چرا خداوند در انتخاب دين اجبار قرار نداده است؟ (جمع بندي)

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند در انتخاب دين اجبار قرار نداده است؟ (جمع بندي)

خداوند در مورد اجباري نبودن دين ميفرمايد: لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ...;(بقره،256)

در دين هيچ اجباري نيست و راه از بيراهه به خوبي آشكار شده است...".

براي اجباري نبودن انتخاب دين، چند دليل بيان شده است:

1. حقيقت دين، يك سلسله اعتقادات قلبي است كه در پي آن، آدمي كارهايي را انجام ميدهد. در اعتقادات و امور قلبي، جاي اجبار و اكراه نيست، تا خداوند در دين اجباري قرار دهد.

اجبار مربوط به كارهاي ظاهري است; مثل اين كه بچه ها را مجبور كنند، دارو بخورد.

نميتوان با اجبار به كسي گفت، به فلان چيز اعتقاد پيدا كن. مثلاً شخصي كه خورشيد را ميبيند، وادار كرد تا معتقد شود كه شب است.

پيدايش اعتقاد قلبي و يقين، مقدمات و اسباب خاص خود را دارد، كه اگر آن اسباب و مقدمات فراهم بود، اعتقاد حاصل ميشود و اگر نبود، اعتقاد پيدا نميشود.(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ج 2، ص 342 ـ 343، / تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي ج 2، ص 205،)

2. در اسلام، راه حق از باطل با دلايل و معجزات آشكار، روشن شده است "قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي...;(بقره،256) راه از بيراهه به خوبي آشكار شده است...

و نيازي به اجبار نيست; كساني به زور متوسل ميشوند كه فاقد منطق و استدلال باشند; نه دين اسلام كه داراي دلايل روشن و استدلالهاي نيرومند است.(ر. ك: تفسير نمونه، ج 2، ص 205.)

3. ايماني ارزشمند است كه اختياري باشد. اگر انسانها با اجبار، ايمان بياورند، و از خود اختياري نداشته باشند، ايمانشان ارزشمند نخواهد بود.

يكي از تفاوتهاي انسان با فرشتگان و حيوانات، در اختيار داشتن انسان است.

در پايان اين نكته قابل توجه است كه از نظر تكوين، در ماهيت دين اكراه و اجبار راه ندارد; يعني در جهان خارج خداوند به انسان قدرت انتخاب داده و او را مختار آفريده است و در كنار اين قدرت اختيار، عقل به او عطا كرده است

لذا انسان قدرت انتخاب هر ديني را دارد

ولي از نظر تشريع، انسانها مكلف به پذيرش دين اسلام هستند و غير از دين اسلام، دين ديگري از آنان پذيرفته نيست.

قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: ومَن يَبتَغِ غَيرَ الاْ سًِسْلـَمِ دينًا فَلَن يُقبَلَ مِنهُ وهُوَ فِي الأخِرَةِ مِنَ الخـَسِرين;(آلعمران،85)

هر كس جز اسلام، ديني ديگر جويد، هرگز از وي پذيرفته نشود و وي در آخرت از زيانكاران است."

طاها;2308 نوشت:
يكي از تفاوتهاي انسان با فرشتگان و حيوانات، در اختيار داشتن انسان است

سلام
دلیل شما برای این مطلب چیه؟
بنظر من از این نظر با هیچ موجودی تفاوت نداریم ولی ممکنه جنس این اختیار با توجه به تفاوت انسانها با سایر موجودات فرق کنه البته هنوز برای این نظر همراهی پیدا نکردم شما دلیلتون رو میتونید واضح بتایپید؟:Gol:

سلام
منتظر پاسخ مناسب شما همچنان هستم
وسلام:Gol:

سلام

ببخشد بزرگوار الان امدم تو این تایپک

مهربانی;20274 نوشت:
دلیل شما برای این مطلب چیه؟ بنظر من از این نظر با هیچ موجودی تفاوت نداریم ولی ممکنه جنس این اختیار با توجه به تفاوت انسانها با سایر موجودات فرق کنه البته هنوز برای این نظر همراهی پیدا نکردم شما دلیلتون رو میتونید واضح بتایپید؟


