جمع بندی آيا روايتي صحيح داريم که راجع به احترام به سادات باشد؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا روايتي صحيح داريم که راجع به احترام به سادات باشد؟

لطفا رواياتي که دال بر احترام سيد دارد بيان کنيد ولي صحيح السند باشند ؟
ممنون زود اين جواب مي خواهم

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی
درباره نیکی به ذریه پیامبر و سادات علوی روایاتی نقل شده، از جمله:

وسائل‏ الشيعة، ج 16، ص 332 ؛ بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ إِلَى الْعَلَوِيِّينَ وَ السَّادَاتِ.

مستدرك الوسائل، ج 12، ص 373 ؛ بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ إِلَى الْعَلَوِيِّينَ وَ السَّادَاتِ.

جامع‏ الأخبار، ص 140 ؛ الفصل الواحد و المائة في إكرام أولاد النبي ص.

بخشی از این روایات، از نظر سند ضعف دارند؛ به عنوان نمونه، مؤلف جامع الاخبار، اسناد روایاتش را نقل نکرده است، اما برخی دیگر از روایات که در کتاب های دیگر نقل شده، موثق و یا صحیح السند می باشند؛ به عنوان نمونه، چند روایت از کتاب شریف وسائل الشیعة نقل می کنم:

صحیح السند:

وَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْغَضَائِرِيِّ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَرَادَ التَّوَسُّلَ إِلَيَّ وَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عِنْدِي يَدٌ أَشْفَعُ لَهُ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلْيَصِلْ أَهْلَ بَيْتِي وَ يُدْخِلُ السُّرُورَ عَلَيْهِمْ (وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 335، ح 21695)

پیامبر اکرم فرمودند: هر کس می خواهد به من متوسل شود و نزد من دستی داشته باشد که روز قیامت به واسطه آن، او را شفاعت نمایم، پس به اهل بیت من نیکی نماید [و مطابق ترجمه ای دیگر: پس با اهل بیت من پیوند و رابطه داشته باشد] و آنان را شادمان سازد.

صحیح السند:


وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ وَصَلَ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي دَارِ الدُّنْيَا بِقِيرَاطٍ كَافَأْتُهُ بِقِنْطَارٍ (وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 335، ح 21696)

پیامبر اکرم فرمودند: هر كس در دنیا، به يكى از اهل بيت من، به اندازه يك قيراط [= کنایه از مال اندک] نيكى كند، در روز قیامت به اندازه یک قنطار [= کنایه از مال فراوان] به او پاداش می دهم [یعنی کسی که یک نفر از اهل بیت مرا در دنیا حتی به مالی اندک یاری نماید، در روز قیامت نزد من پاداش بسیاری خواهد داشت].

موثق:


أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص يَدٌ فَلْيَقُمْ فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَيَقُولُ مَا كَانَتْ أَيَادِيكُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَيَقُولُونَ كُنَّا نَصِلُ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ* فَيُقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا فَطُوفُوا فِي النَّاسِ فَمَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَكُمْ يَدٌ فَخُذُوا بِيَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ (وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 335، ح 21697)

امام باقر فرمودند: وقتی روز قیامت بپا می شود، خداوند همه [انسان ها، از] اولین تا آخرین [آنها] را جمع می کند، پس ندادهنده ای ندا می کند: کسی که نزد رسول خدا دستی دارد، بپا خیزد! [دست در اینجا کنایه از خوبی و نیکی و محبتی است که نسبت به پیامبر انجام داده است.] پس گروهی از مردم بپا می خیزند، پس ندادهنده به آنها می گوید: چه دستانی نزد رسول خدا دارید [و چه نیکی ای نسبت به او روا داشته اید]؟ پس می گویند: ما پس از رحلتش، به اهل بیتش محبت می کردیم. پس به آنها گفته می شود: بروید در میان مردم [که در صحرای قیامت جمع شده اند] بگردید، پس هر کس که نزد شما دستی دارد [و نسبت به شما نیکی ای کرده]، دستش را بگیرید و او را وارد بهشت نمایید [یعنی نه تنها خودتان وارد بهشت می شوید، بلکه می توانید اسباب شفاعت و نجات دیگران هم بشوید!]

---------------------------
* و به نقل دیگر: «كُنَّا نُفَضِّلُ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ»؛ ما بعد از رحلت او، اهل بیتش را دارای فضیلت و برتری بیشتر می دانستیم [زیرا معدن علم و حکمت و مورد سفارش پیامبر بودند]. بحار الأنوار، ج‏26، ص 22.

ممنون آقا دست شما درد نکند ولي اين که در روايات وقرآن آمده که ان اکرمکم عند الله اتقاکم اين بااين روايت چه جور جمع مي شود وثانيا احترام سادات واجب است يا مستحب اگر کسي نکند چي مي شود
اگر بيشتر توضيح بدهيد ممنون مي شوم

با عرض سلام

منافاتي با آيه فوق ندارد زيرا سيد جهنمي هم داريم !

