مشکل در یاد گیری دروس( علل حواس پرتي و فراموشي)
تبهای اولیه
سلام
دوستان الان نزدیک دو هفته است که مدارس شروع شده است و من هر چی تلاش می کنم دروس دبیرستان رو یاد نمی گیرم نزدیک 30 بار یک درس رو خوندم ولی هیچ چیزی یا نگرفتم
من نمی خوام مطلب رو حفظ کنم و بعد از دو سه روز ازیادم بره من می خواهم که مطلب تا چند ماه یا چند سال در ذهنم بمونه و اون مطلب رو یاد بگیرم.
کارشناس بحث : حامی
سلام
ممنون از این که سؤال تان را با ما در میان گذاشتید.
عوامل متعددی در یادگیری و فراموشی دخالت دارند.
عوامل مؤثر در فراوشی:
- هیجان های شدید منفی( اضطراب و تشویش) و یا مثبت ( شادی و...)
-برخی از داروها،
-آشفتگی در مطالعه دورس مختلف( مطالعات درس قبلی روی مطال جدید اثر بگذارد یا برعکس که به آن تداخل پیش و پس گستر می گویند)،
-تمرین و تکرار نکردن (درواقع با تمرین و تکرار مطالب و مفاهیم از حافظه کوتاه مدت به بایگانی و حافظه بلند مدت می رود و گرنه فراموش می شود).
- حواسپرتی و تمرکز نداشتن هنگام مطالعه(بازی گوشی، در محیط پر سر و صدا مطالعه کردن، و...)
- برخی از آسیب های مغزی
- کم کاری غده تیروئید
- کوتاه بودن زمان مطالعه برای مطالب زیاد(با سرعت خواندن و رد شدن)
- حفظ طوطی وار( هر چه قدر مطالب را طوطی وار حفظ کنیم زودتر از یادمان می رود نسبت به زمانی که با تفکر و معنابخشی یاد می گیریم)
- فراموشی در ساعات ابتدایی یادگیری بیشتر است.
- وارد جزئیات شدن بدون به دست آمدن کلیات بحث( مثل این که گاهی از کسی آدرس می گیریم آن قدر از جزئیات می گوید تا ما اصل و کلیات را فراموش می کنیم).
- مرور نکردن و گذشت زمان
انواع حواس پرتي
دو نوع حواس پرتي را ميتوان نام برد كه هنگام مطالعه، يادگيرنده را با مشكل مواجه ميسازند:
1. حواس پرتي دروني: اين نوع حواس پرتي شامل افكار و انديشههايي است كه هنگام مطالعه ذهن فراگير را به خود جلب ميكنند و مانع مطالعه او ميگردند؛ مثل نگراني در مورد مشكلات شخصي، شغلي، اقتصادي، اجتماعي و انواع خيالپردازيها.
2. حواس پرتي بيروني: عواملي كه از بيرون مزاحم يادگيرنده هستند؛ مانند سر و صدا در محيط، نور كم يا خيلي زياد، سردي يا گرمي نامناسب.
براي رفع حواس پرتي، بايد انگيزه كافي نسبت به مطالعه داشت و براي رفع مسائل و مشكلات دروني، برنامهريزي نمود؛ محيط مساعد و مناسبي را براي مطالعه انتخاب كرد؛ مانند محيط كتابخانه براي مطالعه، و حتما بايد برنامهريزي نمود. در اتخاذ تصميم و برنامه، بايد عواملي را مدّ نظر قرار داد تا به اهداف رسيد. عواملي كه ميتوانند در اين زمينه راهگشا باشند عبارتند از:
الف. برنامهريزي واقعبينانه: مدت زماني كه براي انجام كاري در نظر ميگيريد مناسب باشد؛ مثلاً، كار زيادي را براي وقت محدودي تنظيم نكنيد كه بعدتر بر اثر كمي وقت نتوانيد آن را به انجام برسانيد و بعد هم نااميد شويد.
ب. پيشبيني امور غير منتظره: برخي مواقع ممكن است عوامل و كارهاي ناخواستهاي به وجود آيند كه مانع تحقق اهداف فرد گردند. بنابراين، در برنامه مطالعه، حتما بايد پيشبيني عوامل غيرمترقّبهاي را نمود و وقتي را هم براي آن در نظر گرفت.
ج. تقسيم زمان: براي مطالعه از نظر زمان بندي، بايد دقت لازم را به عمل آورد و وقت مطالعه را تقسيم كرد؛ مثلاً، به جاي اينكه شش ساعت در يك شب مطالعه كنيد، بهتر است در شش شب، هر شب يك ساعت مطالعه كنيد.
د. عدم مطالعه مطالب مشابه: با توجه به اصول يادگيري، هرگاه مطالب مورد مطالعه به يكديگر زياد شباهت دارند، براي جلوگيري از اشتباه به خاطر شباهت مطالب، سعي شود آنها همزمان با يكديگر مطالعه نشوند.