دلیل برای چی بزرگوار؟؟

یعنی می فرمایید حیوانات هم صاحب اختیار هستند و یا فرشتگان هم دارای اختیار هستند؟؟؟

خوب شما ادعا دارید و شما باید دلیل بیاورید؟؟؟

ما معتقدیم انسان دارای قدرت اختیار است و به راحتی می تواند هر انچه می خواهد را انتخاب کند و یا انتخاب نکند

-- یکی از دلایل فطی بودن این عمل است هر انسانی بالوجدان درک می کند که صاحب اختیار است و می تواند هر کاری رت که دلش خواست بکند

-- پشیمانی انسان است از عملی که می کند اگر انسان مختار نبود که از کاری که کرده پشیمان نمی شد می گفت مجبورم و کرده ام

و......


خوب حالا که شما بزرگوار ادعای دیگری دارید بفرمایید

طاها نوشت:
[=arial]يكي از تفاوتهاي انسان با فرشتگان و حيوانات، در اختيار داشتن انسان است ... [=arial]لذا انسان قدرت انتخاب هر ديني را دارد

طاها نوشت:
[=arial]دلیل برای چی بزرگوار؟؟

یعنی می فرمایید حیوانات هم صاحب اختیار هستند و یا فرشتگان هم دارای اختیار هستند؟؟؟

خوب شما ادعا دارید و شما باید دلیل بیاورید؟؟؟

ما معتقدیم انسان دارای قدرت اختیار است و به راحتی می تواند هر انچه می خواهد را انتخاب کند و یا انتخاب نکند

-- یکی از دلایل فطی بودن این عمل است هر انسانی بالوجدان درک می کند که صاحب اختیار است و می تواند هر کاری رت که دلش خواست بکند

-- پشیمانی انسان است از عملی که می کند اگر انسان مختار نبود که از کاری که کرده پشیمان نمی شد می گفت مجبورم و کرده ام

و......


خوب حالا که شما بزرگوار ادعای دیگری دارید بفرمایید

با سلام
من قصد ورود در این تاپیک رو نداشتم و وارد بقیه ی مباحث این تاپیک هم نمیشم ، اما مطالب بالا من رو مجبور کرد که نکاتی رو تذکر بدم.

از قرار معلوم مطالب بالا بر مبنای معنای عرفی اختیار تنظیم شده در حالیکه این معنا از اختیار محاله ، همینطور در بستر معنای درست اختیار روشنه که اختیار مخصوص انسان نیست ، (یه نکته هم که باید تذکر داده بشه اینکه کسایی که میگن فرشته و حیوان اختیار ندارن هم باید برای مدعای خودشون استدلال کنن ، یعنی همچنانکه برای اثبات این مسئله باید دلیل آورد برای نفی اون هم باید دلیل آورد) ، حقیر در تاپیکای پایین به دقت و تفصیل این مباحث رو بحث کردم و این بحث رو در اینجا ادامه نمی دم :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3315&page=2

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4491

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4483

چون تاپیک پایین برای طرح مطالبی از این دست از هر جهت مناسبتره و همین الان هم این بحث در اونجا در جریانه ، حقیر این بحث رو در اونجا دنبال می کنم ، اگه دوستان در این زمینه مطلبی دارن می تونن در همین تاپیک پایین مطرح کنن :

* * * نسبت اختیار انسان و امور شر با برخی اوصاف الهی * * *

طاها;21408 نوشت:
ببخشد بزرگوار الان امدم تو این تایپک

سلام
[="Indigo"]خوش امدی استاد کجا بودی تا حالا[/]؟:Cheshmak:
طاها;21408 نوشت:
یعنی می فرمایید حیوانات هم صاحب اختیار هستند و یا فرشتگان هم دارای اختیار هستند؟؟؟