احترام به سادات آثار وبركات خاصي دارد كه بعضي از افراد ديده اند اما از نظر فقهي از كارشناس مربوط بپرسيد .

alinaqi;418026 نوشت:
ممنون آقا دست شما درد نکند ولي اين که در روايات وقرآن آمده که ان اکرمکم عند الله اتقاکم اين بااين روايت چه جور جمع مي شود وثانيا احترام سادات واجب است يا مستحب اگر کسي نکند چي مي شود
اگر بيشتر توضيح بدهيد ممنون مي شوم
سلام

در آیه کریمه مورد اشاره از سوره حجرات، خدای متعال می فرماید:

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (حجرات/13)
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد [اينها ملاك امتياز نيست]. گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست

این آیه به روشنی هر چه تمام تر، تمام امتیازات خونی و نسبی و قومی و قبیله ای را نفی می کند و ملاک ارزش گذاری انسان ها را درجه تقوای آنان و میزان خداترسی و پرهیزکاری شان معرفی می کند.

در عین حال می بینیم که خدای متعال در سوره احزاب خطاب به زنان پیامبر می فرماید:

يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً
وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (احزاب/30و31و32)

اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است
و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت و روزى پرارزشى براى او آماده كرده‏ايم
اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد، پس به گونه‏ اى هوس‏ انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد!

خدای متعال در این آیات کریمه می فرماید: شما همسر پیامبر هستید و به خاطر رابطه سببی با پیامبر، در چشم مردمید و گناه شما، اثر دوچندان در جامعه دارد، همچنانکه اعمال صالح شما تاثیر مثبت دوچندان در جامعه می گذارد زیرا به خاطر اینکه همسر پیامبرید، زیر ذره بین دید مردم هستید؛ پس از این نظر مانند زنان عادی نیستید و به خاطر موقعیت اجتماعی تان نباید هر کاری بکنید و هر حرفی بزنید. به خاطر رابطه تان با پیامبر و تاثیر اجتماعی کارها و سخنان شما _که وامدار این رابطه است_ ، ثواب و عقاب کارهایتان را دوچندان می کنیم؛ گناهتان را دو برابر دیگران عقاب می کنیم و خوبی هایتان را دو برابر دیگران پاداش می دهیم.

احکامی که در سوره احزاب برای زنان پیامبر ذکر شده _مانند دوری از فحشا و مراعات حجاب و منع سخن عشوه گرانه با نامحرم_، همگی احكامی عمومی است و اختصاصی به زنان پیامبر ندارد بلکه شامل زنان دیگر هم می شود و آنها هم مکلف به انجام آن احکام هستند، یعنی باید از فحشا دوری کنند، حجابشان را مراعات کنند، با نامحرم با عشوه سخن نگویند و ... . تنها تفاوتشان با زنان پیامبر، در میزان عقاب و ثواب اعمال است که زنان پیامبر به خاطر رابطه سببی شان با پیامبر و تاثیر اجتماعی کارهایشان، نسبت به زنان دیگر، ثواب و عقاب دو چندان دارند. تكيه آيات سوره احزاب بر زنان پيامبر، به عنوان تاكيد بيشتر در رعایت آن احکام از سوی آنهاست و الا احکام نامبرده عمومیت دارد و شامل زنان دیگر هم می شود و زنان پیامبر، از نظر وجوب آن احکام، خصوصیتی جز آنچه گفته شد، ندارند؛

درست مثل اين می ماند که به عالم شهری بگویيم: «تو كه عالم هستی و چشم مردم به اعمال و رفتار شماست، بیشتر مواظب رفتارت باش و هیچ وقت دروغ نگو». مفهوم چنین کلامی اين نيست كه دروغ گفتن براى ديگران مجاز است و برای آن عالم غیر مجاز است، بلكه منظور اين است كه يک مرد عالم بايد به صورت مؤكدتر و جدى‏ ترى از اين كار پرهيز كند، زیرا به خاطر جایگاه اجتماعی اش، تاثیر عملش بیشتر و فراگیرتر است و از این نظر، مانند مردم عادی نیست.

ادامه...

خیلی مناسب است که در اینجا این روایتی شنیدنی و جذاب که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده را بخوانیم:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَيْضِ صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ كُنْتُ بِخُرَاسَانَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِي مَجْلِسِهِ وَ زَيْدُ بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ قَدْ أَقْبَلَ عَلَى جَمَاعَةٍ فِي الْمَجْلِسِ يَفْتَخِرُ عَلَيْهِمْ وَ يَقُولُ نَحْنُ وَ نَحْنُ وَ أَبُو الْحَسَنِ ع مُقْبِلٌ عَلَى قَوْمٍ يُحَدِّثُهُمْ فَسَمِعَ مَقَالَةَ زَيْدٍ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا زَيْدُ أَ غَرَّكَ قَوْلُ نَاقِلِي الْكُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ ع أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَاكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً فَأَمَّا أَنْ يَكُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع يُطِيعُ اللَّهَ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ وَ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ تَعْصِيهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِيئَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَقُولُ لِمُحْسِنِنَا كِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ قَالَ الْحَسَنُ الْوَشَّاءُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا حَسَنُ كَيْفَ تَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآيَةَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ فَقُلْتُ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ فَمَنْ قَرَأَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَقَدْ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ فَقَالَ ع كَلَّا لَقَدْ كَانَ ابْنَهُ وَ لَكِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ كَذَا مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ يُطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَيْسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏ (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص 232)

