پر سرو صداترين ازدواج پيامبر
تبهای اولیه
پر سرو صدا ترین ازدواج پیامبر : زید بن حارثه که در کودکی ،غارتگران بیابانگرد عرب او را از قافله ای ربود و در بازار عکاظ به فروش رسانده بودند به حکیم بن حزام و سپس به خدیجه و بعد از آن به رسول الله تعلق گرفت . در پی آن پیامبر به زید بسیار علاقه مند شد به حدی که او را پسر خوانده خود خواند و روزی برای رسمی شدن این موضوع ،دست زید را گرفت و به مردم قریش خطاب کرد : این فرزند من است و ما از یکدیگر ارث می بریم [="][1][/].این علاقه قلبی به حدی بود که وقتی زید در جنگ موته به شهادت رسید ،پیامبر از مرگ او به سان یک فرزند متاثر شد .[="][2][/]زینب دختر عمه پیامبر که نوه عبدالمطلب و از خانواده شریفی بود ،مادرش امیمه دختر عبدالمطب و در آغاز نام زینب « برّه » بود و پیامبر نام او را به زینب تغییر داد . برخی از نویسندگان گفته اند در سال پنجم هجرت او پنجاه سال داشته است[="][3][/] . اما برخی گفته اند در زمان ازدواج با پیامبر سی و پنج سال داشته است .[="][4][/] طبق نقل دیگری سال سی و سوم پیش از هجرت متولد شده است .[="][5][/] قرار شد پیامبر او را به ازدواج غلام سابق خود که پسر خوانده اش بود در آورد ،تا مردم بدانند که این مرزهای موهوم شرافت خانوادگی و قبیله گی در اسلام رد شده است . پیامبر به طور رسمی زینب را برای زید خواستگاری کرد .اما زینب و برادرش به این وصلت راضی نبودند زیرا هنوز افکار جاهلیت از دلهایشان زدوده نشده بود .از طرفی چون رد درخواست پیامبر برآنها ناگوار بود ،سوابق غلامی زید را مطرح کرده و از زیر بار درخواست پیامبر شانه خالی کردند . چیزی نگذشت که پیک وحی نازل شد و عمل زینب و برادرش را در این باره تقبیح کرد و چنین فرمود : هیچ مرد و زن مومنی را که خدا و پیامبرش درباره آنها تصمیم گرفتند ،اختیاری از خود ندارند و هر کس خدا و پیامبر او را مخالفت کند ،آشکارا گمراه است [="][6][/]. وقتی این آیه را پیامبر بر آنها خواند ایمان زینب و برادرش عبدالله بن جحش به پیامبر باعث شد تا این را بپذیرند . در نتیجه اشراف زاده ای به ازدواج غلام محمد در آمد و رسم غلطی کوبیده شد . پس ازمدتی زید همسرش را طلاق داد .برخی می گویند علت طلاق این بود که ،زینب پستی نسب شوهر را به رخ او می کشیده است و از عظمت خاندان خود سخن می رانده است و از این بابت زید او را طلاق داده است . ولی احتمال دارد عامل طلاق خود زید باشد ،زیرا با تاملی در زندگی نامه او در میابیم که او به طور مکرر همسر برگزیده است و همه را (جز آخری که تا روز کشته شدن ،در یکی از موته در حباله عقد او بوده ) طلاق داده است . این طلاق های پی در پی زید حاکی از روحیه ناسازگاری در زید است . گواه دیگر بر این که زید در این حادثه سهیم بوده است ،خطاب تند پیامبر به اوست که : امسک علیک زوجک و اتق الله ،یعنی : همسر خود را نگه دار و از خشم خداوند بپرهیز . پس از طلاق دادن زینب از جانب زید ،پیامبر مامور شد که با زینب ازدواج کند و این روشی که اعراب پسر خوانده را پسر خود می پنداشتند و از زن او را عروس خود می دانستند ،را براندازد .در آن روزگار ازدواج با زن پسر خوانده ، قبح مصنوعی غریبی داشت ولی پیامبر از جانب پروردگار مامور شد تا این قبح را از بین ببرد .