آنچه در باب اربعین گفته اند

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آنچه در باب اربعین گفته اند

[="Navy"]اربـعین در لغت، به معنای چهل، چهار دهه (لغت نامه دهخدا، 5/164) و در اصطلاح، سپری شدن چهل روز از مرگ کسی و بر پای داشتن مراسمی برای بزرگداشت اوست. این واژه در اصطلاح شیعه، به طـور خـاص بـر روز بـیـسـتـم مـاه صـفـر یـعـنـی چـهـل روز پـس از واقـعـه عـاشـورا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش اطلاق می گردد (همان) و به اربعین حسینی نامبردار است.
غـالب دانـشـمـنـدان روز بـیـسـتـم صفر را اربعین حسینی دانسته اند. قـول شیخ بهایی درین باره یکتا و استثنایی است. او نوزده صفر را روز اربـعـیـن حسینی دانسته و تمام ویژگی های اربعین از لحاظ دینی، مانند زیارت وارد برای آن روز، و از لحاظ تاریخی، مانند حـضور جابر بن عبداللّه انصاری در کربلا را در روز نوزده صفر دانـسـتـه اسـت. ایـن اخـتـلاف از آن جاست که ظاهراً شیخ بهایی روزعـاشـورا را نـیـز در ایـن مـحـاسبه وارد کرده است. امّا باید گفت این مـحـاسبه در صورتی قابل توجیه است و می توان روز عاشورا رادر زمره چهل روز قرار داد که امام حسین (ع) پیش از ظهر آن روز به شـهـادت رسیده باشد. البتّه شیخ طوسی (تهذیب، 6/42) و علامه حلّی (تحریرالاحکام / 131) این معنی را تأیید کرده و آورده اند که واقـعـه عاشورا پیش از ظهر خاتمه یافته و امام به شهادت رسیده بـود. امـّا شـیـخ مـفـیـد (ارشـاد / 252) و طبرسی (اعلام الوری / ص241) هر دو برآنند که نبرد تا زوال ظهر ادامه داشت و امام حسین (ع) و بـاقـیـمـانـده اصحاب پس از ظهر نماز خوف خواندند و زید بنقیس و سعید بن عبدالله حنفی در این وقت برابر امام ایستادند تا در بـرابـر تـیـرهـای دشـمـن از حـضرت محافظت کنند. سیّد بن طاووس (لهوف / 164) نیز همین نظر را ابراز داشته است. امّا ابن نما حلّی مـعـتـقـد اسـت کـه امـام حـسـیـن (ع) هـنـگـام زوال ظـهـر هـنـوز مـشـغول جنگ بود و نمی توانست نماز بخواند و بنابراین به طور فـرادی و با اشاره نماز خوف به جای آورد (مثیرالاحزان، 34). باایـن بـیـان، مـعـلوم مـی گـردد کـه بـه اغـلب احـتـمـال، شـهـادت امـام حـسـین (ع) بعد از ظهر روز عاشورا اتّفاق افتاده است.
[/]

[="Navy"]بـه هـر حـال، چـهـل روز مـیـان عاشورا و بیستم صفر در روایات ما،دهـشتناک ترین و غمناک ترین ایام عالم شمرده شده است. زراره، ازبـزرگـانِ فـقـهـا و مـحـدّثـان امـامـیـّه، از امـام صـادق (ع) نـقـل کـرده: "در پـی شـهـادت حـسـیـن (ع)، آسـمـان چـهـل روز خـون بـاریـد و زمین چهل روز سیاهپوش گردید و خورشیدچـهـل روز روی در پـوشـیـد و خـونـرنـگ شـد و فـرشـتـگـان چهل روز بر حسین گریستند. هیچ زنی از ما حنا نبست و سرمه نکشید تـا آن گـاه کـه سـر عـبـیـداللّه بـن زیـاد را بـیـاوردنـد"(مـستدرک الوسـایـل، 2/215؛ کـامـل الزّیـارات، / 81).
در ایـن چـهـل روز، حـوادث بسیار بر اهل بیت امام حسین (ع) گذشت. گذشته از آنچه پس از شهادت امام حسین (ع) در کربلا بر آنان روا داشتند، چـون ایشان را در جامه اسیران به کوفه بردند، ابن زیاد درشتی ها و گستاخی ها و زشتکاری ها در حقّ خاندان پیامبر (ص) نشان داد و چون امام سجّاد(ع) و زینب و امّ کلثوم آن گستاخی ها را پاسخ دادند،بر آنان سخت گرفت و سرانجام همه را به سوی شام روانه کرد.راه طـولانـی کـوفه به دمشق و حوادثی که در این مسیر و سرانجام در شـام بـر اهل بیت گذشت، از فصول تاریک تاریخ اسلام است.از بررسی تاریخ این دوره چهل روزه آشکارا می توان دریافت که حـتـّی در شـام، مـرکز حکومت و تبلیغ امویان، مردم این شناعت در حقّ خـانـدان پـیـامـبـر(ص) را نـپـسـنـدیـدند و امویان را لعن می کردند.
[/]

