جمع بندی راز اقبال و ادبار قلبها نسبت به هم چیست ؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راز اقبال و ادبار قلبها نسبت به هم چیست ؟

سلام :Gol:
گاهی به کسی میرسی و ناخواسته شیفته اش می شوی و گاهی فردی را ملاقات میکنی و در همان نگاه اول حس انزجار نسبت به او به تو دست می دهد .
چرا بعضی قلبها به هم میل دارند و برخی میلی ندارند و حتی متنفرند ؟
والله الموفق

با نام الله

کارشناس: استاد بصیر

[="Tahoma"][="Navy"]

حامد;344423 نوشت:
سلام :gol:
گاهی به کسی میرسی و ناخواسته شیفته اش می شوی و گاهی فردی را ملاقات میکنی و در همان نگاه اول حس انزجار نسبت به او به تو دست می دهد .
چرا بعضی قلبها به هم میل دارند و برخی میلی ندارند و حتی متنفرند ؟
والله الموفق


باسلام و عرض ادب
علاقه مند شدن به شخص، یا منزجر شدن از او، با نگاه اول یا معاشرتی کوتاه، هیچ کدام، نمی تواند معیار و ملاکی بر صدقِ مدعای ما باشد که فلان شخص آدم خوبی بوده چون من به او میل پیدا کردم یا فلانی انسان بد ذاتی است چون من از او خوشم نیامده است.
این گونه حب و بغضها معمولا در اثر استدلالهای مضمری و پنهانی است که در درون آدمی رخ می دهد و انسان از آن غافل است و از روی آن نتیجه گیری می کند و از آن شخص، خرسند یا بی زار می شود، اگر کمی دقت کند متوجه خواهد شد که این حالت درونی به خاطر استدلالی درونی و سریع بوده است، نه این که با نگاه، به خوب یا بد بودنِ آن شخص پی برده باشد و هیچ اتفاقی دیگر در بین نبوده باشد.
مثلا ممکن است من از بعضی صداهای افراد خوشم بیاید، وقتی شخصی را می بینم، ناخودآگاه از او خوشم می آید،(و خودم از علت آن غافلم که چرا به او مجذوب شده ام) در حالی که این علاقه، به خاطر صدای زیبا و لحن صحبتی اوست، یا به خاطر چهره ی زیبا، یا خوش اندام بودن، قشنگ راه رفتن، خوش برخورد بودن، صورت کشیده یا گردی داشتن، بینی کوتاه یا بلند داشتن و یا هزاران علت مختلف که در جسم او یا حالات او مشاهده می کنم و با طبع من سازگار یا ناسازگار است و با سلیقه من موافق یا مخالف است.
از این رو نمی توان، اینگونه حب و بغضها را ملاک قرار داد و بر طبق آن، قضاوت نمود که پس فلانی آدم خوبی است یا آدم بدی است، بلکه باید دید که چه شده است من از این شخص خوشم می آید، آیا استدلال من منطقی است؟ آیا اگر کسی صدای خوشی نداشت، یا چهره ای نامتعارف داشت، دلیل بر بد بودن آن شخص خواهد شد؟
همچنین علم قیافه شناسی یا چهره شناسی، علمی است که کلیت نداشته و نمی تواند بر اساس آن قضاوت کرد که فلانی به خاطر فلان قیافه، آدم کودنی است و من هم با اولین نگاه، این حالت برایم ایجاد شد. این گونه برداشتها و قضاوتها هرگز صحیح نبوده و نیاز به استدلال محکم و منطقی دارد.

[/]

بصیر;345213 نوشت:
علاقه مند شدن به شخص، یا منزجر شدن از او، با نگاه اول یا معاشرتی کوتاه، هیچ کدام، نمی تواند معیار و ملاکی بر صدقِ مدعای ما باشد که فلان شخص آدم خوبی بوده چون من به او میل پیدا کردم یا فلانی انسان بد ذاتی است چون من از او خوشم نیامده است. این گونه حب و بغضها معمولا در اثر استدلالهای مضمری و پنهانی است که در درون آدمی رخ می دهد و انسان از آن غافل است و از روی آن نتیجه گیری می کند و از آن شخص، خرسند یا بی زار می شود، اگر کمی دقت کند متوجه خواهد شد که این حالت درونی به خاطر استدلالی درونی و سریع بوده است، نه این که با نگاه، به خوب یا بد بودنِ آن شخص پی برده باشد و هیچ اتفاقی دیگر در بین نبوده باشد.

سلام
با توجه به اینکه می دانیم در این عالم خدا همه چیز حساب دارد ما قصد داشتیم معیارهای این موضوع را از قشر تا مغز برایمان بفرمایید
اما از جواب شما برادر عزیز چیزی دستگیر آدم نمی شود
والله الموفق

حامد;345235 نوشت:
با توجه به اینکه می دانیم در این عالم خدا همه چیز حساب دارد

حساب حساب قلوب مومنین است و بوی تعفن قلوب کافرین

فکر نسبت به موجشونه +یا-

**عبدالله**;345287 نوشت:
حساب حساب قلوب مومنین است و بوی تعفن قلوب کافرین

سلام
این یک معیار خوبی است
زیرش می نویسیم :
معیار اول : ایمان و کفر
قبوله ؟
دومیش چیه ؟
والله الموفق

mohamad hamzeh;345291 نوشت:
فکر نسبت به موجشونه +یا-

سلام
موج ؟ موج چی برادر ؟ دقیق بفرمایید
والله الموفق

برادر حامد

هرچه هست حب و بغض علیست علیه السلام

قلوب محبین علی انچنان نور افشانی می کنند که نورشان هر چشم بینائی را جذب می کند و برعکس خفاشها از ان گریزانند

و به همین دلیل محبان علی که ولایت دارند وقتی هم را می بینند و یا حتی اسم هم را بدون دیدن از دور می شنوند به هم جلب می شوند