محمّد بن احمد سنانى به سند مذكور در متن، از حسن بن موسى الوشّاء بغدادى روايت كرد كه گفت: من در خراسان در مجلس على بن موسى الرّضا (عليه السّلام) بودم و زيد بن موسى در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر مي فروخت كه ما چنين و چنانيم! ابو الحسن (عليه السّلام) كه با ديگران مشغول گفتگو بود، سخنان زيد را شنيد و رو به او كرد و فرمود: اى زيد! آيا حرف هاى مردم كوفه‏ تو را مغرور كرده و فريب داده كه [از پیامبر] روايت مي كنند: «همانا فاطمه (علیها السلام) عفّت خود را حفظ كرد و خداوند آتش را بر ذريه او حرام نمود»؟ به خدا سوگند اين امر جز براى حسن و حسين و فرزندان بلاواسطه آن حضرت نيست. اگر موسى بن جعفر (عليهما السّلام) که خدا را اطلاعت می کرد و روزها را روزه می گرفت و شب ها را به نماز و عبادت می پرداخت، و تو [به فرض این] که خدا را نافرمانی کنی، در روز رستاخيز هر دو [از نظر پاداش و جزا] یکسان باشيد، پس بدون ترديد تو از او نزد خداوند عزيزتری! [چون او با طاعات و عبادات خود مستحق بهشت شده اما تو با نافرمانی و عصیان، پاداش گرفته ‏اى، پس در این فرض باید عزیزتر باشی که خدا چنین معامله ای با تو کرده! ولی روشن است که چنین نتیجه ای باطل است، پس چنان فرضی هم باطل است!]. علىّ بن الحسين (عليهما السّلام) می فرمود: براى نيكوكار ما، پاداش و اجر دو برابر است و براى بدكار ما، عقاب و عذابِ دو برابر.

سپس امام با اشاره به آیه 46 سوره هود که خدای متعال درباره فرزند نوح فرمود: «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ (اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است) فرمودند: او پسر واقعى نوح بود ولي چون خداوند عزّ و جلّ را نافرمانى كرد، خداوند او را از پدرش نفى نمود. همچنین هر كس از خاندان ما که نافرمانى خدا كند از ما نيست، و تو [اى حسن وشاء]، اگر خداوند را اطاعت كنى، از ما اهل بيت خواهى بود.

برای اطلاعات بیشتر مطالعه فرمایید: http://www.pasokhgoo.ir/node/21793

ضمنا احکام فقهی بحث را از پاسخگوی محترم احکام جویا شوید.

در عیون اخبار الرضا جلد دوم روایاتی در باب احترام به سادات آمده است

سلام خیلی ممنونم از نظرات کاارشناسان محترم. اما برداشت من از روایات و احادیث و آیاتی که بیان فرمودید خاندان پیامبر ص یعنی حضرت علی ع و همسر بزرگوارشون و فرزندانشون هستن (ائمه اطهار ع) .الان تو این زمونه ما که اصلا نمیشه از روی اخلاق و کردار و ایمان افراد فهمید که سید هستن یا نه (خیلی زیاد من سید میشناسم که حتی ایمان درستی به حضرت علی ع ندارند) باز هم باید احترام ویژه ای قائل شد؟ مثلا ما اگر در زمان حضرت نوح ع بودیم باید به پسرشون احترام خاصی میذاشتیم؟ آخه دلیلتون چیه؟

شاید از ایمان کم من و یا سیدهای سید نمای زیادی که دیده ام اطرافم باشه اما من اصلا برتری بین اون ها و دیگران نمیبینم. وقتی فرد سیدی رو میبینم که ماجرای عظیم حمله عمر لعنه الله به خانه حضرت فاطمه ع رو مسخره میکنه و میگه اینا همه دروغه، چرا باید این فرد به دیگران برتری داشته باشه؟ چرا باید احترام خاصی نسبت به دیگران براش گذاشت؟ من واقعا نمیفهمم!!!!!! لطفا راهنماییم کنین!!!!! اتفاقا آدم وقتی فرزندانش دلش رو بشکنن خیلی بیشتر ناراحت میشه تا افرادی که از نسلش نیستند .

معذرت می خواهم این را می گم ولی خوب اگر سیدی به قوم و خویش بودن است که ابولهب هم سید بود قران نفرینش کرد. بلا نسبت شاه اردن هم سید است !!!
سید بودن به سیدی است. نه به قوم و خویش بودن. مختصات خودش را دارد.

شمیم الزهرا;419192 نوشت:
سلام خیلی ممنونم از نظرات کاارشناسان محترم. اما برداشت من از روایات و احادیث و آیاتی که بیان فرمودید خاندان پیامبر ص یعنی حضرت علی ع و همسر بزرگوارشون و فرزندانشون هستن (ائمه اطهار ع)
اصل ماجرا همین است و بنده هم منظوری غیر از این ندارم. آیه قرآن که می فرماید: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی (شوری/23) ناظر به همین بزرگواران است. اگر مردم به این آیه عمل می کردند، آیا بر امام علی می شوریدند و محاسن شریفش را به خون سرش رنگین می کردند؟! اگر به این آیه ایمان داشتند، آیا بر صورت پاره ی تن پیامبر سیلی می زدند و پهلوی او را بین در و دیوار می شکستند؟! اگر به همین یک آیه عمل می کردند، آیا حادثه دلخراش کربلا رخ می داد و سر فرزند پیامبر را می بریدند؟! اگر به همین یک آیه عمل می شد، آیا امام کاظم را سال ها در زندان غل و زنجیر می کردند؟! و...

