آیا زندگی ما تکرار شونده است ؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا زندگی ما تکرار شونده است ؟

سلام به همه
یک سوال ذهنم رو مشغول کرده :
اونم اینکه آیا زندگی ما تکرار شونده هست ؟
یعنی بعد از مرگ باز به این دنیا میایم و نسبت به زندگی قبلی در جسمی جدید و فرم جدید ؟؟

پاسخ خودم منفی بود اما ..

یکی دوستی اینطور بیان کرد گفت :
خوب یکی در نوزادی میمیره یکی در کودکی یکی هم در بزرگسالی
اینطور در که در قرآن اومده کودک پاک هست نوزاد که جای خود داره و میرن بهشت

و اونطور اونا که زندگی کردن و گناه کردن اون دنیا اعتراض میکنن خوب چرا مارو در کودکی از بین نبردی تا خلاف نکنیم و یا کودک میگه چرا نذاشتی ما زندگی کنیم در دنیا ...

و این گونه از نظر عقلی من موندم سر دو راهی و هر دو حرف قابل قبول هست

حالا کسی هست که بر اساس منطق و مدرک جواب من رو بده ؟؟

کارشناس بحث : صدیق

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام دوست عزیز نه اینطور نیست.این طرز تفکر رو دشمن خیلی وقت پیش وارد کرده بوده برای اینکه مردم گناه کار رو از توبه کردن باز داره.
هر انسان فقط یک بار فرصت زندگی داره و بعد از پایان زندگی درهای حیات به روی وی بسته و پرونده اعمال بسته مبشه و اگر آدم خییری باشه پروندش باز میمونه ولی دیگه فرصت زندگی در دنیا رو نداره.
موفق سربنلد باشید در پناه حق.
[/]

کسی نبود جواب ما رو بده؟

یا ایها المدیر

کسی نبود ؟ دلم خوش بود یه جواب درست درمون اینجا پیدا می کنم!

mahdi.s;251815 نوشت:
سلام به همه
یک سوال ذهنم رو مشغول کرده :
اونم اینکه آیا زندگی ما تکرار شونده هست ؟
یعنی بعد از مرگ باز به این دنیا میایم و نسبت به زندگی قبلی در جسمی جدید و فرم جدید ؟؟
پاسخ خودم منفی بود اما ..
یکی دوستی اینطور بیان کرد گفت :
خوب یکی در نوزادی میمیره یکی در کودکی یکی هم در بزرگسالی
اینطور در که در قرآن اومده کودک پاک هست نوزاد که جای خود داره و میرن بهشت
و اونطور اونا که زندگی کردن و گناه کردن اون دنیا اعتراض میکنن خوب چرا مارو در کودکی از بین نبردی تا خلاف نکنیم و یا کودک میگه چرا نذاشتی ما زندگی کنیم در دنیا ...

و این گونه از نظر عقلی من موندم سر دو راهی و هر دو حرف قابل قبول هست

حالا کسی هست که بر اساس منطق و مدرک جواب من رو بده ؟؟

کارشناس بحث : صدیق


با سلام و تشكر و پوزش از بابت انتظار شما.:Gol:

سؤال شما مبني بر اينكه "آيا زندگي ما تكرارپذير است يا خير؟" در واقع در راستاي همان انديشه ي باطل تناسخ است، در اين خصوص و در پاسخ به سؤال شما گفتني است:

بر اساس آيات و روايات و به حكم عقل بازگشت انسان به دنيا(تناسخ) مردود و محال است و كساني كه تصور مي كنند انسان پس از مرگ مجدداً به دنيا بازمي گردد، هيچ برهان منطقي و دلايل قابل قبولي براي انديشه ي خود ارائه نمي كنند.

از نگاه ديني، و بر اساس مکتب پیامبران الهى، با مرگ انسان، روح آدمى از بدن جدا شده به عالم برزخ منتقل مى گردد و در آن سرا، به حیات خویش ادامه مى دهد. اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم مى شود و اگر از بدان و گناهكاران باشد به کیفر کارهاى ناپسند خویش مى رسد، تا زمانى که قیامت شود.

قضاى الهى بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگى جدیدى را در این جهان آغاز نکند، بلکه در برزخ بماند تا قیامت آغاز شده و به سراى جاودان آخرت منتقل شود.