و برعکس دشمنان علی چون دشمنی آنها بار معصیت سنگینی بر دوششان قرار داده و به قول معروف موج منفی شدیدی دارند باعث انزجار دوستان علی می شوند و بالطبع هم جنسان خود را جذب می کنند

و صد البته این قاعده ای کلی نیست و لیکن محکم و ثابت شده

**عبدالله**;345538 نوشت:
برادر حامد هرچه هست حب و بغض علیست علیه السلام قلوب محبین علی انچنان نور افشانی می کنند که نورشان هر چشم بینائی را جذب می کند و برعکس خفاشها از ان گریزانند و به همین دلیل محبان علی که ولایت دارند وقتی هم را می بینند و یا حتی اسم هم را بدون دیدن از دور می شنوند به هم جلب می شوند و برعکس دشمنان علی چون دشمنی آنها بار معصیت سنگینی بر دوششان قرار داده و به قول معروف موج منفی شدیدی دارند باعث انزجار دوستان علی می شوند و بالطبع هم جنسان خود را جذب می کنند و صد البته این قاعده ای کلی نیست و لیکن محکم و ثابت شده

سلام
معیار دوم :
حب و بغض علی ع

خوبه ؟
والله الموفق

حامد;345235 نوشت:
سلام
با توجه به اینکه می دانیم در این عالم خدا همه چیز حساب دارد ما قصد داشتیم معیارهای این موضوع را از قشر تا مغز برایمان بفرمایید
اما از جواب شما برادر عزیز چیزی دستگیر آدم نمی شود
والله الموفق

سلام برادر عزیز حامد آقا
وقتی اصل این قضیه، نمی تواند حجیت برای همه کس و همه جا داشته باشد، چگونه بنده معیار ارائه کنم.
ظاهرا شما توجه نکردید که بنده در مقام ردّ این ادعا برآمدم. اگر دلایل را قبول ندارید آنها را بررسی کنید تا ببینیم که حقیقت چیست.
صرف دیدنِ ظاهر اشخاص، نمی تواند حجت برای حب و بغض های درونی ما باشد.
شما ممکن است یک شیعه ای را ببینی ولی از او خوشتان نیاید، وقتی خوب دقت کنی، می بینی که عدم تمایل شما به این شخص یک امر شیطانی بوده که قضاوت نابه جا کرده ای، مثلا این شخص،بلد نبوده خوب صحبت کند، یا چهره ای جذاب نداشته، من خیلی ها را می شناسم که انسانهای شیعه و خوبی هستند، اما نسبت به بعضی خوبان، تمایل و جذبه ای ندارند، وقتی موشکافی می کنی، متوجه می شوی به خاطر یک امر مادی، این حالت را برایش ایجاد نموده است که این معیار و ملاک نمی تواند قرار بگیرد.
بلی، من فقط یک طریق را در حب و بغض، قبول دارم که می تواند ملاک باشد و آن این که با ترک گناه و معاصی، اهل دل بشوی، تا بتوانی نورانیت افراد را با نگاه اول ببینی.
شما می دانید اگر ما به حب و بغضهای همین شیعیان حجت بدهیم و بگوییم: آقا شما از هر که دیدید و خوشتان آمد، او اهل معرفت و نور است، آن وقت می دانید چه انحرافاتی پیش خواهد آمد.
خیلی ها نسبت به شیعیان دیگر، کینه به دل می گیرند، یا بعضی افراد را چنان به عرش می رسانند که خودِ طرف هم باور نخواهد کرد.

آیا شده بعضی افراد را ببینی و بگویی عجب انسان نورانی است؟! آیا نورانیت افراد را می شود از عکسشان فهمید؟ مسلم است که نمی توان. اما خیلی ها این برداشت را دارند. یا مثلا شخصی را می بینند که پوست او سفید، محاسنی سفید، عمامه ای مشکی بر سر، چهره ای بشاش دارد، می گویند: عجب مرد نورانی است. درحالی که ممکن است یک انسان حقه باز باشد، ولی به خاطر اخلاق معاشرتی ای که دارد، و ظاهر صالحین را دارد، مردم بگویند او نورانی است. وقتی بیشتر با او آشنا می شوند متوجه عقاید غلط او خواهند شد.
پس دیدن چهره و حاصل شدنِ اقبال و ادبار، نمی تواند حجیت بر صحت حب و بغض ها داشته باشد.
عرض کردم مگر این که خودِ فرد، از اولیای الهی باشد که او می تواند به اذن الله، حب و بغضش ملاک قرار گیرد.
من و شما اگر به اولیای الهی علاقه مندیم، به خاطر اخلاق ظاهری زیبا، و اعتقادات صحیح و ارتباط او با خداست.
حال اگر من مردی از اولیای الهی را ببینم و او را نشناسم و گمان کنم، فردی عادی است، و به او علاقه من نشوم، دلیل بر بد بودن او می شود؟
در حالی که این حالت بسیار اتفاق افتاده، مثلا یکی از محبین امام رضا علیه السلام در حمام بود و امام رضا هم به حمام رفته و مشغول استحمام بود، در حالی که امام را نمی شناخت، وقتی به از امام درخواست کرد که او را دلاکی کند، امام پذیرفت، عده ای وارد حمام شدند که امام را می شناختند، به این شخص که زیر دلاکی امام واقع شده بود، اشاره کردند که این امام است و به امام سلام دادند: السلام علیک یا علی بن موسی، تا این اتفاق را مشاهده کرد، بسیار شرمنده شد، و از امام معذرت خواهی کرد، اما امام به کار خود ادامه و او را دلداری می دادند.
پس برای هر کس، با برخورد اول، اگر اقبال و ادباری حاصل شد، نمی تواند ملاک حقانیت یا عدم حقانیت واقع شود، مگر این که در این برخورد، صفات صالحین را در او ببیند و به خاطر این صفات مجذوب او شود.

