آرش نراقی: قوم لوط به خاطر لواط عذاب نشدند ، بلکه به خاطر کفرشان عذاب شدند!

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آرش نراقی: قوم لوط به خاطر لواط عذاب نشدند ، بلکه به خاطر کفرشان عذاب شدند!

سلام علیکم
آرش نراقی در جدیدترین افاضاتش! این مقاله را در سایت های اینترنتی قرار داده و ادعا کرده که منظور از «فاحشه» در آیه شریفه «لتاتون الفاحشة ...» لواطی غیر از لواط معمولی است!!
همچنین گفته کشفیات باستانشناسی در بابل نشان می دهد که لواط در آنجا هم بوده است و اینکه قرآن کریم فرموده «ما سبقکم بها من احد من العالمین» هم موید این است که آنها نوعی لواط متفاوت که خشونت بار و یا با بچه ها بوده است انجام می داده اند.من متن مقاله اش را می گذارم و از کارشناسان محترم تقاضای پاسخ قاطع و سریع به جفنگ های این انسان متوهم دارم.
خیلی ممنون.

متن مقاله:
روشن ترین مبنای قرآنی در توجیه تبعیض بر مبنای هویت جنسی (همجنس گرایانه) داستان قوم لوط است. بنابراین، از منظر
مسلمانان قائل به عدالت جنسیتی پرسش اصلی این است که آیا در روایت قرآنی از این داستان عناصری وجود دارد که راه را بر امکان تفسیری حساس به عدالت جنسیتی بگشاید؟ در حدّی که من درمی یابم پاسخ این پرسش مثبت به نظر می رسد. به بیان دیگر، عناصری در روایت قرآنی از این داستان وجود دارد که امکان تأویل آن "ظهور" مزعوم (یعنی تبعیض بر مبنای هویت جنسی) را در صورت ضرورت می گشاید. خوبست پاره ای از این عناصر را بررسی کنیم:
نکته اوّل آنکه، غالب تفاسیر سنتی می کوشند گناه اصلی قوم لوط را که به عذاب ایشان انجامید در عمل "همجنس گرایانه" مردان قوم منحصر کنند. از این رو، در آنجا که لوط قوم خود را به علّت ارتکاب "کار زشت" یا "الفاحشه" مورد نکوهش قرار می دهد ( برای مثال، قرآن، سوره ۷ آیه۸۰؛ و سوره ۲۹ آیه ۲۸)
مفسّران آن کار زشت یا "فاحشه" را معادل "عمل لواط" تفسیر می کنند.(احتمالاً طبری نخستین مفسّری است که تعبیر قرآنی "فاحشه" را در روایت قرآنی قوم لوط با "عمل لواط" معادل فرض می کند، و آیات مربوطه را بر مبنای این معادله تفسیر می نماید.محمد الطبری، تفسیرالطبری، به کوشش بشار عواد، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۹۹۴، جلد ۳، ص ۱۶۳. همچنین صاحب المیزان به صراحت تأکید می کند که "مراد از کلمه فاحشه [در سیاق روایت قوم لوط] همان عمل لواط است". ( ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۱۸۲).]
اما روایت قرآنی و نیز پاره ای قرائن برون متنی نشان می دهد که قوم لوط مرتکب انواع گناهان فاحش می شدند، و هیچ دلیلی وجود ندارد که آن "فاحشه" را که عامل اصلی عذاب ایشان بوده است معادل عمل "همجنس گرایانه" در میان مردان قوم تلقی کنیم. از قضا از منظر قرآنی، در صدر گناهان قوم لوط کفرورزی و انکار نبوّت لوط و سایر پیامبران الهی قرار داشته است: "كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ""(القمر/۳۳): "قوم لوط بیم دهندگان [یعنی پیامبران الهی] را تکذیب کردند
و نیز "كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ " (الشعراء/۱۶۰): "قوم لوط پیامبران را تکذیب کردند."
و "وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ،وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ "(الحج/ ۴۲- ۴۳): "اگر اینان تو را تکذیب کرده اند، پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود نیز [پیامبرانشان را] تکذیب کرده اند، و نیز قوم ابراهیم و قوم لوط".
و تکذیب پیامبران، به تعبیر قرآن، عامل اصلی عذاب قوم لوط بود: "كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ،وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِأُولَـٰئِكَ الْأَحْزَابُ،إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ" (ص/ ۱۲- ۱۴): "پیش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون، که مردم را به چهار میخ می کشید، پیامبران را تکذیب کردند. و نیز قوم ثمود و قوم لوط و مردم ایکه از آن جماعتها بودند. از اینان کسی نبود مگر آنکه پیامبران را تکذیب کرد، و عقوبت من [بر آنان] واجب شد."
و "كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ،وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ، وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍكُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ" (ق/ ۱۲- ۱۴): "پیش از آنها قوم نوح و اصحاب رس و ثمود تکذیب کرده بودند، و قوم عاد و فرعون و قوم لوط، و اصحاب ایکه و قوم تبّع، همه پیامبران را دروغ شمردند و مستحق وعده عذاب من شدند."
و نیز "كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ،إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا[...]" (القمر/ ۳۳-۳۴): "قوم لوط بیم دهندگان را تکذیب کردند. ما بر آنها توفانی از شن فرستادیم."
و البتهقوم لوط علاوه بر گناه کبیر کفرورزی و تکذیب پیامبران مرتکب رفتارهای ناشایست دیگری نیز می شدند: "أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّـهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ" (العنکبوت/ ۲۹): "آیا با مردان می آمیزید و راهها را می برید(پاره ای از مفسّران تعبیر "تقطعون السّبیل" را همانطور که در متن آمده است، به معنای متعارف آن، یعنی "بریدن راه"، "راهزنی"، و "قطع طریق"، ترجمه و تعبیر کرده اند. در تفسیر المیزان در خصوص این تعبیر آمده است: "بعضي از مفسرين گفته‏اند : مراد از قطع سبيل ، بستن راه‏هايي است كه به شهر و ديار ايشان [قوم لوط] منتهي مي‏شد ، چون قوم لوط از شهر بيرون مي‏شدند ، و سر راه را بر مسافريني كه مي‏خواستند به شهر آنان درآيند مي‏گرفتند، و آنگاه هر يك سنگي به طرف آنها پرتاب مي‏كردند ، سنگ هر كس به هر كس مي‏خورد ، او را مي‏گرفتند و اموالش را غارت مي‏كردند ، و با او عمل لواط انجام مي‏دادند ، و تازه سه درهم نيز غرامت مي‏ستاندند ، و در شهر قاضي داشتند كه او هم همين طور قضاوت مي‏كرد ، و حق را به اهل شهر مي‏داد . بعضي ديگر گفته‏اند : مراد از قطع سبيل ، اشاره به گناه ديگر آنان است ، و آن اينكه علاوه بر عمل زشت مزبور راهزني هم مي‏كردند." پاره ای از روایات هم مؤید همین معناست. برای مثال، در روایتی از امام جعفر صادق (ع) در خصوص قوم لوط ، از جمله آمده است:"[مردان قوم] افرادی را بر سر راه می گماردند تا وقتی مسافرانی از آنجا می گذرند ایشان را آگاه کنند تا ایشان با آن مسافران آن عمل زشت را مرتکب شوند." (المیزان فی التفسیر القرآن، ج ۱۰/ ۳۴۵). اما پاره ای دیگر از مفسّران از جمله طباطبایی تعبیر "تقطعون السّبیل" را به معنای "قطع راه تناسل" تفسیر کرده اند، و تنها استدلال ایشان برای این ترجیح آن است که "سیاق آیه" برخلاف قول گروه نخست دلالت می کند، و ظاهراً مقصود ایشان از "سیاق آیه" همان پیش فرض نامنقح است که گویی گناه اصلی قوم لوط عمل "همجنس گرایانه" بوده است. (ترجمه المیزان، ج ۱۶، ص ۱۸۳). اما به نظر می رسد که تفسیر مفسّران نخست بر تفسیر مفسّران گروه دوّم برتری داشته باشد، زیرا علاوه بر آنکه معنای مستقیم و روشن "تقطعون السّبیل" همانا "راهزنی" و "قطع طریق" است، مطابق تعبیر قرآن، مردان قوم لوط صاحب همسر (و لاجرم فرزند) بودند:"و تذّرون ما خلق لکم ربّکم من ازواجکم" (الشعرا/ ۱۶۶)، و بنابراین، عمل ایشان، هرچه بوده مانع از توالد و تناسل ایشان نبوده است)