ه . استفاده از وقت مناسب: براي يادگيري، بهتر است از ساعات استفاده بهينه شود؛ مثلاً، ساعات اوليه پس از استراحت، براي يادگيري مناسبتر است تا آخر وقت كه فرد خسته است.
1. داشتن هدف: اگر هدف يادگيرنده مشخص و معلوم باشد، مطالب بهتر آموخته ميشود؛ زيرا او ميداند چه مطلبي را براي چه هدفي ميآموزد. «هدف» به معناي نقطه پاياني، يعني: غايت، نهايت، مطلوب، آرمان، آرزو، مقصد و مقصود ميباشد. حال اگر فردي كه مطلبي را ميخواند هدف خاصي نداشته باشد خواندن او سطحي است؛ مانند اينكه روزنامه بخواند و زود رد شود. ولي اگر آن مطالب را بخواهد امتحان بدهد و هدفش يادگيري باشد با دقت، توجه و تمركز خاصي مطالب را ميخواند؛ زيرا هدفش امتحان دادن و موفق شدن است، پس مطالب را بهتر به ذهن ميسپارد.
2. آمادگي: فراگير براي آموزش مطلب، بايد از نظرجسمي و رواني آمادگي لازم را داشته باشد. اين مسئله مورد تأكيد پياژه (Piaget) و ثراندايك (Thorndike) و ديگر روانشناسان است. ثراندايك قانون «آمادگي» را در كتاب ماهيت اصلي انسان به گونه ذيل بيان ميكند:
الف. وقتي كه شخص آماده است تا عملي را انجام دهد، انجام آن عمل موجب خشنودياش ميشود.
ب. وقتي كه شخصي آماده است تا عملي را انجام دهد انجام ندادن آن عمل موجب ناخشنودياش ميشود.
ج. وقتي شخص آماده نيست تا عملي را انجام دهد، مجبور كردن او به انجام آن عمل، موجب ناخشنودياش ميشود.
بنابراين، يك كودك عقبمانده آمادگي ذهني و رواني لازم را براي اينكه رياضيدان شود، ندارد و تلاش در اين زمينه بيهوده است؛ چراكه آمادگي رواني مدّ نظر قرار نگرفته است. يا اينكه يك نابينا بخواهد راننده ماهري شود، چون آمادگي جسمي لازم ندارد، اين خواستهاش قابل تحقق نيست. پس براي آموختن و به خاطر سپردن، به آمادگي جسمي و رواني نياز است.
3. انگيزه و علاقه: اگر فراگير براي يادگيري ميل و رغبت داشته و دقت، توجه و تمركز بر روي مطالب داشته باشد، بهتر و سريعتر ميآموزد. در غير اين صورت، اگر تمام امكانات تربيتي هم آماده باشند و او علاقهاي نداشته باشد چيزي آموخته نميشود.
4. اصل «فعاليت»: فراگير براي آموختن مطالب، بايد فعّال باشد و از حالت سستي، تنبلي و بيتفاوتي بيرون آيد. معلم بايد با فعّال نگه داشتن دانشآموزان، آنها را در فعاليتهاي كلاسي مشاركت دهد و نظام تدريس را از حالت معلممدار به صورت متعلّممدار درآورد. حضرت علي عليهالسلامميفرمايند: «ايّها الناس! اعلموا انّ كمال الدين طلب العلم و العمل به»؛ اي مردم! بدانيد كمال ايمان آموختن علم و عمل بدان است. بنابراين، اگر در آموختن مطالب، فعاليت و عمل كردن به آنها وجود نداشته باشد مطالب فراموش ميگردند.
5. دقت و تمركز: معلم بايد دقت دانشآموزان را مورد توجه قرار دهد و فراگير افكار خود را بر روي مطلب متمركز سازد و حواس او معطوف به درس باشد. در غير اين صورت، شاگرد چيزي را به ذهن نسپرده و وقت او تلف گرديده؛ زيرا براي به خاطرسپاري، تمركز حواس لازم و ضروري است.
6. ارتباط مطالب: اگر مطالب درسي با يكديگر ارتباط داشته باشند فراگير مطالب را بهتر ميآموزد و اين انسجام منطقي بين دروس كمكي است تا دانشآموز شناخت بهتري را به دست آورد. همچنين سعي شود بين مطالب جديد با معلومات قبلي ارتباط برقرار شود.
7. تمرين و تكرار: هرقدر مطالب بيشتر مورد تمرين قرار گيرند بهتر در ذهن جاي ميگيرند و ديرتر فراموش ميشوند. قانون «تمرين و تكرار» يكي از قوانيني است كه ثراندايك آن را مطرح نمود؛ زيرا تكرار مطالب موجب دوام و ثبات آموختهها ميگردد.
8. اعتماد به نفس: براي رسيدن به اهداف در زندگي، بايد به موفقيت ايمان داشت؛ زيرا شك و ترديد نسبت به خود و بيان اينكه «حافظهام ضعيف شده»، «سنّم بالا رفته است»، «حافظهام ياري نميكند» و مانند آن آغاز تنبلي و سستي است و شخص در اين صورت، به خود تلقين ميكند كه از عهده انجام كاري برنميآيد. بنابراين، اولين قدم «اعتماد به نفس است» تا حافظه تقويت گردد.
