جمع بندی هر عیب که هست از دموکراتی ماست!

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هر عیب که هست از دموکراتی ماست!

سلام به همهء دوستان
در این تاپیک ابتدا میخوام یه مقایسه کنم بین کشور اسلامی خودمون و کشورهای بی دین اروپایی ، بعد سؤال اصلی رو مطرح کنم
من کوچک که بودم قلبم رو عمل جراحی کردم. البته در انگلستان. سه تا از اتفاق هایی که به بحثمون مربوط میشه رو در قالب سه داستان کوتاه براتون مینویسم

1 - دکتر مسیحی ، وزیر مسلمان
قرار بود من به همراه پدر و مادرم به خارج از کشور برم برای معالجه. اما زمانی که پیش مسئول مربوطه رفتیم ، ایشون بعد از دیدن پرونده ، گفتن که نمیتونم اجازه بدم دو نفر همراه بیمار به خارج از کشور برن ، چون باعث میشه به اندازهء یک نفر بیت المال گردن من باشه! پدرم به ایشون گفت آخه شما مسلمان هستی ، چطور قبول میکنی من همسرم رو تنها توی ایران بذارم دور از بچه ش ، یا بدتر ، تنهایی بفرستمش کشور بیگانه؟! ولی طرف قبول نمیکرد
پدرم ناچاراً به پزشک من مراجعه کرد (دکتر ژنی پرنده ، از برادران مسیحی). ایشون بعد از شنیدن مطلب گفتن که: هر کی گفت شکر خورده (البته نگفت شکر :Nishkhand:)
بعد پرونده رو گرفت و نوشت طبق نظر پزشک ، همراهی پدر و مادر در کنار کودک الزامی میباشد

2 - اعتقاد
ابتدا قرار بود من توی ایران عمل بشم و بعداً حرف خارج از کشور پیش اومد. در اون زمان ، پدر من سؤالی از یک دکتر ایرانی (مسلمان) پرسید:
دکتر چند درصد احتمال داره عمل پسر من موفقیت آمیز باشه؟
دکتر پاسخ داد: 10 درصد شانس زنده موندن داره!
مدتی بعد که من برای جراحی با والدین به انگلستان رفتم ، پدرم همین سؤال رو از پزشک انگلیسی پرسید
ایشو
ن پاسخ داد: من فقط چاقو رو میزنم. باقیش با خداست ، نه من

3 - فروشگاه زنجیره ای
پدرم توی لندن یک چرخ خیاطی برای مادرم خرید و یکی دو روز بعد به دعوت یکی از اقوام ساکن انگلستان ، به شهر واکینگ رفتیم. اونجا پدرم متوجه شد که مادرم زیاد از چرخ استقبال نمیکنه. علت رو جویا شد و مادرم گفت: من علاقهء زیادی به مارک سینگر داشتم. این هم خوبه ولی سینگر که نیست تو ذوقم خورده. اون فامیل ما کا حاضر بود ، گفت خب برید تعویضش کنید! پدرم گفت: آخه الان چند روز گذشته ، تازه کو تا ما برگردیم لندن! ایشون گفت: لازم نیست به لندن برید. شما میتونید هر وسیله ای رو که از یک شعبهء یک فروشگاه میخرید ، در شعبهء دیگه حتی در شهر دیگه پس بدید یا تعویضش کنید!!!
(دوستان دقت کنید صبت 30 سال پیشه! :Gig:)
خلاصه با هم رفتن به شعبهء فروشگاه در واکینگ ، چرخ مارک هوسکوارنا رو پس دادن و یه چرخ سینگر بجاش گرفتن. نکته اینکه فروشنده جعبهء چرخ رو باز نکرد! که وقتی پدرم از فامیلمون دلیلش رو پرسید ، ایشون گفت: چون معتقدن با این عمل به مشتری بی احترامی میشه!!!
(یاد ایران خودرو و سایپا افتادم :geryeh:)

اما سؤال اول:
تبلور و بازتاب یک عقیده و آئین رو باید در رفتار پیروان اون جستجو کرد. سؤال من اینه که چرا هر وقت به مسلمانان ایرادی گرفته میشه ، پاسخش اینه که"
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی *** هر عیب که هست از مسلمانی ماست"
اما اگر خطایی در غرب سر بزنه ، بلافاصله به تفکر و فرهنگ غرب نسبت داده میشه و اصل و ریشهء اونها رو زیر سؤال می بریم؟
آیا اونها نمیتونن پاسخ بدن که:
"دموکراسی به ذات خود ندارد عیبی ***هر عیب که هست از دموکراتی ماست"؟
البته من متوجه این موضوع هستم که برای مقایسهء این دو ، باید اصل عقاید رو مورد بررسی قرار داد. قبول
اما حرفم اینه که این توجیه تا چه حدی باید وجود داشته باشه که هر مشکلی رو با همین یه بیت شعر ماست مالی کنیم بره؟!

سؤال دوم:
آیا صرف اینکه ما نماز میخونیم و روزه میگیریم ، یعنی از اونها بهتر هستیم؟ اونها این همه احترام به مشتری میذارن ، وجدان کاری دارن ، بهترین و باکیفیت ترین اجناس رو دست مردم میدن و...... اما ما بی کیفیت ترین کالاها و خدمات رو به مشتری میدیم ، ارزشی برای وقت و هزینهء ملت قائل نیستیم ، همهء کارها رو سر هم بندی میکنیم و...... اون وقت تا حرفی میشه میگیم اونا با هم دوست میشن و رابطهء جنسی دارن ، ولی ما این رو بد میدونیم و نداریم (لااقل بین مذهبی ها نداریم) ، و بعد نتیجه میگیریم که ما آخر خوبی هستیم و اونها آخر بدی
کارشناس محترم این رو هم توضیح بفرمایند ممنون میشم

سؤال سوم:
با توجه به دو پرسش قبلی ، آیا نمیشه اینطور نتیجه گرفت که:
اون آئینی که هیچ تاثیری در رفتار نداره ، ولو اینکه از نظر تئوری عالی باشه ، به کار نمیاد؟
و در عوض آئین و روشی که لااقل بخشی از اخلاق رو اصلاح میکنه ، به درد بخور تر خواهد بود ، حتی اگر از نظر تئوری چندان قوی نباشه؟

ممنون از پاسختون

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد رئوف

Reza-D;732877 نوشت:
سلام به همهء دوستان
در این تاپیک ابتدا میخوام یه مقایسه کنم بین کشور اسلامی خودمون و کشورهای بی دین اروپایی ، بعد سؤال اصلی رو مطرح کنم
من کوچک که بودم قلبم رو عمل جراحی کردم. البته در انگلستان. سه تا از اتفاق هایی که به بحثمون مربوط میشه رو در قالب سه داستان کوتاه براتون مینویسم

....
اما سؤال اول:
تبلور و بازتاب یک عقیده و آئین رو باید در رفتار پیروان اون جستجو کرد. سؤال من اینه که چرا هر وقت به مسلمانان ایرادی گرفته میشه ، پاسخش اینه که"
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی *** هر عیب که هست از مسلمانی ماست"
اما اگر خطایی در غرب سر بزنه ، بلافاصله به تفکر و فرهنگ غرب نسبت داده میشه و اصل و ریشهء اونها رو زیر سؤال می بریم؟
آیا اونها نمیتونن پاسخ بدن که:
"دموکراسی به ذات خود ندارد عیبی ***هر عیب که هست از دموکراتی ماست"؟
البته من متوجه این موضوع هستم که برای مقایسهء این دو ، باید اصل عقاید رو مورد بررسی قرار داد. قبول
اما حرفم اینه که این توجیه تا چه حدی باید وجود داشته باشه که هر مشکلی رو با همین یه بیت شعر ماست مالی کنیم بره؟!

سؤال دوم:
آیا صرف اینکه ما نماز میخونیم و روزه میگیریم ، یعنی از اونها بهتر هستیم؟ اونها این همه احترام به مشتری میذارن ، وجدان کاری دارن ، بهترین و باکیفیت ترین اجناس رو دست مردم میدن و...... اما ما بی کیفیت ترین کالاها و خدمات رو به مشتری میدیم ، ارزشی برای وقت و هزینهء ملت قائل نیستیم ، همهء کارها رو سر هم بندی میکنیم و...... اون وقت تا حرفی میشه میگیم اونا با هم دوست میشن و رابطهء جنسی دارن ، ولی ما این رو بد میدونیم و نداریم (لااقل بین مذهبی ها نداریم) ، و بعد نتیجه میگیریم که ما آخر خوبی هستیم و اونها آخر بدی
کارشناس محترم این رو هم توضیح بفرمایند ممنون میشم

سؤال سوم:
با توجه به دو پرسش قبلی ، آیا نمیشه اینطور نتیجه گرفت که:
اون آئینی که هیچ تاثیری در رفتار نداره ، ولو اینکه از نظر تئوری عالی باشه ، به کار نمیاد؟
و در عوض آئین و روشی که لااقل بخشی از اخلاق رو اصلاح میکنه ، به درد بخور تر خواهد بود ، حتی اگر از نظر تئوری چندان قوی نباشه؟

ممنون از پاسختون


با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ باید به چند امر توجه کرد:

- باید دو مقام رو از هم تفکیک کنیم چون خلط کردن این دو مقام، موجب به نتیجه نرسیدن بحث خواهد شد. بحث اول در مورد آموزه هایی است که انسان ها به آنها اعتقاد دارند. و بحث دوم، رفتار و عملکرد انسان هاست.
نکته ی مهم آن است که بهترین آموزه ها هنگامی ثمره خود را نشان خواهند داد که در عمل توسط پیروان، تحقق یابند. و اگر صرفا در کتاب ها و یا در حد سخن گفتن باقی بمانند، طبیعتا نفعی نخواهند داشت.
اما این مسئله بدان معنا نیست که ما لزوما باید نظام آموزه ها را با عملکرد افراد بسنجیم. بلکه نظام اعتقادی و آموزه ها، ملاک های سنجش خود را دارند که باید به آنها توجه کرد.
در مورد مسئله پیروی کردن یا نکردن از آموزه ها نیز، باید در نظر داشت که نقد مقام عملی یعنی عملکرد پیروان یک آیین، نباید با نقد مقام نظری یعنی مجموعه آموزه ها و اعتقادات خلط شود.

- آموزه ها و اعتقادات باید ویژگی هایی داشته باشند که آنها را مورد قبول کند. به طور مثال آنها باید اخلاقی باشند، با اوامر الهی، مطابق باشند. ضد عقل نباشند. به انسان به عنوان یک موجود موقت و محدود مادی نگاه نکنند. تمام ساحت های وجودی انسان اعم از مادی و معنوی را مد نظر داشته باشند و ...
اگر مجموعه از اعتقادات و آموزه ها چنین ویژگی هایی را داشت (البته این لیستی کامل نیست و طبیعتا می تواند اصلاح شود) می توان آن مجموعه را مجموعه ای مناسب در ساحت بحث نظری دانست.

- اما صرف عمل پیروان، ملاک خوبی برای ارزیابی نظام باورها نیست. چون عملکرد پیروان می تواند متاثر از عوامل بسیاری باشد که به خاطر آنها آنچه که در نظام اعتقادیشان بیان شده است را عمل نکنند. البته ما همواره باید در نظر داشته باشیم که فضل و برتری بین انسان ها صرفا بر اساس باورهای آنها ایجاد نمی شود بلکه این عمل آنهاست که موجب برتری می شود. چنان در قرآن نیز ملاک برتری در نزد خداوند تقوی شمرده شده است. همان طور که روشن است تقوی مسئله ای عملی است و صرف باور نیست.

- با توجه به این مسائل هنگامی که انتقادی از غرب صورت می گیرد، نمی توان گفت که صرفا آنها در عمل اشتباه کرده اند و مثلا مصرعی را که شما به کار بردید (هر عیب که هست که از دموکراتی ماست) استفاده کنیم. زیرا ایرادهایی که به غرب گرفته می شود، فقط در ساحت عمل نیست بلکه در ساحت اعتقادات و باورها، نقدهایی بسیاری به غرب وارد است. اینکه انسان را موجودی مادی و محدود فرض کنیم و زندگی و سعادت ابدی او را در نظر نگیریم، از مهمترین اشکالات به باورهای غربی است نه به صرف عملکرد آنها. این در حالی است که این اشکال به باورهای اسلامی وارد نیست و نظام فکری اسلام، انسان را موجود مادی و معنوی در نظر میگیرد و برای هر دو ساحت آن برنامه ارائه می کند.

- در مورد خوبی و بدی انسان ها، همان طور که اشاره شد، ملاک در نزد خداوند تقواست. و اوست که حاکم است که چه کسی بهتر است و چه کسی نیست. ممکن است انسانی بهره کمی از حقیقت داشته باشد (به جهت پیروی از دینی تحریف شده البته اگر در این زمینه مقصر نباشد) ولی به همان حقیقت کم، بسیار پایبند باشد. چنین فردی ممکن است بهتر از فردی باشد که حقایقی بسیاری در اختیارش بوده است (به جهت پیروی از دین حق) ولی التزامی به آنها نداشته است.

- وظیفه آموزه ها این نیست که افراد را به عمل وادار کنند. وظیفه آموزه ها این است که راه درست را از غلط تمییز بدهند و به انسان ها بگویند که سعادت تو در این راه است و راه دیگر به شقاوت خواهد انجامید. این ما انسان ها هستیم که باید بفهمیم که سعادت با گفتار و حرف حاصل نمی شود بلکه با عمل کردن حاصل می شود. وقتی متون دینی را نگاه می کنیم، سرشار از آموزه هایی هستند که برای معنویت ما و نیز برای دنیای ما، مطالب راهشگایی را بیان کرده اند. این غفلت از ماست که به این آموزه ها تمسک نمی کنیم واگرنه، از حیث نظام اعتقادی و آموزه ای، نظام ما بسیار رفیع است. به طور مثال این نگاه جامع به انسان را در این وصیت حضرت علی (ع) می توان دید که به حسنین (ع) و همه افرادی که این وصیت به ایشان می رسد، می فرماید: أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ (1) شما را به تقوای الهی و نظر در کارهایتان توصیه می کنم. این وصیت که در اواخر عمر حضرت صادر شده است، چقدر زیبا هم به امر معنوی و هم به امر دنیوی می پردازد. این وصیت قبل از شهادت ایشان است که ما را به نظم در کارهایمان فرا می خواند ولی ما متاسفانه به این مسئله عمل نکردیم و صرفا نمود نظم را در عملکرد افرادی می بینیم که از نظر اعتقادی و مبانی فکری، اندیشه های قابل دفاعی ندارند.
با توجه به این مطالب، ما نباید مبانی مترقی و رفیع خودمان را به خاطر عملکرد نامناسب رها کنیم و به مبانی ناقص و غیر قابل دفاع غربی روی بیاوریم. کاری که ما باید انجام بدهیم این است که مبانی خود را درست بفهمیم و در عمل آنها را به کار بگیریم.

