*بركنارى و *ترور ياران *ابابكر* برای چه بود ؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
*بركنارى و *ترور ياران *ابابكر* برای چه بود ؟

با سلام

مجموعه اى كه به ابوبكر و عمر در ايجاد سقيفه و بعد از آن كمك كردند عده زيادى بودند و طبيعى است اين مجموعه از نظر توافق و هم خوانيشان به دو گروه تقسيم شدند.
مجموعه افرادى چون، خالد بن وليد، ابوعبيدة بن جراح و عتاب بن اسيد اموى و مثنى بن حارثه شيبانى و معاذ بن جبل و انس بن مالك، و شرحبيل بن حسنه، كه نماينگر گروه ابوبكر بودند.
عمر و هواداران براى رهايى از دست ابوبكر و پيروانش به راههاى گوناگونى متوسل شدند، هم چنين روابط ناخوشايند بين پيروان اين دو گروه به خوبى آشكار است. ترور عتاب بن اسيد اموى

او عتاب بن اسيد بن ابى العيص بن امية بن عبد شمس اموى، ابو عبدالرحمن و گفته مى شود ابو محمد، روز فتح مكه مسلمان شد، و پيامبر او را به مقام والى مكه مشغول كرد.
و ابوبكر اورا بر آن كار ابقاء كرد و سن او بيش از بيست سال بود.(1)
و جمعى از اهالى مكه بعد از وفات پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) راه ارتداد پيش گرفتند و عتاب ترسيده و گريخت، تا اينكه سهيل بن عمرو با آنان صحبت كرد وآنان را به اسلام بازگردانيد.(2)
و طبرى امارت حجاج را توسط عتاب بن اسيد در سال 11 هجرى نقل كرده در عين اينكه او فرماندار (حاكم) مكه هم بود.
عتاب از بزرگان مكه بوده و وقتيكه پيامبر او را به فرماندارى(3) مكه منصوب كرد و ابوبكر هم او را در جايش تثبيت كرد و او را امير حجاج كرد!
و به همين خاطر است كه عتاب يكى از رازهاى بنى اميه و قريش است و سئوال درباره او اين است كه چرا او با ابوبكر در يك روز كشته شد بطوريكه هيچكدام از مرگ ديگرى با خبر نشد؟

جواب: نظريه حزب قريش بر تئورى ترور مخالفان تكيه داشت به همين سبب وقتى عمر و يارانش، براى آتش زدن خانه فاطمه(عليها السلام) دختر پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) آمدند (در خانه على(عليه السلام) و حسن و حسين و فاطمه(عليهم السلام) حضور داشتند) زيرا على(عليه السلام) از بيعت با ابوبكر امتناع ورزيده بود.
به عمر گفتند: در خانه فاطمه(عليها السلام) است.
و عمر گفت: حتى اگر او باشد(4).

