جبر و اختیار در انسان

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جبر و اختیار در انسان

سلام با دلیل اثبات کنید که ما انسانها اختیار داریم؟
چون خداوند قبل ازهرکاری میداند چه اتفاقی می افتد؟ و می داند ما به جهنم میرویم یا بهشت . پس اگه اینطوریه ما چطور از خود اختیار داریم.
اگه پاسخ بدین ممنمون می شم

دوست عزیز، مساله جبر و اختیار جواب دقیق و متقن ندارد. عده‌ای سعدی به اثبات جبر و عده‌ای برخلاف آن در تلاشند اثبات وجود اختیار در انسان نمایند. به نظر حقیر جز مسائل لاادری میباشد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که از ادله بسیار معروف در زمینه نحوه اثبات اختیار حکایت چوبکاری جانانه فردی است که کاملا به این روش منطقی و مستدل پذیرفتند که :اختیار است اختیار است اختیار!!!

6606548;162515 نوشت:
سلام با دلیل اثبات کنید که ما انسانها اختیار داریم؟
چون خداوند قبل ازهرکاری میداند چه اتفاقی می افتد؟ و می داند ما به جهنم میرویم یا بهشت . پس اگه اینطوریه ما چطور از خود اختیار داریم.
اگه پاسخ بدین ممنمون می شم

سلام.

جبر به خود صدور فعل تعلق نمی گیرد،به عبارتی صادر شدن فعل از شخصی که اراده و اختیار دارد،به محض اراده و بودن لوازم و علل معد دیگر فعل صادر می شود،واین صدور به حکم ضرورت است نه جبر،بلکه جبر مربوط به عامل سوم است ،یعنی تحمیل زور و جبر بر فاعل در انجام فعلش ...نه اینکه صدور فعل نیز خود جبر باشد بلکه صدور فعل با ضرورت است نه جبر...

به عنوان مثال:

شخصی که زیر دیوار خرابی خوابیده ،اگر شخصی به او بگوید دیوار در حال ریزش است،شخص با اختیار خودش بلند می شود و فرار می کند در حالی که عامل ریزش دیوار او را مجبور به فرار نموده است،نتیجتا فعل فرار باز به اراده است و به محض تحقق فعل فرار از طرف شخص، ضروری می گردد؛ولی عاملی که این فرار تحت ان رقم خورده ان جبری است یعنی ریزش دیوار، نتیجتا فعل شخص ارتباطی به جبر ندارد بلکه عاملی که باعث این فعل می گردد ان جبر است...

نتیجتا علم خداوند به فعل ،علت فعل نخواهد بود..

----------------

6606548;162515 نوشت:
سلام با دلیل اثبات کنید که ما انسانها اختیار داریم؟
چون خداوند قبل ازهرکاری میداند چه اتفاقی می افتد؟ و می داند ما به جهنم میرویم یا بهشت . پس اگه اینطوریه ما چطور از خود اختیار داریم.
اگه پاسخ بدین ممنمون می شم

با سلام
آيات متعددي از قرآن از جمله آيه شريفه: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الأرْضِ وَلا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ(هيچ مصيبتي در زمين و نه در وجود شما روي نمي دهد مگر اينكه همة آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است و اين امر براي خدا آسان است.) ، دلالت بر اين دارد كه مرتبة علم الهي مقدم بر مرتبة وقوع امور است و كيفيت وقوع امر در لوح محفوظ ثبت شده است اما بايد دانست كه اين دانستن الهي و ثبت در آن كتاب به معناي جبري بودن آن امور نيست . چون حوادث همانگونه كه واقع مي شوند ثبت شده اند. بنابراين در مورد آنچه كه با اختيار ما انجام مي شود ثبت شده است كه اين با اختيار واقع مي شود و صرف اينكه خدا مي داند كه شخصي در وقت معيني فلان كار را انجام مي دهد و در اثر اين كارها مثلاً دچار فلان سرنوشت مي شود و حتي آن را به كساني مثل پيامبرش اعلام مي كند موجب جبر نمي شود. علت آن اين است كه خدا مي داند كه اين عمل با اختيار خود فرد انجام مي گيرد و اين بدان جهت است كه حيثيت علم حيثيت نمايش واقعيت به همان صورت كه هست مي باشد نه تغيير واقعيت.
مثالي در اين زمينه مي تواند روشنگر باشد. به عنوان مثال فرض كنيم كه معلمي با توجه به شناختي كه از اوضاع و احوال شاگرداش دارد چند ماه مانده به پايان سال تحصيلي مي گويد اين دانش آموز مردود است. آيا اين اعلام معلم موجب جبري و حتمي شدن مردود شدن دانش آموز مي شود يا مردودي او بستگي به امور ديگري و از جمله عملكرد خود او دارد؟

با عرض سلام.

سوالی از مدت ها قبل در مورد جبر و اختیار در ذهن من بود که بد نیست اینجا بپرسم.

عمده استدلال هایی که تا امروز در مورد اختیار شنیده ام با تکیه بر دریافت درونی ما از مختار بودن ماست.

اما این سوال برای من مطرح است که شاید این دریافت درونی، تنها یک ویژگی ذاتیست که خداوند در انسان قرار داده! به عبارتی شاید خداوند میخواسته ما احساس کنیم که مختاریم!

شاید گفته شود که این دریافت درونی خطاپذیر نیست، اما ما می دانیم که این دریافت ها می توانند کاملا تحت تاثیر مسائل گوناگون به خطا کشیده شوند. تشنگی؛ گرسنگی و ....