موفق باشید

1. نهج البلاغه، نامه 47

رئوف;739500 نوشت:
- با توجه به این مسائل هنگامی که انتقادی از غرب صورت می گیرد، نمی توان گفت که صرفا آنها در عمل اشتباه کرده اند و مثلا مصرعی را که شما به کار بردید (هر عیب که هست که از دموکراتی ماست) استفاده کنیم. زیرا ایرادهایی که به غرب گرفته می شود، فقط در ساحت عمل نیست بلکه در ساحت اعتقادات و باورها، نقدهایی بسیاری به غرب وارد است. اینکه انسان را موجودی مادی و محدود فرض کنیم و زندگی و سعادت ابدی او را در نظر نگیریم، از مهمترین اشکالات به باورهای غربی است نه به صرف عملکرد آنها. این در حالی است که این اشکال به باورهای اسلامی وارد نیست و نظام فکری اسلام، انسان را موجود مادی و معنوی در نظر میگیرد و برای هر دو ساحت آن برنامه ارائه می کند
سلام برادر
کاملاً منطقی بود. پذیرفتم :Gol:

رئوف;739500 نوشت:
- در مورد خوبی و بدی انسان ها، همان طور که اشاره شد، ملاک در نزد خداوند تقواست. و اوست که حاکم است که چه کسی بهتر است و چه کسی نیست. ممکن است انسانی بهره کمی از حقیقت داشته باشد (به جهت پیروی از دینی تحریف شده البته اگر در این زمینه مقصر نباشد) ولی به همان حقیقت کم، بسیار پایبند باشد. چنین فردی ممکن است بهتر از فردی باشد که حقایقی بسیاری در اختیارش بوده است (به جهت پیروی از دین حق) ولی التزامی به آنها نداشته است
این هم پاسخ به بخش دوم از سؤال من بود که جوابم رو گرفتم

رئوف;739500 نوشت:
- وظیفه آموزه ها این نیست که افراد را به عمل وادار کنند
اما بخش اول و سوم از سؤال بنده رو پاسخ نفرمودید. شاید بهتر باشه سؤالم رو جور دیگه ای بپرسم

اجازه بدید مثالی بزنم. دو خودرو به شما معرفی میشه. خودروی 1 موتور قوی داره ، کیفیت ساخت بسیار بالا ، سرعت زیاد ، امکانات فراوان ، ایمنی عالی ، ریبایی بسیار خوب. خودروی 2 امکانات چندانی نداره ، ایمنی در حد متوسط ، زیبایی معمولی ، موتور و سرعت معمولی و حتی گاهی ضعیف. اما شما وقتی افراد مختلفی که این دو خودرو رو خریداری کردن بررسی میکنید ، می بینید که افراد زیادی با همون خودروی شماره 2 طی مسیر کردن و خیلی از کارهاشون رو انجام میدن. اما صاحبان خودروی شماره 1 عملاً حرکتی نمیکنن. همیشه سر جای خودشون هستن و کار مثبتی هم انجام نمیدن. خب اینجا دو سؤال پیش میاد که در ادامه عرض میکنم. حالا ما فرض رو بر این میذاریم که تمام ابعاد اسلام(خودروی 1) و آئین دموکراسی(خودروی 2) رو بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اسلام بسیار کاملتر هست. اما در عمل می بینیم که صاحبان اسلام همیشه همین بیت ورد زبون اونهاست که: "هر عیب که هست از مسلمانی ماست" ، اما صاحبان اون خودروی درب و داغون شماره 2 ، نیاز چندانی به توجیح اعمالشون با چنین ابیاتی پیدا نمیکنن. لذا سؤال های من اینهاست:

سؤال اول:

چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟ اما تئوری های غربی ها اکثراً به عمل تبدیل میشه؟
چه ایرادی وجود داره که یک تفکر کامل ، در همون حد تفکر باقی میمونه اما یک تفکر ناقص ، با وجود نقصان بار پیروانش رو به جلو میبره؟

سؤال دوم:
اگر پاسخ سؤال اول همچنان همون باشه که اونها در تئوری ناقص خودشون ثابت قدم و کوشا هستن ، اما ما در تئوری کامل خودمون تنبل و بی توجه هستیم ، اون وقت سؤال دیگری پیش میاد که خیلی هم مهمه. اینکه در این صورت دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟

هر توضیحی دارید میشنوم اما ممنون میشم اگر در آخر صحبتتون هر دو سؤال رو مستقیماً پاسخ بفرمایید (پاسخ اول - پاسخ دوم)
تشکر

Reza-D;739765 نوشت:
دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟

[=arial black]
قبل هرچیز بگم که دغدغه های ذهنیتون خیلی شبیه دغدغه های منه
ولی فکر نمیکنم جواب قانع کننده ای واسه سوالامون باشه
حداقل توی این دنیا ...

ببینید
خدایی که واسه ما مسلمونا تعریفش کردن :
ارحم الراحمینه، دنبال بهونه اس واسه بخشیدن بنده هاش
بعد عمری گناه و خلاف با یه توبه چشمشو رو همه چی میبنده
حق الله و حق النفسو راحت میبخشه
سیئاتت راحت میشه حسنات و ...
کلا مارو آفریده که حالمونو خوب کنه

ولی خدای ساختگی یهودی و مسیحی
عصبانی میشه، با پیامبر خودش کشتی میگیره، بازنده میشه ...

اونی هم که خداش خورشید و گاو و گوسالس
خداش انقدر عاجزه که غیر خودش باید مراقب خداشم باشه

اون کسی هم که کلا منکر خداس باید بیشتر از همه حواسشو جمع کنه
چون هر آن ممکنه با قوانین خودش کله پا بشه

نتیجه اینکه ماها رسما خوشی زده زیر دلمون و کلا واسه خودمون خوشیم
ولی اون طرف مقابل مجبوره آدم باشه
چون خدای ساختگیش به مهربونی خدای من نیست

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;739765 نوشت:

سؤال اول:
چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟ اما تئوری های غربی ها اکثراً به عمل تبدیل میشه؟
چه ایرادی وجود داره که یک تفکر کامل ، در همون حد تفکر باقی میمونه اما یک تفکر ناقص ، با وجود نقصان بار پیروانش رو به جلو میبره؟

سؤال دوم:
اگر پاسخ سؤال اول همچنان همون باشه که اونها در تئوری ناقص خودشون ثابت قدم و کوشا هستن ، اما ما در تئوری کامل خودمون تنبل و بی توجه هستیم ، اون وقت سؤال دیگری پیش میاد که خیلی هم مهمه. اینکه در این صورت دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟


سلام.

ببین رضا دونگی :Nishkhand:

من فکر میکنم اسلام رو اونطور که شایسته هست به ما انتقال ندادند ، ما هم که بیشترمون مفت خور و فست فودی هستیم. فقط کم مونده بدیم لقمه رو به جامون بجوند.

به نظرم ما زیاد خودمونو درگیر مسائل اعتقادی می کنیم و یه جوری واردش میشیم که صد تا عاقل نمی تونن بکشنمون بیرون.

من قبلا خیلی درگیر مباحث اعتقادی میشدم که چرا اینجوری شد چرا اونجوری شد.

یه روز نشستم تکلیف خودمو روشن کردم و پذیرفتم که خدا همیشه خوب و مهربان هست ، خدا اشتباه نمی کند ، خدا حکیم و خیرخواه هست ، خدا لجباز نیست ، و ... تمام شد.

دیگه کلا اینجور بحث ها رو بوسیدم گذاشتم کنار ، سعی میکنم بیشتر توی زندگیم پیشرفت کنم تا به این مسائل بپردازم و توی این دنیا به جز هدایت هیچ انتظار دیگه ای از خدا نداشته باشم.

فقط از خدا می خوام کمکم کنه راه کج نرم ، وگرنه ازش هیچ انتظاری ندارم که بیاد مشکلات منو حل کنه ، خودم واسشون تلاش میکنم و زحمت میکشم و مطمئنم که نتیجه می گیرم.

فکر میکنم اون افراد

Reza-D;739765 نوشت:

اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم

که گفتی بیشتر روی تلاش و همت خودشون حساب میکنن تا روی خدا ، ولی ما منتظریم خدا بیاد همه چیزمونو حل کنه.

Reza-D;739765 نوشت:

چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟

به همون دلیل که یه دونه کریس رونالدو وجود داره ، یه دونه مایکل جردن ، و......

کریس رونالدو اگر تونسته چند بار توپ و کفش طلای جهان رو ببره ، این همه سال این شکلی روی فرم باشه ، بخاطر اینه که میگه من تا حالا ساعت 12 شب مادرید رو ندیدم.

ولی همین بازیکن رو شما از نظر اخلاقی و شخصیتی بررسی کنی خودت متوجه میشی که.....

آموزه های اسلامی برای ما سنگین هستن ، حال نداریم عمل کنیم ، بهمون سختی میدن تا رشد کنیم ، ولی ما نمی خوایم سختی بکشیم. به ما کمک می کنند تا در همه ی ابعاد رشد کنیم.

و خیلی افراد موفق هستند که در تخصص و رشته خودشون واقعا منحصر به فرد هستند ولی از نظر شخصیتی و اخلاقی بسیار انسان های ضعیفی هستند.

زندگی باید در همه ی ابعاد پربار و غنی باشه. و این چیزیه که اسلام به ما یاد میده.[/]

با سلام خدمت استاد عزیز و پیشاپیش پوزش می خواهم.سوال از شما پرسیده شد ولی بنده... .:Gol:

Reza-D;739765 نوشت:
چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟ اما تئوری های غربی ها اکثراً به عمل تبدیل میشه؟
چه ایرادی وجود داره که یک تفکر کامل ، در همون حد تفکر باقی میمونه اما یک تفکر ناقص ، با وجود نقصان بار پیروانش رو به جلو میبره؟

سلام خدمت Reza-D عزیز:Gol:
به نظر من به اجرای قانون بر می گرده. در غرب ممکنه اعتقادات درست و قوی نداشته باشند ولی قانون در اونجا خوب و محکم اجرا میشه و باعث میشه برای نسل های بعدی فرهنگ سازی بشه و اونها تقریبا به صورت عادی کارها رو انجام بدن ولی در کشور های اسلامی بیشتر براساس اعتقادات دینی کار انجام میگیره و قوانین هم خیلی محکم اجرا نمیشه و چونکه همه مردم اعتقادات قوی ندارند و اجرای ضعیف قانون هم به اونها کمک میکنه تا کارها خوب انجام نشه و وای به روزی که اعتقادات دینی مردم ضعیف بشه که به نظرم اوضاع خیلی خراب میشه.
Reza-D;739765 نوشت:
اینکه در این صورت دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟

شاید بشه گفت مسلمان به معنی واقعی ، در حال کم شدنه بلکه در ظاهر مسلمان زیاد داریم.مثلا کسی از پدر و مادر مسلمان به دنیا میاد و به اون میگیم مسلمان ولی حتی شاید به مبانی اصلی اسلام هم اعتقاد نداشته باشه چه برسه به اینکه بخواد عمل کنه. اگر به گذشته توجه کنیم متوجه میشیم که پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما انسان هایی پرتلاش و کاری بودند چون معمولا اعتقاداتشون قوی تر بود.و اینکه شاید یک بخشی هم به تغذیه و تغییر روش زندگی برگرده.
و اینکه غربی ها کوشا هستند شاید به این دلیل باشه که اونها به زندگی پس از مرگ آنچنان اعتقادی ندارند و همه چیز را در دنیا می بینند و به این دلیل تمام تلاش خودشان را برای رسیدن به مادیات می کنند.

Reza-D;739765 نوشت:
سؤال اول:
چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟ اما تئوری های غربی ها اکثراً به عمل تبدیل میشه؟
چه ایرادی وجود داره که یک تفکر کامل ، در همون حد تفکر باقی میمونه اما یک تفکر ناقص ، با وجود نقصان بار پیروانش رو به جلو میبره؟

سؤال دوم:
اگر پاسخ سؤال اول همچنان همون باشه که اونها در تئوری ناقص خودشون ثابت قدم و کوشا هستن ، اما ما در تئوری کامل خودمون تنبل و بی توجه هستیم ، اون وقت سؤال دیگری پیش میاد که خیلی هم مهمه. اینکه در این صورت دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟

با سلام ..دو کتاب رو میتونم معرفی کنم در این زمینه از پروفسور فرامرز رفیع پور جامعه شناس :کتاب "توسعه وتضاد"و"آناتومی جامعه"واین لینک هم معرفی میکنم.http://www.aparat.com/v/s6z0f

Im_Masoud.Freeman;739984 نوشت:
سلام

مکیال;739991 نوشت:
سلام

همای رحمت;739997 نوشت:
سلام

سلام
از صحبت های دوستان بخش خاصی رو نقل قول نکردم چون پاسخم کلی هست

بین صحبت های دوستان دو پاسخ بیشتر خودنمایی میکرد

1 - اسلام به درستی به ما منتقل نشده

2 - همون قوانین ناقص (به نسبت اسلام) در غرب ، به درستی اجرا میشه

برای هر دو مورد باز هم سؤال اینه که چرا؟!
چرا مورد 1؟!
چرا مورد 2؟!

دلیل رخ دادن این دو مورد چیه؟

Im_Masoud.Freeman;739984 نوشت:
بیشتر روی تلاش و همت خودشون حساب میکنن تا روی خدا ، ولی ما منتظریم خدا بیاد همه چیزمونو حل کنه

خب قبول
اما این پاسخ تمام ابعاد رو در بر نمیگیره. مثلاً اینکه چرا یه شرکت خودروسازی غربی ، بهترین و عالی ترین تعهد رو نسبت به مشتری داره ولی خودروساز ایرانی (مسلمان) تقریباً خودش رو در هیچ زمینه ای متعهد نمیدونه؟ اینجا دیگه بحث تلاش نیست ، بحث اعتقاد و وجدان هست


Im_Masoud.Freeman;739984 نوشت:
خیلی افراد موفق هستند که در تخصص و رشته خودشون واقعا منحصر به فرد هستند ولی از نظر شخصیتی و اخلاقی بسیار انسان های ضعیفی هستند
خب این دقیقاً ایرادی هست که من گرفتم. سؤال من دقیقاً در بحث اخلاق بود ، نه بحث تکنولوژی!
برای مثال نکته ای که در پست اول بهش اشاره کردم (دکتر مسیحی ، وزیر مسلمان)
یا احترام به مشتری که در همون پست اول گفتم (فروشگاه زنجیره ای)
یا موردی که چند خط قبل درمورد شرکت های خودروسازی گفتم

در تمام اینها ، برتری اخلاقی و اعتقادی رو مطرح کردم ، نه برتری تکنولوژیک

مکیال;739991 نوشت:
و اینکه غربی ها کوشا هستند شاید به این دلیل باشه که اونها به زندگی پس از مرگ آنچنان اعتقادی ندارند و همه چیز را در دنیا می بینند و به این دلیل تمام تلاش خودشان را برای رسیدن به مادیات می کنند
احسنت به شما. داریم به اصل موضوع میرسیم
البته لطفاً شما هم به این نکته توجه بفرمایید که بحث من مادیات نبود
نمیخوام فعلاً چیزی بگم که ذهنیت دوستان رو جهت بدم. میخوام ببینم چیزی که در ذهن من هست ، دیگران هم همون رو اعتقاد دارن یا خیر

پس جناب "مکیال" عزیز (و همچنین سایر دوستان) ، لطفاً این رو بیشتر توضیح بدید

الف) چرا ما به دنیا نمیرسیم؟

ب) اگر اونها به فکر مادیات هستن و ما به فکر آخرت ، پس اخلاقیات در وجود ما باید خیلی پررنگ تر باشه. پس دلیل وقوع مواردی که خدمت "مسعود" عزیز مطرح کردم چیه؟
(موارد قرمز رنگ در پست قبل)

رهگذر آسمان;739893 نوشت:
خدایی که واسه ما مسلمونا تعریفش کردن :
ارحم الراحمینه، دنبال بهونه اس واسه بخشیدن بنده هاش
بعد عمری گناه و خلاف با یه توبه چشمشو رو همه چی میبنده
حق الله و حق النفسو راحت میبخشه
سیئاتت راحت میشه حسنات و ...
کلا مارو آفریده که حالمونو خوب کنه

رهگذر آسمان;739893 نوشت:
ولی اون طرف مقابل مجبوره آدم باشه
چون خدای ساختگیش به مهربونی خدای من نیست
سلام
شاید برای یک سری افراد که معمولاً افرادی ساده هستن خدا اینطور که شما فرمودید ترسیم شده باشه
اما اتفاقاً برای اکثر افراد جامعه ، خدای اسلام بسیار خشن توصیف شده و حتی در همین سایت (و خیلی سایت های دیگه) اعتقاد بر این هست که باید بیشتر افراد رو انذار کرد تا تبشیر (در اینجا کاری به درست و غلطش ندارم)

از طرفی شما بر خلاف صحبت خودتون نتیجه گرفتید
فرمودید:

رهگذر آسمان;739893 نوشت:
ولی خدای ساختگی یهودی و مسیحی
عصبانی میشه، با پیامبر خودش کشتی میگیره، بازنده میشه ...