در آیه آمده است : هنگامی که زید زینب را طلاق ،او را به ازدواج تو درآوردیم ،تا برای افراد با ایمان دربارهمسران پسر خواند هخود هنگامی که آنها را طلاق میدهند محدودیتی نباشد [="][7][/]. این اقدام شجاعانه ،موجی از اعتراض و انتقاد از جانب منافقان و کوتاه فکران را پدید آورد .در همه جا به عنوان یک امر مستنکر می گفتند : محمد با همسر پسر خوانده خود ازدواج کرده است . خداوند برای سرکوبی این افکار آیه زیر را فرستاد : محمد پدر یکی از مردان شما نیست ،او سمتی ندارد ،جز اینکه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند از همه چیز آگاه است [="][8][/].آیه های دیگری از جانب پرودگار نازل شد که همه گی در تایید پیامبر بود: محمد بسان سایر پیامبران ،پیام های خدا را می رساند و در اطاعت فرمان خدا از هیچ کس نمی ترسد .[="][9][/] بنا به نوشته مورخان هنگام ازدواج پیامبر با زینب ،حضرت چنان دعوت عمومی برای صرف غذا از مردم به عمل آورد که در مورد هیچ یک از همسرانش سابقه نداشت .[="][10][/] رسول الله با این کار می خواست با صدایی رسا و با دلیلی روشن و گویا بفهماند احکام پسر را درباره پسر خوانده جاری نکنید . به هر حال زینب در اول یا بیستم ذی القعده و یا به نقلی در محرم سال پنجم هجری به عقد پیامبر در آمد . زینب به این خاطر بر زنان دیگر پیامبر تفاخر می کرد و می گفت : عقد ازدواج من با پیامبر در آسمان بسته شده است و من به امر خدا همسر رسول درآمدم .[="][11][/] از جمله نوشته اند : زینب بر صفیه فخر فروشی کرد .رسول خدا از این گونه سخن گفتن ناراحت شد و در ذی الحجه ،محرم و روزهایی از ماه صفر از او دوری کرد .[="][12][/] پس از پیامبر ،زینب اولین زنی بود که از دنیا رفته و به او پیوست[="][13][/] . او در سال بیستم [="][14][/] یا بیست و یکم و یا ییست و هشتم هجری [="][15][/]در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد .[="][16][/]در این بین بعضی از غربیان معتقدند که ازدواج پیامبر با زید از سر شهوت بوده و به زنیب علاقه شدیدی داشته است . آنها گواه بر گفتار خود را جمله هایی از طبری ،ابن اثیر و برخی از مفسرین می دانند که چنین آمده است : روزی چشم پیامبر بی اختیار به « زینب » همسر « زید» افتاد .زید احساس کرد که پیامبر به زینب علاقه مند شده است و روی علاقه مفرطی که به پیامبر داشت ،حضور پیامبر شرفیاب شد و موضوع طلاق زینب را پیش کشید تا کوچک ترین مانعی برای پیامبر درباره ازدواج با زینب نباشد .پیامبر به طور مکرر او را از طلاق دادن همسرش نهی کرد ،ولی سرانجام همسر خود را طلاق داد و رسول خدا با او ازدواج کرد . به طور مسلم، كسانى كه با سيره پاك پيامبر اسلام آشنائى دارند، اصل و فرع اين تاريخ را زاييده خيال و اوهام مىدانند و آن را با صفحههاى درخشان زندگى رسول گرامى كاملا مخالف مىبينند، حتى دانشمندانى مانند «فخر رازى» و «آلوسى» با صراحت هرچه تمامتر به تكذيب اين تاريخ برخاسته و مىگويند: دشمنان اسلام به جعل آنها دست زده و در ميان نويسندگان مسلمان منتشر كردهاند. [="][17][/]
چگونه مىتوان گفت كه بر اين قطعه تاريخى طبرى و ابن اثير معتقد بودهاند؛ در صورتى كه دهها برابر مخالف آن را نقل كرده و ساحت آورنده اسلام را از هرگونه آلايش مبرا دانستهاند.