بصیر;345666 نوشت:
آیا شده بعضی افراد را ببینی و بگویی عجب انسان نورانی است؟!

جناب استاد بصیر

این انوار با چشم سر قابل رویت نیست
از جمله نور ولایت که در افراد بسیار واضح است
ولی این نورها با چشم سر رویت نمی شوند
و به سفیدی و سیاهی چهره هم ربطی ندارد

بصیر;345666 نوشت:
وقتی اصل این قضیه، نمی تواند حجیت برای همه کس و همه جا داشته باشد، چگونه بنده معیار ارائه کنم. ظاهرا شما توجه نکردید که بنده در مقام ردّ این ادعا برآمدم. اگر دلایل را قبول ندارید آنها را بررسی کنید تا ببینیم که حقیقت چیست. صرف دیدنِ ظاهر اشخاص، نمی تواند حجت برای حب و بغض های درونی ما باشد.

سلام برادر گرامی
بنده کجا از حجیت حرف زدم و کجا گفتم حس دوستی یا دشمنی با کسی که اورا دیدیم صحیح است
مثل اینکه شما بزرگوار با یک ذهنیت خاص به مطلب ما نگاه کرده اید وگرنه در مطلب ما شاهدی بر مطلب شما نیست
ما گفته ایم این چنین است حالا راز و رمزش چیست ؟
شما بگو یک اشتباه
خوب یکی می آید می گوید ولایت امیر مومنان ع
یکی حرف دیگر
بالاخره می خواهیم بحث کنیم نه
تا سره از ناسره مشخص بشود
معیارهای اصیل و عمیق بیان بشود
معیارهای ظاهری وحتی اشتباهات روشن گردد
لطفا خوشبینانه به بحث نگاه فرمایید
والله الموفق

با سلام

بحث جالبي است اما بايد دانست اين امر نسبي است و اكتساب نيز علاوه بر وراثت در تمايل و تنافر از افراد دخيل است اما حديث بسيار جالبي در اين باره وارد شده است :

عن أبي المفضل، قال حدثنا جعفر بن محمد أبو القاسم الموسوي العلوي في منزله بمكة، قال حدثنا عبيد الله بن أحمد بن نهيك، قال حدثنا عبد الله بن جبلة، عن حميد بن شعيب الهمداني، عن جابر بن يزيد، عن أبي جعفر محمد بن علي )عليه السلام(، قال لما احتضر أمير المؤمنين )عليه السلام( جمع بنيه حسنا و حسينا و ابن الحنفية و الأصاغر من ولده، فوصاهم و كان في آخر وصيته يا بني، عاشروا الناس عشرة إن غبتم حنوا إليكم، و إن فقدتم بكوا عليكم. يا بني، إن القلوب جنود مجندة، تتلاحظ بالمودة، و تتناجى بها، و كذلك هي في البغض، فإذا أحببتم الرجل من غير خير سبق منه إليكم فارجوه، و إذا أبغضتم الرجل من غير سوء سبق منه إليكم فاحذروه.امالي طوسي

يعني؛ اي پسران من! با مردم به گونه اي آميزش و معاشرت داشته باشيد كه اگر از نظرشان دور شديد دل در هواي شما داشته باشند و اگر پنهان شديد بر شما بگريند، اي پسران من براستي كه دلها لشكرهايي هستند صف بسته كه با دوستي و مودت با يكديگر پيوسته و همراز مي شوند، و در بغض و دشمني هم همين گونه هستند، پس هر گاه مردي را (بي جهت) بدون آنكه خبري از جانب او به سوي شما سبقت گرفته باشد دوست داشتيد به او اميدوار شويد، و اگر مردي را (بي جهت) بدون آنكه بدي و شري از سوي او به شما رسيده باشد مبغوض و دشمن داريد از او دوري جسته و برحذر باشيد.

روى الصفار في البصائر بأسانيد عن أبي عبد الله عليه السلام قال: جاء رجل إلى أمير المؤمنين عليه السلام فقال: و الله يا أمير المؤمنين عليه السلام إني لأحبك، فقال:
كذبت، فقال الرجل: سبحان الله كأنك تعرف ما في قلبي؟ فقال علي عليه السلام:

إن الله خلق الأرواح قبل الأبدان بألفي عام، ثم عرضهم علينا فأين كنت لم أرك.


و عن عمارة قال: كنت جالسا عند أمير المؤمنين إذ أقبل رجل فسلم عليه ثم قال: يا أمير المؤمنين و الله إني لأحبك فسأله ثم قال له: إن الأرواح خلقت قبل الأبدان بألفي عام، ثم أسكنت الهواء فما تعارف منها ثم ائتلف هيهنا، و ما تناكر منها ثم اختلف هيهنا، و إن روحي أنكر روحك.

روى الصدوق (ره) في معاني الأخبار بإسناده إلى أبي بصير قال: دخلت على أبي عبد الله عليه السلام و معي رجل من أصحابنا، فقلت له
جعلت فداك يا بن رسول الله إني لأغتم و أحزن من غير أن أعرف لذلك سببا؟ فقال عليه السلام: إن ذلك الحزن و الفرح يصل إليكم منا لأنا إذا دخل علينا حزن أو سرور كان ذلك داخلا عليكم، لأنا و إياكم من نور الله تعالى فجعلنا و طينتنا و طينتكم واحدة، و لو تركت طينتكم كما أخذت لكنا و أنتم سواء، و لكن مزجت طينتكم بطينة أعدائكم فلو لا ذلك ما أذنبتم ذنبا أبدا، قال: قلت: جعلت فداك فتعود طينتنا و نورنا كما بدء؟ فقال: أي و الله يا عبد الله أخبرني عن هذا الشعاع الزاخر من القرص إذا طلع أ هو متصل به أم بائن منه؟ فقلت له: جعلت فداك بل هو بائن منه، فقال:
أ فليس إذا غابت الشمس و سقط القرص عاد إليه فاتصل به كما بدء منه؟ فقلت له:

