جمع بندی چرا عقل انسان نمی تواند به مصالح و مفاسد احکام دین پی ببرد؟

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا عقل انسان نمی تواند به مصالح و مفاسد احکام دین پی ببرد؟

با سلام خدمت تمام دوستان و کاربران و کارشناسان و مدیران محترم سایت
همان طور که می دانید شریعت در یک تقسیم بندی کلی به 3 حوزه اعتقادات - اخلاق و احکام تقسیم می شود.
شیعیان معتقدند که اعتقادات دینی می بایست دلیل عقلانی داشته باشد. در این راستا در طول تاریخ اسلام متکلمان و فیلسوفان بزرگی در این زمینه پا به عرصه گذاشتند و سعی کردند که اعتقادات اسلامی و شیعی را با براهین عقلی اثبات کنند. اصولا پیدایش علم کلام به همین خاطر بود که ادله ای ارایه دهند تا هر چه بیشتر این حوزه از شریعت را بر عقل منطبق گردانند.
در زمینه اخلاق هم البته نزاع های فراوانی در طول تاریخ اسلام در گرفته است که نمونه بارز آن مجادله های فراوان اشاعره و معتزله در صدر اسلام است. نظر شیعیان در این زمینه به نظر معتزله نزدیک تر است که قایل به حسن و قبح عقلی بودند در مقابل اشاعره که قایل به حسن و قبح شرعی هستند.
تا اینجا شیعیان در دو حوزه اعتقادات و اخلاقیات قایل با انطباق آنها با عقل هستند و در این زمینه مجاهدات فراوانی هم انجام داده اند.
از میان این 3 حوزه فقط حوزه احکام دین است که جمیع علمای اسلام بر این عقیده اند که عقل در کشف مصالح و مفاسد احکام ناتوان است.
سوالی که مطرح است این است که :
چرا عقل می تواند اعتقادات و اخلاقیات را بر اساس عقل اثبات کند ولی قادر به کشف مصالح و مفاسد احکام نیست؟
و من الله توفیق

با نام الله



کارشناس بحث: استاد صادق

شریعت عقلانی;399448 نوشت:
با سلام خدمت تمام دوستان و کاربران و کارشناسان و مدیران محترم سایت
همان طور که می دانید شریعت در یک تقسیم بندی کلی به 3 حوزه اعتقادات - اخلاق و احکام تقسیم می شود.
شیعیان معتقدند که اعتقادات دینی می بایست دلیل عقلانی داشته باشد. در این راستا در طول تاریخ اسلام متکلمان و فیلسوفان بزرگی در این زمینه پا به عرصه گذاشتند و سعی کردند که اعتقادات اسلامی و شیعی را با براهین عقلی اثبات کنند. اصولا پیدایش علم کلام به همین خاطر بود که ادله ای ارایه دهند تا هر چه بیشتر این حوزه از شریعت را بر عقل منطبق گردانند.
در زمینه اخلاق هم البته نزاع های فراوانی در طول تاریخ اسلام در گرفته است که نمونه بارز آن مجادله های فراوان اشاعره و معتزله در صدر اسلام است. نظر شیعیان در این زمینه به نظر معتزله نزدیک تر است که قایل به حسن و قبح عقلی بودند در مقابل اشاعره که قایل به حسن و قبح شرعی هستند.
تا اینجا شیعیان در دو حوزه اعتقادات و اخلاقیات قایل با انطباق آنها با عقل هستند و در این زمینه مجاهدات فراوانی هم انجام داده اند.
از میان این 3 حوزه فقط حوزه احکام دین است که جمیع علمای اسلام بر این عقیده اند که عقل در کشف مصالح و مفاسد احکام ناتوان است.
سوالی که مطرح است این است که :
چرا عقل می تواند اعتقادات و اخلاقیات را بر اساس عقل اثبات کند ولی قادر به کشف مصالح و مفاسد احکام نیست؟
و من الله توفیق

