منم تحدی میکنم!

تب‌های اولیه

125 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منم تحدی میکنم!

هیچ وقت هیچ کس نگفته تحدی یعنی چی
فقط میگند نمیتونید سوره ای مثل قرآن بیارید.

مثل

این جمله تشبیهی است
وجه شبه این جمله چی هست؟

از چه نظر شبیه باشه؟

خوب بله
[="royalblue"]سوال گنگ جواب نداره[/]

چرا سوال رو واضح نمیپرسند؟

منم میتونم یک مطلب بنویسم و ادعا کنم کسی شبیه اون رو نمیتونه بیاره

سلام
در ابتداباید معنا و حقیقت اعجاز و معجزه و شرایط آن ذکر شود تا ببینیم آیا این شرایط در قرآن موجود است.
حقیقت اعجاز این است که مدّعی نبوت، عمل خارق العاده‌ای را انجام دهد و دیگران را برای انجام همانند آن دعوت کند اما از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان باشند.(1)
قیود و شرایط مذکور در قرآن مجید دیده می شود، یعنی پیامبر اسلام با معجزه قرآن ادعای نبوت کرد و مردم را به هماوردی (تحدّی) فرا خواند تا جایی که حاضر شد کافران تنها یک سوره بیاورند و از تمام جهانیان برای ساختن سوره کمک بگیرند.(2) چهارده قرن است که این ندا در گوش جهانیان طنین انداز است، ولی کسی نتوانسته است در صحنه مبارزه گام بگذارد یا موفق شود.
اعجاز قرآن منحصر در اعجاز لفظی نیست، بلکه جنبه‌های متعددی را شامل می شود.
برخی از وجوه اعجاز قرآن

بر این اساس قران مجید روی کلمه «امّی» در مورد پیامبر(ص) تکیه کرده و خطاب به پیامبر می فرماید: "پیش از این کتابی نمی خواندی و چیزی با دست خود نمی نوشتی تا مایه تردید و شک گمراهان گردد".(3)

نظماهنگ الفاظ و صراحت و قاطعیت، متانت و عفّت بیان معانی، همه نشان دهنده زیبایی و هنر قرآن مجید است.
یک آیه از قرآن، ابن مقفع، ادیب معروف را به زانو در آورد و آن آیه "یا ارض ابلعی ماءک..."(5) می باشد، زیرا در عین اختصار ماجرای طوفان نوح را با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنی شرح می دهد. به گفته بعضی از محقّقان 23 نکته از صنایع ادبی در همین آیه جمع است.(6)
یکی از صاحب نظران می گوید: یک حرف از قرآن در جایگاهش معجزه است، زیرا آن حرف، کلمه‏ای را که در آن واقع شده نگاه می دارد و آن کلمه آیه را و آن آیه آیات بسیار را و همین راز اعجاز جاودانی قرآن است.(7)

همچنین آیاتی از قرآن همخوان با قواعد علمی امروز است، مانند جاذبه عمومی، آفرینش جهان، حرکت زمین، حرکت منظومه شمسی، زندگی در کرات دیگر، زوجیت گیاهان، زوجیت عمومی و علل نزول باران.(8) این حقایق در گذشته برای بشر ناشناخته بوده و برخی از موارد همچنان مجهول است.
موریس بوکای در کتاب "مقایسه‏ای میان تورات، انجیل و قرآن و علم" پس از تطبیق آیات قرآن با دستاوردهای علمی می گوید: "چگونه می توان از تطبیق قرآن با جدیدترین فرآورده‏های علمی بشر در شگفت فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نیاورد؟!"
جالب آن که در مفاد آیات قرآن کوچک‏ترین اختلافی وجود ندارد و این یکی دیگر از نشانه‏های اعجاز قرآن در بخش اعجاز معنایی است. قرآن مجید به این حقیقت اشاره کرده: "آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند که اگر از سوی غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می یافتید".(9) 1- اعجاز طریقی: یعنی قرآن که معارف والا و معانی بلند و سخنان حکیمانه و دانش‌های مختلف در آن جمع شده، توسط شخصی آورده شده که حتی خواندن و نوشتن را نمی دانست. 2- اعجاز بیانی: شیوه سخن گفتن قرآن طوری است که با آن چه بشر تا کنون شنیده و گفته، تفاوت زیاد دارد. هیچ کلامی در زیبایی ظاهر و شیرینی بیان به پای قرآن نمی‌رسد. آنچه علمای ادب از آن به فصاحت و بلاغت تعبیر می کنند، در بالاترین مقیاس در قرآن وجود دارد. قرآن دارای سبک خاصی است که نظیر آن یافت نمی شود. از این رو "ولید بن مغیره" که از بزرگ‌ترین ادیبان زمان جاهلیت بود، در مورد قرآن گفت: "از محمد سخنی شنیدم که نه شباهت به گفتار انسان‏ها دارد و نه پریان. گفتار او شیرینی خاصی دارد". اما او برای خنثی کردن تأثیر قرآن گفت: بگویید پیامبر ساحر است.(4) 3- اعجاز معنایی: قرآن از نظر محتوا و معنا نیز معجزه است، چون به شکل بسیار زیبایی مسائل اعتقادی را مطرح کرده و خداوند را به زیباترین وجه توصیف کرده است.
گونه‌های دیگر اعجاز:
1- اعجاز در پیشگوییهای تاریخی مانند غلبة روم بر ایران،‏
2- اعجاز در بیان رخدادهای تاریخی پیشین.
3- جامع بودن دانش‏های مختلف. قرآن کتاب حقوقی یا اخلاقی و یا کلامی و اعتقادی نیست، نیز تاریخی و بلاغی نمی‌باشد و در رشتة خاص علمی نیست اما در عین حال، همه این دانش‏ها را در خود جمع کرده است.
برای مطالعه بیشتر به کتاب‏های ذیر مراجعه کنید:
کتاب تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی.
قرآن و آخرین پیامبر، ناصر مکارم شیرازی.
برهان رسالت، جعفر سبحانی.
وحی و نبوت، شهید مطهری.
تفسیر المیزان، ج 1، علامه طباطبایی.
پی نوشت‏ها:
1. جعفر سبحانی، الهیات و معارف اسلامی، ص 262.
2. بقره (2) آیه 23.
3. عنکبوت (29) آیه 48.
4. مجمع البیان، ج 9، ص 387.
5. هود (11) آیه 44.
6. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 8، ص 122.
7. محمد تقی شریعتی، تفسیر نوین، قسمت مقدمه، ص 52.
8. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 8، ص 190 - 180.
9. نساء (4) آیه 82.

من خودم همه این ها رو حفظم .
متاسفانه جواب منو ندادید
یا اینکه م ننفهمیدم

مثلا سوره توحید
من میخوام سوره ای شبیهش بیارم
شما میگید نمیتونی شبیهش بیاری

من میگم از چه نظر شباهت داشته باشه؟

همون حرف پست اولم
سوال گنگ جواب نداره
شمام نمیتونی جمله ای مثل جمله ی من بگید

بعد هم سعی کنید بیشتر از قرآن که گفته تحدی میکنیم برام بگید نه از توجیهات اضافه شده برآن
چون اینجوری استنباط میشه قرآن ناقص بوده که برای توضیح حرفاش بعد از ایجاد شبهه یک چیزایی به عنوان تفسیر و حدیث بهش اضافه کردند.
مگه خدایتان علم ندارد ؟ مگر نمیدونسته که این شبهه ممکن است در ذهن یک نفر ایجاد بشه؟
چرا واضح نگفته که احتیاج به تفسیر باشه؟

(فقط با یک جمله به جای 5 آیه میتونست بگه ، پس لطفا نگید که قرآن نمیتونه همه مسائل کوچک رو بگه و به کلیات میپردازه)

سلام
حرف پسر کنجکاو درسته استاد لطفا بگید معجزه بودن سوره حمد در چه چیزی هست؟

[=b mitra]مرحوم کربلائی کاظم ساروقی می‌گوید:

به [=b mitra]حضرت [=b mitra]آیه‌ا...‌العظمی بروجردی گفتم: من به سؤالات زیاد و مختلف شما پاسخ دادم، حالا من از شما می‌پرسم؟! آقا تبسّمی کرد و در میان تعجّب حاضران گفت: بپرس!

[=b mitra]گفتم: کدام سوره از قرآن است که هفت حرف از حروف الفبا را ندارد؟! آقا کمی فکر کرد و گفت: من در دوران جوانی شنیده بودم، ولی یادم نیست، شما بگویید!

[=b mitra]گفتم: سوره «فاتحه‌الکتاب» (=سوره حمد) است که هفت حرف ندارد، چون این هفت حرف، مربوط به هفت طبقه جهنم است و آنها را از سوره حمد که «سوره رحمت» است برداشته‌اند و در آیه‌ی‌ ظلمانی گذاشتند. آن هفت حرف ( ث - ج - خ - ز - ش - ظ - ف) است:

[=b mitra]حرف ث: از کلمه «ثبور=واویلا» است و اسم مکانی در جهنم است که جای رباخواران و بدکاران است (فرقان/13و14).

[=b mitra]حرف ج: از کلمه «جهنم» است (حجر/43).

[=b mitra]حرف خ: از کلمه «خُسران=زیان» است (حج/11).

حرف ز: از کلمه «زَقُّوم=درختی در جهنم و غذای گنهکاران» است (دخان/43و44).

[=b mitra]حرف ش: «شقاوت» و «شیطان» است (هود/106).

[=b mitra]حرف ظ: از کلمه «لَظی» بمعنای زبانه آتش جهنم است (معارج/15).

[=b mitra]حرف ف: از کلمه «فَزَعُ الْاَکْبَر=وحشت بزرگ» است (أنبیاء/103).

[=b mitra]همه این حروف را بردند و در آیه ظلمانی که در سوره‌ی انعام، آیه 122 است، گذاشتند:

[=b mitra]أو من کان میّتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی النّاس کمن مثله فی الظّلمات لیس بخارجٍ منها، کذلک زیّن للکافرین ما کانوا یعلمون

[=b mitra]آیا کسیکه گمراه بود و جزء مردگان به شمار می‌رفت، سپس ما او را هدایت و ارشاد کردیم و او را زندگانی معنوی بخشیدیم، و نوری برای عبور او از میان مردم قرار دادیم، همانند کسی است که در تاریکی‌های جهل و بی‌خبری و شرک و کفر باشد و از آن خارج نگردد؟! این چنین، برای کافران، کارهای زشتی که انجام می‌دادند، تزیین شده و جلوگر کرده است


حضرت آیه‌ا...‌العظمی بروجردی، قلم وکاغذ خواستند و این مطلب را که من گفتم، یاداشت کردند.مرحوم کربلایی کاظم ساروقی بیسواد بودند که با عنایتی کل قرآن را حفظ شدند و قبرمطهرشان در قبرستان نو شهر مقدس قم می باشد.قبر رسول ترک و سید جواد ذاکر هم در آنجا می باشد.التماس دعا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3254

reza;22707 نوشت:
مرحوم کربلائی کاظم ساروقی می‌گوید:

به حضرت آیه‌ا...‌العظمی بروجردی گفتم: من به سؤالات زیاد و مختلف شما پاسخ دادم، حالا من از شما می‌پرسم؟! آقا تبسّمی کرد و در میان تعجّب حاضران گفت: بپرس!

گفتم: کدام سوره از قرآن است که هفت حرف از حروف الفبا را ندارد؟! آقا کمی فکر کرد و گفت: من در دوران جوانی شنیده بودم، ولی یادم نیست، شما بگویید!

گفتم: سوره «فاتحه‌الکتاب» (=سوره حمد) است که هفت حرف ندارد، چون این هفت حرف، مربوط به هفت طبقه جهنم است و آنها را از سوره حمد که «سوره رحمت» است برداشته‌اند و در آیه‌ی‌ ظلمانی گذاشتند. آن هفت حرف ( ث - ج - خ - ز - ش - ظ - ف) است:

حرف ث: از کلمه «ثبور=واویلا» است و اسم مکانی در جهنم است که جای رباخواران و بدکاران است (فرقان/13و14).

حرف ج: از کلمه «جهنم» است (حجر/43).

حرف خ: از کلمه «خُسران=زیان» است (حج/11).

حرف ز: از کلمه «زَقُّوم=درختی در جهنم و غذای گنهکاران» است (دخان/43و44).

حرف ش: «شقاوت» و «شیطان» است (هود/106).

حرف ظ: از کلمه «لَظی» بمعنای زبانه آتش جهنم است (معارج/15).

حرف ف: از کلمه «فَزَعُ الْاَکْبَر=وحشت بزرگ» است (أنبیاء/103).

همه این حروف را بردند و در آیه ظلمانی که در سوره‌ی انعام، آیه 122 است، گذاشتند:

أو من کان میّتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی النّاس کمن مثله فی الظّلمات لیس بخارجٍ منها، کذلک زیّن للکافرین ما کانوا یعلمون

آیا کسیکه گمراه بود و جزء مردگان به شمار می‌رفت، سپس ما او را هدایت و ارشاد کردیم و او را زندگانی معنوی بخشیدیم، و نوری برای عبور او از میان مردم قرار دادیم، همانند کسی است که در تاریکی‌های جهل و بی‌خبری و شرک و کفر باشد و از آن خارج نگردد؟! این چنین، برای کافران، کارهای زشتی که انجام می‌دادند، تزیین شده و جلوگر کرده است


حضرت آیه‌ا...‌العظمی بروجردی، قلم وکاغذ خواستند و این مطلب را که من گفتم، یاداشت کردند.مرحوم کربلایی کاظم ساروقی بیسواد بودند که با عنایتی کل قرآن را حفظ شدند و قبرمطهرشان در قبرستان نو شهر مقدس قم می باشد.قبر رسول ترک و سید جواد ذاکر هم در آنجا می باشد.التماس دعا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3254

واااااااااااایییییییییییییییییییییییی

چرا مسلمونا اینجورین؟
هر جمله که میگن جمله ی قبلی رو نقض میکنه

اولا من سوره توحید رو گفتم حالا این حمده اشکال نداره.

اینا معجزست؟؟؟؟؟؟؟
نعریف معجزه که خودتون گفتید رو بخونید یه بار دیگه بعد ببینید این معجزست طبق همون تعریف خودتون؟؟؟؟؟

یعنی من نمیتونم یه همچین کاری کنم؟
میخواید بکنم؟
یا میخواید منم یه جمله بگم از این بازی ها توش باشه شما مثلشو نتونید بیارید؟

من اونجوری نیستم که تا یه مطلب طولانی برام از یه جا کپی پیست کنید قبول کنم بگم چون فلانی گفته
اولا هیچ روایت و حدیثی رو قبول ندارم،هیچ کدومو
چو وقتی من حدیث میگم فوری میگن این حدیث تحریف شدست و ساختگیه
بعد هم هرچی بزارید از هر کسی حتی پیامبرتون و خداتون من روش فکر میکنم،اگه معقول بود قبول میکنم نه چشم بسته

پسرک کنجکاو;22684 نوشت:
من خودم همه این ها رو حفظم .
متاسفانه جواب منو ندادید
یا اینکه م ننفهمیدم

مثلا سوره توحید
من میخوام سوره ای شبیهش بیارم
شما میگید نمیتونی شبیهش بیاری

من میگم از چه نظر شباهت داشته باشه؟


دوست من سلام همین سوال برا من هم پیش اومده بود
اساتید جواب دادن
اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4123

جواب اصلی این پست

http://www.askdin.com/showpost.php?p=18177&postcount=6

اينكه مسلمه كه اونها نمي تونن كلامي مثل كلام خدا بيارن كه از همه لحاظ جامع باشه
قبل از شروع استدلالشون خودشون حکم مخالف رو هم صادر کردند
جالبه
ایشون پیشگو هم هستند گویا

	.<br />
كسي كه مي خواد كلامي مثل كلام خدا رو بياره بايد<br />
اولا در فصاحت و بلاغت بي بديل باشد<br />
دوم اينكه از غيب خبر داشته باشد و حوادث آينده را پيشگويي كنه.<br />
سوم مطالبي رو كه مي گه متناقض نباشد و خلاف آن ثابت نشه .<br />
چهارم اينكه گفتار و كلمات آن ملال آور نباشه و داراي هارموني و آهنگ خاصي باشه كه جذاب باشه .<br />
و پنجم اينكه مشتمل بر قوانيني باشه كه در تمام جوامع قابل اجرا باشه و به كسي ظلم وتعدي نشه. </p>
<p>.

این نکته ها رو تو سوره توحید برای من مشخص کنید شما تا بگم

مطالب خنده آوري را كه بعضي آورده اند هر كسي كه اندك دانشي و اطلاعاتي در مورد قرآن داشته باشه اونها را مضحك مي دونه و غير قابل مقايسه

سوره هم رفتند اوردند مسخرشون کردید بیچاره ها رو

پسرک کنجکاو;22752 نوشت:

ااین نکته ها رو تو سوره توحید برای من مشخص کنید شما تا بگم

[="blue"]أسراراين سوره عظيم چيست ؟ وآيا به زبان اعداد مي توان معجزه جديدي که عظمت اين سوره را اثبات کند ارائه کرد؟ دراين نوشتار زنجيره اي از توافقات شگفت آورآيات سوره با عدد هفت را ارائه مي کنيم تا ايمانمان به آفريدگارآسمانهاي هفتگانه بيشترشود.
عدد كلمات هرآيه
فقط اين نيست بلکه هرآيه از آيات چهارکانه حاوي عدد معيني ازکلمات به شرح آتي است :

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):عدد كلمات 4

(اللَّهُ الصَّمَدُ):عدد كلمات 2

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):عدد كلمات 5

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):عدد كلمات 6

اين ارقام را برحسب ترتيب مي نوبسيم :

آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

4 2 5 6

عدد حاصل يعني 6524مضرب هفت است :

6524 = 7 × 932

[/]

حروف (الله)در هرآية

همانطور که خداوند عَزَّ وجَلَّ هرچيز درقرآن را باإحكاممرتب کرده ،اين ترتيبگيج کننده را براي اسم اعظم (الله)در سوره اخلاص که ازالله ووحدانيتو بي انبازي او سخن گفته مي يابيم . هرآية حاوي تعداد معيني ازحروف لفظ جلاله (الله)،يعني الف ولام وهاءاست ، اگرآيات چهارگانه رابا تعدادحروف اسم (الله)درهريک بنويسيم داريم :

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):عدد حروف الف ولام وهاء 7

(اللَّهُ الصَّمَدُ):عدد حروف الف ولام وهاء 6

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):عدد حروف الف ولام وهاء ء 4

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):عدد حروف الف ولام وهاء 5

اگرارقام خاص تكرار حروف لفظ جلاله را بنويسيم داريم:

آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

7 6 4 5

عدد جديد 5467 مضرب هفت است :

5467 = 7 × 781

كلمات وحروف لفظ جلاله
حتى هنگامي کهكلمات هرآيه با تعدادحروف (الله)درهريک را باهم لحاظ کنيم اين نظام عددي باقي است :

آية 1آية 2آية 3آية 4

كلماتها ا ل هـ كلماتها ا ل هـ كلماتها ا ل هـ كلماتها ا ل هـ

4 72 65 46 5

عدد56456274 ار مضارب هفت است :

74 62 45 56 = 7 × 8065182

ودراين معادلات الهي بامن تأمل کنيد که چگونه همگي متناسب با عدد 7 است :
1_ عدد كلمات هرآية:4 2 5 6 ازمضارب هفت است
2ـ عدد حروف (الله)درهرآية: 7 6 4 5 ازمضارب هفت است
3ـ عدد كلمات وحروف (الله)درهرآية: 74 62 45 56 ازمضارب هفت است
آيا اين کار نظم کاربشراست
كلمات حاوي حروف اسم (الله)
برخي ازكلمات سورهحاوي حروفي ازاسم (الله)است و برخي فاقد آن ، که اين کلمات را برشماريم 14 مي شود يعني 7 ×2، توزيع کلمات بقرار زير است :

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):عدد كلمات حاويحروف ا ل هـهو 4

(اللَّهُ الصَّمَدُ):عدد كلمات حاوي حروف ا ل هـ2

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):عدد كلمات حاوي حروف ا ل هـ4

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):عدد كلمات حاويحروف ا ل هـ4

اگر بر اساس ترتيب بنويسيم رقم قم جديدي بدست مي آيد که مضرب هفت است:

الآية 1 الآية 2 الآية 3 الآية 4

4 2 4 4

عدد 4424 مضرب 7 مي باشد :

4424 = 7 × 632

وکلماتي که فاقد حرفي از حروفلفظ جلاله نيز چنين است :

آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

0 0 1 2

عدد 2100 مضرب 7 مي باشد :

2100 = 7 × 300

[="darkgreen"]اعجاز عددي در يک آيه
اکنون در آيه سوم سوره :(لم يلد ولم يولد)تأمل کنيد که چه نظم وتناسب شگفت آوري دارد:
اين آيه که خداوند در آن خود را ازداشتن فرزند و زاده شدن منزه دانسته ، با وجود داشتن کلمات قليل (12 حرف) غني از اعجاز ودلايل آن است . در پنج بخش اين آيه اسرارعددي شگفت آوري نهفته که شک درآن ممکن نيست . آيا اين معجزه شگرف دليل يکتايي خداي عز وجلنيست ؟
تناسب شگرف آيه سوم سوره اخلاص با بسمله
دراين آيه عظيم معجزهاي برپايه حروف : (بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) وجود دارد, حروف هرکلمه ازكلمات بسملهبا کلمات (لم يلد ولم يولد)بانظم مُحكَمي تناسب دارد.
كلمة (بسم)
حرف مشترك بين اين كلمه وآيه حرف ميماست که اگربررسي شود نتيجه وجود حرف ميم درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْ يَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

1 0 0 1 0

وعدد توزيع حروف (بسم) يعني 1001 هم ازمضارب هفت است :

01001= 7 × 11 × 0143

كلمه(الله)
حرف مشترك بين اسم (الله)وآيه (لم يلد ولم يولد)حرف لاماست که اگربررسي شود نتيجه وجود حرف لام درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْ يَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

1 1 0 1 1

وعدد 11011 توزيع حروف اسم (الله) مضرب هفت است :

11011 = 7 × 1573

كلمه(الرَّحْمنِ)
حروف مشترك بين كلمه(الرَّحْمنِ)وآيه لام وميماست که اگربررسي شود نتيجه وجود دو حرف لام و ميم درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْيَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

2 1 0 2 1

عدد 12012 توزيع حروف اسم (الرَّحْمنِ)هم مضرب هفت است :

12012 = 7 × 1716

كلمه(الرَّحِيمِ)
حروف المشترك بين اسم وآيه لام و ياء وميم است که اگربررسي شود نتيجه وجود حروف مذکور درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْ يَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

2 2 0 2 2

وعدد 22022توزيع حروف اسم (الرَّحِيمِ) هم مضرب هفت است:

22022 = 7 × 3146

و اکنون مي پرسيم آيا ممکن است اين چهارتکرار در چهار آيه تصادفي باشد وهمه مضرب هفت گردند ؟
اگر حاصل تقسيم اعدا مذکور برهفت را بنويسيم داريم :
1 ـ كلمه (بسم): 0143
2 ـ كلمه(الله): 1573
3 ـ كلمه(الرَّحْمنِ):1716
4 ـ كلمه(الرَّحِيمِ):3146
يعني به ترتيب داريم :

بسم الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

0143 1573 1716 3146

عدد متشكل از رديف اين ارقام که 16 رقمي است هم مضرب هفت است :

3146171615730143 = 7 × 449453087961449

(أحد)تجلَّىمي کند ...