اونی هم که خداش خورشید و گاو و گوسالس
خداش انقدر عاجزه که غیر خودش باید مراقب خداشم باشه

اون کسی هم که کلا منکر خداس باید بیشتر از همه حواسشو جمع کنه
چون هر آن ممکنه با قوانین خودش کله پا بشه


تمام موارد رو هم درست فرمودید. بله خدای اونها یه خدای دست و پا بسته ست. خدایی که از بنده شکست میخوره ، عاجزه و درمواردی اصلاً وجود نداره!

از طرفی در مسیحیت اعتقاد دارن که خدا به شکل عیسی(ع) مجسم شده و با به صلیب کشیده شدن کفارهء گناهان مسیحیان رو از ابتدا تا انتهای خلقت داده و در نتیجه اونها دیگه هر چی گناه کنن باز هم بهشتی خواهند شد چون خون عیسی(ع) اونها رو پاک کرده

خب الان اونها باید راحت تر باشن یا ما؟
اونها باید راحت تر گناه کنن یا ما؟
لذا این بخش صحبت شما خواهر بسیار گرامی رو نمیتونم بپذیرم که:


رهگذر آسمان;739893 نوشت:
چون خدای ساختگیش به مهربونی خدای من نیست

چون نه تنها مهربون تر هست ، بلکه دست و پا بسته هم هست

Reza-D;740045 نوشت:
- اسلام به درستی به ما منتقل نشده
با سلام "بی سواد بودن جامعه و دسترسی نداشتن مردم به علماوطلاب ،اینها فکر کنم از دلایل اصلی برای پاسخ به سوالتون باشه .

Reza-D;740063 نوشت:
ب) اگر اونها به فکر مادیات هستن و ما به فکر آخرت ، پس اخلاقیات در وجود ما باید خیلی پررنگ تر باشه. پس دلیل وقوع مواردی که خدمت "مسعود" عزیز مطرح کردم چیه؟
(موارد قرمز رنگ در پست قبل)
با سلام ،به نظرم فقط صرف اخلاق نیست الان من تو حرفه ی خودم خیلی وجدانی کار میکنم اما به فرض ،اون کاری رو که میخوام انجام بدم میبینی علم لازم وکافی ندارم ونمیتونم اون کار رو به درستی انجام بدم.من فکر میکنم شرکت خودرو سازی هم علم لازمو نداره وگرنه فکر نکنم دوست نداشته باشه خودروهاش تایید وقابل فروش وصادر بشن به کشورهای دیگه...ما مسلمونها که خیلی از لحاظ علمی عقب موندیم اگر بخوایم تو کارمون هم کم کاری یا به قولی بی وجدانی هم در کارمون داشته باشیم دیگه واویلا

سلام

در طول تاریخ ، دستهای پشت پرده زیادی بودن که به طور جدی قصد تخریب پایه های حکومتی اسلامی بخصوص شیعه رو داشتن .. و در کنارش ضعف مدیریتی و مطالعاتی ، خیلی از ابعاد رو تحت تاثیر قرار داده .

شاید واژه ی دستهای پشت پرده ، انگ توهمی بودن رو بهمراه داشته باشه .. اما بنده در موردش به یقین رسیدم ..

نمیزارن ... نفوذ کردن و نمیزارن ... فقط کافیه ده بیست بند از سخنان امام علی (ع) رو سرلوحه کارامون قرار بدیم ...

از بس که سعی کردن نگاه رو دینی و اعتقادی بکنن به همه ی مسایل ، از نیاز به قانون در جامعه ی انسانی جدای ازمسایل اعتقادی ، فاصله گرفتیم ... یعنی اینکه ، نوع نگاه باید تغییر کنه ، باید به قانون صرفا به عنوان قانون نگاه بشه ، وقتی امام علی (ع) از نظم سخن یاد میکنن ... اول از همه باید به کلام دقت بشه ، یعنی نگاه از دین مداری بیاد بیرون ... و نظم رو از اصول صحیح مدیریتی یاد کنن .. تا همه با هر تفکری راه بیان با حکومت ..

درسته که ما اعتقاد داریم به هر کلامی که از دهان مبارک معصومین بیرون آمده اما وقتی میخوایم چیزی بین انسانها با اعتقادات متفاوت ، ریشه بدواند ، بایدنوع نگاه رو قانونمند و منطقی کرد نه اعتقادی و دینی ...

من بسیار دیدم ادماییکه بخاطر لج کردن با یک آموزه و اینکه بخوان ثابت کنن که حق انتخاب دارن و کسی در سایه ی اعتقادات ، حق اجبار کسی رو نداره ، حتی از فطرت خودشون فاصله گرفتن ...

یعنی حاضرن رنج بکشن و زندگی آشفته رو بدوش بکشن ، اما از حق وجدانی و انسانی خودشون دفاع کنن ...

پس باید با زبان منطق جلو اومد نه اعتقاد و لقلقه های زبان...

و رمز موفقیت غرب همینه ... احترام به همه و قانونمند کردن اصول ، حتی اصول اسلامی و کلام معصومین خودمون ، اما در قالب منطق و فطرت و نیاز ...

ببینید همین چند مورد به ظاهر ساده ، چه آشفته بازاری رو میتونه بوجود بیاره ...

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;740061 نوشت:
خب قبول
اما این پاسخ تمام ابعاد رو در بر نمیگیره. مثلاً اینکه چرا یه شرکت خودروسازی غربی ، بهترین و عالی ترین تعهد رو نسبت به مشتری داره ولی خودروساز ایرانی (مسلمان) تقریباً خودش رو در هیچ زمینه ای متعهد نمیدونه؟ اینجا دیگه بحث تلاش نیست ، بحث اعتقاد و وجدان هست


خب این دقیقاً ایرادی هست که من گرفتم. سؤال من دقیقاً در بحث اخلاق بود ، نه بحث تکنولوژی!
برای مثال نکته ای که در پست اول بهش اشاره کردم (دکتر مسیحی ، وزیر مسلمان)
یا احترام به مشتری که در همون پست اول گفتم (فروشگاه زنجیره ای)
یا موردی که چند خط قبل درمورد شرکت های خودروسازی گفتم

در تمام اینها ، برتری اخلاقی و اعتقادی رو مطرح کردم ، نه برتری تکنولوژیک

Reza-D;740061 نوشت:

چرا یه شرکت خودروسازی غربی ، بهترین و عالی ترین تعهد رو نسبت به مشتری داره ولی خودروساز ایرانی (مسلمان) تقریباً خودش رو در هیچ زمینه ای متعهد نمیدونه؟

در پست قبلی گفتم ما ذاتا میل به مفت خوری و تنبلی داریم ، مگه اینکه زیر اهرم فشار قرار بگیریم.

خودروساز غربی کاملا آگاه هستند که حفاظت از منافع مشتری یعنی حفاظت از منافع کارخانه و خودرو ، و فروش و سود بیشتر.

می دونند که هرچه با مشتری محترمانه تر برخورد کنند در نهایت سود بیشتری گیرشون میاد.

همینه که باعث شده بعد از این همه سال خاطره فروشگاه زنجیره ای توی ذهن شما بمونه.

شما یه تحقیق درباره سودی که این شرکت ها از فروش خودروهاشون به دست میارن انجام بده.

اونها بسیار باهوش عمل می کنند ، ولی خودروساز های داخلی تا نوک دماغشونم نمی بینن ، و بسیار سطحی نگر هستند ،

فقط به این فکر میکنند یه جنس 2 میلیونی رو بیست میلیون قالب کنیم 18 میلیون سود کنیم

ضمن اینکه عدم وجود اتحاد بین مردم هم اونها رو پست تر کرده.

حالا که یه کمپین راه افتاده کم کم دارن به خودشون میان ، تا چند وقت پیش می دونستند هرچیزی که تولید کنند مردم می خرند ، هی کم کم ازش دزدیدن ، کم کم از امکاناتش زدند

اگر همین روند ادامه پیدا میکرد شما باید میرفتی نمایشگاه چهار تا لاستیک می خریدی و رانندگی رو توی ذهنت تجسم می کردی.

می خوام بگم اینجوری هم نیست که بگیم اونها متعهد هستند و اخلاق مدار هستند و اینها ، چون تمام کارهایی که انجام میدن ، سود مالی و اعتبار بسیار قدرتمندی واسشون ایجاد میکنه.

می دونند اگر دل شما رو به دست بیارن و شما رو تحت تاثیر قرار بدن ،

شما میری واسه چهار نفر دیگه تعریف میکنی و همینطور دست به دست می چرخه و در نهایت بیشترین منفعت رو نصیب شرکت خودشون میکنه.

اینم بگم که با دو یا سه تا نمونه آدم غیر مسلمان که حرفهاشون نشان از اعتقادی عمیق به خداوند داره نمیشه در مورد همه قضاوت کرد.[/]

Reza-D;732877 نوشت:
اما سؤال اول:
تبلور و بازتاب یک عقیده و آئین رو باید در رفتار پیروان اون جستجو کرد. سؤال من اینه که چرا هر وقت به مسلمانان ایرادی گرفته میشه ، پاسخش اینه که"
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی *** هر عیب که هست از مسلمانی ماست"
اما اگر خطایی در غرب سر بزنه ، بلافاصله به تفکر و فرهنگ غرب نسبت داده میشه و اصل و ریشهء اونها رو زیر سؤال می بریم؟
آیا اونها نمیتونن پاسخ بدن که:
"دموکراسی به ذات خود ندارد عیبی ***هر عیب که هست از دموکراتی ماست"؟
البته من متوجه این موضوع هستم که برای مقایسهء این دو ، باید اصل عقاید رو مورد بررسی قرار داد. قبول
اما حرفم اینه که این توجیه تا چه حدی باید وجود داشته باشه که هر مشکلی رو با همین یه بیت شعر ماست مالی کنیم بره؟!

سؤال دوم:
آیا صرف اینکه ما نماز میخونیم و روزه میگیریم ، یعنی از اونها بهتر هستیم؟ اونها این همه احترام به مشتری میذارن ، وجدان کاری دارن ، بهترین و باکیفیت ترین اجناس رو دست مردم میدن و...... اما ما بی کیفیت ترین کالاها و خدمات رو به مشتری میدیم ، ارزشی برای وقت و هزینهء ملت قائل نیستیم ، همهء کارها رو سر هم بندی میکنیم و...... اون وقت تا حرفی میشه میگیم اونا با هم دوست میشن و رابطهء جنسی دارن ، ولی ما این رو بد میدونیم و نداریم (لااقل بین مذهبی ها نداریم) ، و بعد نتیجه میگیریم که ما آخر خوبی هستیم و اونها آخر بدی
کارشناس محترم این رو هم توضیح بفرمایند ممنون میشم

سؤال سوم:
با توجه به دو پرسش قبلی ، آیا نمیشه اینطور نتیجه گرفت که:
اون آئینی که هیچ تاثیری در رفتار نداره ، ولو اینکه از نظر تئوری عالی باشه ، به کار نمیاد؟
و در عوض آئین و روشی که لااقل بخشی از اخلاق رو اصلاح میکنه ، به درد بخور تر خواهد بود ، حتی اگر از نظر تئوری چندان قوی نباشه؟

ممنون از پاسختون

آقا جواب من اینه. کوتاه و رک و راست

مسلمونایی که شما تعریف کردید فک میکنن که با اعتقاد به خدا، اون میاد و تا آخر عمر زیر بغلمون رو میگیره و خودش رامون میبره.
اما غیر مسلمونای که تعریف کردید میگن " خدا دستمون رو میگیره و ما هم باید تلاشمون رو بکنیم و قدم برداریم

Im_Masoud.Freeman;740087 نوشت:
اینم بگم که با دو یا سه تا نمونه آدم غیر مسلمان که حرفهاشون نشان از اعتقادی عمیق به خداوند داره نمیشه در مورد همه قضاوت کرد

بخش های قبلی صحبتت که نقل قول نکردم کاملاً درست بود

این بخشی هم که نقل قول کردم تا حدی درسته و من هم صرف یکی دو نفر چنین قضاوتی نکردم. فقط یکی دو نمونه عرض کردم به عنوان مثال

اما میدونی مشکل من کجاست؟
اینکه از یه کشور دینی انتظارم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی........ بیشتره
یعنی حتی اگر ما 30 - 40 درصد جلوتر باشیم ، باز هم خیلی عقبیم!

به نظر من آموزه های دینی ما مشکل داره و فکر میکنم تا الان پاسخ سرکار خانم "مشک" بهترین اشاره به مشکل ما بوده:


مشک;740079 نوشت:
از بس که سعی کردن نگاه رو دینی و اعتقادی بکنن به همه ی مسایل ، از نیاز به قانون در جامعه ی انسانی جدای ازمسایل اعتقادی ، فاصله گرفتیم
:Kaf:

koosha;740091 نوشت:
که شما تعریف کردید فک میکنن که با اعتقاد به خدا، اون میاد و تا آخر عمر زیر بغلمون رو میگیره و خودش رامون میبره

بله. خانم "رهگذر آسمان" هم تا حدودی به همین مطلب اشاره داشتن
اما من فکر میکنم موضوع این نیست که ما چون فکر میکنیم خدا ما رو میبخشه (امید به بخشش خدا) داریم کم کاری میکنیم
بلکه به نظرم مشکل اصلی این باشه که بیش از حد برای ما پوستهء دین شرح داده شده و به همون هم تکیه شده

من سؤال های عجیب و غریبی دیدم که دقیقاً نشان از همین تکیهء بیش از حد به پوسته و ظاهر دین داره

دوستان به این نمونه ها توجه کنن:

1 - در یک برنامه تلویزیونی ، خانمی از کارشناس برنامه پرسید:
وقتی شوهر من از سر کار میاد ، آیا من وظیفه دارم کیفش رو از دستش بگیرم؟!

2 - فکر کنم در همین سایت بود که خانمی پرسیده بود:
تربیت بچه م منو از عبادت خدا دور کرده (نماز و روزه مستحب). چطور باید بچه رو از خودم دور کنم تا به عبادت خدا برسم؟!

3 - فروشنده ای رو میشناسم که جنس دسته دوم رو تمیز میکنه و بجای جنس نو میفروشه. اما وقتی ماه محرم میشه به مردم شربت میده و میگه:
انشاالله امام حسین(ع) شفیع ما بشه در روز قیامت!!! :Gig:

همای رحمت;740078 نوشت:
من فکر میکنم شرکت خودرو سازی هم علم لازمو نداره

باز هم سؤال!
چرا اکثر مدیران ما علم لازم رو ندارن؟ چرا هیچی سر جای خودش نیست؟

به نظرم بخاطر اینکه فقط به پوسته دین توجه کردیم و دیگه کاری به تخصص ، توان مدیریتی ، اخلاق و موارد این چنین نداشتیم
حرف از دنیا بزنی بهت میگن ماتریالیسم
حرف از تکنولوژی بزنی بهت میگن دنیا زده
حرف از تخصص بزنی بهت میگن تکنوکرات
حرف از حقوق افراد بزنی بهت میگن مسحور دموکراسی غرب

اونقدر که زدن پیراهن روی شلوار و داشتن ته ریش و شرکت در نماز جمعه مهمه ، داشتن تخصص و تعهد یک هزارمش مهم نیست

Reza-D;732877 نوشت:

1 - دکتر مسیحی ، وزیر مسلمان
قرار بود من به همراه پدر و مادرم به خارج از کشور برم برای معالجه. اما زمانی که پیش مسئول مربوطه رفتیم ، ایشون بعد از دیدن پرونده ، گفتن که نمیتونم اجازه بدم دو نفر همراه بیمار به خارج از کشور برن ، چون باعث میشه به اندازهء یک نفر بیت المال گردن من باشه! پدرم به ایشون گفت آخه شما مسلمان هستی ، چطور قبول میکنی من همسرم رو تنها توی ایران بذارم دور از بچه ش ، یا بدتر ، تنهایی بفرستمش کشور بیگانه؟! ولی طرف قبول نمیکرد
پدرم ناچاراً به پزشک من مراجعه کرد (دکتر ژنی پرنده ، از برادران مسیحی). ایشون بعد از شنیدن مطلب گفتن که: هر کی گفت شکر خورده (البته نگفت شکر :Nishkhand:)
بعد پرونده رو گرفت و نوشت طبق نظر پزشک ، همراهی پدر و مادر در کنار کودک الزامی میباشد

سلام. ببخشید من این بخشش رو درست متوجه نشدم! یعنی کسی که نسبت به بیت المال احساس مسئولیت بکنه و تحت تأثیر احساساتش از حق دیگران مایه نذاره، رفتار ناصحیحی کرده؟ یا شما دلیلی قطعی دارید بر اینکه ایشون داشته در بذل بیت المال خساست به خرج می داده؟

بعلاوه، رفتار اون پزشک مسیحی از چه جهت مثبته؟ چون به خواست خانوادۀ شما، پاسخ مثبت داده؟ یا شما فکر می کنید که سیستم دولتی کشور مسئولیت داشته هر دوی والدین شما رو همراه با شما به خارج بفرسته؟ بعلاوه، مگه پزشکهای مسلمان بسیاری نداریم که چنین کارهایی می کنن؟

دقت کنیم که اگر چنین عملی می خواست تعمیم پیدا بکنه، از هر سه اعزام، یک اعزام سوخت میشد، یعنی به جای اینکه سه بیمار با همراه سه همراه ارسال بشوند، باید دو بیمار به همراه شش همراه اعزام می شدند. حالا آیا اون مسئول مسلمان کارش غلط بوده؟!