وجود اختیار به چند دليل قابل اثبات مي‌باشد:
1. وجدان: همة جوامع بشري اعم از خداپرست و مادي و... بدون استثناء در اين مسأله توافق دارند كه بايد «قانون» بر جوامع انساني حكم‌فرما باشد و افراد در مقابل قوانين مسئوليت دارند و كساني كه از قانون تخلف كنند بايد به نحوي «مجازات» شوند. بنابراين، حاكميت قانون و مسئوليت افراد در برابر آن، و مجازات متخلف، از مسايلي است كه مورد اتفاق همگان است، و اين مسأله كه از آن به وجدان عمومي تعبير مي‌شود. روشن‌ترين دليل بر اختيار انسان است. زيرا اگر انسان مجبور باشد، چگونه او را در برابر قوانين مسئول بدانيم و به هنگام تخلف، در قانون به پاي ميز محاكمه بكشانيم و تحت بازپرسي قرار بدهيم؟

2. انكار اصل اختيار در انسان، ماية سقوط تمام ارزش‌هاي انساني است ودر نتيجه ميان نيكوكار و بدكار، ستمگر و دادگر، خدمت‌گزار و جاني، فرقي نخواهد بود، زيرا هيچ كدام از اين دو گروه در انجام عمل خود، مختار و آزاد نبوده و يك رشته عوامل مرموز، از مرئي و نامرئي افراد را به اعمال خوب و بد سوق مي‌دهد.
3. انكار اختيار نه تنها، ارزش‌هاي اخلاقي را بر باد مي‌دهد و مباني حقوقي را ويران مي‌سازد. بلكه لطمه‌اي بر كرامت انسان وارد مي‌كند كه هيچ انسان فطري، آن را نمي‌پذيرد، زيرا يگانه تفاوت انسان با حيوان همين است كه دومي در كار خود از اصل انتخاب و آزادي محروم است و سرنوشت زندگي شان را غرايز به دست گرفته است و اگر انسان نيز به همين سرنوشت دچار باشد و عوامل مرموز اعم از كشش‌هاي دروني و عوامل بيروني او را مقهور خود سازد، در اين صورت چه تفاوتي ميان جاندار دوپا و درنده چهارپا خواهد بود.
4. اصولاً اعزام پيامبران، تشريع قوانين و كوشش‌هاي تربيتي و برنامه‌هاي پرورشي همه بر اصل اختيار و آزادي انسان استوار است واگر اين اصل متزلزل گردد، براي هيچ كدام معناي صحيحي نخواهد بود و بايد تمام كوشش‌هاي دانشمندان علوم ديني را تلاش بي‌ثمر دانست.
قرآن كريم نيز مي‌فرمايد: كه ما همه افرد را از طريق فطرت و عقل و خرد و با اعزام پيامبران، به راه راست هدايت كرديم. اين انسان است كه كفر را بر هدايت ترجيح مي‌دهد، چنانكه مي‌فرمايند: انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا ما او را به راه راست هدايت كرديم او يا سپاس‌گزار است و يا كفران مي‌كند.

بنابراين انسان فطرتاً مختار و آزاد است. زيرا هدف از آفرينش، فراهم شدن بستر فعاليت اختيار براي انسان است تا بتواند به قلّة رفيع كمالات نايل آيد. اگر انسان آزاد و مختار نباشد، اعزام پيامبران، تشريع قوانين و كوشش‌هاي تربيتي، لغو و بيهوده خواهد بود.

6606548;162515 نوشت:
سلام با دلیل اثبات کنید که ما انسانها اختیار داریم؟
چون خداوند قبل ازهرکاری میداند چه اتفاقی می افتد؟ و می داند ما به جهنم میرویم یا بهشت . پس اگه اینطوریه ما چطور از خود اختیار داریم.
اگه پاسخ بدین ممنمون می شم

آنچه خداوند از ما انسانها می داند البته با علم ازلی خود این است که:
او می داند که ما در طول زندگی چه کارهایی رو با اختیار خودمون انجام خواهیم داد.
اگر خوب تأمل کنید جواب کاملی است.

6606548;162515 نوشت:
سلام با دلیل اثبات کنید که ما انسانها اختیار داریم؟
چون خداوند قبل ازهرکاری میداند چه اتفاقی می افتد؟ و می داند ما به جهنم میرویم یا بهشت . پس اگه اینطوریه ما چطور از خود اختیار داریم.
اگه پاسخ بدین ممنمون می شم

همین که توبیخ میشی وقتی کار بدی انجام میدی این نشان میده که اختیار است یعنی می تونستی انجام ندی و الا توبیخ معنا ندارد، و هم چنین وقتی برای کار خوبی تشویق میشی.

6606548;162515 نوشت:
سلام با دلیل اثبات کنید که ما انسانها اختیار داریم؟
چون خداوند قبل ازهرکاری میداند چه اتفاقی می افتد؟ و می داند ما به جهنم میرویم یا بهشت . پس اگه اینطوریه ما چطور از خود اختیار داریم.
اگه پاسخ بدین ممنمون می شم