اره به چنیدین دلیل عقلی و نقلی
[="Yellow"][="Magenta"]یک درجریان سلیمان و مورچه که مشخصا نمود داره[/][/]
[="Blue"]در جریان سجده بر انسان که ملائک از خدا دلیل خواستند و خدا هم دلیل اورد[/]
[="YellowGreen"][="DarkOrchid"]در دلیل عقلی معنی ندارد که خدا موجودات رو مجبور به عبادت و نماز برای خودش بصورت تکوینی اجبار کند[/] [/]
[="Red"]دلیل دیگه اینکه مگر موجودات عالم رو خدا بعنوان شاهد بر اعمال انسان احظار نمیکنه اگه اختیاری از خودشون ندارند پس چه شهادتی میتونن بدن؟[/]
[="SandyBrown"]و دیگه اینکه شما یه جهان مرده بی روح رو دوست داری یا یک جهان زنده و پویا؟یادمه شهید مطهری که این ایام منتسب به ایشونه می فرمود جهان نسبت به اعمال ما واکنش نشون میده نشنیدید زمین برای بعضیا دعا میکنه و بعضیا رو نفرین؟ اگه جبری باشه کهانتسابش به زمین بی معنیه [/]؟
اما برتری انسان در اختیارش نیست بلکه جای دیگس که اگر خواستید روی اون موضوع هم صحبت میکنیم چطوره؟
در رابطه با نظر سید من هم نظر شما رو دارم و بهترین دلیل بدیهی وجدان شخصی هر فرد در این رابطه میتونه باشه که استاد طاهای بزرگوار بهتر از بنده بیان نمودند و هنوز محال بودن این امر برام مبهمه یعنی چی که محاله؟

طاها;2308 نوشت:
يكي از تفاوتهاي انسان با فرشتگان و حيوانات، در اختيار داشتن انسان است.

بر اساس فرمایش قرآن مجید، فرشتگان درباره امور الهى عصیان نمى ورزند;1 به تعبیر امام على(ع)، آنان نفس اماره ندارند و عقل و نور محض هستند.2 اما این کلام به معناى مجبور بودن ملائکه نیست. قرآن مجید مى فرماید: (خداوند به آسمان و زمین فرمود: بیایید چه از روى اختیار و چه از روى اکراه. آن دو گفتند: ما با اختیار آمدیم.)3

به طور قطع فرشتگان از عالم جمادات و نباتات و حیوانات والاتر و باعظمت ترند. کلمات امام على(ع) در نهج البلاغه به نوعى بر اختیار ملائکه دلالت دارد. آن حضرت در وصف ملائکه مى فرماید: کندى غفلت ها بر قاطعیت کوشش و تلاش آنان نفوذى ندارد و عوامل فریبنده شهوات، دست به سوى همت هاى آنان نمى یازد.4 نسبت دادن مقولاتى به فرشتگان از قبیل: همت و عزم، بر وجود اراده و حتى عزم آنان، که از آثار اختیار است، دلالت دارد. علامه طباطبائى(ره) مى گوید: (تکلیف فرشتگان با تکلیف انسان ها تفاوت دارد. فرشتگان، خلقى از مخلوقات خدا هستند که داراى ذوات پاک نورانى بوده و اراده نمى کنند مگر آن چه را خدا اراده کرده و انجام نمى دهند مگر آن چه را فرمان داده است; از این رو در عالم فرشتگان، جزا و پاداش و ثواب و عقابى در کار نیست و در حقیقت، ملائکه مکلف به تکالیف تکوینى اند نه تشریعى.)5

علامه جعفرى(ره) نیز در شرح این کلام امیرالمؤمنین(ع) که (فرشتگان اسیران ایمانند)،6 مى نویسد: (اتصاف فرشتگان به صفات و اخلاق فاضله و امتیازات عالیه، از روى یک جریان جبرى محض نمى باشد، لذا این جمله را نباید به معناى ظاهرى آن که جبر است، منظور نمود; بلکه باید به گونه اى تفسیر کرد که اتصاف فرشتگان به صفات و اخلاق فاضله سازگار بوده باشد. مى توان گفت: به جهت فهم و درک عالى که فرشتگان درباره ضرورت و عظمت ایمان دارند، به قدرى اشتیاق و علاقه آنان به ایمان شدید است که شبیه به اسیر و وابسته به ایمان مى باشند.)7

بنابراین مى توان گفت: (فرشتگان مجبور به عبادت نیستند، بلکه مجبول به عبادت اند; یعنى سرشت آن ها به گونه اى است که شوق به عبادت، ایشان را به پرستش واداشته و آنان را در بندگى حق تعالى بى تاب نموده است.)8

[=times new roman]ـ تحریم(66) آیه 6.1

[=times new roman]2ـ علل الشرائع، ج1، ص15[=times new roman].