در اين آيه عظيم ارقام ونظم وتناسبي است که گواه وحدانيت ويکتايي خداي تعالي است . از نامهاي زيباي خداوصفاتش (الأحد)است که انبازي ندارد. اگركلمات آية و تعداد حروفي از کلمه (الأحد)يعني حروف: ا ل ح درا بنويسيم داريم :

لم يلد و لم يولد

1 2 0 1 2

عدد 21021 (ومقلوب آن 12012) هم ازمضارب هفت و هم دو بارقابل قسمت برآن است که تاکيد مي کنم اين نظم صادر از خداي واحد أحد سبحانه وتعالىاست :

21021 = 7 × 7 × 429

حتى هنگامي که درهرکلمه حروف (أحد)بدون (ال) را بجوييم نيز اين نظام پابرجاست :

لم يلد و لم يولد

0 1 0 0 1

يعني عدد توزيع حروف از مضارب هفت است :

10010 = 7 × 1430

شگفت آور آنکه حاصل قسمت اين دو عدد يعني429 و 1430 نيز اگر درکنارهم نوشته شود (1430429) نيز مضرب هفت است :

1430429 = 7 × 204347

اين تناسبات شگفت آوربا عدد هفت دليل قاطعي است برآنکه خداوند تعالي حروف قرآن ونظم وترتيبآن را به شکلي محکم ومتين آورده که نظيزآن را نمي توان آورد.

أسماء الله الحسنىو آيه سوم سوره اخلاص

بيشتر نامهاي زيباي خدا در اين آيه متجلي است مثلا توزيع حروف اسم (المبدئ):

لم يلد و لم يولد

2 3 0 2 3

که عدد 32032 مضرب هفت است :

32032 = 7 × 4576

اسم (القدير):

لم يلد و لم يولد

1 3 0 1 3

که عدد31031 هم مضرب هفت است :

31031 = 7 × 4433

وشگفت آورتر آنکه اين مطلب درهردو حالت معرفه و غيرمعرفه اسم مشاهده مي شود مثلا در: (الصَّمد)يا(صَمَد)، قاعده ثابتاست.

أولينحرف وآخرينحرف آيه

ازعظمتكتاب خداوندتعالى آنکه كتابي استكامل درسوره ها وآياتش ، ودرتكرار أولينحرف وآخرينحرف درآية نظم عددي محكمي مشهود است که درهمه كتاب خدا هست.

1 ـ توزيع حرف لام:اگرآية را با تعد اد حرف لام در کلماتش بنويسيم داريم :

لم يلد و لم يولد

1 1 0 1 1

عدد توزيع حرف اللام يعني(11011) مضرب هفت است .
2 ـ توزيع حرف دال: اگرآية را با تعد اد حرف دال در کلماتش بنويسيم داريم:

لم يلد و لم يولد

0 1 0 0 1

وعدد 10010 هم مضرب هفت است .
پس هم اولين وهم آخرين حرف آيه براساس نظم عددي مبتني بر هفت توزيع شده است.

حروف (الـم)

دراين آيه نظمي براساس حروفالف ولام وميموجود دارد ، اين بارهم آيه رابراساس تعداد کلمات (ا ل م)مي نويسيم :

لم يلد و لم يولد

2 1 0 2 1

عدد 12012 و مقلوب آن 21021براي توزيع (الم) هم از مضارب هفت است . اين موزد براي اسم (الأحد) هم مطرح شد.
[/]

[="purple"]
نکته عجيبي ازعجائب قرآن

ازعجائب آيه(لم يلد ولم يولد) آنکه همه اعدادي که ذکر شد بر 7 قابل قسمت است و اين اعداد بر (11) هم از دو طرف قابل قسمت است و اين عدد به حساب ابجد برابر (هو) مي شود !! واين خود دليلي بر وحدانيت خداست چرا که عدد (11) از دو (1) و (1)ترکيب شده و تاکيد بروحدانيت خداوند تعالي است .
وجالب آنکه اين اعدادبر 13هم قابل قسمت است که عدد اول است و نمايند عدد سالهاي دعوت در مکه است.به مجموعه عمليات زيرتوجه فرماييد که اعداد بدون استثناء بر(7) و (11) و (13)تناسب دارند:

1001 = 7 × 11 × 13 × 1

11011 = 7 × 11 × 13 × 11

2002 = 7 × 11 × 13 × ×2

12012 = 7 × 11 × 13 × 12

21021 = 7 × 11 × 13 × 21

22022 = 7 × 11 × 13 × 22

31031 = 7 × 11 × 13 × 31

13013 = 7 × 11 × 13 × 13

32032 = 7 × 11 × 13 × 32

23023 = 7 × 11 × 13 × 23

اين نتايج عجيب تصادفي بدست نيامده است . اگر براساس قانون احتمالات بخواهيم سخن گوييم احتمال آن يک در يک ميلي.ن ميليارد ميليارد (يعني يک با سي صفردرمقابل آن !) است . براي همين مي توان گفت که بشر از تقليد حتي يک آيه قرآن ناتوان است چه رسد به کل قرآن ؟
نکته آخر آنکه اگرهر سه عدد: 7-11-13 را درهم ضرب کنيم عدد حاصل يعني: 1001 هم تاکيدي بر عدد يک است و دليلي بر وحدانيت خداوند يگانه يکتا (الله الواحد الأحد) ؟؟؟
أسماء الله درسورهاخلاص
کيفيت تجليأسماء الله الحسنى درسورهاخلاص کهسورهتوحيد است دليل عيني و عددي قوي بر إحکام حروف اسماي حسناي الهي درآيات کتابش قرآن است تا قدرت او برهرچيز را نشان دهد وأن الله هو الواحد الأحد لم يتخذ ولداً ولا يساويه شيء فهو خالق كل شيء، سبحانه وتعالى عما يشركون.
توزيع حروف اسم (الملك)
(الملك)اسميازأسماء الله الحسنىاست، يقول تعالى: (هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ)[الحشر: 59/23]. وازعظمتقرآن آنکه هرحرفآن بمقدار ونظام مُحكَموضع شده است. وکسي که سورهاخلاص را نازل کرده (الملِك)تبارك وتعالىاست، براي همين حروف اسمشرا درون اين سورهبانظمعددي متناسب با عدد هفت مقررفرمود تا دريابيم و بدانيم که : (أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاَطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً) [الطلاق: 65/12].
اگركلمات سورهاخلاص را نوشته و عدد حروف اسم (الملك) يعني حروف: ا ل م كرا درآن بنويسيم داريم :

قل هو الله أحد الله الصمد

1 0 3 1 3 3

لم يلد و لم يولد و لم يكن لهكفواً أحد

2 1 0 2 1 0 2 1 1 2 1

عدد حاصل يعني12112012012331301 مضرب هفت است :

12112012012331301 = 7 × 1730287430333043

وگرچه اين نتيجه شگفت آور است اام شايد کسي بگويد اين نتيجه تصادفي است لذا خداوند تعالي نظم ديگري براي تأکيد بر اين نتيجه قرار داداه است يعني اگرتعداد حروف اسم (الملك)در هرآيه را محاسبه کنيم حاصل چنين است:

آية1 آية 2 آية 3 آية 4

5 6 6 7

يعني عدد 7665 مضرب هفت است :

7665 = 7 × 1095

آيا اين نظم شگفت آور نيست ؟
توزيع حروف اسم (القدُّوس)
واين نظم با حروفاسم (القدوس)،نيز مشاهده مي شود : ا ل ق د و س:

قل هو الله أحد الله الصمد

2 1 3 2 3 3

لم يلد و لم يولد و لم يكن لهكفواً أحد

1 2 1 1 3 1 1 0 1 2 2

عدد توزيع حروف(القدوس) يعني: 22101131121332312 هم مضرب هفت است :

22101131121332312 = 7 × 3157304445904616

اعجاز ادامه دارد چرا که عدد حروف درهرايه به قرار زير است :

آية1 آية 2 آية 3 آية 4

8 6 8 7

عدد توزيع حروف (القدوس)يعني7868 مضرب هفت است :

7868 = 7 × 1124

وسبحان الله العظيم! خود نظم تماماً با هر دو اسم تکرار شده است آيا اين امر تصادفي است ؟ و مي پرسيم :
آيا براي انساني هر قدر هم توانا ممکن است که نصي ادبي با اين نظم عددي بيافريند ؟ در کتاب خداوند عَزَّ وجَلَّ هر قدر بگرديم خلل و اختلافي – چه دربلاغت ومعاني وچه در اعجاز علمي وعددي - نمي توانيم پيدا کنيم وصدق الله سبحانه وتعالى عندما يقول عن كتابه:(لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ)[فصلت: 41/42].
نظم شگرف دو اسم ازأسماء الله
اکنون در نظم متعاکستوزيع حروف دو اسم: (الخالق البارئ) تأمل و تدبر کنيد که عدد توزيع حروف (الخالق)و مقلوب عدد توزيع حروف (البارئ) در سوره هر دو مضرب هفت هستند .
توزيع حروف اسم (الخالق) عَزَّ وجَلَّ دركلمات سوره
به روش پيشگفته عددحروف (الخالق)، يعنيأي حروف ا ل خ قدرسوره چنين است:

قل هو الله أحد الله الصمد

2 0 3 1 3 2

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

1 1 0 1 1 0 1 0 1 1 1

وعدد توزيع حروف اسم (الخالق)مضرب هفت:

11101011011231302= 7 × 15858715890186

توزيع حروف اسم (البارئ) تعالى دركلمات سوره
برايحروف كلمة (البارئ)سبحانه وتعالى، يعني حروف ا ل ب ر ياعداد چنين است:

قل هو الله أحد الله الصمد

1 0 3 1 3 2

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

1 2 0 1 2 0 1 1 1 1 1

اگرعدد از راست به چپ (از قلبه طرف أحد) خوانده شود عدد: 10313212012011111 به دست مي آيد که مضرب هفت است :

10313212012011111 = 7 × 1473316001715873

تنوع وتعدد أسلوبهاياعجاز عددي موجب ازدياد پيچيدگي معجزه عددي قرآن ومحال تر شدن تقليد اين معجزه توسط انسانهاست . براي همين مي تونا گفت که تعداد نظم هاي عددي اين کتاب بزرگ پايان ناپذير است!
توزيع حروف اسم (الخالق)و اسم (البارئ)بنحوي که ياد شد کارانسان نيست بلکه کار پروردگارانسانهاست .
وبا من به عظمتكلام خدا بنگريد :(قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَأَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً)[الكهف:18/109]. واگردر بسياري ازأسماء الله الحسنى تأمل کنيم اين نظم پابرجاست مثلاً اسم (البصير) و اسم (العدل)از اين نظم پيروي مي کنند... به مواردديگر توجه فرماييد :
(المحصي) و سوره اخلاص
اين بار سوره راکامل وبا بسمله و تعداد حروف كلمة (المحصي)يعني ا ل م ح ص يرا درآن مي نويسيم:

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

1 3 4 5 1 0 3 2 3 4

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

2 2 0 2 2 0 2 1 1 1 2

عدد توزيع حروف (المحصي)در کلمات سوره يعني211120220224323015431 هم مضرب هفت است :

211120220224323015431 = 7 × 30160031460617573633

اين نظم عجيب حتي دراجزاي سوره هم وجود دارد اگرتعداد هرحرف اسم (المحصي)سبحانه وتعالىرا درهرکلمه جزء اثباتي (بسمله وآيه نخست سوره) بنويسيم داريم :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

1 3 4 5 1 0 3 2 3 4

وعدد 4323015431 هم ازمضارب هفت است :

4323015431 = 7 × 617573633

در جزء نفي (آيات دوم وسوم سوره ) داريم :

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

2 2 0 2 2 0 2 1 1 1 2

وعدد 21112022022 هم ازمضارب هفت است :

21112022022 = 7 × 3016003146

وحتى اگربا يک آيه محاسبه را تکرار کنيم داريم :

لم يلد و لم يولد

2 2 0 2 2

عدد 22022 هم ازمضارب هفت است :

22022 = 7 × 3146

و لم يكن له كفواً أحد

0 2 1 1 1 2

عدد 211120 هم ازمضارب هفت است :

211120= 7 ×30160

اين نتايج قطعي الثبوت تأکيد مي کند که خداوند تعالي اين آيات را به اين شکل شگفت آور إحکام بخشيده است و جزرب السماوات السبع کسي را توان اين کار نيست .
براي همين به مدعياني که درقرآن شک دارند بايد گفت: (فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ)[الطور: 52/34]. ما در قرن 21 ميلادي هستيم وهنوز کسي نتوانسته در برابراين تحدي قد عَلَم کند (وهرکه کرد رسوا شد) ومگرکسي مي تواند چون قرآن بياورد ؟
اکنون به اسم (المبدئ)،مي پردازيم ، يقول عز وجل:(وَهُوَ الَّذِي يَبْدأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)[الروم: 30/27].

المبـدئ

توزيع حروف (المبدئ)، يعني: ا ل م ب د ي بدين قرار است :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

2 3 3 4 1 0 3 2 3 4

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

2 3 0 2 3 0 2 1 1 1 2

وعدد حاصل مضرب هفت :

211120320324323014332= 7 × 30160045760617573476

واين نظم در دو جزء نفي واثبات سوره تکرارمي شود ، در جزء اثباتي :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

2 3 3 4 1 0 3 2 3 4

عدد: 4323014332 مضرب هفت است ودر جزء نفي :

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

2 3 0 2 3 0 2 1 1 1 2

عدد: 21112032032 دو بار بر هفت بخشپذير است .
واين دليل وتأكيدي از خداوند عز وجل به زبان عدد است که اوست يگانه يکتايي که نه زاييده و نه زاده شده (أنهواحد أحد لم يلد ولم يولد!) واين نظم درهرآيه تکرارمي شود:

لم يلد و لم يولد

2 3 0 2 3

وعدد 32032 برهفت بخشپذير است :

32032 = 7 × 4576

و لم يكن له كفواً أحد

0 2 1 1 1 2

عدد 211120 برهفت بخشپذير است

211120 = 7 × 30160

شايد کسي بگويد اين موارد تصادفي است پس به دو اسم متلازم مي پردازيم :
از اسمهاي وارده درقرآن قوله تعالىاست:(وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ)[البروج: 85/14]. نظم مذکور دران مورد هم صادق است .

الغفور الودود

توزيع حروف كلمة (الغفور)
حروف اين اسم يعني ا ل غ ف و ررا به قرار زير مي نويسيم:

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 3 3 3 1 1 3 1 3 2

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

1 1 1 1 2 1 1 0 1 3 1

عدد حاصل برهفت بخشپذير است :

131011211112313113330= 7 × 18715887301759016190

توزيع حروف كلمة (الودود)
وحروف اسم (الودود)يعني حروف ا ل و دهم ازاين نظم پيروي مي کنند:

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 3 2 2 1 1 3 2 3 3

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

1 2 1 1 3 1 1 0 1 2 2

وعددحاصل برهفت بخشپذير است :

221011311213323112230= 7 × 31573044459046158890

اسم (اللطيف)
توزيع حروف (اللطيف)يعنيا ل ط ي فبه قرار زير است :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 3 2 3 1 0 3 1 3 2

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

1 2 0 1 2 0 1 1 1 2 1

وعدد حاصل بر هفت بخشپذير :

121110210212313013230= 7 × 17301458601759001890

اسم (الوليّ)
توزيع حروف (الوليّ)يعني ا ل و يهم چنين است :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 3 2 3 1 1 3 1 3 2

لم يلد و لميولد و لم يكن له كفواً أحد

1 2 1 1 3 1 1 1 1 2 1

وعدد حاصل بر هفت بخشپذير :

121111311212313113230= 7 × 17301615887473301890

عبارات قرآني هم با نظميمُحكمتجلي مي کنند

تجلي اسمهاي زيباي الهي را ملاحظه کرديد ، اکنون به برخي از عبارت قرآني مي پردازيم . خداوند تعالي درقرآن مي فرمايد (اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ)[الزمر: 39/62]، توزيع حروفاين عبارت يعني : ا ل هـ خ ق ك ش يرا بدين ترتيب مي نويسيم :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 4 2 3 2 1 4 1 4 2

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

1 2 0 1 2 0 1 2 2 2 1

وعدد حاصل بر هفت بخشپذير :

122210210212414123240= 7 × 17458601458916303320

[/]

[="DarkGreen"]وهكذا أرقام وأرقام لا نهاية لإعجازها! وكلَّما تبحرنا في أعماق هذا القرآن أكثر رأيناعجائب لا تنقضي. وهذا تصديق لقول الحبيب الأعظم عليه الصلاة والسلام عندما وصف القرآن بقوله: (ولا تنقضي عجائبه)[رواه الترمذي].وايضاً فی ..(2)
ولكن سؤالاين است : آيا إعجاز قرآن بريک نظم عددي خاص متکي است ؟ پاسخ اين پرسش در را بخش نظم حروف وارائه نظم انباشتي ارائه مي دهيم تا با يقين و تدبر بخوانيم : (وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً) [النساء: 4/82].
اعجاز با بسمله ادامه دارد
عدد حروف هرآية همراه بابسمله مي نويسيم :

بسمله آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

19 11 9 12 15

عدد حاصل يعني 151291119 ز مضارب هفت است :

151291119 = 7 × 21613017

واگرأولينعدد يعني19 را با آخرين عدد يعني 15 باهم درنظرگيريم هم عدد حاصل يعني 1519 ارمضارب هفت است آن هم دوبار:

1519 = 7 × 7 × 31

حتي اگر تعداد حروف بسممله رادر هريک از موارد ياد شده بنويسيم داريم :

(بسم الله الرحمن الرحيم)

عدد حروف بسملة 19حرف

(قل هو الله أحد)

عدد حروف بسمله دركلمات اين آيه 8حرف.

(الله الصمد)

عدد حروف بسمله دركلمات اين آيه7حرف.

(لم يلد ولم يولد)

عدد حروف بسمله دركلمات اين آيه8حرف.

(ولم يكن له كفُواً أحد)

عدد حروف بسمله دركلمات اين آيه9حرف.

واگرآنها را مرتب بنويسيم مي شود :

بسمله آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

19 8 7 8 9

و عدد حاصل يعني 987819 هم از مضارب هفت است :

987819 = 7 × 141117

حروف (الـم)
حروف (الم)الف ولام وميم درآيات به اين ترتيب است :

(بسم الله الرحمن الرحيم):عدد حروف(الم)10

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):عدد حروف(الم)5

(اللَّهُ الصَّمَدُ):عدد حروف(الم)6

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):عدد حروف(الم)6

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):عدد حروف(الم)5

که اگر افقي بنويسيم مي شود:

بسمله آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

10 5 6 6 5

اين عدد يعني 566510 هم از مضارب هفت است :

566510 = 7 × 80930

عجيب آنکه اين نظم در اولين و آخرين حرف هم تکرار مي شود!!
أولينحرف از(الم)
أولينحرف از(الم)يعني ألفرادرهرآيه مي نويسيم:

(بسم الله الرحمن الرحيم):تعداد حرفالف3

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):تعداد حرفالف2

(اللَّهُ الصَّمَدُ):تعداد حرفالف2

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):تعداد حرفالف0

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):تعداد حرفالف2

واگر مرتب بنويسيم مي شود:

بسمله آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

3 2 2 0 2

عدد حاصل يعني 20223 از مضارب هفت است :

20223 = 7 × 2889

آخر حرف من (الم)
اين نظم درمورد حرف آخر يعني ميم هم به چشم مي خورد:

(بسم الله الرحمن الرحيم):تعداد حرفميم3

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):تعداد حرفميم0

(اللَّهُ الصَّمَدُ):تعداد حرفميم1

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):تعداد حرفميم2

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):تعداد حرفميم1

اگرمرتب بنويسيم ً:

بسمله آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

3 0 1 2 1

عدد حاصل يعني 12103 از مضارب هفت وآن هم دوبار مي باشد :

12103 = 7 × 7 × 247

وعجيب آنکه جمع هردو حاصل قسمت هم ار مضارب هفت است :

2889 + 247 = 3136

3136 = 7 × 7 × 64

نظم حروف

به حساب ابجد تعداد حروف سوره اخلاص 66 تاست (ازبسمله تا احد) وارزش عددي 66 برابر کلمه جلاله(الله)است . اما در سوره اخلاص نظم عددي دقيقي براي تعداد حروف کلمات وجود دارد که با فهم آن بايد سجده کرد و به عبوديت دربرابرحق اعتراف و به اسلام وقرآن افتخارکرد. اگر حروف اين سوره را به روش تراکمي يا انباشتي محاسبه کنيم ( يعني تعداد حروف هر کلمه را با کلمه قبل جمع کنيم ) به نظم شگفت آور ديگري مي رسيم ووجود اين نظم تراكمي دركتاب خدا دليل ماديوملموس برحقانيت آن است:

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد

3 7 13 19 21 23 27 30

الله الصمد لم يلد و لم يولد

34 39 41 44 45 47 51

و لم يكن له كفواً أحد

52 54 57 59 63 66

اين عدد شگفت آور 40 رقمي وبخشپذير برهفت به دست مي آيد يعني :

663595754525147454441393430272321191373

اين است حقيقت نابود کننده باطل و راهي براي اثبات حقانيت قرآن و اسلوبهاي متعدد اثبات اعجازعددي درقرآن که بزرگترين کتاب روي زمين است .

توزيع كلماتي که حاوي حروف اسم (الله)است

هنگامي که در سوره توحيد مي نگريم درمي يابيم که برخي ارز کلمات حاوي حروفي از لفظ جلاله (الله)است وبرخي ديگر چنين نيست . اکنون به روش دودويي Binaryبه اين موضوع مي پرداريم يهني به وجود حرف عدد يک و به عدم وجود ان عدد صفر مي دهيم و تمام سوره را مي نويسيم توجه شود که :
عدد1 يعني وجود يک يا چند حروف اسم (الله)دركلمه.
عدد0 يعني عدم وجود يک يا چند حروف اسم(الله)دركلمه.

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

1 1 0 1 1 0 1 0 1 1 1

عدد حاصل هم بر هفت بخشپذير است :

111010110111111111110= 7 × 15858587158730158730

بديهي که خواننده محترم مي داند که در زمان پيامبراعظم (ص) روش دودويي و استفاده از صفر و يک براي محاسبات مطرح نبوده است و اين خود تأکيدي است برتازگي قرآن درهمه زمانها و عدم انقضاي عجائبش .