پاسخ:
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما .
در ابتدا باید گفت در نگاه شیعی عقل در کنار کتاب وسنت جز منابع استنباط احگام شرع است وجکم آن مثل حکم کتاب وسنت حجت شرعی است .
به دلیل این که عقل ذاتا و تکوینا حجت الهی بر مردم است و در کنار حجت ظاهری یعنی انبیا و ائمه ،راهنمای انسان به سوی سعادت است ، در همه امور از جمله مسایل خداشناسی معیار و ملاک محسوب می‌شود. اگر عقل اعتباری نداشته باشد، و واقیت را از این طریق بدست نیاوریم هیچ چیزی قابل اثبات نیست.
اگر همه چیز و یا بسیاری از مسایل اعتقادی از طریق وحی و نبوت اثبات می‌شود ، نبوت و نیاز بشر به راهنمای آسمانی (پیامبر و امام معصوم) به وسیله عقل ثابت می‌شود. چون نبوت به وسیله نبی اثبات نمی‌شود، زیرا این موجب دور می‌شود. چه این که عقل چراغ است و شریعت راه. کسی به کمال می‌رسد که هم چراغ دارد و هم راه. انسانی که چراغ دارد، ولی راه ندارد، یا راه را نمی‌داند، چگونه می‌تواند به هدف برسد؟
از این رو برخی از اندیشوران بزرگ تصریح کرده اند: در برخی امور عقل معیار، در برخی مصباح و چراغ، در بعضی دیگر مفتاح است . در مجموع عقل را در همه محورهای سه گانه معتبر است. معیار و میزان بودن عقل نسبت به برخی از امور و اصول و عقاید به گونه‌ای است که انسان به کمک آن ها ضرورت شریعت وحی را اثبات می‌کند، ولی عقل با تدبر در چشمه سار زلال وحی از تمام غبارهایی که او را تیره و تار نماید ،پاک می‌شود.
بنابراین حضور عقل در دامن شریعت همانند وجود چراغ است که آدمی را به جریان جاودان رسالت و سرچشمه جوشان شریعت هدایت می‌کند. با تمسک به این چراغ است که احکام شریعت مشخص می‌گردد. مفتاح و کلید بودن عقل نسبت به شریعت به این معناست که عقل بعد از آن که به عنوان چراغ وظیفه خود را نسبت به قوانین و مقررات شریعت انجام داد و احکام شریعت را در افق هستی خود به صورت مفاهیم کلی اظهار نمود ،نیاز خود را به شریعت اذعان می‌کند. (1)
در ارزش و اهمیت و اعتبار عقل مباحثی دیگر نیز است که تفصیل آن را در منبع ذیل جویا شوید. (2)
پس از نظر عقلانی و وحیانی تردیدی در اعتبار و ملاک بودن عقل نیست . این اعتبار ذاتی عقل است که از سوی آموزه‌های وحیانی بر آن تاکید شده است.
با توجه به آنچه بیان شد، ملاک بودن عقل کاملا مشخص است زیرا وقتی عقل از نظر ذاتی آن اعتبار را دارا است و از نظر آموزه های دینی نیز بر حجیت آن تاکید شده ، معلوم می شود هر چه عقل بگوید، نه تنها صحیح، بلکه حجت است . البته با تفاوت در نوع دریافت های عقلی و امکان طبیعی خطا در برخی از این آموزه ها لااقل در قسم بدیهیات شبه ریاضی احتمال خطا و اشتباه وجود ندارد .
بی‌تردید عقل چراغ فهم و استنباط است و بدون پرتو افکنی آن بهره‌گیری از کتاب و ممکن نیست، بدین معنا همه خردگرایان و خردستیزان در روشنگر بودن عقل اتفاق نظر دارند.(3)
خامسا یکی دیگر از دلایل حجیت عقل، قاعده ملازمه است . آن قاعده مربوط به ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع است. بر اساس این قاعده هر حکمی که شرع دهد، عقل نیز مطابق آن فرمان می‌راند.
این قاعده از نتائج مسأله حُسن و قبح ذاتی افعال است. حتی بر اساس برخی از مبانی، عین آن شمرده می‌شود، زیرا اگر پسندیده بودن کار به معنای شایستگی در دنیا و پاداشی در آخرت باشد، خود به خود ملازمة حکم عقل و شرع اثبات می‌شود.
پس در نگاه شیعه عقل در همه امور دینی اعم از اعتقادی واخلاقی وفقهی (احکام) معتبر وحجت است . اما این که نمی تواند اسرار ومصالح را درک نماید وبه حکمت وفلسفه احکام شرع واقف گردد بدلیل آن است که غیر از خدا و پیامبر وائمه از آن امور آگاه نیست وآن امور فوق درک عقل بشر عادی است .
پی‌نوشت‌ها:
1. . جوادی آملی معرفت در آینه شریعت نشر الزهرا، تهران، 1378 ش .، ص 211.
2. جلوه‌های قرآنی در نگاه امام خمینی، پیشین ص 58.
3. . حسن یوسفیان، عقل و وحی، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383ش. ص 234 ـ 248.

شریعت عقلانی;399448 نوشت:
از میان این 3 حوزه فقط حوزه احکام دین است که جمیع علمای اسلام بر این عقیده اند که عقل در کشف مصالح و مفاسد احکام ناتوان است.
سوالی که مطرح است این است که :
چرا عقل می تواند اعتقادات و اخلاقیات را بر اساس عقل اثبات کند ولی قادر به کشف مصالح و مفاسد احکام نیست؟

سلام
نه اینکه نمی تواند بفهمد بلکه سعی و تلاش کمی صورت گرفته و ابزارهای عقل در این وادی ( جزئیات امور) کم است
والله الموفق