و در محفل خود مرتکب کارهای ناپسند می شوید؟ جواب قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب خدا را بر سر ما بیاور." پاره ای مفسّران در توضیح تعبیر "اتیان المنکر فی النادی" آورده اند که قوم لوط در مجالس خود انواع کارهای زشت را مرتکب می شدند، به یکدیگر سخنان ناسزا و رکیک می گفتند، دست به قمار می زدند، به عابران و غریبه ها سنگ می پراکندند، دف و نای می نواختند، و در ملاء عام یکسره برهنه می شدند و دست به عمل لواط می زدند (ترجمه المیزان، ج ۱۶، ص ۱۸۳.)
در عهد عتیق هم دایره گناهان فاحش قوم فراخ است: "اینک گناه خواهرت سدوم این بود که تکبّر و فراوانی نان و سعادتمندی رفاهیت برای او و دخترانش بود و فقیران و مسکینان را دستگیری ننمودند، و مغرور شده در حضور من مرتکب رجاسات گردیدند لهذا چنانکه صلاح دیدم ایشان را از میان برداشتم." (کتاب حزقیال نبی، باب شانزدهم، فقرات ۴۹ و ۵۰)؛ و نیز در رساله یهودا آمده است:"و همچنین سدوم و غموره و سایر بلدان نواحی آنها مثل ایشان چونکه زناکار شدند و در پی بشر دیگر افتادند در عقوبت آتش ابدی گرفتار شده بجهة عبرت مقرّر شدند." (رساله یهودا، فقره ۷). همچنین ژوزفوس (Josephus)مورّخ حدود قرن اوّل میلادی در خصوص قوم سدوم می نویسد:" ایشان از بیگانگان نفرت داشتند و از طریق عمل لواط به ایشان تعرّض می کردند."
)Quoted in Richard Wolff, A Commentary on the Epistle of Jude, Grands Rapids: Zonder Van Publishing House, 1960, pp. 76- 77.(
ابن حزم اندلسی (۳۸۴-۴۵۶ھ. ق)، فقیه و متکلّم برجسته مکتب ظاهریه، هم در نقد تفاسیر سنتّی از آیات مربوط به قوم لوط تأکید می ورزید:
"عذابی که خداوند متعال بر قوم لوط نازل کرد ناشی از آن دلایلی نیست که آنها [یعنی مفسّران پیشین] گمان می کردند [یعنی صرف عمل جنسی میان مردان]. بلکه، خداوند متعال به ایشان فرمود :"قوم لوط بیم دهندگان را تکذیب کردند. ما بر آنها بادی رمل برانگیز فرستادیم [تا همگان را نابود کند]، مگر بر خاندان لوط که آنها را سحرگاه رهانیدیم. نعمتی بود از جانب ما و آنان را که سپاس گویند چنین پاداش دهیم. او [لوط] ایشان را از انتقام سخت ما ترسانید ولی [قوم لوط] با بیم دهندگان به جدال برخاستند. از مهمانان او کاری زشت خواستند. ما نیز چشمانشان را کور گردانیدیم. پس بچشید عذاب و بیم دادنهای مرا." [قرآن، القمر/ ۳۳- ۳۷] خداوند همچنین می فرماید: "چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، غمگین شد و در کارشان بماند. گفتند: مترس و غمگین مباش، ما تو و خاندانت را- جز زنت را که در همان جا خواهد ماند- نجات می دهیم."[قرآن، العنکبوت/ ۳۳]. [...] خداوند متعال به نص صریح اعلام کرد که قوم لوط کفر می ورزیدند [و به نبوت نبی شان باور نداشتند] و از اینرو بارانی از سنگ بر ایشان نازل شد. آن باران سنگی که ایشان را به جزایشان رسانید بخاطر آن عمل قبیح خاص نبود، بلکه بواسطه کفرورزی ایشان بود. از این رو کسانی را که مرتکب عمل قوم لوط می شوند نمی باید سنگسار کرد مگر آنکه کافر باشند، در غیر این صورت آن کسانی که برای ایشان چنان مجازاتی قائلند خلاف حکم خداوند متعال رفتار می کنند و دلایل ایشان در این خصوص به اعتبار این آیات باطل است، و عمل ایشان خلاف حکم خداوند است. (ابن حزم اندلسی، المحلی بالآثار، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت: المکتب التّجاری، ۱۹۶۰، ج ۱، ص ۳۹۳ (بخش آخر "مسائل التّعزیر و ما لا حدّ فیه" ذیل مسأله ۲۳۰۳: "فعل قوم لوط").)
علاوه بر آن، ابن حزم توجه مخاطبان خود را به این نکته نیز جلب می کند که مطابق روایت قرآنی، همسر لوط هم به همراه قوم او مشمول مجازات الهی شد. اما به اعتقاد او، کاملاً روشن است که گناه همسر لوط را نمی توان برقراری مناسبات "همجنس گرایانه" دانست. بنابراین، دقیقتر آن است که عامل اصلی مجازات قوم لوط را در جای دیگری جز مناسبات "همجنس گرایانه"، یعنی در کفرورزی و انکار پیامبران الهی، بجوییم. در هر حال، ابن حزم آشکارا و برخلاف مفسّرانی مانند طبری و طباطبایی تعبیر "الفاحشه" را در متن داستان قوم لوط با "عمل لواط" معادل نمی انگارد.
نکته دوّم آنکه از ظواهر آیات قرآنی برمی آید که دست کم می توان یکی از مصادیق "فاحشه" یا عمل زشتی را که در میان قوم لوط رایج بود آن دانست که مردان قوم از روی شهوت به جای زنان با مردان می آمیختند (برای مثال، قرآن، الاعراف/۸۱، و نیز النمل/ ۵۵). غالب مفسّران سنت گرا این آیات را به معنای تقبیح رفتارهای "همجنس گرایانه" از آن حیث که "همجنس گرایانه" است تلقی کرده اند. اما به نظر می رسد در این خصوص مجال تأویل گشوده باشد. زیرا، مطابق بیان قرآن، عمل زشت قوم لوط عملی کاملاً بی سابقه بوده است:
"وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ" (العنکبوت/۲۹): "و لوط را پیامبری دادیم. به قوم خود گفت: شما کاری زشت را پیشه کرده اید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما چنین نمی کرده است."
مفسّران در تفسیر این آیه دو معنای محتمل را پیشنهاد کرده اند: معنای نخست آن است که آن عمل به آن صورت خاص که در میان قوم رایج بوده است در میان هیچ قوم دیگری شایع نبوده است؛ و معنای دوّم آن است که قوم لوط آغازگر اصل عمل (یعنی برقراری مناسبات جنسی با همجنس) بوده اند، و هیچ قومی پیش از ایشان مرتکب چنان عملی نمی شده است.( طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص۱۸۲.)
مطابق معنای اوّل، موضوع اشاره خداوند در این آیه نفس مناسبات جنسی میان دو مرد نیست، بلکه آن شیوه یا نوع خاصی از مناسبات است که در میان قوم رایج بوده است. اما مطابق معنای دوّم، مناسبات جنسی با همجنس (صرف نظر از هر شکل و محتوایی که بپذیرد) ناشایست و در خور نکوهش و مجازات الهی تلقی می شود. پاره ای از مفسّران، از جمله صاحب المیزان، معنای دوّم را بر معنای نخست ترجیح می دهند. اما به نظر می رسد که معنای اوّل از جهات مهّمی بر معنای دوّم رجحان داشته باشد. زیرا تقریباً مسلّم است که مناسبات جنسی با همجنس در میان مردان سابقه ای بسیار طولانی تر از تاریخ قوم لوط دارد. برای مثال، کارشناسان عهد عتیقمعتقدند که در میان کنعانیان، بابلیان، و سایر اقوام بت پرست منطقه رسم بر آن بود که گروهی از پسران در معابد قوم خود را به زائران عرضه می کردند، و مناسبات جنسی با این "روسپیان مذّکر" بخشی از مناسک عبادی ایشان بشمار می آمد. احیاناً حساسیت منفیعهد عتیق را به مناسبات "همجنس گرایانه" در میان مردان باید تاحدّی به معنای تبرّی جستن از راه و رسم بت پرستان و کافرکیشان در آن روزگار، و تثبیت یک هویت دینی متمایز در مقابل ادیان رقیب بشمار آورد(Blair, Ralph , An Evangelical Look at Homosexuality, Chicago: Moody Press, 1963, p.3. Also, Boswell, John, Christianity, Social Tolerance, and Homosexuality: Gay People in Western Europe from the Beginning of the Christian Era to the Fourteenth Century. Chicago: The University of Chicago Press, 1980, Ch.4. Also, Boswell, John, Same-Sex Unions in Premodern Europe. New York: Vintage Books, 1994. (