نعم، فقال: كذلك و الله شيعتنا من نور الله خلقوا و إليه يعودون، و الله إنكم لملحقون بنا يوم القيامة و إنا لنشفع و نشفع، و الله إنكم لتشفعون فتشفعون، و ما من رجل منكم إلا و سترفع له نار عن شماله، و جنة عن يمينه فيدخل أحباؤه الجنة و أعداءه النار، فتأمل و تدبر في هذا الحديث فإن فيه أسرارا غريبة.مرات العقول



الحسين بن سعيد الاهوازي رفعه الى أبي عبد الله قال: الأرواح جنود مجندة تلتقي فتتشام كما تتشام الخيل، فما تعارف منها ائتلف وما تناكر منها اختلف، ولو أن مؤمنا جاء الى مسجد فيه أناس كثير ليس فيهم إلا مؤمن واحد لمالت روحه إلى ذلك المؤمن حتى يجلس إليه

وقال الصادق
عليه السلام: إن الله تعالى آخى بين الارواح في الاظلة قبل أن يخلق الابدان بألفي
عام، فلو قد قام قائمنا أهل البيت لورث الاخ الذي آخى بينهما في الاظلة ولم يرث
الاخ من الولادة. وقال الصادق عليه السلام: إن الارواح لتلتقي في الهواء فتتعارف
وتساءل، فإذا أقبل روح من الارض قالت الارواح: دعوه، فقد أفلت من هول عظيم، ثم
سألوه ما فعل فلان ؟ وما فعل فلان ؟ فكلما قال: قد بقي، رجوه أن يلحق بهم، وكلما
قال: قد مات، قالوا: هوى، هوى. ثم قال قدس سره: والاعتقاد في الروح أنه ليس من جنس
البدن، فإنه خلق آخر لقوله تعالى: " ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارك الله أحسن الخالقين .بحار



الفرع السابع : في تعارف الأرواح


4790 -
(مسلم ابوداود) أبو هريرة -: أَنَّ رسولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قال : «الأرواحُ جُنُود مُجَنَّدَة ، فما تَعَارَفَ منها ائتَلَفَ ، وما تَنَاكَرَ منها اختلفَ».


وفي رواية يرفعه قال : «الناسُ مَعَادِن كمعادِنِ الذَّهَبِ والفِضَّةِ ، [خيارُهم في الجاهلية خيارُهم في الإِسلام] إِذا فَقُهُوا ، والأرواح جنود مجنَّدة... الحديث». أخرجه مسلم ، وأبو داود.




[شَرْحُ الْغَرِيبِ]


الأرواح جنود مجندة : معناه : الإخبار عن مبدء كون الأرواح[ص:560] وتقدمها على الأجساد ، فأعلم النبي -صلى الله عليه وسلم- أنها خلقت أول خلقها على قسمين : من ائتلاف ، واختلاف ، كالجنود المجندة إذا تقابلت وتواجهت ، ومعنى تقابل الأرواح : ما جعلها الله عليه من السعادة والشقاوة في مبدأ الكون والخلقة ، يقول : إن الأجساد التي فيها الأرواح تلتقي في الدنيا ، فتأتلف وتختلف على حسب ما جعلت عليه من التشاكل أو التنافر في بدء الخلقة ، ولهذا ترى الخير يحب الأخيار ويميل إليهم ، والشرير يحب الأشرار ويميل إليهم.



عن الحارث بن عميرة قال : قدمت إلى سلمان إلى المدائن فوجدته فى مدبغة له يعرك إهابا بكفيه ، فلما سلمت عليه قال : مكانك حتى أخرج إليك ، قلت : والله ما أراك تعرفنى قال : بلى ، قد عرفت روحى روحك قبل أن أعرفك فإن الأرواح جنود مجندة فما تعارف منها فى الله ائتلف ، وما كان منها فى غير الله اختلف (ابن عساكر) [كنز العمال 37128]

عن سلمان قال قال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - : الأرواح جنود مجندة ، فما تعارف منها فى الله ائتلف وما تناكر منها فى الله اختلف ، إذا ظهر القول ، وخزن العمل ، وائتلفت الألسنة ، وتباغضت القلوب ، وقطع كل ذى رحم رحمه ، فعند ذلك لعنهم الله فأصمهم وأعمى أبصارهم (الحسن بن سفيان ، وابن عساكر) [كنز العمال 24740]

عن ابن عمر قال : قال عمر بن الخطاب لعلى بن أبى طالب : يا أبا الحسن ربما شهدت وغبنا وربما شهدنا وغبت ، ثلاث أسألك عنهن هل عندك منهن علم قال على : وما هن قال الرجل يحب الرجل ولم ير منه خيرا والرجل يبغض الرجل ولم ير منه شرا ، قال على ، نعم ، قال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - : إن الأرواح فى الهواء جنود مجندة تلتقى فتشام فما تعارف منها ائتلف وما تناكر منها اختلف ، قال : واحدة والرجل يتحدث بالحديث نسيه أو ذكره قال على : سمعت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يقول : ما من القلوب قلب إلا وله سحابة كسحابة القمر ، بينا القمر يضىء إذ علته سحابة فأظلم إذ تجلت ، قال عمر : اثنتان والرجل يرى الرؤيا فمنها ما يصدق ومنها ما يكذب قال : نعم سمعت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يقول : ما من عبد ولا أمة ينام فيستثقل نوما إلا يعرج بروحه فى العرش ، فالتى لا تستيقظ إلا عند العرش فتلك الرؤيا التى تصدق ، والتى تستيقظ دون العرش فهى الرؤيا


وروت عائشة في سبب هذا الحديث. أن
مخنثا قدم المدينة فنزل على مخنث من غير أن يعلم أنه مخنث، فبلغ ذلك النبي صلى الله

عليه وآله فقال: الارواح جنود مجندة (الحديث).