شریعت عقلانی;399448 نوشت:
همان طور که می دانید شریعت در یک تقسیم بندی کلی به 3 حوزه اعتقادات - اخلاق و احکام تقسیم می شود.
شیعیان معتقدند که اعتقادات دینی می بایست دلیل عقلانی داشته باشد. در این راستا در طول تاریخ اسلام متکلمان و فیلسوفان بزرگی در این زمینه پا به عرصه گذاشتند و سعی کردند که اعتقادات اسلامی و شیعی را با براهین عقلی اثبات کنند. اصولا پیدایش علم کلام به همین خاطر بود که ادله ای ارایه دهند تا هر چه بیشتر این حوزه از شریعت را بر عقل منطبق گردانند.
در زمینه اخلاق هم البته نزاع های فراوانی در طول تاریخ اسلام در گرفته است که نمونه بارز آن مجادله های فراوان اشاعره و معتزله در صدر اسلام است. نظر شیعیان در این زمینه به نظر معتزله نزدیک تر است که قایل به حسن و قبح عقلی بودند در مقابل اشاعره که قایل به حسن و قبح شرعی هستند.
تا اینجا شیعیان در دو حوزه اعتقادات و اخلاقیات قایل با انطباق آنها با عقل هستند و در این زمینه مجاهدات فراوانی هم انجام داده اند.
از میان این 3 حوزه فقط حوزه احکام دین است که جمیع علمای اسلام بر این عقیده اند که عقل در کشف مصالح و مفاسد احکام ناتوان است.
سوالی که مطرح است این است که :
چرا عقل می تواند اعتقادات و اخلاقیات را بر اساس عقل اثبات کند ولی قادر به کشف مصالح و مفاسد احکام نیست؟

با عرض سلام خدمت شما سرور گرامی
من میخواهم تجربیات خودم را در این موضوع بگویم
من در سخن شما در تقسیم دین به سه بخش عقاید اخلاق و فقه، اخلاق را کنار میگذارم. چون در مفهوم آن برای من ابهام وجود داردو در موضوع اخلاق بر خلاف فقه کتب بسیار کمی نوشته شده.
از یک طرف اگر کاری به فعل و عملی منتهی شود آن موضوع حکم فقهی دارد. برای مثال ممکن است فعلی مانند دروغ یا غیبت یک جا واجب یک جا مستحب یک جا مباح یک جا مکروه و جای دیگری حرام باشد.
این که مثلا من بگویم مثلا اصل حیا و انضباط در رفتارهای جنسی(یا هر اصل دیگری) امری عقلانی و مورد اشتراک انسانهاست و مثلا طبق این اصل تجاوز بد است. و در کتب اخلاق بنویسم. این امر مورد اشتراک انسانهست اما مصادیق آن در بین کشورها و ادیان و مذاهب مختلف ممکن است با اختلافاتی همراه باشد و هرگروه مواردی غیر عقلانی هم در این موضوع داشته باشد. اگر به آموزه های دینی ما و فقه ما رجوع شود ما مواردی مثل تعدد زوجات، صیغه، کنیزان و احکام آنها، ازدواج با بچه ها، ازدواج با دخترخوانده، حجاب و دورنگه داشتن بیش از حد زن، و ......... متعدد مواردی از این دست در افراط یا تفریط داریم
فقها اذعان به این امر دارند که عقل ما قادر به کشف دلیل در حوزه فقه نیست و مواردی که بیان میشود از وجه حکمت گفته میشوند.

شریعت عقلانی;399448 نوشت:
چرا عقل می تواند اعتقادات و اخلاقیات را بر اساس عقل اثبات کند ولی قادر به کشف مصالح و مفاسد احکام نیست؟

من دیده ام که وقتی ازعلت یک حکم فقهی سوال میشود ابتدا برای آن موضوع توجیهات مختلف و بعضا تحمیلی گفته میشود و سرانجام وقتی فرد قانع نشود و دلائل یا توجیهات اثر نکند گفته میشود دلیل احکام شرع برای ما روشن نیست و این احکام فوق عقول بشری هستند و انسان نمیتواند به مصالح و مفاسد احکام و دلیل آنها پی ببرد. درواقع اگر ما با دلائل عقلی پی بردیم که خداوند وجود دارد و او حضرت محمد را به پیامبری فرستاده است وقتی اینها رو با دلائیل عقلی اثبات کردیم آنگاه هر چه خدا بگوید را قبول میکنیم زیرا خدا خیرخواه بندگان است هر چند دلیل و صلاح آنها را نفهمیم ولی یقین میدانیم که خداوند مصالح ما را بهتر از علوم و عقل ناقص بشری میدانسته است.
لذا میگویند دلیل احکام در واقع به استناد پذیرفتن عقلانی عقاید است.
درواقع از دلیل (و بلکه توجیه و اصرار بر ساخت انواع توجیهات و طرح ادعاهایی فراوان و بدون اثبات) (از قبیل ادعاهای تحقیقات علمی ثابت شده برای هر مورد مستحب یا مکروه) تنها به اندازه ای استفاده میشود که موید هستند. نه به عنوان دلیل مطلب (برای هر حوزه ای نه فقط فقه)
من عین این رویه را در زمینه عقاید هم دیده ام یعنی بازهم دیده ام که اگر موضوعات عقایدی و کلامی مثل بحث نبوت عامه و نبوت خاصه و بحث اعجاز و اعجاز قرآن با توجیهات مختلف و بعضا تحمیلی کارگر نشود مثل بحث آموزه‌ها(فقه) در آنها هم تعبد جاری میشود میگویند مگر عقل انسان میتواند در این موضوعات صرفا با عقل وارد شود این مسائل به دله به عشقه ما با دلمون و احساسمون خدا و ائمه رو حس میکنیم نه با عقلمون. خدا به هر کس بخواهد نور ایمان رو در قلب او اعطا میکند و هر که را هم بخواهد نه، حتی در برخورد با متعصبین حکم کشتن جاری میگردد.
خلاصه کلام: بر خلاف صورت سوال شما، سخنی که در مورد ناتوانی عقل از کشف دلیل احکام هست در مورد عقاید هم وجود دارد و بحث عشق و احساس وجود خدا و ائمه مطرح میشود.