[="Navy"]قـول شیخ بهایی درین باره یکتا و استثنایی است. او نوزده صفر را روز اربـعـیـن حسینی دانسته و تمام ویژگی های اربعین از لحاظ دینی، مانند زیارت وارد برای آن روز، و از لحاظ تاریخی، مانند حـضور جابر بن عبداللّه انصاری در کربلا را در روز نوزده صفر دانـسـتـه اسـت. ایـن اخـتـلاف از آن جاست که ظاهراً شیخ بهایی روزعـاشـورا را نـیـز در ایـن مـحـاسبه وارد کرده است
کـاروان اسـیران از شهرهای متعدّد عبور کردند تا به دمشق رسیدند.در مـوصـل، بـزرگان و مردم شهر می خواستند با لشکریانی که اسـیـران را هـمراهی می کردند نبرد کنند و سر امام حسین را از ایشان بـازسـتـانند؛ امّا والی اموی آن دیار، لشکریان شهر را آگاهانید و آنان وارد شهر نشدند (معالی السبطین 2 / 129؛ اسرار الشهادة 3 /414). در نـصـیـبـیـن،
[/]

[="Navy"]
والی مـنـطـقـه آمـاده اسـتـقـبـال از یـزیـدیـان شـد و شـهر را آذین بست. وقتی اسیران و سرهای شهدا را در شهر می گرداندند، حضرت زینب اشعاری خواندو قوم را سخت نکوهش کرد که فرزندان پیامبر خویش را در بیابانهـا سـرگـردان کرده و بر خدا و رسولش ‍ کفر ورزیده اند (قطیفی65). در عـیـن الورد، دروازه ای را کـه اسـیـران از آن جـا وارد شـهـرشدند، ((باب اربعین)) خواندند، زیرا ایشان را در شهر گرداندندو مردم به فغان آمدند و امام سجّاد بر یزیدیان تاخت که حقوق او وخـانـدان رسالت را ضایع گردانیده اند (اسرارالشهاده 3 / 415)در قـنسرین، مردم دروازه ها را بستند و سپاه یزید را با سنگ و لعن اسـتـقـبـال کـردنـد و ایـشـان را بـرانـدنـد. ام کـلثـوم در ایـن جـا اهـل بـیـت را به زنان اسیر رومی تشبیه کرد و گفت که این قوم بدکـردار، رنـج هـای نـیـای ایـشـان را در هدایت قوم فراموش کرده اند.گفته اند در همین محل، راهبی مسیحی پس از مشاهده سر امام حسین (ع)و رفتار یزیدیان با اسیران به اسلام گروید (قطیفی، 67). درسـیـبـور، مـردم سـپـاه یـزید را راه ندادند و با آنان به جنگی سخت بـرخـاسـتند، تا آنجا که تعدادی از طرفین کشته شدند.
[/]