Reza-D;732877 نوشت:

2 - اعتقاد
ابتدا قرار بود من توی ایران عمل بشم و بعداً حرف خارج از کشور پیش اومد. در اون زمان ، پدر من سؤالی از یک دکتر ایرانی (مسلمان) پرسید:
دکتر چند درصد احتمال داره عمل پسر من موفقیت آمیز باشه؟
دکتر پاسخ داد: 10 درصد شانس زنده موندن داره!
مدتی بعد که من برای جراحی با والدین به انگلستان رفتم ، پدرم همین سؤال رو از پزشک انگلیسی پرسید
ایشو
ن پاسخ داد: من فقط چاقو رو میزنم. باقیش با خداست ، نه من

باز اینجا معلوم نیست مبنای مقایسۀ شما چیست! مگر پزشک اوّل گفته خدا در این ماجرا نقشی نداره یا گفته که مسئله صد در صد شانسیه؟ پدر شما درصد موفقیت رو پرسیده ایشون هم درصد موفقیت رو بر اساس تجارب خودش گفته. در واقع پزشک دوم، از جواب دادن سر باز زده. حالا اینکه اینطوری جواب داده نشانگر عمق ایمانش نیست، بلکه ملحدهاشون هم میگن: «من فقط چاقو رو میزنم، نتیجه رو گذشت زمان مشخص می کنه.» در واقع پزشک دوم، سعی کرده وضعیت بغرنج شما رو برای پدرتون نگه و به ایشون استرس وارد نکنه.

پس قضاوت شما منطقی نیست که اولی بی اعتقاد بوده و دومی معتقد.

Reza-D;732877 نوشت:

3 - فروشگاه زنجیره ای
پدرم توی لندن یک چرخ خیاطی برای مادرم خرید و یکی دو روز بعد به دعوت یکی از اقوام ساکن انگلستان ، به شهر واکینگ رفتیم. اونجا پدرم متوجه شد که مادرم زیاد از چرخ استقبال نمیکنه. علت رو جویا شد و مادرم گفت: من علاقهء زیادی به مارک سینگر داشتم. این هم خوبه ولی سینگر که نیست تو ذوقم خورده. اون فامیل ما کا حاضر بود ، گفت خب برید تعویضش کنید! پدرم گفت: آخه الان چند روز گذشته ، تازه کو تا ما برگردیم لندن! ایشون گفت: لازم نیست به لندن برید. شما میتونید هر وسیله ای رو که از یک شعبهء یک فروشگاه میخرید ، در شعبهء دیگه حتی در شهر دیگه پس بدید یا تعویضش کنید!!!
(دوستان دقت کنید صبت 30 سال پیشه! :Gig:)
خلاصه با هم رفتن به شعبهء فروشگاه در واکینگ ، چرخ مارک هوسکوارنا رو پس دادن و یه چرخ سینگر بجاش گرفتن. نکته اینکه فروشنده جعبهء چرخ رو باز نکرد! که وقتی پدرم از فامیلمون دلیلش رو پرسید ، ایشون گفت: چون معتقدن با این عمل به مشتری بی احترامی میشه!!!
(یاد ایران خودرو و سایپا افتادم :geryeh:)

گذشته از اینکه ای کاش اینهمه احترام و حرمت را در حق مستعمراتشون یا حداقل در حقّ ایرلندیهای نگونبخت به جا می آوردن، وقتی کشوری ثروتمند و قدرتمند باشه، چنانکه 30 سال پیش هم انگلستان، سومین قدرت بزرگ جهان بود، حالا بگذریم که این ثروت خون دل چه بیچارگانی بود و اشک چشم چه ضعفایی، اونقدر قدرت پشتیبانی از تولیدکننده و فروشنده و بازار خودش را خواهد داشت که فروشنده نخواد حرص یک چرخ خیاطی رو بخوره.

وگرنه توی ایران هم بارها میشه، مردم به ماشینی که بنزین تموم کرده بنزین میدن، و پولی از راننده ش نمیگیرن، چرا؟ چون بنزین در کشور ما چیزی نیست که بخوای حرصشو بخوری؛ ده لیتر بنزین چیزی نیست که بخوای، بخاطرش خونِ نجستو، کثیف کنی!

در مقابل سایپا و ایران خودروی ما، که شما می فرمایید، هزار تا دست از هزار جا اومده که اینا رو سر پا نگه داره، حتی این همه که خون مردمو توی شیشه کردن باز هم برای سرپا موندنشون کفایت نمیکنه. معلومه که یارو نمیاد روی تکریم خریدار، ریسک کنه.

پس قیاس شما مبنای درستی نداره. شما فروشنده ای که پشتش گرم هست رو با فروشنده ای مقایسه میکنی که هر چند رفتار و تعاملش با مردم منصفانه نیست، بدون پشتیبانیهای سنگین نهادهای مختلف حتی نمیتونه به حیات بی برکت خودش ادامه بده(در واقع این نهادها پشتشو فقط برای این دارن که صنعت خودرو سازی مملکت تعطیل نشه)

Reza-D;740105 نوشت:
باز هم سؤال!
چرا اکثر مدیران ما علم لازم رو ندارن؟ چرا هیچی سر جای خودش نیست؟

به نظرم بخاطر اینکه فقط به پوسته دین توجه کردیم و دیگه کاری به تخصص ، توان مدیریتی ، اخلاق و موارد این چنین نداشتیم
حرف از دنیا بزنی بهت میگن ماتریالیسم
حرف از تکنولوژی بزنی بهت میگن دنیا زده
حرف از تخصص بزنی بهت میگن تکنوکرات
حرف از حقوق افراد بزنی بهت میگن مسحور دموکراسی غرب

اونقدر که زدن پیراهن روی شلوار و داشتن ته ریش و شرکت در نماز جمعه مهمه ، داشتن تخصص و تعهد یک هزارمش مهم نیست

با سلام ..این فقط یکی از دلایل سوءمدیریته خیلی دلایل دیگه ای هم میتونه داشته باشه مثل پست دادنهای فامیلی و....

rejection;740114 نوشت:
سلام. ببخشید من این بخشش رو درست متوجه نشدم! یعنی کسی که نسبت به بیت المال احساس مسئولیت بکنه و تحت تأثیر احساساتش از حق دیگران مایه نذاره، رفتار ناصحیحی کرده؟
سلام
مبنای شما برای تشخیص اینکه حرف اون مسئول از سر احساس مسئولیت بوده چیه؟
شما دقیقاً از کجا متوجه شدید که هدف اون مسئول حفظ بیت المال بوده؟ صرف گفتن یک جمله شما به نیت باطنی اون شخص پی بردید؟!
در مقابل ، شما از کجا متوجه شدید که اون پزشک مسیحی فقط بخاطر خوشایند خانوادهء من اون دستور رو داده؟
چرا فکر نکردید که هدف اون پزشک میتونه چیزی غیر از دلسوزی احساسی خالی باشه؟

rejection;740114 نوشت:
دقت کنیم که اگر چنین عملی می خواست تعمیم پیدا بکنه، از هر سه اعزام، یک اعزام سوخت میشد، یعنی به جای اینکه سه بیمار با همراه سه همراه ارسال بشوند، باید دو بیمار به همراه شش همراه اعزام می شدند. حالا آیا اون مسئول مسلمان کارش غلط بوده؟!
بله کارش غلط بوده ، شدیداً هم غلط بوده. عجیب اینکه من غلط بودن کار اون مسئول رو از زبان پدرم توضیح دادم اما شما کوچکترین توجهی نفرمودید:
Reza-D;732877 نوشت:
پدرم به ایشون گفت آخه شما مسلمان هستی ، چطور قبول میکنی من همسرم رو تنها توی ایران بذارم دور از بچه ش ، یا بدتر ، تنهایی بفرستمش کشور بیگانه؟!
لطفاً شما هم دقت کنید که قرار نبود یه گوسفند رو به خارج بفرستن ، بلکه یه بچهء 4 ساله رو باید به خارج میفرستادن

الف) اگر مادر بچه در ایران بمونه ، چه کسی میخواد کارهای یه بچهء 4 ساله رو انجام بده؟ پدر باید دنبال کارهای مختلف باشه یا بچه رو نگه داری کنه؟

ب) اگر مادر به تنهایی و بدون مرد ، با بچه به خارج از کشور بره و اتفاق مالی یا جانی براش بیفته ، دقیقاً با چه مقدار از هزینهء صرفه جویی شدهء بیت المال میشه اون اتفاق برای یک زن مسلمان رو جبران کرد؟!

حساب کتاب ریاضی نیست که دو دو تا چهارتا میکنید. از طرفی قرار نیست که مثلاً با یه مرد 30 ساله هم پدر و مادر فرستاده بشن که صحبت از سوخته شدن اعزام میکنید! یک بیمار ممکنه نیاز به هیچ همراهی نداشته باشه ، یکی فقط به یک همراه نیاز داشته باشه ، یکی دیگه به دو همراه ، و بیماری هم باشه که به چندین همراه نیاز داشته باشه. پس اینطور ماشین حسابی نباید قضاوت کرد

ادامه در پست بعد


rejection;740114 نوشت:
باز اینجا معلوم نیست مبنای مقایسۀ شما چیست! مگر پزشک اوّل گفته خدا در این ماجرا نقشی نداره یا گفته که مسئله صد در صد شانسیه؟ پدر شما درصد موفقیت رو پرسیده ایشون هم درصد موفقیت رو بر اساس تجارب خودش گفته. در واقع پزشک دوم، از جواب دادن سر باز زده. حالا اینکه اینطوری جواب داده نشانگر عمق ایمانش نیست، بلکه ملحدهاشون هم میگن: «من فقط چاقو رو میزنم، نتیجه رو گذشت زمان مشخص می کنه.» در واقع پزشک دوم، سعی کرده وضعیت بغرنج شما رو برای پدرتون نگه و به ایشون استرس وارد نکنه.
پس قضاوت شما منطقی نیست که اولی بی اعتقاد بوده و دومی معتقد
عجب!
جالبه برام در تک تک پاسخ ها ابتدا بنده رو از قضاوت کردن هشدار میدید:

rejection;740114 نوشت:
شما دلیلی قطعی دارید بر اینکه ایشون داشته در بذل بیت المال خساست به خرج می داده؟

rejection;740114 نوشت:
معلوم نیست مبنای مقایسۀ شما چیست!

اما نوبت به خودتون که میرسه قضاوت میکنید:
rejection;740114 نوشت:
در واقع پزشک دوم، از جواب دادن سر باز زده

جناب "rejection" میشه بفرمایید شما بر چه مبنایی چنین تشخیصی دادید و دارید یک انسان رو قضاوت میکنید؟

از این که بگذریم ، اگر بخوایم بر مبنای شما کار انجام بدیم که درمورد حضرت علی(ع) هم باید بگیم از کجا معلوم که دروازه خیبر رو برای رضای خدا کنده؟ شاید میخواسته زورش رو نشون بده!!!

دوست عزیز

اولاً اون پزشک مسلمان اگر واقعاً مسلمان باشه باید اعتقاد اسلامیش در رفتارش نمایان میشد. یعنی باید حرفی از خدا هم میزد که نزد

ثایاً به فرض که حرف شما درست باشه و پزشک دوم فقط و فقط هدفش این بوده که پدر من نگران نشه ، باز هم حکایت از درک و شعور بالاتر اون پزشک میده که معنیش این میشه که یه پزشک مسحی (یا حتی بی دین) تربیت اجتماعیش بسیار بالاتر از یه پزشک مسلمان بوده

ادامه در پست بعد

rejection;740114 نوشت:
گذشته از اینکه ای کاش اینهمه احترام و حرمت را در حق مستعمراتشون یا حداقل در حقّ ایرلندیهای نگونبخت به جا می آوردن، وقتی کشوری ثروتمند و قدرتمند باشه، چنانکه 30 سال پیش هم انگلستان، سومین قدرت بزرگ جهان بود، حالا بگذریم که این ثروت خون دل چه بیچارگانی بود و اشک چشم چه ضعفایی، اونقدر قدرت پشتیبانی از تولیدکننده و فروشنده و بازار خودش را خواهد داشت که فروشنده نخواد حرص یک چرخ خیاطی رو بخوره
فکر میکنم کمتر کسی به اندازهء من سر این موضوعات با طرفدارای غرب بحث کرده باشه. بله صحبت شما از جهاتی درسته ، اما نه تنها ناقض صحبت های من نیست ، بلکه معید حرف های من هم هست

صحبت از ایرلند کردید ، بد نیست اشاره ای هم به اختلاس 3000 میلیاردی کنیم
ممنون میشم اگر بفرمایید این مبلغ ، خون دل و اشک چشم چه کسانی بود؟

همچنین به شهرام جزایری و خریدن خیلی از نمایندگان مجلس و مسئولان
برادر عزیز ، اونها ملحد و کافر و غاصب هستن؟ باشه قبول. ما که مسلمان هستیم و شیعه ، ما دیگه چرا این همه مسئول خودفروخته داریم؟

rejection;740114 نوشت:
وگرنه توی ایران هم بارها میشه، مردم به ماشینی که بنزین تموم کرده بنزین میدن، و پولی از راننده ش نمیگیرن، چرا؟ چون بنزین در کشور ما چیزی نیست که بخوای حرصشو بخوری؛ ده لیتر بنزین چیزی نیست که بخوای، بخاطرش خونِ نجستو، کثیف کنی!
احسنت به شما
اما الان که بنزین گران شده کلاً این اخلاق حسنه! 180 درجه تغییر کرده
پس شما باز هم صحبت بنده رو تایید فرمودید که اون اخلاق حسنهء ایرانی ها ، نه به دلیل دستور الهی ، که بخاطر فراوانی بنزین بوده. چون اگر عملی برای رضای خدا باشه ، باید در سختی هم انجام بشه. لذا در خوش بینانه ترین حالت میشه گفت با خارجی ها در این زمینه هیچ تفاوتی نداریم

اما یه موضوع هم خدمت شما عرض کنم:
متاسفانه شما چند مثال بنده رو گرفتید و با زیر و رو کردن کلمات سعی کردید موضوع رو اونطور که میخواید نشون بدید. ولی موضوع فقط به همون چند کلمه ختم نمیشه که بخوایم سر و تهش رو هم بیاریم

برای مثال تو همون کشور تاکسی ها بر اساس مقدار مسیری که شما رو میبرن پول میگیرن (عین عدالت) ، اما اینجا کورسی ازت پول میگیرن. یعنی چه 10 متر بری چه 500 متر ، یک کرایه ازت گرفته میشه! خلاصه اگر خواستید یه لیست بلند بالا از این موارد براتون مینویسم

rejection;740114 نوشت:
پس قیاس شما مبنای درستی نداره. شما فروشنده ای که پشتش گرم هست رو با فروشنده ای مقایسه میکنی که هر چند رفتار و تعاملش با مردم منصفانه نیست، بدون پشتیبانیهای سنگین نهادهای مختلف حتی نمیتونه به حیات بی برکت خودش ادامه بده(در واقع این نهادها پشتشو فقط برای این دارن که صنعت خودرو سازی مملکت تعطیل نشه)
انشاالله یه کمپین تشکیل میدیم و از مردم تقاضای گلریزون میکنیم برای ایران خودرو و سایپا
اگر هم جواب نداد اسمشون رو مینویسیم تو کمیه امداد بلکه از گرسنگی نمیرن!