[=times new roman]ـ فصلت(41) آیه 11.3

[=times new roman]4ـ نهج البلاغه، خطبه 90[=times new roman].

[=times new roman]ـ علامه طباطبائى، ترجمه المیزان، ج19، ص675.5

[=times new roman]6ـ نهج البلاغه، همان[=times new roman].

[=times new roman]7ـ علامه محمدتقى جعفرى، شرح نهج البلاغه، ج16، ص54[=times new roman].

[=arial]8ـ رجالى تهرانى، فرشتگان، ص64
http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=5396&id=50421

طاها;2308 نوشت:
چرا خداوند در انتخاب دين اجبار قرار نداده است؟

با سلام وكسب اجازه از اساتيد خوبم
علامه طباطبايى در ذيل آيه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» بر اين نكته تاكيد مى نمايد كه چون واقعيت اسلام در سايه قرآن و كلمات پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) واضح و هويدا شده احتياجى ندارد كه مردم را به پذيرفتن اسلام اجبار و اكراه كند، تاييد كننده اين مطلب اينكه جمله «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» در واقع علت جمله «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» است يعنى چون راه راست از گمراهى آشكار شده است ديگر جاى اجبار و اكراه نيست. [1] در آيه ديگر خداوند بر عدم تحميلى بودن دين تاكيد مى فرمايد : «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ ; حق از پروردگارتان (رسيده) است. پس هر كه بخواهد، بگرود و هر كه بخواهد انكار كند.» [2]
همچنين اجبار در پذيرش دين با حكمت آزمايش بندگان مخالف است و خداوند، رسولش را از اجبار مردم براى ايمان به خدا بازداشته است: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّاسَ حَتّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ; اگر پروردگارت مى خواست، قطعا هر كه در زمين است همه آن ها ايمان مى آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مى كنى كه بگروند؟!»
بنابراين عقيده قابل تحميل نيست و نمى توان در حيطه عقيده جبر و اكراه نمود.

پاورقي
[1] بررسيهاى اسلامى، ص 52.
[2] سوره كهف، آيه 29.

سلام
من با مهربانی موافقم.
ما فاعلین مختار داریم.و حیوانات ,گیاهان و حتی جامدات هم دارای حصه ایی از اختیار هستند.
الان دلیلی در ذهن ندارم.ولی یادمه توی درس استادم قائل به این بود و ادله ایی هم رو اقامه کرده بود.مراجعه می کنم می گم.
تنها دلیلی که الان می تونم بگم اینه..
به نظر شما چرا سنگی میشه عقیق و دیگری میشه مثلا آهک یا ..
چرا زمینی میشه حاصلخیز و دیگری میشه کویر
چرا درختی میشه زیتون و دیگری میشه کاکتوس یا...
به نظر من این تعاقب اختیار است.
حالا کجا و چگونه... و لکن انتم لایفقهون

مهربانی;20274 نوشت:
سلام
دلیل شما برای این مطلب چیه؟
بنظر من از این نظر با هیچ موجودی تفاوت نداریم ولی ممکنه جنس این اختیار با توجه به تفاوت انسانها با سایر موجودات فرق کنه البته هنوز برای این نظر همراهی پیدا نکردم شما دلیلتون رو میتونید واضح بتایپید؟:gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
در قران از فرشته نام برده شده و چون ما به وسیله حس نمی توانیم انها را درک کنیم از ویژگی های وجودی و ماهیتشان نمیتوانیم اگاهی داشته باشیم مگر انچه خداوند در قران به ما معرفی کرده است لذا بعضی ایات به اوصاف کلی و برخی دیگر به افعال و ویژگی های انان پرداخته است.