يعني ارواح قبل از دنيا يا در خواب باهم روابطي داشته اند و در اين دنيا هم جذب مشابه خود ميشوند !
ونمونه بارز آن را در افرادي ميبينيم كه ناخواسته جذب ديگري ميشوند و هنگاميكه از آنها علتش را سوال ميكينم ميگويند نميدانم ولي از همان اول از او خوشم آمد ومهرش به دلم نشست و بالعكس ....

حامد;344423 نوشت:

گاهی به کسی میرسی و ناخواسته شیفته اش می شوی و گاهی فردی را ملاقات میکنی و در همان نگاه اول حس انزجار نسبت به او به تو دست می دهد .


به نظر من این بستگی به علایق شخصی خود آدم داره .مثلا ممکنه من به صدا ،چهره و یا لحن و گفتار خاصی علاقه مند باشم و وقتی با کسی برخورد می کنم که یکی از این زیباییها رو در وجودش حس می کنم ناخواسته ازش خوشم میاد .
اما تجربه نشون داده که این حسها اصلا قابل اعتماد نیستند . گاهی وقتها که تصاویر قاتلها و جنایتکارهاو....در رسانه ها می بینیم اصلا چهره شون نشون نمیده که این جنایتها رو مرتکب شده باشند .به عنوان نمونه من وقتی برای اولین بار تو تلویزیون تصویر عبدالمالک ریگی لعنت الله علیه رو دیدم با خودم گفتم انصافا اگه من این چهره رو قبلا می دیدم فکر می کردم آدم خیلی خوبی باشه.
در کل این حس شیفتگی یا تنفر در اولین برخورد با کسی که نسبت بهش هیچ شناختی نداریم ممکنه برای خیلیها پیش بیاد و دلیلش هم معیارهایی است که هر کس از ارزشها و ضد ارزشها برای خودش داره و وجود اونها رو در طرف مقابل حس میکنه .
من فکر می کنم شاید این یکی از دسیسه های شیطان باشه برای قضاوت عجولانه و بیراهه رفتن ما. پس باید به این حسهای غیر منطقی توجهی نکنیم و تا با کسی معاشرت نکردیم و از همه خصوصیاتش مطلع نشدیم به صرف همون یک ویژگی خوب یا بدی که ما رو نسبت بهش حساس کرده در موردش قضاوت نکنیم.

خیر البریه;345906 نوشت:
الأرواحُ جُنُود مُجَنَّدَة ، فما تَعَارَفَ منها ائتَلَفَ ، وما تَنَاكَرَ منها اختلفَ».
خیر البریه;345906 نوشت:
الناسُ مَعَادِن كمعادِنِ الذَّهَبِ والفِضَّةِ
خیر البریه;345906 نوشت:
عن الحارث بن عميرة قال : قدمت إلى سلمان إلى المدائن فوجدته فى مدبغة له يعرك إهابا بكفيه ، فلما سلمت عليه قال : مكانك حتى أخرج إليك ، قلت : والله ما أراك تعرفنى قال : بلى ، قد عرفت روحى روحك قبل أن أعرفك فإن الأرواح جنود مجندة فما تعارف منها فى الله ائتلف ، وما كان منها فى غير الله اختلف (ابن عساكر) [
خیر البریه;345906 نوشت:
الأرواح جنود مجندة ، فما تعارف منها فى الله ائتلف وما تناكر منها فى الله اختلف ، إذا ظهر القول ، وخزن العمل ، وائتلفت الألسنة ، وتباغضت القلوب ، وقطع كل ذى رحم رحمه ، فعند ذلك لعنهم الله فأصمهم وأعمى أبصارهم
خیر البریه;345906 نوشت:
يا أبا الحسن ربما شهدت وغبنا وربما شهدنا وغبت ، ثلاث أسألك عنهن هل عندك منهن علم قال على : وما هن قال الرجل يحب الرجل ولم ير منه خيرا والرجل يبغض الرجل ولم ير منه شرا ، قال على ، نعم ، قال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - : إن الأرواح فى الهواء جنود مجندة تلتقى فتشام فما تعارف منها ائتلف وما تناكر منها اختلف ، قال : واحدة والرجل يتحدث بالحديث نسيه أو ذكره قال على : سمعت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يقول : ما من القلوب قلب إلا وله سحابة كسحابة القمر ، بينا القمر يضىء إذ علته سحابة فأظلم إذ تجلت ، قال عمر : اثنتان والرجل يرى الرؤيا فمنها ما يصدق ومنها ما يكذب قال : نعم سمعت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يقول : ما من عبد ولا أمة ينام فيستثقل نوما إلا يعرج بروحه فى العرش ، فالتى لا تستيقظ إلا عند العرش فتلك الرؤيا التى تصدق ، والتى تستيقظ دون العرش فهى الرؤيا

سلام
با تشکر از جناب خیر البریه روایات شریف و ارزشمندی در بحث را مطرح فرمودند . فکر میکنم روی این روایات بحث کنیم خیلی خوب است .

معصومه جان;345908 نوشت:
به نظر من این بستگی به علایق شخصی خود آدم داره .مثلا ممکنه من به صدا ،چهره و یا لحن و گفتار خاصی علاقه مند باشم و وقتی با کسی برخورد می کنم که یکی از این زیباییها رو در وجودش حس می کنم ناخواسته ازش خوشم میاد . اما تجربه نشون داده که این حسها اصلا قابل اعتماد نیستند . گاهی وقتها که تصاویر قاتلها و جنایتکارهاو....در رسانه ها می بینیم اصلا چهره شون نشون نمیده که این جنایتها رو مرتکب شده باشند .به عنوان نمونه من وقتی برای اولین بار تو تلویزیون تصویر عبدالمالک ریگی لعنت الله علیه رو دیدم با خودم گفتم انصافا اگه من این چهره رو قبلا می دیدم فکر می کردم آدم خیلی خوبی باشه. در کل این حس شیفتگی یا تنفر در اولین برخورد با کسی که نسبت بهش هیچ شناختی نداریم ممکنه برای خیلیها پیش بیاد و دلیلش هم معیارهایی است که هر کس از ارزشها و ضد ارزشها برای خودش داره و وجود اونها رو در طرف مقابل حس میکنه . من فکر می کنم شاید این یکی از دسیسه های شیطان باشه برای قضاوت عجولانه و بیراهه رفتن ما. پس باید به این حسهای غیر منطقی توجهی نکنیم و تا با کسی معاشرت نکردیم و از همه خصوصیاتش مطلع نشدیم به صرف همون یک ویژگی خوب یا بدی که ما رو نسبت بهش حساس کرده در موردش قضاوت نکنیم.