توزيع شگفت آورهرحرف ازحروف (الله)

در سطور پيشين ديديم که توزيع حروف اسمهاي زيباي خداوندي چگونه است . اکنون به روش دودويي به محاسبه تک تک حروف لفظ جلاله مي پردازيم :
توزيع حرف ألف

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 1 1 1 0 0 1 1 1 1

لم يلد و لميولد و لم يكن له كفواً أحد

0 0 0 0 0 0 0 0 0 1 1

وعدد حاصل برهفت بخشپذيراست :

110000000001111001110= 7 × 15714285714444428730

توزيع حرف لام

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 2 1 1 1 0 2 0 2 1

لم يلد و لميولد و لم يكن له كفواً أحد

1 1 0 1 1 0 1 0 1 0 0

وعدد حاصل برهفت بخشپذيراست :

001010110111202011120= 7 × 144301444457470160

توزيع حرف هاء

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 1 0 0 0 1 1 0 1 0

لم يلد و لميولد و لم يكن له كفواً أحد

0 0 0 0 0 0 0 0 1 0 0

و مقلوب عدد حاصل (از بسم به طرف أحد ) برهفت بخشپذيراست :

010001101000000000100= 7 × 1428728714285714300

قبالا هم شاهد اين نظم بديع بوده ايم و توزيع حرف اول وآخر عکس هم بوده است :

توزيع أولينحرفدراسم (الله) توزيع آخرينحرف دراسم (الله)

®ألفهاء¬

آيا اين اعداد بزرگ دليلي برآن نيست که قرآن خداوندعَزَّ وجَلَّ نازل فرموده است؟
وصدق الله القائل عن كلماته: (وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)[لقمان: 31/27].
ما دراين نوشتار اثبات کرديم که آوردن سوره اي کوچک مانند سوره اخلاص محال است چه رسد به آوردن کتابي نظيرقرآن عظيم. واين فضل خداست که مارا به ارائه اين برهانهاي ملموس وقابل فهم همگان – يعني زبان اعداد - هدايت فرمود والحمدلله اولا وآخرا وظاهرا وباطنا
مرجع: قرآن كريم.

نوشته مهندس: عبد الدائم الكحيل

برگردان: دکتر محمد هادي مؤذن جامی[/]

پسرک کنجکاو;22752 نوشت:

سوره هم رفتند اوردند مسخرشون کردید بیچاره ها رو

دوستان قضاوت کنند و نخندند

مسليمه در ابتدأ به پخش آياتي پرداخت كه فقط در وزن و سجع شبيه آيات قرآني بودند، نه در فصاحت و بلاغت، مانند:
****
سمع الله لمن سمع، و اطعمه بالخير ادطمع، و لازال امره في كل ماسر نفسه بجنمع، رآكم ربكم لحياكم، و من وحشة خلاكم، و يوم دينه انجاكم فاحياكم، علينا من صلوات معشر ابرار، لا اشقياء و لافجار، يقومون الليل و يصومون النهار، لربكم الكبار، رب الغيوم و الامطار.

خدا از هركي اطاعت آورد، شنيد؛ و چون در خير طمع بست او را اميد داد، و پيوسته كارش به خوشي فراهم آمد. خداي تان ديد و عطا داد و از بيم رها كرد كه به روز جزا نجات تان دهد و زنده كند، درودهاي گروه نيكان، نه تيره روزان و بدكاران، بر ما باد، آن ها كه شب به پا خيزند و به روز روزه دارند براي پروردگار بزرگ تان كه پروردگار ابرها و باران هاست.
ـ طبري، محمد بن جرير. تاريخ طبري (تاريخ الرسل و الملوك). ترجمه ي ابو القاسم پاينده. چ1. تهران: بنياد فرهنگ ايران. 1352. ص 4 / 1351.
****
و يا اين كه در برابر سوره ي كوثر گفته بود:

انا اعطيناك الجماهر. فصل لربك وهاجر. وان مبغضك رجل كافر.5

برايت چيزهاي زيادي اعطا كرديم، پس براي پروردگارت مهاجرت كن، كه دشمن تو خودش كافرست.
****
در جايي ديگر گفته بود:

ولما رأيت وجوههم حسنت. و ابشارهم صفت. و ايديهم طفلت. قلت لهم الا النساء تاتون. ولا الخمر كتشربون. و لكنكم معشر ابرار تصومون يوماً و تكلفون يوماً. فسبحان الله اذا جاءت الحياة كيف تحبون. و الي ملك السماء ترقون. تلوانها حبة خردلة لقام عليها شهيد. يعلم ما في الصدور و اكثر الناس فيها الثبور.

وقتي ديدم صورت ها شان نيك بود و چهره هاشان صفا داشت. و دست ها شان نرم بود. گفتم شان: نه با زنان درآميزيد و نه شراب نوشيد كه شما مردان نيكيد كه يك روز روزه داريد و روزي بگشاييد. تسبيح خداي كه وقتي زندگي آيد چگونه زنده شويد و سوي پادشاه آسمان بالا رويد. اگر دانه ي خردلي باشد شاهدي؛ به آن به پا خيزيد كه مكنون سينه ها را بداند، و بسيار كسان دراين باره حسد برند.
ـ تاريخ طبري. صص 1401 ـ 1402.
****

در برابر سورههای مباركهی فيل و القارعه سروده است:

الفیل ماالفیل، و ما ادراک مالفیل، له دنب وثیل و خرطوم طویل و ان ذلک من ربنا لقلیل.٩
فیل، فیل چیست؟ چه میدانی كه فیل چیست؟ دمش تار مانند و خرطومش درازاست. اگر چنین نمی بود، خداوند آن را بسیار كم نمی آفرید.
سوره ي شاة:
والشاة و الوانها، وأعجبها السود وألبانها، والشاة السود، واللبن الأبيض، انه لعجب محض، وقد حرم المذق، فما لكم لا تمعجون.

قسم به بز و رنگ هاي آن، عجيب تر ازهمه بزِ سياه است و شير آن. بز سياه است و شير سفيد. اين عجب محض است. و آب به شير آميختن روا نيست؛ چرا شير و خرما نمي خوريد؟

سوره ي ضفدع
يا ضفدع بن ضفدعين، نقي ما تنقين، اعلاك فيالماء واسفلك فيالطين، لاالشارب تمنعين، و لا الماء تكدرين.

اي غوك فرزند غوكان! آن چه بر مي گزيني پاكيزه است، سرت در آب است و پايينت در گل، نه مانع آبخواره شوي و نه آب را گل آلود كني!

مسيلمه زماني كه پيامبر دروغين ديگر ـ سجاح بنت حارث بن سوید از قبيله بني تميم ـ را به تزوير به خلوتگاه خود كشانيده و براي سؤ استفاده از نفوذش در صدد آميزش و ازدواج با او گرديد. دست به سرايش سروده هاي مستهجني به نام وحي الهي زد كه داستاني مضحك دارد. خواننده ي گرامي مي تواند به جلد چهارم تاريخ طبري ـ كه هم متن عربي آن در شبكه ي جهاني روي خط قرار داده شده است و هم ترجمه ي فارسي آن ـ مراجعه فرمايند.

او در برابر سورهي اعلي گفته بود:
الم تر الي ربك كيف فعل بالحبلي، أخرج منها نسمه تسعي، من بين صفاق و حشي.
مگر نديدي خدايت با زن آبستن چي كرد؟ موجودي روان را از او برآورد، از ميان پرده و احشأ.

و يا اين آيات او كه به همين رويداد ارتباط دارد؛ گذشته ازاين كه هيچ گونه وجه ادبي و هنري ندارند، با واژگان ركيك و خلاف ادب سروده شده اند؛ در حالي كه در كلام الهي كه همه امور زندگي انسان ها در آن تحت قاعده درآورده شده و بحث پيرامون جزيي ترين بخش هاي آن صورت گرفته، كلمات چنان شسته و روفته اي به كار برده شده اند كه هيچ گونه هنجار اخلاقي و ادبي را زير پا نمي سازد. ولي آيات كذايي مسلميه را نگاه كنيد كه چر ركاكتي دارند:

ان الله خلق النساء افراجاء. و جعل الرجال لهن ازواجا. فنولج فيهن نعما ابلاجا، ثم تخرجها او انشأ اخراجا، فينتجن لنا سخالا انتاجا.
خداوند زنان را عورت آفريد و مردان را جفت آنان كرد كه چيزي در آن ها فروبريم و چون بخواهيم برون آوريم كه براي ما كره ها آورند.

در برابر سوره ي بروج (وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِشان نزول آیه
) چنين سروده است:
والارض ذات المروج، و النساء ذات الفروج، و الخيل ذات السروج، و نحن عليهما نموج . . .
زمين دارنده ي چمن هاست، و خانم ها صاحب . . . اند؛ اسپان زين دارند و ما را بر آنها سخت تاختن است.

ـ تاريخ طبري. ص4 / 1415.
ـ همان جا ص4 / 1415و 4 / 1436.
ايضاً. ص 4/ 1402.
مآخذ بالاً. ص 4/ 1403.
ـ همان منبع. صص 4 / 1403 ـ 1404.

پسرک کنجکاو;22735 نوشت:
واااااااااااایییییییییییییییییییییییی

چرا مسلمونا اینجورین؟
هر جمله که میگن جمله ی قبلی رو نقض میکنه

اولا من سوره توحید رو گفتم حالا این حمده اشکال نداره.

اینا معجزست؟؟؟؟؟؟؟
نعریف معجزه که خودتون گفتید رو بخونید یه بار دیگه بعد ببینید این معجزست طبق همون تعریف خودتون؟؟؟؟؟

یعنی من نمیتونم یه همچین کاری کنم؟
میخواید بکنم؟
یا میخواید منم یه جمله بگم از این بازی ها توش باشه شما مثلشو نتونید بیارید؟


دوست گرامی میشه به این ۲ سوال من جواب بدهید؟
[=century gothic]سوال اول اینکه ایدئولوژی شما در مورد خدا ، انسان و کلا حیات بشر چیست ؟
سوال دوم اینکه اگر شما به خدایی اعتقاد دارید میشه توضیحات مختصری در مورد صفات خدای خودتون بدید ؟

[=century gothic]باید توجه داشته باشید که این کتاب(قرآن) با آن همه عظمت و اعجاز که در مورد آن گفته شده، توسط پیامبری آورده شد که سواد خواندن و نوشتن نمی دانست ، نیز تا بدان زمان هیچ سخنی مانند آن نگفته و به مکتب نیز نرفت.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
شاید بدیهی ترین دلیل بر اعجاز قرآن این باشد که معاصران پیامبر(ص) و حتی اقوامی که تا به امروز روی کار آمدند با تمام کوشش ها و تلاش هایی که به کار بستند, از آوردن آیه ای نظیر قرآن عاجز ماندند ونتوانستند اقدامی علیه آیات قرآن انجام دهند, زیرا چنین کاری اصولاً از دست بشر ساخته نیست .
قرآن نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت , یعنی شیرینی و جذابیت عبارات و رسایی مفاهیم , بلکه از نظر محتواو علومی که آن زمان دور از دسترس انسان ها بود, قوانین و مقرراتی که ضامن سعادت و نجات بشریت است ,خالی از هر گونه تناقض و پراکنده گویی است با توجه به این که معلومات انسان محدود است مخصوصاً با توجه به این که پیامبر اسلام (ص) در محیطی پرورش یافته بود که از همان علم و دانش محدود بشری آن زمان نیز درآن محیط خبری نبود, آیا وجود این همه محتوای متنوع در زمینه های مختلف توحیدی , اخلاقی , اجتماعی ,سیاسی و نظامی دلیل بر این نیست که کلمات قرآن از مغز انسان تراوش نکرده بلکه از ناحیهء خداوند است ؟بی گمان چنین است .
نظری به تاریخ اسلام , روشن می سازد که کسی نتوانسته مشابه قرآن را بیاورد; زیرا در داخل کشورهای اسلامی در زمان پیامبر(ص) و پس از او حتی در خود مکه و مدینه , مسیحیان و یهودیان سرسخت و متعصبی می زیستند که برای تضعیف مسلمانان از هر فرصتی استفاده می کردند, به علاوه این که افراد مسیحی و یهودی ونیز منافقین در میان مسلمانان زندگی می کرندند و مسلماً این عده به دقت مراقب اوضاع مسلمین بودند و از هربرنامه ای که به زیان مسلمانان تمام می شد, استقبال می کردند. اگر به کتاب دسترسی پیدا می کردند که بتواند به مقابله با قرآن برخیزد تا آن جا که می توانستند آن را نشر می دادند و یا لااقل در حفظ آن می کوشیدند. از این رومی بینیم حتی افرادی که به احتمال ضعیفی به معارضه با قرآن برخاسته اند, تاریخ نام آنان را ضبط کرده است .
یکی از این افراد "مسیلمه کذاب " اهل یمامه است که به مبارزه با قرآن برخاست و حتی از او جملاتی که بر وزن بعضی از آیات بوده ثبت شده است , ولی از نظر محتوا و معنا خنده دار می باشد و همانند لطیفه ای نقل مجالس بوده است ; به عنوان مثال هم وزن آیات سوره "والذاریات" چنین گفته است : "والمبذرات بذرا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات طحنا و العاجنات عجنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما اهالة و سمنا؛ یعنی قسم به دهقانان و کشاورزان , قسم به درو کنندگان ,قسم به جدا کنندگان کاه از گندم , قسم به جدا کنندگان گندم از کاه , قسم به خمیر کنندگان , قسم به نان پزندگان ,قسم به ثرید کنندگان و قسم به آن کسانی که لقمه های چرب و نرم بر می دارند."
و در جای دیگر می گوید:
"یا ضفدع بنت ضفدع نقی ما تنقین نصفک فی الماء و نصفک فی الطین لا الماء تکدرین و لا الشارب تمنعین ;یعنی ای قورباغه دختر قورباغه آن چه می خواهی قور قور کن , نیمی از تو در آب نیمی دیگر در گِل است ; نه آب را گل آلود می کنی و نه کسی را از آب خوردن جلوگیری می کنی .

اگر تاریخ بهتر از این جملاتی را پیدا می کرد ثبت می کرد, ولی مشاهده می کنید که این جملات چه قدر بی محتوا است و نمی تواند با قرآن برابری کند."
اعجاز قرآن از منظر دیگران

تاریخ پر است از تعریف و تمجید موافقان و مخالفان قرآن , که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
ـ ابوالعلای معری , شاعر معروف عرب که میانه خوبی با اسلام نداشت , می گوید: این سخن مورد اتفاق همه است که کتاب محمد(ص) عقل ها را در برابر خود مغلوب ساخت و تا کنون کسی نتوانسته است مانند آن رابیاورد. سبک این کتاب با هیچ یک از سبک های معمول میان عرب اعم از خطابه , رجز, شعر و سجع شباهت ندارد. امتیاز و جاذبهء این کتاب به قدی است که اگر یک آیه از آن در میان کلمات دیگران قرار گیرد, چون ستاره ای فروزان در شب تاریک می درخشد!
ـ ولیدبن مغیره مخزومی ـ مردی که به حسن تدبیر در میان عرب شهرت داشت و برای حل مشکلات اجتماعی از فکر و تدبیر او در زمان جاهلیت استفاده می کردند و به همین جهت او را گل سر سبد قریش می نامیدند ـ پس از این که چند آیه از اوّل سوره غافر را از پیغمبر شنید در محفلی از طایفه بنی مخزوم حاضرشد و چنین گفت : به خدا سوگند, از محمد سخنی شنیدم که نه شباهت به گفتار انسان ها دارد و نه پریان ; گفتاراو شیرینی خاص و زیبایی مخصوصی دارد. گفتاری است که بر همه چیز پیروز می شود و چیزی بر آن پیروزنخواهد شد.
ـ کارلایل , مورخ و دانشمند معروف انگلیسی دربارهء قرآن می گوید: اگر یک بار به این کتاب مقدس نظرافکنیم , حقایق برجسته و خصایص اسرار وجود طوری در مضامین جوهرهء آن پرورش یافته که عظمت وحقیقت قرآن به خوبی از آن ها نمایان می گردد و این خود مزیّت بزرگی است که فقط به قرآن اختصاص یافته ودر هیچ کتاب علمی و سیاسی و اقتصادی دیگر دیده نمی شود. بلی , خواندن برخی از کتاب ها تأثیرات عمیقی در ذهن انسان می گذارد ولی هرگز با تأثیر قرآن قابل مقایسه نیست ,(1) از این جهت بایستی گفت : مزایای اولیه قرآن و ارکان اساسی آن مربوط به حقیقت و احساسات پاک و عناوین برجسته مسائل و مضامین مهم آن است که هیچ گونه شک و تردید در آن راه نیافته و پایان تمام فضایل را که موجد تکامل و سعادت بشری است در برداشته و آن را به خوبی نشان می دهد.
ـ جان دیون پورت , مؤلف کتاب "عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن " می نویسد: قرآن به اندازه ای از نقایص مبرا و منزه است که نیازمند کوچک ترین تصحیح و اصلاحی نیست و ممکن است از اول تا به آخر آن خوانده شود بدون آن که انسان کم ترین ملالتی از آن احساس کند... و همه این معنا را قبول دارند که قرآن با بلیغ ترین وفصیح ترین لسان و به لهجهء قبیله قریش که نجیب ترین و مؤدّب ترین عرب ها هستند ، نازل شده است ... (2)
ـ گوته , شاعر و دانشمند آلمانی می گوید: سالیان درازی کشیشان بی خبر از خدا ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن محمد(ص) دور نگاه داشته بودند, اما هر قدر که ما قدم در جاده علم ودانش گذارده ایم پرده های جهل و تعصب نا به جا از بین می رود و به زودی این کتاب توصیف ناپذیر عالم را به خود جلب نموده و تأثیر عمیقی در علم و دانش جهان کرده , سرانجام محور افکار مردم جهان می گردد... ما درابتدا از قرآن رو گردان بودیم , اما طولی نکشید که این کتاب توجه ما را به خود جلب کرد و ما را دچار حیرت ساخت تا آن جا که در برابر اصول و قوانین علمی و بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم .(3)
ـ ویل دورانت مورخ معروف می گوید: قرآن در مسلمانان آن چنان عزت نفس و عدالت و تقوایی به وجودآورده که در هیچ یک از مناطق جهان , شبیه و نظیر نداشته است .
ـ ژول لابوم اندیشمند و نویسندهء فرانسوی در کتاب تفصیل الایات می گوید: دانش و علم برای جهانیان ازسوی مسلمانان به دست آمد و مسلمین علوم را از قرآنی که دریای دانش است گرفتند و نهر از آن برای بشریت در جهان جاری ساختند.(4)
ـ دینورت , مستشرق دیگری می نویسد: واجب است اعتراف کنیم که علوم طبیعی و فلکی و فلسفه وریاضیات که در اروپا اوج گرفت , عموماً از برکت تعلیمات قرآنی است و ما مدیون مسلمانانیم ; بلکه اروپا از این جهت شهری از اسلام است .(5)
ـ دکتر بانو لورا واکسیا واگلبری ، استاد دانشگاه ناپل در کتاب پیشرفت سریع اسلام می نویسد: کتاب آسمانی اسلام نمونه از اعجاز است ... قرآن کتابی است که نمی توان از آن تقلید کرد. نمونهء سبک و اسلوب قرآن درادبیات سابقه ندارد. تأثیری که این سبک در روح انسان ایجاد می کند ناشی از امتیازات و برتری های آن است .
این شبهه که قرآن ممکن است معادل داشته باشد ولی جلوه ای نکند, درست نیست , زیرا اگر چیزی جلوه داشته باشد, بروز می کند.:Sham:
] نور خورشید حتی در زیر ابرها روشن گری و نورافشانی می کند. قطعاً اگر قرآن معادلی داشت , شناخته می شد و مخفی نمی ماند.(6):Sham:
و شاید گفته شود عادت مردم مانع پذیرش این معادل ها بوده , اما این حرف نیز نادرست است ; زیرا همیشه افرادی بوده و هستند که دنبال چنین مسائلی هستند؛ اگر چیزی وجود داشت , طبیعتاً آن را سینه به سینه و نسل به نسل به ارث می گذاشتند و امروز در دسترس بود.:Sham::Sham:
اگر کسی بگوید آیاتی که پیش گویی کرده اند, معجزه هستند و بقیهء آیات , معجزه نیستند, باید بگوییم که اعجاز آیات قرآنی فقط به خاطر پیش گویی نیست , بلکه سبک و روش خاص قرآن نشان دهندهء این است که کلام انسان نیست و کلام خداست و همهء آیات به هم پیوسته و وابسته اند و در یک نظم خاص قرار دارند؛ اگرکسی بپذیرد که بعضی از آیات اعجاز است , گویا پذیرفته است که همهء قرآن اعجاز است .:Sham:

..