همای رحمت;740138 نوشت:
با سلام ..این فقط یکی از دلایل سوءمدیریته خیلی دلایل دیگه ای هم میتونه داشته باشه مثل پست دادنهای فامیلی و....

بله کاملاً درست میگید
دقیقاً پاسخ مشکل در این کلمه ست: توجیه ، توجیه و توجیه
په بخش قرمز رنگ دقت بفرمایید:

چرا ترافیک اونها نظم داره مال ما نه؟

در عوض اونا کافرن ما مسلمان

چرا تکنولوژی اونها پیشرفته ست و ما نه؟
در عوض اونا کافرن ما مسلمان

چرا خدمات به مشتری در اونجا عالیه و در ایران افتضاح؟
در عوض اونا کافرن ما مسلمان

چرا احترام به مشتری در اونجا زیاده و در ایران کم؟
در عوض اونا کافرن ما مسلمان

چرا به افراد خلاق و مخترع در اونجا بها داده میشه و در ایران خیر؟
در عوض اونا کافرن ما مسلمان

خطابم به تمام کاربرانی هست که در این تاپیک شرکت دارن:
بابا جان سؤال من هم همینه. من خودم اِندِ تعصبم بخدا و بارها با افرادی که با هدف تخریب ضد دین جبهه گیری کردن بحث کردم
اصلاً حرف من این نیست که بدی ها و فساد در غرب رو نادیده بگیرم یا زورگویی های اونها به کشورهای دیگه رو فراموش کنم
صحبتم اینه که

الف) چطوره که اونها با وجود اینکه از نگاه ما در راه باطل هستن ، اینقدر پیشرفت دارن؟
ب) از طرفی ما که ادعا داریم در راه حق هستیم ، چرا این همه ایراد و اشکال داریم؟

اگر کسی از دوستان با غرب مشکل اساسی داره ، بخش "الف" رو کلاً بیخیال بشه و فقط بخش "ب" رو پاسخ بده

Reza-D;740068 نوشت:
خب الان اونها باید راحت تر باشن یا ما؟
اونها باید راحت تر گناه کنن یا ما؟

[=arial black]سلام
فکر کنم نتونستم درست منظورمو بیان کنم

ببینید ما مسلمونا خیلی خوب بلدیم چطوری خودمونو واسه خدا لوس کنیم
از طرفی اولین چیزی که از اسلام یادمون میدن ( البته به صورت غیر مستقیم )
بافتن کلاه شرعیه

من ایرونی بچه مسلمون خوب یاد گرفتم وقتی یه گندی میزنم
بندازمش گردن قسمت و سرنوشت و روایات ناقص
و پشت بندشم یه خدا کریمه اضافه کنم و خودمو خلاص کنم
و مطمئنم که خدا حداقل تو اون برهه کاریم نداره

ولی اونی که خداش موقع عصبانیت با بندش کشتی میگیره و تازه بازنده هم میشه
نمیتونه موقع خرابکاری بگه این سرنوشت من بوده و خواست خدا
چون اولا سالها فریاد زده که قسمت و تقدیر یه دروغه
ثانیا خدای اون به بنده هاش باخته پس الان نمیتونه هوای بندشو داشته باشه

من اگه همه کم کاریامو میندازم گردن خدا و خودمو میزنم به بیخیالی
دلیلش اینه که خدای من خیلی دورتر از اونه که بشه بهش آسیبی زد یا بازخواستش کرد

ولی اونی که گاو میپرسته مثالا نمیتونه بره دزدی و بگه خدا گفته موقع ضرورت عیب نداره
چون خداش تو باغچه حیاطش داره میچره و آسیب پذیره

Reza-D;740158 نوشت:
ب) از طرفی ما که ادعا داریم در راه حق هستیم ، چرا این همه ایراد و اشکال داریم؟

[=arial black]چ[=arial black]ون از بچگی بهمون یاد میدن از دین بر علیه دین استفاده کنیم
خدای ما مهربونه و واسه هر حکم سفت و سختش تبصره داره
ولی من مسلمون اون تبصره رو هرجوری دلم بخواد تفسیر میکنم

مثلا در مورد دروغ گفتن

از بچگی به ما میگن دروغ بده یعنی از نظر دین ممنوعه
یکی زنگ میزنه و بابا رو میخواد
باباهه میگه بگین خونه نیست
و خیلی راحت به بچش توضیح میده که این دروغ مصلحتی بود
و واسه اینکه خودشو خلاص کنه
میگه خدا دروغ مصلحتی رو میبخشه

اون کافر بی دین هم به بچش میگه دروغ بده یعنی از نظر اخلاق ممنوعه
و یا هیچوقت دروغ نمیگه یا اگه گفت دیگه واسش تبصره نمیاره و توجیه نمیکنه

من دروغ میگم چون اصول خدا میره زیر سوال و خدا فعلا نمیتونه از اصولش دفاع کنه
کافر دروغ نمیگه چون اصول خودش خدشه دار میشه
و خودش حی و حاضره

Reza-D;740158 نوشت:
لف) چطوره که اونها با وجود اینکه از نگاه ما در راه باطل هستن ، اینقدر پیشرفت دارن؟
ب) از طرفی ما که ادعا داریم در راه حق هستیم ، چرا این همه ایراد و اشکال داریم؟
به نظرم اینطوری بخوایم قیاس کنیم کار اشتباهیه چون هر انسان آزاده وسالم عقلی میفهمه که دین اسلام مشکلی نداره بلکه مشکل از بی تدبیری وو...حکمران ها بوده..پروفسور فرامرز رفیع پور شروع تنبلی وتن پروری وعقب موندگی مسلمانهارو ازدوره ی حکمرانی قاجار میدونه که تا حالا ادامه دار شده وباید به مردم هشدار داد که این روش زندگی کردن درست نیست وباید ما خودمون رو تغییر بدیم

رهگذر آسمان;740173 نوشت:
من ایرونی بچه مسلمون خوب یاد گرفتم وقتی یه گندی میزنم
بندازمش گردن قسمت و سرنوشت و روایات ناقص
و پشت بندشم یه خدا کریمه اضافه کنم و خودمو خلاص کنم
و مطمئنم که خدا حداقل تو اون برهه کاریم نداره

نمیدونم شاید هم عقیده هستیم ولی از دو منظر متفاوت داریم به موضوع نگاه میکنیم
من نظرم اینه که ما خوبی و بدی رو درست تعریف نکردیم (همون نگاه پوشته ای و ظاهری)

ببینید الان مهمترین مشکلی که برای غرب بیان میشه ، روابط آزاد زن و مرد هست
مثلاً اگر یه خانم ایرانی بشنوه که یا ببینه (مثلاً توی یه فیلم) که یه زن غربی و یه مرد غربی با هم رابطه دارن ، چنان لبش رو میگزه که بیا و ببین!
البته اصلاً هم دروغ نمیگه و واقعاً بدش اومده چون اون کار رو بسیار زشت میدونه
اما همین خانم اگر ببینه زنی غیبت میکنه اینقدر حالش آشفته نمیشه ، یا حتی بدتر ، اصلاً خودش اهل غیبته

حالا موضوع اینجاست که گناهِ غیبت ، از زنا بیشتره!!!

ولی اون خانم هرگز این رو نفهمیده
چرا نفهمیده؟ چون از کودکی دیده که اگر یه دختر و پسر با هم قرار بذارن پدرشون رو میارن جلوی چشمشون!
اما با گناهان دیگه از جمله غیبت کردن ، اصلاً برخوردی نمیشه یا خیلی کم برخورد میشه

من غیبت رو مثال زدم ، اما مثال های بی شماری میشه گفت
مثلاً همون دروغ که شما گفتید ، کم فروشی ، نیش و کنایه و.....

لطفاً دقت کنید که منظور من این نیست که ما هم روابط دختر و پسر رو آزاد کنیم! نه. حرفم اینه که شدت و ضعف برخوردهای مجریان دین و مسئولین با گناهان ، در اکثر موارد تناسب درستی نداره. اونجا که مشکل ریشه ای هست چندان سخت گرفته نشده ، اما مشکل یه رابطه که با یه نظارت یا گفتگو قابل حله و حتی شاید به ازدواج خوب و شیرین و حلال ختم بشه ، اونقدر برخورد شدیده که زدگی ایجاد میکنه

ممنون میشم اگر پست بعدی رو مطالعه بفرمایید. نکتهء مهمی میخوام عرض کنم

همای رحمت;740195 نوشت:
به نظرم اینطوری بخوایم قیاس کنیم کار اشتباهیه چون هر انسان آزاده وسالم عقلی میفهمه که دین اسلام مشکلی نداره بلکه مشکل از بی تدبیری وو...حکمران ها بوده..پروفسور فرامرز رفیع پور شروع تنبلی وتن پروری وعقب موندگی مسلمانهارو ازدوره ی حکمرانی قاجار میدونه که تا حالا ادامه دار شده وباید به مردم هشدار داد که این روش زندگی کردن درست نیست وباید ما خودمون رو تغییر بدیم
من یه پسرعمو دارم یه بار حرف خوبی زد که به نظرم جواب خوبی برای این پرسش هاست

ایشون گفت:
حکایت ما ایرانی ها حکایت همون شعره که: من آنم که رستم بُوَو پهلوان!

گفتمش: چطور؟

گفت:
الان ایرانی ها بطور کلی دو دسته هستن
مذهبی ها که عمدتاً شیعیان هستن و ناسیونالیست ها که عاشق کوروش و پادشاهی کبیر ایران

گروه اول یه قهرمان دارن به اسم علی(ع)
عدالت علی ، مردانگی علی ، سادگی علی ، نجابت علی ، نظم علی ، صداقت علی و......
انگار که تمام زحمات رو علی کشیده و بار رو از دوش این شیعه برداشته!!!
شیعهء علی آخه تو خودت چکار کردی؟
پاسخ: علی!

گروه دوم هم یه قهرمان دارن به اسم کوروش کبیر
عدالت کوروش ، دادگستر بودن کوروش ، قدرت کوروش ، سخت کوشی کوروش ، رحم و انسانیت کوروش
خب بابا آخه تو خودت چکار کردی؟
پاسخ: کوروش!

Reza-D;740242 نوشت:
نمیدونم شاید هم عقیده هستیم

[=arial black]دقیقا داریم یه چیزو میگیم ولی با ادبیات متفاوت
وقتی میگم روایات ناقص ، یعنی اون مجری محترم دین
که قرار بود جانشین پیامبر در زمان غیبت وصی آخرش باشه
و دین خدارو به من و امثال من تفهیم کنه
سر وته هر حدیثی رو زد تا فقط اونجاییش به گوش من برسه که به نفع اونه
اینجوری نود درصد جامعه مشغول خودش شد
و اون ده درصدی که رفت دنبال حدیث و اول و آخرشو فهمید و سوال پرسید
واسش یه تبصره جور کردن و خلاص
و اون یک درصدی که به تبصره قانع نشد گفتن شما بشین تو خونت درستو بده
و وضع جامعه مسلمین شد این ....

رهگذر آسمان;740173 نوشت:
بافتن کلاه شرعیه

همای رحمت;740195 نوشت:
مشکل از بی تدبیری وو...حکمران ها بوده

خواهرهای گرامی ، لطفاً نظرتون رو درمورد این بخش که الان خدمتتون عرض میکنم بفرمایید
دوستان دیگه ای هم که این پست رو میخونن همینطور

چند سال پیش یه فیلم هالیوودی دیدم به اسم "کتاب الهی"
الان نمیخوام اون فیلم رو نقد کنم. فقط جمله ای در اون فیلم بود که به نظرم میتونه دوای درد امروز ما باشه. ضمناً توی پرانتز این رو هم عرض کنم که اصولاً اونها وقتی میخوان یه مفهوم رو به مخاطب انتقال بدن ، موقعیت رو براش خلق میکنن و اجازه میدن خودش نتیجه گیری کنه

داستان فیلم اینه که تمام کتاب های انجیل نابود شدن و فقط یکی باقی مونده. در نتیجه اونچه که مردم رو از گناه و خطا بازمیداشته ، الان وجود نداره تا مردم با استناد به اون راه حق رو پیدا کنن و از گناه دوری کنن. برای همین اون یک انجیل که مونده بسیار با ارزشه و خیلی ها دنبالش هستن. جالب اینه که حتی افراد خلافکار هم دنبال این کتاب هستن! چرا؟ به همون دلیل که خانم "رهگذر آسمان" گفتن:

رهگذر آسمان;740181 نوشت:
از بچگی بهمون یاد میدن از دین بر علیه دین استفاده کنیم
دقیقاً کاراکتر منفی فیلم همین رو میگه! یعنی میگه بهترین راه کنترل مردم همین کتابه!
جالب اینجاست که این نگاه دو گانه به کلام الهی ، در قرآن هم آمده! اونجا که خداوند میفرماید:
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا
ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‏كنيم ولى ستمگران را جز زيان نمى‏ افزايد

برگردیم به داستان. خلاصه خداوند برای اینکه این یک انجیل باقی مانده ، از دست افراد بد در امان بمونه ، یک فرد پاک سیرت رو برای حفاظت از اون انتخاب میکنه. این فرد هم تمام تلاشش رو در حفظ کتاب میکنه ، بطوری که تمام زندگی و تمام انسان ها رو رها میکنه تا از این کتاب محافظت کنه. اما در یک حادثه ، بین دو راهی قرار میگیره. یعنی یا باید نجات کتاب رو انتخاب کنه ، یا نجات یک دختر نوجوان(یک انسان) رو. بعد از کشمکش فراوان با خودش ، بالاخره نجات انسان رو انتخاب میکنه! وقتی اون دختر رو نجات میده

دختر ازش میپرسه:

"مگه تمام سعی تو حفاظت از کتاب نبود؟ پس چرا من رو نجات دادی؟"

مرده جواب میده:

"اونقدر به فکر حفاظت از کتاب بودم ، که عمل به دستورات کتاب رو فراموش کرده بودم! من با نجات تو ، در واقع کتاب رو نجات دادم!"

این جمله توی این فیلم ، تا مدت ها فکر من رو به خودش مشغول کرده بود و تحول زیادی در من ایجاد کرد. اتفاقی که هیچ منبری نتونست در من ایجاد کنه!
جالب اینکه مشابه این جمله هم در اسلام هم اتفاق افتاده
اونجا که عمرو عاص گفت قرآن ها رو بر نیزه کنید
امام علی(ع) فرمودند:

قرآن منم ، دستور قرآن دفاع از امام هست ، نه دفاع از جلد قرآن
(همیشه تاسف میخورم که این دو مفهوم قرآنی و ولایی رو باید در یک فیلم آمریکایی ببینم ، اون وقت فیلم سازان ما.......... حرفی نزنم بهتره!)


حال و روز امروز ماها هم همینه. همونطور که بارها در طول این تاپیک عرض کردم ، اونقدر مشغول پوسته و ظاهر دین شدیم که عمل به مسائل اساسی دین رو فراموش کردیم
نماز میخونیم بدون اینکه بفهمیم چی میگیم
قرآن رو تو عزاداری ها استفاده میکنیم و دیگر هیچ
با اسم پیامبر(ص) صلوات میفرستیم اما به دستورات ایشون عمل نمیکنیم
برای امام حسین(ع) سینه میزنیم درحالیکه سعی میکنیم سینه زدنمون از نفر بغلی خوشکلتر باشه
سفرهء حضرت ابوالفضل(ع) میندازیم و دور سفره میشینیم غیبت میکنیم
و..................