قران میفرماید در توصیف فرشتگان " لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یوءمرون ؛(تحریم،6) فرشتگان عصیان الهی را در انچه امر شده اند نمیکنند و انچه مأمور هستند انجام میدهند.

میتوان از این آیه مجبور بودن فرشتگان را از قران به دست آورد.یعنی در عدم عصیان و تسبیح و یقدیس الهی و سایر کارهاشان هیچ اختیاری از خود ندارند.


ولی در باره انسان میفرماید" انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا" (انسان،2)
ما انسان را هدایت کردیم خواه شاکر باشد و خواه ناسپاسی کند.

بسیار جالب است که در ابتدای سوره انسان بحث انسان شناسی دارد و به طور واضح انگشت بر مهم ترین خصیصه او میگذارد. بنابر این اختیار انسان از این ایه به دست می اید و تأییدی بر مختار بودن اوست.

سلام

جناب طاها خوب اگر اکراهی در پذیرش دین اسلام نیست پس چرا شخصی را که از دین اسلام خارج میشود حکم مرتد را بر او جاری میکنند؟

اگر درست فکر کرده باشم در پذیرش دین اسلام به جای زور از عقل باید استفاده شود و شخصی که از دین خارج شود پس از روی عقل این تصمیم را نگرفته پس چرا باید حکم مرتد را
بر او اجرا نمایند؟

مسعودی;68533 نوشت:
سلام

جناب طاها خوب اگر اکراهی در پذیرش دین اسلام نیست پس چرا شخصی را که از دین اسلام خارج میشود حکم مرتد را بر او جاری میکنند؟

اگر درست فکر کرده باشم در پذیرش دین اسلام به جای زور از عقل باید استفاده شود و شخصی که از دین خارج شود پس از روی عقل این تصمیم را نگرفته پس چرا باید حکم مرتد را
بر او اجرا نمایند؟


؟؟؟؟؟

مسعودی;68533 نوشت:
خوب اگر اکراهی در پذیرش دین اسلام نیست پس چرا شخصی را که از دین اسلام خارج میشود حکم مرتد را بر او جاری میکنند؟

با سلام

بزرگوار
هر مساله و موضوعی از دین اسلام را نمی توان به این راحتی در مورد ان نظر داد و با موضوعات دیکر قیاس کرد

حکم ارتداد دراسلام دارای شرایط خاص خود است و این طور هم نیست که هر کسی که از اسلام خارج شد حکم ارتداد را در مورد ان جاری کنیم

به این تایپک نظری بیفکنید

در مورد مرتد و شرایط ارتداد است

http://www.askdin.com/showthread.php?t=1422


مسعودی;68533 نوشت:
در پذیرش دین اسلام به جای زور از عقل باید استفاده شود

که البته این گونه است و به جای زور از عقل استفاده شده است و حتی خداوند به صراحت اکراه را در پذیرش دین رد می کند

مسعودی;68533 نوشت:
و شخصی که از دین خارج شود پس از روی عقل این تصمیم را نگرفته پس چرا باید حکم مرتد را بر او اجرا نمایند؟

در مورد این سوال جنابعالی این که:

--- ارتداد شرایط خاص به خود را دارد ؛ مطالعه نمایید

--- اتفاقا کسانی که از اسلام جدا می شوند خود را عاقل ترین افراد معرفی می کنند
اگر خود را عاقل ندانند که اسلام با انها کاری ندارد


مسعودی;68533 نوشت:
سلام

جناب طاها خوب اگر اکراهی در پذیرش دین اسلام نیست پس چرا شخصی را که از دین اسلام خارج میشود حکم مرتد را بر او جاری میکنند؟

اگر درست فکر کرده باشم در پذیرش دین اسلام به جای زور از عقل باید استفاده شود و شخصی که از دین خارج شود پس از روی عقل این تصمیم را نگرفته پس چرا باید حکم مرتد را بر او اجرا نمایند؟


با سلام و تشکر:Gol:

آیۀ "لا اکراه فی الدین" و عدم اکراه و اجبار در پذیرش دین مربوط به قبل از پذیرش و ورود در دین اسلام است، اما وقتی دین را پذیرفتی، خروج از آن تحت اختیار ما نیست. لذا برای کسانیکه از دین خارج و مرتد شوند تحت شرایطی که جناب طاها اشاره کردند احکام سنگینی تشریع شده است.