با سلام خدمت همه دوستان و تشکر از مطالب ارزشمند جناب رسا ، در جواب این سوال باید گفت : " اختیار" در اصطلاح کلامی "ان شاء فعل وان شاء ترک " این عبارت به این معنا است که شخص اگر خواست کاری را انجام دهد بتواند انجام دهد ، همچنین اگر خواست ترک کند بتواند ترک کند ؛ حال سوال این است آیا بالوجدان انسان اینچنین نیست ، یعنی شما نمی توانید کاری را ترک کنید و یا در مقابل منع دیگران کاری را انجام دهید . اگر جواب دهید : خیر؛ من قبول ندارم ، چون واقعا انسان اینچنین است و مسأله کاملا بدیهی است و اصلا نیازی به برهان ندارد و به اصطلاح منطقی جزء بدیهیات آدمی است و نیازی به استدلال ندارد .
با توجه به این مسأله هر کس انکار اختیار کند و به هیچ راهی نتوان او را قانع کرد بهترین راه ، راه عملی است و باید او را کتک زد تا به اختیار اعتراف کند . معروف است که شخصی به ابن سینا اعتراض کرد که اختیاری وجود ندارد ؛ ایشان بعد از بیان دلایل اختیار زمانی که آن شخص قبول نمی کرد دستور داد که آن شخص را بزنند ، در این حال آن شخص اعتراض کرد و از ابن سینا خواست تا او را رها کنند ، ابن سینا گفت : ما که اختیاری از خود نداریم تا تو را رها سازیم و در این کار مجبوریم . آن شخص بالاخره اختیار را پذیرفت و به آن اعتراف کرد و ابن سینا دستور داد او را رها کنند .
در رابطه با اینکه آیا علم الهی با اختیار آدمی تعارض دارد یا خیر که مطلب کاملا واضح است ،و در اینجا نیز جناب رسا به آن پرداخته اند و بنده دیگر اشاره نمی کنم . و به یک جمله بسنده می کنم و آن اینکه علم الهی به اختیار ما تعلق می گیرد ؛ یعنی خدا می داند که ما در این ساعت و در این مکان این تصمیم را می گیریم نه اینکه چون خدا می داند ما باید این کار را انجام دهیم ، پس علم الهی به اختیار من تعلق گرفته است .

فرقان;175142 نوشت:
در اصطلاح کلامی "ان شاء فعل وان شاء ترک " این عبارت به این معنا است که شخص اگر خواست کاری را انجام دهد بتواند انجام دهد ، همچنین اگر خواست ترک کند بتواند ترک کند ؛

با سلام یه سوال دارم اگه هر کسی جواب منطقی بده خداییش خیلی دعاش میکنم!

اگر توسط یک عارف بزرگ یا امام معصوم و یا پیامبر بزرگ به شما خبر برسد که :در علم خدا (در لوح محفوظ)آمده است که تو عاقبت به شری و دوزخ جایگاه توست چیکار میکنی؟آیا راهی داری؟آیا اختیار از تو سلب نمی شود؟

erfan_alavi;162579 نوشت:

سلام.

جبر به خود صدور فعل تعلق نمی گیرد،به عبارتی صادر شدن فعل از شخصی که اراده و اختیار دارد،به محض اراده و بودن لوازم و علل معد دیگر فعل صادر می شود،واین صدور به حکم ضرورت است نه جبر،بلکه جبر مربوط به عامل سوم است ،یعنی تحمیل زور و جبر بر فاعل در انجام فعلش ...نه اینکه صدور فعل نیز خود جبر باشد بلکه صدور فعل با ضرورت است نه جبر...

به عنوان مثال:

شخصی که زیر دیوار خرابی خوابیده ،اگر شخصی به او بگوید دیوار در حال ریزش است،شخص با اختیار خودش بلند می شود و فرار می کند در حالی که عامل ریزش دیوار او را مجبور به فرار نموده است،نتیجتا فعل فرار باز به اراده است و به محض تحقق فعل فرار از طرف شخص، ضروری می گردد؛ولی عاملی که این فرار تحت ان رقم خورده ان جبری است یعنی ریزش دیوار، نتیجتا فعل شخص ارتباطی به جبر ندارد بلکه عاملی که باعث این فعل می گردد ان جبر است...

نتیجتا علم خداوند به فعل ،علت فعل نخواهد بود..

----------------

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

با تشکر از کارشناسان محترم ومطالب خوبشان
وبا توجه به مطالب دوست بزرگوار عرفان علوی ، انسان در مرحله ی صدور فعل است که مختار میباشد .

به این معنا که عالم ماده در مقام اراده ی تکوینی خداوند واقع است یعنی اموری بر این عالم حاکم است که از ضروریات این عالم میباشد مانند تزاحم وتضاد و تکوین !

مثلا" یک مرتبه خداوند اراده نموده تا مایعی به نام آب فقط از طریق عناصری چون H و Oتشکیل شود وما تا عالم ماده موجود است در این شکل گیری مجبوریم وهرگاه ممکن شود از عناصری غیر از این دوعنصر موجودی به نام آب تشکیل شود چون در این مظهر اراده ی تکوینی خرق ایجاد شده به ان معجزه میگویند .

اراده ی تکوینی خداوند مقرر فرموده که انسان در اثر مواجهه با حوادثی چون زیر آ وار ماندن به دلیل صدمات جسمی و یا در معرض آتش قرار گرفتن به دلیل عوارض سوختگی ویا خفه شدن به دلیل کمبود اکسیژن دچار صدماتی تا مرحله ی مرگ بشود. تا اینجای قضیه جبر حاکم از نتیجه ی اراده ی تکوینی خداوند میباشد .اما اینکه انسانی خود را با این اراده ی تکوینی خداوند به گونه ای هماهنگ نماید که از این جبر حاکم ولازم بر عالم ماده کمترین صدمه را ببیند به صدور فعل واختیار انسان باز میگردد .