سلام
این هم یک معیاری است و توصیه خوبی هم آخرش بود
یک جورایی از مجموع بحث شاید تا اینجا بشه استنباط کرد که :
جذب و دفع میان افراد ، معیارهای دوگانه ظاهری و باطنی می تواند داشته باشد
یعنی دو معیار مستقل داریم که هردو می توانند کارکرد خودشان را داشته باشند جدا
تا جایی که می تواند این دو معیار به حسب واقع متضاد هم باشند مثل اینکه آدم خوش چهره ای را دوست بداری که به شدت با باروهای تو دشمن باشد . لذا جای تعجب نیست چرا ؟ چون معیارها متفاوت است
فقط یک سوال می ماند : چرا ظواهر می توانند غلط انداز باشند مگر ظاهر حکایتگر باطن نیست ؟
نظر دوستان چیست ؟
والله الموفق

خیر البریه;345906 نوشت:
إن ذلك الحزن و الفرح يصل إليكم منا لأنا إذا دخل علينا حزن أو سرور كان ذلك داخلا عليكم، لأنا و إياكم من نور الله تعالى فجعلنا و طينتنا و طينتكم واحدة، و لو تركت طينتكم كما أخذت لكنا و أنتم سواء، و لكن مزجت طينتكم بطينة أعدائكم فلو لا ذلك ما أذنبتم ذنبا أبدا، قال: قلت: جعلت فداك فتعود طينتنا و نورنا كما بدء؟ فقال: أي و الله يا عبد الله أخبرني عن هذا الشعاع الزاخر من القرص إذا طلع أ هو متصل به أم بائن منه؟ فقلت له: جعلت فداك بل هو بائن منه، فقال: أ فليس إذا غابت الشمس و سقط القرص عاد إليه فاتصل به كما بدء منه؟ فقلت له: نعم، فقال: كذلك و الله شيعتنا من نور الله خلقوا و إليه يعودون، و الله إنكم لملحقون بنا يوم القيامة و إنا لنشفع و نشفع، و الله إنكم لتشفعون فتشفعون، و ما من رجل منكم إلا و سترفع له نار عن شماله، و جنة عن يمينه فيدخل أحباؤه الجنة و أعداءه النار، فتأمل و تدبر في هذا الحديث فإن فيه أسرارا غريبة.مرات العقول

این بخش سخنان بنده رو تایید نمود

حامد;345913 نوشت:
فقط یک سوال می ماند : چرا ظواهر می توانند غلط انداز باشند مگر ظاهر حکایتگر باطن نیست ؟

شخص بیننده اگر کمالات نفسانی را کسب کرده باشد نگاهش همچون شمشیری ظاهر را شکافته و به باطن می نگرد و هیچگاه فریب نمی خورد
توجه به ظاهر دلیل نقص در کمالات بیننده است

کما اینکه معصوم علیه السلام به این مضمون می فرمایند که از زیرکی مومن بترسید زیرا که او با چشمان خدا می نگر

**عبدالله**;345932 نوشت:
شخص بیننده اگر کمالات نفسانی را کسب کرده باشد نگاهش همچون شمشیری ظاهر را شکافته و به باطن می نگرد و هیچگاه فریب نمی خورد توجه به ظاهر دلیل نقص در کمالات بیننده است کما اینکه معصوم علیه السلام به این مضمون می فرمایند که از زیرکی مومن بترسید زیرا که او با چشمان خدا می نگر

سلام
نمیشه بر اساس نوادر حکمی کرد
والله الموفق

حامد;345913 نوشت:
چرا ظواهر می توانند غلط انداز باشند مگر ظاهر حکایتگر باطن نیست ؟

سلام
خوب است جواب این سوال را بدهم
ظواهر بر اساس خلقت اولیه است
این خلقت اغلب زیبا است و غالبا این خلقت اولیه ظاهری جسمانی بر همان مبنای خود به پیش می رود .
اما از این خلقت اولیه روحی پدید می آید که زشتی و زیبایی ، نور و ظلمتش تابع باورها و اعمال اختیاری فرد است لذا می تواند مطابق آن زیبایی اولیه بوده و یا بهتر از آن شود یا اینکه کاملا تغییر وضعیت داده و زشت و ظلمانی گردد .
این است که ظاهر ملاک خوبی برای نشان دادن باطن نیست بخصوص که انسان این توانایی را هم دارد که با شیوه هایی ، خود را در ظاهر متفاوتی جلوه دهد
البته هیچکس نمی تواند تضاد ظاهر و باطن را دائما و در همه حالات مخفی نگه دارد و با دقت می توان آنرا دریافت ولی اغلب افراد این ظرافتها را متوجه نمی شوند و به اشتباه می افتند
والله الموفق

[="Tahoma"][="Navy"]

**عبدالله**;345726 نوشت:
جناب استاد بصیر این انوار با چشم سر قابل رویت نیست از جمله نور ولایت که در افراد بسیار واضح است ولی این نورها با چشم سر رویت نمی شوند و به سفیدی و سیاهی چهره هم ربطی ندارد

احسنت، ما هم همین رو میگیم، شما که موید ماهستید. جمله من استفهام انکاری بود دیگه.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