اما شک در درس نخوانده بودن پیامبر مثل شک در امور بدیهی است , وقتی همه می گویند و سراسر تاریخ شاهد است اگر در این مسئله شک کنیم و بگوییم تاریخ قابل اعتماد نیست , پس چه چیز قابل قبول است ؟مسائلی را که عقلای قوم می پذیرند باید پذیرفت وگرنه سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
پیامبر(ص) خطبه هایی دارد, ولی هیچ یک مشابهتی با سیاق و نظم خاص قرآن ندارد. اعراب معمولاً درسخنوری و سرودن شعر مهارت داشته اند; پیامبر هم می توانسته سخنرانی کند, ولی سخنرانی با متن قرآن فرق دارد. گفته ها و کلمات پیامبر(ص) موجود است و شاید از نظر حجم بیش تر از قرآن باشد. مسئله این است که مطالب قرآن و سبک آن هیچ شباهتی با سخنان پیامبر(ص) ندارد.
خلاصه این که درک همه این مسائل برای علما قابل فهم است ولی افرادی در میان تودهء مردم وجود دارندکه اجمالاً قدرت تشخیص دارند. وقتی عربی تا به حال آن چه شنیده اشعار جاهلی بوده , به تمام مفاهیم ومضامین آن وارد است ؛ از قبیل جنگ , خون ریزی , زن , عشق و... وقتی قرآن آمد برای او تازگی داشت و چیزی غیر از آن چه از انسان ها شنیده بود به گوشش خورد و این جا بود که واکنش نشان داد, شیفتهء آن شد و دل در گروآن بست و آن را معجزه دانست .(7)
اعجاز به معنای عاجز ساختن است و در اصطلاح دینی، ‌انجام کار و اظهار امری است به وسیله انبیای الهی برای اثبات صدق نبوّتشان که هیچکس قادر به آوردن مثلش نباشد، به گونه ای که مردم عدم قدرت و عجزشان را ادراک کنند.
همچنانکه بشر نمی تواند موجودی (هرچند بسیار پست و کوچک) را خلق کند، قطعاً هیچ انسانی نخواهد توانست مانند معجزات پیامبران بیاورد. به این مسئله در آیه‌ هفتاد و دوم سوره حجّ اشاره می کند.
از زمان نزول قرآن همواره شعرا و نویسندگانی وجود داشته اند که در مقام مبارزه با آن بر آمده،‌ غزلها نیز آیه ها و سوره هایی ساختند،‌ که هیچکدام نشانی از اعجاز ندارند،‌ بلکه دارای چیزهای خارق العاده و امتیازند، نه اعجاز و آیه،‌ که مربوط به عالم غیب باشد. معجزات انبیا نشان از جهان دیگری دارند. خصوصاً قرآن. اهمّیّت و عظمت معجزة آن به حدّی است که هر قطعه از عباراتش که گاهی فقط یک کلمه است، "آیه" نامیده می شود. بنا به اعتراف فیلسوف بزرگ "کارلیل"، قرآن صدایی است که از دل هستی و قلب و جود برخاسته است. اما برخی از دلایلی را که می توان به آن ها درباره معجزه الهی (قرآن) صدق ادعای پیامبر(ص) اسلام استناد جُست، به صورت مختصر اشاره می کنیم:

1ـ نفوذ و جاذبه ‌بی نظیر قرآن. همانند داستان "ابن ابی العوجاء" مادّی گرا و دوستانش،‌ حتّی جاذبه قرآن میان دانشمندان بیگانه.
2ـ اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت. در آیه سی و هشمتم سوره یونس به آن اشاره شده است.
3ـ اعجاز قرآن از نظر معارف الهی همانند آیات بیست و یکم سوره‌ ذاریات.
4ـ اعجاز قرآن از نظر علوم روز و اکتشافات علمی همانند جاذبه عمومی زمین و توازن قوه جاذبه و دافعه که در سوره های رعد و ذاریات از آن سخن به میان آمده است.
5ـ نگاه قرآن به آفرینش و گسترش جهان که در آیات یازدهم سوره فصلت و چهل و هفت سوره‌ ذاریات و سی ام سوره انبیا از آن سخن گفته شده است.
6ـ قرآن و زندگی در کرات دیگر که در آیه 29 سوره شوری به آن می پردازد.
7ـ قرآن و آفرینش کوه ها که در آیات اوّل سوره نحل و ششم و هفتم سوره‌ نبأ و بیست و هفتم سوره مرسلات و دهم سوره لقمان و ... سخن گفته شده است.
8ـ قرآن و زوجیّت عمومی و زوجیّت گیاهان که در سوره های لقمان و حجّ و طه و ذاریات و یس و مرسلات و مؤمنون از آن سخن به میان آورده است.
9ـ قرآن و مسأله‌ أثرات مهم جوّ زمین که در آیه سی و دوم سوره انبیا و هفتاد و نهم سوره نحل... به آن پرداخته شده است.
10ـ قرآن و علل نزول باران و تگرگ که در آیه‌ سی و چهارم سوره نور از آن سخن گفته شده است.
11ـ قرآن و رابطه رعد و برق و باران که در آیات بیست و چهارم سوره روم و دوازدهم سوره رعد از آن سخن به میان آورده است.
12ـ قرآن و راه تشخیص هویّت انسان که در آیات سوم و چهارم سوره قیامت از آن سخن گفته است.
13ـ قرآن و عظمت آفرینش آسمان ها که در سوره مؤمن از آن سخن گفته است.
14ـ اعجاز قرآن از نظر تاریخ و وضع قوانین و اخبارغیبی و هزاران آیه و نشانه دیگر که همه از معجزه الهی حکایت دارد. می توانید در این خصوص به کتاب های پیام قرآن جلد هشتم تألیف آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر بیان ج اول تألیف آیت الله العظمی آقای خوئی، تفسیر نوین جزء سی‌ام، تألیف مرحوم محمد تقی شریعتی مراجعه فرمایید.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها :
1.معارف اسلامی جمعی از نویسندگان , سمت , ص 175
2.جان دیون پورت , عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن , ص 111
3. معارف اسلامی , همان , ص 176
4 . پـاورقی 2
5 . پـاورقی 3 .
6 . پیشرفت سریع اسلام , ترجمهء سعیدی , ص 49
7 . اقتباس از تفسیر نمونه , ج 1 ص 133ـ 138

سلام
جل الخالق باید برم یبار دیگه قران رو کامل بخونم

valayat;22755 نوشت:
حروف (الله)در هرآية

همانطور که خداوند عَزَّ وجَلَّ هرچيز درقرآن را باإحكاممرتب کرده ،اين ترتيبگيج کننده را براي اسم اعظم (الله)در سوره اخلاص که ازالله ووحدانيتو بي انبازي او سخن گفته مي يابيم . هرآية حاوي تعداد معيني ازحروف لفظ جلاله (الله)،يعني الف ولام وهاءاست ، اگرآيات چهارگانه رابا تعدادحروف اسم (الله)درهريک بنويسيم داريم :

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):عدد حروف الف ولام وهاء 7

(اللَّهُ الصَّمَدُ):عدد حروف الف ولام وهاء 6

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):عدد حروف الف ولام وهاء ء 4

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):عدد حروف الف ولام وهاء 5

اگرارقام خاص تكرار حروف لفظ جلاله را بنويسيم داريم:

آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

7 6 4 5

عدد جديد 5467 مضرب هفت است :

5467 = 7 × 781

كلمات وحروف لفظ جلاله
حتى هنگامي کهكلمات هرآيه با تعدادحروف (الله)درهريک را باهم لحاظ کنيم اين نظام عددي باقي است :

آية 1آية 2آية 3آية 4

كلماتها ا ل هـ كلماتها ا ل هـ كلماتها ا ل هـ كلماتها ا ل هـ

4 72 65 46 5

عدد56456274 ار مضارب هفت است :

74 62 45 56 = 7 × 8065182

ودراين معادلات الهي بامن تأمل کنيد که چگونه همگي متناسب با عدد 7 است :
1_ عدد كلمات هرآية:4 2 5 6 ازمضارب هفت است
2ـ عدد حروف (الله)درهرآية: 7 6 4 5 ازمضارب هفت است
3ـ عدد كلمات وحروف (الله)درهرآية: 74 62 45 56 ازمضارب هفت است
آيا اين کار نظم کاربشراست
كلمات حاوي حروف اسم (الله)
برخي ازكلمات سورهحاوي حروفي ازاسم (الله)است و برخي فاقد آن ، که اين کلمات را برشماريم 14 مي شود يعني 7 ×2، توزيع کلمات بقرار زير است :

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ):عدد كلمات حاويحروف ا ل هـهو 4

(اللَّهُ الصَّمَدُ):عدد كلمات حاوي حروف ا ل هـ2

(لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ):عدد كلمات حاوي حروف ا ل هـ4

(وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ):عدد كلمات حاويحروف ا ل هـ4

اگر بر اساس ترتيب بنويسيم رقم قم جديدي بدست مي آيد که مضرب هفت است:

الآية 1 الآية 2 الآية 3 الآية 4

4 2 4 4

عدد 4424 مضرب 7 مي باشد :

4424 = 7 × 632

وکلماتي که فاقد حرفي از حروفلفظ جلاله نيز چنين است :

آية 1 آية 2 آية 3 آية 4

0 0 1 2

عدد 2100 مضرب 7 مي باشد :

2100 = 7 × 300

valayat;22756 نوشت:
[="darkgreen"]اعجاز عددي در يک آيه
اکنون در آيه سوم سوره :(لم يلد ولم يولد)تأمل کنيد که چه نظم وتناسب شگفت آوري دارد:
اين آيه که خداوند در آن خود را ازداشتن فرزند و زاده شدن منزه دانسته ، با وجود داشتن کلمات قليل (12 حرف) غني از اعجاز ودلايل آن است . در پنج بخش اين آيه اسرارعددي شگفت آوري نهفته که شک درآن ممکن نيست . آيا اين معجزه شگرف دليل يکتايي خداي عز وجلنيست ؟
تناسب شگرف آيه سوم سوره اخلاص با بسمله
دراين آيه عظيم معجزهاي برپايه حروف : (بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) وجود دارد, حروف هرکلمه ازكلمات بسملهبا کلمات (لم يلد ولم يولد)بانظم مُحكَمي تناسب دارد.
كلمة (بسم)
حرف مشترك بين اين كلمه وآيه حرف ميماست که اگربررسي شود نتيجه وجود حرف ميم درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْ يَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

1 0 0 1 0

وعدد توزيع حروف (بسم) يعني 1001 هم ازمضارب هفت است :

01001= 7 × 11 × 0143

كلمه(الله)
حرف مشترك بين اسم (الله)وآيه (لم يلد ولم يولد)حرف لاماست که اگربررسي شود نتيجه وجود حرف لام درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْ يَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

1 1 0 1 1

وعدد 11011 توزيع حروف اسم (الله) مضرب هفت است :

11011 = 7 × 1573

كلمه(الرَّحْمنِ)
حروف مشترك بين كلمه(الرَّحْمنِ)وآيه لام وميماست که اگربررسي شود نتيجه وجود دو حرف لام و ميم درهرکلمه آيه چنين مي شود :

لمَ ْيَلِدْ و لمَ ْيُولَدْ

2 1 0 2 1

عدد 12012 توزيع حروف اسم (الرَّحْمنِ)هم مضرب هفت است :

12012 = 7 × 1716

1 1 0 1 1

عدد توزيع حرف اللام يعني(11011) مضرب هفت است .
2 ـ توزيع حرف دال: اگرآية را با تعد اد حرف دال در کلماتش بنويسيم داريم:

لم يلد و لم يولد

0 1 0 0 1

وعدد 10010 هم مضرب هفت است .
پس هم اولين وهم آخرين حرف آيه براساس نظم عددي مبتني بر هفت توزيع شده است.

حروف (الـم)

دراين آيه نظمي براساس حروفالف ولام وميموجود دارد ، اين بارهم آيه رابراساس تعداد کلمات (ا ل م)مي نويسيم :

لم يلد و لم يولد

2 1 0 2 1

عدد 12012 و مقلوب آن 21021براي توزيع (الم) هم از مضارب هفت است . اين موزد براي اسم (الأحد) هم مطرح شد.
[/]

valayat;22757 نوشت:
[="purple"]
نکته عجيبي ازعجائب قرآن

از

1001 = 7 × 11 × 13 × 1

11011 = 7 × 11 × 13 × 11

2002 = 7 × 11 × 13 × ×2

12012 = 7 × 11 × 13 × 12

21021 = 7 × 11 × 13 × 21

22022 = 7 × 11 × 13 × 22

31031 = 7 × 11 × 13 × 31

13013 = 7 × 11 × 13 × 13

32032 = 7 × 11 × 13 × 32

23023 = 7 × 11 × 13 × 23

اانظمعددي متناسب با عدد هفت مقررفرمود تا دريابيم و بدانيم که : (أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاَطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً) [الطلاق: 65/12].
اگركلمات سورهاخلاص را نوشته و عدد حروف اسم (الملك) يعني حروف: ا ل م كرا درآن بنويسيم داريم :

قل هو الله أحد الله الصمد

1 0 3 1 3 3

لم يلد و لم يولد و لم يكن لهكفواً أحد

2 1 0 2 1 0 2 1 1 2 1

عدد حاصل يعني12112012012331301 مضرب هفت است :

12112012012331301 = 7 × 1730287430333043

وگرچه اين نتيجه شگفت آور است اام شايد کسي بگويد اين نتيجه تصادفي است لذا خداوند تعالي نظم ديگري براي تأکيد بر اين نتيجه قرار داداه است يعني اگرتعداد حروف اسم (الملك)در هرآيه را محاسبه کنيم
توزيع حروف اسم (البارئ) تعالى دركلمات سوره
برايحروف كلمة (البارئ)سبحانه وتعالى، يعني حروف ا ل ب ر ياعداد چنين است:

قل هو الله أحد الله الصمد

1 0 3 1 3 2

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً أحد

1 2 0 1 2 0 1 1 1 1 1

اگرعدد از راست به چپ (از قلبه طرف أحد) خوانده شود عدد: 10313212012011111 به دست مي آيد که مضرب هفت است :

10313212012011111 = 7 × 1473316001715873

تنوع وتعدد أسلوبهاياعجاز عددي موجب ازدياد پيچيدگي معجزه عددي قرآن ومحال تر شدن تقليد اين معجزه توسط انسانهاست . براي همين مي تونا گفت که تعداد نظم هاي عددي اين کتاب بزرگ پايان ناپذير است!
توزيع حروف اسم (الخالق)و اسم (البارئ)بنحوي که ياد شد کارانسان نيست بلکه کار پروردگارانسانهاست .
وبا من به عظمتكلام خدا بنگريد :(قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَأَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً)[الكهف:18/109]. واگردر بسياري ازأسماء الله الحسنى تأمل کنيم اين نظم پابرجاست مثلاً

0 3 2 3 1 0 3 1 3 2

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

1 2 0 1 2 0 1 1 1 2 1

وعدد حاصل بر هفت بخشپذير :

121110210212313013230= 7 × 17301458601759001890

اسم (الوليّ)
توزيع حروف (الوليّ)يعني ا ل و يهم چنين است :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 3 2 3 1 1 3 1 3 2

لم يلد و لميولد و لم يكن له كفواً أحد

1 2 1 1 3 1 1 1 1 2 1

وعدد حاصل بر هفت بخشپذير :

121111311212313113230= 7 × 17301615887473301890

عبارات قرآني هم با نظميمُحكمتجلي مي کنند

تجلي اسمهاي زيباي الهي را ملاحظه کرديد ، اکنون به برخي از عبارت قرآني مي پردازيم . خداوند تعالي درقرآن مي فرمايد (اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ)[الزمر: 39/62]، توزيع حروفاين عبارت يعني : ا ل هـ خ ق ك ش يرا بدين ترتيب مي نويسيم :

بسم الله الرحمن الرحيم قل هو الله أحد الله الصمد

0 4 2 3 2 1 4 1 4 2

لم يلد و لم يولدو لم يكن له كفواً أحد

1 2 0 1 2 0 1 2 2 2 1

وعدد حاصل بر هفت بخشپذير :

122210210212414123240= 7 × 17458601458916303320

[/]

اولا بازی با ریاضی تو هیچ کدوم از این شرطهای خودتون که گفتید نبود
بازم دو تا پست دادید که متناقض بود.

اولا در فصاحت و بلاغت بي بديل باشد
دوم اينكه از غيب خبر داشته باشد و حوادث آينده را پيشگويي كنه.
سوم مطالبي رو كه مي گه متناقض نباشد و خلاف آن ثابت نشه .
چهارم اينكه گفتار و كلمات آن ملال آور نباشه و داراي هارموني و آهنگ خاصي باشه كه جذاب باشه .
و پنجم اينكه مشتمل بر قوانيني باشه كه در تمام جوامع قابل اجرا باشه و به كسي ظلم وتعدي نشه.

دوما
خوب
منظور از این باز ی با اعدادی که گفتید چی بود؟

من درباره منظور قرآن از تحدی پرسیدم
اینا رو گفتید

یعنی هیچ کس نمیتونه یک نوشته ای بیاره که این بازی ها توش باشه
آره؟

اگه من اوردم چی؟
این کار رو هر آدمی میتونه بکنه

valayat;22759 نوشت:

انا اعطيناك الجماهر. فصل لربك وهاجر. وان مبغضك رجل كافر.5

برايت چيزهاي زيادي اعطا كرديم، پس براي پروردگارت مهاجرت كن، كه دشمن تو خودش كافرست.
****

****

خوب
میشه بگید کجای این جمله مضحک هست؟:Gig:

درضمن من که ساده نیستم
شاید هزاران آیه شبیه قرآن اوردند که مسلمونا آورنده هاشو کشتند و نابودشون کردند
این یه مورد که روش حرفی داشتند برای مسخره کردن و خندیدن رو نگه داشتند

شاید هم خود مسلمونا اینو گفته باشند

اگر A و B دو موضوع متضاد باشند
بهترین روش تخریب موضوع A، دفاع کردن ضعیف از موضوع B هست

reza;22806 نوشت:
دوست گرامی میشه به این ۲ سوال من جواب بدهید؟
سوال اول اینکه ایدئولوژی شما در مورد خدا ، انسان و کلا حیات بشر چیست ؟
سوال دوم اینکه اگر شما به خدایی اعتقاد دارید میشه توضیحات مختصری در مورد صفات خدای خودتون بدید ؟

باید توجه داشته باشید که این کتاب(قرآن) با آن همه عظمت و اعجاز که در مورد آن گفته شده، توسط پیامبری آورده شد که سواد خواندن و نوشتن نمی دانست ، نیز تا بدان زمان هیچ سخنی مانند آن نگفته و به مکتب نیز نرفت.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
شاید بدیهی ترین دلیل بر اعجاز قرآن این باشد که معاصران پیامبر(ص) و حتی اقوامی که تا به امروز روی کار آمدند با تمام کوشش ها و تلاش هایی که به کار بستند, از آوردن آیه ای نظیر قرآن عاجز ماندند ونتوانستند اقدامی علیه آیات قرآن انجام دهند, زیرا چنین کاری اصولاً از دست بشر ساخته نیست .
قرآن نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت , یعنی شیرینی و جذابیت عبارات و رسایی مفاهیم , بلکه از نظر محتواو علومی که آن زمان دور از دسترس انسان ها بود, قوانین و مقرراتی که ضامن سعادت و نجات بشریت است ,خالی از هر گونه تناقض و پراکنده گویی است با توجه به این که معلومات انسان محدود است مخصوصاً با توجه به این که پیامبر اسلام (ص) در محیطی پرورش یافته بود که از همان علم و دانش محدود بشری آن زمان نیز درآن محیط خبری نبود, آیا وجود این همه محتوای متنوع در زمینه های مختلف توحیدی , اخلاقی , اجتماعی ,سیاسی و نظامی دلیل بر این نیست که کلمات قرآن از مغز انسان تراوش نکرده بلکه از ناحیهء خداوند است ؟بی گمان چنین است .
نظری به تاریخ اسلام , روشن می سازد که کسی نتوانسته مشابه قرآن را بیاورد; زیرا در داخل کشورهای اسلامی در زمان پیامبر(ص) و پس از او حتی در خود مکه و مدینه , مسیحیان و یهودیان سرسخت و متعصبی می زیستند که برای تضعیف مسلمانان از هر فرصتی استفاده می کردند, به علاوه این که افراد مسیحی و یهودی ونیز منافقین در میان مسلمانان زندگی می کرندند و مسلماً این عده به دقت مراقب اوضاع مسلمین بودند و از هربرنامه ای که به زیان مسلمانان تمام می شد, استقبال می کردند. اگر به کتاب دسترسی پیدا می کردند که بتواند به مقابله با قرآن برخیزد تا آن جا که می توانستند آن را نشر می دادند و یا لااقل در حفظ آن می کوشیدند. از این رومی بینیم حتی افرادی که به احتمال ضعیفی به معارضه با قرآن برخاسته اند, تاریخ نام آنان را ضبط کرده است .
یکی از این افراد "مسیلمه کذاب " اهل یمامه است که به مبارزه با قرآن برخاست و حتی از او جملاتی که بر وزن بعضی از آیات بوده ثبت شده است , ولی از نظر محتوا و معنا خنده دار می باشد و همانند لطیفه ای نقل مجالس بوده است ; به عنوان مثال هم وزن آیات سوره "والذاریات" چنین گفته است : "والمبذرات بذرا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات طحنا و العاجنات عجنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما اهالة و سمنا؛ یعنی قسم به دهقانان و کشاورزان , قسم به درو کنندگان ,قسم به جدا کنندگان کاه از گندم , قسم به جدا کنندگان گندم از کاه , قسم به خمیر کنندگان , قسم به نان پزندگان ,قسم به ثرید کنندگان و قسم به آن کسانی که لقمه های چرب و نرم بر می دارند."
و در جای دیگر می گوید:
"یا ضفدع بنت ضفدع نقی ما تنقین نصفک فی الماء و نصفک فی الطین لا الماء تکدرین و لا الشارب تمنعین ;یعنی ای قورباغه دختر قورباغه آن چه می خواهی قور قور کن , نیمی از تو در آب نیمی دیگر در گِل است ; نه آب را گل آلود می کنی و نه کسی را از آب خوردن جلوگیری می کنی .