و زمانيكه جناح عمر و عثمان ترور ابوبكر را طرح ريزى كرد همزمان با آن بر كنارى و ترور هم پيمانان او را نيز برنامه ريزى نمودند و عتاب بن اسيد يكى ازيارى دهندگان او بود به اندازه اى كه ابوبكر او را بر عمر در سمت امير حجاج برترى داد.
و اگر ابو بكر ترور نميشد چه بسا بعد از ابو بكر عتاب به خلافت مى رسيد و احاديث كه در مدح او به دست ما مى رسيد بيشتر از احاديثى بود كه در مدح عثمان از سوى امويان جعل شده و به دست ما رسيده است.
خصوصاً اينكه مقام و درجه عتاب بالاتر از عثمان بود.
او در زمان پيامبر فرماندار مكه بود و در زمان ابوبكر باز هم حاكم مكه و امير حجاج بود.
در حاليكه عثمان در زمان رسول الله و ابوبكر به مقامى نرسيده و جدايى بين ابو بكر و عثمان افتاد زيرا كه آندو از دو جناح مختلف قريش بودند.
با بررسى روايات ترور ابوبكر و عتاب و پزشك عرب حارث بن كلده كسى كه مسموم كردن ابوبكر را كشف كرد و اينكه ابوبكر و عتاب در يك روز مردند بدون آنكه يكى از آنكه كشته شدن ديگرى را بشنود متوجه اين مطالب مى شويم كه: آن دو مسموم شدند و سريعاً مردند بدون آنكه يكى از مرگ ديگر باخبر شود.
و اين مطالب نقلهاى دروغين درباره مرگ ابوبكر را كه او بعد از دو هفته پس از مسموم شدنش مرد را باطل مى كند.
فراموش نشود كه مسافت بين مكه و مدينه فقط 6 روز راه بود و خبر رسانى سريعتر از اين با پرنده ها امكان پذير مى باشد.
و عتاب بن اسيد از مقربين ابوبكر و همپيمانان او بود و اين پيمان در خانواده اش استمرار يافت تا آنجا كه عبدالرحمن بن عتاب بن اسيد در جنگ جمل در كنار عايشه شركت داشت و فرماندهى سمت راست سپاه را در جنگ به عهده داشت. و مروان بن حكم فرمانده سواره نظام جناح راست بود(5).
و عتاب بن اسيد هنگام مرگ عمرش به 30 سال نمى رسيد. واقدى مى گويد: در روزى كه ابوبكر مرد عتاب هم مرد.(6)
محمد بن سلام الجمحى و ديگران مى گويند: خبر مرگ ابوبكر در روز دفن عتاب به مكه رسيد.(7)
اولاد عتاب گفته اند: عتاب روزى مرد كه ابوبكر مرد.(8)
طبرى گفته است: عتاب در مكه مرد روزيكه ابوبكر مرد و هر دو مسموم شدند.(9) و باز طبرى مى گويد: عتّاب در مكه مرد.(10)
و در اين مسئله دو چيز مهم مى باشد:
1 ـ ترور عتاب با زهر
2 ـ ترور او در همان روز ترور ابوبكر.
عمليات ترور ابوبكر خليفه مسلمانان و طبيب عرب حارث بن كلده و عتاب بن اسيد حاكم مكه و امير حجاج با «زهر» و در دو شهر دور از هم و در همان روز بر نيرومندى مؤسسه بزرگى در آن لحظه دلالت مى كند.
و اين مؤسسه ترور مهمترين مؤسسه در حزب قريش بود. و سه يهودى پيشين عبدالله بن سلام و محمد بن مسلمه و زيد بن ثابت از جناح عمر و عثمان بودند.(11)
زيد بن ثابت چندين بار در زمان عمر و عثمان و در هنگام غيبت آن دو حاكم مدينه شد و اين، اعتماد آن دو را به زيد، ثابت مى كند.
و ابوبكر نيز به عتاب بن اسيد اموى اعتماد زيادى مى كرد، همچون اعتماد عمر بر معاوية بن ابوسفيان. بطوريكه در سال دوم خلافت ابوبكر عتاب اسيد اموى را سرپرست حجاج قرار داد.

عروة بن زبير مى گويد: ابوبكر يكسال عمر بن خطاب را امير حج قرار داد. و در سال دوم عتاب بن اسيد قريشى.(12)
يعنى ابوبكر عمر را از اماره حج عزل كرد و به جاى او عتاب را قرار داد و همين امر اهميت زيادى در رابطه اين دو با يكديگر با خليفه داشت، و سبب بهم خوردن رابطه آن دو با هم شد و كشته شدن عتاب اموى را در پى داشت.
از آنجا كه امير حجاج طبق معمول جانشين خليفه بود حضرت على(عليه السلام)در سال 9 هجرى به امر خداوند امير حجاج بود روزى كه خداوند به پيامبرش فرمود: از تو ادا نمى شود مگر خودت يا مردى از خانواده بود.(13)
و عمر بن خطاب عبدالرحمن بن عوف را براى اميرى حجاج فرستاد به اعتبار او كه خليفه دوم بعد از عثمان بن عفان است.(14)
امويان به سه حزب تقسيم مى شدند و از ميان آنها عده اى يارى دهندگان على بن ابى طالب(عليه السلام) بودند مثل خالد و عمر و ابان اولاد سعيد بن عاص، و عده اى ياران ابوبكر مثل عتاب بن اسيد اموى (حاكم مكه).
و عده ديگر همپيمانان عمر بن خطاب كه بيشتر از همه بودند، از آن جمله عثمان بن عفان، ابوسفيان و پسرانش، يزيد، عتبه، معاويه، وليد بن عقبه، سعيد بن عاص. افراد گروه اول با ترور و شهادت در جبهه هاى جنگ به قتل رسيدند بدين صورت كه حكومت آنها را در جنگهاى مختلف به منظور رهايى حكومت از آنها شركت مى داد. و گروه دوم و سوم از ميادين جنگ دور بودند.
عمر و اعوانش از عتاب بن اسيد اموى بوسيله زهر خلاص شدند و افراد گروه سوم كه با عمر در وزارت و حكومت شهرها همكارى داشتند باقى ماندند تا زمانيكه عمر كشته شد وخلافت و وزارت و فرماندهى ولايتها بدست آنان افتاد.
و ثابت شد كه ابوبكر و دوستش عتاب بن اسيد اموى طعامى مسموم خوردند و مردند.(15)
واقدى درباره مرگ ابوبكر و عتاب گفته، همانطور كه پسر عتاب مى گويد آن دو در يك روز مردند.
محمد بن سلام و ديگران مى گويند خبر مرگ ابوبكر روزيكه عتاب بن اسيد را دفن كردند به مكه رسيد.(16)
صفدى از عتاب بن اسيد نقل كرده: از طرف ابوبكر امير مكه بود و با ابوبكر در يك روز مرد و آن روز، هشت شب مانده به جمادى الآخر سال 13 هجرى.(17)
و امويان براى تغيير بعضى حقايق اين حادثه شوم تلاش كردند. و گفتند: عتاب تا سال 22 هجرى زندگى كرد، يعنى آنكه در سال 13 هجرى نمرده است.
وليكن ابن حجر اين را نپذيرفت و گفت: محمد بن اسماعيل از راويان اين سخن است و او پسر حذافه سهمى است و براى همين روايتش را ضعيف مى دانند.(18)
به نظر مى رسد كه طراحان قتل ابو بكر، نقشه قتل او را در مدينه و عتاب را در مكه همزمان طراحى كردند. واين دلالت بر قدرت تشكيلات تروريستى آنها دارد.