بنابراین، دشوار بتوان پذیرفت که مناسبات جنسی "همجنس گرایانه" با قوم لوط آغاز شده باشد. از اینرو، از میان آن دو معنای محتمل، معنای اوّل پذیرفتنی تر به نظر می آید، یعنی آیه مورد بحث را باید ناظر به صورت خاصی از مناسبات "همجنس گرایانه" دانست که در میان قوم لوط رایج بوده است- صورتی که دست کم به آن شیوه خاص در میان اقوام دیگر سابقه نداشته است. این شیوه بیان، یعنی بیان گزاره ای به ظاهر کلّی که در واقع ناظر به مصادیق خارجی خاص است در قرآن بی سابقه نیست. برای مثال،
در داستان یوسف نیز قرآن در وصف "زنان" می گوید: "إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ" (یوسف/۲۸): "براستی که نیرنگ شما زنان بزرگ است."
غالب مفسّران سنّتی معتقدند که این آیه از حقیقتی در سرشت تمام زنان پرده برمی دارد، یعنی موضوع آن ناظر به تمام زنان در تمام زمانها و مکانهاست. (صاحب المیزان هم از جمله مفسّرانی است که بر مبنای نوعی روانشناسی بغایت مشکوک آن آیه را گزاره ای "حقیقی"، یعنی ناظر به تمام زنان در تمام زمانها و مکانها تفسیر می کند. (نگاه کنید به، ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه مربوطه).اما حقیقت این است که تفسیر این آیه به مثابه گزاره ای حقیقیه (یعنی گزاره ای که در تمام زمانها و مکانها صادق است)
آن را آشکارا به گزاره ای کاذب بدل می کند. بنابراین، در اینجا دقیقتر آن است که آن آیه را ناظر به همان زنانی بدانیم که در ماجرای یوسف در صدد فریفتن وی برآمده بودند، یعنی آن را گزاره ای "خارجیه" و نه "حقیقیه" بخوانیم(اصطلاح "قضیه حقیقه" در برابر "قضیه خارجیه" توسط آیت الله میرزا حسن نائینی در علم اصول فقه رواج یافته است. اوّلی گزاره ای است که تمام افراد موضوع خود را در همه زمانها و مکانها دربرمی گیرد، و دوّمی گزاره ای است که همه افراد موضوع خود را در یک زمان و مکان خاص شامل می شود.)
بنابراین، سور کلّی یک آیه لزوماً آن را به قضیه ای حقیقیه (یعنی گزاره ای حاکی از حقیقتی که در تمام زمانها و مکانها صادق است) بدل نمی کند. در پاره ای موارد، گزاره ای که واجد سور کلّی است در واقع گزاره ای خارجی، یعنی ناظر به مصادیق خاص و مقید به زمان و مکان معین، است.
بر این مبنا، باب این احتمال گشوده می شود که مردان قوم لوط به شیوه ای که کاملاً ویژه ایشان بوده است با مردان شهوت می راندند، و آنچه خشم خداوند را برانگیخت نه نفس مناسبات، بلکه شیوه یا نوع ویژه آن مناسبات بوده است. اما در این صورت پرسش مهّم آن است که آن شیوه یا نوع خاص از مناسبات جنسی "همجنس گرایانه" کدام بوده است؟
نکته سوّم- روایت قرآنی از داستان قوم لوط خطوط کلّی رویدادهای مربوط به ایشان را بیان می کند، اما کمتر به بیان جزئیات وقایع و احوال ایشان می پردازد. از اینرو بر مبنای روایت قرآنی دشوار بتوان نوع خاص مناسبات جنسی شایع در میان قوم لوط را به دقت تعیین کرد. تنها جایی که قرآن نوع رفتار شایع در میان قوم را با جزئیات نسبی در متن یک واقعه خاص بیان می کند، داستان دیدار فرشتگان با لوط پیامبر است. احیاناً بر مبنای برخی نشانه های درون متنی و برون متنی مربوط به این واقعه بتوان درباره پاره ای از جنبه های آن نوع خاص از مناسبات شایع در میان قوم لوط گمانه زنی هایی کرد. خوبست پاره ای از آن نشانه ها را بررسی کنیم:
نخست آنکه، از منظر قرآنی شاید مهمترین ویژگی رفتار قوم لوط در متن آن واقعه را باید ادامه گناه اصلی ایشان یعنی تکذیب پیامبران الهی دانست. یکی از مهمترین ارزشهای زندگی اقوام در آن روزگار بخشندگی و سخاوت خصوصاً در قبال میهمانان بود. به محض آنکه فرد کسی را به میهمانی خود می پذیرفت، میهمان در کنف حمایت او درمی آمد، و میهمان نوازی در حقّ او نشانه بارز شرافت، اصالت، و منزلت ویژه و والای میزبان بشمار می آمد. بنابراین، می توان گمان کرد که یکی از مهمترین شیوه های دشمنی ورزیدن با یک فرد و خوارداشت او تعرّض به میهمانان او بوده است. تعرّض به میهمان بیش از هر چیز تعرّض به شرافت و منزلت میزبان تلقی می شد. از این روست که قوم لوط در مقام تکذیب و تحقیر لوط به عنوان یک پیامبر الهی او را از پذیرفتن میهمان (که نشانه کرامت، شرافت، و منزلت اجتماعی بود) بازداشته بودند ("قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ "(هود/ ۷۰))، و هنگامی که از حضور میهمانان غریبه او آگاه شدند کوشیدند تا از طریق تعرّض به آن میهمانان میزبان، یعنی لوط، را سرشکسته و خوار کنند. از عبارات لوط خطاب به مهاجمان هم آشکارا برمی آید که گویی قصد اصلی مهاجمان تحقیر لوط بوده است:
"قَالَ إِنَّ هَـٰؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ، وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَلَا تُخْزُونِ" (الحجر/ ۶۸- ۶۹): "[لوط] گفت: اینان مهمانان من اند، مرا رسوا مکنید. از خداوند بترسید و مرا شرمسار مسازید."،
و در جای دیگر، "فَاتَّقُوا اللَّـهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ" (هود/ ۷۸):"از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم خجل مکنید. آیا مرد خردمندی در میان شما نیست؟"
همین معنا در عهد عتیق نیز آمده است: "آنگاه لوط نزد ایشان بدرگاه آمد و در را از عقب خود ببست، و گفت ای برادران من زنهار بدی مکنید [...] لکن کاری بدین دو مرد نداشته باشید زیرا که برای همین زیر سایه سقف من آمده اند." (سفر پیدایش، باب نوزدهم،آیات ۷-۹) بنابراین، به نظر می رسد که غرض اصلی قوم لوط از آن تهاجم تمتع جنسی نبود، تحقیر لوط از طریق درهم شکستن حرمت او در مقام یک میزبان و از این طریق تکذیب شأن و منزلت او به مثابه یک پیامبرالهی بود. عمل جنسی با همجنس در این بستر را باید بیشتر نوعی ابزار سیاسی برای تحمیل سلطه و درهم شکستن رقیب تلقی کرد- چیزی مانند تجاوز جنسی سیاسی که امروزه گاه برای درهم شکستن زندانیان سیاسی اعمال می شود.
