مناظره امام حسین علیه السلام با عمر

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناظره امام حسین علیه السلام با عمر

با سلام
روزی عمربن خطاب روی منبر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته، و برای مردم سخنرانی می*كرد؛ در ضمن سخنان خود، یاد*آور شد كه من بر جان و مال مؤمنان ولایت دارم.

امام حسین ـ علیه*السّلام ـ از گوشه مسجد، خطاب به عمر فرمود:

«اِنْزِل أیُّها الْكَذّابُ عن مِنْبَرِ أبی رَسولِ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ لامِنْبَرِ أبیكَ.»

مردك دروغگو از منبر*یكه تعلق به پدرم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ دارد، و ربطی به پدرت ندارد پایین بیا.
عمر گفت:
«حسین! آری بجان خودم سو*گند كه این منبر از آن پدر توست نه پدر من، اما چه كسی این سخن را به تو آموخته؟ حتماً پدرت علی این كلمات را به تو یاد داده است؟!.»

حضرت فرمودند: «اگر بفرمان پدرم سخن بگویم و فرمان پدرم را اطاعت كنم. بجان خودم سوگند كه او هدایتگری راستین است و بوسیله او هدایت خواهم شد؛ پدرم علی ـ علیه*السّلام ـ طبق پیمانی كه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بوسیله جبرئیل و از جانب خداوند آورده است، بر گردن مردم بیعت دارد، و جز افرادیكه منكر كتاب خدا هستند كسی نمی*تواند این بیعت را انكار نماید، مردم ازاین بیعت و پیمان الهی قلباً آگاهند؛ امازباناً آنرا انكار می*كنند.

وای بر آنان كه حق ما اهلبیت را انكار می*نمایند، اینان چگونه با پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روبرو خواهند شد با آنكه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بر آنان غضبناك خواهد بود، و برای خو*یشتن عذابی سخت در پیش دارند؟

عمر به آن حضرت گفت:«ای حسین! هر كس حق پدرت را انكار كند لعنت خدا بر او باد، لكن بدان كه مردم، ما را به حكومت گماشتند و ما نیز این حكومت را پذیرفتیم، اگر مردم پدرت را امیر خود می*ساختند، ما نیز فرمان می*بردیم.

حضرت به او گفت:

«یَا بْنَ الخَطّاب! فاَیُّ النّاسِ اَمَّرَك عَلی نفْسِهِ قَبْلَ اَنْ تُؤمَّرِ اَبابَكْرِ عَلی نَفْسِكَ لِیُؤَمِّرَكَ علَی النّاسِ بلاحُجَّهٍ مِنْ نبیٍّ وَ لا رِضیً مِنْ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ

«ای پسر خطاب! پیش از آنكه تو ابوبكر را بر خویشتن امیر سازی، تا او هم در مقابل، بدون هیچ*گونه مدر*كی از طرف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، و بدون رضایت اهل بیتش، تو را بر مردم امیر سازد، كدام مردم ترا بر خود امیر كرده بودند؟

«فَرِضاكُمْ كانَ لُمِحَمَّدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ رِضیً وَ رِضیَ اَهْلِهِ كان سَخَطاً

اای عمر!آیاتو چنین می*پنداری كه رضایت تو موجب خوشنودی حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است، اما خشنودی اهل بینش موجب غضب او خواهد بود؟!

«أما وَالله لَوْ اَنَّ لِلّسانِ مَقالاً یَطولُ تَصْدیقُهُ وَ فِعْلاً یُعنیهِ المُؤمِنونَ لَما تَخَطََّبْتَ رِقابَ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ وَ صِرْتَ الحاكِمُ عَلَیْهُمْ بِكِتابٍ نُزِّل فیهِم لا تَعْرِفُ مُعْجَمَهُ وَ لا تَدْری تَأویلَهُ، اِلاّ*سَماعُ الاذانِ.»

به خدا سوگند اگر زبانم باز بود كه حقایق را بگویم، و مردم نیز حقایق را تصدیق می*نمودند، و افراد با ایمانی بودند كه وارد عمل شوند تو نمی*توانستی روی منبری كه مربوط به خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است قرار*گیری، و روی سر آنان به سخنرانی پردازی، و با قرآنی كه در این خاندان نازل گشته است بر آنان حكومت كنی، با اینكه كلمات و حروف قرآن را از یكدیگر نمی**شناسی و جز مسمو*عاتی اندك از تفسیر و تأویل آن سر در نمی*آوری.


«الُمخْطِیءُ وَ المُصیبُ عِنْدَكَ سَواءٌ، فَجَزاكَ الله جزاءَكَ، وَ سَألَكَ، عَمّا أحْدَثْتَ سؤالاً خفیّاً»

«در بی كفایتی تو همین بس كه بین خطا*كاران و پاكان فرق نمی*گذاری، خداوند ترا بسزای كرده*هایت برساند، و درباره این همه بدعت*ها كه بنیان گذاشتی، سخت مورد بازپرسی*ات قرار خواهد داد.

منبع:تاریخ ابن عساكر.

موضوع قفل شده است