[="Navy"]
در حماة هم مـردم دروازه هـا را بـستند و یزیدیان را تهدید کردند که تا آخرین نـفـر بـا ایـشـان خواهند جنگید (معالی السبطین 2 / 132) مسجدی درحـمـاة وجـود دارد کـه گـفته اند قطعه سنگی در آنجاست که سر امام حـسـیـن (ع) را بـر آن نهاده بودند و بدان سبب خون آلوده شده بود(قـطـیـفـی، 86). ایـن مـحـل ظـاهـراً بـیـرون شـهر بوده و بعداً مسجدگـردیـده و داخـل شـهـر شـده اسـت. در حـمـص هـم مـردم بـه مـقـابـله بـرخـاسـتـنـد و تنی چند از یزیدیان را کشتند و از آن جا براندند.چـون به حلب رسیدند، یکی از زنان امام حسین (ع) از شدت رنج هاو سـخـتـی ها که بدو رسیده بود، فرزند خویش، موسوم به محسن یـا مُحَسِّن، را سقط کرد و بدان سبب در آن جا موضعی هست که آنرا مـشهد السّقط یا مشهد المحسِّن می خوانند. شیخ عبّاس قمّی و قطیفی هـر دو آن مـشـهـد را زیـارت کـرده انـد (قـطـیفی 89، 122، 123). و سـرانـجـام در دمـشـق، آن حـوادث کـه بـراهـل بیت رفت و سخنان زینب (ع) و امام سجّاد(ع) و شوریدگی خلق از آن کـار شـنـاعـت آمـیـز یـزیـد در خـلال آن چـهـل روز، هـمـه در منابع تاریخی و روایی ضبط است.
[/]

[="Navy"]
خاندان امام حسین هفت روز در دمشق ماندند و چنان شوری درافکندند که یزید به صلاحدید مروان بن حکم، ایشان را روانه مدینه گردانید تا خلق رابـر ضدّ او نشورانند و کار خلافتش دشوار نگردد (قطیفی، 217 ـ219؛ معالی السبطین 2 / 184) تا این جا میان دانشمندان و مورخان،اخـتـلافـی مـگـر درباره بعضی از جزئیّات وجود ندارد. اختلاف برسـر راه بـازگـشـت اسـت که آیا اهل بیت امام مستقیماً از شام به مدینه رفتند یا به کربلا آمدند و از آن جا رهسپار حجاز گشتند.
بـه هـر حـال، اربـعین برای شیعیان از ایّام و ادوار مهم تاریخ به شـمـار مـی رود و نـتـایـج دیـنی و سیاسی آن همواره از نقاط اتّکای شـیـعـیـان در طول تاریخ ایشان بوده است. از امام حسن عسکری (ع)نـقـل کـرده انـد کـه نـشـانـه هـای مـؤمن پنج چیز است و یکی از آنها خواندن ((زیارت اربعین)) است (تهذیب، 6 / 52). مقصود از زیارت اربـعـیـن، زیـارت نامه ای است که با سند معتبر به وسیله صفوان بـن مـهـران از امـام صـادق (ع) مـخـصوص روز اربعین وارد شده است(مصباح المتهجد، 777)
[/]

[="Navy"]
شـیـخ مـفـیـد (ارشـاد / 252) و طبرسی (اعلام الوری / ص241) هر دو برآنند که نبرد تا زوال ظهر ادامه داشت و امام حسین (ع) و بـاقـیـمـانـده اصحاب پس از ظهر نماز خوف خواندند و زید بنقیس و سعید بن عبدالله حنفی در این وقت برابر امام ایستادند تا در بـرابـر تـیـرهـای دشـمـن از حـضرت محافظت کنند
دربـاره حـضـور اهـل بـیـت در اربـعـیـن حـسینی در کربلا، باید گفت بـعـضـی از دانـشـمندان برآنند که چون کاروان اسیران از دمشق به قـصـد مـدیـنـه بـه راه افـتـاد و بـه عـراق رسـیـد،اهـل بـیـت امـام حـسین (ع) از راهنمای کاروان خواستند تا ایشان را به کـربـلا بـَرَد. (المـلهـوف / 225) و ایـشـان بـنـا بـرنـقـل بـرخـی از مـورخـان (حـبـیـب السـیـر، 2 / 60) در بـیـستم صفرسـال 61 هجری بدان جا رسیدند و سرهای شهدا را که همراه ایشان کرده بودند، بازگردانده، در کنار تَن ها دفن کردند. در این میان،جـابـر بـن عـبدالله انصاری، از صحابه بزرگ پیامبر که در آن ایـّام سخت پیر و نابینا شده بود، همراه عطیّة بن سعد عوفی، به عـنـوان نـخـستین زائران مزار امام حسین (ع) در حالی که پای برهنه کـرده و بـر تـن خـود عـطـر زده بـودنـد و در راه ذکر خدا می گفتند،بـدان جا رسیدند. میان ایشان و اهل بیت امام حسین (ع) ملاقات دست داد و هـمـه سـه روز در آن جا به عزاداری پرداختند و سپس راه مدینه را در پـیـش گـرفتند (الملهوف / 225، 226؛ اعیان الشیعه، 4 / 47؛قطیفی 227؛ مثیرالاحزان / 59). ظاهراً این روایت را با این جزئیّات،نـخـسـتین بار سیّد بن طاووس ذکر کرده و از او به دیگر منابع راه یـافـتـه اسـت. بـا ایـن هـمـه از روایـتـی کـه ابـن اثـیـر(الکـامل، 4/88) در ذیل حوادث کربلا آورده، نیز برمی آید که درعصر او نیز خبر بازگشت اهل بیت به کربلا کم و بیش وجود داشته اسـت.
[/]

