اشکالاتی به تفسیر شیعه از آیه شریفه "النبی اولی بالمومنین.." و رابطه آ

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشکالاتی به تفسیر شیعه از آیه شریفه "النبی اولی بالمومنین.." و رابطه آ

با عرض سلام
ظاهراً بعضی از علمای غیر شیعه، اشکالاتی به تفسیر شیعه از آیه شریفه "النبی اولی بالمومنین.." و رابطه آن با غدیر خم، وارد کرده اند. بنده هر جا که مطالعه کرده ام، پاسخی به چنین اشکالات پیدا نکرده بودم. متن این اشکالات این هست:
"مطلب دیگری که در مورد صدر کلام پیامبر باید در نظر داشت این است که چون مفهوم وصف، مشعر علیَّت است در نتیجه آیة مذکور حاکی از این معناست که سبب اولویت پیامبر بر مؤمنان، نبوت اوست و طبعاً از عدم نبوَّت عدم اولویت لازم می آید. اگر به آیة مورد اشاره در صدر کلام رسول خدا ُ توجه کنیم در می یابیم که آیة شریفه نفرموده: «محمّدٌ أولى بالمؤمنین من أنفسهم»، بلکه بجای نام مبارک پیامبر، صفت وسمت نبوّت ذکر گردیده و از آن حضرت با عنوان «النبی» یاد شده و فرموده: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ...» = "این پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش مادران ایشانند" (الأحزاب ۶)، و بدین ترتیب اولویت آن بزرگوار نتیجة نبوتش محسوب گردیده است، بنا بر این کسی که واجد مقام «نبوت محمّدیّه» نیست نمی تواند همچون آن حضرت، واجد «اولویت» بر مؤمنین باشد: از این رو نمی توان ادعا کرد که گرچه أئمه مقام «نبوت محمّدیّه» را فاقد اند و لی امامتشان آنان را بر دیگر انبیاء برتری داده است زیرا اولاً، پیش از اثبات امامت منصوصة آن بزرگواران، اظهار اینکه مقام امامت أئمه، از مقام نبوت أنبیاء سلف برتر است جز ادعایی بی دلیل و مصادرة به مطلوب نیست. ثانیاً، در آیة کریمه نبوّت خاصّة پیامبر اسلام، که أئمه فاقد آنند، مطرح است؛ به عبارت دیگر «ال» در کلمة «النّبیّ» که در آیه آمده، «الف و لام عهد» است، زیرا در ادامة آیه که می فرماید: «وَ ازْواجُهُ أُمَّهاتُهُم= و همسرانش مادران ایشانند» ضمیره «ـهُ» به خود پیامبر راجع است و مثبت این معنی است که منظور «النّبیّ» شخص پیامبر اسلام ُ است، نه عموم انبیاء و آن حضرت بر مؤمنان به سبب نبوت خاصه اش «اولویت» یافته است؛ و خلاف نیست که ائمه دارای آن نبوت نبوده و در نتیجه از آن اولویت نسبت به مؤمنان بر خوردار نخواهند بود. همچنین اگر ادعا شود اولویت ائمه، درجه و مرتبه ای نازلتر از اولویت پیامبر است، یادآوری می کنیم که مفهوم «اولویت بر نفس یعنی ترجیح دادن خواست پیامبر بر خواستة خود» مفهومی ذو مراتب و تشکیک پذیر از قبیل اعلمیت، افضلیت، نوارنیت و ...... نیست تا بتوان برای آن مراتب و درجات مختلف ادعا کرد. با توجه به مطالب فوق ناگزیز باید «مَوْلى» را در حدیث غدیر، به معنایی غیر از «اَوْلى» حمل کنیم به عبارت دیگر، لا اقل در حدیث غدیر «مَفْعَل» به معنای «اَفْعَل» نیامده است. آشکار است که پیامبر ُ چنانکه مقتضای مقام ارشاد و هدایت و لازمة بلاغت است کوچکترین واجبات، بلکه مستحبات و حتی آداب نشست و برخاست و خورد و نوش را به نحوی که هر آشنای به زبان عربی اعم از حاضر و غائب، به تکلف، معنای مقصود را دریابد، بیان فرموده است. بنابر این اگر در این موضوع مهم، پیامبر کلامی این چنین بگوید که بنا به قواعد زبان عربی نتوان معنایی را که منظور مدعیان است از آن استخراج کرد، العیاذ بالله عدم بلاغت و قصور بیان پیامبر ُ یا سهل انگاری آن حضرت را در تبلیغ و ارشاد اثبات کرده ایم!! از اینرو معلوم می شود که مقصود پیامبر ُ همان معنایی است که بدون تکلّف از کلام می توان دریافت، یعنی اینکه محبت علی (ع) همچنون محبت نسبت به پیامبر ُ، واجب و عداوت با او، چونان عداوت نسبت به رسول خدا ُ، حرام است. "
به نظر حضرتعالی، چه اشکالاتی میتوان به این نوشتار میتوان وارد کرد؟