در بستر این تفسیر احیاناً بتوان درک سنجیده تری از پیشنهاد غریب لوط به مردان مهاجم عرضه کرد:"قَالَ يَا قَوْمِ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ" (هود/۷۸): "[لوط] گفت: ای قوم من، اینها دختران من هستند. برای شما پاکیزه تر هستند."، "قَالَ هَـٰؤُلَاءِ بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ" (الحجر/ ۷۱):"گفت: اگر قصدی دارید، اینک دختران من هستند."در اینجا به نظر می رسد که لوط دختران خود را به مردان مهاجم عرضه می کند. پیشنهاد لوط خالی از اشکالاتی نیست:
نخست آنکه، آیا لوط پیشنهاد می کرد که دختران خود را طعمه مردان مهاجم کند؟ آیا سپردن آن دختران بیگناه به دست آن گروه مهاجم و قربانی کردن ایشان اقدامی "پاکیزه تر" و نزدیکتر به "تقوا" بود؟ بدون شک پاسخ منفی است. غالب مفسّران سنتی معتقدند که در واقع لوط به مردان مهاجم پیشنهاد کرد که در عوض مناسبات جنسی با میهمانانش با دختران او "ازدواج کنند"(برای مثال، نگاه کنید به: طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۰، صص ۵۰۵- ۵۰۶.)
البته در متن روایت قرآنی هیچ اشاره ای به ازدواج نیست. اما حتّی به فرض پذیرش آن تفسیر مشکل همچنان باقی است: بدون تردید شمار دختران لوط بسی کمتر از شمار مردان قوم او بود(مطابق قول عهد عتیق، لوط صاحب دو دختر بود (سفر پیدایش، باب نوزدهم، آیه ۸).)
آیا لوط حقّ داشت که بدون رضایت دخترانش آنها را همزمان به ازدواج بیش از یک مرد، آن هم گروهی مهاجم، درآورد؟
از سوی دیگر، آیا نمی توان همراه با غالب مفسّران سنتی پذیرفت که لوط با طرح آن پیشنهاد در واقع به دلالت التزامی رابطه با همجنس را از آن حیث که همجنس گرایانه است ناروا دانست، و رابطه با جنس مخالف را "پاکیزه تر" و به "تقوا" نزدیکتر معرفی کرد؟ این تفسیر، به فرض صحت، البته با تفسیر پیشنهادی ما سازگار به نظر نمی رسد.
یک راه محتمل برای فهم "پیشنهاد لوط" این است:
(نخست آنکه) قوم لوط می دانستند که تعرّض به حریم میهمان ناروا و برخلاف فضیلت میهمان نوازی و منافی با کرامت و منزلت میزبان است. این اقدام آشکارا با نظام ارزشی قوم ناسازگار بود. لوط در کلام خود گواهی می دهد که این آگاهی نزد قوم حاضر بود:
"وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ" (النمل/ ۵۴):"و لوط را به یاد آر. آنگاه که به قوم خود گفت:کارهای زشت مرتکب می شوید، در حالی که خود به زشتی آن آگاهید؟"
و برغم علم به زشتی این عمل بود که قوم حریم میهمانان غریبه (روایت قرآنی بر "غریبه بودن" آن میهمانان تأکید می ورزد، برای مثال: "قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ" (الحجر/ ۶۲):"[لوط به فرشتگان] گفت: شما اشخاصی ناآشنایید." این نکته مهّم است، زیرا تعرّض به فرد بیگانه، یعنی فردی که با اعضای قبیله علقه خونی نداشت، کاری کم هزینه بود، زیرا اوّلاً- اصل اساسی زندگی قبیلگی، یعنی حرمت نهادن به پیوندهای خویشاوندی قبیلگی، را نقض نمی کرد؛ و ثانیاً- بیم انتقام جویی از جانب اعضای قبیله را هم به دنبال نداشت. حال آنکه، برای مثال، تعرّض به دختران لوط هیچ یک از آن دو شرط را برنمی آورد. در تاریخ زندگی پیامبر اسلام هم قریش، خصوصاً تا هنگامی که ابوطالب در قید حیات بود، بر مبنایی کمابیش مشابه از تعرّض جدّی به شخص پیامبر و سایر مسلمانان خاندان بنی هاشم پرهیز داشتند، اما مسلمانانی را که پیوندهای قبیلگی استواری نداشتند به آسانی هدف خشونت و آزار قرار می دادند. )
لوط را نشانه رفتند تا از این طریق حرمت و منزلت لوط را ویران کنند و مایه سرشکستگی و شرمساری او شوند.
(دوّم آنکه) قوم لوط نیک می دانستند که برقراری مناسبات جنسی با دختران لوط نیز کاری ناشایست است. ایشان در مقابل "پیشنهاد لوط" به این آگاهی اذعان کردند:
"قَالُوالَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ" (هود/ ۷۹):"آنها گفتند: تو می دانی که ما را نسبت به دختران تو حقّی نیست".
بنابراین، در نظام ارزشی ایشان مناسبات جنسی با دخترانی که بر ایشان حقّی نداشتند هم ناروا تلقی می شد(یکی از احتمالات مطلوب طباطبایی در معنای این آیه هم همین است. (نگاه کنید به: ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۰، ص ۵۰۹)
(سوّم آنکه) "پیشنهاد لوط" را در خصوص دخترانش نباید به لحنی دعوت گرانه، یعنی به مثابه یک پیشنهاد واقعی و ایجابی، تلقی کرد. او برای حفظ حریم میهمانان خود می کوشید تا به وجدان اخلاقی قوم متوسل شود. سخن او را باید با لحنی انکارگرانه خواند. او درواقع خطاب به قوم خود می گفت: "آیا شما حاضرید با دختران من "آشنا" شوید؟ معلوم است که پاسخ شما منفی است و این کار را در نظام ارزشی خود ناروا می دانید. بر همین قیاس، تعرّض شما به میهمانان من، و نقض حریم ایشان نیز نارواست. بنابراین، به اعتبار همان نظام ارزشی که شما را از مناسبات با دختران من بازمی دارد باید از تعرّض به میهمانان من هم بپرهیزید." البته قوم به او پاسخ دادند که :
"وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ" (هود/ ۷۹):"و تو می دانی که قصد ما چیست."
قصد اصلی ایشان تکذیب شأن پیامبرانه او بود. از اینرو پس از هجوم به خانه او و هتک حرمت میهمانان او از سر انکار و ریشخند از او خواستند که اگر در دعوی خود صادق است عذاب الهی را بر ایشان نازل کند:
"فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّـهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ" (العنکبوت/ ۲۹):"جواب قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب خدا را بر سر ما بیاور."
گویی قصد ایشان از آزار و هتک حرمت میهمانان غریبه او آن بود که لوط را چندان مستأصل کنند که سرانجام آن شهر و دیار را ترک بگوید:
"وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْإِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ" (الاعراف/۸۲):"و جواب قوم او جز این نبود که گفتند: آنها را از قریه شان برانید زیرا ایشان کسانی هستند که به پاکی تظاهر می کنند."
و نیز "قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ" (الشعراء /۱۶۷):"گفتند: ای لوط اگر [از دعوت خود] دست برنداری، قطعاً از اخراج شدگان خواهی بود."