حامد;345885 نوشت:
سلام برادر گرامی بنده کجا از حجیت حرف زدم و کجا گفتم حس دوستی یا دشمنی با کسی که اورا دیدیم صحیح است مثل اینکه شما بزرگوار با یک ذهنیت خاص به مطلب ما نگاه کرده اید وگرنه در مطلب ما شاهدی بر مطلب شما نیست ما گفته ایم این چنین است حالا راز و رمزش چیست ؟ شما بگو یک اشتباه خوب یکی می آید می گوید ولایت امیر مومنان ع یکی حرف دیگر بالاخره می خواهیم بحث کنیم نه تا سره از ناسره مشخص بشود معیارهای اصیل و عمیق بیان بشود معیارهای ظاهری وحتی اشتباهات روشن گردد لطفا خوشبینانه به بحث نگاه فرمایید والله الموفق

سلام برادر گرامی
بنده هم در همان پست اول، اگر خوب دقت کرده باشید، عرض کردم که چه ملاکهایی در افراد باعث اقبال و ادبارش نسبت به سایرین می شود. در ادامه ی پستها هم، جوانب مختلف و خطرات این مسیر را ذکر کردم.
موفق باشید.[/]

احادیث بسیار زیبا و به جایی را که جناب «خیرالبریه» ذکر فرمودند، و نشان از حجیت داشتنِ بعضی از اقبال و ادبارها داشت، همه برای شیعیان واقعی و اصیل، صدق می کند و هر کسی نمی تواند خود را شیعه واقعی خطاب کند بلکه طبق احادیث، اکثر مردم، محب اهل بیت هستند تا شیعه اهل بیت.
که البته بنده در پستهای اولیه، اگر عزیزان خوب دقت کرده باشند، هم شرایط افرادی که اقبال و ادبارشان صحیح و قابل استناد است را ذکر کردم، و هم افرادی که قابل استناد نیست و هم از خطرات این مسیر مطالبی را به عرض رساندم، لذا معیار و حدود و قصور آن تا حدّی ذکر گردید.
یاعلی

با سلام وتشکر از همه دوستان فرزانه

برای تکمیل بحث مطلبی بگویم اینکه با تامل در آیات و روایت میبینیم که خدای متعال فرمان ودستوراتی میدهد اما در نهایت میفرماید : {وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ }التكوير29 ویا {قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ }التوبة51
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً {الإسراء/84}

بزبان ساده تر ما در یک مسیر قرار داده شده ایم که فقط با دعا میتوانیم آنرا عوض کنیم .

در حوزه همین بحث شما بفرمایید که دوست داشتن یا نداشتن وراثتی است یا اکتسابی ؟!

اگر خدای متعال فرمود »:
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ {آل عمران/31}

این دوست داشتن در اثر اعمال است یا از قبل حک شده است .چون بعضی افراد میگویند ما معنی دوست داشتن خدا ورسول و ائمه را نمیفهمیم !

این محبت القایی است یا اکتسابی :

شیخ طوسی در مجالسش از قول پیامبر (ص) خطاب به امیر المومنین (ع) آورده که :
كان جبرئيل ع سماك باسم سماك الله به و هو الذي ألقى محبتك في قلوب المؤمنين !

ویا در حدیث غدیر که رسول الله (ص) فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه : و یا : خطاب به امیر المومنین (ع) فرمودند : یا علی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق یا ولد زنیه .

چطور ترجمه کنیم ؟ باید مولای مومنین علی (ع) باشد و مومنین بجز علی را مولای خود نگیرند وانتخاب نکنند و یا مومنین مولایشان علی بوده و هست وکفار و منافقین هم علی (ع) را بعنوان مولا انتخاب نمیکنند ؟!


و حدیث دوم : یعنی دوست ندارند یا باید دوست نداشته باشند علی را جز مومنین بزبان ساده تر اولاد زنا و نفاق هرگز وابدا نمیتوانند دوستدار علی (ع) شوند حتی با تضرع ودعا ؟!

برای جواب وخروج از جبر ؛ حدیث زیررا بدقت بخوانیم و نتیجه را باهم بررسی کنیم :

وفي خصائص النطنزي: قال علي عليه السلام: الله

أكبر، قال رسول الله صلى الله عليه وآله: لا يبغضك من قريش إلا سفاحي ولا من
الانصار إلا يهودي ولا من العرب إلا دعي ولا من سائر الناس إلا شقي ولا من النساء
إلا سلقلقية، فقالت المرأة: يا علي وما السلقلقية ؟ قال: التي تحيض من دبرها، فقالت
المرأة: صدق الله وصدق رسوله
أخبرتني بشئ هو في، يا على لا أعود إلى بغضك أبدا، فقال عليه السلام: اللهم إن كانت
صادقة فحول طمثها حيث تطمث النساء، فحول الله طمثها. وقال الحارث الاعور: فتبعها
عمرو بن حريث وسألها عن مقاله فيها فصدقته فقال عمرو: أتراه ساحرا أو كاهنا أو
مخدوما ؟ قالت: بئسما قلت يا عبد الله لكنه من أهل بيت النبوة، فأقبل ابن حريث إلى
أمير المؤمنين فأخبره بمقالهما فقال عليه السلام: لقد كانت المرأة أحسن قولا منك.

ودر ادعیه هم محبت رحمان رحیم از خدا خواسته شده است :

و اجعلني شاكرا لنعمتك و ارزقني حبك و حب كل من أحبك و حب كل عمل يقربني إلى حبك

اللهم ارزقني حسن ذكر الذاكرين يا رب العالمين و ارزقني خشوع الخاشعين و عمل الصالحين و صبر الصابرين و أجر المحسنين و سعادة المتقين و قبول الفائزين و حسن عبادة العابدين و توبة التائبين و إجابة المخلصين و يقين الصديقين و ألبسني محبتك .