منابع

[1] الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 451; الطبقات، ابن سعد، ج 5، ص 446; المعارف، ابن قتيبه، ص 283; اسد الغابه، ابن اثير . 3/359، سيره ابن هشام 4/936.

[2] سيرة ابن هشام، ج 4، ص 1079.

[3] تاريخ الطبرى، ج 3، ص 550.

[4] اعلام النساء، ج 4، ص 114; الامامة والسياسة، ابن قتيبة، ج 1، ص 12، السقيفة والخلافه، عبدالفتاح عبدالمقهود، ص 14.

[5] المعارف، ابن قتيبه، ص 283.

[6] تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 7، ص 83; تهذيب الكمال، مزى، ج 16، ص 283.

[7] همان.

[8] اسد الغابة، ابن اثير، ج 3، ص 359، تهذيب الكمال، مزى، ج 19، ص 283.

[9] تاريخ طبرى، ج 2، ص 612.

[10] همان.

[11] الاستيجاب، ابن عبدالله درهامش الاصابة، ج 1، ص 553 ـ 554.

[12] مختصر التاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 13، ص 77.

[13] تاريخ ابى زرعه، ص 298; مسند احمد، ج 2، ص 1; كنز العمال، ج 1، ص 246.

[14] مختصر تاريخ عساكر، ج 14، ص 357، البداية والنهاية، ابن كثير، ج 7، ص 184، الاصابة، ج 2، ص 417.

[15] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 198، مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 13، ص 118.

[16] تهذيب، الكمال، مزى، ج 12، ص348.

[17] الوافى بالوفيات، ج 19، ص 439.

[18] الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 451.

بركنارى و ترور خالد بن وليد

عمر در پى كشته شدن مالك بن نُوَيره و يارانش توسط خالد و زنا كردن خالد با همسر مالك، درخواست قتل خالد بن وليد را كرد ولى با آنكه رفتار خالد بسيار ناشايست و زشت بود ابوبكر مخالفت نمود.
عمر نيز پس از رسيدن به رياست اولين كارى كه كرد بر كنارى خالد بود.
وى سپس در سال 21 هجرى خالد را در حمص كشت(1).
خالد بن وليد از خطرناك ترين دشمنان عمر بود و فرماندهى بزرگ ترين لشكر عراق را نيز در دست داشت.