9. استراحت: هنگامي كه فرد ميخواهد مطلبي را بياموزد نبايد خسته باشد. از اينرو، بسياري از افراد معتقدند: وقتي از خواب بيدار ميشويم و ذهن استراحت لازم را نموده، بهترين وقت مطالعه است. البته تفاوتهاي زيادي بين افراد در اين زمينه وجود دارد، ولي استراحت را نبايد از ياد برد و حتي پس از مطالعه هم استراحت لازم است؛ زيرا يادگيري با فاصله طي تحقيقات به عمل آمده، بهتر از يادگيري فشرده و بدون استراحت است.
10. آرامش: براي به خاطر سپردن مطالب، دوري از تنش و اضطراب بسيار مهم است؛ زيرا اضطراب علاوه بر فراموشي، بهداشت رواني فرد را به خطر مياندازد. بنابراين، بايد به دور از هيجان، به مطالعه پرداخت.
11. برنامهريزي: براي اينكه به مطالعه دقيق بپردازيم، بايد از قبل برنامهريزي كنيم تا در وقتي مناسب و در مكاني مطلوب با دقت و تمركز و آمادگي ذهني، اقدام نماييم. نظم در مطالعهموجبميشود مطالبرابهتربهذهنبسپاريم.
12. وسايل كمك آموزشي: با توجه به اينكه عموما يادگيري انسان از طريق دو حسّ «بينايي» و «شنوايي» صورت ميگيرد، به خصوص اين كه حافظه بينايي بيشتر افراد از حافظه شنوايي قويتر است، بدينروي، مطلوب است از وسايلي كه از طريق بينايي مطالب را به ذهن ميسپارند بيشتر استفاده گردد؛ مثل فيلم، تصوير، نقشه و مانند آنها. براي به خاطرسپاري مطلوب، بايد شاگردان را تحريك و تهييج كرد. رسانههاي كمك آموزشي بهتر موجب انگيزه و جلب توجه شاگردان نسبت به درس ميگردند. متعلّمان با صِرف شنيدن، مطالب درسي را خوب نميآموزند؛ زيرا عوامل متعددي موجب حواسپرتي آنان ميگردند. بنابراين، استفاده از وسايل و ابزارهاي كمك آموزشي اين امكان را به وجود ميآورد كه شاگردان علاوه بر شنيدن سخنان مربّي، به مشاهده عيني مطالب نيز بپردازند. بنابراين، استفاده از وسايل كمك آموزشي موجب دوام و ثبات آموختهها ميگردد.
آنچه يك ديدن كند ادراك آنسالها نتوان نمودن با بيان.
13. تصويرسازي ذهني: هنگامي كه مطالب خواندهميشوند بهتر است براي به خاطرسپردن آنها، از «تصويرسازي ذهني» استفاده گردد تا مدتهاي زيادي آن مطالب در ذهن باقي بمانند؛ مثلاً، وقتي ميخوانيم در جنگل حيوانات وحشي وجود دارند، تصور كنيم كه در جنگل هستيم و يك حيوان وحشي را شكار نمودهايم و يا وقتي كلمه «شير» را به كار ميبريم شكل آن را در ذهن خود مجسّم كنيم.
14. استفاده از حواس گوناگون: هنگامي كه ميخواهيد مطالبي را بياموزيد، صرفا از حسّ بينايي استفاده نكنيد. به كار بردن چند حس موجب دوام آموختهها ميگردد؛ مثلاً، با چشم بخوانيم، مطالب را با صداي بلند تكرار كنيم، و مطالب كليدي را يادداشت كنيم.
15. فهميدن به جاي حفظ كردن: اگر مطالب را خوب درك كنيم بهتر ميتوانيم آنها را به ذهن خود بسپاريم تا اينكه به صورت حافظه طوطيوار بخواهيم آنها را حفظ كنيم. از اينرو، درك و شناخت مطالب موجب ميشود تا بهتر يادآوري شوند؛ زيرا رمزگرداني مطالب در حافظه بلندمدت به صورت معنايي است؛ يعني هنگامي كه معناي مطلب به خوبي درك نگردد به شكل درستي در حافظه بلندمدت، رمزگرداني و اندوزش نميگردد و زود فراموش ميشود. آزوبل (Ausubel) ميگويد: «مطالب معنادار» به مطالبي گفته ميشود كه يادگيرنده بتواند بين آنها و مطالبي كه قبلاً آموخته است، نوعي رابطه برقرار نمايد. بنابراين، «درك فهم» يعني: معنادار كردن مطالبي كه موجب يادگيري بهتر در حافظه ميگردند.
منبع:
1-مطالعه روشمند، عین الله خادمی، نشر پارسایان
2- مجله معرفت،نگاهي به حافظه و فراموشي در روانشناسي،حسین کریمی، شماره 119
اسک دین/ انجمن مشاوره /حامی
براي مطالعه بيشتر
http://www.askdin.com/thread40806.html
http://www.askdin.com/thread11504.html