قبل از ذكر دلايل بطلان اين انديشه (تناسخ) لازم است با معناي تناسخ و تاريخچه ي شكل گيري و اقسام آن و برخي عقايد طرفداران اين نظريه آشنائي اجمالي پيدا كنيم:

تناسخ در لغت از ماده »نَسْخ« به معناي انتقال است(1). و يا به معناي زايل كردن يك چيز به وسيله چيز ديگري كه جايگزين آن مي‏شود، مانند زايل شدن سايه به وسيله نور خورشيد، و از بين رفتن جواني به وسيله پيري(2). و در اصطلاح عبارت است از انتقال نفس مادّي و طبيعي به بدن ديگر(3).

عقيده به تناسخ از هندوستان و چين و اغلب ممالك آسيائي ظهور كرده و كم‏كم به پاره‏اي از ممالك شرق و غرب هم رسيده است(4)، لذا تناسخ زيربناي عقديه آئين‏هايي مانند: بودائي و برهمائي (برهمني) را تشكيل مي‏دهد.

اين گروه در عين اعتقاد به موضوع پاداش و كيفر، منكر معادند. مي‏گويند: انسان نتيجه اعمال تلخ و شيرين خود را در همين جهان مي‏چشد، زيرا اگر نيكوكار باشد، روح او به بدن انسان سعادتمند و خوشبختي كه غرق در عزت و نعمت است و يا بدن حيوان مفيد و سودمندي مانند: گوسفند و گاو، متعلق مي‏گردد(5). اما اگر شرور و بدكار باشد، روح او به بدن انسان بدبخت مانند افراد معلول و بيمار و تنگدست و يا حيوان پست و موذي مانند خوك و موش تعلق مي‏گيرد، و پاداش و كيفر خود را در اين جهان مي‏بيند. از نظر اين گروه، جهان توالي نفس است، يعني روح‏ها پيوسته از بدني جدا شده، و از طريق زاد و ولد به بدن‏هاي ديگري، خواه انسان و خواه حيوان، تعلق مي‏گيرد(6).

تناسخ اقسامي دارد كه در 3 صورت كلي به 1) تناسخ مطلق 2) تناسخ صعودي و 3) تناسخ نزولي تقسيم مي شود. به عبارتي باورمندان به تناسخ، براى هر قسم آن، نام مخصوصى گذاشته اند، اگر به صورت انسان برگردد آن را «نسخ » مى نامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ» مى گویند و اگر روح انسان در نباتات حلول کند، «فسخ» مى نامند و اگر روح آدمى به جماد تعلق گیرد «رسخ» مى نامند.(7)

براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه كنيد:
1- معادشناسي در پرتو كتاب و سنت و عقل، استاد سبحاني.
2- حقيقت روح، احمد زمرديان.
3- منشور جاويد، ج 9، استاد سبحاني.

در پست بعدي دلايل بطلان انديشه تناسخ را ذكر خواهيم نمود ...:Gol:

پاورقي__________________________________________
1) اقرب الموارد، ج 2، ماده نسخ.
2) المفردات الفاظ في غريب القرآن، حسين بن محمد، المعروف بالراغب الاصفهاني، المكتبة المرتضوية، ص 490، ماده نسخ.
3) الحكمة المتعالية في الاسفار العقلية الاربعة، صدر الدين محمد شيرازي، دار احياءالتراث العربي، بيروت - لبنان، 1410 ه . ، 1990م، چاپ چهارم، ج 9، ص 4.
4) حقيقت روح، احمد زمرديان، چاپ سوم، 1372، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 437.
5) معاد انسان و جهان، استاد جعفر سبحاني، انتشارات مكتب اسلام، چاپ دوم، 1373، ص 184.
6) همان مدرك، بنقل از پايگاه انديشه قم با تغيير و تصرف.
7) اقتباس از پايگاه pasokhgoo.ir، آيا تناسخ واقعيت دارد.

mahdi.s;251815 نوشت:
سلام به همه
یک سوال ذهنم رو مشغول کرده :
اونم اینکه آیا زندگی ما تکرار شونده هست ؟
یعنی بعد از مرگ باز به این دنیا میایم و نسبت به زندگی قبلی در جسمی جدید و فرم جدید ؟؟

پاسخ خودم منفی بود اما ..