سلام ...
به نظره من علتش دو تا چیز میتونه باشه :

1- وقتی که شما بخواین برای خیل انسانها ایدیولوژی تعریف کنین ... بالاجبار باید بگین { مثلا : دروغ بده ... } ولی وقتی خوده این شخص وارده منزلش میشه ممکن هست به فرزندش بگه { خوب چرا اونجا دروغ نگفتی که کارت راه بیوفته ... } به بیانه دیگه برای اینکه سنگ رو سنگ بند بمونه ... ناگزیر عقل جمعی محدودیت هایی رو اعمال میکنه که عقل فردی نمیتونه اونها رو قبول کنه ... یا اونها رو عقلانی بدونه ...

2- دایره علت و معلولی که دنیا بر اساسه اون ساخته شده ... وارده ابعادی میشه که از قدرته درک کردنه ما خارج میشه ... و اگر قرار بود عقل ما میتونست تمامی قوانین علت و معلولی و روابط پنهانه بین اونها رو کشف کنه .... که دیگه خدا بود ... نه انسان .

عنکبوت سرخ;402992 نوشت:
1- وقتی که شما بخواین برای خیل انسانها ایدیولوژی تعریف کنین ... بالاجبار باید بگین { مثلا : دروغ بده ... } ولی وقتی خوده این شخص وارده منزلش میشه ممکن هست به فرزندش بگه { خوب چرا اونجا دروغ نگفتی که کارت راه بیوفته ... } به بیانه دیگه برای اینکه سنگ رو سنگ بند بمونه ... ناگزیر عقل جمعی محدودیت هایی رو اعمال میکنه که عقل فردی نمیتونه اونها رو قبول کنه ... یا اونها رو عقلانی بدونه ...

شاید کسی از خدا بخواد استثناها هم در نظر گرفته بشن برای مثال در این مثال این فرد میتواند توریه کند و بگوید پدرم خانه نیست و معنی خانه رو اتاق در نظر بگیره. این کار او حلال و جایز است.
ولی منظوره سوال کنندگان اغلب به شرایط کلی برمیگرده تا استثناها. یعنی کلیات عقلانی باشد استثناها پیشکش.

عنکبوت سرخ;402992 نوشت:
2- دایره علت و معلولی که دنیا بر اساسه اون ساخته شده ... وارده ابعادی میشه که از قدرته درک کردنه ما خارج میشه ... و اگر قرار بود عقل ما میتونست تمامی قوانین علت و معلولی و روابط پنهانه بین اونها رو کشف کنه .... که دیگه خدا بود ... نه انسان .

این بیان شما دقیقا همان سخن فقها و عالمان است.
در این صورت حتی اگر خدا امر به دزدی یا قتل یا تجاوز هم بدهد این بیان صدق کرده و ممکن است در آن مصالحی باشد که ما بیخبر باشیم و قادر به درک آن نباشیم. و عدم درک ما از مصالح و نقصان عقل و علم بشر امر بعیدی نیست.

لذا به ترتیب روال موضوع این طور شد: پرسش از آموزه (فقه)- استدلال یا توجیهات تحمیلی- ذکر عدم دلیل داشتن فقه و استناد به عقلانیت عقاید- پرسش از عقاید- استدلال یا توجیهات تحمیلی- ذکر عدم دلیل داشتن عقاید و ارجاع به عشق- بررسی مساله عشق و احساس.

البته گاهی غیر از این ترتیب هم عمل میشود مثلا از عقاید به سمت آموزه ها و فقه ارجاع داده میشود مثلا در عقاید استدلال میشود اگر جهان آخرت وجود نداشت مومن و کافر هر دو مساوی هستند ولی اگر وجود داشت مومن برد کرده و کافر زیان. (قاعده دفع خطر احتمالی). اگر گفته شود زندگی را نمیتوان با احتمال پی ریخت میگن چه اشکالی داره یه عمر پاک زندگی کردیم حق الناس رو رعایت کردیم خدا رو عبادت کردیم و کلا سعی کردیم انسان بهتری باشیم. یا همین طور در مواقع دیگه از عقاید برویم به خوبی های دین استناد کنیم.

پس با این که بین اینها گاهی حرکت میشه ولی عموما روالشون به همین ترتیبه

صادق;402878 نوشت:
پس در نگاه شیعه عقل در همه امور دینی اعم از اعتقادی واخلاقی وفقهی (احکام) معتبر وحجت است . اما این که نمی تواند اسرار ومصالح را درک نماید وبه حکمت وفلسفه احکام شرع واقف گردد بدلیل آن است که غیر از خدا و پیامبر وائمه از آن امور آگاه نیست وآن امور فوق درک عقل بشر عادی است .