هدف اصلی تمام این سفارشات، ائمه طاهرین است که مردم به برکت عمل به این دستور الهی، به آنها توجه نمایند و معالم دین خود را از آنان دریافت کنند و آنان را چراغ راه و امام هدایت خویش قرار دهند و از انحراف و کژی و بیراهه در امان مانند.

به برکت این بزرگواران است که ذریه پاک و صالحشان هم مورد توجه هستند. وقتی مردم آنها را می دیدند به یاد اهل بیت و پیامبر می افتادند. در زمان حکومت امویان و عباسیان که شیعه کشی و از بین بردن نسل علی بن ابی طالب باب شده بود، خیلی از فرزندان و نوه ها و نتیجه های این بزرگوران به جاهای دور می گریختند بلکه سر پناهی پیدا کنند و از بین نروند. بخشی از این امام زاده ها که در ایران دفن شده اند، از همین دسته افراد بودند که به جرم «از نسل علی بودن و ولایت او را داشتن» به استان های مختلف ایران پناهنده می شدند و در دیار غریب، از دنیا می رفتند و یا توسط عُمّال جور به شهادت می رسیدند. بسیاری از اینها انسان هایی بزرگوار و صالح بودند، طوری که مردم با دیدنشان، به یاد پیامبر و علی و فاطمه می افتادند و نام اهل بیت و مکتب اهل بیت را حفظ می کردند.

بله، از بین آنها هم کسانی پیدا می شدند که چونان فرزند نوح بودند مثل جعفر کذاب و ... که انسان های صالح و امینی نبودند و شایسته احترام هم نبودند. در روایت پیش گفته که از امام رضا نقل کردم، پاسخ دقیق پرسش شما آمده بود.

maes;419233 نوشت:
معذرت می خواهم این را می گم ولی خوب اگر سیدی به قوم و خویش بودن است که ابولهب هم سید بود قران نفرینش کرد. بلا نسبت شاه اردن هم سید است !!!
سید بودن به سیدی است. نه به قوم و خویش بودن. مختصات خودش را دارد.
مرحبا به ناصرنا. ابولهب عموی پیامبر بود و خدای متعال در سوره مسد او را نفرین کرد! حمزه نیز عموی پیامبر بود و به لقب سیدالشهدا مفتخر شد. فرق این دو در چیست؟ در عملشان؛ اولی در مقابل پیامبر ایستاد و کافر گشت و دوزخی شد، ولی دومی به سخن حق پیامبر ایمان آورد و حامی حق شد و بهشتی شد. هر دو هم عموی پیامبر بودند اما نسبشان سودی به حالشان نکرد.

مطابق آیات و روایاتی که در پاسخ های قبلی و لینک های ارجاعی ذکر کرده ام، ملاک برتری فقط و فقط، تقوا و پرهیزکاری است. سید، هیچ برتری بر دیگران ندارد و یک انسان عادی است اما به خاطر انتسابش به خاندان پیامبر و اثرات اجتماعی عمل و گفتارش، اجر و عقابش می تواند بیشتر باشد.

البته چون سیدها ذریه پیامبر اند، وقتی شما به خاطر پیامبر، سیدی را ارج و احترام می گذارید، در واقع به پیامبر احترام گذاشته اید و شاید بتوان گفت که حقی بر پیامبر پیدا می کنید. در روایت چهارمی که در پست 3 نقل کردم، گفته شد که برخی در روز قیامت از این نیکی برای ورود به بهشت استفاده می کنند.

سبط بن جوزی در تذکرة الخواص، داستان جالبی نقل می کند که مناسب بحث ماست. علامه حلی در «کشف الیقین» می نویسد:

«ابن جوزى حنبلى مذهب، در كتاب تذكرة الخواص می گويد: عبد اللَّه بن مبارک، يک سال به حج مى‏ رفت و سال ديگر، در جنگ شركت مى‏ نمود و اين عمل را مدت پنجاه سال، ادامه داد. در يكى از سال ها كه نوبت حج رفتنش بود، در حالى كه پانصد دينار به همراه داشت، به بازار شتر فروشان رفت، تا شترى را براى سفر حج خريدارى نمايد. در راه به خرابه‏ اى رسيد و علويه‏ اى را ديد كه مرغابى مُرده‏ اى را گرفته و بال و پر آن را پاک مى‏ كرد!
عبد اللَّه گويد: به او گفتم: با اين مردار كه خوردن آن حرام است چه مى‏ كنى؟
گفت: اى عبد اللَّه! از كارى كه به تو ارتباط ندارد پرسش مكن!
فورا در دلم چيزى گذشت كه نكند اين علويه به اين مردار نياز دارد، از اين رو، سؤالم را تكرار نمودم. او گفت: عبداللَّه! اكنون كه اصرار دارى، ناچار، رازم را براى تو بازگو مى‏ كنم! من علويّه‏ اى بى‏ سرپرست هستم و چهار دختر يتيم دارم، پدر آنها مدت كمى است كه از دنيا رفته است و امروز چهارمين روز است كه ما همگى گرسنه‏ ايم و مى‏ دانى كه خوردن مردار در حال اضطرار ايرادى ندارد، از اين رو اين مردار را برداشته‏ ام تا غذايى براى آنها تهيه كنم!
با شنيدن اين سخن دل عبدالله به درد آمد و مضطرب گشت! عبدالله گوید: به او گفتم: چادرت را باز كن! او چادرش را باز كرد و من تمام دينارها را به دامن او ريختم، و او از شرمندگى سر به زير افكند و به من نگاه نمى‏ كرد، و من از همان جا به خانه بازگشتم، در حالى كه احساس مى‏ كردم خداوند اشتهاى حج را از دلم برگرفته است!
پس از پايان زمان حج كه حاجيان مراجعت نمودند، به ديدن آنها رفتم و قبولى اعمال آنها را از خدا مسألت نمودم. آنها نيز متقابلا قبولى حج مرا از خدا خواسته و اضافه كردند كه ما تو را در فلان مكان [يعنى عرفات و منى و مشعر] ديده‏ ايم! من كه مى‏ دانستم به حج نرفته‏ ام، از سخنان آنان به فكر فرورفتم كه معناى اين سخنانشان چيست؟
همان شب، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را در خواب ديدم كه به من فرمود: عبد اللَّه! شگفتى به خود راه مده! تو يكى از فرزندان ستمديده مرا يارى نمودى، من نیز از خدا خواستم تا فرشته‏ اى را به صورت تو خلق نمايد و تا روز قيامت، هر ساله به نيابت تو، حج را انجام دهد! اكنون اگر خواستى به حج برو و اگر نخواستى نرو! اما آن فرشته وظيفه خود را انجام خواهد داد [و خداوند ثواب هر ساله حج را در نامه عملت خواهد نوشت]! *

---------------------
* كشف ‏اليقين ص 486 ؛ تذكرة الخواص، ص 328

شمیم الزهرا;419194 نوشت:
شاید از ایمان کم من و یا سیدهای سید نمای زیادی که دیده ام اطرافم باشه اما من اصلا برتری بین اون ها و دیگران نمیبینم
سید هیچ برتری بر غیر سید ندارد. در پست های قبلی آیه سوره حجرات رو عرض کردم که قرآن به صراحت ملاک ارزش انسان ها را در تقوا و پرهیزکاری معرفی می کند و برتری های نژادی و خونی و قومی و قبیله ای را نفی می کند. لطفا یکبار دیگر پاسخ ها را با دقت مطالعه بفرمایید.

سلام مجدد خدمت دوستان
مطالب لازم برای این موضوع عرض شد اما برای تکمیل مباحث مناسب است به چند روایت که استاد مطهری در پایان فصل نهم کتاب «عدل الهی» آورده اند هم اشاره شود. این روایات بیانگر اینست که صرف انتساب به اهل بیت عامل نجات نیست، بلکه ملاک نجات ایمان و عمل صالح است.
---------------------------------

طاووس یمانی می‌گوید : حضرت علی بن الحسین (ع) را دیدم که از وقت عشاء تا سحر به دور خانه‌ خدا طواف می‌کرد و به عبادت مشغول بود . چون خلوت شد و کسی را ندید به‌ آسمان نگریست و گفت : خدایا ستارگان در افق ناپدید شدند و چشمان مردم‌ به خواب رفت و درهای تو بر روی درخواست کنندگان گشوده است . . .

طاووس جمله‌های زیادی در این زمینه از مناجات های خاضعانه و عابدانه آن‌ حضرت نقل می‌کند و می‌گوید : اما چند بار در خلال مناجات خویش گریست .

می‌گوید : سپس به خاک افتاد و بر زمین سجده کرد ، من نزدیک رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گریستم ، اشک های من سرازیر شد و قطرات آن بر چهره‌اش چکید ، برخاست و نشست و گفت : کیست که مرا از یاد پروردگارم مشغول ساخت ؟ عرض کردم : من طاووس هستم ای پسر پیامبر . این زاری و بی تابی چیست ؟ ما می‌باید چنین کنیم که گناهکار و جفا پیشه‌ایم. پدر تو حسین بن علی و مادر تو فاطمه زهرا و جد تو رسول خداست؛ یعنی شما چرا با این نسب‌ شریف و پیوند عالی در وحشت و هراس هستید ؟

به من نگریست و فرمود : «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا طَاوُسُ دَعْ عَنِّي حَدِيثَ أَبِي وَ أُمِّي وَ جَدِّي خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ أَحْسَنَ وَ لَوْ كَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً وَ خَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَ لَوْ كَانَ وَلَداً قُرَشِيّاً أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَهُ تَعَالَى فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ وَ اللَّهِ لَا يَنْفَعُكَ غَداً إِلَّا تَقْدِمَةٌ [أي هديّة] تُقَدِّمُهَا مِنْ عَمَلٍ صَالِحٍ».*

[ترجمه:] نه ، نه ، ای طاووس ! سخن نسب را کنار بگذار، خدا بهشت را برای‌ کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد هر چند غلامی سیاه چهره باشد، و آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند و لو آقازاده‌ ای از قریش‌ باشد. مگر نشنیده‌ای سخن خدای تعالی را «پس آن گاه كه در صور دميده شود، [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال‏] يكديگر نمى‏ پرسند». به خدا قسم فردا تو را سود نمی‌ دهد مگر عمل صالحی که امروز پیش می‌ فرستی".