حالا در خلقت ونوع خلقت واندازه ی این خلقت اراده ی خداوند حاکم مطلق است وما هیچ گونه دخل وتصرفی در آن نداریم وبه آن مجبوریم که این لازمه ی زمینه ی خلقت مادی میباشد .

اما در مورد صدور فعل ما و انطباق اراده و علم الهی بر این مرحله ی صدور فعل که از آن به اختیار تعبیر میشود :

حق یارتان :Sham:

manmehdiam;162560 نوشت:
دوست عزیز، مساله جبر و اختیار جواب دقیق و متقن ندارد. عده‌ای سعدی به اثبات جبر و عده‌ای برخلاف آن در تلاشند اثبات وجود اختیار در انسان نمایند. به نظر حقیر جز مسائل لاادری میباشد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که از ادله بسیار معروف در زمینه نحوه اثبات اختیار حکایت چوبکاری جانانه فردی است که کاملا به این روش منطقی و مستدل پذیرفتند که :اختیار است اختیار است اختیار!!!

سلام:Gol:

دوست عزیز

این پستی که نوشتی کسی تو را مجبور کرد یا خودت نوشتی؟ خودت هم بالوجدان می دانی که خودت با اختیار خودت نوشتی، می توانستی ننویسی؟ می توانستی در یک تایپیک دیگر بنویسی؛ می توانستی در یک تایپیک مستقل طرح کنی؛ می توانستی مطلب را جور دیگری بنویسی؛ و ...

حالا بگو اگر من این نوشته شما را پاک کنم شما خوشحال می شوی یا ناراحت؟

بدون شک ناراحت می شوی بلکه عصبانی؛ چنانکه دوستانی در همین سایت فعالیت دارند و در تایپیک ها فعالند در همین تایپیک و تایپیک های دیگر با نظرات شما مبنی بر جبرعالم و انسان موافقند. بارها پست های ایشان ویرایش یا حذف شده و ناراحتی و اعتراض خودشان را با الحان مختلف، فریاد کرده اند ...:Narahat az:

خوب برگردیم به بحث خودمان ...

اگر به جبر مطلق معتقدید اینکه همه چیز این جهان و از ان جمله افعال ما تحت این جبر است، که جای ناراحتی و اعتراض ندارد. بلکه انسان مجبور، حکم یک انسان خنثی را دارد چون مجبور است و دیگران مجبورند نه کارهای خودش برایش لذتی دارد و نه رفتار دیگران برایش ناراحت کننده یا خوشحالی بخش ...

شما پستی را تحت قانون جبر عالم نوشتی و من یا مدیریت سایت، تحت همان قانون (جبر) حذف یا ویرایشش کردیم... دیگر چه جای ناراحتی ...

همان مثال معروف، که گوینده ای در بین جمعی بر اندیشه جبر پافشاری می کرد، رهگذری اختیارمنش، چون سخن گزاف صاحب سخن شنید برآشفت و شروع به زدن صاحب سخن کرد، وقتی علت پرسیدند گفت: دست خودم نیست تحت قانون جبر عالم است و باز به زدن ادامه داد. تا صاحب سخن، به خلاف اندیشه خویش پی برد و ندا سر داد:

اختیار است اختیار است اختیار ...

مسأله اختیار برای دارندگان عقل و قلب سلیم که ذهن و روحشان گرفتار شبهات، نشده امری روشن است.

امیدوارم با این توضیحات اجمالی و به ظاهر ساده، هم شما و هم دیگر طرفداران این اندیشه نیز متقاعد شوید. اگر تسلیم عقل و وجدانتان باشید نمی توانید اختیار را که امری بدیهی است انکار کنید.

موفق در فهم حقیقت ...:Gol:

منجم باشی;162681 نوشت:
با عرض سلام.

سوالی از مدت ها قبل در مورد جبر و اختیار در ذهن من بود که بد نیست اینجا بپرسم.

عمده استدلال هایی که تا امروز در مورد اختیار شنیده ام با تکیه بر دریافت درونی ما از مختار بودن ماست.

اما این سوال برای من مطرح است که شاید این دریافت درونی، تنها یک ویژگی ذاتیست که خداوند در انسان قرار داده! به عبارتی شاید خداوند میخواسته ما احساس کنیم که مختاریم!

شاید گفته شود که این دریافت درونی خطاپذیر نیست، اما ما می دانیم که این دریافت ها می توانند کاملا تحت تاثیر مسائل گوناگون به خطا کشیده شوند. تشنگی؛ گرسنگی و ....


سلام و تشکر:Gol:

دوست عزیز خداوند حکیم است و کار بیهوده و عبث نمی کند. خداوند هر ویژگی ای که در درون انسان قرار داده، بدون شک، ما به ازاء آن در بیرون وجود دارد.

میل به غذا و آب و غرایز جنسی و ... واضح است که در خارج وجود دارد.

میل به پرستش و میل به جاودانگی و بقا ... در خارج مابازاء دارند حقیقت خدای هستی بخش و حقیقت معاد.

نمی توان تصور کرد خدای حکیم ویژگی ذاتی و وجدانی اختیار را در انسان قرار داده باشد اما حقیقت آن در خارج وجود نداشته باشد. یعنی یک تصور واهی باشد که انسان گمان کند اختیار دارد. این امر خلاف حکمت الهی است که یک امر بیهوده و پوچی را در وجود ما قرار دهد.

پس امر وجدانی اختیار در انسان گواه، وجود حقیقی ان در خارج است، یعنی اینکه انسان حقیقتاً اختیار دارد.