اگر تاریخ بهتر از این جملاتی را پیدا می کرد ثبت می کرد, ولی مشاهده می کنید که این جملات چه قدر بی محتوا است و نمی تواند با قرآن برابری کند."
اعجاز قرآن از منظر دیگران

تاریخ پر است از تعریف و تمجید موافقان و مخالفان قرآن , که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
ـ ابوالعلای معری , شاعر معروف عرب که میانه خوبی با اسلام نداشت , می گوید: این سخن مورد اتفاق همه است که کتاب محمد(ص) عقل ها را در برابر خود مغلوب ساخت و تا کنون کسی نتوانسته است مانند آن رابیاورد. سبک این کتاب با هیچ یک از سبک های معمول میان عرب اعم از خطابه , رجز, شعر و سجع شباهت ندارد. امتیاز و جاذبهء این کتاب به قدی است که اگر یک آیه از آن در میان کلمات دیگران قرار گیرد, چون ستاره ای فروزان در شب تاریک می درخشد!
ـ ولیدبن مغیره مخزومی ـ مردی که به حسن تدبیر در میان عرب شهرت داشت و برای حل مشکلات اجتماعی از فکر و تدبیر او در زمان جاهلیت استفاده می کردند و به همین جهت او را گل سر سبد قریش می نامیدند ـ پس از این که چند آیه از اوّل سوره غافر را از پیغمبر شنید در محفلی از طایفه بنی مخزوم حاضرشد و چنین گفت : به خدا سوگند, از محمد سخنی شنیدم که نه شباهت به گفتار انسان ها دارد و نه پریان ; گفتاراو شیرینی خاص و زیبایی مخصوصی دارد. گفتاری است که بر همه چیز پیروز می شود و چیزی بر آن پیروزنخواهد شد.
ـ کارلایل , مورخ و دانشمند معروف انگلیسی دربارهء قرآن می گوید: اگر یک بار به این کتاب مقدس نظرافکنیم , حقایق برجسته و خصایص اسرار وجود طوری در مضامین جوهرهء آن پرورش یافته که عظمت وحقیقت قرآن به خوبی از آن ها نمایان می گردد و این خود مزیّت بزرگی است که فقط به قرآن اختصاص یافته ودر هیچ کتاب علمی و سیاسی و اقتصادی دیگر دیده نمی شود. بلی , خواندن برخی از کتاب ها تأثیرات عمیقی در ذهن انسان می گذارد ولی هرگز با تأثیر قرآن قابل مقایسه نیست ,(1) از این جهت بایستی گفت : مزایای اولیه قرآن و ارکان اساسی آن مربوط به حقیقت و احساسات پاک و عناوین برجسته مسائل و مضامین مهم آن است که هیچ گونه شک و تردید در آن راه نیافته و پایان تمام فضایل را که موجد تکامل و سعادت بشری است در برداشته و آن را به خوبی نشان می دهد.
ـ جان دیون پورت , مؤلف کتاب "عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن " می نویسد: قرآن به اندازه ای از نقایص مبرا و منزه است که نیازمند کوچک ترین تصحیح و اصلاحی نیست و ممکن است از اول تا به آخر آن خوانده شود بدون آن که انسان کم ترین ملالتی از آن احساس کند... و همه این معنا را قبول دارند که قرآن با بلیغ ترین وفصیح ترین لسان و به لهجهء قبیله قریش که نجیب ترین و مؤدّب ترین عرب ها هستند ، نازل شده است ... (2)
ـ گوته , شاعر و دانشمند آلمانی می گوید: سالیان درازی کشیشان بی خبر از خدا ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن محمد(ص) دور نگاه داشته بودند, اما هر قدر که ما قدم در جاده علم ودانش گذارده ایم پرده های جهل و تعصب نا به جا از بین می رود و به زودی این کتاب توصیف ناپذیر عالم را به خود جلب نموده و تأثیر عمیقی در علم و دانش جهان کرده , سرانجام محور افکار مردم جهان می گردد... ما درابتدا از قرآن رو گردان بودیم , اما طولی نکشید که این کتاب توجه ما را به خود جلب کرد و ما را دچار حیرت ساخت تا آن جا که در برابر اصول و قوانین علمی و بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم .(3)
ـ ویل دورانت مورخ معروف می گوید: قرآن در مسلمانان آن چنان عزت نفس و عدالت و تقوایی به وجودآورده که در هیچ یک از مناطق جهان , شبیه و نظیر نداشته است .
ـ ژول لابوم اندیشمند و نویسندهء فرانسوی در کتاب تفصیل الایات می گوید: دانش و علم برای جهانیان ازسوی مسلمانان به دست آمد و مسلمین علوم را از قرآنی که دریای دانش است گرفتند و نهر از آن برای بشریت در جهان جاری ساختند.(4)
ـ دینورت , مستشرق دیگری می نویسد: واجب است اعتراف کنیم که علوم طبیعی و فلکی و فلسفه وریاضیات که در اروپا اوج گرفت , عموماً از برکت تعلیمات قرآنی است و ما مدیون مسلمانانیم ; بلکه اروپا از این جهت شهری از اسلام است .(5)
ـ دکتر بانو لورا واکسیا واگلبری ، استاد دانشگاه ناپل در کتاب پیشرفت سریع اسلام می نویسد: کتاب آسمانی اسلام نمونه از اعجاز است ... قرآن کتابی است که نمی توان از آن تقلید کرد. نمونهء سبک و اسلوب قرآن درادبیات سابقه ندارد. تأثیری که این سبک در روح انسان ایجاد می کند ناشی از امتیازات و برتری های آن است .
این شبهه که قرآن ممکن است معادل داشته باشد ولی جلوه ای نکند, درست نیست , زیرا اگر چیزی جلوه داشته باشد, بروز می کند.:sham:
] نور خورشید حتی در زیر ابرها روشن گری و نورافشانی می کند. قطعاً اگر قرآن معادلی داشت , شناخته می شد و مخفی نمی ماند.(6):sham:
و شاید گفته شود عادت مردم مانع پذیرش این معادل ها بوده , اما این حرف نیز نادرست است ; زیرا همیشه افرادی بوده و هستند که دنبال چنین مسائلی هستند؛ اگر چیزی وجود داشت , طبیعتاً آن را سینه به سینه و نسل به نسل به ارث می گذاشتند و امروز در دسترس بود.:sham::sham:
اگر کسی بگوید آیاتی که پیش گویی کرده اند, معجزه هستند و بقیهء آیات , معجزه نیستند, باید بگوییم که اعجاز آیات قرآنی فقط به خاطر پیش گویی نیست , بلکه سبک و روش خاص قرآن نشان دهندهء این است که کلام انسان نیست و کلام خداست و همهء آیات به هم پیوسته و وابسته اند و در یک نظم خاص قرار دارند؛ اگرکسی بپذیرد که بعضی از آیات اعجاز است , گویا پذیرفته است که همهء قرآن اعجاز است .:sham:

..

متاسفانه ربطی به سوال من نداشت
خودتون حداقل یه بار میخوندینش ببینید چی میگه بعد میزاشتید

طبق این شرایط که گفتین

اولا در فصاحت و بلاغت بي بديل باشد
دوم اينكه از غيب خبر داشته باشد و حوادث آينده را پيشگويي كنه.
سوم مطالبي رو كه مي گه متناقض نباشد و خلاف آن ثابت نشه .
چهارم اينكه گفتار و كلمات آن ملال آور نباشه و داراي هارموني و آهنگ خاصي باشه كه جذاب باشه .
و پنجم اينكه مشتمل بر قوانيني باشه كه در تمام جوامع قابل اجرا باشه و به كسي ظلم وتعدي نشه.

این شعر از فردوسی یک معجزه الهی است
دسته؟

«نمانیم کین بوم ویران کنند/همی غارت از شهر ایران کنند/ نخوانند بر ما کسی آفرین/چو ویران بود بوم ایران زمین/ دریغ است ایران که ویران شود/کنام پلنگان و شیران شود»

1-فصاحت و بلاغت بی نظیر
2-پیشگویی جنگ ایران و عراق
3-خلافش ثابت نشد
4-هارمونی داره که آدم کیف میکنه از قرآن هم بهتر
5-قانون دفاع برای وطن داره به کسی هم ظلم نمیشه

دیدید؟
من این رو تو 15 ثانیه پیدا کردم
حالا اگه این چیزا رو از قرآن در میارن شاد نشید
1000 ساله دارن روش کار میکنند
این چند تا چیز و بازی با ریاضی ها رو هم درنیارند که دیگه کتاب معمولی هم نیست

پس لطفاااااا
بدون تعصب جواب بدید و منطقی باشید

پسرک کنجکاو;22835 نوشت:
خوب
میشه بگید کجای این جمله مضحک هست؟:Gig:
درضمن من که ساده نیستم
شاید هزاران آیه شبیه قرآن اوردند که مسلمونا آورنده هاشو کشتند و نابودشون کردند
این یه مورد که روش حرفی داشتند برای مسخره کردن و خندیدن رو نگه داشتند
شاید هم خود مسلمونا اینو گفته باشند
اگر A و B دو موضوع متضاد باشند
بهترین روش تخریب موضوع A، دفاع کردن ضعیف از موضوع B هست

با سلام

حتی الامکان همۀ پست ها را مطالعه کردم، مطالب خوب و مفیدی از سوی برخی کاربران، همکاران علمی و کارشناسان مطرح شده بود و البته این بحث به حد مستوفی از سوی دانشمندان دینی قدیم و معاصر و اساتید حوزه و دانشگاه بحث شده و در همین فضا در چند تایپیک، مباحث خوبی طرح و نظرات موافق و مخالف ذکر شده که برای هر جویندۀ حقیقت با کمی انصاف، مطلب روشن و واضح می شود.

بنظر می رسد دوست عزیزمان اگر چه نام کاربری شان جدید است اما عضوی قدیمی در قالب نامی جدید هستند که البته زیاد هم مهم نیست.

آنچه از شیوۀ برخورد ایشان با مباحث مستند و منطبق بر عقل و نقل یافتم، اینست که ایشان اصولاً بدنبال کشف حقیقت نبوده و تنها قصدشان اتلاف وقت کارشناسان و همکاران محترم و البته دلسوز سایت و ایجاد انحراف در ذهن کاربران و خوانندگان محترم است.

دوست عزیز

در تمام این مباحث، یک حرف مستند و منطقی از شما نیافتم و البته در غالب پست ها با کلام طنز و تحقیر انکارگرایانه بدنبال تخریب و رسیدن به قصد خودت بودی.

و اینک جسارت را به حدی رساندی که بدون سند و مدرک، به مسلمانان اینچنین تهمت می زنی که:

"شاید هزاران آیه شبیه قرآن اوردند که مسلمونا آورنده هاشو کشتند و نابودشون کردند"

بنظر می رسد ادامۀ این بحث که به فضائی برای جنجال آفرینی و مخالفت های بی دلیل، غیر منطقی و غیر موجه "پسرک کنجکاو" تبدیل شده از هرگونه فایده ای عاری است.

به قول شاعر با کمی تغییر:

"هر آنچه شرط بلاغ است با تو گفته اند رفیق/تو خواه پند بگیری و یا به کیش خود بروی.

موفق باشید ...:Gol:

"پسرک کنجکاو" عزیز این سوالیه که ذهن منو هم مدتهاست مشغول کرده
ولی من فکر میکنم شاید اینکه خدا گفته هیچ کس نمیتونه سوره ای مثل یکی از سوره های قرآن بیاره در ارتباط با یک سوره خاص نیست. به نظرم از اعجازهای قرآن ارتباط تنگاتنگی هست که بین سوره هاش وجود داره مثلا همین ارتباطات عددی و ریاضی که از قرآن در میاد مربوط به کل قرآنه مثلا اینکه تعداد تکرار دو کلمه تو قرآن با هم برابره. شاید اگه مثلا شما بخوای سوره توحید رو از قرآن حذف کنی و خودت سوره ای بسازی و به جاش بذاری اعجاز قرآن رو به هم زدی. یا اون ارتباطات ریاضی که کشف شده رو ناقص کردی.
اگه ارتباطات ریاضی رو مثال میزنم چون فکر میکنم ساده ترین اعجازیه که عقل ماها قادر به درکش هست
جز این چیزی به ذهنم نمیرسه که بتونم مسئله تحدی رو اول برای خودم و بعد برای یکی مثل شما روشن کنم.

[=&quot]:اگر کسی میخواهد مثل قران بیاورد، معنایش این نیست که بیاید چند ایه قران را بردارد ومونتاژ کند وبعضی از کلمات را عوض کند وبگوید من مثل قران اوردم، چنانکه بعضی از نصارائی که این تحدی را شنیدند این کار را کردند، بلکه باید تمام شرایط مشابهت حفظ شود، اگر کسی صنعت مونتاژ داشت نمیگویند ان وسیله را او اختراع کرده و مثل ماشین اصلی تولید نموده. فرض کنید من ایات سوره حمد را با کمی جابجایی با سوره کوثر وتوحید متصل و به هم وصل کنم، عرف این را خلق قران جدید نمیگوید ولذا مشابهت و تحدی شرط دارد، اگر کفار شرط ان را از ما میپرسند ما از این ایات اینگونه استظهار کرده ایم:[/]

[=&quot] اولا:باید از کسی باشد که امی است و سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، وماکنت تتلو من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون...[/][=&quot] وروایاتی هم در این زمینه هست... و به قول حافظ[/][=&quot]: [/][=&quot]نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه، مسئله آموز صد مدرس شد [/][=&quot] چون ایه دارد مثل هذا القران، ‌خب قران از کسی بود که علمی نیاموخته بود، ونیز کسی بود که امین بود وهیچکس دروغی تا بدان روز از او نشنیده بود ونیز در جامعه جاهلیتی بود که جز بربریت و وحشیت و خاک کردن دختران و جنگ و جدال چیزی برای گفتن نداشتند.[/]

[=&quot] ثانیا: باید معانی قران معانی باشد که قابلیت استفاده برای همه بشر را در طول تاریخ داشته باشد، مفاهیمی که تامل روز افزون در ان موجب کهنه شدن ان مفاهیم نباشد بلکه چون به مفاهیمی نظر دارد که دائما متجدد هستند و امال یک انسان مومن را پاسخ میدهند.[/]

[=&quot] ثالثا:باید واژه هایی انتخاب شده باشند که اثری که بر مخاطب میگذارند همانند اثر قران باشد که مشرکین میگفتند او سحر کرده، بلکه معلقات سبع که شاهکار عرب بود را پس از ایات پاره کردند و به زیر کشیدند، یعنی باید خود به خود یک انسان عادی که عربی میفهمد بگوید واقعا این کلام مثل قران دربلاغت وفصاحت است.[/]

[=&quot] رابعا: باید لحن و نثر قران بگونه ای باشد که نه سبکهای متعارف شعری باشد ونه نثر مسجع، چرا که هر یک از اینها ویژگیهایی دارند که قران ندارد،‌وقران ویژگیی دارد که انها ندارند.[/]

[=&quot] خامسا: اخباری که از امم گذشته در ان نوشته میشود باید قطعی باشد وهیچ شک تاریخی در ان وجود نداشته باشد در حالی که گوینده نیز از گذشته نیز خبری ندارد، ‌ونیز انچه از امم زمان حال نقد میکند مطابق همانچه که انها میگویند باشد ونه متفاوت با ان، واگر از اینده خبری میدهد بگونه ای باشد که نوع عقلاء قانع شوند که این خبر قطعی بوده‌، چنانکه در مورد قران اینگونه است مثل اخبار از پیروزی روم بر ایرانیان در حالی که انها شکست سختی از فارس خورده بودند و عقلائی نیست که کسی چنین شکست خورده تا مدتهای مدیدی سرکوب بشود و دیگر پیروز نباشد در حالی که قران تاریخ میدهد چون میگوید فی بضع سنین، که از 3 تا 9 سال را عرب تعبیر به بضع میکند، یعنی اگر 10 سال شده بود ویا در کمتر از 3 سال روم پیروز میشد دیگر نیازی با این همه مبارزه با قران نبود بلکه قران خود به خود اعجازش را از دست میداد،‌ولی همه تواریخ نوشته اند در حالی که امیدی به پیروزی رومیان نبود پس از 7 سال روم به شدت ایران را سرکوب کرد.[/]

[=&quot]سادسا: تمام کتاب رنگ وبوی خدا بدهد،‌اگر داستانی ذکر میشود واگر اخبارغیبی از اینده گفته میشود واگر احکامی یاد داده میشود واگر قیامت و معاد توصیف میشود، همه تنها وتنها باید ذکرخدا ویاد خدا باشد و با معنویت فطری انسان عجین باشدوذره ای ازمنیت و باز کردن دکان در ان نباشد.[/]

[=&quot] سابعا: نباید بین ایات تناقضی وجود داشته باشد، و این ‌در حالی است که قران در طول 23 سال نازل شد، وهمه میدانند که اگر نظرات فردی بود هیچ انسانی از ابتدای سال تا اخر سال بر یک عقیده وروش نیست، وبسیاری از عقاید او بتدریج تغییر میکند وعلوم او هم دگرگون میشود، وبسیاری از کلمات سابق را فراموش میکند، ولی این قرانی که ما داریم هیچ چیزی که اسم تناقض داشته باشد در ان نیست،‌عده ای از روی غرض خواسته اند شبهاتی را وارد کنند که حتی خودشان نیز به این حرفها قانع نیستند، مثلا میگویند چرا در قران هم ایات جنگ با کفار هست وهم ایات صلح،‌در حالی که هم جنگ وهم صلح معلول شرایطی هستند ولذا تناقضی در کار نیست، اگر کفار حمله کنند باید جنگ کرد ونمیتوان دست بر روی دست گذاشت که اسلام نابود شود،‌ولی اگر خواستند با ارامش زندگی کنند،‌اینجا میتوان با انها صلح کرد تا از عقاید اسلام با خبر شوند.[/]

[=&quot]هشتم: باید در محافل علمی قابل طرح وبحث برای همگون پنداری با قرآن باشد و طوری نباشد که اصحاب فن از ابتدا هم به ان هیچ توجهی نمیکنند بلکه ان را مضحک ومایه خنده میدانند. مثلا کسی بیاید چنانکه بعضی از به اصطلاح عرب قران اوردند الفیل ما الفیل له خرطوم طویل واذنان کبیر... واضح است که این قران ادعایی هیچ یک از شرایط تحدی را ندارد و قابل بحث در محافل علمی نیست بلکه از ابتدای تنها موجب خنده حضار است.[/]
[=&quot]با این شرایط هر کسی مثل قران اورد اسلام ادعای خویش را مبنی بر اعجاز قرانی پس میگیرد، ودیگر نیازی به خلق این همه شبهات شیطانی برای نابودی دین خدا نیست، ما نیازی نداریم که انچه تاریخ به صورت متواتر وبه صراحت اورده که پیامبر صاحب صدها معجزه بود واگر کسی چیزی به عنوان اعجاز از او می خواست برای او می اورد،‌نیازی به اثبات این حرفها نداریم، اگر کسی میتواند مثل قران بیاورد ما عقب خواهیم نشست، ولی اکنون 1400 سال از زمان نزول وحی در ماه مبارک رمضان میگذرد ولی هنوز چیزی دیده نشده، نگوئید که ملتها عرب نیستند که مثل قران بیاورند، چون که اولا کفار ومشرکین قریش همه شاهکار خودشان را فصاحت وبلاغت عربی میدانستند و کسی چیزی نیاورد وثانیا اسلام مبارزه سختی با مسیحیان عرب در مصر وشمال افریقا و شامات داشت،‌همه عرب بودند ومسیحی ولی از انها چیزی دیده نشد، که هیچ بلکه به مرور مردمان عادی که جبهه نگرفته بودند همه مسلمان شدند. واسلام از یک جمعیت چند ده هزاری اولیه به یک میلیارد و نیم بشر تبدیل شد، البته ما میدانیم که کثرت ارزشی ندارد، ولی در اینجا میخواهم بگویم که اسلام در هرسرزمینی وارد شد از همه که مقابل او جبهه گرفته بودند و میخواستند به تحدی قران جواب دهند، تا کنون کسی موفق به انجام اینکار نشده.[/]

بسم الله
من زمانی، هم زیاد می نوشتم و هم زیاد می خوندم، به همین دلیل، برخی حرفای ادبیاتیا رو بلدم. اون دوران، کلی حال می کردم که می دیدم توی قرآن چنین چیزایی وجود داره، در حالی که این بندگان خدا، نویسنده های غربی، اونا رو توی داستانای مدرن و پست مدرنشون استفاده می کنن و می گن از خصوصیات این نوع داستانای جدیده.
گفتم اونا رو مطرح کنم تا اگه کسی، چیزی در این مورد داشت، به حرفای من ضمیمه کنه. ممنون می شم بیشتر بدونم. چون معمولاً وقتی از اعجاز کلامی قرآن صحبت می شه، خیلی کلی صحبت می شه.

یکی از اونا، که خیلی برای نویسنده ها اهمیت داره، موضوع تغییر زاویه ی دیده. یعنی نویسنده، داستانش رو نه از دید یک نفر، بلکه از دید چند نفر می نویسه. و نکته ای که این تغییر زاویه ی دید رو خیلی جذاب تر می کنه، اینه که ناگهانی و بدون اطلاع قبلی، انجام بشه. یعنی خواننده، غافلگیر بشه. من خودم، هم زیاد این نوع داستان رو خوندم و هم نوشتم.
اما در قرآن از این تغییر زاویه ی دید بسیار هنرمندانه استفاده شده که ان شاء الله، نمونه هاش رو در آینده خواهم آورد.

دیگه، این که در نوشته های ادبی، تکرار خیلی ارزش داره، به شرطی که به جا باشه. هم تأثیر روانی داره، هم تأثیر لفظی، یعنی در زیبایی لفظ کاربرد داره.
هیچ وقت ماه رمضان سال قبل رو فراموش نمی کنم. یادمه که تلویزیون، شبکه ی سه، داشت ترتیل قرآن، آخرین سوره ی جزء بیست و نه رو پخش می کرد، و به قدری زیبا آیه ی «ویل یومئذ للمکذبین» توی اون سوره تکرار شده، که من بی اختیار، می خندیدم. و یه جاش، بعد از آیه ای که به بهشتیا مربوطه، توی دلم آرزو کردم که ای کاش اینجا، از اون جمله استفاده می کرد. وقتی شنیدم که استفاده کرد، کلی حال کردم. لذتی غریبی بردم. هنوز خوب یادمه.

سهل ممتنع بودن، یه اصطلاحه که بیشتر برای شعر به کار می ره، ولی به طور کلی برای همه ی متون ادبی قابل استفاده است. کیکاووس بن اسکندر توی قابوس نامه، به پسرش می گه سعی کن اگر شاعر شدی، شعرهات سهل ممتنع باشه که همه بفهمنش.
سهل ممتنع، یعنی یه اثر ادبی رو، به بهانه ی ادبی بودن، با کلمات عجیب و غریب پر نکنی. یه کاری نکنی که خواننده مجبور بشه یه لغت نامه بذاره کنار دستش که معنی واژه های متنت رو بفهمه یا دو سه بار متن رو بخونه، تا عبارت پیچیده ات رو بفهمه. بلکه در عین سادگی، قشنگ بنویسی. هر کس قرآن رو به عربی خونده باشه، در کنارش نهج البلاغه رو به عربی خونده باشه، به راحتی این سهل ممتنع بودن رو توی قرآن می بینه. قرآن، نه از تشبیهات عجیب و نه از عبارات پیچیده استفاده نکرده. بلکه به راحتی می شه معنای کلماتش رو فهمید (به شرط آشنایی مختصر با زبان عربی)

فعلاً احساس کردم که این پست طولانی شد. ان شاء الله در آینده هم خواهم نوشت.

صدیق;22854 نوشت:

با سلام

حتی الامکان همۀ پست ها را مطالعه کردم، مطالب خوب و مفیدی از سوی برخی کاربران، همکاران علمی و کارشناسان مطرح شده بود و البته این بحث به حد مستوفی از سوی دانشمندان دینی قدیم و معاصر و اساتید حوزه و دانشگاه بحث شده و در همین فضا در چند تایپیک، مباحث خوبی طرح و نظرات موافق و مخالف ذکر شده که برای هر جویندۀ حقیقت با کمی انصاف، مطلب روشن و واضح می شود.

بنظر می رسد دوست عزیزمان اگر چه نام کاربری شان جدید است اما عضوی قدیمی در قالب نامی جدید هستند که البته زیاد هم مهم نیست.

آنچه از شیوۀ برخورد ایشان با مباحث مستند و منطبق بر عقل و نقل یافتم، اینست که ایشان اصولاً بدنبال کشف حقیقت نبوده و تنها قصدشان اتلاف وقت کارشناسان و همکاران محترم و البته دلسوز سایت و ایجاد انحراف در ذهن کاربران و خوانندگان محترم است.

دوست عزیز

در تمام این مباحث، یک حرف مستند و منطقی از شما نیافتم و البته در غالب پست ها با کلام طنز و تحقیر انکارگرایانه بدنبال تخریب و رسیدن به قصد خودت بودی.

و اینک جسارت را به حدی رساندی که بدون سند و مدرک، به مسلمانان اینچنین تهمت می زنی که:

"شاید هزاران آیه شبیه قرآن اوردند که مسلمونا آورنده هاشو کشتند و نابودشون کردند"

بنظر می رسد ادامۀ این بحث که به فضائی برای جنجال آفرینی و مخالفت های بی دلیل، غیر منطقی و غیر موجه "پسرک کنجکاو" تبدیل شده از هرگونه فایده ای عاری است.