سلام

کارشناس گرامی

بسیاری از دستورات و فلسفه احکام قابل فهم هستند و می شه دلیل عقلانی انها رو
پیدا کرد منتهی تعصب خاصی روی این مساله وجود داره
و واقعا من هم نمی تونم درک کنم چرا واقعا علما در این حوزه عقل و تعطیل کردند !!!!
مثلا همین وضو علت عقلانیش طهارت و پاکی و یک نوع امادگی روحی و جسمی
برای شروع نمازه

اصل مطلب اینه که صورت شسته بشه
حالا بعضی ها می گن یک بار واجب دوبار مستحب و سه بار حرامه یا وضو باطله
عقل می گه این سه بار اب ریختن برای این هست که اب هدر نشه

یا غسل و می گن اول طرف راست بعد چپ بعد سر
از نظر حقیر علت این ترتیب کمبود اب در ان زمان و این روش برای اطمینان از شستن تمام قسمتهای بدن است
و لزومی نداره با دوشهای اب امروزه این ترتیب رعایت بشه بلکه می شه با اطمینان از رسیدن
اب به تمام بدن بدن را یکباره شست

البته می دونم شما و هم بقیه بشدت با حرفام مخالفت خواهید کرد
اینجاست که گفتم تعصب شدید مانع از این میشه که ما به علت عقلی این مسائل فکر کنیم
و علت انها رو جز علوم غیب می دونیم که بر ما پوشیده است

[="Palatino Linotype"][="Black"]

بی نظیر;403248 نوشت:
سلام

کارشناس گرامی

بسیاری از دستورات و فلسفه احکام قابل فهم هستند و می شه دلیل عقلانی انها رو
پیدا کرد منتهی تعصب خاصی روی این مساله وجود داره
و واقعا من هم نمی تونم درک کنم چرا واقعا علما در این حوزه عقل و تعطیل کردند !!!!
مثلا همین وضو علت عقلانیش طهارت و پاکی و یک نوع امادگی روحی و جسمی
برای شروع نمازه

اصل مطلب اینه که صورت شسته بشه
حالا بعضی ها می گن یک بار واجب دوبار مستحب و سه بار حرامه یا وضو باطله
عقل می گه این سه بار اب ریختن برای این هست که اب هدر نشه

یا غسل و می گن اول طرف راست بعد چپ بعد سر
از نظر حقیر علت این ترتیب کمبود اب در ان زمان و این روش برای اطمینان از شستن تمام قسمتهای بدن است
و لزومی نداره با دوشهای اب امروزه این ترتیب رعایت بشه بلکه می شه با اطمینان از رسیدن
اب به تمام بدن بدن را یکباره شست

البته می دونم شما و هم بقیه بشدت با حرفام مخالفت خواهید کرد
اینجاست که گفتم تعصب شدید مانع از این میشه که ما به علت عقلی این مسائل فکر کنیم
و علت انها رو جز علوم غیب می دونیم که بر ما پوشیده است


سلام

شما مطمئن هستید تمام دلایل عقلی مثال هایی که فرمودید همین است؟
یک روز بشر همین دلیل را هم نمی دانست، امروز شما به آن رسیده اید و ممکن است فردا دلایل دیگری برایش کشف شود.
آیا منصفانه است دلایلی را که تا به امروز به آنها رسیده ایم تنها علت اینگونه احکام بدانیم؟
به عنوان مثال این احتمال وجود دارد در آینده علم کشف کند که شستن ترتیبی بدن هنگام غسل منافعی برای انسان دارد.
نتیجه اینکه با فرض کشف دلایل احتمالی در آینده برای احکام، عاقلانه ترین کاری که می توان انجام داد، عمل کردن به آنها به همان ترتیبی است که ذکر شده.
و این عمل هیچ ضرری برای انسان نخواهد داشت، بلکه کمترین سودش جلوگیری از خطا های احتمالی است.[/]

با سلام خدمت استاد گرامی و ارجمند جناب صادق
فکر می کنم سوال بنده را خوب متوجه نشدید. مثلا سوال بنده در بلند بودن مرتبه عقل نبود که فرمودید :