حکمت تکوین و تشریع پاداش و تنبیه، حق و تکلیف، بهشت و جهنم از سوی خدای حکیم و دلایل بسیار دیگری، نیز گواه بر اثبات حقیقت اختیار انسان است که فعلاً از تفصیل آن می گذرم.

موفق باشید ...:Gol:

اباالشعیب;175286 نوشت:
با سلام یه سوال دارم اگه هر کسی جواب منطقی بده خداییش خیلی دعاش میکنم! اگر توسط یک عارف بزرگ یا امام معصوم و یا پیامبر بزرگ به شما خبر برسد که :در علم خدا (در لوح محفوظ)آمده است که تو عاقبت به شری و دوزخ جایگاه توست چیکار میکنی؟آیا راهی داری؟آیا اختیار از تو سلب نمی شود؟

باسمه تعالی، سلام برشما

اینکه اگر چنین خبری به من بدهند چکار می کنم، بماند، اما این مطلب منافاتی با اختیار من ندارد.

حال آیا راهی دارم که دوزخی نشوم؟

جواب این است که بله راه دوزخی نشدن هم دارم، چون اختیار دارم، با توجه به اینکه راه های دیگر دارم و اراده و اختیار هم دارم، اما با اختیار خودم، قطعا راه دوزخ را انتخاب می کنم.(دقت کنید)

اباالشعیب;175286 نوشت:

با سلام یه سوال دارم اگه هر کسی جواب منطقی بده خداییش خیلی دعاش میکنم!

اگر توسط یک عارف بزرگ یا امام معصوم و یا پیامبر بزرگ به شما خبر برسد که :در علم خدا (در لوح محفوظ)آمده است که تو عاقبت به شری و دوزخ جایگاه توست چیکار میکنی؟آیا راهی داری؟آیا اختیار از تو سلب نمی شود؟


با سلام و تشکر:Gol:

پاسخ به این سؤال، همان پاسخی است که حضرت علامه طباطبائی (ره) به سؤال مشابهی در اینباره داده اند:

سؤال: آیا آفرينش شمر در علم خداوند متعال و در تقدير نظام آفرينش (لوح محفوظ) اینگونه بوده و بايد باشد. آيا در اين صورت جبر لازم نمي‌آيد و همان حرف خيام ثابت نمي‌شود؟ كه مي‌گويد:

مِي مي‌خورم و هر كه چو من اهل بود
مِي خوردن من، حق ز ازل مي‌دانست

مِي خوردن او نزد خرد سهل بود
گر مِي نخورد علمِ خدا، جهل بُوَد



پاسخ علامه (ره): ضرورتِ وجود است، جبر نيست، با اين حال شمر مي‌توانست آن جنايت را مرتكب نشود، ليكن به سوء اختيار خود مرتكب شد و اما سخن خيام حرف غلطي است؛ زيرا علم خداوند متعال در ازل به "فعلِ بدون اختيار" تعلق نگرفته است؛ بلكه به "فعل اختياري" بنده تعلق گرفته؛ بنابر اين، فعل بنده به همان صورتي كه خداوند متعال از ازل بدان علم داشته، يعني "فعل با اختيار و اراده" واقع مي‌شود؛ و لذا هيچ گاه علم خدا، جهل نمي‌شود. و اين گونه نيست كه فعل بدون اختيار و اراده انجام گيرد، تا علمِ خدا جهل شود و علم ازلي خداند به فعل، علت فعل نخواهد بود.(بنقل از کتاب در محضر علامه)

همانگونه که در روایتی بیاد دارم که شخصی تصمیم گرفت امام (ع) را در باره ی خواست و مشیت خدا و مسأله قضا و قدر الهی مورد امتحان قرار دهد؛ لذا میوه ای را بدست گرفته و خدمت امام رسید با این پرسش که آیا من این میوه را می خورم یا خیر، اگر امام فرمود می خوری خلاف آن میوه را نخورد تا خلاف علم و اراده خدا عمل کرده باشد و اگر فرمود نمی خوری، بخورد تا باز هم خلاف علم و مشیت الهی عمل کرده باشد. امام (ع) در پاسخ به او فرمود: اگر بخوری اراده و مشیت الهی بر آن قرار گرفته بود که بخوری و اگر نخوری باز هم اراده و مشیت الهی بر آن بوده که نخوری.

از اینرو علم و اراده الهی از ازل و در لوح محفوظ، به "فعل اختیاری انسان" تعلق گرفته نه به "فعل بدون اختیار انسان".(دقت کنید) ...

موفق باشید ...:Gol:


[=B Nazanin]سوال: آیا آفرینش فقط به همین کهکشانها و آسمان و زمین و جهنم و بهشت است و آیا چون خالق است باید بیافریند. چرا انسان ضعیف و ناقص آفریده شده است[=B Nazanin].
[=B Nazanin]پاسخ : دوست عزیز انسان را خداوند کامل و بدون نیاز و نقص خلق کرده است در ذات خداوند آفرینش هیچ موجودی را با کوچکترین نقص یا سعی خطایی نیافریده و نمی آفریند و آفرینش خداوند به این کهکشان ها و دنیای بی نهایت محدود نشده است و این آفرینش و کهکشانها و آسمان و زمین و جهنم و بهشت و فقط درپاسخ به دعای اهل عالم ذر بود و فقط برای پاسخ به آنها آفریده شده است و بعد آزمون فقط بهشت مانداگار خواهد و جهنم هم ماندگار نیست چون در ذات خداوند عذاب و اذیت وجود ندارد و ازل و ابد عوالم از درک انسان خارج است خداوند آفریده و می آفریند و اینکه او چون خالق است و می آفریند است و این سخن سخیف و گناه است اما بسیاری آن را بکار می برند بدون اینکه بر بدانند این یک گناه و سخن اشتباه است و از روی سطحی نگری و ضعف شدید در شناخت خداوند است. لیکن برخی عالم بی عمل یا سطحی نگران با توجیه ها و سخنها و نوشتار نادرست؛ و از طرفی انسان خود با فراموش نمودن هدفی که در آمدن به این عالم و انجام تعهدی که باخدا داشته خود را پر عیب و نقص و عالم را بی خود می داند. دوست عزیز خداوند انسان را مانند تمام مخلوقات نادیده و ناشناخته و عوالم و دنیاهای نادیده و ناشناخته دیگر که از درک انسانها و مخلوقات، خارج است؛ کامل و بدون نقص آفرید و هر چه نیاز او بوده در اختیار انسان قرار داده و بسیار بیشتر از نیاز و احتیاج انسان در اختیارش قرار داده است.
[=B Nazanin]سوال : انسان قبل از آمدن به این عالم کجا بوده است و چگونه می زیسته و چه می کرده است؟
[=B Nazanin]پاسخ : عالم ذر عالمی است از عوالم نامحدود خداوند که در حد و مرز و زمان و مکان نمی گنجد از ازل بوده و ابد خواهد بود و در عالم ذر نامحدود از مخلوقات متعدد و گوناگون وجود دارند و در ناز و نعمت و لذات زندگی نموده به عبادت و درک خدا مشغول بودند و در این بین فرزندان آدم نیز مثل نامحدود آفریدهای دیگر خداوند در عالم ذر به عبادت و درک خدا مشغولند و هیچ نقص و عیب و مشکلی نداشته و حیاتی ازلی و ابدی و زیبا و خوب و با انواع لذتها و خوشی دارند و به عبادت و تقرب خداوند مشغولند و در عبادت خداوند از هم سبقت می گیرند در این بین یکی از فرزندان آدم بنام محمد (ص) و خاندانش در عبادت و بندگی خداوند بحدی از کمال و تقرب رسید که برکت وجود بنام محمد (ص) و خاندانش عالم ذر را برکت فرا گرفت و مراتب عالم ذر در درگاه خداوند افزون شد و موجودات و مخلوقات و ملایکی که در عالم ذر بود اطاعت و احترام به آدم و خاندانش نمودند که چنین فرزندی را پرورانده و کرسی سروری و بزرگی عالم ذر را به او دادند. همه ملایک و موجودات و مخلوقات دیگر درعالم ذر بر آدم احترام تکریم نموده اند و در این بین شیطان و فرزندانش از خداوند خواستند که خود به عین الیقین در سروری و بزرگی آدم و فرزندانش برسند پس خداوند از آنجا که عدالت و رحمت در ذات اوست شیطان را از روی رحمت و رفعت فرصت داد تا خود بیازمایید و به عین الیقین برسد و این نکته که خداوند چون شیطان اطاعت فرمان ننمود و خداوند بر او خشم گرفت و را راند و از شیطان ناراحت و خشمگین و غضبناک شد و خواست انتقام بگیرد او را عذاب دهد نیز سخن نادرست و ناصحیح است که از برداشت ها و تفاسیر نادرست از کلام وحی گرفته شده است چرا که خشم و غضب و انتقام و عذاب از صفات مخلوق و موجودات ضعیف است نه قدرت مطلق و قهار؛ و خداوند جز رحمت و رفعت و مهربانی بر مخلوقاتش عرضه نمی کند و نسبت دادن صفاتی که مختص موجودات و مخلوقات و چون خشم و غضب و عذاب و اذیت بر خداوند قدرت قهار گناه کبیره است و متاسفانه این برداشت و تفسیری بسیار اشتباه از جریان شیطان است که در اکثر کتب و نوشتار و گفتارها دیده و شنیده می شود. و موجب انحراف و سردرگمی و گمراهی بسیاری می شود. و این اشتباهی بزرگ و محض است که بسیاری عنوان می کنند.
[=B Nazanin]پاسخ سوال: چرا انسان به این دنیا آمده و هدف از آمدنش چه بوده است آیا بالاجبار آمده و خداوند خواسته به این عالم بیاید یا خود انسان؟
[=B Nazanin]پاسخ : مقام و مرتبه و تقرب محمد (ص) و خاندانش به اندازه ای بود که عالم ذر از وجودش پر شده بود و چنان شد که تمام مخلوقات نامحدود عالم ذر از خداوند خواستند تا آنها را هم به مقام مرتبه محمد (ص) خاندانش برسند و از خداوند درخواست نمودند آنان را در آزمونی قرار دهد تا بندگی خود را به اثباب رسانند و خداوند از روی رفعت و رحمت به این خواست و دعای اهل عالم ذر و بخصوص فرزندان آدم پاسخ مثبت داد و در زمانی برابر شش شب و روز؛ عالم فعلی و یعنی کهکشانها و منظومه شمسی و زمین و جهنم و بهشت را آفرید و روز هفتم را تمام مخلوقات عالم ذر به دیدن محل آزمون رهنمود نموده و تمام مخلوقات عالم ذر از جزییات آفرینش اعم از کهکشاشانها و زمین و آسمان و جهنم و بهشت و هرچه در آن بود با جزیی ترین ها را دیده و درک نمودند سه نکته مهم : یکی اینکه تمام مخلوقات عالم ذر این آفرینش را درک کرده اند درک کردن با دیدن و شیندن و لمس کردن غیر قابل مقایسه است درک یعنی شدن خود آن چیز؛ و با تمام ذرات آن را حس کردن درک بمعنی این است که هرگز از ذهن و جان و خاطر و حس بدر نمی رود. نکته دوم اینکه بنا بر همین اساس است که انسانها بیاد آن روز جمعه را دید و باز و گردش در طبیعت خدا می روند که این کار پسندیده ایست. اما برخی کتب و گفتارها نوشته اند خدا شش روز زمین آسمان را آفرید و روز هفتم استراحت نمود که این نیز یکی از خرافات و دورغ و گناهان است و نکته سوم اینکه در بسیاری روایات و احادیث است که آفرینش عالم و از کهکشانها و زمین و آسمان و جهنم و بهشت از برکت وجود محمد(ص) و خاندانشان است احادیث کاملا درست و صحیح است و این آفرینش از برکت وجود محمد (ص) و خاندانش است؛ نکته چهارم اینکه انسنها و سایر مخلوقات با اختیار تام و به درخواست خود و درک و معرفت از هدفی مشخص و روشن پا به این عالم نهاده اند.