دوّمین ویژگی مهّم روایت قرآنی از داستان دیدار فرشتگان این است که قوم لوط با هجوم به خانه لوط قصد داشتند که به زور به حریم جسمانی میهمانان غریبه او تعرض کنند. مطابق بیان قرآن، ایشان شتابان به خانه لوط درآمدند و از او میهمانان وی را مطالبه کردند، و لوط خود را در برابر ایشان ناتوان و بی پناه یافت.(هود/ ۷۸- ۸۰)
تعبیر "هرع" یا "اهرع" در عبارت قرآنی "وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْه" (هود/ ۷۸) متضمن تهدید و به کارگیری شدّت و زور است(ترجمه تفسیر المیزان ج ۱۰، ص ۵۰۴.)بنابراین، می توان گمان زد که رفتار ناشایست قوم متضمن نوعی خشونت و تعرض به حریم جسمانی قربانیان، برغم میل ایشان، بوده است. مطابق این تحلیل، عمل قوم لوط را باید مصداق آشکار تجاوز به عنف تلقی کرد(در پاره ای روایات آمده است که لوط در توصیف رفتار قوم خود به فرشتگان گفت:"به خداوند سوگند می خورم که اهل شهر مردان را به دام می اندازند و با آنها چندان لواط می کنند تا از بدنشان خون جاری شود." (المیزان فی التفسیر القرآن، ج ۱۰/ ۵۱۸).)
بنابراین، رفتارجنسی ناپسند و شایع در میان قوم لوط بیش از آنکه نفس عمل جنسی میان مردان باشد، استفاده خشونت آمیز از عمل جنسی به عنوان ابزاری (سیاسی) برای درهم شکستن رقیب و به زانو درآوردن او بود. آیا اگر به عوض مردان، زنان قوم لوط به خانه او هجوم می آوردند تا به زور به حریم جسمانی آن فرشتگان تعرّض کنند رفتار ایشان پسندیده تلقی می شد و میهمانان لوط به آن مناسبات تن می دادند؟ به احتمال زیاد پاسخ این پرسش منفی است.
اما در روایت قرآنی از مناسبات جنسی شایع در میان قوم لوط نکته دیگری هم خوانده شده است که در متن قرآن آشکار نیست. مطابق پاره ای از روایات، فرشتگان در قالب دو نوجوان (پسرانی که موی بر صورتشان نروییده بود) به خانه لوط درآمدند. برای مثال، در روایتی طولانی در اصول کافی داستانی در تشریح ماجرای قوم لوط آمده است که مطابق آن، ابلیس برای آنکه عادت جنسی قوم را بگرداند به صورت "پسری نوجوان" ("غلمان") در آمد، و قوم لوط او را "پسرکی چندان زیباروی یافتند که پیشتر هیچ پسری را بدان زیبایی ندیده بودند"( نقل از: طباطبایی، المیزان فی التفسیر القرآن، ج ۱۰/ ۳۴۵. طباطبایی در خصوص این روایت معتقد است که "این روایت از حیث لفظ خالی از تشویشی نیست"، اما در اعتبار روایت تردید نمی کند، و خود برای تأیید پاره ای از ملاحظات تفسیری خویش در خصوص ماجرای قوم لوط به آن استناد می کند.)
مطابق این روایت، ماجرای عادت جنسی خاص قوم لوط با برقراری مناسبات جنسی با آن پسرک نوجوان آغاز شد. مطابق آن روایت، فرشتگان الهی نیز"در قالب پسرانی نوجوان" ("فی زی غلمان") یا "به صورت پسرانی که موی بر صورتشان نرسته بود" ("فی صور غلمان مرد") ظاهر شدند.
صاحب المیزان هم خود در توصیف ظاهر فرشتگان زبانی مشابه به کار می گیرد و آنها را به صورت "جوانانی زیباروی که هنوز موی بر صورتشان نرسته بود" ("شبان حسان مرد") توصیف می کند.
در روایاتی هم که در تقبیح "عمل لواط" و تعیین مجازات آن آمده است، در بسیاری موارد آن عمل را در قالب مناسبات جنسی میان یک مرد بالغ (الرجل) و یک پسر نوجوان (الغلام) تصویر می کنند(برای مثال، نگاه کنید به وسایل الشیعه، ج۲۰، باب ۳، از ابواب حدّ لواط (ح ۸). در زبان فارسی هم واژه "لوطی"، (منسوب به قوم لوط) به معنای "غلامباره" و "کودک باز" آمده است (نگا. لغت نامه دهخدا). پاره ای از نویسندگان حوزه حقوق اسلامی هم "لوطی"، یعنی کسی را که مرتکب عمل لواط می شود، "بچه باز" معنا کرده اند. برای مثال، نگاه کنید به: عباسعلی محمودی، حقوق جزایی اسلام (جرائم ناشی از غریزه جنسی)، ج۲، انتشارات نهضت مسلمانان، ۱۳۵۹.)
باری، توصیفاتی از این دست پیشنهاد می کند که (مطابق تلقی عام) عادت جنسی خاص قوم لوط (آنچه بعدها در قلمرو فقه اسلامی "عمل لواط" نامیده شد) بیشتر معطوف به کودکان و نوجوانان کم سال بوده است. حقیقت آن است که در جهان باستان، مهمترین نوع شناخته شده مناسبات "همجنس گرایانه" مناسبات جنسی میان مردان بالغ با کودکان و نوجوانان نابالغ بوده است. صورتهایی از این سنت در میان کنعانیان، بابلیان، و سایر اقوام بت پرست و کافر کیش منطقه، فرهنگ یونان باستان، و نیز پاره ای از فرهنگهای دیگر شرق دور و نزدیک در روزگار باستان شناخته شده بود، و حتّی ردّپای آن قرنها بعد از جمله در سنّت صوفیانه در قالب آیین شاهدبازی و صحبت احداث در جهان اسلام تداوم یافت(
Boswell, John, Christianity, Social Tolerance, and Homosexuality: Gay People in Western Europe from the Beginning of the Christian Era to the Fourteenth Century. Chicago: The University of Chicago Press, 1980, Ch.4; Dover, K.J., Greek Homosexuality. Cambridge, MA: Harvard University Press, 1978, 1989.
همچنین، سیروس شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۸۱.)
حاصل آنکه، "عمل زشت" قوم لوط را، تا آنجا که به روابط جنسی میان مردان مربوط است، می توان واجد ویژگیهای زیر دانست:
(یکم) به احتمال زیاد، موضوع رویکرد انتقادی روایت قرآنی نه اصل مناسبات جنسی میان مردان به وجه عام، بلکه نوع مناسبات جنسی رایج در میان قوم، به وجه خاص، بوده است.
(دوّم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، نوعی ابزار سیاسی بوده است که قوم لوط از آن خصوصاً برای تحقیر لوط و انکار شأن او به منزله پیامبری الهی بهره می جستند.
(سوّم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، رفتاری خشونت آمیز بوده است که عاملان آن خود را به زور و به رغم میل قربانیان بر ایشان تحمیل می کردند. یعنی آن مناسبات مصداق آشکار تجاوز به عنف بوده است.
(چهارم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، احتمالاً در غالب موارد معطوف به کودکان و نوجوانان کم سال بوده است، و باید آن را مصداق تعرّض به کودکان و نوجوانان نابالغ و سوء استفاده جنسی از ایشان بشمار آورد