صادق;402878 نوشت:
در ابتدا باید گفت در نگاه شیعی عقل در کنار کتاب وسنت جز منابع استنباط احگام شرع است وجکم آن مثل حکم کتاب وسنت حجت شرعی است .
به دلیل این که عقل ذاتا و تکوینا حجت الهی بر مردم است و در کنار حجت ظاهری یعنی انبیا و ائمه ،راهنمای انسان به سوی سعادت است ، در همه امور از جمله مسایل خداشناسی معیار و ملاک محسوب می‌شود. اگر عقل اعتباری نداشته باشد، و واقیت را از این طریق بدست نیاوریم هیچ چیزی قابل اثبات نیست.
اگر همه چیز و یا بسیاری از مسایل اعتقادی از طریق وحی و نبوت اثبات می‌شود ، نبوت و نیاز بشر به راهنمای آسمانی (پیامبر و امام معصوم) به وسیله عقل ثابت می‌شود. چون نبوت به وسیله نبی اثبات نمی‌شود، زیرا این موجب دور می‌شود. چه این که عقل چراغ است و شریعت راه. کسی به کمال می‌رسد که هم چراغ دارد و هم راه. انسانی که چراغ دارد، ولی راه ندارد، یا راه را نمی‌داند، چگونه می‌تواند به هدف برسد؟
از این رو برخی از اندیشوران بزرگ تصریح کرده اند: در برخی امور عقل معیار، در برخی مصباح و چراغ، در بعضی دیگر مفتاح است . در مجموع عقل را در همه محورهای سه گانه معتبر است. معیار و میزان بودن عقل نسبت به برخی از امور و اصول و عقاید به گونه‌ای است که انسان به کمک آن ها ضرورت شریعت وحی را اثبات می‌کند، ولی عقل با تدبر در چشمه سار زلال وحی از تمام غبارهایی که او را تیره و تار نماید ،پاک می‌شود.
بنابراین حضور عقل در دامن شریعت همانند وجود چراغ است که آدمی را به جریان جاودان رسالت و سرچشمه جوشان شریعت هدایت می‌کند. با تمسک به این چراغ است که احکام شریعت مشخص می‌گردد. مفتاح و کلید بودن عقل نسبت به شریعت به این معناست که عقل بعد از آن که به عنوان چراغ وظیفه خود را نسبت به قوانین و مقررات شریعت انجام داد و احکام شریعت را در افق هستی خود به صورت مفاهیم کلی اظهار نمود ،نیاز خود را به شریعت اذعان می‌کند. (1)
در ارزش و اهمیت و اعتبار عقل مباحثی دیگر نیز است که تفصیل آن را در منبع ذیل جویا شوید. (2)
پس از نظر عقلانی و وحیانی تردیدی در اعتبار و ملاک بودن عقل نیست . این اعتبار ذاتی عقل است که از سوی آموزه‌های وحیانی بر آن تاکید شده است.
با توجه به آنچه بیان شد، ملاک بودن عقل کاملا مشخص است زیرا وقتی عقل از نظر ذاتی آن اعتبار را دارا است و از نظر آموزه های دینی نیز بر حجیت آن تاکید شده ، معلوم می شود هر چه عقل بگوید، نه تنها صحیح، بلکه حجت است . البته با تفاوت در نوع دریافت های عقلی و امکان طبیعی خطا در برخی از این آموزه ها لااقل در قسم بدیهیات شبه ریاضی احتمال خطا و اشتباه وجود ندارد .
بی‌تردید عقل چراغ فهم و استنباط است و بدون پرتو افکنی آن بهره‌گیری از کتاب و ممکن نیست، بدین معنا همه خردگرایان و خردستیزان در روشنگر بودن عقل اتفاق نظر دارند.(3)
خامسا یکی دیگر از دلایل حجیت عقل، قاعده ملازمه است . آن قاعده مربوط به ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع است. بر اساس این قاعده هر حکمی که شرع دهد، عقل نیز مطابق آن فرمان می‌راند.
این قاعده از نتائج مسأله حُسن و قبح ذاتی افعال است. حتی بر اساس برخی از مبانی، عین آن شمرده می‌شود، زیرا اگر پسندیده بودن کار به معنای شایستگی در دنیا و پاداشی در آخرت باشد، خود به خود ملازمة حکم عقل و شرع اثبات می‌شود.

در واقع سوال اصلی بنده همین فرمایش ÷ایین جنابعالی بود که :
صادق;402878 نوشت:
پس در نگاه شیعه عقل در همه امور دینی اعم از اعتقادی واخلاقی وفقهی (احکام) معتبر وحجت است . اما این که نمی تواند اسرار ومصالح را درک نماید وبه حکمت وفلسفه احکام شرع واقف گردد بدلیل آن است که غیر از خدا و پیامبر وائمه از آن امور آگاه نیست وآن امور فوق درک عقل بشر عادی است .

در واقع اگر عقل ما برای اثبات خداوند و دین او و شناخت پیامبر و امام او کارایی دارد پس چرا در شناخت علت احکام ناتوان است؟ چگونه اثبات می کنید که احکام دین مافوق درک عقل بشری است در حالیکه پیامبر و امامان اغلب در پاسخ سوال کنندگان در علت احکام این پاسخ شما که عقل بشر ناقص است را نمی گفتند و معمولا علت صدور احکام را بیان می فرمودند. همان طور که می دانید با پیشرفت علم بشر به مفاسد و مصالح بسیاری از مسایل مبتلا به اش وقوف پیدا کرده است. چگونه اثبات می کنید که این مصالح و مفاسد کامل نیست و باز هم مصالح و مفاسد دیگری وجود دارد که بشر به آن نرسیده است؟
و من الله توفیق