[=B Nazanin]سوال: آیا ما انسانها خود تقدیر و سرنوشت خود را تعیین نموده ایم ؟ اختیار به چه معنی است وقتی هیچ چیز در اختیار ما نیست ؟ آیا جهنم و بهشت پایان کار است و آیا جهنم و بهشت ماندگار اند و آیا این کهکشانها محو می شوند یا همواره خواهند بود؟
[=B Nazanin]پاسخ : سپس خداوند از روی رحمت و رفعت، فرزندان آدم و سایر مخلوقات در عالم ذر را اختیار داد که هر که می خواهد مقام و مرتبه محمد(ص) و خاندانش را بیابد با اختیار تام در آفرینش جدید رود و میزان بندگی و حقانیت خود را بیازماید و هر که از این همه آرزوها و آمال و ثروت و مقام و هر آنچه در زمین و عالم آفرینش بهره ببرد و خود را بیازماید هر آنکس که در زمین همچنان یاد خدا بود و چشم از آرزو ها و شهوات و امیال و منصب و هر چیز وسوس کننده در زمین چشم پوشیده پاداش بهشت برین و خطا کاران اینجا فضای کافی برای درج تمام مطلب وجود ندارد پاسخ کامل با منابع معتبر را می توانید در این آدرس ها مشاهده کنید توصیه می کنم حتما بخوانید بسیار کامل و جامع است
http://k105h5.iranblog.com
http://kh105b5.loxblog.com /
http://kh105b5.blogsky.com /

اباالشعیب;175286 نوشت:

با سلام یه سوال دارم اگه هر کسی جواب منطقی بده خداییش خیلی دعاش میکنم!

اگر توسط یک عارف بزرگ یا امام معصوم و یا پیامبر بزرگ به شما خبر برسد که :در علم خدا (در لوح محفوظ)آمده است که تو عاقبت به شری و دوزخ جایگاه توست چیکار میکنی؟آیا راهی داری؟آیا اختیار از تو سلب نمی شود؟

[="darkgreen"]دوست عزیز این درست است،و چون آن معصوم این حرف را زده است و او معصوم است و هرگز اشتباه هم نمی کند او درست می گوید؛ ولی دو نکته اینجا لازم است توجه شود؛ اول اینکه: این خبر با استاد به اختیار خود من است، یعنی چون آنها می دانند من با اختیار خود در برخی از مراحل زندگی کارهایی را انجام می دهم رستگارم یا خیر.
ثانیا: ممکن است در علم آنها نیز بدا حاصل شود و عاقبت چیز دیگری رقم بخورد لذا باز نمی توان قطع امید کرد.[/]

مفهوم اختیار مگر نه اینکه با مفهوم انتخاب معنی پیدا میکند. وقتی میگوییم من در خوردن سیب مختارم یعنی اینکه من اختیار دارم و میتوانم انتخاب کنم که سیب را بخورم یا اینکه انتخاب کنم که سیب را نخورم.
ضمنا نمیتوانم انتخاب کنم که هم سیب را بخورم و هم نخورم . واضح است که تناقض عقلی است.

بنابراین وجود الف دارای اختیار است فقط و فقط اگر الف توان انتخاب را دارا باشد. انتخاب نیز تنها به یک حالت تعلق میگیرد (به لحاظ عقلی نمیتواند هم به خوردن و هم به نخوردن تعلق بگیرد).

حال به جای وجود الف اگر انسان قرار دهیم از این جنبه مشکلی پیش نمیاید.
اما اگر برای گزاره منطقی فوق به جای الف وجود خدا را در نظر بگیریم واضح است که به تناقض میرسیم.

مضافا اینکه اراده و مشیتی که به هر دو حالت تعلق بگیرد ! چگونه اراده ای است؟؟؟!!
مثل اینکه من بگویم شما هم اکنون هرکاری که انجام میدهید مطابق اراده من (شخص من) میباشد.
یا حتی میتوان گفت همه کارها و اتفاقاتی که در دنیا هم اکنون در حال رخ دادن است مطابق اراده من است! چون هرچه رخ دهد همان اراده من بوده!!! اراده تا زمانی که توان تغییر نداشته باشد ،‌ معنی ندارد بزرگوار!!

