آیا اساس دین بر لذت گرایی استوار است؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اساس دین بر لذت گرایی استوار است؟

در دین دلبستن به لذتهای دنیوی نهی شده است به این دلیل که باعث می شود لذتهای اخروی را از دست بدهد

لذت های دنیوی کوتاه کم و کیفیت پایینی دارند در حالی که لذتهای اخروی دایمی زیاد و (به بیان آیت الله مصباح یزدی) بدون زحمت و با کیفیت بالاتر است.

و توصیه شده است که بخاطر لذتهای دنیوی لذتهای اخروی را از دست ندهند. یعنی حسابگر باشید وقتی می توانید به لذت بی نهایت برسید به لذتهای ناچیز دنیوی راضی نشوید هرچه که هست لذت است ولی مقدارش بیشتر است کیفیتش بالاتر است و دایمی است.

من در اینجا مطلبی را از وبسایت آیت الله مصباح یزدی نقل می کنم.

آيا اين همه تشويق‏هايي كه در آيات آمده است كه خداوند در آخرت باغ‏هايي به شما مي‏دهد كه نهرهايي در آن جاري است، خوردني‏ها و آشاميدني‏هايي چنين و چنان به شما مي‏دهد، همسران آن چناني براي شما قرار مي‏دهدو... لذّت به حساب نمي‏آيد؟ اگر لذت بد است چه طور لذت آخرت خوب است، ولي لذّت دنيا بد است؟ بي شك لذّت، مطلوب و مطابق فطرت انسان است، البته لذّت محدودي كه مانع لذت‏هاي طولاني مي‏شود، بد است. لذّت گناهاني كه انسان انجام مي‏دهد، مگر چه قدر طول مي‏كشد؟ انسان حاضر مي‏شود با اين لذت‌هاي محدود، آتش جهنم را براي خود بخرد؟ آيا اين يك جنون نيست؟ مذمّت‏هايي كه در قرآن و روايات آمده است، به دليل محاسبات نابه‌جايي است كه ما داريم. دلبستگي‏هاي ما به لذّت‏هاي محدود که مانع رسيدن به لذت‏هاي بي‏نهايت مي‌شود، مورد نكوهش است. نقش انبيا به عنوان مربّي اين است كه انسان‏ها را توجه دهند كه نعمت‏هاي دنيا چيزي نيست كه بتوان به آن دل بست. اين‏ها لذت‏هاي كودكانه است. شأن انسان نيست که به اين چيزها دل ببندد. مشابه لذت‏هايي كه ما داريم و شايد بيشتر از آن در حيوانات و چهارپايان ديده مي‏شود. با اين لذّت‏ها كه انسان، انسان نمي‏شود. پس لذّت از آن جهت كه لذّت است، (في حد نفسه) بد نيست، بلكه چون مانع لذّتهاي پايدار است، مورد نكوهش است؛ وگرنه در قرآن لذّت‏هاي مثبت مطرح و ممدوح دانسته شده است. وقتي قرآن بهشت را تعريف مي‏كند مي‏گويد: در بهشت منظره‏هايي است كه با نگاه به آن چشم‏ها لذت مي‏برد: تَلَذُّ الْأَعْيُنُ11 و نوشيدني‌هاي لذت‌بخش وجود دارد: لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ12 پس لذّت‏ها را بايد چشيد. اما اگر لذت‏هاي دنيا را مذمت‏ مي‏كنند، از آن جهت است كه مانع لذت‏هاي ابدي است: وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقي13؛ مواظب باشيد و ببينيد در معاوضه چه مي‏كنيد؟ شادي بد نيست، اما مواظب باشيد بعضي از شادي‏هاي دنيا باعث مي‏شود از شادي‏هاي آخرت محروم شويد، چون موجب غفلت شما مي‏شود و شما موقعيت خود و ارزش وجوديتان را فراموش مي‏كنيد و حالتي شبيه مستي پيدا مي‏كنيد. اين جور شادي بد است وگرنه اصل سرور بد نيست. شادي سرمست كننده، انسان را غافل مي‏كند و ديگر نمي‏فهمد كجاست و چه مي‏كند؛ و گاهي حركات سبكي انجام مي‏دهد كه مذموم است. شادي اگر عاقلانه باشد و برخاسته از درك نعمت‏هاي خدا و رضايت او باشد چرا بد باشد؟
حاصل اين كه آيات در مدح خوف و حزن، به خوف از خدا مربوط است كه آثار خوبي بر آن مترتب مي‏شود و باعث مي‏شود انسان وظائف خود را بهتر انجام دهد، نسبت به ديگران مهربان باشد، به خلق خدمت كند، در مقابل خدا خضوع داشته باشد، به خدا تقرب پيدا كند و اعمال صالح انجام دهد. شادي چنان‌چه انسان را از اين كارها محروم كند و باعث شود از خدا غافل شود، مورد نكوهش است، همان گونه كه محزون شدن به خاطر گم كردن يك اسكناس گاهي بعضي انسان‌ها را آن چنان مشغول مي‌كند كه نه به درس خواندن برسد و نه به ساير كارهاي دنيوي و اخروي و اين حزن بسيار مورد نكوهش است. حزن و اندوه چنان‌چه باعث شود انسان از نعمت‏هاي بالاتر و ارزشمندتر محروم شود، ممدوح نيست. حزن بر نعمت‏هاي از دست رفته دنيا، حزن خوبي نيست. داستان خوف نيز همين طور است. ما از اين كه عمر خود را به بطالت گذرانديم بايد غصه داشته باشيم، اما در عين حال نبايد طوري تحت تأثير غم و اندوه واقع شويم كه بيمار شويم يا از كار بيفتيم و حوصله عبادت نيز نداشته باشيم. خوف و حزني خوب است كه سازنده باشد. رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ... يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار14 خوفي كه از روز زير و رو شدن چشمها و دل‏ها به وجود مي‏آيد، باعث مي‏شود انسان دائماً به ياد خدا باشد. اين خوف خيلي سازنده است، اما اگر خوف باعث شود انسان افسرده شود و حوصله هيچ كاري نداشته باشد يا احياناً از غصه بميرد فايده ندارد. آري، به طور طبيعي وقتي انسان خوف يا حزن دارد مقداري تأثر پيدا مي‏كند و نشاطش در كار كم مي‏شود، ولي اگر خوف سازنده باشد فوراً جبران مي‏شود. اگر كسي واقعاً متأثر شد كه چرا جواني را بيهوده از دست داده، لحظه‏هاي باقيمانده را غنيمت مي‏شمارد و توبه مي‏كند. اين موجب ترقي روح و تكامل معنوي انسان است