حامد;402895 نوشت:
نه اینکه نمی تواند بفهمد بلکه سعی و تلاش کمی صورت گرفته و ابزارهای عقل در این وادی ( جزئیات امور) کم است

با سلام خدمت استاد گرامی و تشکر بابت حسن توجه شما به بحث ما.
بنده متوجه نشدم. دو جمله قرمز رنگ با هم برابر نیستند.
در واقع اگر می گویید سعی و تلاش کمی صورت گرفته یعنی اگر سعی و تلاش بیشتری صورت گیرد بشر می تواند به مصالح و مفاسد امور پی ببرد. درست است؟
ولی این جمله شما که گفتید ابزارهای عقل کم است یعنی بدلیل اینکه ابزارهای عقل کم است بشر حتی با تلاش هم نمی تواند به مصالح و مفاسد امور پی ببرد. درست است؟
لطفا این ابهام بنده را برطرف نماید تا بهتر بحثمان جلو برود.
با تشکر فراوان
و من الله توفیق

dinshenasii;402980 نوشت:
فقها اذعان به این امر دارند که عقل ما قادر به کشف دلیل در حوزه فقه نیست و مواردی که بیان میشود از وجه حکمت گفته میشوند.

با سلاو و تشکر از شما برای ورود به بحث
بله فقها به این مسئله معتقدند. سوال بنده هم در چرایی این اعتقاد بود.
dinshenasii;402991 نوشت:
خلاصه کلام: بر خلاف صورت سوال شما، سخنی که در مورد ناتوانی عقل از کشف دلیل احکام هست در مورد عقاید هم وجود دارد و بحث عشق و احساس وجود خدا و ائمه مطرح میشود.

اگر اینگونه باشد که شما می گویید و عقل نه خدا و نه نبوت و نه هیچ چیز دیگر را نمی تواند اثبات کند دیگر چرا این همه قرآن به تعقل و تفکر و تامل بشر را دستور داده است. اگر عقل در هیچ حوزه ای کارآمد نیست پس چرا خدا این نعمت را به انسان داده است؟ اصولا به نظر شما کاربرد عقل برای انسان چیست؟
در ضمن اگر این حرف شما درست باشد تمام تلاشهای فیلسوفان و متکلمان مسلمان چون علامه طباطبایی (ره) و شهید مطهری و .... عبث خواهد بود. هیچ عالم و فقیهی هم به این مسئله حکم نکرده است.
و من الله توفیق

عنکبوت سرخ;402992 نوشت:
1- وقتی که شما بخواین برای خیل انسانها ایدیولوژی تعریف کنین ... بالاجبار باید بگین { مثلا : دروغ بده ... } ولی وقتی خوده این شخص وارده منزلش میشه ممکن هست به فرزندش بگه { خوب چرا اونجا دروغ نگفتی که کارت راه بیوفته ... } به بیانه دیگه برای اینکه سنگ رو سنگ بند بمونه ... ناگزیر عقل جمعی محدودیت هایی رو اعمال میکنه که عقل فردی نمیتونه اونها رو قبول کنه ... یا اونها رو عقلانی بدونه ...

با سلام و تشکر.
منظور شما از این سخن این است که حقیقتی ورای محدودیت هایی که در احکام وجود دارد نیست و صرفا برای انضباط جمعی این احکام صادر شده است؟ مثلا اگر من نمازم را به زبان فارسی بخونم چه سنگی رو سنگ بند نمی مونه؟ و اصولا چه اتفاق خاصی در جامعه می افته؟
عنکبوت سرخ;402992 نوشت:
2- دایره علت و معلولی که دنیا بر اساسه اون ساخته شده ... وارده ابعادی میشه که از قدرته درک کردنه ما خارج میشه ... و اگر قرار بود عقل ما میتونست تمامی قوانین علت و معلولی و روابط پنهانه بین اونها رو کشف کنه .... که دیگه خدا بود ... نه انسان .

ولی همین دین بشر را به استفاده از علم و تجربه خود در مسایل مبتلا به اش حکم داده و در این موارد فقط احکام کلی را بیان کرده است. لذا چرا باید ما به این معتقد باشیم که عقل نمی تواند به مصالح و مفاسد مسایل مبتلا به اعراب جاهلیت پی ببرد ولی مسایل مبتلا به جهان امروز را می توان با عقل حل و فصل کرد.
در واقع خدا مسایلی را که برای انسان مضر بوده حرام اعلام کرده است. و در واقع هر وقت این ضرر در مسایلی قابل اعتنا نباشد خدا حکم به مباح بودن آن کرده است. پی ضرری که در برخی اموری که خدا حرام کرده نمی تواند نامحدود باشد. و چرا بشر نمی تواند به آن بخش از ضرری که آن مسئله را از حلال به حرام تبدیل کرده وقوف پیدا کند.
مثلا فقها می گویند حرام و حلال به موضوع تعلق دارد نه مصداق. مثلا حرام بودن شطرنج مربوط به خود شطرنج نیت و به آلت قمار بودن آن مربوط است. حال بر همین اساس چرا نتوانیم این را به تمامی احکام تسری دهیم و قایل به این باشیم که به موضوع اصلی احکام می توان پی برد. مثلا موضوع اصلی حرمت شراب مست کنندگی آن است. فلذا اگر به قدری انسان بخورد که مست نشود حرام نیست. یا مثلا موضوع اصلی حرمت گوشت خوک برخی میکروب ها بوده که در گذشته بوسیله ابزارهای بشری قابل حذف نبودند و امروزه می توان با حذف آنها از گوشت خوک استفاده کرد و قس علی هذا.
و من الله توفیق