بركنارى و ترور شرحبيل بن حسنه

دومين فرمانده نظامى در عراق نيز شرحبيل بن حسنه بود كه جزو مهاجران حبشه هم به شمار مى رفت.
وى از اولين مسلمانان و از سرداران فتح عراق بود و ابوبكر وى را به فرماندهى يكى از لشكرهاى عراق گمارده و به او اعتماد ورزيد; ليكن عمر اقدام به بركنارى شرحبيل كرد و سپاهش را بين سه فرمانده تقسيم كرد.
شرحبيل گفت: اى خليفه مسلمانان! آيا من ناتوان هستم يا خيانت كرده ام؟ عمر گفت: هيچكدام. شرحبيل گفت: پس چرا مرا بركنار كردى؟
عمر گفت: در شرايطى كه بهتر از تو سراغ دارم برايم سخت است كه تو را فرمانده سپاه قرار دهم.
شرحبيل گفت: اى امير مؤمنين! پس در بين مردم برايم عذرى موجه بيان كن. عمر گفت: به زودى چنين خواهم كرد; البته اگر غير از اين برخورد را داشتى چنين نمى كردم(2). سپس عمر برخاست و برايش اعاده حيثيت نمود. لازم به ذكر است كه شرحبيل آن طور كه عمر گفت نبود: شرحبيل تمام اردن ـ به جز منطقه طبريّه ـ را به طور «عنوه» وليكن بدون جنگ و خون ريزى فتح كرد و ساكنان طبريه نيز با او مصالحه كردند(3). بدين ترتيب، شرحبيل از اولين مسلمانها و از مجاهدان اسلامى و نيز فرماندهان با تدبير به شمار مى رفت، ولى با اين وجود، عمر وى را از مسؤوليت و فرماندهى بركنار كرد! عمر، عمروبن عاص را به جاى شرحبيل گمارد و عمروبن عاص نيز شايعاتى بر ضد شرحبيل پخش كرد تا كارى را كه عمر بر ضد شرحبيل آغاز كرده بود تكميل گرداند. شرحبيل گفت: عمروبن عاص دروغ مى گويد; زمانى كه من از اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بودم عمرو، از شتر خاندانش نيز گمراه تر بود.(4) پس از آن كه شرحبيل از فرماندهى سپاه دوم عراق بركنار شد و شايعات فراوانى بر ضدش پخش شد، بالاخره در شام به همراه بلال و يارانش كشته شد.(5
)

[1] به كتاب نظريات الخليفتين، نويسنده، ج 2، ص 273 ـ 280 در شروط (الولاة وادارتهم)، ترجمه خالد مراجعه كنيد.

[2] مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 290، و اين مطلب را ابن شهاب زهرى يادآورى كرده.

[3] همان.

[4] مختصر تاريخ دمشق، اين عساكر، ج 10، ص 290، اسد الغابة، ابن اثير، ج 2، ص 513،

[5] همان; تهذيب الكمال، ج 2، ص 188.

ادامه دارد.......!!

بركنارى و ترور مثنى بن حارثه شيبانى

عمر، سومين فرمانده نظامى عراق را نيز بركنار كرد; يعنى مثنّى بن حارث شيبانى كه با دست خط ابابكر به اين سمت گمارده شده بود.(1)
عمر او را بركنار كرد، و ابوعبيده ثقفى را به جايش منصوب نمود.
و سعد بن ابى وقاص فرمانده كل شد.
اين فرماندهان شهير، درزمان رياست عمر به قتل رسيدند; زيرا مثنّى در جنگ جسر با ايرانيان شركت كرد پس از مدتى به گونه اى مشكوك مرد.
خالد بن وليد و شرحبيل بن حسنه به ابوعبيدة بن جرّاح ـ فرماندار شام ـ پناه بردند و مُعاذبن جبل و بلال نيز بدان ها پيوستند، و گروهى منسجم را بر ضد عمر تشكيل دادند و همه كشته شدند


1-اسد الغابة، ابن اثير، ج 5، ص 60; ص 205; الاصايه، ج 3، ص 361.

ادامه دارد.......!!