[="Navy"]
او متذکّر شده که مطابق یک روایت، رباب دختر امرؤالقیس و همسر امام حسین (ع)، تا یک سال بر سر قبر امام ماند و با دیگران بـه مـدیـنـه نـرفـت. امـّا بـسیاری از مورخّان برآنند که وقوع چنین اتّفاقی بر حسب اوضاع تاریخی و جغرافیایی، ممکن نبوده و باتـوجـّه بـه اقـامـت خـاندان امام و شهدا در کوفه و دمشق، نمی توان گفت که آنان مسیر طولانی کوفه به دمشق را رفته و بازگشته و در بـیـسـتـم صفر به کربلا رسیده باشند (لولؤ و مرجان، 154؛مـنـتـخـب التـواریـخ، 367 ـ 363؛ مـنـتـهـی الامـال / 443 ـ 442؛ وقـایـع الشهور / 53).
در آثار مورخّان بزرگ چـون بـلاذری، طـبـری، یـعقوبی، ابوعلی مسکویه، ابن اثیر، وابـن اعـثم (تاریخ الامم، 4/352؛ الکامل، 4/87؛ انساب الاشراف،3/217؛ الفـتـوح، 5/250) که از واقعه کربلا یاد کرده اند، هیچ اشـاره ای بـه تـغییر مسیر کاروان به سوی کربلا وجود ندارد.
ازنـویـسـنـدگـان متقدم، تنها ابوریحان بیرونی (الاثار الباقیه،331) اشـاره ای کـلی بـه ایـن واقـعه کرده و متذکر گردیده که دربیستم صفر سال 61 هجری، خاندان امام حسین که از شام می آمدند،سـر او را بـه تـن وی در کـربـلا مـلحق کردند. او هیچ اشاره ای به جـزئیـّات ایـن امـر نـکـرده است.
[/]

[="Navy"]
سیّد بن طاووس که نخستین بار این حـادثـه را بـا جـزئیـّات یاد شده، در کتاب لهوف، از نخستین آثارخـویـش در دوره جـوانـی آورده، بـعـدهـا در کـتـاب"اقـبـال"، از آخرین آثار خود، (اقبال / 599) با آن که الحاق سرامـام حـسـین (ع) را به بدن وی مسلّم دانسته، لحن گفتارش حاکی از تردید در امکان بازگشت اهل بیت امام به کربلا در روز اربعین است(هـمـان، 3 / 100). مـحـدّث نـوری از دانشمندانی است که در کتابی بـه تفصیل، محال بودن وقوع این سفر را مورد بحث قرار داده است(لؤلؤ و مـرجـان، 154).
بـه عـقـیده او، دوری مسافت میان کربلا وشـام، بـا تـوجـه بـه تـوقـّف هـای اجباری کاروان در مسیر رفت وبرگشت، امکان حضور اهل بیت در بیستم صفر در کربلا را منتفی می سازد (اقبال، 3 / 100؛ وقایع الشهور، 53؛ زاد المعاد، 371). چه طـیّ ایـن مـسـیـر بـرای چـنـان کـاروانـی لااقـل یـک مـاه بـه درازا مـی کـشـیـده اسـت. بـه عـلاوه،اهـل بـیـت امام حسین (ع) چند روزی را در کوفه محبوس بودند.
مطابق یک روایت، رباب دختر امرؤالقیس و همسر امام حسین (ع)، تا یک سال بر سر قبر امام ماند و با دیگران بـه مـدیـنـه نـرفـت
[/]