به قول شاعر با کمی تغییر:

"هر آنچه شرط بلاغ است با تو گفته اند رفیق/تو خواه پند بگیری و یا به کیش خود بروی.

موفق باشید ...:gol:

اینکه نشد پاسخ !!!

واقعا جالبه !!!

من هم کل پست های نوشته شده رو خوندم .
واقعا مطالبی که کاربر "پسرکنجکاو" میگن کاملا منطقی هستند و متاسفانه هیچ پاسخ مستدلی به ایشان داده نشد.

ضمن اینکه آن چیزی که بنده می بینم دقیقا برعکس قضاوت شماست .

یعنی این کاربر رضا هستند که در پست شماره 28 کاملا مقرضانه و خارج از منطق کلامی بی ارتباط را می نویسند و باز در پست 29 پرت و پلا گویی ادامه می یابد.
(البته عذر میخوام قصد جسارت به اسانید بزرگوار رو نداشتم اما واقعا کلمه ای که چنین وضعیتی را بهتر توصیف کند نیافتم)

پس بنظرم اگر واقعا پاسخ ندارید ، لازم نیست که مخاطب را بکوبید و اتهام بزنید.
واقعا جای تاسف داره.

مباهله;42341 نوشت:

[=&quot]اولا:باید از کسی باشد که امی است و سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، وماکنت تتلو من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون...
[=&quot].

عجب افاضاتی می فرمایید شما !!!

در تحدی قرآنی می فرماید برای اینکه مانند قرآن بیاورید از جن و انس کمک بگیرید .

حالا شما اومدی میگی باید حتما اون فرد "امی و بی سواد" باشه ؟؟؟؟!!!!!

اینکه کاملا خلاف و متضاد با تعدی قرآن هستش .

مباهله;42341 نوشت:

سادسا: تمام کتاب رنگ وبوی خدا بدهد،‌اگر داستانی ذکر میشود واگر اخبارغیبی از اینده گفته میشود واگر احکامی یاد داده میشود واگر قیامت و معاد توصیف میشود، همه تنها وتنها باید ذکرخدا ویاد خدا باشد و با معنویت فطری انسان عجین باشدوذره ای ازمنیت و باز کردن دکان در ان نباشد.
.

:Khandidan!:
خیلی ممنون .
واقعا لطف کردین چون باعث شدید چندین دقیقه بنده و دوستانم حسابی بخندیم ...

آخه دوست من ، اگر کفار به خدا معتقد بودند که دیگه نمی آمدند برای نغض قرآن در این تحدی شرکت کنند .
واقعا شاهکار بود این یکی .!!!

بقیه مواردی هم که ذکر شد تماما دارای اشکالات اساسی هستند که اگر تا همینجا پاسخی خردمندانه دیدم ، به بقیه هم خواهم پرداخت .

امیدوارم از آن انگ هایی که مدیران لطف فرمودند به کاربر قبلی زدند به بنده نزنید که وصله ناچسبی خواهد بود ...

رضا;56961 نوشت:
با سلام
کجا با این عجله جناب برهان تشریف بیاورید!!
با هم یک نسکافه روشن فکری بخوریم! !!!
شما
فعلا سوالهای که از کاربر پسر کنجکاو شده را جواب بدهید!!بعد احساس برداری کنید!!!
تاسف را بحال کسانی باید خورد که سخیف و بی محتوا مینویسند!!!

برادر گرامیم .
ما جایی نرفتیم . اتفاقا مدتهاست همینجا منتظر شما نشسته ایم. نسکافه هم باشد سر فرصت.
راستی بعدا کمی هم در مورد "احساس برداری" توضیح بدهید ما هم ادبیاتمان قوی شود.
------------------------------------------

اما بحث اصلی :

سوال کاربر "پسر کنجکاو" بطور واضح این هستش :
ملاک هایی که قرآن برای آوردن نمونه اش تحدی کرده را بفرمایید.

که یکسری ملاک ها توسط شما و برخی دوستان ذکر شد .
البته کاملا بی دقت.
به این دلیل که دوستان توجه نداشتند که ملاک هایی را برای این تحدی باید ذکر کنند که تمام آیات قرآن واجد آن باشد.

مثلا یکی فرموده "باید پیشگویی از آینده داشته باشد"
این چه حرفیه !!!
مگه تمام آیات قرآن پیشگویی از آینده دارند.
در تحدی ذکر شده "یک آیه مثل قرآن" بیاورید.
مثلا در سوره توحید ویا حمد مگر پیشگویی داریم.
در کل 6000 و اندی آیه به تعداد انگشتان دست هم چنین خصوصیتی وجود ندارد.

پس هر ملاکی می آورید باید نشان دهید که مثلا آیات سوره توحید هم این ویژگی ها را دارند.
چون قرار است حتی اگر شبیه یک آیه(یا یک سوره) از قرآن آورده شود پاسخ به تحدی باشد.

ولی شما بجای پاسخگویی به این سوال منطقی گفتید :

نقل قول:

سوال اول اینکه ایدئولوژی شما در مورد خدا ، انسان و کلا حیات بشر چیست ؟
سوال دوم اینکه اگر شما به خدایی اعتقاد دارید میشه توضیحات مختصری در مورد صفات خدای خودتون بدید ؟


اولا این مغلطه پاسخ دادن سوال با سوال است.
سوال رو که نباید با سوال جواب بدین.
دوما مگه اینجا دادگاه تفتیش عقایده ؟
سوال روشن و واضحه و ربطی به عقاید شخصی نویسنده آن ندارد.

سوال اینه :
شما (قرآن) یک مسابقه جهانی برگزار کرده اید .
گفتید برای اثبات باطل بودن قرآن هر کس می تواند یک سوره مانند قرآن بیاورد ...
از جن و انس هم هرکه خواستید کمک بگیرید.
حالا سوال این هست :
"ملاک مثل قرآن بودن چیست؟"
"چه چیزی باید آورده بشه که قبول کنید مانند قرآن هست و ضمنا این هیئت داوران بی طرف شما چه کسانی هستند ؟ "

مباهله;42341 نوشت:

[=&quot]اولا:...[=&quot].

تقریبا تمامی مواردی که جناب "مباهله"به عنوان شرایط شرکت در تحدی آورده اند از نظر عقلی باطل و مردود هستند.

که به بررسی تک به تک و جزئی آنها خواهیم پرداخت.

1-

نقل قول:

اولا:باید از کسی باشد که امی است و سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، وماکنت تتلو من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون...[=&quot] وروایاتی هم در این زمینه هست... و به قول حافظ[=&quot]: [=&quot]نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه، مسئله آموز صد مدرس شد [=&quot]چون ایه دارد مثل هذا القران، ‌خب قران از کسی بود که علمی نیاموخته بود، ونیز کسی بود که امین بود وهیچکس دروغی تا بدان روز از او نشنیده بود ونیز در جامعه جاهلیتی بود که جز بربریت و وحشیت و خاک کردن دختران و جنگ و جدال چیزی برای گفتن نداشتند.

این شرط که صراحتا مخالف آیات قرآن و مردود است.
چرا که قرآن فرموده :

«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ».

قرآن نفرموده که فقط بی سواد ها حق شرکت در این تحدی را دارند.
بلکه گفته" همه انس و جن" هم جمع شوند نمی توانند.
و در آیه دیگر با تعبیر بسیار فراتر از این ، از "من دون الله" استفاده کرده ...

---------------------------------------------
2-

نقل قول:

[=&quot]ثانیا: باید معانی قران معانی باشد که قابلیت استفاده برای همه بشر را در طول تاریخ داشته باشد، مفاهیمی که تامل روز افزون در ان موجب کهنه شدن ان مفاهیم نباشد بلکه چون به مفاهیمی نظر دارد که دائما متجدد هستند و امال یک انسان مومن را پاسخ میدهند.

این هم باز شرط نادرست و نامعقولی است.
به این خاطر که اولا ملاک و فاکتور روشن و قابل تشخیصی نیست و هر کسی طبق نظر خودش می تواند مدعی آن باشد.
مثلا اینکه قرآن قابلیت استفاده برای همه بشر در طول همه اعصار را دارد ، این ادعای مسلمانان است وگرنه سایرین و کفار که معتقد به چنین ادعایی نمی باشند.

---------------------------------
3-

نقل قول:
ثالثا:باید واژه هایی انتخاب شده باشند که اثری که بر مخاطب میگذارند همانند اثر قران باشد که مشرکین میگفتند او سحر کرده، بلکه معلقات سبع که شاهکار عرب بود را پس از ایات پاره کردند و به زیر کشیدند، یعنی باید خود به خود یک انسان عادی که عربی میفهمد بگوید واقعا این کلام مثل قران دربلاغت وفصاحت است.

این هم باز شرط قابل قبولی نیست.
به این خاطر که آیا در روزگار کنونی هم اعراب و ادب شناسان عرب غیرمسلمان تایید می کنند که قرآن خصوصیت سحر کنندگی دارد و هیچ اثر ادبی از آن والاتر نیست ؟
اگر پاسختان مثبت است منبع و سند آن را ارائه کنید تا این معیار پذیرفته شود.

-----------------------------------------------
4-

نقل قول:

رابعا: باید لحن و نثر قران بگونه ای باشد که نه سبکهای متعارف شعری باشد ونه نثر مسجع، چرا که هر یک از اینها ویژگیهایی دارند که قران ندارد،‌وقران ویژگیی دارد که انها ندارند.

مگر قرآن نثر مسجع و سجع دار نیست ؟!!!
تقریبا تمامی آیات قرآن در انتها با کلماتی هم وزن به پایان می رسد و معمولا این وزن هم تا دهها آیه حفظ می شود.
اگر انکار می کنید نمونه های بیشماری از آن را بیاورم.

-----------------------------------------------
5-

نقل قول:

خامسا: اخباری که از امم گذشته در ان نوشته میشود باید قطعی باشد وهیچ شک تاریخی در ان وجود نداشته باشد در حالی که گوینده نیز از گذشته نیز خبری ندارد،
‌ونیز انچه از امم زمان حال نقد میکند مطابق همانچه که انها میگویند باشد ونه متفاوت با ان، واگر از اینده خبری میدهد بگونه ای باشد که نوع عقلاء قانع شوند که این خبر قطعی بوده‌، چنانکه در مورد قران اینگونه است مثل اخبار از پیروزی روم بر ایرانیان در حالی که انها شکست سختی از فارس خورده بودند و عقلائی نیست که کسی چنین شکست خورده تا مدتهای مدیدی سرکوب بشود و دیگر پیروز نباشد در حالی که قران تاریخ میدهد چون میگوید فی بضع سنین، که از 3 تا 9 سال را عرب تعبیر به بضع میکند، یعنی اگر 10 سال شده بود ویا در کمتر از 3 سال روم پیروز میشد دیگر نیازی با این همه مبارزه با قران نبود بلکه قران خود به خود اعجازش را از دست میداد،‌ولی همه تواریخ نوشته اند در حالی که امیدی به پیروزی رومیان نبود پس از 7 سال روم به شدت ایران را سرکوب کرد.

این هم یکی از موارد طنزی بود که فرمودید.
دوست گرامیم مگر اولا تمام آیات قرآن از گذشته یا آینده خبر داده اند !!!
جز یکی دو مورد (مثل غلبت الروم و فتح مکه) دیگر در قرآن پیش گویی محقق شده از آینده نداریم.
در حالی که در تحدی قرآن آمده هر سوره یا آیه ای را که توانستید مانندش را بیاورید.

در ثانی :
مگر داستان های قرآن در مورد اخبار پیشینیان از نظر تاریخی و باستان شناسی به اثبات رسیده که حالا شما این را شرط تحدی قرار داده اید ؟؟؟
کدام داستان قرآنی اثبات قطعی تاریخی داشته است؟
تا آنجا که می دانم هیچ کدام. !!!
نه ذوالقرنین
نه موسی و فرعون
نه قوم لوط و صالح و سباء و ثمود ...
هیچ کدام اثبات تاریخی پیدا نکرده اند .
و بجز حدسیات و شواهدی که مثلا ذوالقرنین را به اسکندر یا کوروش تطبیق می دهد که آنها هم همگی دارای موارد ضد و نقیض و در حد حدسیات و فرضیات است.

نقل قول:

سادسا: تمام کتاب رنگ وبوی خدا بدهد،‌اگر داستانی ذکر میشود واگر اخبارغیبی از اینده گفته میشود واگر احکامی یاد داده میشود واگر قیامت و معاد توصیف میشود، همه تنها وتنها باید ذکرخدا ویاد خدا باشد و با معنویت فطری انسان عجین باشدوذره ای ازمنیت و باز کردن دکان در ان نباشد.

این یکی دیگر واقعا از همه خنده دارتر است.:khandeh!:
حتما فراموش کرده اید که طرف تحدی و رقابت شما منکر خداوند و کافر است.
پس چطور او باید با ذکر خدا و معنویت فطری و رنگ و بوی الهی مطلبی برای شما بیاورد.

آقا با همه این اوصاف در میان این همه کاردان و کارشناس ، یک نفر پیدا نشد که پاسخ سوال ما را بدهد ؟؟؟

سوال این است :
ملاک شرکت در این تحدی قرآنی چیست ؟

این هم نقد مواردی که قبلا ادعا شده بود و بطلان همه آنها مشخص شد :

نقل قول:

مباهله;42341 نوشت:

[=&quot]اولا:...[/][=&quot].[/]

تقریبا تمامی مواردی که جناب "مباهله"به عنوان شرایط شرکت در تحدی آورده اند از نظر عقلی باطل و مردود هستند.

که به بررسی تک به تک و جزئی آنها خواهیم پرداخت.

1-

نقل قول:

اولا:باید از کسی باشد که امی است و سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، وماکنت تتلو من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون...[=&quot] وروایاتی هم در این زمینه هست... و به قول حافظ[/][=&quot]: [/][=&quot]نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه، مسئله آموز صد مدرس شد [/][=&quot]چون ایه دارد مثل هذا القران، ‌خب قران از کسی بود که علمی نیاموخته بود، ونیز کسی بود که امین بود وهیچکس دروغی تا بدان روز از او نشنیده بود ونیز در جامعه جاهلیتی بود که جز بربریت و وحشیت و خاک کردن دختران و جنگ و جدال چیزی برای گفتن نداشتند.[/]

این شرط که صراحتا مخالف آیات قرآن و مردود است.
چرا که قرآن فرموده :

«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ».

قرآن نفرموده که فقط بی سواد ها حق شرکت در این تحدی را دارند.
بلکه گفته" همه انس و جن" هم جمع شوند نمی توانند.
و در آیه دیگر با تعبیر بسیار فراتر از این ، از "من دون الله" استفاده کرده ...

---------------------------------------------
2-

نقل قول:

[=&quot]ثانیا: باید معانی قران معانی باشد که قابلیت استفاده برای همه بشر را در طول تاریخ داشته باشد، مفاهیمی که تامل روز افزون در ان موجب کهنه شدن ان مفاهیم نباشد بلکه چون به مفاهیمی نظر دارد که دائما متجدد هستند و امال یک انسان مومن را پاسخ میدهند.[/]

این هم باز شرط نادرست و نامعقولی است.
به این خاطر که اولا ملاک و فاکتور روشن و قابل تشخیصی نیست و هر کسی طبق نظر خودش می تواند مدعی آن باشد.
مثلا اینکه قرآن قابلیت استفاده برای همه بشر در طول همه اعصار را دارد ، این ادعای مسلمانان است وگرنه سایرین و کفار که معتقد به چنین ادعایی نمی باشند.

---------------------------------
3-

نقل قول:
ثالثا:باید واژه هایی انتخاب شده باشند که اثری که بر مخاطب میگذارند همانند اثر قران باشد که مشرکین میگفتند او سحر کرده، بلکه معلقات سبع که شاهکار عرب بود را پس از ایات پاره کردند و به زیر کشیدند، یعنی باید خود به خود یک انسان عادی که عربی میفهمد بگوید واقعا این کلام مثل قران دربلاغت وفصاحت است.

این هم باز شرط قابل قبولی نیست.
به این خاطر که آیا در روزگار کنونی هم اعراب و ادب شناسان عرب غیرمسلمان تایید می کنند که قرآن خصوصیت سحر کنندگی دارد و هیچ اثر ادبی از آن والاتر نیست ؟
اگر پاسختان مثبت است منبع و سند آن را ارائه کنید تا این معیار پذیرفته شود.

-----------------------------------------------
4-

نقل قول:

رابعا: باید لحن و نثر قران بگونه ای باشد که نه سبکهای متعارف شعری باشد ونه نثر مسجع، چرا که هر یک از اینها ویژگیهایی دارند که قران ندارد،‌وقران ویژگیی دارد که انها ندارند.

مگر قرآن نثر مسجع و سجع دار نیست ؟!!!
تقریبا تمامی آیات قرآن در انتها با کلماتی هم وزن به پایان می رسد و معمولا این وزن هم تا دهها آیه حفظ می شود.
اگر انکار می کنید نمونه های بیشماری از آن را بیاورم.

-----------------------------------------------
5-

نقل قول:

خامسا: اخباری که از امم گذشته در ان نوشته میشود باید قطعی باشد وهیچ شک تاریخی در ان وجود نداشته باشد در حالی که گوینده نیز از گذشته نیز خبری ندارد،
‌ونیز انچه از امم زمان حال نقد میکند مطابق همانچه که انها میگویند باشد ونه متفاوت با ان، واگر از اینده خبری میدهد بگونه ای باشد که نوع عقلاء قانع شوند که این خبر قطعی بوده‌، چنانکه در مورد قران اینگونه است مثل اخبار از پیروزی روم بر ایرانیان در حالی که انها شکست سختی از فارس خورده بودند و عقلائی نیست که کسی چنین شکست خورده تا مدتهای مدیدی سرکوب بشود و دیگر پیروز نباشد در حالی که قران تاریخ میدهد چون میگوید فی بضع سنین، که از 3 تا 9 سال را عرب تعبیر به بضع میکند، یعنی اگر 10 سال شده بود ویا در کمتر از 3 سال روم پیروز میشد دیگر نیازی با این همه مبارزه با قران نبود بلکه قران خود به خود اعجازش را از دست میداد،‌ولی همه تواریخ نوشته اند در حالی که امیدی به پیروزی رومیان نبود پس از 7 سال روم به شدت ایران را سرکوب کرد.

این هم یکی از موارد طنزی بود که فرمودید.
دوست گرامیم مگر اولا تمام آیات قرآن از گذشته یا آینده خبر داده اند !!!
جز یکی دو مورد (مثل غلبت الروم و فتح مکه) دیگر در قرآن پیش گویی محقق شده از آینده نداریم.
در حالی که در تحدی قرآن آمده هر سوره یا آیه ای را که توانستید مانندش را بیاورید.

در ثانی :
مگر داستان های قرآن در مورد اخبار پیشینیان از نظر تاریخی و باستان شناسی به اثبات رسیده که حالا شما این را شرط تحدی قرار داده اید ؟؟؟
کدام داستان قرآنی اثبات قطعی تاریخی داشته است؟
تا آنجا که می دانم هیچ کدام. !!!
نه ذوالقرنین
نه موسی و فرعون
نه قوم لوط و صالح و سباء و ثمود ...
هیچ کدام اثبات تاریخی پیدا نکرده اند .
و بجز حدسیات و شواهدی که مثلا ذوالقرنین را به اسکندر یا کوروش تطبیق می دهد که آنها هم همگی دارای موارد ضد و نقیض و در حد حدسیات و فرضیات است.

نقل قول:

سادسا: تمام کتاب رنگ وبوی خدا بدهد،‌اگر داستانی ذکر میشود واگر اخبارغیبی از اینده گفته میشود واگر احکامی یاد داده میشود واگر قیامت و معاد توصیف میشود، همه تنها وتنها باید ذکرخدا ویاد خدا باشد و با معنویت فطری انسان عجین باشدوذره ای ازمنیت و باز کردن دکان در ان نباشد.

این یکی دیگر واقعا از همه خنده دارتر است.:khandeh!:
حتما فراموش کرده اید که طرف تحدی و رقابت شما منکر خداوند و کافر است.
پس چطور او باید با ذکر خدا و معنویت فطری و رنگ و بوی الهی مطلبی برای شما بیاورد.

برهان;60750 نوشت:
آقا با همه این اوصاف در میان این همه کاردان و کارشناس ، یک نفر پیدا نشد که پاسخ سوال ما را بدهد ؟؟؟

سوال این است :
ملاک شرکت در این تحدی قرآنی چیست ؟

دوست عزیز
چرا خودتو اذیت میکنی؟ فکر کن که ملاک شرکت در تحدی را هم فهمیدی. آیا میخواهی یک آیه مثل قرآن بیاوری؟ خب خیلی راحت اون آیه رد صلاحیت میشه میدونی چرا؟ چون آیه های قرآن شناخته شده هستند و بسیار بررسی و تفسیر شده اند حتی این معجزات عددی و ریاضی بر اثر مرور زمان و کنکاش فراوان در آیات معلوم و کشف شده اند.

به این جمله دقت کن:
بابا نان داد
این میتونه یک آیه از یک معجزه باشه چون کسی مانند آن نمیتواند بیاورد.
میتونه تفسیر داشته باشه به این مضمون که بابا یعنی پدر خانواده مسئول فراهم آوردن غذای خانواده است و مشخص میکند که مادر در خانه است و به جهت تهیه آذوقه بیرون نمیرود و ..................... تا صبح میشه تفسیر کرد.
از نظر عددی شامل 3 کلمه میشود که به منزله ایده آل بودن یک خانواده 3 نفره (پدر مادر و یک فرزند) بکار میرود
در این جمله 2 بار حرف "ب" 2 بار حرف "ن" 2 بار حرف "د" تکرار شده است که تشکیل کلمه "بند" را میدهد که به معنی فاصله میان 2 عضو (مفصل) میباشد و استعاره ایست برای مراقبت و پایداری کانون خانواده.
3 بار حرف الف تکرار شده است که در اینجا به جهت تکرار مشابه یک حرف به منزله تاکید بر ماکزیمم تعداد اولاد یعنی 3 عدد را دارد
این حروف 2 تایی(که 2 بار تکرار شده اند) سه عدد هستند که باز میشه برای اینها هم داستان ساخت که واقعا نه وقتش رو دارم نه حوصله اش را.

کلا خواستم این نکته را یاد آور بشوم که نمیشود برای هیچ جمله ای یک جمله مشابه آورد پس خودتون رو خسته نکنید دوست گرامی.

با سلام خدمت همه دوست داران مباحث قرانی

جناب پسرک کنجکاو به خاطر سوال خوب شان شایسته تحسین اند .