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

هادی ماهانی;419589 نوشت:
سلام علیکم
آرش نراقی در جدیدترین افاضاتش! این مقاله را در سایت های اینترنتی قرار داده و ادعا کرده که منظور از «فاحشه» در آیه شریفه «لتاتون الفاحشة ...» لواطی غیر از لواط معمولی است!!
همچنین گفته کشفیات باستانشناسی در بابل نشان می دهد که لواط در آنجا هم بوده است و اینکه قرآن کریم فرموده «ما سبقکم بها من احد من العالمین» هم موید این است که آنها نوعی لواط متفاوت که خشونت بار و یا با بچه ها بوده است انجام می داده اند.من متن مقاله اش را می گذارم و از کارشناسان محترم تقاضای پاسخ قاطع و سریع به جفنگ های این انسان متوهم دارم.
خیلی ممنون.

متن مقاله:
.........................
حاصل آنکه، "عمل زشت" قوم لوط را، تا آنجا که به روابط جنسی میان مردان مربوط است، می توان واجد ویژگیهای زیر دانست:
(یکم) به احتمال زیاد، موضوع رویکرد انتقادی روایت قرآنی نه اصل مناسبات جنسی میان مردان به وجه عام، بلکه نوع مناسبات جنسی رایج در میان قوم، به وجه خاص، بوده است.
(دوّم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، نوعی ابزار سیاسی بوده است که قوم لوط از آن خصوصاً برای تحقیر لوط و انکار شأن او به منزله پیامبری الهی بهره می جستند.
(سوّم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، رفتاری خشونت آمیز بوده است که عاملان آن خود را به زور و به رغم میل قربانیان بر ایشان تحمیل می کردند. یعنی آن مناسبات مصداق آشکار تجاوز به عنف بوده است.
(چهارم) نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، احتمالاً در غالب موارد معطوف به کودکان و نوجوانان کم سال بوده است، و باید آن را مصداق تعرّض به کودکان و نوجوانان نابالغ و سوء استفاده جنسی از ایشان بشمار آورد


با سلام و درود

در این زمینه چند مطلب عرض می شود:

مطلب اول: شاخصه قوم لوط

روشن است که مجموعه ای از عوامل و معاصی مانند انکار پیامبران، انکار آیات الهی، ایمان نیاوردن، انجام معاصی و ... موجب نزول بلا و نابودی قوم لوط شده است. لذا علاوه بر این که نزول بلا و عذاب بر قوم لوط به خاطر نافرمانی و عصیان بوده، آن ها شاخصه ای نیز داشته اند که آن هم عمل قبیح و بسیار زشت لواط بوده و به همین جهت نابود شده اند.

به بیان دیگر؛ اگر چه ایمان نیاوردن و انکار پیامبران و ... معصیت و نافرمانی است ولی می توانسته نابود کننده نباشد، اما چون این قوم به طور رسمی و شایع به این عمل زشت لواط می پرداختند، باعث نزول بلا و نابودی آن ها شده است.

آیه ای از قرآن:

«وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»؛ و (به خاطر آوريد) لوط را، هنگامى كه به قوم خود گفت: آيا عمل بسيار زشتى را انجام مى دهيد كه هيچيك از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟! (اعراف، 80)

درست است که قوم لوط، مخترع عمل شنیع لواط نبوده اند ولی از جهاتی می توانند قومی باشند که قبلا کسانی این گونه نبوده اند:

1. این عمل زشت در میان قوم لوط، به صورت یک رسم و عادت اجتماعی بود، و این می تواند بدون سابقه باشد.

2. این عمل زشت، آن قدر شایع و مرسوم بود که جایگزین ازدواج شده بود:

«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»؛ آيا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى ‏رويد، نه زنان؟! شما گروه اسرافكار (و منحرفى) هستيد! (اعراف، 81)

3. قوم لوط به قدری به این عمل زشت عادت کرده بودند که بودن افراد پاک در آن شهر برای آن ها غیر قابل تحمل بود لذا حکم به اخراج آن ها از شهر دادند:

«وَ مَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ»؛ ولى پاسخ قومش چيزى جز اين نبود كه گفتند: اينها را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها مردمى هستند كه پاكدامنى را مى‏ طلبند (و با ما همصدا نيستند). (اعراف، 82)

4. قوم لوط، به این عمل زشت، علاقه وافر و زیادی داشته و با حرص و ولع به دنبال آن بودند:

«وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيْهِ»؛ قوم او (بقصد مزاحمت ميهمانان) به سرعت به سراغ او آمدند. (هود، 78)

5. قوم لوط به قدری در باتلاق گناه و انحراف فرو رفته بودند که حق را باطل و باطل را حق مى ‏دیدند لذا ازدواج با دختران پاک و باايمان را اصلا در قلمرو حق خود نمى ‏شمارند، ولى آن عمل بسیار زشت را حق خود مى ‏دانند:

«قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فىِ بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍ‏ّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ»؛ گفتند: تو كه مى ‏دانى ما تمايلى به دختران تو نداريم و خوب مى ‏دانى ما چه مى ‏خواهيم! (هود، 79)

6. گناه و انحراف، عقل و هوش انسان را محو مى ‏كند و او را از شناخت باز مى ‏دارد؛ قوم لوط نیز آن قدر غرق این گناه بودند که بر عقل و شعورشان سایه افکنده بود:

«لَعَمْرُكَ إِنّهُمْ لَفِى سَكْرَتهِمْ يَعْمَهُونَ»؛ به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده ‏اند). (حجر، 72)

این موارد می توانند قوم لوط را در این گناه، شاخص و شهره کرده باشند.

نکته:

این که برخی مفسران، قوم لوط را مبدع این عمل دانسته اند، می تواند ناظر به این باشد که هیچ قومی این عمل را این گونه همگانی و عادت خود نکرده بود، و قوم لوط اولین قومی بود که این عمل قبیح و زشت، در بین آنان شایع و مرسوم بود.

افزون بر این که آن چه از بابلیان در قصص قرآنی آمده مربوط به زمان حضرت ابراهیم علیه السلام است و حضرت لوط هم معاصر با حضرت ابراهیم بوده است. لذا این که می گویید این عمل سابقه ای بسیار طولانی تر از قوم لوط داشته، و زمان آن را به بابلیان می رسانید، بابلیان همان زمان حضرت ابراهیم و حضرت لوط هستند، و تاریخ قوم لوط هم ناظر به همان زمان است.

[="Tahoma"]مطلب دوم: مراد از فحشاء

«فحش» از نظر لغوی به معنای گفتار یا رفتار زشت؛ كار بسيار زشت و هر گناهى است كه قبح آن زياد و بزرگ باشد. (المفردات في غريب القرآن، ص 626؛ قاموس قرآن، ج ‏5، ص 153)

در استعمالات قرآنی در موارد متعددی، به زنا اطلاق شده است:

«وَ اللاَّتي‏ يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ»؛ و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد. (نساء، 15)

«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً»؛ و نزديك زنا نشويد، كه كار بسيار زشت، و بد راهى است‏. (اسراء، 32)

اما در مورد قوم لوط:

«وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ»؛ و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مى‏ رويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مى‏ بينيد؟! (نمل، 54)

به قرینه دیگر آیات، روشن می شود که مراد از آن، گناه بسیار زشت لواط است:

«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»؛ آيا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى ‏رويد، نه زنان؟! شما گروه اسرافكار (و منحرفى) هستيد! (اعراف، 81)

بنابر این، درست است که از نظر لغوی هر کار زشتی را می توان فاحشه نامید و قوم لوط فواحش متعددی انجام می دادند، اما به قرینه آیات دیگر و نیز شیوع و گسترش این گناه در بین آن قوم، هم چنین با توجه به این که عمل لواط، بسیار زشت و قبیح است و قوم لوط آن را به یک عادت و رسم تبدیل کرده بود، می توان گفت که مراد از فاحشه، نسبت به قوم لوط، عمل زشت لواط است.

[="Tahoma"]مطلب سوم: نکاتی مهم

1. با توجه به این قرائن اگر مفسران، مصداق فاحشه را نسبت به قوم لوط، عمل قبیح لواط بدانند، برداشت صحیحی است.

2. درست است که انکار پیامبران و ... گناه و کاری غلط است ولی هیچ گاه به آن اطلاق فحشاء نمی شود و کسی مرتکب آن را فاحشه نمی خواند. لذا روشن است که مراد از این تعبیر، چیزی غیر از انکار پیامبران و ... است.

3. همسر لوط عمل منافی عفت نداشت ولی در این کار، یاری کننده و به نوعی دیگر شریک با قوم لوط بود.