[="Navy"]
خطبه حضرت زینب (س) در آن شهر و آنچه میان مردم و ابن زیاد و حضرت زینب و امام سجّاد (ع) گذشت، همه حاکی از این اقامت است (الفتوح،5 / 222؛ مـقـتـل الحسین، 2 / 48 ـ 45؛ طبری، 4 / 350 ـ 349). ازهـمـین جا، عبیداللّه بن زیاد از یزید استفسار کرد که با اسیران چه کند و چون پاسخ رسید که ایشان را روانه شام کند، اسیران را بالشکریان شامی روانه گردانید (طبری، 4 / 351؛ لهوف / 208).
مخالفانِ امکان حضور اهل بیت در روز اربعین بر مزار امام حسین (ع)،هـمـچنین برآنند که رفت و برگشت پیک ابن زیاد به دمشق و کوفه نیز مانع از پذیرفتن فرض مذکور است (لؤلؤ و مرجان، همانجا).
بـی گـمان، دو بار طیّ این مسیر توسّط فرستادگان ابن زیاد ویـزیـد، و رفـت و بـرگـشـت کـاروان اسـیـران، بـیـش ازچـهـل روز بـه طول می انجامیده است.
[/]

[="Navy"]
برخی از مدافعینِ امکان حضور اهـل بـیـت در روز اربـعـیـن در کـربـلا، ایـن اشکال را با فرضِ استفاده ابن زیاد و یزید از کبوتران نامه بر،بـرای ارسـال پـیـام پـاسـخ داده انـد (تـحـقـیـق دربـاره اوّل اربـعـیـن حـضـرت سـیـدالشـهـداء (ع) / 99 ـ 119) ولی شـواهدمـقـتـضـی بـرای وقـوع یـا رواج این شیوه ارائه نکرده اند، گر چه بـرای طـیّ مـسـافـت مـیان کوفه و دمشق در عرض یک هفته تا ده روزشـواهـد تـاریـخـی مـتـعـدّدی آورده انـد، هـمـچـون وصول خبر مرگ معاویه از شام به کوفه در عرض یک هفته (تنقیح المـقـال، 3 / 262؛ مـیـثم تمار، / 28) یا رسیدن مالک اشتر از شامبـه عـراق طـیّ ده یـا دوازده روز (تـحـقـیـق دربـارهاوّل اربـعین / 50). امّا فراموش کرده اند که این شواهد در مورد پیکهای تند پای پیام رسان یا گردان های نظامی است که مجبور بوده انـد بـه سـرعـت خود را به هدف برسانند، نه کاروانی از زنان وکـودکـان مـجـروح و خـسـته و بی پناه.
البته در این میان، چند خبرتـاریخی می تواند احتمال حضور کاروان اسیران را در کربلا به هـنـگـام بـازگـشـت از شام تقویت کند.
[/]

[="Navy"]
نخست آنکه ابوریحان (همان،331) و قـزویـنـی (عـجـایـب المخلوقات، 67) تاریخ ورود کاروان اسیران را به شام، اول صفر سال 61 هجری دانسته اند. قزوینی تـأکـیـد کـرده کـه امـویـان بـه هـمـیـن مـنـاسـبـت روز اول صـفـر را عـیـد مـی دانـستند.
دوم آن که مدت اقامت اسیران در دمشق ظـاهـراً از هـفـت یـا ده روز تـجـاوز نـکـرده است (معالی السبطین، 2 /187). چـنـان کـه گـفـتـه انـد، بـیـمـنـاکی یزید و امویان از بروز شورش در دمشق در پی سخنرانی های امام سجّاد(ع) و حضرت زینب(س)، بـاعـث شـد تا به اهل بیت اجازه عزاداری دهند و سپس ایشان راروانـه حـجـاز کـنند (الفتوح 5 / 249؛ اعلام الوری، 249).
سوم،سخن از راه کوتاه و مستقیمی است که شام را به عراق پیوند می زد و مـسـافران می توانستند این مسافت را هفت روزه طی کنند. گفته اندایـن راه اکـنـون نـیـز مـورد اسـتـفـاده بـعـضـی قبایل عرب است و بعضی از آن قبایل فاصله حوران تا نجف را هشت روزه طـی می کنند (اعیان الشیعه، 1 (4) / 271).
[/]