به هر حال ما علايم و نشانههاى ساختگى بودن اين قسمت را در اين صفحهها منعكس كرده و موضوع را روشنتر و بىنيازتر از اين مىدانيم كه به دفاع بيشترى بپردازيم.
1. تاريخ مزبور با سند قطعى اسلام و مسلمانان مخالف است، زيرا قرآن به شهادت آيه 37 سوره احزاب مىگويد: ازدواج پيامبر با زينب، به منظور ابطال سنت باطل عرب بود كه كسى حق ندارد همسر پسر خوانده را بگيرد و آن هم به فرمان خداوند صورت گرفته است، نه به منظور علاقهمندى و دل باختگى و هيچ كس اين مطلب را در صدر اسلام تكذيب نكرده است. اگر گفته قرآن برخلاف حقيقت بود، بىدرنگ يهوديان و نصارى و منافقان، به انتقاد برخاسته و جنجالى به راه مىانداختند، در صورتى كه چنين جريانى از دشمنانش، كه پيوسته در كمين وى بودند، شنيده نشد.
2. زينب همان بانويى است كه پيش از ازدواج با «زيد» به پيامبر گرامى پيشنهاد كرد كه همسر وى شود، ولى پيامبر على رغم خواسته وى اصرار ورزيد كه با غلام او (زيد) ازدواج كند. اگر پيامبر به چنين كارى علاقه داشت، در آن روز كوچكترين مانعى بر سر راه وى نبود، پس چرا به اين عمل رضايت نداد؟ با اين حال، مىبينيم كه او با كمال تمايلى كه در زينب احساس مىكرد، نه تنها پاسخ مثبت به او نگفت، بلكه او را وادار كرد كه با ديگرى ازدواج كند.
با تكذيب متن تاريخ، ديگر ميدانى براى پيرايههاى سربازان علمى استعمار باقى نمىماند. ما صفحههاى تاريخ پيامبر را منزه و بالاتر از آن مىدانيم كه كلمههاى زننده اين گروه را نقل كنيم، پيامبرى كه تا پنجاه سالگى با زنى كه هيجده سال از او بزرگتر بود، به سر برده است.
در اين جا براى تكميل بحث، آيهاى را مىآوريم كه در اين مورد نازل شده و دو جمله آن باعث ترديد برخى از افراد كم اطلاع گرديده است.
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ [="][18][/]«1»؛ به ياد آر زمانى را كه به غلام خود زيد كه مورد انعام خدا و تو بود، مىگفتى همسرت را نگاهدار و طلاق مده و از خشم خداوند بپرهيز.
اين قسمت كوچكترين ابهامى ندارد، آنچه نياز به توضيح دارد، دو جمله زير است:
. وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ؛ در نفس خود چيزى را پنهان مىكردى كه خداوند آن را آشكار ساخت.
آيا مطلبى بود كه پيامبر پس از آن همه نصيحت به زيد پنهان مىكرد و خداوند آن را آشكار خواهد كرد؟
ممكن است چنين تصور شود مطلبى كه پنهان مىكرد، اين بوده كه «زيد» را از طلاق دادن نهى مىكرد، ولى در باطن راضى بود كه وى زينب را طلاق دهد و خود با او ازدواج كند.
اين احتمال به هيچ وجه درست نيست، زيرا اگر پيامبر در باطن چنين مىانديشيد، چرا خداوند اين انديشه را با آيههاى ديگر اظهار نكرد؟ در صورتى كه او در همين جمله وعده داده است كه آنچه را پيامبر حديث نفس مىكرد، ابراز خواهد كرد، چنانكه مىفرمايد:
اللَّهُ مُبْدِيهِ؛ خداوند آشكار كننده چيزى است كه تو پنهان مىدارى.
مفسران مىگويند: منظور از آنچه كه او پنهان مىداشت، همان وحى الهى است كه خداوند بر او فرستاده بود خداوند به وى وحى كرده بود كه زيد همسر خود را طلاق خواهد داد و تو براى ابطال سنت باطل (همسر پسر خوانده بر پدر خوانده حرام است) با او ازدواج خواهى كرد. از اينرو، لحظهاى كه وى را نصيحت مىكرد، متوجه اين وحى الهى بود، اما آن را از «زيد» و ديگران پنهان مىساخت. خداوند در همان جمله فوق، به پيامبر خبر مىدهد كه آنچه در خاطر توست و آن را پنهان كردهاى، خداوند اظهار خواهد كرد.