Reza-D;739765 نوشت:
سلام برادر
کاملاً منطقی بود. پذیرفتم :Gol:


این هم پاسخ به بخش دوم از سؤال من بود که جوابم رو گرفتم


اما بخش اول و سوم از سؤال بنده رو پاسخ نفرمودید. شاید بهتر باشه سؤالم رو جور دیگه ای بپرسم

اجازه بدید مثالی بزنم. دو خودرو به شما معرفی میشه. خودروی 1 موتور قوی داره ، کیفیت ساخت بسیار بالا ، سرعت زیاد ، امکانات فراوان ، ایمنی عالی ، ریبایی بسیار خوب. خودروی 2 امکانات چندانی نداره ، ایمنی در حد متوسط ، زیبایی معمولی ، موتور و سرعت معمولی و حتی گاهی ضعیف. اما شما وقتی افراد مختلفی که این دو خودرو رو خریداری کردن بررسی میکنید ، می بینید که افراد زیادی با همون خودروی شماره 2 طی مسیر کردن و خیلی از کارهاشون رو انجام میدن. اما صاحبان خودروی شماره 1 عملاً حرکتی نمیکنن. همیشه سر جای خودشون هستن و کار مثبتی هم انجام نمیدن. خب اینجا دو سؤال پیش میاد که در ادامه عرض میکنم. حالا ما فرض رو بر این میذاریم که تمام ابعاد اسلام(خودروی 1) و آئین دموکراسی(خودروی 2) رو بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اسلام بسیار کاملتر هست. اما در عمل می بینیم که صاحبان اسلام همیشه همین بیت ورد زبون اونهاست که: "هر عیب که هست از مسلمانی ماست" ، اما صاحبان اون خودروی درب و داغون شماره 2 ، نیاز چندانی به توجیح اعمالشون با چنین ابیاتی پیدا نمیکنن. لذا سؤال های من اینهاست:

سؤال اول:

چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟ اما تئوری های غربی ها اکثراً به عمل تبدیل میشه؟
چه ایرادی وجود داره که یک تفکر کامل ، در همون حد تفکر باقی میمونه اما یک تفکر ناقص ، با وجود نقصان بار پیروانش رو به جلو میبره؟

سؤال دوم:
اگر پاسخ سؤال اول همچنان همون باشه که اونها در تئوری ناقص خودشون ثابت قدم و کوشا هستن ، اما ما در تئوری کامل خودمون تنبل و بی توجه هستیم ، اون وقت سؤال دیگری پیش میاد که خیلی هم مهمه. اینکه در این صورت دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟

هر توضیحی دارید میشنوم اما ممنون میشم اگر در آخر صحبتتون هر دو سؤال رو مستقیماً پاسخ بفرمایید (پاسخ اول - پاسخ دوم)
تشکر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

نخست آنکه بنده به زعم خودم، به هر سه سوال شما پاسخ دادم. ولی اگر همچنان ابهامی باقی مانده است، باز هم می توانیم بحث کنیم (و شاید بهتر باشد که همان طور که خواستید، تفکیک شده پاسخ داده شود)

ابتدا در مورد مثال شما بحث کنیم

مثال از جهاتی منظور شما را بیان می کند ولی از طرفی هم نارسائی دارد. اینکه ماشین نخست حرکت نمی کند، واقع بینانه نیست. اولا درکشور های اسلامی هم کشورهایی را داریم که با تلاش و برنامه ریزی، رشد و توسعه داشته اند و این مسیر را با سرعت قابل توجهی طی می کنند. ثانیا "حرکت کردن" تنها به معنای پیشرفت مادی نیست. اگر ما حرکت کردن را صرفا مادی بدانیم، سخن شما صحیح است که غرب سرعت بالاتری دارد و کشورهای اسلامی سرعت کمتری. اما اگر حرکت کردن را به معنای عام آن در نظر بگیریم، اتفاقا این غرب است که در جنبه های مهمی از زندگی، عقب مانده است و کشورهای اسلامی علی رغم حرکت آهسته خود در بعد مادی، از حیث معنوی، حرکت خوبی دارند.

بنابراین نباید اعتقادات و باورها را به ظاهر ماشین تشبیه کنیم و رفتارها را به حرکت آن. بلکه حرکت و عملکرد ماشین را باید مجموعه ای باور و رفتار آن هم در دو ساحت مادی و معنوی در نظر گرفت و اگر چنین کنیم، نسبتی که شما بیان کردید، متفاوت خواهد بود.

اما در مورد سوال های شما:

سوال اول:
این سوال شما یک سوال جامعه شناسانه است، نه یک سوال الهیاتی. به عبارت دیگر، برای پاسخ دادن به این سوال، صرفا بحث کردن از آموزه های الهیاتی کافی نیست بلکه باید مجموعه از علوم مانند تاریخ، جامعه شناسی، روانشناسی و الهیات را بکاویم تا به پاسخ درخوری برسیم. چنین مسئله ای نیازمند یک پژوهش مبسوط است. اما پرداختن به سوال در حد بحث فعلی ما، توجه به چند مطلب را نیاز دارد.

- همان طور که پیش از این عرض شد، نباید آموزه و کردار را گره زد یعنی نباید بین این دو رابطه ضروری فرض کرد. تبعیت یا عدم تبعیت از یک آموزه، دلایل مختلف می تواند داشته باشد و می تواند متاثر از عوامل بسیاری باشد، عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و .. . بنابراین این که یک آموزه پیروی می شود یا خیر، فقط به خود آموزه و نظام اعتقادی مربوط نیست بلکه به این مسئله نیز مربوط است که این آموزه در چه محیط و شرایطی واقع می شود.

- مطلب دیگر اینکه اساسا نباید گمان کنیم که مسلمانان همواره فروتر و ضعیف تر بوده اند و این غربی ها بوده اند که قوی تر و بهتر بوده اند. اتفاقا اگر ما قرون طلائی اسلام را که اوج دوران شکوفایی تمدن اسلامی است، در نظر بگیریم، این مسلمانان بوده اند که در قله های علم و دانش و نیز در اوج قدرت نظامی و اقتصادی قرار داشته اند. و بر خلاف امروز، مراکز علمی در کشورهای اسلامی واقع شده بودند و اگر کسی می خواست علوم روز را بداند چاره ای از مراجعه به علمای اسلامی نداشت. (توصیه می کنم حتما تاریخ تمدن اسلامی مخصوصا قرون طلایی را مطالعه بفرمایید.) در آن دوران غربیان، از نظر علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی بسیار فروتر از مسلمانان بوده اند. این در حالی است که در آن زمان هم مسمانان مجموعه باورها و عقائدشان را داشتند. و بر اساس پیروی از آن، چنین رشد و توسعه ای را یافتند.

- نکته پایانی در مورد سوال اول اینکه، وظیفه آموزه صرفا بیان حقیقت و نشان دادن راه از چاه است. این ما هستیم که باید شرایط اجتماعی را به نحوی پیش ببریم که با الهام گرفتن از این آموزه ها، علاوه بر رشد معنوی، توسعه مادی نیز پیدا کنیم. این مسئله پیش از این نیز در تاریخ رخ داده است و مسلمانان با ایجاد شرایط و تحقق عملی آن اموزه ها، به رشد و شکوفایی رسیده اند.

سوال دوم:

- اولا همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد، این چنین نیست که همه مسلمان ها تنبل باشند و همه غربی ها قوی و زرنگ. بلکه دورانی بوده است که صورت مسئله کاملا برعکس بوده است. مضافا که اکنون نیز این چنین نیست که همه غربی ها انسان ها تیزهوش، قوی، منظم و با برنامه ای باشند بلکه موارد خلاف بسیاری وجود دارد که افرادی تنبل، کندهوش و ... در آن جامعه وجود دارند. بنده به تناسب فعالیت های علمی که دارم، مواجهه های بسیاری با اساتید و دانشجویان اروپایی دارم و به قاطعیت می توانم بگویم که هوش و استعداد دانشجویان ما اگر از آنها بالاتر نباشد (که در مواردی هست)، قطعا از آنها کمتر نیز نیست.
اما آن چیزی که در جوامع غربی وجود دارد که آنها متمایز کرده است، این است که آنها به ساختار پرداخته اند، یعنی چارچوب ها و بستر های لازم برای نظم امور را فراهم کرده اند. به تعبیر بهتر، حرکت در جامعه را ریل گذاری کرده اند به نحوی که هر کاری از طریق مسیر مشخص و برنامه معلوم، انجام می شود. شرح وظایف هرکسی معلوم است، نظارت هر پستی معلوم است و ... ما کمتر به ساختار پرداخته ایم و بیشتر کارهای فردی انجام داده ایم. از این جهت به صورت فردی، افراد شاخص و بزرگی داشته ایم ولی کمتر ساختار جامع و شامل ایجاد کرده ایم.

- این تفاوت البته زمینه های اجتماعی و فرهنگی بسیاری نیز دارد. به طور مثال اینکه مردم به این فهم و درک برسند که صرف باور به یک تعداد آموزه، موجب رستگاری آنها نمی شود و این عمل و کردار آنهاست که حقیقتا وضعیت آنها را تغییر خواهد داد. این مطلبی است که در روایات و آیات ما نیز بیان شده است. اما اینکه مردم به این سطح از درک برسند، وظیفه تمام متفکران و مصلحان جامعه است.

- مطلب مهم دیگری نیز وجود دارد که تا حدی به بحث ما مربوط است ولی از آنجایی که بحث مفصلی است، به نحو اشاره به آن می پردازم. در حیطه باورها، باورهای اسلامی، ظرفیت و امکان بیشتری برای توسعه فراهم می کند تا ظرفیتی که باورهای مسیحی ارائه می دهد. در مورد مسیحیت می خوانیم : «در سنت نخستین مسیحی –که نویسندگان رهبانی نمایندگان آن هستند- بیزاری شدیدی نسبت به موضوع کار وجود داشت. از دیدگاه یوسیبوس اهل قیصریه زندگی کامل مسیحی آن است که وقف عبادت خداوند شود و به کارهای عادی آلوده نگردد. کسانی که برای ادامه زندگی به کار روی می­آورند، مسیحیان درجه دو هستند. زندگی و کارکردن در دنیا موجب محرومیت از دعوت اصلی و اولی مسیحیان می­شود.»(1)
این در حالی است که پیشوایان ما چنین می فرمایند که : الکادُّ عَلَی عِیالِهِ کَالْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ (2). کسی که خود را برای روزی خانواده‌اش به زحمت می‌اندازد و کار می‌‌کند مانند رزمنده‌است که در راه خدا می‌جنگد. چنین نگاهی که تلاش برای روزی و رزق مادی را مانند جهاد در راه خدا می داند، ظرفیت بسیار عظیمی است در مقایسه با نگاهی که اساسا کار را امری مذموم و درجه دو می داند. اینکه ما چرا علی رغم وجود این نگاه جامع مادی-معنوی، نتوانسته ایم در قرون اخیر در جهت مادی پیشرفت کنیم، در یک کلام خلاصه به این باز میگردد که زمینه به فعلیت رسیدن آموزه ها را فراهم نکرده ایم. نتوانسته ایم موجی در جامعه ایجاد کنیم که در آن عمل به این آموزه ها، ارزش و ملاک باشد.

[=arial]

موفق باشید

1. مقدمه بر تفکر اصلاح دینی ص 496 ، آلستر مگ گراث، ترجمه بهروز حدادی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب
2.

[=arial] کافی، ج5، ص 88

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;740258 نوشت:

حال و روز امروز ماها هم همینه. همونطور که بارها در طول این تاپیک عرض کردم ، اونقدر مشغول پوسته و ظاهر دین شدیم که عمل به مسائل اساسی دین رو فراموش کردیم

Im_Masoud.Freeman;739984 نوشت:

من فکر میکنم اسلام رو اونطور که شایسته هست به ما انتقال ندادند

در مورد قضیه پوسته دین کاملا باهات موافق هستم و فکر میکنم دوستانی که مبلغ دین هستند اونطور که باید کار انجام نمیدن. زحمت زیاد میکشن ولی راهشون اشتباه هست.

تک و توک آدم فهیم مثل شیخ مهدی دانشمند پیدا میشه که خوشگل دین اسلام رو واست معنی کنه.

سال 89 که وارد دانشگاه شدم یه هم اتاقی داشتم بچه اصفهان بود چهار پنج سالی از من بزرگتر بود ، پسر سر حال و نماز خون و شوخ و اهل حالی بود ،

مدت زیادی پیش خودم فکر می کردم مگه اینجوری هم میشه؟ میشه هم نماز بخونی هم شاد باشی ؟ میشه هم نماز بخونی هم فوتبال بازی کنی ؟

میشه هم تو خدا رو دوست داشته باشی هم خدا تورو دوست داشته باشه هم گردش و تفریح بری؟ میشه مومن باشی و فیلم ببینی؟

وقتی خرداد سال 90 بهم پیشنهاد داد که نمازم رو بخونم فقط چند روز طول کشید تا نمازم رو شروع کردم ، اثری که اون روی من گذاشت هیچکس نذاشته بود.

ولی منبری های ما چکار میکنن؟ فقط از روز قیامت میگن ، فقط میگن غیبت مثل خوردن گوشت تن برادره ، فقط می ترسوننت ، یا وعده ی بهشت بهت میدن

نمیگن غیبت حالتو بد میکنه ، نمیگن غیبت روانتو بهم میریزه ، نمیگن غیبت آرامش دنیاتو ازت می گیره.

نمیگن غیبت مانع پیشرفتت میشه ، خوب آسمون یه کمی هم از دنیا بگو ، همش وعده سرخرمن که نمیشه.

این همه برنامه دینی و مذهبی تلویزیون چکار میکنن؟ فقط به مذهبی ها حال میدن ، وگرنه اینکه شخصی رو به راه بیارن نمی تونم با اطمینان بگم ولی بعید می دونم بتونن چنین کاری بکنن.

آقا بگید میشه استخر رفت و بهشت رفت ، میشه خندید و بهشت رفت ، میشه تفریح کرد و بهشت رفت ، میشه شیک پوش بود و بهشت رفت.

بگید اسلام عاشق پیشرفته ، بگید اسلام عاشق کسب علمه ، بگید اسلام از آدم با سواد خوشش میاد ، بگید میشه ماشین خوب سوار شد و بهشت رفت.

حالا وقتی میگی چرا اینارو نمیگید ( کم میگید ) ؟ میگن هرکسی مسئوله اعمال خودشه ، خودش باید بره دنبال دین ، اینکه اصل دین رو نفهمیده تقصیر ما نیست.

توانشون در همین حده که خودشون رو متقاعد کنند.

الان توی کارشناسان اعتقادی همین سایت ، فقط استاد محراب هست که برخی مباحث رو به زبان ساده توضیح میده و جا میندازه ،

بقیش همش خشک و لغات سنگین که اصن هیچی ازش نمی فهمیم. خوب بشینید فکر کنید ، مثال طراحی کنید ، ببینید اگر چکار بکنید مباحث بهتر جا میفتن. روی فن بیانتون کار کنید و...

هی کپی پیست کپی پیست که نمیشه.

ای خدایا شکرت که شیخ مهدی دانشمند رو آفریدی که اگر یه ذره از اسلام رو درست فهمیدم بخاطر وجود این آقا بوده و بس. امیدوارم در دنیا و آخرت سربلند و رو سفید باشه.[/]

Im_Masoud.Freeman;740278 نوشت:
ای خدایا شکرت که شیخ مهدی دانشمند رو آفریدی

[=arial black]واسه این قسمت حتما باید آمین میگفتم

رئوف;740273 نوشت:
اینکه ما چرا علی رغم وجود این نگاه جامع مادی-معنوی، نتوانسته ایم در قرون اخیر در جهت مادی پیشرفت کنیم، در یک کلام خلاصه به این باز میگردد که زمینه به فعلیت رسیدن آموزه ها را فراهم نکرده ایم. نتوانسته ایم موجی در جامعه ایجاد کنیم که در آن عمل به این آموزه ها، ارزش و ملاک باشد.
با سلام وعرض ادب ...استاد میشه بپرسم ،چرا نتونستیم ؟

همای رحمت;740282 نوشت:
با سلام وعرض ادب ...استاد میشه بپرسم ،چرا نتونستیم ؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

پاسخ دقیق به پرسش شما نیازمند مطالعات گسترده در تاریخ است و از این جهت بهتر از کارشناس تاریخ به آن پاسخ بدهد. با این حال امور کلی که به نظر بنده می رسد، از این قرار است (هر چند این موارد هم نیازمند بررسی تاریخی هستند)

- در برهه هایی تفسیر ما از دین، شاید تفسیری صحیحی نبوده است و برداشت ما از دین، مسئله بوده است که در مورد مسیحیت بیان شد یعنی اینکه گوشه گیری و ریاضت را مقدم و برتر از اموری دنیوی با نیت الهی، دانسته ایم.