4. اگر قوم لوط، این عمل قبیح را به نوع خاصی انجام می داده اند، باز هم تحت همین عنوان قرار می گیرد، لذا نوع خاص، دلیل نمی شود تا از لواط بودن خارج شود؛ پس حکمش در هر حال، گناه و حرام است.

5. اگر هم قوم لوط می خواستند حضرت لوط را از نظر سیاسی تحت فشار قرار بدهند، این شیوه اصلا مطابق عقل و منطق و عرف نیست و اصلا با انسانیت و شرافت سازگاری ندارد و حاکی از خباثت و دنائت طبع آن ها است که چنین روشی را انتخاب کرده اند.

6. در روایات معصومین علیهم السلام ـ که مفسران حقیقی کلام الهی هستند ـ لواط به نحو مطلق، حرام شمرده شده است، لذا در این حکم، فرقی بین انواع این عمل شنیع نیست. (من لايحضره الفقيه، ج ‏4، ص 43؛ الكافی، ج 7، باب حد اللواط، ص 279؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 267؛ علل الشرائع، ج ‏2، ص 548)

بیان دیگر؛ به فرض هم ثابت شود که قوم لوط، نوع خاصی از لواط را انجام می دادند، فرقی نمی کند زیرا همه انواع آن حرام است و حد شرعی دارد.

7. مجازات شرعی لواط در همه موارد، قتل نیست بلکه در صورتی که دخول صورت گرفته باشد و هر دو (فاعل و مفعول) بالغ و عاقل هم باشند، حکمشان قتل است؛ در غیر این صورت، حکم قتل ندارد.

هم چنین اگر كسى كه عمل لواط را مرتكب شده باشد، بعد از عمل پشيمان شود و توبه كند اگر توبه اش قبل از شهادت شهود باشد حد از او ساقط مى گردد.(ر.ک: تحريرالوسيله، حضرت امام خمينی، ج 2، ص 469)

افزون بر این که اثبات آن هم به راحتی نیست بلکه به اقرار و اعتراف اختیاری خود شخص و یا به شهادت چهار شاهد عادل نیاز دارد.


خلاصه:

این مقاله در صدد این است که بگوید حرمت لواط که از قرآن فهم می شود، اختصاص به مورد خاص دارد و آن هم لواط با کودکان، آن هم به زور و عنف است، لذا بقیه موارد آن حرام نیست.

در پاسخ باید گفت علاوه بر این که چنین استدلالی به قرآن، قابل خدشه است، ما راوایات متعدد و بسیاری از معصومین علیهم السلام داریم که بطور کلی هر نوع عمل لواط را حرام دانسته و حد و مجازات سختی هم برای آن تعیین شده است.

لازم به ذکر است که نمی توان اهلبیت علیهم السلام را جدای از قرآن دانست زیرا به استناد آیات و روایات و نیز روایت متواتر ثقلین، و به اعتراف شیعه و سنی، ایشان آگاهترین و عالم ترین افراد به کلام وحی و قرآن کریم هستند.

برای فهم قرآن، نیازمند مراجعه به اهلبیت علیهم السلام هستیم و اگر کسی جایگاه و شأن اهلبیت علیهم السلام را قبول نداشته باشد، نمی تواند فهم کامل و صحیح از دین و تعالیم قرآن داشته باشد.

ضمن تشکر از کارشناسان محترم، جوابی که خودم به نظرم رسید دو چیز است:
1-اول اینکه طبق قاعده مورد قبول همه، وصف مُشعر به علیت است.یعنی اگر به کسی گفته شود به این دانشمند احترام کن، معلوم می شود که بخاطر علمش باید به او احترام کنیم.
درآیه شریفه هم پس از ذکر عذاب قوم لوط می فرماید: «فانظر کیف کان عاقبة المجرمین (اعراف/84) پس واضح است که اینها بخاطر جرمشان عذاب شدند نه کفرشان.وگرنه می فرمود: فانظر کیف کان عاقبة الکافرین.
2- کشفیات باستانشناسی فقط یک ادعاست و باید ثابت شود.ما در طول این سالها اینقدر از این نامه های تاریخی و کشفیات تاریخی جعلی دیده ایم که دیگر به هر حرفی اعتماد نداریم و تا به چشم خودمان نبینیم باور نمی کنیم.

عذاب و هلاکت قوم لوط

پرسش:
آرش نراقی این مقاله را در سایت های اینترنتی قرار داده و ادعا کرده که منظور از «فاحشه» در آیه شریفه «لتاتون الفاحش» ... لواطی غیر از لواط معمولی است!!
همچنین گفته کشفیات باستانشناسی در بابل نشان می دهد که لواط در آنجا هم بوده است و اینکه قرآن کریم فرموده «ما سبقکم بها من احد من العالمین» هم موید این است که آنها نوعی لواط متفاوت که خشونت بار و یا با بچه ها بوده است انجام می داده اند.
خلاصه مقاله: "عمل زشت" قوم لوط را، تا آنجا که به روابط جنسی میان مردان مربوط است، می توان واجد ویژگیهای زیر دانست:
1. به احتمال زیاد، موضوع رویکرد انتقادی روایت قرآنی نه اصل مناسبات جنسی میان مردان به وجه عام، بلکه نوع مناسبات جنسی رایج در میان قوم، به وجه خاص، بوده است.
2. نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، نوعی ابزار سیاسی بوده است که قوم لوط از آن خصوصاً برای تحقیر لوط و انکار شأن او به منزله پیامبری الهی بهره می جستند.
3. نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، رفتاری خشونت آمیز بوده است که عاملان آن خود را به زور و به رغم میل قربانیان بر ایشان تحمیل می کردند. یعنی آن مناسبات مصداق آشکار تجاوز به عنف بوده است.
4. نوع خاص مناسبات جنسی مورد نظر، احتمالاً در غالب موارد معطوف به کودکان و نوجوانان کم سال بوده است، و باید آن را مصداق تعرّض به کودکان و نوجوانان نابالغ و سوء استفاده جنسی از ایشان بشمار آورد.