alamuti;135786 نوشت:
در دین دلبستن به لذتهای دنیوی نهی شده است به این دلیل که باعث می شود لذتهای اخروی را از دست بدهد لذت های دنیوی کوتاه کم و کیفیت پایینی دارند در حالی که لذتهای اخروی دایمی زیاد و (به بیان آیت الله مصباح یزدی) بدون زحمت و با کیفیت بالاتر است. و توصیه شده است که بخاطر لذتهای دنیوی لذتهای اخروی را از دست ندهند. یعنی حسابگر باشید وقتی می توانید به لذت بی نهایت برسید به لذتهای ناچیز دنیوی راضی نشوید هرچه که هست لذت است ولی مقدارش بیشتر است کیفیتش بالاتر است و دایمی است.

سلام
بی شک اکثر قریب به اتفاق انسانها لذت گرا هستند . وقتی دین بخواهد اینها را ارتقاء دهد کار حکیمانه آنست که از همین طریقی که بدان میل دارند آنها را بالا بیاورد . بحث لذتهای معنوی هیچ شک و شبهه های ندارد یعنی واقعیت است . پس دین می تواند از طریق آن گرایش و این واقعیت افراد را به افقهای برتر نزدیک کند . اما مقصد نهایی دین عبودیتی است که دین ، کنه و نهایت آنرا ربوبیت می داند ( و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون : من جن و انس را جز برای بندگیم نیافریدم )( العبودیه جوهره کنهها الربوبیه : بندگی گوهری است که کنه آن ربوبیت است ) و ربوبیت ، قرب به جایگاهی است که هر کمال و سعادتی برای انسان حاصل است و لذات با آن معنایی که ما می شناسیم مخلوق آن مقامند . در مقام عندیت رب العالمین انسان مومن بهجت ذاتی دارد نه لذات معمولی نازل .
موفق باشید
موضوع قفل شده است