----------------------
* بحارالأنوار، ج 46، ص 82

رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) پس از فتح مکه بالای تپه‌ صفا رفته فریاد کرد : "ای پسران هاشم ! ای پسران عبدالمطلب"! فرزندان هاشم و عبدالمطلب گرد آمدند، وقتی جمع شدند آنان را مخاطب ساخته فرمود : « انی رسول الله الیکم ، انی لشفیق علیکم ، لا تقولوا ان محمدا منا ، فوالله ما اولیائی منکم و لا من غیرکم الا المتقون ، فلا اعرفکم تأتونی یوم‌ القیمة تحملون الدنیا علی رقابکم و یأتی الناس یحملون الاخرش . الا و انی‌ قد اعذرت فیما بینی و بینکم و فیما بین الله عز و جل و بینکم و ان لی‌ عملی و لکم عملکم».*

[ترجمه:] "من فرستاده خدا به سوی شما هستم ، من دلسوز شمایم . نگویید که محمد از ماست. به خدا از میان شما یا غیر شما تنها پرهیزکاران، دوستان من‌ اند و بس . مبادا روز قیامت بیایید در حالی که شما دنیا را بر دوش‌ بکشید و دیگران آخرت را. هان که من عذری بین خودم و شما و بین شما و خدا باقی نگذاشتم ، برای هر کس از من و شما عملش خواهد بود ".

----------------------
* بحار الانوار ، چاپ آخوندی‌ج 21 ، ص 111 نقل از کتاب " صفات‌ الشیعة " صدوق ( ره ) .

نوشته اند رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) در ایام آخر عمر خود ، شبی تنها بیرون آمدند و به گورستان بقیع رفتند و برای خفتگان‌ بقیع استغفار کردند . پس از آن به اصحاب خود فرمودند : جبرئیل هر سال‌ یک بار قرآن را بر من عرضه می‌کرد و امسال دو بار عرضه کرد، فکر می‌کنم‌ این بدان جهت است که مرگ من نزدیک است . روز بعد به منبر رفتند و اعلام کردند که موقع مرگ من فرا رسیده است. هر کس که به او وعده‌ای‌ داده‌ام بیاید تا انجام دهم و هر کس از من طلبی دارد بیاید تا ادا کنم.

آنگاه به سخن خود چنین ادامه دادند : « ایها الناس انه لیس بین الله و بین احد نسب و لا امر یؤتیه به خیرا او یصرف عنه شرا الا العمل . الا لا یدعین مدع و لا یتمنین متمن ، و الذی‌ بعثنی بالحق لا ینجی الا عمل مع رحمة و لو عصیت لهویت . اللهم قد بلغت».*

[ترجمه:] "ایها الناس ! میان هیچکس و خدا خویشاوندی یا چیزی که خیری به او برساند یا شری از او دفع کند وجود ندارد جز عمل . همانا کسی ادعا نکند و آرزو نکند و خیال نکند که غیر از عمل چیزی به حالش نفع می‌رساند . قسم به‌ کسی که مرا مبعوث کرد ، نجات نمی‌بخشد مگر عمل توأم با رحمت پروردگار . من نیز اگر عصیان کرده بودم سقوط کرده بودم . خدایا شاهد باش که رسالت‌ خود را ابلاغ کردم".

-------------------------
* شرح ابن ابی‌الحدید ، چاپ بیروت ، ج 2 ، ص . 863

حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) برادری دارند به نام زید النار. رفتار این برادر چندان مورد رضایت امام نبود. در وقتی که امام در مرو بودند ، روزی در مجلسی که گروه زیادی شرکت داشتند و سخن می‌گفتند زید نیز در آن مجلس حضور داشت. حضرت در حالی که سخن می‌ گفتند متوجه شدند که‌ زید عده‌ای را مخاطب قرار داده دم از مقامات خاندان پیغمبر می‌زند و بطور غرور آمیزی دائما " نحن " " نحن " (ما چنین... ما چنان...) می‌گوید.

امام سخن خود را قطع کرده، زید را مخاطب ساخته فرمودند : " این سخنان چیست که می‌گویی ؟ ! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان‌ رسول خدا وضع استثنائی داشته باشند ، خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آنها پاداش دهد ، پس تو از پدرت موسی بن جعفر در نزد خدا گرامی‌تری ، زیرا وی خدا را بندگی کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو می‌پنداری که بی آنکه بندگی خدا کنی می‌توانی در درجه موسی بن جعفر قرار گیری " .

امام آنگاه رو کردند به حسن بن موسی الوشاء که از علمای کوفه بود و در آن مجلس حضور داشت ، فرمودند : علمای کوفه این آیه را چگونه قرائت می‌کنند : « قال یا نوح انه لیس من‌ اهلک انه عمل غیر صالح ». (1)

وی پاسخ داد : آنان چنین می‌خوانند : انه عمل غیر صالح یعنی او فرزند تو نیست و از نطفه تو نیست ، او فرزند یک مرد زناکار است .