باسمه تعالی

اولا- در آیه « النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»
" انفس مؤمنين"، يعنى خود مؤمنين، و بنا بر اين، معناى" أولى بودن رسول خدا (ص) به مؤمنين از خود مؤمنين" اين است كه آن جناب اختياردارتر نسبت به مؤمنين است از خود مؤمنين، و معناى اولويت اين است كه فرد مسلمان هر جا امر را دائر ديد بين حفظ منافع رسول خدا (ص) و حفظ منافع خودش، بايد منافع رسول خدا (ص) را مقدم بدارد.
و بنا بر اين معناى آيه اين مى‏شود كه مؤمن هر حق و منافعى كه براى خودش قائل است، اگر حفظ جان خويش است و اگر دوست داشتن خودش است، و اگر براى خود حرمتى قائل است، و اگر استجابت دعوت است، و اگر به كار بردن اراده خويش است، هر چه باشد، رسول خدا (ص) مقدم بر او است، يعنى هر جا كه امر دائر شد بين حفظ جان رسول خدا (ص)، يا جان خودش، يا بين دوست داشتن رسول خدا (ص)، يا دوست داشتن خودش، و همچنين ساير موارد ديگر، جانب رسول خدا (ص) را بر جانب خود ترجيح دهد.
در نتيجه، اگر در هنگام خطر، جان رسول خدا (ص) در مخاطره قرار گيرد، يك فرد مسلمان موظف است كه با جان خود سپر بلاى آن جناب شود و خود را فدايش كند.
و همچنين در تمامى امور دنيا و دين، رسول خدا (ص) أولى و اختياردارتر است، و اينكه گفتيم در تمامى امور دنيا و دين، به خاطر اطلاقى است كه در جمله" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" هست.
ثانیا:پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم جمله ای که فرمودند این است که :«الست اولی منکم بانفسکم» که آیه مورد بحث همان معنا را بیان می کند.سپس حضرت پس از اعتراف مردم این جمله را می فرماید که :من کنت مولاه فهذا علی مولاه
اینجا دو احتمال است:
1- مراد از مولی معنایی باشد که متناسب با صدر کلام است یعنی صاحب اختیار، به قرینه تناسب صدر و ذیل کلام که در اینصورت ادعای شیعه ثابت می شود.
2- مراد از مولی غیر از معنای اول باشد در این صورت پیامبر مردم را با کلامی خطاب کرده که بر خلاف قرائن حالیه و مقالیه است و هیچ قرینه ای هم در کلام بر مقصود خود که معنای دوم باشد قرار نداده است که این کار از پیامبر محال است بلکه این، سزاوار فردی جاهل است.

در ضمن اینکه گفته شد «النبی» مشعر علیت است صحیح،یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن جهت که نبی است، اختیاردارتر به خود مومنین است اما دیگر نمی رساند تنها پیامبر این امتیاز را داراست ونه فرد دیگر که در غیر این صورت باید می فرمود «انما النبی ...» لذا محذوری وجود ندارد که ولایت حضرت امیر المومنین علیه السلام با کلام پیامبر

صلی الله علیه و آلهکه فرمودند :«من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ثابت شود و کلام پیامبر صلی الله علیه و آلهبنابر نص قرآن «ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا» مطاع است.(فثبت ولایه علی بن ابیطالب علیه السلام)

سعید;5654 نوشت:
باسمه تعالی

اولا- در آیه « النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»
" انفس مؤمنين"، يعنى خود مؤمنين، و بنا بر اين، معناى" أولى بودن رسول خدا (ص) به مؤمنين از خود مؤمنين" اين است كه آن جناب اختياردارتر نسبت به مؤمنين است از خود مؤمنين، و معناى اولويت اين است كه فرد مسلمان هر جا امر را دائر ديد بين حفظ منافع رسول خدا (ص) و حفظ منافع خودش، بايد منافع رسول خدا (ص) را مقدم بدارد.
و بنا بر اين معناى آيه اين مى‏شود كه مؤمن هر حق و منافعى كه براى خودش قائل است، اگر حفظ جان خويش است و اگر دوست داشتن خودش است، و اگر براى خود حرمتى قائل است، و اگر استجابت دعوت است، و اگر به كار بردن اراده خويش است، هر چه باشد، رسول خدا (ص) مقدم بر او است، يعنى هر جا كه امر دائر شد بين حفظ جان رسول خدا (ص)، يا جان خودش، يا بين دوست داشتن رسول خدا (ص)، يا دوست داشتن خودش، و همچنين ساير موارد ديگر، جانب رسول خدا (ص) را بر جانب خود ترجيح دهد.
در نتيجه، اگر در هنگام خطر، جان رسول خدا (ص) در مخاطره قرار گيرد، يك فرد مسلمان موظف است كه با جان خود سپر بلاى آن جناب شود و خود را فدايش كند.
و همچنين در تمامى امور دنيا و دين، رسول خدا (ص) أولى و اختياردارتر است، و اينكه گفتيم در تمامى امور دنيا و دين، به خاطر اطلاقى است كه در جمله" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" هست.
ثانیا:پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم جمله ای که فرمودند این است که :«الست اولی منکم بانفسکم» که آیه مورد بحث همان معنا را بیان می کند.سپس حضرت پس از اعتراف مردم این جمله را می فرماید که :من کنت مولاه فهذا علی مولاه
اینجا دو احتمال است:
1- مراد از مولی معنایی باشد که متناسب با صدر کلام است یعنی صاحب اختیار، به قرینه تناسب صدر و ذیل کلام که در اینصورت ادعای شیعه ثابت می شود.
2- مراد از مولی غیر از معنای اول باشد در این صورت پیامبر مردم را با کلامی خطاب کرده که بر خلاف قرائن حالیه و مقالیه است و هیچ قرینه ای هم در کلام بر مقصود خود که معنای دوم باشد قرار نداده است که این کار از پیامبر محال است و این سزاوار فردی جاهل است.