- در مقاطعی، نا آگاهی و بی خبری جامعه ما باعث شده است که در غفلت باشیم، در حالیکه دیگران در حال پیشرفت و توسعه هستند، ما مشغول مسائل غیرمهم باشیم.

- گاهی ممکن است تفسیر ما از دین به این نحو باشد که گویا صرف باور به مجموعه ای از باورها کافیست و تلاش و کوشش چندان لازم نیست. این هم یکی از تفاسیر غلط از دین است که موجب عقب ماندگی می شود.

- در مجموع تلاش برای مطلع و آگاه شدن مردم، ایجاد انگیزه و نیز فضا و امکانات برای مطالعات، آزمایشات و فضای های آموزشی و پژوهشی و نیز حمایت از افراد صاحب اندیشه از جمله کارهای مهمی است که باید برای تغییر رویه انجام بدهیم. کسب درک صحیح از جهان امروز و نیازهای جامعه و ارزیابی نقاط قوت و ضعف خودمان و دیگران و نیز ترسیم برنامه بلند مدت و میان مدت و کوتاه مدت بر اساس اهداف و راهبردها، از دیگر مسائل مهمی است که باید به نحو صحیحی صورت بگیرد. برای تحقق بخشیدن به این برنامه ها نیز تعامل سازنده و مفید با دیگر بخش های جهان که آنها نیز تجاربی در زمینه های مختلف دارند، بسیار مهم است.

موفق باشید

Reza-D;739765 نوشت:
سلام برادر
کاملاً منطقی بود. پذیرفتم :Gol:

این هم پاسخ به بخش دوم از سؤال من بود که جوابم رو گرفتم

اما بخش اول و سوم از سؤال بنده رو پاسخ نفرمودید. شاید بهتر باشه سؤالم رو جور دیگه ای بپرسم

اجازه بدید مثالی بزنم. دو خودرو به شما معرفی میشه. خودروی 1 موتور قوی داره ، کیفیت ساخت بسیار بالا ، سرعت زیاد ، امکانات فراوان ، ایمنی عالی ، ریبایی بسیار خوب. خودروی 2 امکانات چندانی نداره ، ایمنی در حد متوسط ، زیبایی معمولی ، موتور و سرعت معمولی و حتی گاهی ضعیف. اما شما وقتی افراد مختلفی که این دو خودرو رو خریداری کردن بررسی میکنید ، می بینید که افراد زیادی با همون خودروی شماره 2 طی مسیر کردن و خیلی از کارهاشون رو انجام میدن. اما صاحبان خودروی شماره 1 عملاً حرکتی نمیکنن. همیشه سر جای خودشون هستن و کار مثبتی هم انجام نمیدن. خب اینجا دو سؤال پیش میاد که در ادامه عرض میکنم. حالا ما فرض رو بر این میذاریم که تمام ابعاد اسلام(خودروی 1) و آئین دموکراسی(خودروی 2) رو بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اسلام بسیار کاملتر هست. اما در عمل می بینیم که صاحبان اسلام همیشه همین بیت ورد زبون اونهاست که: "هر عیب که هست از مسلمانی ماست" ، اما صاحبان اون خودروی درب و داغون شماره 2 ، نیاز چندانی به توجیح اعمالشون با چنین ابیاتی پیدا نمیکنن. لذا سؤال های من اینهاست:

سؤال اول:
چرا آموزه های اسلامی از حالت تئوری به عمل تبدیل نمیشه؟ اما تئوری های غربی ها اکثراً به عمل تبدیل میشه؟
چه ایرادی وجود داره که یک تفکر کامل ، در همون حد تفکر باقی میمونه اما یک تفکر ناقص ، با وجود نقصان بار پیروانش رو به جلو میبره؟

سؤال دوم:
اگر پاسخ سؤال اول همچنان همون باشه که اونها در تئوری ناقص خودشون ثابت قدم و کوشا هستن ، اما ما در تئوری کامل خودمون تنبل و بی توجه هستیم ، اون وقت سؤال دیگری پیش میاد که خیلی هم مهمه. اینکه در این صورت دلیلش چیه که اکثر پیروان اسلام رو افراد تنبل ، بی توجه و بی نظم تشکیل میدن ، اما اکثر پیروان آئین رقیب رو افراد کوشا ، فعال ، دقیق و منظم شکل دادن؟

هر توضیحی دارید میشنوم اما ممنون میشم اگر در آخر صحبتتون هر دو سؤال رو مستقیماً پاسخ بفرمایید (پاسخ اول - پاسخ دوم)
تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امام علی (ع) میفرمایند ((علم مدتی در قلب انسان میماند اگر با عمل همراه شد باقی می ماند و اگر نه از دل انسان رخت بر میبندد ))
خداوند در قرآن کریم می فرماید (( آیا مردم را به خیر و نیکی سفارش میکنید و خود را فراموش میکنید ))
جای دیگر هم حدیثی از معصوم دیدم که مضمون آن این بود (( کسی که دیگران را پند میدهد و هدایت میکند و خود به آن عمل نمیکند نصیحتشان به دل نمینشیند و دیگران به آن عمل نمیکنند))
باز هم حدیث دیگری از معصوم دیدم که مضمون آن این بود (( چه بسا عالمی شخص گناهکاری را نصحیت کرده و به راه راست هدایت کند و آن فرد گناهکار بخاطر عمل به نصیحت آن عالم به بهشت برود و خود آن عالم به دلیل عمل نکردن به علمش مواخذه شده و به جهنم برود))
جمع بندی و خلاصه ی کلام آنکه کسانی که دم از اسلام و مسلمانی میزنند و آموزه های اسلام را به دیگران یاد میدهند خود به آن عمل نمیکنند . بله امروزه خیلی ها حرف های قشنگ میزنند اما کو عمل ؟ مشکل ما هم این است که همه ی ما فکر میکنیم که این حرف ها و نصایح فقط برای دیگران است و خود را از عمل کردن به آنها بی نیاز میدانیم و فکر میکنیم خداوند بهشت را شش دانگ برای ما آفریده است . بنده همیشه گفته ام کمی که با عمل همراه شود بهتر از زیادی است با عمل همراه نشود .
غربی ها هم به این دلیل ترقی کرده اند که به همان اندکی که در نزدشان بود عمل کردند . راه حل ما هم فقط یکی است و آن هم اینکه در درجه ی اول خودمان را اصلاح کنیم و در درجه ی دوم با ارتقاء سطح علمی مان و با روش های صحیح و منطقی برای هدایت دیگران سعی کنیم .
والسلام علی من اتبع الهدی

رئوف;740273 نوشت:
شاید بهتر باشد که همان طور که خواستید، تفکیک شده پاسخ داده شود
سلام
بله به نظر خودم هم اینطوری بهتره

رئوف;740273 نوشت:
اولا درکشور های اسلامی هم کشورهایی را داریم که با تلاش و برنامه ریزی، رشد و توسعه داشته اند و این مسیر را با سرعت قابل توجهی طی می کنند
این کشورها عمدتاً روال معمول که ما از اون پیروی میکنیم رو کنار گذاشتن

گروهی کارهاشون رو به غربی ها سپردن مثل امارات. خود من هم این روش رو تایید نمیکنم و اصلاً این رو پیشرفت نمیدونم
گروهی دیگه هم مثل مالزی خودشون پیشرفت کردن ، اما اگر دقت بفرمایید خیلی از بایدهایی که برای ما مهم هست رو کنار گذاشتن
درمورد مالزی نظر من اینه که میشه اونها رو الگو قرار داد اما رفتار اونها رو تفکیک کرد. یعنی کارهای درستشون رو عمل کنیم و کارهایی که به زعم ما با عقاید و اعتقاداتمون جور نیست رو نادیده بگیریم


رئوف;740273 نوشت:
ثانیا "حرکت کردن" تنها به معنای پیشرفت مادی نیست. اگر ما حرکت کردن را صرفا مادی بدانیم، سخن شما صحیح است که غرب سرعت بالاتری دارد و کشورهای اسلامی سرعت کمتری. اما اگر حرکت کردن را به معنای عام آن در نظر بگیریم، اتفاقا این غرب است که در جنبه های مهمی از زندگی، عقب مانده است و کشورهای اسلامی علی رغم حرکت آهسته خود در بعد مادی، از حیث معنوی، حرکت خوبی دارند
استاد گرامی کجای سؤال من اشاره به بعد مادی داشت؟!!
من که از همون تاپیک اول صحبتم روی برخورد و اخلاق بود. البته هیچ ایرادی هم نداره که صحبت من بعد مادی رو هم شامل بشه
حضرت علی(ع) میفرمایند:
برای دنیا جوری زندگی کن که انگار همیشه اینجا میمانی
پس بعد مادی هم در جای خودش مهمه. اما صحبت من ابتدا بعد معنوی رو در بر میگرفت

چند نمونه اختلافات معنوی رو خدمت شما برادر گرامی عرض میکنم:

احترام به حقوق مشتری
کاری ندارم انگیزه اونها چیه. به فرض که بخاطر تجارت باشه ، در هر حال موضوع توانایی اجرای درست امور هست. شما به خوبی میدونید که در قبال خدمات مختلف ، تعهد زیادی در اونجا وجود داره. مثلاً شما وقتی یک وسیله رو میخرید (خودرو ، لوازم برقی یا هر چیز دیگه) اولاً کیفیت مناسبی رو دریافت میکنید. ثانیاً خدمات پس از فروش عالی رو دریافت خواهید کرد. اما در ایران شرکت ها هیچ الزامی برای رعایت این دو مورد نمی بینن. برای مثال همین چند وقت پیش تلویزیون خودرویی رو نشون داده بود که تازه از کمپانی خارج شده بود اما دنده عقب نداشت!!! یا خودروهای زیادی هستن که بلافاصله بعد از تحویل به مشتری ، یک راست باید برن تعمیرگاه!! همچنین بعد از دریافت یک وسیله ، معمولاً خدمات درست و درمونی دریافت نمیکنید و بعضاً با برخورد بد مسئولین مربوطه هم مواجه میشید. برای مثال بنده چند روز پیش تلویزیونی خریداری کردم و وقتی به شرکت زنگ زدم که برای نصب و راه اندازی بیان ، پاسخ دادن که چون مسیر دوره کسی رو نداریم که بفرستیم!! خودتون روشنش کنید بعد کارت رو بیارید که ما مهر کنیم! فکر کنید مشتری باید سوار ماشین بشه بره شرکت تا کارتش رو براش مهر کنن! جالب تر اینکه وقتی برای مهر کارت گارانتی رفتم ، نه تنها عذرخواهی نکردن ، بلکه مبلغی رو هم برای حق الزحمهء مهر زدن از من دریافت کردن!!!

نظم و دقت در کارها
به قول استاد رحیم پور ازغدی ، توی اروپا وقتی گفته میشه که جلسه ای ساعت 6 شروع میشه و 8 تمام میشه ، معنیش اینه که 6 شروع میشه و 8 تمام میشه
اما توی ایران وقتی گفته میشه جلسه ای ساعت 6 شروع میشه و 8 تمام میشه ، یعنی 7 شروع میشه و خدا میدونه کِی تمام بشه!!!
اکثر دانشجوها وقتی بهشون میگن ساعت 9 صبح امتحانه ، هیچ عجله ای نمیکنن چون میدونن بعد از 10 شروع میشه!
وقتی قراره مسافری ساعت مثلاً 5 بعد از ظهر با هواپیما برسه ، افرادی که میخوان برن پیشواز تازه ساعت 5 راه میفتن چون میدونن هواپیما تاخیر داره
حتی اگر در ثبت نام دانشگاه دقت کنید ، مثلاً فرصت ثبت نام رو تو سایت میزنن 25/8/94 ، اما خیلی ها نمیرن برای ثبت نام و میگن: تمدید میشه بابا!
جالب اینکه همیشه هم همین اتفاق میفته و تاریخ ثبت نام تمدید میشه!
تمام اینها در حالیه که امام بزرگ شیعیان امام علی(ع) در سفارششون به امام حسن(ع) میفرمایند:
تو را به دو چیز سفارش میکنم. تقوای الهی و

نظم در امور

مدیریت سلیقه ای
در اونجا با وجود اختلاف نظرها ، مباحث مدیریتی روال مشخصی دارن و هر شرکت یا ارگان ، خط مشی مشخصی برای پیشرفت داره و هر مدیری که سر کار باشه ، در همون چهارچوب عمل میکنه و نهایتاً در یک سری روش های فرعی ممکنه مدیری سلیقهء خودش رو پیاده کنه. اما در ایران گافیه یه مدیر در یک شرکت عوض بشه تا تمام اساس اون شرکت رو از ریشه تغییر بده که معمولاً هم به گند زدن به تمام اهداف اون شرکت ختم میشه. جالب تر اینکه این مدیر به هیچ مرکزی هم پاسخگو نیست و بعد از گند زدن به یک شرکت ، فقط میشه مدیر یک شرکت دیگه

نمونه های زیاد دیگه هست که بشه گفت اما صحبت طولانی میشه. اینها رو عرض کردم از این بابت که صحبت من تنها به مسائل مادی مربوط نمیشد. گر چه شامل اون هم میشه. ادامهء صحبتم رو در پست بعدی عرض میکنم

رئوف;740286 نوشت:
- در برهه هایی تفسیر ما از دین، شاید تفسیری صحیحی نبوده است و برداشت ما از دین، مسئله بوده است که در مورد مسیحیت بیان شد یعنی اینکه گوشه گیری و ریاضت را مقدم و برتر از اموری دنیوی با نیت الهی، دانسته ایم.

- در مقاطعی، نا آگاهی و بی خبری جامعه ما باعث شده است که در غفلت باشیم، در حالیکه دیگران در حال پیشرفت و توسعه هستند، ما مشغول مسائل غیرمهم باشیم.