مهج الدعوات ص : 240



خیر البریه;346460 نوشت:
و حدیث دوم : یعنی دوست ندارند یا باید دوست نداشته باشند علی را جز مومنین بزبان ساده تر اولاد زنا و نفاق هرگز وابدا نمیتوانند دوستدار علی (ع) شوند حتی با تضرع ودعا ؟! برای جواب وخروج از جبر ؛ حدیث زیررا بدقت بخوانیم و نتیجه را باهم بررسی کنیم : وفي خصائص النطنزي: قال علي عليه السلام: الله أكبر، قال رسول الله صلى الله عليه وآله: لا يبغضك من قريش إلا سفاحي ولا من الانصار إلا يهودي ولا من العرب إلا دعي ولا من سائر الناس إلا شقي ولا من النساء إلا سلقلقية، فقالت المرأة: يا علي وما السلقلقية ؟ قال: التي تحيض من دبرها، فقالت المرأة: صدق الله وصدق رسوله أخبرتني بشئ هو في، يا على لا أعود إلى بغضك أبدا، فقال عليه السلام: اللهم إن كانت صادقة فحول طمثها حيث تطمث النساء، فحول الله طمثها. وقال الحارث الاعور: فتبعها عمرو بن حريث وسألها عن مقاله فيها فصدقته فقال عمرو: أتراه ساحرا أو كاهنا أو مخدوما ؟ قالت: بئسما قلت يا عبد الله لكنه من أهل بيت النبوة، فأقبل ابن حريث إلى أمير المؤمنين فأخبره بمقالهما فقال عليه السلام: لقد كانت المرأة أحسن قولا منك. ودر ادعیه هم محبت رحمان رحیم از خدا خواسته شده است : و اجعلني شاكرا لنعمتك و ارزقني حبك و حب كل من أحبك و حب كل عمل يقربني إلى حبك اللهم ارزقني حسن ذكر الذاكرين يا رب العالمين و ارزقني خشوع الخاشعين و عمل الصالحين و صبر الصابرين و أجر المحسنين و سعادة المتقين و قبول الفائزين و حسن عبادة العابدين و توبة التائبين و إجابة المخلصين و يقين الصديقين و ألبسني محبتك .

سلام
احادیث خوبی است ولی با یک اصل مشکل دارد و آن اصل فطرت است
فاقم وجهک لالدین حنیفا فطره الله التی فطرالناس علیها
در روایت هم هست که کل مولود یولد علی الفطره
بعد می فرماید پدر و مادرش ممکن است اورا یهودی و نصرانی کنند
لذا برای هرکسی حتی کافر بهره ای از محبت علی در متن جانش هست از آن جهت که خمیر مایه اش فطرت است الا اینکه او به اختیار یا غیر اختیار ممکن است در مسیری قرار گیرد که این حب را از جلوه های جلالی دریافت کند
بحثهایی اینجا هست
فی الجمله شما تعارض را چگونه حل می فرمایید ؟ هرچند از بحث ما خارج است
والله الموفق

حامد;347441 نوشت:
فی الجمله شما تعارض را چگونه حل می فرمایید ؟ هرچند از بحث ما خارج است

چون این مباحث از موضوع بحث خارج است به آن پرداخته نمی شود.

سوال:
چرا بعضی قلبها به هم میل دارند و برخی میلی ندارند و حتی متنفرند ؟

جواب:
باسلام و عرض ادب
علاقه مند شدن به شخص، یا منزجر شدن از او، با نگاه اول یا معاشرتی کوتاه، هیچ کدام، نمی تواند معیار و ملاکی بر صدقِ مدعای ما باشد که فلان شخص آدم خوبی بوده چون من به او میل پیدا کردم یا فلانی انسان بد ذاتی است چون من از او خوشم نیامده است.
این گونه حب و بغضها معمولا در اثر استدلالهای مضمری و پنهانی است که در درون آدمی رخ می دهد و انسان از آن غافل است و از روی آن نتیجه گیری می کند و از آن شخص، خرسند یا بی زار می شود، اگر کمی دقت کند متوجه خواهد شد که این حالت درونی به خاطر استدلالی درونی و سریع بوده است، نه این که با نگاه، به خوب یا بد بودنِ آن شخص پی برده باشد و هیچ اتفاقی دیگر در بین نبوده باشد.

مثلا ممکن است من از بعضی صداهای افراد خوشم بیاید، وقتی شخصی را می بینم، ناخودآگاه از او خوشم می آید،(و خودم از علت آن غافلم که چرا به او مجذوب شده ام) در حالی که این علاقه، به خاطر صدای زیبا و لحن صحبتی اوست، یا به خاطر چهره ی زیبا، یا خوش اندام بودن، قشنگ راه رفتن، خوش برخورد بودن، صورت کشیده یا گردی داشتن، بینی کوتاه یا بلند داشتن و یا هزاران علت مختلف که در جسم او یا حالات او مشاهده می کنم و با طبع من سازگار یا ناسازگار است و با سلیقه من موافق یا مخالف است.

از این رو نمی توان، اینگونه حب و بغضها را ملاک قرار داد و بر طبق آن، قضاوت نمود که پس فلانی آدم خوبی است یا آدم بدی است، بلکه باید دید که چه شده است من از این شخص خوشم می آید، آیا استدلال من منطقی است؟ آیا اگر کسی صدای خوشی نداشت، یا چهره ای نامتعارف داشت، دلیل بر بد بودن آن شخص خواهد شد؟
همچنین علم قیافه شناسی یا چهره شناسی، علمی است که کلیت نداشته و نمی تواند بر اساس آن قضاوت کرد که فلانی به خاطر فلان قیافه، آدم کودنی است و من هم با اولین نگاه، این حالت برایم ایجاد شد. این گونه برداشتها و قضاوتها هرگز صحیح نبوده و نیاز به استدلال محکم و منطقی دارد.

موضوع قفل شده است