[="Navy"]
بـه عـقـیده او، دوری مسافت میان کربلا وشـام، بـا تـوجـه بـه تـوقـّف هـای اجباری کاروان در مسیر رفت وبرگشت، امکان حضور اهل بیت در بیستم صفر در کربلا را منتفی می سازد. چه طـیّ ایـن مـسـیـر بـرای چـنـان کـاروانـی لااقـل یـک مـاه بـه درازا مـی کشیده است. بـه عـلاوه،اهـل بـیـت امام حسین (ع) چند روزی را در کوفه محبوس بودند. خطبه حضرت زینب (س) در آن شهر و آنچه میان مردم و ابن زیاد و حضرت زینب و امام سجّاد (ع) گذشت، همه حاکی از این اقامت است. ازهـمـین جا، عبیداللّه بن زیاد از یزید استفسار کرد که با اسیران چه کند و چون پاسخ رسید که ایشان را روانه شام کند، اسیران را بالشکریان شامی روانه گردانید
اگر این اشارات و اخـبـار بـا یـکـدیـگـر جـمـع گردد، می توان نتیجه گرفت که دراول مـاه صـفر کاروان اسیران به دمشق رسیده و حدّاکثر ده روز در آنجـا مـانـده انـد و سـپـس مـیـان هـشـت تـا ده روزطـول کـشیده تا به کربلا باز گردند و بدین ترتیب حضورش اندر بیستم صفر چندان بعید نمی نماید. از سوی دیگر، محدّث نوری، فقدان روایت و گزارشی درین باره را در آثار متقدّمانی چون شیخ مفید، از جمله دلایل نادرستی چنین روایاتی دانسته است.
[/]

[="Navy"]
به نظر وی، اهل بیت امام حسین (ع) روز اربعین به قصد مدینه از دمشق خارج شده اند؛ و قرینه آن استعمال واژه "رجوع"در عبارت شیخ است و اگرمـقـصـود او آمـدن بـه مـدیـنـه در روز اربـعـین بود، از واژه ((ورود)) استفاده می کرد؛ چنان که برای حضور جابر بن عبداللّه در کربلا کـه مـورد تردید نیست، از واژه "ورود"استفاده کرده است (لؤلؤ و مـرجـان، / 171). قـاضـی طباطبایی متذّکر شده که آنچه کفعمی درمـصـبـاح مـبـنـی بـر بـرابـری بـیـسـتـم صـفـر بـا بـازگـشـت اهـل بـیـت از کـربـلا بـه مـدیـنـه آورده، دارای دو احـتـمـال اسـت: یـکـی آن کـه مـقـصـود وی بـازگـشـت اهـل بـیـت از کـربـلا به مدینه یعنی از شام به کربلا و از کربلا به مدینه است؛ و دوم آن که به معنای بازگشت از شام به مدینه،بـدون حـضـور در کربلاست که در این صورت، مشابه سخن شیخمـفـیـد و شـیـخ طـوسـی اسـت. امـّا انـکـار مـحدّث نوری مبتنی است برروایـتـی از عـطـیـة بـن سـعـد کـه از راویـان امـامـیـّه و مـورد اعـتـمـاد اهـل سـنـت اسـت و ابـوالقـاسم طبری در بشارة المصطفی / 74 آن رانـقـل کـرده اسـت.
[/]

[="Navy"]
آنـچـه مـهـم اسـت تـفـاوت نـقـل هـا از ایـن روایـت اسـت. آنـچـه مـحـدث نـوری از کـتـاب طـبـری نقل کرده شامل جزئیات سفر عطیّه با جابر بن عبداللّه به کربلا وزیارت ایشان است؛ ولی در نقل او هیچ اشاره ای به برخورد جابر با کاروان اسیران و بر پای داشتن عزاداری برای شهدا نشده است.
وی تـصـریـح کـرده که اگر چنین اتّفاق مهمّی واقعاً رخ داده بود،سـزاوار بـود کـه در روایـت مـنـدرج در بـشـارة المـصـطـفـی درج می گردید (لؤلؤ و مرجان / 171 به بعد). بعضی از محقّقان معاصرنـیـز آورده انـد که در هیچ یک از روایات مربوط به حضور جابر و عـطـیـّه در کـربـلا، اثـری از مـلاقـات ایـن دو بـا امـام سـجـّاد(ع) واهـل بـیـت وجـود نـدارد و حتّی "دو راهی عراق و حجاز"نیز در منابع جـغـرافـیایی شناخته نشده است (آیتی، ص 150).
[/]