و این برای آنست که در زمان پیامبر گروهی به ظاهر اسلام می اوردند و روز دیگر از دین خارج شده و از عدم حقانیت دین اسلام داد سخن داده و موجب تضعیف روحیۀ مسلمانان می شدند.

خداوند با نزول آیات ارتداد:

- «وَ مَنْ یرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ،ولی کسی که از آیینش برگردد ، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد می‏رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.»(بقره، 217)

- « وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ.لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ.،و اگر از آنها بپرسی(: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، می‏گویند: «ما بازی و شوخی می‏کردیم!» بگو:« آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می‏کردید؟!(بگو:) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند!»(توبه، آیات 65 و 66).

تکلیف مسلمانان و نحوۀ مواجهه با مرتدین را مشخص کرده، لذا مطلب روشن است، بحث عدم اکراه و اجبار، مخصوص قبل از اسلام اوردن است اما پس از اسلام اوردن، باید تابع قوانین اسلام باشد و خروج از دین، بنا به مصالحی که ذکر شد با شرایط خاصش، توأم با حکم ارتداد است.

و این مطلب، در مثل نظیر آنست که تا وقتی به تابعیت کشوری در نیامده ای مختار و آزادی و هیچگونه اجبار و اکراهی در اطاعت و تابعیت از قوانین ان کشور را نداری، اما به محض انکه به تابعیت آن کشور در آمدی، باید تمام و کمال، مطیع و تحت فرمان شرایط و قوانین حاکم بر آن کشور باشی.

و این مطلب یک اصل کلی پذیرفته شده نزد همۀ عقل مداران است.

موفق باشید ...:Gol:

با سلام

دوستان اگر مطلبي در مورد اين تايپك داريد

بفرماييد

تا جمع بندي

من توی مثالی ابهام دارم، اگه جاش اینجا هست لطفا توضیح بدین، خلاف ان حذف بفرمایین.

در این تاپیک سوالی طرح کردم که جواب کاملی دریافت نکردم:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=9399

سوالی که مرتبط هست با تاپیک فعلی این هست که آیا این اجبار نبودن چه حدودی دارد که مقداری در پاسخ چناب مسعودی جواب داده شده اما مثال دیگری عرض میکنم:

اینکه در منابع فقهی که برگرفته از کتاب و سنت و ... هست، اینطور که جواب دوستان در لینک داده شده برمیاد، داریم که در قوانین اسلامی، در صورت داشتن وارث مسلمان (حتی درجه ی غیر اول!)، ارث به کافر نمیرسد حتی از والد خودش و طبق صحبتهای انجام شده، کافر به غیر مسلمون اتلاق میشه.

حال سوال اینجاست که ایا این باعث فشار در پذیرش اسلام نیست؟ لا اقل پذیرش ظاهری!؟ یعنی ایا اینکه بگوییم در پذیرش اسلام اجباری نیست ولی شرایط را بر غیر مسلمان سخت کنیم در تضاد نیست؟

فردا از آن ماست;90292 نوشت:
من توی مثالی ابهام دارم، اگه جاش اینجا هست لطفا توضیح بدین، خلاف ان حذف بفرمایین.

در این تاپیک سوالی طرح کردم که جواب کاملی دریافت نکردم:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=9399

سوالی که مرتبط هست با تاپیک فعلی این هست که آیا این اجبار نبودن چه حدودی دارد که مقداری در پاسخ چناب مسعودی جواب داده شده اما مثال دیگری عرض میکنم:

اینکه در منابع فقهی که برگرفته از کتاب و سنت و ... هست، اینطور که جواب دوستان در لینک داده شده برمیاد، داریم که در قوانین اسلامی، در صورت داشتن وارث مسلمان (حتی درجه ی غیر اول!)، ارث به کافر نمیرسد حتی از والد خودش و طبق صحبتهای انجام شده، کافر به غیر مسلمون اتلاق میشه.