پسرک کنجکاو;22676 نوشت:

هیچ وقت هیچ کس نگفته تحدی یعنی چی
فقط میگند نمیتونید سوره ای مثل قرآن بیارید.

مثل

این جمله تشبیهی است
وجه شبه این جمله چی هست؟

از چه نظر شبیه باشه؟

خوب بله
سوال گنگ جواب نداره

چرا سوال رو واضح نمیپرسند؟

منم میتونم یک مطلب بنویسم و ادعا کنم کسی شبیه اون رو نمیتونه بیاره

همینطور که جناب پسرک کنجکاو فرمودند تحدی در قرآن به یک سوره و ده سوره و کل قران صورت گرفته اما به کیفیت و ملاک های تحدی اشاره نشده است .

در نتیجه بدون ملاک و معیار مشخص ، هر تلاشی که انجام پذیرد نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.

سکوت قرآن و اهل بیت در تبیین شرایط تحدی یک نوید را بدنبال دارد و آن اینکه شناخت قرآن و لطایف و ظرافتهای بکار رفته در آن که باعث تمایز قران از دیگر متون شده ؛ بر ادیبان (هرکسی که بتواند گفتاری را عالمانه مورد نقد و بررسی قرار دهد) و قرآن شناسان ( با هر دین و ملیتی که باشند ) مشکل نیست .

بنابر این اگر ویژگی ها ، لطافت ها ، ظرافت ها ، آرایه های ادبی و بلاغی و... که در قرآن بکار رفته شناسایی شود ، شاید بتوانیم به ملاک و معیاری برسیم که ما را در این امر یاری نماید .

لذا از کلیه عزیزان اعم از پرسشگران محترم که معتقدم تمام هدفشان رسیدن به یک پاسخ دقیق و کامل است تا روح تشنه و کنجکاو خود را سیراب نمایند و هیچ عنادی هم با خدا و قران ندارند ؛ و کاربران و کارشناسان عزیز که تلاش می کنند برای پرسشها ، پاسخ مناسب را تهیه نمایند تا شاید بدینوسیله گامی در راه تبلیغ دین خدا برداشته ، و شاکر نعمتهای او باشند ؛ در خواست می شود( هرکسی به فراخور حال خود در این امر سهیم شود) ابتدا ویژگیهای قرآن تبیین شود و ملاکها اتخاذ گردد سپس به نقد و مقایسه متون مختلف با قران خواهیم پرداخت .

آنگاه عقول تمامی آزاد اندیشان جهان را به قضاوت و داوری دعوت خواهیم کرد .

من افتخار می کنم که آغازگر این بحث باشم.

1- فصاحت

2- بلاغت

با اینکه کلمات و جملات فصیح و بلیغ زیادی در عالم از زبان حکما و دانشمندان نقل شده است اما همه آنها با قرآن متفاوت است و این لطافت و زیبایی را ندارد .

فرمایشات امام علی علیه السلام با اینکه امیر بیان است و کتاب نهج البلاغه که حاوی برخی از گفتار فصیح و بلیغ اوست و ادیبان ادوار مختلف ،با مذاهب و ملیتهای گوناگون را مات و مبهوت ساخته ؛ نمی تواند در مقابل قرآن عرض اندام نماید .

بطوریکه همه ما این دو کتاب را از نظر فصاحت و بلاغت شبیه هم نمی دانیم .

میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است

منتظرحضور همه شما در این هم اندیشی هستم .

لطفا ویژگی ها را با شماره مشخص فرمایید .

3-...

4-...

موفق باشید. :Gol::Gol::Gol:

با سلام خدمت همه دوستان عزیز

منتظرحضور همه شما در این هم اندیشی هستم .

لطفا ویژگی ها را با شماره مشخص فرمایید .

3-...

4-...

موفق باشید. :Gol::Gol::Gol:

برهان;60750 نوشت:
آقا با همه این اوصاف در میان این همه کاردان و کارشناس ، یک نفر پیدا نشد که پاسخ سوال ما را بدهد ؟؟؟

سوال این است :
ملاک شرکت در این تحدی قرآنی چیست ؟

این هم نقد مواردی که قبلا ادعا شده بود و بطلان همه آنها مشخص شد :

سلام و ادب:Gol:

ببینید دوست عزیز

پیش از ورود به بحث و پرداختن به پاسخ سؤال شما، خیلی اجمالی و بصورت اشاره، مجدداً حدود درخواست آیات تحدی را مرور می کنیم:

خداوند در قرآن، در يك‌جا مي‌فرمايد، مثل و مانند اين قرآن را بياورد،(اسراء، 88) گاه فرموده: ده سوره همانند قرآن بياوريد؛(هود، 13) و گاه مي‌فرمايد: يك سوره از قرآن بياوريد؛(بقره، 23).

نكات مهمي كه از آيات مربوط به تحدی حاصل می شود، و در اصل پاسخی به اشکال کنندگان تحدی عموماً و سؤال شما که بدنبال ملاکات و مشخصه های تحدی هستید خصوصاً، بر این قرار است:

اولاً؛ خداوند همه مخلوقاتي را كه داراي شعور و عقل هستند، دعوت به تحدي و مبارزه كرده تا همانند قرآن بياورند، نه فقط كفار و دشمنان، بلكه از تعابير «الانس»، «الجنّ» «و ادعوا من استطعتم من دون الله»، «وادعوا شهداءكم من دون الله» (و خلاصه تعبير به: هر كسي غير از خدا)، در مي‌يابيم كه گروه خاصي مراد نيست؛ بلكه همۀ اقوامي كه داراي عقل و شعورند مي‌توانند مخاطب آيه باشند؛ زيرا اين آيات، احتجاج و معجزه خداوند براي پيامبرش محمد(ص) است در برابر مشركان عرب و منافقان و همۀ كفار ـ چه اهل كتاب و غير آن‌ها ـ و حتي آنهايي كه اسلام را پذيرفته‌اند؛ تا اگر شكي در قرآن يا وحي بر رسول خدا دارند، مي‌توانند در این میدان وارد شده خود را محک بزنند.

ثانیاً؛ همان گونه كه از ترتيب ذكر آيات ملاحظه مي‌شود، خداوند در اثبات حقانيت قرآن و پيامبرش در آوردن همانند قرآن بارها تخفيف داده؛ يعني ابتدا دعوت به آوردن «مثل كل قرآن» سپس «ده سوره» و سرانجام «يك سوره»؛ پس تحدي از اشدّ به اخفّ صورت گرفته و معقول است.»[1] پس شرایط برای تحدی چندان پیچیده و سخت دیده نشده است، بلکه خداوند در این میدان تخفیف هم قائل شده است.

ثالثاً؛ از آيات تحدّي مشخصات و ملاکات «داوران» اين ميدان (ميدان همانندآوري قرآن)، دانسته می شود، داوران مي توانند همۀ اديبان و فرهيختگان و اهل فن باشند ـ خواه مسلمان يا غير مسلمان و تركيبي از مسلمان و غير مسلمان ـ، يعني همۀ كساني كه با وجوه و جنبه‌هاي مختلف اعجاز قرآني و كتاب‌هاي آسماني آشنايي داشته باشند.

اینها که برشمردیم یکسری ملاکات در بارۀ شرایط شرکت کنندگان و داوران این میدان (تحدی) و اما با اندک آشنائی با آیات و مفاهیم قرآن، مشخصه ها و ملاکاتِ دیگرِ تحدی روشن می شود، که از آن جمله است:

الف: هماهنگي و عدم اختلاف بين آيات و مفاهيم آن. ب: فصاحت و بلاغت در حدّ اعلي. ج: آورندۀ آن كه يك فرد اُمّي و درس نخوانده و مكتب نرفته بوده است.و همچنين داراي امتيازاتي است چون: گنجاندن معارف بلند در كلماتي كوتاه (مثلاً دربارۀ مرد و زن و شخصيت و رابطۀ آن دو مي‌فرمايد: «هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ» يعني «زنان لباس شما و شما لباس آن ها هستيد.)

ب: شيريني كلام و نفوذش؛ جامعيت آن؛ واقع‌گرايي؛ آهنگ و موسيقي كلام؛ همه گير و جهاني بودن آن؛ جلوۀ ابدي، رشد فزاينده، معجزه‌اي در دست (كه از نوع سخن و كلمه است و در اختيار همه)، هم معجزه است و هم كتاب دستور و قانون. چيزي به آن افزوده يا از آن كاسته نشده است و عاری از تغییر و مصون از تحريف مي‌باشد.[2]

البته اگر بخواهیم از جنبه های اعجاز قرآن و یا هر کدام از مصادیقی که در بند ب بالا گفتیم سخن بگوییم، هر یک به تنهائی تایپیک مستقلی می طلبد، از اینرو به همین اندازه بسنده می کنیم.

اكنون كساني كه با جنبه‌هاي متفاوت كلام و سخن و آرايه‌هاي آن آشنايي دارند و اهل فن و تحقيق اديبند و در علوم معاني و بيان و بديع و...دستي دارند ـ ولو مسلمان نباشند‌ ـ مي‌توانند یا بعنوان شرکت کننده و یا بعنوان داوران و قاضيان اين مبارزه باشند؛ البتّه به شرطي كه انسان‌هاي منصف و اهل فن باشند.

به عنوان نمونه، در تاريخ آمده كه «وليد» بزرگ‌ترين اديب و حكيم عرب كه از دشمنان اسلام و قرآن است، پس از شنيدن آياتي از قرآن گفت: «به خدا سوگند به تحقيق سخني از محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه از كلام آدميان و پريان نيست. به راستي براي آن شيريني ويژه‌اي است و بر آن شادابي خاص شاخسارش پرثمر و ريشه‌هايش پر بركت است. راستي كه آن كلام همواره برتري مي‌يابد و كلامي بر آن برتر نمي‌شود.»

اگر چه در طول تاریخ افرادی به این میدان وارد شده و در نهایت، ناکام و شکست خورده عقب کشیده اند. که سرنوشت شان و نمونه های تحدی شان در تاریخ، ثبت و ضبط شده است. اما امروزه دشمنان و مخالفان قرآن را بیش از گذشته در نقطۀ انفعال مشاهده می کنیم.

از انجائیکه به عدم توان خود در مقابله و تحدی وقوف پیدا کرده اند، متأسفانه به شیوه های دیگر روی اورده و به جای صرف توانشان در جهت تحدی علمی و عینی، به اشکال آفرینی در اصل تحدی و اعجاز قرآن و یا در بالاترین نقطۀ عجز و ناتوانی به سوزاندن قرآن روی می اورند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________________
[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، ج 1، ص 133.
[2]. قرائتي، محسن، تفسير نور، ج 5، صص 199 و 200 و ر.ک: به تفسير الميزان، ذيل آيه 23 از سوره بقره، بخش اعجاز قرآن.

بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم علامه طباطبایی میگوید: تحدی به یک سوره از یک جهت است و تحدی به 10 سوره از جهت دیگر . اینکه همه قران از ناحیه بلاغت در حد اعجاز است فرقی بین یک سوره و چند سوره نیز نیست.
بنابر این اگر یک سوره هم مثل قران بیاورند که از لحاظ بلاغت مثل قران باشد این دلالت میکند که قران کریم کلام خدا نیست ولی بلاغت فقط در اصل شیوایی و رسایی کلام نیست بلکه فنون مختلفی دارد که هر فنی یک نوع ویژگی خاص دارد . وقتی میفرماید 10 سوره بیاورید کانه میخواهد به انواع کلام و اسلوبهای مختلفی که ممکن است بکار رفته شود،تحدی کند گویی میخواهد بفرماید در هر زمینه ای شما سخن بگویید مثل قران نمیتوانید بیاورید

انجا که در معارف صحبت میکند شما مثلش را نمیتوانید بیاورید. آنجا که در باب احکام صحبت میکند شما مثلش را نمیتوانید بیاورید آنجا ک از داستانها و قصص صحبت میکند آنجا که از اخلاق صحبت میکند و ... و در هر فنی از فنونی که قران سخن گفته اگر بخواهید معارضه کنید باید مشابهش را در آن فن بیاورید . مثلا 10 سوره بیاورید که هر کدام اسلوب خاصی داشته باشد و در فن خاصی سخن گفته باشد.

بنابر این هنگامی کلام شما با قران قابل مقایسه است که در همه این فنون معارضه کنید.

ر.ک. معارف قران،محمد تقی مصباح یزدی،ج 4،ص120.

با سلام خدمت همه دوستان قرآن پژوه

ضمن تشكر از جناب صديق مدير محترم انجمن كلام ، چند تا از ويژگي هايي را كه اين عزيز در مورد قران بيان فرموده اند را متذكر مي شوم :

3- هماهنگي و عدم اختلاف بين آيات و مفاهيم آن.

4- آورندۀ آن كه يك فرد اُمّي و درس نخوانده و مكتب نرفته بوده است.

5- گنجاندن معارف بلند در كلماتي كوتاه (مثلاً دربارۀ مرد و زن و شخصيت و رابطۀ آن دو مي‌فرمايد: «هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ» يعني «زنان لباس شما و شما لباس آن ها هستيد.)

6- شيريني كلام و نفوذش؛

7- جامعيت آن؛ واقع‌گرايي؛

8- آهنگ و موسيقي كلام؛

9- همه گير و جهاني بودن آن؛

10-معجزه‌اي در دست (كه از نوع سخن و كلمه است و در اختيار همه)، هم معجزه است و هم كتاب دستور و قانون. چيزي به آن افزوده يا از آن كاسته نشده است و عاری از تغییر و مصون از تحريف مي‌باشد.

منتظر نظرات دوستان

ديگرهستيم

موفق باشيد :Gol::Gol::Gol:

پسرک کنجکاو;22676 نوشت:
هیچ وقت هیچ کس نگفته تحدی یعنی چی فقط میگند نمیتونید سوره ای مثل قرآن بیارید. مثل این جمله تشبیهی است وجه شبه این جمله چی هست؟ از چه نظر شبیه باشه؟ خوب بله سوال گنگ جواب نداره چرا سوال رو واضح نمیپرسند؟ منم میتونم یک مطلب بنویسم و ادعا کنم کسی شبیه اون رو نمیتونه بیاره

با سلام به دوستان و تشکر از جواب خوب کارشناسان.
در جواب به سوال شما کنجکاوعزیز خوب است معناي سوره و قرآن را از كتاب تفسير نمونه‌(1) بررسي نماييم‌:
«سوره‌» در دو معنا استعمال مي‌شود; يكي به معناي مجموع آياتي است كه هدف معيني را تعقيب مي‌كند و ديگر اينكه‌، مجموعه آياتي كه با «بسم الله الرّحمن الرّحيم‌» شروع و قبل از «بسم الله الرّحمن الرّحيم‌» سورة بعد پايان مي‌پذيرد.
راغب نيز «سوره‌» را در كتاب مفردات خود به معناي مجموعه‌اي از احكام تفسير كرده است‌. با توجه به اين مطلب‌، مي‌توان گفت در آية «واِذا اُنزلت سورة إن امنوا بالله وجاهدوا مع رسوله‌...(2) منظور از «سوره‌» همان آياتي است كه هدف معيني (كه همان ايمان به خدا و جهاد است‌) را تعقيب مي‌كند، هر چند قسمتي از يك سورة كامل به معناي دوم باشد.
واژة «قرآن‌» كه از مادة قرائت گرفته شده‌، به «تمام‌» و «بعض‌» قرآن هر دو اطلاق مي‌شود. مانند آية اول سورة جن كه مي‌فرمايد: «اِنّا سَمِعْنا قرءاناً عجباً; ما قرآن عجيبي شنيديم‌.» پيداست منظور اين است كه آنها بخشي از قرآن را شنيده بودند.
بنابراين تحدي به مثل قرآن‌، مفهومش تمام قرآن نيست و با ده سوره و حتي يك سوره هم سازگار است‌. با توجه به مطالب فوق روشن است كه از نظر مفهوم لغت فرق چنداني ميان «قرآن‌»، «سوره‌» و «ده سوره‌» نيست‌. يعني همة اينها به مجموعه‌اي از آيات قرآن اطلاق مي‌گردد.
نتيجه اينكه‌، تحدّي قرآن به يك كلمه و يك جمله نيست كه كسي ادعا كند من مي‌توانم مثل آية «والضحي‌» و آية «مدها مّتان‌» و يا جمله‌هاي ساده‌اي از قرآن را بياورم‌. بلكه تحدّي در همه جا به مجموعه‌اي از آيات است كه هدف مهمي را تعقيب مي‌كند.
و اما اينكه خداوند به يك يا ده سوره مثال زده است‌، از باب نمونه و مثال است زيرا اعداد 1، 10، 20، 30 و... اعداد رُندي هستند كه اعراب در محاورات عرفي خود به آنها «عقد» يا «گره‌» مي‌گويند و چون قرآن به زبان ساده و مطابق حال مردم سخن مي‌گويد، لذا از اعدادي استفاده كرده كه در عرف بيشتر استعمال مي‌شود.(3)
پاورقي:
1- آيت‌الله مكارم شيرازي (حفظه‌الله)، ج 12، ص 44 و 43.
2- توبه / 86.
3- دكتر محقق‌، علوم قرآن‌، ذيل مادة تحدّي‌.

سلام :Gol:
یک جمله کوتاه در مورد تحدی :
عالم تکوین هم قرآن تکوینی است و خداوند به تمامی آیات تکوینی اش تحدی می کند . آیا تمام دانشمندان می توانند جمع شوند یک موجود مثل مگس با تمام توانایی ها ویژگی ها و آثار را بیافرینند .
آیات قرآن هم بر این وزان است . میتوانید امتحان بفرمایید .
موفق در پناه حق
:Gol:

حامد;73384 نوشت:
سلام :gol:
یک جمله کوتاه در مورد تحدی :
عالم تکوین هم قرآن تکوینی است و خداوند به تمامی آیات تکوینی اش تحدی می کند . آیا تمام دانشمندان می توانند جمع شوند یک موجود مثل مگس با تمام توانایی ها ویژگی ها و آثار را بیافرینند .
آیات قرآن هم بر این وزان است . میتوانید امتحان بفرمایید .
موفق در پناه حق :gol:

فکر نمی کنم مطلب شما دوست گرامی ، ارتباطی به این تاپیک داشته باشد.

چون بحث در موردتحدی و مبارزه طلبی قرآن کریم است.

و منظور از قرآن هم همین کتاب مکتوب است.

برهان;74894 نوشت:
فکر نمی کنم مطلب شما دوست گرامی ، ارتباطی به این تاپیک داشته باشد.

چون بحث در موردتحدی و مبارزه طلبی قرآن کریم است.

و منظور از قرآن هم همین کتاب مکتوب است.

سلام برادر برهان :Gol:
اگر دقت بفرمایید ربطش را متوجه می شوید
1- قرآن تدوینی همان قرآن تکوینی است در مقام کتابت:Sham:
2- در قرآن تکوینی همه چیز آیات الهی است :Sham:
3- هیچکس توان ساختن مثل آیات تکوینی را ندارد :Sham:
4- پس کسی توان آوردن مثل آیات تدوینی هم ندارد :Sham:
موفق عزیزم در پناه حق
:Gol:

حامد;75045 نوشت:
سلام برادر برهان :gol:
اگر دقت بفرمایید ربطش را متوجه می شوید
1- قرآن تدوینی همان قرآن تکوینی است در مقام کتابت:sham:
2- در قرآن تکوینی همه چیز آیات الهی است :sham:
3- هیچکس توان ساختن مثل آیات تکوینی را ندارد :sham:
4- پس کسی توان آوردن مثل آیات تدوینی هم ندارد :sham:
موفق عزیزم در پناه حق:gol:


این چه حرفی است دوست من !!!

بحث ، بحث تحدی است.

یعنی به مبارزه طلبیدن

به مبارزه طلبیدن چه کسی ؟

کسی که نه قرآن را به عنوان کلام خداوند قبول دارد و نه خدایی را می شناسد.

حالا شما صحبت کتاب تکوین و ... می کنید !!!!

قرآن کریم مدعی این است که اگر در اینکه این کتاب مکتوب از جانب خداوند است شک دارید پس سوره ای مانند آن را بیاورید ...

حالا سوال این است که فرض کنید شخصی می خواهد به این دعوت و مبارزه طلبی پاسخ مثبت بدهد .

چه باید بیاورد ؟

از چه نظر باید شبیه به قرآن باشد .

چه ملاک هایی برای این مسابقه در نظر گرفته شده که با تطبیق آن ملاک ها بگوییم بله این کتابی که شما نوشتی شبیه به قرآن است .

این می شود تحدی .

صحبت از کتاب تکوین برای شخصی که نه قرآنتان را قبول دارد و نه خدای آن را چه صیغه ایست ؟

برهان;75116 نوشت:
حالا سوال این است که فرض کنید شخصی می خواهد به این دعوت و مبارزه طلبی پاسخ مثبت بدهد . چه باید بیاورد ؟ از چه نظر باید شبیه به قرآن باشد . چه ملاک هایی برای این مسابقه در نظر گرفته شده که با تطبیق آن ملاک ها بگوییم بله این کتابی که شما نوشتی شبیه به قرآن است . این می شود تحدی . صحبت از کتاب تکوین برای شخصی که نه قرآنتان را قبول دارد و نه خدای آن را چه صیغه ایست ؟

سلام
مطلب شما درست است
اما ادعای پیامبر چیست ؟
ادعای پیامبر سفارت از سوی رب العالمین است
به چه سندی با سند قرآن
اما در خود ادعا یعنی سفارت از سوی رب العالمین بحث کتاب تکوین مندرج می شود
همانطور که حضرت ابراهیم با نمرود بدان تحدی که :
"حاج ابراهیم ربه ان آتاه الله الملک قال ان ربی یحیی و یمیت قال انا احی و امیت قال ان ربی یاتی الشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الذی کفر "
مشاهده می فرمایید که همان ادعای سفارت از سوی رب العالمین برای طرح بحث کتاب تکوین کفایت می کندو حضرت ابراهیم هم بر همین مبنا با نمرود محاجه کرد
موفق باشید

فرض می کنیم کسی یافت شد و مدعی شد که نمونه ای از نثر عربی را ایجاد کرده و پرورده است که یا مانند قرآن است و یا از آن برتر است.
بدیهی است که همگان به دلیل نا آشنا بودن با وجوه ادبی و فصاحی و بلاغی قرآن قادر نیستند قضاوت و داوری کنند که نمونه ی پیشنهادی در چه درجه ای از قوت ادبی است. لاجرم باید به داوری رجوع کرد که تشخیص دهد این نمونه تا چه میزان از قوت ادبی برخوردار است.