گواه اين معنا آن است كه قرآن ذيل همين آيه، مطلب را ابراز كرده و مىفرمايد:
فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ؛ هنگامى كه زيد همسر خود را طلاق داد، به تو فرمان داديم كه با همسر او ازدواج كنى تا محدوديتى براى مؤمنان، در ازدواج با همسران پسر خواندههاى خود نباشد.
از اين آيه استفاده مىشود كه آنچه پيامبر اخفاء مىكرد، همان وحى الهى بود كه براى ابطال سنت غلط، بايد با همسر پسرخوانده خود پس از طلاق ازدواج كند.
2. وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ؛ از مردم مىترسيدى، در صورتى كه خدا شايستهتر است كه از او بترسى.
ابهام اين قسمت از جمله دوم به مراتب كمتر از قسمت اوّل است، چون زير پا نهادن يك سنّت چند ساله و مستمر در يك محيط آلوده، يعنى ازدواج با همسر پسرخوانده، طبعا توأم با يك ناراحتى قلبى است كه در پيامبران با توجه به فرمان الهى مرتفع مىشود.
اگر پيامبر ناراحتى داشت و يا دغدغه خاطرى در او پديد آمده بود، بدان علّت بود كه فكر مىكرد، گروه عرب كه تازه از جاهليت و افكار پليدى بريده شدهاند، خواهند گفت كه پيامبر دست به يك كار خلافى زده است، در صورتى كه ناشايست نيست.
[="][1][/] - استیعاب ،ابن عبدالبر ،تحقیق علی محمد البجاوی ،بیروت : دارالجیل ،1992 م ،ج2 ،ص 543 .
[="][2][/] - الاستیعاب ،ماده زید
[="][3][/] - زوجات النبی ،ص24 .
[="][4][/] - عیون الاثر ،ج2،ص 387؛سبل الهدی و الرشاد ،ج11،ص 201و 203 .
[="][5][/] - الاعلام ،ج3 ،ص 66.
[="][6][/] -احزاب آیه 36 .
[="][7][/] -احزاب آیه 33
[="][8][/] - احزاب آیه 40
[="][9][/] - احزاب آیه 33
[="][10][/] - الطبقات الكبري ،ج8،ص107-103؛ابن اثیر ،النهایه فی الغریب الحدیث،ج5،226؛ابن منظور ،لسان العرب،ج12،ص643؛طبرسی،تفسیر مجمع البیان ،ج 8،ص361 .
[="][11][/] - المستدرک علی الصحیحین ،ج4،ص23؛الصحیح من السیرة النبی الاعظم ،ج5،ص252؛زوجات النبی ،ص22.
[="][12][/] - عيون الاثر ،ج2،ص 387 .
[="][13][/] -ابن هشام ،السیرة النبویه ،ج3،ص 284 .
[="][14][/] - سبل الهدی و الرشاد ،ج11،ص 204.
[="][15][/] - ابن هشام ،السیرة النبویة،ج3،ص387 .
[="][16][/] - الطبقات الكبري،ج8 ،ص110 ؛اسدالغابة،ج5،ص 465.
[="][17][/] -مفاتیح الغیب رازی ،ج 25،ص212؛روح المعانی ،جزء 22،ص 24-23 .
[="][18][/] - احزاب آیه 37
سلام. ضمن تشکر از پاسخ نیکویتان به این بحث لطفا در موارد زیر اسناد تاریخی معتبر را معرفی فرمایید:
-زینب پستی نسب شوهر را به رخ او می کشیده است و از عظمت خاندان خود سخن می رانده است و از این بابت زید او را طلاق داده است .
-زید طلاقهای زیادی داشت.
متأسفانه اسناد این دو ادعایتان را معرفی نفرموده اید. در ضمن لطفا کمی در پاسخ عجله فرمایید چون برای یک بحث به این مسئله نیاز دارم.
به امید ظهور