امام فرمود : چنین نیست ، آیه را غلط می‌خوانند و غلط تفسیر می‌ کنند (2)، آیه چنین است : « انه عمل غیر صالح ». یعنی فرزند تو خودش نا صالح‌ است . او واقعا فرزند نوح بود ، او بدان جهت از درگاه خدا رانده شد و غرق شد که شخصا نا صالح بود ، با اینکه فرزند نوح پیغمبر بود. پس فرزندی و انتساب به پیغمبر و امام سودی ندارد، عمل صالح لازم است‌. (3)

-------------------------
1- هود / . 46
2- معلوم می‌شود در آن وقت مردمی در کوفه پیدا شده بودند که چنین افکار غلطی داشته‌اند و این عده - که البته عددشان زیاد نبوده است - برای‌ اثبات مدعای فاسد خود آیه کریمه قرآن را به نوعی تحریف می‌کرده‌اند ، و امام که از این جریان آگاه بوده است ضمنا از این فرصت استفاده کرده نظر آنها را کوبیده است .
3- بحار الانوار ، ج 10 ( چاپ قدیم ) ص 65

پرسش:
آیا سید بر غیر سید برتری دارد؟ آیا روایتی درباره احترام به سادات وجود دارد؟

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی

سید هیچ برتری بر غیر سید ندارد. قرآن کریم در سوره حجرات به صراحت تمام، ملاک ارزش انسان ها را در تقوا و پرهیزکاری و خداترسی معرفی نموده و تمام برتری های نژادی و خونی و قومی و قبیله ای را نفی کرده است:


يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (حجرات/13)
اى مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله‏ ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد [اينها ملاك امتياز نيست]. گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست

طاووس یمانی می‌گوید : حضرت علی بن الحسین (ع) را دیدم که از وقت عشاء تا سحر به دور خانه‌ خدا طواف می‌کرد و به عبادت مشغول بود . چون خلوت شد و کسی را ندید به‌ آسمان نگریست و گفت : خدایا ستارگان در افق ناپدید شدند و چشمان مردم‌ به خواب رفت و درهای تو بر روی درخواست کنندگان گشوده است . . .

طاووس جمله‌های زیادی در این زمینه از مناجات های خاضعانه و عابدانه آن‌ حضرت نقل می‌کند و می‌گوید : اما چند بار در خلال مناجات خویش گریست .

می‌گوید : سپس به خاک افتاد و بر زمین سجده کرد ، من نزدیک رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گریستم ، اشک های من سرازیر شد و قطرات آن بر چهره‌اش چکید ، برخاست و نشست و گفت : کیست که مرا از یاد پروردگارم مشغول ساخت ؟ عرض کردم : من طاووس هستم ای پسر پیامبر . این زاری و بی تابی چیست ؟ ما می‌باید چنین کنیم که گناهکار و جفا پیشه‌ایم. پدر تو حسین بن علی و مادر تو فاطمه زهرا و جد تو رسول خداست؛ یعنی شما چرا با این نسب‌ شریف و پیوند عالی در وحشت و هراس هستید ؟

به من نگریست و فرمود : «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا طَاوُسُ دَعْ عَنِّي حَدِيثَ أَبِي وَ أُمِّي وَ جَدِّي خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ أَحْسَنَ وَ لَوْ كَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً وَ خَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَ لَوْ كَانَ وَلَداً قُرَشِيّاً أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَهُ تَعَالَى فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ وَ اللَّهِ لَا يَنْفَعُكَ غَداً إِلَّا تَقْدِمَةٌ [أي هديّة] تُقَدِّمُهَا مِنْ عَمَلٍ صَالِحٍ». (1)

[ترجمه:] نه ، نه ، ای طاووس ! سخن نسب را کنار بگذار، خدا بهشت را برای‌ کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد هر چند غلامی سیاه چهره باشد، و آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند و لو آقازاده‌ ای از قریش‌ باشد. مگر نشنیده‌ای سخن خدای تعالی را «پس آن گاه كه در صور دميده شود، [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال‏] يكديگر نمى‏ پرسند». به خدا قسم فردا تو را سود نمی‌ دهد مگر عمل صالحی که امروز پیش می‌ فرستی".