بركنارى و ترور ابوعبيدة بن جرّاح

عمر، فرمان دار شام ابوعبيده را كه با دست خط ابابكر به اين سمت گمارده شده بود بركنار كرد و معاوية بن ابى سفيان را به جايش منصوب نمود.(1)
اين بركنارى، مقدمه ترور ابوعبيده شد.
هر بركنارى در زمان عمر، ترورى را در پى داشت و اين يكى از سياست هاى مشهور عمر بود.
وى خالد بن وليد و مثنى بن حارثه شيبانى و عتبة بن غزوان و شرحبيل بن حسنه و ابو عبيده و معاذبن جبل را بركنار و همگى اين افراد پس از بركنارى در زمان عمر به قتل رسيدند.
از ديگر افرادى كه عمر بركنار كرد ولى كشته نشد انس بن مالك است كه از اين قاعده مستثنا ماند.
ابن جراح و معاذ و شرحبيل و بلال همگى در يك زمان به قتل رسيدند، و دولت عمر اعلام كرد بلال و يارانش در اثر نفرين عمر به قتل رسيدند! بلال از هم فكران ابابكر نبود بلكه مخالف او نيز بود;
جاحظ مى گويد:بلال و عمار، ابوبكر و عمر را به رسميت نمى شناختند و رد مى كردند(2)
بلكه بلال از مخالفان سرسخت عمر بود و كسانى را كه با عمر درگيرى داشتند پناه مى داد.
گويند كه عمر گفت: خدايا! مرا از شر بلال و يارانش رها كن.
يك سال نشد كه بلال و يارانش مردند!(3)
دولت عمر شك داشت كه مردم پذيرفته باشند كه اين تعداد فراوان از صحابه بزرگ، هم زمان و با مرگ طبيعى از دنيا رفته باشند.
مرگ مخالفان به طور هم زمان و دسته جمعى چند بار اتفاق افتاد; از جمله آن كه ابابكر و پزشك مشهورش و عتاب والى او در مكه، همگى در يك روز مردند ; بلال و يارانش در شام، به طور هم زمان كشته شدند; معاوية بن ابى سفيان (والى شام از جانب عمر) دستور عمر در ترور دشمنانش را اجرا مى كرد!! و دعاى عمر مستجاب مى شد!!
و كسى را ياراى مقابله با ترورهاى ابو سفيان نبود.
عمر و هوادارانش به دو سبب توانستند بر ابى بكر و طرفدارانش پيروز شوند:
1 ـ هواداران عمر از هواداران ابى بكر زرنگتر و سياست مدارتر بودند; افرادى چون معاويه و مغيره و عمرو بن عاص و عبدالله بن ابى ربيعه جزو ياران عمر بودند;(4)
2 ـ ابوبكر و طرفدارانش در فكر پيروزى هاى خارجى و فرماندهى ارتش بودند در حالى كه عمريان به مسايل امنيتى و ادارى و سياسى مى انديشيدند. براى كاستن از قدرت سياسى گروه ابوبكر، عمر در اولين روز رياست خود خالد بن وليد را بركنار كرد و خالد تنها پس از آن كه بركنار شد از مرگ ابابكر مطّلع گشت(5).
و وى در سال 21 هجرى به طرز مشكوكى مرد. عمر انس بن مالك را كه از طرف ابوبكر والى بحرين بود نيز بركنار كرد و ابوهريره را به جاى او گمارد و انس همچنان از هواداران و دوست داران ابابكر باقى ماند.(6)
پرونده «مرگ سريع» تنها در مورد ابابكر و واليان و فرماندهان او اجرا نشد بلكه ابوقحافه را نيز دريافت.
وى بيش از شش ماه و چند روز پس از پسرش زنده نماند و بالاخره در محرم سال چهاردهم در مكه مرد.(7)
خاندان ابابكر از خانواده هايى بودند كه به عمر طولانى معروف گشته اند و اگر ترور نمى شد بيشتر از اين زنده مى ماند، ليكن او و فرزندانش ترور شدند!
اين گزارشات در مجموع چنين مى نماياند كه عزل ها و قتل هاى اين افراد در يك راستا و با يك دستور و از جانب كسى كه از اين كارها بهره مى برده است انجام مى شده است.
و اين افراد عمر و عثمان و ابوسفيان و معاويه و ابوهريره و ابن عاص و ابن عوف و زيد بن ثابت و محمد بن مسلمة بودهاند و پس از طرد ياران ابابكر، عمر خليفه شد و عثمان نيز جانشين او گشت و ابن عوف نيز به نيابت عثمان دست يافت، و معاوية چهارمين نفر اين گروه براى خلافت بود!

[1] تاريخ الطبرى، ج 3، ص 165.

[2] العثمانية، ص 21.

[3] مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 290، اسد الغابة، ابن اثير، ج 2، ص 513.

[4] سفير دوم قريش به پادشاه حبشه بود، جهت برگرداندن مسلمين به مكه تا آنها را به قتل برسانند، و عمر ايشان را به ولايت يمن منصوب كرد.

[5] طبقات ابن سعد، ج 7، ص 397; تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 95.

[6] مختصر التاريخ، ابن عساكر، 5/73، تاريخ الاسلام، الذهبى 121، تاريخ خليفه 123.

[7] تاريخ الطبرى، ج 2، ص 217; مرآة اليافعى، ج 1، ص 140.

موضوع قفل شده است