نامه امام علي (علیه السلام) به مسئولان نظام

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
نامه امام علي (علیه السلام) به مسئولان نظام

عثمان بن حنيف انصاري يكي از اصحاب پيامبر گرامي اسلام (ص) بود. پس از رحلت رسول خدا از دوستداران و شيعيان حضرت علي (ع) شد و تا آخر عمر همچنان شيعه و پيرو آن حضرت باقي ماند. در زمان خلافت اميرالمومنين وي يكي از افراد مورد وثوق و از كارگزاران اصلي آن حضرت در اداره حكومت بود و بدين جهت حضرت اميرعليه السلام او را به عنوان استاندار بصره انتخاب كرده بود. در اثبات ارادت وي به حضرت علي همين بس كه وقتي اصحاب جمل يعني طلحه و زبير و پيروانشان به بصره لشكر كشيدند و وارد آن شهر شدند، عثمان را دستگير و موي سر، ريش، ابرو و، مژه وي را كنده و او را از شهر بيرون كرده و هنگامي كه اميرالمومنين در بين راه ايشان را ديد بسيار متاثر شده و به حال او گريستند.همين شخصيت با آن ميزان از ارادت و علاقه به حضرت علي و اعتماد متقابل مولا به او، در زماني كه استاندار بصره بود، به حضرت گزارش رسيد، وي دعوت مهماني يكي از سرمايه داران آن شهر را پذيرفته و سر سفره او حاضر شده است. حضرت علي (ع) از اين عمل او برافروخته ميشود و نامه اي تند و طولاني (45 نهج البلاغه) به او مي نويسد و او را مورد سرزنش و ملامت قرار مي دهد. اين نامه امروز مي تواند براي همه مسئولين كشور كه داعيه پيروي از آن امام همام را دارند مايه عبرت و درس باشد. مخاطب اين نامه امروز در واقع همه مسئولين و كارگزاران نظام مقدس جمهوري اسلامي است.
با هم بخش هايي از اين نامه مهم و پندآموز را مي خوانيم:
اي پسر حنيف، به من گزارش دادند، مردي از سرمايه داران بصره، تو را به مهماني خويش فراخواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردني هاي رنگارنگ براي تو آوردند و كاسه هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو نهادند، گمان نمي كردم مهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندانشان بواسطه ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدند. انديشه كن در كجايي و بر سر كدام سفره ميخوري؟
آگاه باش! امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است بدانيد كه شما توانايي چنين كاري را نداريد، اما با پرهيزكاري و تلاش فراوان و پاكدامني و راستي مرا ياري دهيد.سوگند به خدا! من از دنياي شما طلا و نقره اي نيندوخته و از غنيمت هاي آن چيزي ذخيره نكرده ام، بر دو جامه كهنه ام جامه اي نيفزودم، و از زمين دنيا حتي يك وجب در اختيار نگرفتم، و دنياي شما در چشم من از دانه درخت بلوط ناچيز تراست.من اگر مي خواستم، مي توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته هاي ابريشم براي خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد.آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمومنين خوانند و در تلخي هاي روزگار با مردم شريك نباشم و در سختي هاي زندگي الگوي آنان نگردم؟
آفريده نشدم كه غذاهاي لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پرواري كه تمام همت او علف و يا چون حيوان رها شده. شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده و از آينده خود بي خبر است آيا مرا بيهوده آفريده اند؟ آيا مرا به بازي گرفته اند؟ آيا ريسمان گمراهي در دست گيرم؟ و يا در راه سرگرداني قدم بگذارم؟ گويا مي شنوم كه شخصي از شما ميگويد: «اگر غذاي فرزند ابيطالب همين است پس سستي او را فراگرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است»
اي دنيا! از من دور شو، مهارت را بر پشت خود نهاده و از چنگال تو رهايي يافتم و از دامهاي تو نجات يافته و از لغزشهايت دوري گزيده ام. كجايند امت هايي كه بازرو زيورت آن ها را فريفتي كه اكنون در گورها گرفتارند و درون لحدها پنهان شده اند؟
اي دنيا! به خدا سوگند اگر شخصي ديدني بودي و قالب حس كردني داشتي، حدود خدا را بر تو جاري ميكردم به جهت بندگاني كه آنها را با آرزوهايت فريب دادي و ملت هايي كه آنها را به هلاكت افكندي و قدرتمنداني كه آنها را تسليم نابودي كردي و هدف انواع بلاها قرار دادي كه ديگر راه پس و پيش ندارند.
از برابر ديدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه خوارم سازي و مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهي مرا بكشاني، به خدا سوگند، سوگندي كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان، هرگاه بيابم شاد شود، به نمك به جاي خورش قناعت كنم و آنقدر از چشمها اشك ريزم كه چونان چشمهاي خشك در آيد و اشك چشمم پايان بپذيرد.
آيا سزاوار است كه چرندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند و علي نيز (همانند آنان) از زاد توشه خود بخورد و استراحت كند؟ چشمش روشن باد كه پس از ساليان دراز، چهارپايان رها شده و گله هاي گوسفندان را الگو قرار دهد!
خوشا به حال آن كس كه سختي و تلخي را به جان خريده و به شب زنده داري پرداخته و اگر خواب بر او چيره شده بر روي زمين خوابيده و كف دست را بالين خود قرارداده و درگروهي است كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده و پهلو از بسترها گرفته و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت و با استغفار طولاني گناهان را زدوده اند، آنان حزب خداوندند، همانا حزب خدا رستگار است.پس از خدا بترس اي پسر حنيف! و به قرص هاي نان خودت قناعت كن، تا تو را از آتش جهنم رهايي بخشد.