یکی دوستی اینطور بیان کرد گفت :
خوب یکی در نوزادی میمیره یکی در کودکی یکی هم در بزرگسالی
اینطور در که در قرآن اومده کودک پاک هست نوزاد که جای خود داره و میرن بهشت

و اونطور اونا که زندگی کردن و گناه کردن اون دنیا اعتراض میکنن خوب چرا مارو در کودکی از بین نبردی تا خلاف نکنیم و یا کودک میگه چرا نذاشتی ما زندگی کنیم در دنیا ...

و این گونه از نظر عقلی من موندم سر دو راهی و هر دو حرف قابل قبول هست

حالا کسی هست که بر اساس منطق و مدرک جواب من رو بده ؟؟

کارشناس بحث : صدیق


سلام مجدد:Gol:

نظريه تناسخ (عود ارواخ) از دو راه قابل ابطال است:

1) از نگاه ديني، با توجه به آيات و و روايات. 2) به حكم عقل و منطق و با استفاده از قواعد فلسفي.

اول) از نگاه ديني، با توجه به آيات و روايات:

اسلام؛ بازگشت ارواح به دنیا براى انجام کارهاى خوب یا گرفتن پاداش و جزا و به دست آوردن شرایط همزیستى با ارواح را قبول نداشته و قرآن صریحا آن را رد مى کند.

در یکی از آیات آمده: گناهکاران بى باک و متجرى تقاضاى حیات دوباره مى کنند و مى گویند پروردگارا فرمان ده ما را به دنیا باز گردانند شاید کارهاى نیکى را که در گذشته ترک کرده بودیم در حیات آینده انجام دهیم ونقایص پیشین را جبران کنیم، پاسخ داده مى شود نه چنین است، این کارى است ناشدنى و سخنى است بى اساس که گوینده خود مى گوید و به آن ترتیب اثر داده نمى شود و از پى مرگ اینان عالم برزخ است تا روزى که قیامت فرا رسد واز قبرها بر انگیخته شوند. (1)

شاید تصور شود که تغییر شکل انسان ها در عالم آخرت که در برخی روایات ذکر شده، به عقیده تناسخ شباهت دارد. اما این تصور صحیح نیست، زیرا تغییر شکل انسان هاى فاسد الاخلاق و گناهکار به تناسب ملکات نفسانى آنان یکى از صدها عذاب عالم آخرت است و ربطى به بازگشت به دنیا ندارد، در حالى که به نظر تناسخى ها براى قیام قیامت، رسیدگى به حسابها، بهشت و دوزخ و خلاصه ثواب و عقاب عالم آخرت جائی باقى نمى ماند، زیرا مى گویند اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا باز مى گردند و هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خویش را در همین دنیا مى بینند. چنین نظریه اى منافى با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و امامان شیعه صریحاً آن را رد کرده اند.

مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد درباره کسانى که قائل به تناسخ اند چه مى فرمایيد؟ حضرت در پاسخ فرمود:« کسى که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خداى تعالى کفر آورده و بهشت و دوزخ را غیر واقعى تلقى کرده است».(2)

امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمى است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبى بیرون رود و در قالب دیگرى وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبى برتر و نیکوتر در عالى ترین درجه دنیا خواهد بود و اگر بدکار یا نادان بود. در پیکر بعضى از چهار پایان زحمتکش و بار بر که حیاتشان با رنج و زحمت طى مى شود، مستقر مى گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه اى که شبها پرواز مى کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جاى مى گیرد». (3)

مسئله تناسخ وعود ارواح به دنیا نه فقط مخالف مکتب پیامبران الهى و موجب کفر به خدا و نفى معاد و انکار ثواب وعقاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمى نیز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلى بر ابطال آن آورده اند. كه بعون الله تعالي، در پست بعدي به نظاره مي نشينيم ...

موفق باشيد ...:Gol:

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقي___________________________________________


1 .سفینة البحار، ماده نسخ.
2 .احتجاج طبرسى، ج 2، ص 89.
3 .مومنون/ آیه 100.

mahdi.s;251815 نوشت:
سلام به همه
یک سوال ذهنم رو مشغول کرده :
اونم اینکه آیا زندگی ما تکرار شونده هست ؟
یعنی بعد از مرگ باز به این دنیا میایم و نسبت به زندگی قبلی در جسمی جدید و فرم جدید ؟؟

پاسخ خودم منفی بود اما ...


