایی هم خارج از کشور دارین ... تردید نکنین .

یعنی هرکس بره خارج از ایران مشکلش حل میشه؟؟؟؟؟[/]

امام عشق;478342 نوشت:

یعنی هرکس بره خارج از ایران مشکلش حل میشه؟؟؟؟؟

دقیقا دقیقا ... شک نکن ... خیلی ها ریسک میکنن ... خودشون رو میندازن تو دریا تا از ایران خارج بشن ...

الان دختر عمه ام استرالیا کاره برنامه نویسی میکنه ... با روسری میره سره کار ... اینجور که باهاش صحبت کردم ... میگه بابته حجابم بهم بیشتر هم احترام میزارن ...
الان در حدود 5 سالی سایقه کار داره .... برجی 12 هزار دلار میگیره ... برجی 40 میلیون ... ناقابل هست ...

هم از لحاظ مذهبی مسلمون تر هست ... و صواب روسری سر کردنش رو میبره ( چون مختار هست ... نه اینکه مجبور باشه ) و هم مشگلات عصبی و روحی و اعتقدی نداره ...

[="Black"]

نفرنفر;478344 نوشت:
دقیقا دقیقا ... شک نکن ... خیلی ها ریسک میکنن ... خودشون رو میندازن تو دریا تا از ایران خارج بشن ...

الان دختر عمه ام استرالیا کاره برنامه نویسی میکنه ... با روسری میره سره کار ... اینجور که باهاش صحبت کردم ... میگه بابته حجابم بهم بیشتر هم احترام میزارن ...
الان در حدود 5 سالی سایقه کار داره .... برجی 12 هزار دلار میگیره ... برجی 40 میلیون ... ناقابل هست ...

هم از لحاظ مذهبی مسلمون تر هست ... و صواب روسری سر کردنش رو میبره ( چون مختار هست ... نه اینکه مجبور باشه ) و هم مشگلات عصبی و روحی و اعتقدی نداره ...

عجب....... اونوقت این موضوعات رو با چه سنگ محکی فهمیدید؟؟

لابد دختر عمه گرامیتان از هزینه های بالای استرالیا هم برایتان گفته اند..
یک چیز دیگر دولت و کشور استرالیا به ایرانیان احترام نمیگذارند.

شما که دیگران را برای فرار از فساد اخلاقی به به خروج از کشور تشویق میکنید ، توجه داشته باشید که فساد اخلاقی خارج از ایران چند برابر ایران است.و تمام میتینگها و پارتی های مختلط مکانی مشخص دارند و راحت تر میتوان حضور پیدا کرد.

پیرامون فرار برای ترک اعتیاد.کسی که اعتماد به نفس کاذب دارد معتاد میشود و داخل و خارج هم ندارد.آمار مصرف مواد مخدر در جهان را مطالعه بفرمایید.
فرار از اعتیاد اعتماد به نفس درست میخواهد و کاری تمام وقت.اگر چند نفر رفتند خارج از کشور و اعتیاد را ترک کردند صدها نفر در داخل ایران اعتیاد را ترک کردند.و دیگر سمت مواد نرفتند.[/]

سلام اولین چیزی که به نظرم باید انجام بدید همین الان به پلیس خبر بدیدودقیقا برای همون روز یه برنامه طراحی کنید که برادرتون نتونه از پیشتون جم بخوره.بزور نه ها یجورمنطقی مثلا به یه بهانه یه مراسم دور همی بذارید وبرادرتون نگه دارید یا بهانه های بهتر.اگه یطوری میشد برادرتون با چشم خودش عاقبت این کارا رو ببینه خیلی خوب بود تازودتر خودشو از این چاه در بیاره.من چند وقت پیش با استاد محترمی بنام آقای رائفی پور اشنا شدم.حرفاشون خیلی تاثیر داره مخصوصا رو جوونا.بنظرم حتما یکاری کنید سخنرانیاشون رو بشنوه.یسر به سایتwww.masaf.irبزنیدوسخنرانی هاشون رو پیدا کنید.واقعا عالیه.:solh:

نفرنفر;477127 نوشت:
سلام ...
بهترین راه حلش این هست که برادرتون رو بفرستین خارج از کشور ... مثلا وعده فوق لیسانس بهش بدین ... البته 80 میلیونی پول میخواد ...
اگر وضعتون خوب هست و آشنایی هم خارج از کشور دارین ... تردید نکنین .

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت
با احترام
سکونت در خارج از کشور می تواند منافعی (مادی یا معنوی) داشته باشد و نیز مضراتی (مادی یا معنوی)، لذا؛
_ این سطح موازنه سود و زیان است که تعیین می کند خارج رفتن مفید است یا مضر
_ تفاوتهای فردی را در این خصوص نباید نادیده گرفت ( پرهیز از تعمیم )
_ رها کردن یک جوان، بدون پشتوانه عاطفی و خانوادگی در تلاطم سختیهای خارج از کشور منطقی به نظر نمی رسد خصوصا اینکه چنین فردی مستعد افسردگی نیز باشد.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

موضوع قفل شده است