حال سوال اینجاست که ایا این باعث فشار در پذیرش اسلام نیست؟ لا اقل پذیرش ظاهری!؟ یعنی ایا اینکه بگوییم در پذیرش اسلام اجباری نیست ولی شرایط را بر غیر مسلمان سخت کنیم در تضاد نیست؟



با سلام و تشکر:Gol:

ببینید دوست عزیز هر مکتبی یکسری قوانین خاص و امتیازات مشخصی دارد که به کسانی تعلق می گیرد که وارد آن مکتب شوند، اما کسانی که وارد نشده اند ملزم به رعایت قوانین و نیز مستحق برخورداری از امتیازات آن نیستند.

اسلام در مرحلۀ قبل از ورود و پذیرش اسلام اجبار و اکراهی ندارد اما بعد از اینکه شخصی اسلام و قوانین آن را پذیرفت وی را ملزم به رعایت آن می داند. "لا اکراه فی الدین ..."

بعنوان مثال شما تا زمانیکه به کشوری مهاجرت نکرده و یا تابعیت آن کشور را نپذیرفته اید ملزم به رعایت قوانین ان کشور نبوده و از امتیازات شهروندی آن برخوردار نیستید اما به محض ورود به آن کشور هر چند بعنوان مسافر و گردشگر، باید تابع قوانین ان کشور باشید و از برخی امتیازات آن نیز برخوردار می شوید اما اگر به تابعیت آن کشور در آیید ضمن آنکه ملزم به رعایت قوانین گسترده تری هستید از امتیازات بیشتری (امتیازات شهروندی) برخوردار می گردید.

با این مقدمه آیا امتیازاتی که کشورهای دیگر صرفاً برای شهروندان و تبعه خود لحاظ کرده اند به معنای نوعی اجبار و اکراه برای دیگر انسانها و تابعین کشورهای دیگر محسوب می شود؟ و محروم کردن غیر شهروندان و تبعه از این امتیازات نوعی اکراه و اجبار بمنظور جلب تبعه و شهروند است یا یکسری امتیازاتی است که هر کشوری برای خود دارد؟ قطعاً مطلب روشن است.

اشتباه نشود این قبیل مثالها برای روشن شدن مطلب است گو اینکه اگر کاملاً با موضوع قوانین و امتیازات ادیان عموماً و اسلام خصوصاً مطابقت نداشته باشد.

در نتیجه امتیازاتی که اسلام برای مسلمانان وضع نموده و دیگران را از آن محروم ساخته نیز همین حکایت را دارد و ایجاد شبهه در ذهن خارج از موضوع است.

موفق باشید ...:Gol:


ببینین. من درباره ی چیزهایی از قبیل مالیات صحبت نمیکنم . آن رو پذیرفته ام. و این مورد را خیلی بیش از حدود امتیازات عادی میپندارم.
مثالی که عرض کردم فکر میکنم یه مقدار وسیع تر از توضیح شماست، یعنی به جز مالیات، حق داشتن ملک سلب شود! این از دید شما قابل قیاس هست با توضیحی که فرمودین؟
ضمن اینکه من در مورد هر مکتبی صحبت نمیکنم، در مورد اسلام صحبت میکنم که لااکراه ... در آن هست برای پذیرش دین و این موردی که عرض کردم، یعنی اگر مسلمان نشوی، مالکیت زمین و زندگی اجدادی را (در صورت اسلام آوردن یک نفر در ظاهرا کل فامیل!) از دست خواهی دادو این به نظر بنده فشار برای پذیرش دین یا کوچک کردن از زمینی که در آن زندگی میکردی هست. این را هم در کنار این موضوع بیان کنیم که کوچ کردن ممکن است به آوارگی فرد منجر شود! چه اینکه دیگر کشورها قوانین پذیرشی نداشته باشند.
موضوع قفل شده است