سلام مجدد:Gol:

در تكميل بحث ابطال تناسخ و تكرار مجدد زندگي گفتني است:

چنانكه گفتيم مسأله ي تناسخ و امكان عود مجدد ارواح و تكرار دوباره زندگي، از نظر اسلام، فرضیه ای است باطل و محال. زیرا هم دلايل محكم و مستدلي در آيات و روايت در رد آن وجود دارد (كه بيانش گذشت) و هم مخالف عقل و ضد تکامل است، كه در اين مجال به بيان دلايل عقلي آن مي پردازيم:

- بدنی که این روح می خواهد به آن منتقل شود یا خودش روح دارد و یا ندارد. اگر روح دارد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو روح بشود (روح خودش و این روحی که وارد شده است) و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است که محال بودنش معلوم است .

- و اگر نفس و روحی ندارد مستلزم آن است که چیزی(روحی) که به فعلیت رسیده و کمال پیدا کرده، دو باره بر گردد و بالقوه شود و محال بودن این نيز روشن است

- و همچنین است اگر بگوئیم که نفس تکامل یافته ی یک انسان بعد از جدایی از بدنش به بدن گیاه یا حیوانی منتقل شود، اين وجه هم محال و باطل است، زیرا این وضعيت، مستلزم بالقوه شدن چیزی است که به فعلیت رسیده است.
.
در نتيجه، از نظر آیات و روایات، روح انسان پس از مردن، از بدنش جدا شده و در عالم برزخ، داری حیات برزخی (بدون مصاحبت با جسم و بدن خاکی) است و روز قیامت که به فرمان الهی همه انسانها زنده می شوند این روح مجددا به بدن بر می گردد و انسان برای رسیدگی به اعمالش یا همین بدن وارد محشر می شود.(1)

mahdi.s;251815 نوشت:
یکی دوستی اینطور بیان کرد گفت : خوب یکی در نوزادی میمیره یکی در کودکی یکی هم در بزرگسالی اینطور در که در قرآن اومده کودک پاک هست نوزاد که جای خود داره و میرن بهشت و اونطور اونا که زندگی کردن و گناه کردن اون دنیا اعتراض میکنن خوب چرا مارو در کودکی از بین نبردی تا خلاف نکنیم و یا کودک میگه چرا نذاشتی ما زندگی کنیم در دنیا ... و این گونه از نظر عقلی من موندم سر دو راهی و هر دو حرف قابل قبول هست حالا کسی هست که بر اساس منطق و مدرک جواب من رو بده ؟؟

دوست عزيز جناب مهدي:Gol:

فرضيه هاي مطرح شده در سؤال، تصورات خيالي و عذرهاي توجيهي بعضي(از جمله دوست شما) براي فرار از واقعيت هاي معاد و مسئوليت هاي انسان در برابر استعدادها، توانائي ها و كفرورزي در برابر سرمايه ها و نعمت هايي است كه خداوند به انسان داده و در روز قيامت باقتضاء همان داشته ها و سرمايه ها و بقدر توان و طاقت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. و هيچ عذري در آن روز پذيرفته نخواهد شد.

چنانكه خداوند در قرآن فرموده است: "لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ.(2) (بگو:) (در اين روز) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند!

و نيز در خصوص مسئوليت انسان در برابر سرمايه هاي خداداي مي فرمايد " وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً "(3) و از پى آنچه بدان دانش ندارى مرو، كه گوش و چشم و دل، از همه اينها بازخواست خواهد شد.

آري انسان در برابر خداوند و در محكمه ي عدل الهي هيچ عذري نخواهد داشت و در ان محكمه زبان توجيه گر ما فرصت سخن گفتن ندارد بلكه اين اعضاء و جوارح و تمام وجود ماست كه به قصور و كوتاهي ها و ضايع كردن نعمت هاي الهي و فرصت عمر گواهي مي دهند.

چنانكه در قرآن فرموده است: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون؛(4) امروز بر دهان هایشان مهر می نهیم و دستهایشان با ما سخن می گویند و پاهاشان گواهی می دهند بر آنچه می کردند».

موفق باشيد ...:Gol:

پاورقي______________________________________
1) براي مطالعه بيشتر ر.ك: تفسیر المیزان – تفسیر نمونه و در کتاب مجموعه مقالات و پرسشها و پاسخ ها ج 2 نوشته استاد علامه طباطبائی (ره).
2) توبه، 66.
3) اسراء، 36.
4) سوره یس،آیه 65

موضوع قفل شده است