[="Navy"]
امّا محسن امین نیز هـمان روایت عطیّه را از کتاب ابوالقاسم طبری برای اثباتِ حضور اهـل بـیـت امـام حـسـیـن (ع) در کربلا در اربعین ذکر کرده است؛ زیراآنچه او نقل کرده مشتمل بر تکمله و اضافه ای است حاکی از ملاقات جـابـر بـن عـبـداللّه بـا امـام سـجـّاد(ع) واهـل بـیـت (لواعـج الاشـجـان، 238 ـ 237). نـکـتـه قـابـل تأمّل، منبع واحد هر دو نقل است. البتّه باید گفت نسخه ای از "بـشـارة المـصـطـفـی"که مورد اعتماد محدّث نوری بوده، چاپ سـال 1369 هجری قمری در مطبعه حیدری نجف است؛ امّا نسخه مورد اسـتـفـاده مـحـسـن امـیـن ظاهراً نسخه کامل تری بوده است که نسبت به نسخه چاپ نجف اضافاتی دارد.
نویسنده: سیّد صادق سّجادیsibtayn.com
[/]

[B][=&quot]اربعین در آیات و روایات


[=_MRT_Khodkar]
[=_MRT_Khodkar]



وقتی به اربعین و عدد چهل دقت می نماییم و آنرا در احادیث وحتی ادیان مورد توجه قرار می دهیم می بینیم که اسراری در درون خود نهفته داشته و از جایگاه خاصی برخوردار است که خلاصه وار به آن اشاره می نماییم:

[=Calibri]●عدد چهل در دریافت وحی توسط انبیاء الهی و الهامات اولیاء نقش داشته است.

[=Calibri]●اغلب انبیای الهی، از جمله پیامبر عزیز ما (صلی الله علیه و آله وسلم) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند.

[=Calibri]●ملاقات حضرت موسی(علی نبینا و آله وعلیه السلام)با ذات اقدس احدیت چهل روز به طول انجامید.(بقره/54- اعراف/142)

[=Calibri]●اگر انسان مسلمانی چهل حدیث را حفظ نمایند در قیامت در شمار فقها مبعوث می شود.

[=Calibri]●اگر چهل مومن بر خوب بودن جنازه ی مومنی شهادت دهند ان میت مورد غفران و رحمت الهی قرار می گیرد.(سفینه البحار،ج1،ص504)

[=Calibri]●در نماز شب سفارش شده که برای چهل مومن دعا شود.

[=Calibri]●تا چهل خانه باید همسایگان را تکریم نمود.(کافی،ج2،باب حدالجوار،ح1ص669)

[=Calibri]●کسی که لقمه حرام بخورد یا شرابخواری نماید تا چهل روز دعا و نمازش مستجاب نمی گردد. (بحارالانوار،ج8،ص244).

[=Calibri]●اگر چهل مومن برای مومنی دعا نمایند دعایشان در حق آن مومن مستجاب می گردد.(همان،ج93ص316)

[=Calibri]●اگر کسی تا چهل روز اعمالش را برای خدا خالص گرداند چشمه های حکمت از قلب به زبانش جاری می شود.(عیون اخبارالرضا،ص228)

[=Calibri]●اگر کسی چهل بار به حج خانه ی خدا برود به او مقام شفاعت داده خواهد شد.(خصال صدوق،ج2ص548)

[=Calibri]●بنابر روایتی از امام صادق علیه به نقل از زراره: آسمان تا چهل روز بر حسین بن علی علیه السلام خون بارید و زمین تا چهل روز تاریک شد و خورشید تا

چهل روز گرفته شدو نورش سرخ گردید و کوه ها تکه تکه و پراکنده گشتند دریاهاروانگردیده و فرشتگان تا چهل روز برای آن حضرت گریستندو

....(کامل الزیارات، باب26ح6ص258)

در قرآن کریم هم چهار مرتبه کلمه اربعین به کار رفته است:
[=Calibri]- بقره/151
[=Calibri]- مائده/26
[=Calibri]- اعراف/142
[=Calibri]- احقاف/15
این آیات و روایات نشان ازبرجستگی خاص عدد چهل است. وچه زیبا اربعین در چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام جایگاه دارد که تا قیامت عالم و آدم برای بزرگداشت آن در ماتم و اندوه فرو رفته اند.
[/B]

شادی ارواح مقدش شهدای کربلا سه صلوات هدیه بفرمایید.
موضوع قفل شده است