در ضمن اینکه گفته شد «النبی» مشعر علیت است صحیح،یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن جهت که نبی است، اختیاردارتر به خود مومنین است اما دیگر نمی رساند تنها پیامبر این امتیاز را داراست ونه فرد دیگر که در غیر این صورت باید می فرمود «انما النبی ...» لذا محذوری وجود ندارد که ولایت حضرت امیر المومنین علیه السلام با کلام پیامبر

صلی الله علیه و آلهکه فرمودند :«من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ثابت شود و کلام پیامبر صلی الله علیه و آلهبنابر نص قرآن «ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا» مطاع است.(فثبت ولایه علی بن ابیطالب علیه السلام)

بسمه تعالی

متشکرم که به سوال بنده پاسخ داده اید. اما در این آیه شریفه عبارت " أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ" آمده. آیا این خود قرینه ای برای انحصار حکم آیه به شخص خود نبی اکرم (ص) نیست، چون ضمیر «ـهُ» تنها میتواند به خود پیغمبر راجع باشد؟
عبارت نوشتار بالا درباره این شبهه این هست:
"ثانیاً، در آیة کریمه نبوّت خاصّة پیامبر اسلام، که أئمه فاقد آنند، مطرح است؛ به عبارت دیگر «ال» در کلمة «النّبیّ» که در آیه آمده، «الف و لام عهد» است، زیرا در ادامة آیه که می فرماید: «وَ ازْواجُهُ أُمَّهاتُهُم= و همسرانش مادران ایشانند» ضمیره «ـهُ» به خود پیامبر راجع است و مثبت این معنی است که منظور «النّبیّ» شخص پیامبر اسلام ُ است، نه عموم انبیاء و آن حضرت بر مؤمنان به سبب نبوت خاصه اش «اولویت» یافته است؛ و خلاف نیست که ائمه دارای آن نبوت نبوده و در نتیجه از آن اولویت نسبت به مؤمنان بر خوردار نخواهند بود. همچنین اگر ادعا شود اولویت ائمه، درجه و مرتبه ای نازلتر از اولویت پیامبر است، یادآوری می کنیم که مفهوم «اولویت بر نفس یعنی ترجیح دادن خواست پیامبر بر خواستة خود» مفهومی ذو مراتب و تشکیک پذیر از قبیل اعلمیت، افضلیت، نوارنیت و ...... نیست تا بتوان برای آن مراتب و درجات مختلف ادعا کرد"

باسمه تعالی
با سلام

اگر خوب دقت شود جواب شبهات داده شده است:

1- آیه مورد بحث انحصار را نمی رساند بلکه علت را می رساند. یعنی علت اختیاردارتر بودن پیامبر نبوت خاصه اوست.محال نیست که یک چیزی چند سبب داشته باشد و علت، علت منحصره نباشد لذا علت اختیاردارتر بودن حضرت علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله همان ولایتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم اعلام کرد. و جمله « ازواجه امهاتهم » در مقام بیان حکم شرعی است و معنايش اين است كه همانطور كه احترام مادر، بر هر مسلمان واجب، و ازدواج با او حرام است، همچنين احترام همسران رسول خدا (ص) بر همه آنان واجب، و ازدواج با آنان بر همه حرام است، و در آيات بعد هم به مساله حرمت نكاح با آنان تصريح نموده و مى‏فرمايد" وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً".
در علوم معانی و بیان چگونگی دلالت کلام بر انحصار آمده که آیه مذکور هیچکدام از آن موارد نمی باشد.و قرآن هم موافق با ادبیات عرب است پس آیه مذکور دلالت بر انحصار ندارد.
2- مستشکل مغالطه کرده است و آن اینکه اولویت را منحصر به پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته و تنها علت اولویت را نبوت خاصه قلمداد کرده است و حال آنکه همانطور که گفته شد علت منحصره نیست. و او بر همان مبنا به سبب محذوری که لازم می آید،معنای کلمه مولی را دوست گرفته است.که وقتی انحصار رد شد ملزوم آن هم مردود است یعنی « مولی» به معنای دوست نیست.بلکه به معنای صاحب اختیار است.


موضوع قفل شده است