شیوه برخورد امام رضا (علیه السلام) با برادرش زید _که به نسب خود می بالید و آن وسیله نجات خود معرفی می کرد_ بسیار آموزنده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَيْضِ صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ كُنْتُ بِخُرَاسَانَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِي مَجْلِسِهِ وَ زَيْدُ بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ قَدْ أَقْبَلَ عَلَى جَمَاعَةٍ فِي الْمَجْلِسِ يَفْتَخِرُ عَلَيْهِمْ وَ يَقُولُ نَحْنُ وَ نَحْنُ وَ أَبُو الْحَسَنِ ع مُقْبِلٌ عَلَى قَوْمٍ يُحَدِّثُهُمْ فَسَمِعَ مَقَالَةَ زَيْدٍ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا زَيْدُ أَ غَرَّكَ قَوْلُ نَاقِلِي الْكُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ ع أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَاكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً فَأَمَّا أَنْ يَكُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع يُطِيعُ اللَّهَ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ وَ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ تَعْصِيهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِيئَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَقُولُ لِمُحْسِنِنَا كِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ قَالَ الْحَسَنُ الْوَشَّاءُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا حَسَنُ كَيْفَ تَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآيَةَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ فَقُلْتُ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ فَمَنْ قَرَأَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَقَدْ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ فَقَالَ ع كَلَّا لَقَدْ كَانَ ابْنَهُ وَ لَكِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ كَذَا مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ يُطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَيْسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏(2)

محمّد بن احمد سنانى به سند مذكور در متن، از حسن بن موسى الوشّاء بغدادى روايت كرد كه گفت: من در خراسان در مجلس على بن موسى الرّضا (عليه السّلام) بودم و زيد بن موسى در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر مي فروخت كه ما چنين و چنانيم! ابو الحسن (عليه السّلام) كه با ديگران مشغول گفتگو بود، سخنان زيد را شنيد و رو به او كرد و فرمود: اى زيد! آيا حرف هاى مردم كوفه‏ تو را مغرور كرده و فريب داده كه [از پیامبر] روايت مي كنند: «همانا فاطمه (علیها السلام) عفّت خود را حفظ كرد و خداوند آتش را بر ذريه او حرام نمود»؟ به خدا سوگند اين امر جز براى حسن و حسين و فرزندان بلاواسطه آن حضرت نيست. اگر موسى بن جعفر (عليهما السّلام) که خدا را اطلاعت می کرد و روزها را روزه می گرفت و شب ها را به نماز و عبادت می پرداخت، و تو [به فرض این] که خدا را نافرمانی کنی، در روز رستاخيز هر دو [از نظر پاداش و جزا] یکسان باشيد، پس بدون ترديد تو از او نزد خداوند عزيزتری! [چون او با طاعات و عبادات خود مستحق بهشت شده اما تو با نافرمانی و عصیان، پاداش گرفته ‏اى، پس در این فرض باید عزیزتر باشی که خدا چنین معامله ای با تو کرده! ولی روشن است که چنین نتیجه ای باطل است، پس چنان فرضی هم باطل است!]. علىّ بن الحسين (عليهما السّلام) می فرمود: براى نيكوكار ما، پاداش و اجر دو برابر است و براى بدكار ما، عقاب و عذابِ دو برابر.

سپس امام با اشاره به آیه 46 سوره هود که خدای متعال درباره فرزند نوح فرمود: «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ (اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است) فرمودند: او پسر واقعى نوح بود ولي چون خداوند عزّ و جلّ را نافرمانى كرد، خداوند او را از پدرش نفى نمود. همچنین هر كس از خاندان ما که نافرمانى خدا كند از ما نيست، و تو [اى حسن وشاء]، اگر خداوند را اطاعت كنى، از ما اهل بيت خواهى بود.

اما درباره رعایت حرمت ذریه پیامبر و سادات علوی و نیکی به آنها، روایاتی وارد شده از جمله این روایت موثقه که:



أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص يَدٌ فَلْيَقُمْ فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَيَقُولُ مَا كَانَتْ أَيَادِيكُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَيَقُولُونَ كُنَّا نَصِلُ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ (3) فَيُقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا فَطُوفُوا فِي النَّاسِ فَمَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَكُمْ يَدٌ فَخُذُوا بِيَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ(4)

امام باقر فرمودند: وقتی روز قیامت بپا می شود، خداوند همه [انسان ها، از] اولین تا آخرین [آنها] را جمع می کند، پس ندادهنده ای ندا می کند: کسی که نزد رسول خدا دستی دارد، بپا خیزد! [دست در اینجا کنایه از خوبی و نیکی و محبتی است که نسبت به پیامبر انجام داده است.] پس گروهی از مردم بپا می خیزند، پس ندادهنده به آنها می گوید: چه دستانی نزد رسول خدا دارید [و چه نیکی ای نسبت به او روا داشته اید]؟ پس می گویند: ما پس از رحلتش، به اهل بیتش محبت می کردیم. پس به آنها گفته می شود: بروید در میان مردم [که در صحرای قیامت جمع شده اند] بگردید، پس هر کس که نزد شما دستی دارد [و نسبت به شما نیکی ای کرده]، دستش را بگیرید و او را وارد بهشت نمایید [یعنی نه تنها خودتان وارد بهشت می شوید، بلکه می توانید اسباب شفاعت و نجات دیگران هم بشوید!]

پی نوشت
-------------------------------
1- بحارالأنوار، ج 46، ص 82.
2- عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص 232.
3- و به نقل دیگر: «كُنَّا نُفَضِّلُ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ»؛ ما بعد از رحلت او، اهل بیتش را دارای فضیلت و برتری بیشتر می دانستیم [زیرا معدن علم و حکمت و مورد سفارش پیامبر بودند] ؛ بحار الأنوار، ج‏26، ص 22.
4- وسائل‏ الشيعة، ج 16، ص 335، ح 21697

موضوع قفل شده است