- گاهی ممکن است تفسیر ما از دین به این نحو باشد که گویا صرف باور به مجموعه ای از باورها کافیست و تلاش و کوشش چندان لازم نیست. این هم یکی از تفاسیر غلط از دین است که موجب عقب ماندگی می شود

عالی گفتید :Gol: تشکر
دقیقاً مشکل همین سه موردی هست که فرمودید. میخواستم راه حلش رو از شما بپرسم ولی به نظرم رسید برای این موضوع نمیشه راهکار داد. نه اینکه گفتنی نباشه ، بلکه چندان عملی نیست چون از اون موضوعاتی هست که هر کسی باید از خودش شروع کنه. با این حال اگر راهکار عملی به ذهن شما میرسه خوشحال میشم بشنوم

navid;740289 نوشت:
غربی ها هم به این دلیل ترقی کرده اند که به همان اندکی که در نزدشان بود عمل کردند . راه حل ما هم فقط یکی است و آن هم اینکه در درجه ی اول خودمان را اصلاح کنیم و در درجه ی دوم با ارتقاء سطح علمی مان و با روش های صحیح و منطقی برای هدایت دیگران سعی کنیم
سلام برادر
موافقم و عالی گفتید. بله حرف من هم همینه که ما به گفته ها دلخوش کردیم


رئوف;740273 نوشت:
اولا همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد، این چنین نیست که همه مسلمان ها تنبل باشند و همه غربی ها قوی و زرنگ. بلکه دورانی بوده است که صورت مسئله کاملا برعکس بوده است. مضافا که اکنون نیز این چنین نیست که همه غربی ها انسان ها تیزهوش، قوی، منظم و با برنامه ای باشند بلکه موارد خلاف بسیاری وجود دارد که افرادی تنبل، کندهوش و ... در آن جامعه وجود دارند. بنده به تناسب فعالیت های علمی که دارم، مواجهه های بسیاری با اساتید و دانشجویان اروپایی دارم و به قاطعیت می توانم بگویم که هوش و استعداد دانشجویان ما اگر از آنها بالاتر نباشد (که در مواردی هست)، قطعا از آنها کمتر نیز نیست
بله درسته. من هم صحبتم مطلق نبود. در ادامه منظورم رو بهتر عرض میکنم:
رئوف;740273 نوشت:
اما آن چیزی که در جوامع غربی وجود دارد که آنها متمایز کرده است، این است که آنها به ساختار پرداخته اند، یعنی چارچوب ها و بستر های لازم برای نظم امور را فراهم کرده اند. به تعبیر بهتر، حرکت در جامعه را ریل گذاری کرده اند به نحوی که هر کاری از طریق مسیر مشخص و برنامه معلوم، انجام می شود. شرح وظایف هرکسی معلوم است، نظارت هر پستی معلوم است و ... ما کمتر به ساختار پرداخته ایم و بیشتر کارهای فردی انجام داده ایم. از این جهت به صورت فردی، افراد شاخص و بزرگی داشته ایم ولی کمتر ساختار جامع و شامل ایجاد کرده ایم
منظور من همین بود. چرا بین مدیران ما مدیری پیدا نشده که این ساختار رو در ایران شکل بده؟
چرا مدیران و مسئولان اونها متوجه درستی این روش شدن و به خوبی اون رو اجرا کردن ، اما مدیران و مسئولان ما هنوز حتی بعضیشون متوجه این اشکال نشدن ، چه برسه به انجام راهکار صحیح؟
من هم قبول دارم که افراد با استعداد زیاد داریم. سؤال اینه که اینها کجا هستن؟ چرا مدیریت های مهم رو به اینها نمیدن؟
دلیلی که به ذهن خودم میرسه رو در آخر عرض میکنم

رئوف;740273 نوشت:
این مطلبی است که در روایات و آیات ما نیز بیان شده است. اما اینکه مردم به این سطح از درک برسند، وظیفه تمام متفکران و مصلحان جامعه است
پس متفکران و مسئولان درست عمل نکردند. به نظر شما دلیلش چی بوده؟

من فکر میکنم تمام این مشکلات که بحث شد سه دلیل عمده داره:

دلیل اولش اینه که انتخاب مدیران نه بر اساس شایستگی ، که صرفاً بخاطر داشتن ظاهر دینی بوده. یعنی همین که یکی ریش میذاشت ، تسبیح دست میگرفت و کلمات عربی استفاده میکرد به عنوان مدیر لایق تشخیص داده میشد. البته الان کمی بهتر شده ولی همچنان این تفکر پابرجاست

بخشیش هم برمیگرده به سیستم ما ایرانی ها که از تغییر شدیداً میترسیم و برای همین برامون سخته که ببینیم کسی میخواد روش جدیدی رو اجرا کنه. اگر دقت کنیم می بینیم که اکثر کارها توی ایران همچنان داره به سبک 30 - 40 سال پیش انجام میشه

دلیل سوم هم غروری هست که در مدیران پیر ما وجود داره که حاضر نیستن کنار برن و موقعیت رو به جوانان بدن. خودم شاهدم در بخش هایی مدیرانی داریم که باید زیربغلشون رو بگیری تا راه برن ، ولی همچنان دو دستی چسبیدن به میز خودشون و دل نمیکنن!


ایران هیچوقت درست بشو نیست

Reza-D;732877 نوشت:
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی *** هر عیب که هست از مسلمانی ماست"

سلام، برعکسش هم هست. گاهی هم خود اسلام اشکال داره ولی رفتار مسلمانها نه.

همون که کارشناس در جوابتون نوشتند ما به اصول رفتاری اونها هم اعتراض داریم نه فقط به رفتار و اخلاقشون.

**گلشن**;740315 نوشت:
ایران هیچوقت درست بشو نیست

سلام خواهر گرامی
از این نظر که تغییر در ایران بسیار بسیار دشوار هست با شما موافقم. اما اینکه مطلق قابل تغییر نباشه ، خیر
هرچند با این روال تکراری و بدون دغدغه که داره پیش میره ، شاید بشه همون واژه مطلق درست بشو نیست رو بکار برد

اصلاً انگار مسئولین به خواب زمستانی رفتن!

یه نمونه ش آموزش و پرورش که بعد از 6 - 7 بار آزمون و خطا در اجرای سیستم های مختلف آموزشی در مدارس ، آخرش برگشتن به سیستم زمان پدربزرگ مادربزرگ ما ، یعنی 6 کلاس ابتدایی و 6 کلاس دبیرستان!!! نمیدونم واقعاً چرا اینقدر به مغزشون فشار آوردن تا به این نتیجهء دشوار برسن!

باور کنید بارها برام پیش اومده که یکی از مشکلات جامعه توی یک جمع خودمونی مطرح شده ، مثلاً جمع دوستان یا اقوام ، بعد گفتگویی شکل گرفته و چندتا نظر بیان شده. الزاماً هم نظردهندگان افراد با سواد خیلی بالا نبودن. گاهی پیش اومده عمه و دایی و زن عمو و حتی پدر بزرگ یکی از حاضرین نظری برای رفع اون مشکل داده که سایرین هم تایید کردن. بعد می بینم مسئولین مربوط به همون بخش مورد نظر ، چندین ماه جلسه میذارن و چندین راهکار رو امتحان میکنن و بعد از کلی صرف فقط و هزینه ، نهایتاً میان و توی تلویزیون با افتخار اعلام میکنن که راهکار نهایی رو پیدا کردیم. اما در کمال تعجب می بینم راهکارشون ، همون نظری بوده که مثلاً بابابزرگ دوستم گفته بود!!!!

یعنی برام معما شده که چطور مردم عادی که نه آمار و ارقام دستشون هست و نه ابزار مناسب برای تحقیق در اختیار دارن ، فقط توی یک جلسه صحبت خودمونی با دوستان ، پاسخ خیلی از مشکلات جامعه رو پیدا میکنن ، اون وقت مسئولین مربوطه 6 - 7 ماه بحث و بررسی میکنن تا نهایتاً به همون پاسخ برسن؟!
:Gig:

『طلوع』;740353 نوشت:
سلام، برعکسش هم هست. گاهی هم خود اسلام اشکال داره ولی رفتار مسلمانها نه.
همون که کارشناس در جوابتون نوشتند ما به اصول رفتاری اونها هم اعتراض داریم نه فقط به رفتار و اخلاقشون.
سلام
درست متوجه منظورتون نشدم. توضیح بیشتری بدید لطفاً

Reza-D;740363 نوشت:
از این نظر که تغییر در ایران بسیار بسیار دشوار هست با شما موافقم. اما اینکه مطلق قابل تغییر نباشه ، خیر

سلام بر شما

خوب تغییری که اینقدر دشوار باشه و دیر انجام بشه زیاد بدرد بخور نیست
چون سرعت تغییر در کشورهای پیشرفته چند برابر تغییر در ایران است باز می شود همون اش و همون کاسه
یعنی بازم ایران از انها همیشه بسیار بسیار عقب تر است

Reza-D;740363 نوشت:
اصلاً انگار مسئولین به خواب زمستانی رفتن!

مسئو لین دلسوز نیستند و به فکر جیب و منافع خودشون هستند
چرا باید بیدار بشوند ؟
اگر هم یک مدیر دلسوز پیدا بشود با هزار برچسب روبرو می شود
که از دلسوزی خودش پشیمان می شود
در این جو نمیشه کار کرد
مثل یک کلاف به هم پیچیده است که باز شدن ان غیر ممکن و یا بسیار دشوار است

به قول دکتر حسابی
جهان سوم جاییست که اگر بخواهی مملکتت را اباد کنی خانه ات خراب می شود

قسم به زمان انسان در خسران است حالا نمیدونم درست نوشتم یا نه بحث اینکه مسولیین خوابن خیلی وقته کل ایران میدونن از بچه های 13 ساله تا ... پس وقتمون رو تلف نکنیم ... من 1 ماهه دارم فکر میکنم برم سوریه بجنگم یا نه ؟ چجوری برم ؟ ... وضع ممکتمون خیلی عجیبه ... ولی امثال استاد علی اکبر راعفی پور ها دارن درستش میکنن و ما هم باید دنبال نقش خودمون بگردیم پس بجایه ایراد گیری که به گوش مسولان نمیرسه و برسه هم کاری نمیکنن بریم بگردیم چرا ملت ما واسه هادی نوروزی عزیز 100 هزار نفر ( خیلی بیشتر ) میرن عزاداری ولی رعایت حاجی های حادثه منا رو که 3 روز عزای عمومی بود رو نمیکنن ... خدا هادی و حاجی ها رو رحمت کنه ... ( یادی هم بکنیم از سردار همدانی )

**گلشن**;740407 نوشت:
مسئو لین دلسوز نیستند و به فکر جیب و منافع خودشون هستند
چرا باید بیدار بشوند ؟
اگر هم یک مدیر دلسوز پیدا بشود با هزار برچسب روبرو می شود
که از دلسوزی خودش پشیمان می شود
در این جو نمیشه کار کرد
مثل یک کلاف به هم پیچیده است که باز شدن ان غیر ممکن و یا بسیار دشوار است

به قول دکتر حسابی
جهان سوم جاییست که اگر بخواهی مملکتت را اباد کنی خانه ات خراب می شود

سلام
این قسمت از صحبت شما رو که واقعاً حرفی ندارم. البته متاسفم که حرفی ندارم و مطمئنم شما هم متاسف هستید
این از اون مسائلی هست که ما حتماً آرزو میکنید: ای کاش من اشتباه کنم
من هم همین رو میگم: ای کاش اشتباه کنیم
ولی در کمال تاسف باید گفت که گویا اشتباه نمیکنیم!

اما در این مورد که فرمودید:

**گلشن**;740407 نوشت:
سرعت تغییر در کشورهای پیشرفته چند برابر تغییر در ایران است باز می شود همون اش و همون کاسه
یعنی بازم ایران از انها همیشه بسیار بسیار عقب تر است
من همونقدر که با این تفکر که غرب رو سراسر آلوده فرض بگیریم و ایران رو گلستان (بخاطر مسلمان بودن خودمون و نامسلمان بودن اونها) ، مخالفم ، به همون اندازه با این تفکر که اونها رو خوب مطلق بدونیم و خودمون رو عقب مانده مطلق مخالفم

یک بار هم بحثی بین من و شما درهمین مورد شد که متاسفانه ناتمام موند. البته کوتاهی از طرف من بود نه شما
الان هم چون با موضوع تاپیک تا حدودی مرتبط هست عرض میکنم:

1 - بنیان خانواده در غرب به شدت از هم فروپاشیده شده که خودش به تنهایی به اندازهء چندین و چند مشکل موجود در ایران سنگینی داره. همین چند روز پیش فیلم دنیای ژوراسیک رو نگاه میکردم که برادر کوچکتر از طلاق پدر و مادرش پیش برادر بزرگتر درد و دل میکنه ، برادر بزرگه جواب میده: الان دیگه همهء بچه ها همین شرایط رو دارن!!! یعنی طلاق پدر و مادر در غرب یه موضوع کاملاً عادی شده ، بطوری که اگر زن و مردی تا آخر عمر با هم بمونن بیشتر باعث تعجب میشه. البته نه اینکه صرفاً یه فیلم دلیل من باشه ، بلکه یک فیلم تاحدودی بازتاب تفکرات و رفتارهای جامعه ست ، ضمن اینکه نمونه ها بسیار زیاده

2 - همونطور که دوستان اشاره کردن ، بخش مهمی از پیشرفت غرب ، اولاً حاصل دسترنج دیگران بوده ، یعنی دیگران کاشتن و غرب ناجوانمردانه کاشتهء اونها رو برداشت کرده. ثانیاً بخشیش هم با تجاوز به کشورهای دیگه و به مستعمره گرفتن اونها به دست اومده. لطفاً دقت بفرمایید که مخالفت من با جناب "rejection" که به همین مطالب استناد کرده بودند ، به این دلیل بود که این اشکالات غرب ، توجیهی برای اونچه که من در این تاپیک مطرح کردم نیست ، وگرنه در جای خودش صحبت ایشون کاملاً درست بود و بخش اعظمی از این ظاهر پر زرق و برق غرب حاصل اشک چشم و خون دل مظلومان کشورهای دیگه ست

3 - مورد سوم اینکه مهمترین موضوع در غرب ، یعنی پرستش خدا ، تقریباً به فراموشی سپرده شده. بله اونها در خیلی امور پیشرفت کردن و مدیریت صحیحی دارن ، اما در چه راستایی؟ این دنیا رو به مانند دانشگاهی تصور کنید که در آخر دوره تحصیلی ، شما باید امتحان بدید و در اون امتحان سربلند بشید و نمرهء قبولی بگیرید. این دانشگاه ابزاری رو برای رفاه دانشجویان فراهم کرده که دانشجو باید در مسیر خودش از این ابزار استفاده کنه. کلاس درس ، استاد ، لوازم آزمایشگاهی ، خوابگاه ، غذاخوری ، سرویس رفت و آمد ، اینترنت و....... امکاناتی هستن که برای دانشجویان فراهم شده. حالا ایران رو دانشجویی فرض کنید که به آخر مسیر ایمان داره ، اما از ابزاری که در اختیارش هست استفادهء درستی برای طی مسیر نمیکنه. و غرب رو دانشجویی فرض کنید که از این ابزار بهترین استفاده و بهره رو داره میبره ، اما به کل امتحان آخر دوره رو فراموش کرده. انتقاد من به این بود که چرا ماهایی که به امتحان آخر دوره ایمان داریم ، مثل غرب از این وسائل استفاده بهینه نمیکنیم. نه اینکه کلاً راه و روش غرب رو تایید کرده باشم

4 - مورد آخر اینکه در ایران در موارد زیادی ماها دقیقاً همون جاهایی داریم ضربه میخوریم که از غرب پیروی کردیم. متاسفانه به جای اینکه مدیریت غرب ، نظم غرب ، وقت شناسی غرب ، مشتری مداری غرب و خلاصه نکات مثبت غرب رو یاد بگیریم ، رفتیم بی بند و باری های غرب رو یاد گرفتیم. با خودمون فکر کردیم که خب اونها روابط آزاد دارن ، شراب میخورن ، کاباره میرن و..... اما در عین حال پیشرفت هم میکنن. خب پس ما هم همین کارها رو بکنیم تا مدرن بشیم! اما غافلیم از اینکه پیشرفت اونها به دلیل مدیریت صحیح و برنامه ریزی دقیق بوده ، نه روابط آزاد یا خوردن مشروب!!! یکی از مهمترین موارد تجمل گرایی هست که از غرب در بین خانواده های ما رخنه کرد و باعث شد از ساده زیستی و کمک به همنوع دور بشیم و منیّت جای ایثار رو بگیره. خلاصه خیلی از اشکالات ما دقیقاً برمیگرده به پیروی از غرب ، لذا اینطور نیست که هر کاری در غرب انجام بشه ، الزاماً به معنای پیشرفته بودن باشه

Maximo;740409 نوشت:
امثال استاد علی اکبر راعفی پور ها دارن درستش میکنن
با حرفات کاملاً موافقم. البته درمورد استاد رائفی پور که فعلاً دارن بهش میگن مهرهء دشمن!!! بعضی ها تکفیرش میکنن ، بعضی ها هم مسخرش میکنن (منظورم منتقدین منصف نیست)

البته فقط ایشون نیست ، کلاً هر کسی که جوانها بهش جذب میشن و میتونه جوان ها رو پای درس دین بکشونه همین بلا رو سرش میارن
یه زمانی استاد دانشمند رو این بلا رو سرش آوردن ، بعدش نوبت به استاد نقویان رسید ، بعدش دکتر عباسی ، حالا هم استاد رائفی پور
تا ببینیم نفر بعدی کیه

من به این دوستان فقط یه جمله میگم:

اجرکم عندالله
موضوع قفل شده است