این داور یا باید مسلمان باشد یا غیر مسلمان. شق سومی متصور نیست.
اگر داور مسلمان باشد:
این داور به حکم صریح آیه قرآن که خداوند! در آن می فرماید اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند نخواهند توانست نظیری برای قرآن بیاورند نباید در مخیله خود تصور هم کند که چنین کاری شدنی باشد. زیرا کلام قرآن پایه و مایه مسلمانی وی محسوب می شود و نمی توان به بخشی ایمان داشت و به بخشی ایمان نداشت! نمی تواند قرآن را عین کلام خداوند بداند و بدان ایمان صد در صد داشته باشد و از سوی مقابل ذره ای فکر کند که ممکن است در نمونه های عرضه شده ممکن است نظیری برای قرآن پیدا شود!! نمی تواند بگوید درست است که خداوند گفته است به هیچ وجه من الوجوه این کار شدنی نیست ولی اجازه بدهید تست کنیم شاید شد!!!
از سوی دیگر اگر به حکم مسلمانی خود به کلام خداوند و به وعده وی مبنی بر غیر ممکن بودن این کار ایمان صد در صد داشته باشد بدیهی است که حکم وی در داوری پیشاپیش به نفع قرآن صادر شده است. چنین فردی بدلیل جانبداری آشکار از عقیده خود نمی تواند داور منصف و بی طرفی باشد و فاقد شزایط و ویژگی های داوری است.

اگر داور غیر مسلمان باشد:
بسیار واضح و آشکار است که داوری فردی غیر مسلمان برای مسلمانان مسموع نخواهد بود. آیا می توانید تصور کنید یک عالم یهودی و مسلط بر ادبیات عرب اظهار کند پس از بررسی نمونه ای کذایی از نثر عربی به همترازی آن و یا برتری آن نسبت به قرآن پی برده است. آیا مسلمانان سخن وی را می پذیرند؟؟!!

حامد;75139 نوشت:
اما ادعای پیامبر چیست ؟ ادعای پیامبر سفارت از سوی رب العالمین است به چه سندی با سند قرآن اما در خود ادعا یعنی سفارت از سوی رب العالمین بحث کتاب تکوین مندرج می شود

سلام وعرض ادب خدمت حامد گرامی
دوست عزیز بزرگوار :
اگر کسی به سفارت پیامبر اذعان داشته باشد که مدعی نیست
و اگر کسی سفارت او را قبول نداشته باشد ادله شما که از سفارت اوست برای او حجت نیست
برای رهایی از این دور و تسلسل باید اندیشه بهتری حجت آورد
متشکرم

زنده ی بیدار;79137 نوشت:
فرض می کنیم کسی یافت شد و مدعی شد که نمونه ای از نثر عربی را ایجاد کرده و پرورده است که یا مانند قرآن است و یا از آن برتر است.
بدیهی است که همگان به دلیل نا آشنا بودن با وجوه ادبی و فصاحی و بلاغی قرآن قادر نیستند قضاوت و داوری کنند که نمونه ی پیشنهادی در چه درجه ای از قوت ادبی است. لاجرم باید به داوری رجوع کرد که تشخیص دهد این نمونه تا چه میزان از قوت ادبی برخوردار است.
این داور یا باید مسلمان باشد یا غیر مسلمان. شق سومی متصور نیست.
اگر داور مسلمان باشد:
این داور به حکم صریح آیه قرآن که خداوند! در آن می فرماید اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند نخواهند توانست نظیری برای قرآن بیاورند نباید در مخیله خود تصور هم کند که چنین کاری شدنی باشد. زیرا کلام قرآن پایه و مایه مسلمانی وی محسوب می شود و نمی توان به بخشی ایمان داشت و به بخشی ایمان نداشت! نمی تواند قرآن را عین کلام خداوند بداند و بدان ایمان صد در صد داشته باشد و از سوی مقابل ذره ای فکر کند که ممکن است در نمونه های عرضه شده ممکن است نظیری برای قرآن پیدا شود!! نمی تواند بگوید درست است که خداوند گفته است به هیچ وجه من الوجوه این کار شدنی نیست ولی اجازه بدهید تست کنیم شاید شد!!!
از سوی دیگر اگر به حکم مسلمانی خود به کلام خداوند و به وعده وی مبنی بر غیر ممکن بودن این کار ایمان صد در صد داشته باشد بدیهی است که حکم وی در داوری پیشاپیش به نفع قرآن صادر شده است. چنین فردی بدلیل جانبداری آشکار از عقیده خود نمی تواند داور منصف و بی طرفی باشد و فاقد شزایط و ویژگی های داوری است.

اگر داور غیر مسلمان باشد:
بسیار واضح و آشکار است که داوری فردی غیر مسلمان برای مسلمانان مسموع نخواهد بود. آیا می توانید تصور کنید یک عالم یهودی و مسلط بر ادبیات عرب اظهار کند پس از بررسی نمونه ای کذایی از نثر عربی به همترازی آن و یا برتری آن نسبت به قرآن پی برده است. آیا مسلمانان سخن وی را می پذیرند؟؟!!



با تشکر از دوست گرامیم جناب بیدار

دو تا مطلب درخصوص نوشته شما :

1- اول اینکه بحث اصلی بر روی ملاک هاست . یعنی اولین قدم برای تشکیل یک مسابقه بحث معیارها و قواعد مسابقه است.

تاوقتی شما ندانید در مسابقه دو میدانی شرکت کرده اید یا مسابقه فوتبال یا پرش با مانع ، کلا مفهوم مسابقه بی معنی است.

پس قبل از پرداختن به داوری و مسئله تعیین داور ، ابتدا باید دید مسابقه بر سر چیست؟

مسابقه "تحدی قرآن" این است که باید "مثل قرآن" بیاورید .
دقت کنید نمی گوید "بهتر از قرآن" !!!

پس باید ملاک های این "مثل و مانند بودن" شناخته شود.

بحث اصلی هم بر سر همین مساله است که مثل و مانند بودن و شبیه قرآن بودن به چه مفهومی است و چطور می توان آن را سنجید ؟

این موضوع هم برای مسلمانان دارای اهمیت است و هم برای غیرمسلمان .
مسلمان به این خاطر که می فهمد جنبه اعجاز کتاب آسمانیش چیست و این رقابتی که اگر جن و انس با هم همپیمان شوند نمی توانند از پس آن برآیند چگونه است. پس ایمانش استوار و قلبش آرام می شود.

غیر مسلمان هم برایش مهم است که با شرکت در این مسابقه و پیروزی در آن ، کل قضیه اسلام را ضربه فنی و ناک اوت می کند.

2- اما در مورد بحث داوری که شما به ایراد ظریف و دقیق اشاره کردید :
ببینید بله اگر ملاک و معیار نداشته باشیم هر کس حرف خودش را می زند و کلا مسابقه بی ضابطه و بدون معیار هیچ برنده ای ندارد.

مثل همان مسابقه ای می شود که گفتم . نه خط شروعی وجود دارد و نه خط پایانی.
کسی به گمان آنکه مسابقه دومیدانی است در گوشه ای در حال دویدن و است و دیگری به تصور مسابقه فوتبال توپی را به گوشه ای که خیال می کند دروازه است می کوبد ، دیگری از روی سر این دو نفر می پرد و خود را برنده مسابقه پرش از روی موانع می داند.

اما وقتی ملاک و معیار و ضابطه مسابقه روشن شد ،
وقتی حریم و زمین مسابقه روشن باشد،
وقتی قواعد بازی ، خطا ها و ... مدون شود،
آن وقت اگرچه باز داور هم نقش دارد ، اما دیگر یافتن برنده از بازنده اینقدر نامشخص و مبهم نخواهد بود.

حتی اگر داور هم مسلمان باشد ،و بخواهد بر اساس تعصب قضاوت کند، تماشاچیان خودشان حق و باطل ، درست یا نادرست را می فهمند . همان شخص غیر مسلمان هم متوجه می شود که آیا برنده شده یا بازنده ...

خلاصه مسئله اصلی بنظر من یافتن ملاک و معیار است. :Ealam:
و بس.

برهان;79157 نوشت:

با تشکر از دوست گرامیم جناب بیدار

دو تا مطلب درخصوص نوشته شما :

1- اول اینکه بحث اصلی بر روی ملاک هاست . یعنی اولین قدم برای تشکیل یک مسابقه بحث معیارها و قواعد مسابقه است.

تاوقتی شما ندانید در مسابقه دو میدانی شرکت کرده اید یا مسابقه فوتبال یا پرش با مانع ، کلا مفهوم مسابقه بی معنی است.

پس قبل از پرداختن به داوری و مسئله تعیین داور ، ابتدا باید دید مسابقه بر سر چیست؟

مسابقه "تحدی قرآن" این است که باید "مثل قرآن" بیاورید .
دقت کنید نمی گوید "بهتر از قرآن" !!!

پس باید ملاک های این "مثل و مانند بودن" شناخته شود.

بحث اصلی هم بر سر همین مساله است که مثل و مانند بودن و شبیه قرآن بودن به چه مفهومی است و چطور می توان آن را سنجید ؟

این موضوع هم برای مسلمانان دارای اهمیت است و هم برای غیرمسلمان .
مسلمان به این خاطر که می فهمد جنبه اعجاز کتاب آسمانیش چیست و این رقابتی که اگر جن و انس با هم همپیمان شوند نمی توانند از پس آن برآیند چگونه است. پس ایمانش استوار و قلبش آرام می شود.

غیر مسلمان هم برایش مهم است که با شرکت در این مسابقه و پیروزی در آن ، کل قضیه اسلام را ضربه فنی و ناک اوت می کند.

2- اما در مورد بحث داوری که شما به ایراد ظریف و دقیق اشاره کردید :
ببینید بله اگر ملاک و معیار نداشته باشیم هر کس حرف خودش را می زند و کلا مسابقه بی ضابطه و بدون معیار هیچ برنده ای ندارد.

مثل همان مسابقه ای می شود که گفتم . نه خط شروعی وجود دارد و نه خط پایانی.
کسی به گمان آنکه مسابقه دومیدانی است در گوشه ای در حال دویدن و است و دیگری به تصور مسابقه فوتبال توپی را به گوشه ای که خیال می کند دروازه است می کوبد ، دیگری از روی سر این دو نفر می پرد و خود را برنده مسابقه پرش از روی موانع می داند.

اما وقتی ملاک و معیار و ضابطه مسابقه روشن شد ،
وقتی حریم و زمین مسابقه روشن باشد،
وقتی قواعد بازی ، خطا ها و ... مدون شود،
آن وقت اگرچه باز داور هم نقش دارد ، اما دیگر یافتن برنده از بازنده اینقدر نامشخص و مبهم نخواهد بود.

حتی اگر داور هم مسلمان باشد ،و بخواهد بر اساس تعصب قضاوت کند، تماشاچیان خودشان حق و باطل ، درست یا نادرست را می فهمند . همان شخص غیر مسلمان هم متوجه می شود که آیا برنده شده یا بازنده ...

خلاصه مسئله اصلی بنظر من یافتن ملاک و معیار است. :ealam:
و بس.

دوست عزیز حرف شما کاملا درست است.
مطلب زیر را در جایی دیگر ولی مرتبط با همین تاپیک نوشته بودم:
پیامبر! مبدع یک نوع ادبی بکر بوده اند. همین. دلیل این که شعرا نتوانسته اند مانند سخن ایشان را بیاورند دقیقا در همین شاعر بودنشان نهفته است. آنها شاعر بودند. ولی قرآن شعر نیست. نوعی نثر آهنگین به همراه صناعات ادبی است. و این کاملا طبیعی است که به علت بی سابقه بودن این نوع سخن، شاعران از همانند آوری برای آن فروماندند. پیامبر بدون شک و بی هیچ تردیدی یک نابغه بوده است. چه در حوزه ی سیاسی و چه در حوزه ادبی. قرنها بعد که ادیبان با زیر و بم قرآن بیشتر آشنا شدند و افراد مسلط به ادبیات عرب رو به فزونی نهاد از ترس خکومت اسلامی ( دوره خلفا، دوره امویان، دوره عباسیان و ...) کسی جرات نکرد ادعا کند مانند قرآن را آورده است. دهانش را خورد می کردند و او را از هستی ساقط می کردند. همین اکنونش را تصور کن کسی در یکی از روزنامه ها نمونه ای آهنگین و بسیار شبیه به قرآن بیاورد و به ضرس قاطع عنوان کند مانند قرآن را آورده است. چه برخوردی با او می کنند؟؟! این فکر غیر ممکن بودن این کار را در گوشت و خونمان تزریق کرده اند!
هیچ شکی نیست که سبک قرآن سبک زیبایی است. ولی سبک های زیبا بسیارند. یکی دو تا هم نیستند. ولی این سبک خاص به پشتوانه ایمان و تعصب مسلمین تاکنون بی معارض مانده است. تازه همه جای آن نیز به یکسان از قوت ادبی برخوردار نیستند. به قول شاعر
کی بود تبت یدا مانند یا ارض ابلعی؟؟!
از این گذشته همین که می گوییم " مثل " قرآن سخنی مبهم گفته ایم:
1- منظور این است که از قرآن یک کپی بگیریم!! آن وقت بگوییم این مانند و مثل قرآن است؟؟!! بدیهی است که این کار مضحک مراد نیست.
2- بر اساس اسلوب و سبک قرآن سخنی بگوییم؟؟ بدیهی است که از هر طرف فریاد وا تقلیدا بلند می شود. و بی درنگ متهم می شویم که از اسلوب قرآن تقلید کرده ایم.
3- سخن زیبایی و آکنده از صناعات ادبی و لی به سبکی متفاوت با سبک قرآن بگوییم؟؟ بدیهی است که بی درنگ گفته می شود " مثل"!!! قرآن نیست.
پس تکلیف چیست؟؟؟
این دعای تحویل سال را در نظر بگیرید:
یا مدبر الیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال ...
این دعا چه کم از این آیه قرآنی دارد:
ربنا آتنا حسنه و فی الاخره حسنه ...؟؟؟؟!!!!

زنده ی بیدار;79137 نوشت:
از سوی دیگر اگر به حکم مسلمانی خود به کلام خداوند و به وعده وی مبنی بر غیر ممکن بودن این کار ایمان صد در صد داشته باشد بدیهی است که حکم وی در داوری پیشاپیش به نفع قرآن صادر شده است. چنین فردی بدلیل جانبداری آشکار از عقیده خود نمی تواند داور منصف و بی طرفی باشد و فاقد شزایط و ویژگی های داوری است. اگر داور غیر مسلمان باشد: بسیار واضح و آشکار است که داوری فردی غیر مسلمان برای مسلمانان مسموع نخواهد بود. آیا می توانید تصور کنید یک عالم یهودی و مسلط بر ادبیات عرب اظهار کند پس از بررسی نمونه ای کذایی از نثر عربی به همترازی آن و یا برتری آن نسبت به قرآن پی برده است. آیا مسلمانان سخن وی را می پذیرند؟؟!!

سلام
اقتضای داوری پرداختن به موضوع قضاوت بدون توجه به عقیده است . این یعنی قضاوت عادلانه . اما اینکه مصداقش یافت می شود یا خیر بحث دیگری است .
موفق در پناه حق

زنده ی بیدار;79200 نوشت:
پس تکلیف چیست؟؟؟ این دعای تحویل سال را در نظر بگیرید: یا مدبر الیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال ... این دعا چه کم از این آیه قرآنی دارد: ربنا آتنا حسنه و فی الاخره حسنه ...؟؟؟؟!!!!

سلام
بنده تعجب می کنم که شما در امکان داوری شک می کنید . در ادبیات فارسی اینهمه صاحب نظر آمدند و گفتند شعری به نغزی شعر حافظ و به عمق شعر مولوی و به حماسه سازی شعر فردوسی نیست . اینها با چه معیاری حرف زدند ؟ آیا زبان فارسی معیاری برای تعیین فصاحت وبلاغت ندارد .
خب عربی هم همینطور است بلکه زبان عربی از لحاظ قوت در این علم غنی تر است . علم بیان و بدیع علم معروفی است که سالها در حوزه های ما هم کتب مختلفش تدریس می شود .
یک صاحب نظر در فصاحت و بلاغت و یک صاحب نظر در معارف و یک صاحب نظر در ..... می نشینند و آنچه که مدعی آورده منصفانه بررسی می کنند و نتیجه را اعلام می نمایند . مگر بعضی ها نکردند و مگر بررسی نشد و مگر اشکالات متعدد موارد ادعایی مشخص نشد ؟
این کار شاقی نیست . احیانا شما با ادبیات عرب چندان آشنایی ندارید
موفق در پناه حق

حامد;79214 نوشت:
سلام
بنده تعجب می کنم که شما در امکان داوری شک می کنید . در ادبیات فارسی اینهمه صاحب نظر آمدند و گفتند شعری به نغزی شعر حافظ و به عمق شعر مولوی و به حماسه سازی شعر فردوسی نیست . اینها با چه معیاری حرف زدند ؟ آیا زبان فارسی معیاری برای تعیین فصاحت وبلاغت ندارد .
خب عربی هم همینطور است بلکه زبان عربی از لحاظ قوت در این علم غنی تر است . علم بیان و بدیع علم معروفی است که سالها در حوزه های ما هم کتب مختلفش تدریس می شود .
یک صاحب نظر در فصاحت و بلاغت و یک صاحب نظر در معارف و یک صاحب نظر در ..... می نشینند و آنچه که مدعی آورده منصفانه بررسی می کنند و نتیجه را اعلام می نمایند . مگر بعضی ها نکردند و مگر بررسی نشد و مگر اشکالات متعدد موارد ادعایی مشخص نشد ؟
این کار شاقی نیست . احیانا شما با ادبیات عرب چندان آشنایی ندارید
موفق در پناه حق

با سلام
متاسفانه در آن چه نوشتم دقت کافی را مبذول نکردید.
داوری ی فرد داور در زمینه فوق در باب یک مسئله ایمانی و عقیدتی است که چه داور بخواهد و چه نخواهد شامل حالش می شود آن هم از حیث مسلمانی او. بحث بر سر تفسیر خال هندوی حافظ یا تفسیر رند و صاحبدل سعدی و تفسیر صفات رستم و کیکاوس فردوسی نیست.
بحث بر سر این است که داور مسلمان به حکم مسلمانیش و به حکم اعتقاد و اعتمادی که به سخن خداوند مبنی بر عدم امکان همانند آوری برای کلامش دارد نباید و نه می تواند در مخیله ی خودش هم بگنجاند که ممکن است چنان کاری شدنی باشد.( دقت کن).
اگر یک درصد احتمال بدهد که چنان کاری شدنی باشد به اندازه ی همان یک درصد به سخن خداوند کافر شده است.
از سوی دیگر نمی تواند به کلام خداوند ایمان و اعتقاد و اعتماد صد در صد داشته باشد ولی در صدد بر بیاید که به کار داوری بپردازد!! این چگونه داوری است که پیشاپیش حتی یک درصد هم این احتمال را نمی دهد که ممکن است نمونه های ارائه شده از شرایط لازم برخوردار باشند؟!
این داور!! پیشاپیش و حتی قبل از دیدن و بررسی نمونه ها حکمش را صادر کرده است!!!

زنده ی بیدار;79240 نوشت:
با سلام

اگر یک درصد احتمال بدهد که چنان کاری شدنی باشد به اندازه ی همان یک درصد به سخن خداوند کافر شده است.
از سوی دیگر نمی تواند به کلام خداوند ایمان و اعتقاد و اعتماد صد در صد داشته باشد ولی در صدد بر بیاید که به کار داوری بپردازد!! این چگونه داوری است که پیشاپیش حتی یک درصد هم این احتمال را نمی دهد که ممکن است نمونه های ارائه شده از شرایط لازم برخوردار باشند؟!
این داور!! پیشاپیش و حتی قبل از دیدن و بررسی نمونه ها حکمش را صادر کرده است!!!


سلام
نه آقا جان شما توجه نفرمودید
اول اینکه دارید قیاس به نفس می کنید
ثانیا هر متنی قابلیت بررسی از لحاظ ادبی علمی و غیره را دارد و ارتباطی با عقیده ندارد
ثالثا معیار در این باب علوم ادبی عرب و سایر علوم مربوطه است که در هر زمانی صاحب نظرانی در این ابواب صلاحیت قضاوت دارند
موفق باشید

با سلام خدمت همه قران پژوهان عزيز

زنده ی بیدار;79240 نوشت:
داوری ی فرد داور در زمینه فوق در باب یک مسئله ایمانی و عقیدتی است که چه داور بخواهد و چه نخواهد شامل حالش می شود آن هم از حیث مسلمانی او. بحث بر سر تفسیر خال هندوی حافظ یا تفسیر رند و صاحبدل سعدی و تفسیر صفات رستم و کیکاوس فردوسی نیست. بحث بر سر این است که داور مسلمان به حکم مسلمانیش و به حکم اعتقاد و اعتمادی که به سخن خداوند مبنی بر عدم امکان همانند آوری برای کلامش دارد نباید و نه می تواند در مخیله ی خودش هم بگنجاند که ممکن است چنان کاری شدنی باشد.( دقت کن). اگر یک درصد احتمال بدهد که چنان کاری شدنی باشد به اندازه ی همان یک درصد به سخن خداوند کافر شده است. از سوی دیگر نمی تواند به کلام خداوند ایمان و اعتقاد و اعتماد صد در صد داشته باشد ولی در صدد بر بیاید که به کار داوری بپردازد!! این چگونه داوری است که پیشاپیش حتی یک درصد هم این احتمال را نمی دهد که ممکن است نمونه های ارائه شده از شرایط لازم برخوردار باشند؟! این داور!! پیشاپیش و حتی قبل از دیدن و بررسی نمونه ها حکمش را صادر کرده است!!!

دوست عزيز در اين عالم انسان بي اعتقاد وجود ندارد .

هر كسي به چيزي اعتقاد دارد ، يكي به وجود خدا و ديگري به عدم آن، يكي موحد است و ديگري مشرك و...

اگر بپذيريم كه اعتقاد در قضاوت تاثير مي گذارد حتي همان يك درصد ها كه مي فرموديد پس در طرف مقابلي هم كه مسلمان نيست موثر است و مي تواند سبب داوري غير صحيح شود .بنابر اين از فرمايش شما چنين بدست مي آيد كه داوري غير ممكن است .

ولي حقيقت چيزي غير از اينست .

همانطور كه جناب برهان هم فرمودند ملاك هابايد شناخته شود و بر اساس آن ملاك ها و معيار ها قضاوت صورت پذيرد .

و من از شما كه ظاهرا در بعضي مسائل دقيق و ظريف عمل مي كنيد مي خواهم كه با همان دقت و ظرافت معيارها و ملاك هايي را كه در قران هست و عامل جدايي و برتري كلام الهي از ديگر سخنان شده را بيان فرماييد تا با ملاك هايي كه ديگر دوستان ارائه مي دهند تلفيق نموده تا معيار هاي قضاوت فراهم آيد .

از ديگر دوستان و صاحب نظران نيز دعوت بعمل مي آيد تا در اين امر مهم شركت كنند و ويژگيهاي قران كه باعث تفاوت آن با متون ديگر شده را بيان دارند اميد كه همه از كلام الهي بهره هاي لازم را ببريم

موفق باشيد :Gol::Gol::Gol:

موضوع قفل شده است