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند مطلب عرض می شود:
مطلب اول: شاخصه قوم لوط
روشن است که مجموعه ای از عوامل و معاصی مانند انکار پیامبران، انکار آیات الهی، ایمان نیاوردن، انجام معاصی و ... موجب نزول بلا و نابودی قوم لوط شده است. لذا علاوه بر این که نزول بلا و عذاب بر قوم لوط به خاطر نافرمانی و عصیان بوده، آن ها شاخصه ای نیز داشته اند که آن هم عمل قبیح و بسیار زشت لواط بوده و به همین جهت نابود شده اند.
به بیان دیگر؛ اگر چه ایمان نیاوردن و انکار پیامبران و ... معصیت و نافرمانی است ولی می توانسته نابود کننده نباشد، اما چون این قوم به طور رسمی و شایع به این عمل زشت لواط می پرداختند، باعث نزول بلا و نابودی آن ها شده است.
آیه ای از قرآن:
«وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»؛ و (به خاطر آوريد) لوط را، هنگامى كه به قوم خود گفت: آيا عمل بسيار زشتى را انجام مى دهيد كه هيچيك از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟!(1)
درست است که قوم لوط، مخترع عمل شنیع لواط نبوده اند ولی از جهاتی می توانند قومی باشند که قبلا کسانی این گونه نبوده اند:
1. این عمل زشت در میان قوم لوط، به صورت یک رسم و عادت اجتماعی بود، و این می تواند بدون سابقه باشد.
2. این عمل زشت، آن قدر شایع و مرسوم بود که جایگزین ازدواج شده بود:
«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»؛ آيا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى ‏رويد، نه زنان؟! شما گروه اسرافكار (و منحرفى) هستيد!(2)
3. قوم لوط به قدری به این عمل زشت عادت کرده بودند که بودن افراد پاک در آن شهر برای آن ها غیر قابل تحمل بود لذا حکم به اخراج آن ها از شهر دادند:
«وَ مَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ»؛ ولى پاسخ قومش چيزى جز اين نبود كه گفتند: اينها را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها مردمى هستند كه پاكدامنى را مى‏ طلبند (و با ما همصدا نيستند).(3)
4. قوم لوط، به این عمل زشت، علاقه وافر و زیادی داشته و با حرص و ولع به دنبال آن بودند:
«وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيْهِ»؛ قوم او (بقصد مزاحمت ميهمانان) به سرعت به سراغ او آمدند.(4)
5. قوم لوط به قدری در باتلاق گناه و انحراف فرو رفته بودند که حق را باطل و باطل را حق مى ‏دیدند لذا ازدواج با دختران پاک و باايمان را اصلا در قلمرو حق خود نمى ‏شمارند، ولى آن عمل بسیار زشت را حق خود مى ‏دانند:
«قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فىِ بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍ‏ّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ»؛ گفتند: تو كه مى ‏دانى ما تمايلى به دختران تو نداريم و خوب مى ‏دانى ما چه مى ‏خواهيم!(5)
6. گناه و انحراف، عقل و هوش انسان را محو مى ‏كند و او را از شناخت باز مى ‏دارد؛ قوم لوط نیز آن قدر غرق این گناه بودند که بر عقل و شعورشان سایه افکنده بود:
«لَعَمْرُكَ إِنّهُمْ لَفِى سَكْرَتهِمْ يَعْمَهُونَ»؛ به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده ‏اند).(6)
این موارد می توانند قوم لوط را در این گناه، شاخص و شهره کرده باشند.
نکته:
این که برخی مفسران، قوم لوط را مبدع این عمل دانسته اند، می تواند ناظر به این باشد که هیچ قومی این عمل را این گونه همگانی و عادت خود نکرده بود، و قوم لوط اولین قومی بود که این عمل قبیح و زشت، در بین آنان شایع و مرسوم بود.
افزون بر این که آن چه از بابلیان در قصص قرآنی آمده مربوط به زمان حضرت ابراهیم علیه السلام است و حضرت لوط هم معاصر با حضرت ابراهیم بوده است. لذا این که می گویید این عمل سابقه ای بسیار طولانی تر از قوم لوط داشته، و زمان آن را به بابلیان می رسانید، بابلیان همان زمان حضرت ابراهیم و حضرت لوط هستند، و تاریخ قوم لوط هم ناظر به همان زمان است.
مطلب دوم: مراد از فحشاء
«فحش» از نظر لغوی به معنای گفتار یا رفتار زشت؛ كار بسيار زشت و هر گناهى است كه قبح آن زياد و بزرگ باشد.(7)
در استعمالات قرآنی در موارد متعددی، به زنا اطلاق شده است:
«وَ اللاَّتي‏ يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ»؛ و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد.(8)
«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً»؛ و نزديك زنا نشويد، كه كار بسيار زشت، و بد راهى است‏.(9)
اما در مورد قوم لوط:
«وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ»؛ و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مى‏ رويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مى‏ بينيد؟!(10)
به قرینه دیگر آیات، روشن می شود که مراد از آن، گناه بسیار زشت لواط است:
«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»؛ آيا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى ‏رويد، نه زنان؟! شما گروه اسرافكار (و منحرفى) هستيد!(11)
بنابر این، درست است که از نظر لغوی هر کار زشتی را می توان فاحشه نامید و قوم لوط فواحش متعددی انجام می دادند، اما به قرینه آیات دیگر و نیز شیوع و گسترش این گناه در بین آن قوم، هم چنین با توجه به این که عمل لواط، بسیار زشت و قبیح است و قوم لوط آن را به یک عادت و رسم تبدیل کرده بود، می توان گفت که مراد از فاحشه، نسبت به قوم لوط، عمل زشت لواط است.
مطلب سوم: نکاتی مهم
1. با توجه به این قرائن اگر مفسران، مصداق فاحشه را نسبت به قوم لوط، عمل قبیح لواط بدانند، برداشت صحیحی است.
2. درست است که انکار پیامبران و ... گناه و کاری غلط است ولی هیچ گاه به آن اطلاق فحشاء نمی شود و کسی مرتکب آن را فاحشه نمی خواند. لذا روشن است که مراد از این تعبیر، چیزی غیر از انکار پیامبران و ... است.
3. همسر لوط عمل منافی عفت نداشت ولی در این کار، یاری کننده و به نوعی دیگر شریک با قوم لوط بود.
4. اگر قوم لوط، این عمل قبیح را به نوع خاصی انجام می داده اند، باز هم تحت همین عنوان قرار می گیرد، لذا نوع خاص، دلیل نمی شود تا از لواط بودن خارج شود؛ پس حکمش در هر حال، گناه و حرام است.
5. اگر هم قوم لوط می خواستند حضرت لوط را از نظر سیاسی تحت فشار قرار بدهند، این شیوه اصلا مطابق عقل و منطق و عرف نیست و اصلا با انسانیت و شرافت سازگاری ندارد و حاکی از خباثت و دنائت طبع آن ها است که چنین روشی را انتخاب کرده اند.
6. در روایات معصومین علیهم السلام ـ که مفسران حقیقی کلام الهی هستند ـ لواط به نحو مطلق، حرام شمرده شده است، لذا در این حکم، فرقی بین انواع این عمل شنیع نیست.(12)
بیان دیگر؛ به فرض هم ثابت شود که قوم لوط، نوع خاصی از لواط را انجام می دادند، فرقی نمی کند زیرا همه انواع آن حرام است و حد شرعی دارد.
7. مجازات شرعی لواط در همه موارد، قتل نیست بلکه در صورتی که دخول صورت گرفته باشد و هر دو (فاعل و مفعول) بالغ و عاقل هم باشند، حکمشان قتل است؛ در غیر این صورت، حکم قتل ندارد.
هم چنین اگر كسى كه عمل لواط را مرتكب شده باشد، بعد از عمل پشيمان شود و توبه كند اگر توبه اش قبل از شهادت شهود باشد حد از او ساقط مى گردد.(13)
افزون بر این که اثبات آن هم به راحتی نیست بلکه به اقرار و اعتراف اختیاری خود شخص و یا به شهادت چهار شاهد عادل نیاز دارد.
خلاصه:
این مقاله در صدد این است که بگوید حرمت لواط که از قرآن فهم می شود، اختصاص به مورد خاص دارد و آن هم لواط با کودکان، آن هم به زور و عنف است، لذا بقیه موارد آن حرام نیست.
در پاسخ باید گفت علاوه بر این که چنین استدلالی به قرآن، قابل خدشه است، ولی ما راوایات متعدد و بسیاری از معصومین علیهم السلام داریم که بطور کلی هر نوع عمل لواط را حرام دانسته و مجازات سختی هم برای آن تعیین شده است.
لازم به ذکر است که نمی توان اهلبیت علیهم السلام را جدای از قرآن دانست زیرا به استناد آیات و روایات و نیز روایت متواتر ثقلین، و به اعتراف شیعه و سنی، ایشان آگاهترین و عالم ترین افراد به کلام وحی و قرآن کریم هستند.
برای فهم قرآن، نیازمند مراجعه به اهلبیت علیهم السلام هستیم و اگر کسی جایگاه و شأن اهلبیت علیهم السلام را قبول نداشته باشد، نمی تواند فهم کامل و صحیح از دین و تعالیم قرآن داشته باشد.

_____________

  1. اعراف، 80.
  2. اعراف، 81.
  3. اعراف، 82.
  4. هود، 78.
  5. هود، 79.
  6. حجر، 72.
  7. المفردات في غريب القرآن، ص 626؛ قاموس قرآن، ج ‏5، ص 153.
  8. نساء، 15.
  9. اسراء، 32.
  10. نمل، 54.
  11. اعراف، 81.
  12. من لايحضره الفقيه، ج ‏4، ص 43؛ الكافی، ج 7، باب حد اللواط، ص 279؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 267؛ علل الشرائع، ج ‏2، ص 548.
  13. ر.ک: تحريرالوسيله، حضرت امام خمينی، ج 2، ص 469.
موضوع قفل شده است