همه ی این مطالب نظر این بنده حقیره و احتمال باطن بودنشون بسیار زیاده
دوستان عزیز به نظرم نکته ای اومد که شاید هم جوابی باشه هم غرق شدن بیشتر در وادی نادانی
ببینید ما وقتی در مورد جبر و اختیار صحبت میکنیم و اینکه قبلا همه چیز نوشته شده یک چیز رو در نظر نمیگیریم اونم استفاده از قبلا و در ابتدا و استفاده از این کلماته
برای اینکه بتونیم بگیم قبلا بعدا حال به چی نیاز داریم؟ زمان
زمان چیه ؟ مخلوق خدا آیا خدا در مخلوقش محدود میشه ؟
بنده به دلایلی حتی فکر نمیکنم ما گذشتمونو از دست داده باشیم یعنی فقط مثل یک پیاده رو داریم در زمان قدم میزنیم شاید زمانی قدرته اینو پیدا کنیم که برعکس قدم بزنیم
این رو هم در نظر بگیرید که الان بعضیا به جای اینکه بگن مکان یا زمان میگن مکان-زمان (منظورم نمودارش و اینا نیست :khandeh!:) یجوریایی مکانو با زمان از یه جنس در نظر میگیرن
حالا خودتو این بحث و پیوند بدین با زندگی آدمی اینم فراموش نشه که

يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ﴿۳۹﴾
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‏كند و اصل كتاب نزد اوست (۳۹)

قطعا اگر اختیاری نبود نیزی به تغییر کتاب هم نبود چون خداوند جاهل که نیست و اگر قرار بود همه چیز جبری پیش برود دیگر تغییر نیاز نبود

نقل قول:
مفهوم اختیار مگر نه اینکه با مفهوم انتخاب معنی پیدا میکند. وقتی میگوییم من در خوردن سیب مختارم یعنی اینکه من اختیار دارم و میتوانم انتخاب کنم که سیب را بخورم یا اینکه انتخاب کنم که سیب را نخورم.
ضمنا نمیتوانم انتخاب کنم که هم سیب را بخورم و هم نخورم . واضح است که تناقض عقلی است.

بنابراین وجود الف دارای اختیار است فقط و فقط اگر الف توان انتخاب را دارا باشد. انتخاب نیز تنها به یک حالت تعلق میگیرد (به لحاظ عقلی نمیتواند هم به خوردن و هم به نخوردن تعلق بگیرد).

حال به جای وجود الف اگر انسان قرار دهیم از این جنبه مشکلی پیش نمیاید.
اما اگر برای گزاره منطقی فوق به جای الف وجود خدا را در نظر بگیریم واضح است که به تناقض میرسیم.

مضافا اینکه اراده و مشیتی که به هر دو حالت تعلق بگیرد ! چگونه اراده ای است؟؟؟!!
مثل اینکه من بگویم شما هم اکنون هرکاری که انجام میدهید مطابق اراده من (شخص من) میباشد.
یا حتی میتوان گفت همه کارها و اتفاقاتی که در دنیا هم اکنون در حال رخ دادن است مطابق اراده من است! چون هرچه رخ دهد همان اراده من بوده!!! اراده تا زمانی که توان تغییر نداشته باشد ،‌ معنی ندارد بزرگوار!!


دوست گرامي اگر درمورد تناقض ها ميخواهيد تحقيق كنيد..متني دراين مورد در تاژيك(آيااختيار دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟)نوشتم.خواهش من اينه كه مطالعه كنيدونظرتون روبديد..

درمورد مقوله اختيار ما فقط دو گزينه نداريم.چون شما فقط دو گزينه قرارداده ايددر ذهنتان تناقض احساس ميكنيد.اين دوگزينه شماست:(اختيارمطلق،جبرمطلق)
اختيارمطلق يعني هركاري دوست داشتيدهم زمان انجام بديد...هم بخوريدوهم نخوريد)

اما ازنظر زيست شناختي جهان داراي اختيارنسبيه.

اجازه بديد اختياررو به جاي دو گزينه 4گزينه كنيم:

اختيار مطلق:همه چي برحسب اختيار من انجام بشه...مثلا بتونم عدد5روبه با يك كم كنم اما 3روبه دست بيارم...مثلا سيگاربكشم اما ريه هايم روبااختيارم سالم نگه دارم...وكلا برقوانين جهان دست بزنم...كه اين گزينه رونداريم درجهان..وگرنه هرج ومرج ميشد.

جبرمطلق:
يعني من بدون فكرمثل يك گياه ازقبل برنامه بهم داده شده امروز ساعت7بعدازظهر رانندگي كنم....يابدون هيچ فكري تصميم بگيرم..كه اين ازنظرزيست شناختي درطراحي مغز كاملا رد ميشه...چون اثبات شده انسان قدرت تصميم گيري وفكروتحليل داده ها و انتخاب بين دوراه روداره...

اختيار نسبي:
يعني من توانايي تفكروانتخاب رودارم اما محيط وقوانين قراردادي جهان دراين انتخابم نقش دارند و اين قوانين كنترل شده هستند..
اين درديدگاه علمي درسته...

جبر نسبي:
وقتي نصف موضوع اختياره مثلا نصف موضوع جبره....پس اين گزينه هم درتكامل اختيازنسبي صحيحه..

پس ماانسانها درانتخاب كردن اختيارداريم امابه علت جبرقوانين قراردادي(چرا جبرهستند؟چون وجوداتم و

تمام عناصرجهان برروي نظمه..وبه آنها خداوند قانون داده وبرنامه..وجود اين كنترل براي بقا ضروريه)
داراي اختيار نسبي ميشيم.

موضوع قفل شده است