dinshenasii;403099 نوشت:
در این صورت حتی اگر خدا امر به دزدی یا قتل یا تجاوز هم بدهد این بیان صدق کرده و ممکن است در آن مصالحی باشد که ما بیخبر باشیم و قادر به درک آن نباشیم. و عدم درک ما از مصالح و نقصان عقل و علم بشر امر بعیدی نیست

با سلام.
در واقع اگر پیامبری معجزه ای از خود نشان دهد و عده ای هم پیرو او شوند و اگر او بشر را به امور غیر اخلاقی و فساد امر کرد باید انسان از او تبعیت کند. درست است؟
بزرگوار یکی از راه های شناخت انبیا معارف بلندی است که آنها برای بشر آورده اند و عقل سلیم می تواند از روی سخنان پیامبران به نبوت آنها ایمان بیاورد. در واقع معجزه نشان اصلی نبوت نیست. بلکه با توجه به درخواست مردم انجام می شود.
حضرن امیر در سخنی زیبا فرموده است اگر خدا هم وجود نداشت ما باز شما را به مکارم اخلاق دعوت می کردیم. و این سخن براحتی عقلی بودن اخلاقیات را اثبات می کند. مناظرات امامان ما با ملحدین در اثبات وجود خدا و .... براحتی حجیت عقل را در درک این مسایل اثبات می کند.
و من الله توفیق

dinshenasii;403188 نوشت:
لذا به ترتیب روال موضوع این طور شد: پرسش از آموزه (فقه)- استدلال یا توجیهات تحمیلی- ذکر عدم دلیل داشتن فقه و استناد به عقلانیت عقاید- پرسش از عقاید- استدلال یا توجیهات تحمیلی- ذکر عدم دلیل داشتن عقاید و ارجاع به عشق- بررسی مساله عشق و احساس.

سلام مجدد.
بزرگوار روال دقیقا برعکس است. همین طور که شما ذکر کردید :
dinshenasii;403188 نوشت:
البته گاهی غیر از این ترتیب هم عمل میشود مثلا از عقاید به سمت آموزه ها و فقه ارجاع داده میشود

در واقع می توان گفت باورها و اعتقادات و عقاید مبنای اخلاقیات است و اخلاقیات هم مبنای احکام است.
dinshenasii;403188 نوشت:
ذکر عدم دلیل داشتن عقاید و ارجاع به عشق

بستگی به نوع عقیده ای دارد که رد شده است. مثلا اگر اصل کلی ای به نام نبوت با براهین عقلی رد شود حتی خود فقیهان هم از دین خود بر میگردند. هیچ فقیهی چنین ادعایی ندارد که با عشق و احساس دینش را انتخاب کرده است. در واقع تمام فقیهان و عالمان شیعه برای اعتقادات خود مبنای عقلانی نزد خود دارند.
شما مرا قانع کن که چرا باید دیندار باشم. مسلما برای قانع کردن من به استدلال و عقلت روی می آوری. این طور نیست؟

dinshenasii;403188 نوشت:
مثلا در عقاید استدلال میشود اگر جهان آخرت وجود نداشت مومن و کافر هر دو مساوی هستند ولی اگر وجود داشت مومن برد کرده و کافر زیان. (قاعده دفع خطر احتمالی).

همین دفع ضرر احتمالی که فرمودی یک قاعده عقلی است. ولی اینکه مومن برد کرده و کافر زیان جای بحث دارد.
dinshenasii;403188 نوشت:
اگر گفته شود زندگی را نمیتوان با احتمال پی ریخت میگن چه اشکالی داره یه عمر پاک زندگی کردیم حق الناس رو رعایت کردیم خدا رو عبادت کردیم و کلا سعی کردیم انسان بهتری باشیم.

همه این هایی که فرمودی مسایلی است که عقل براحتی آنها را اثبات می کند. البته واژه های چون ( زندگی پاک ) یا ( انسان بهتر ) واژه های مبهم است و حتی ملحدین هم ادعا دارند عمری که می گذرانیم پاک تر و انسان بی دین انسانی بهتر است. شما باید ثابت کنی از وقت گذاشتن برای انجام احکامی چون نماز و روزه و .... چرا زندگی پاکتری داری و چرا انسان بهتری هستی؟ حق الناس هم در جوامع بی دین به اعتقاد بنده بیشتر رعایت می شود تا جوامع با دین. همین مسئله عقلانی بودن آن را اثبات می کند. در واقع این ضرر احتمالی که شما می فرمایید متوجه خود شما هم هست. مثلا اگر به جای وقت گذاشتن روی عبادات و فشار آوردن به خود در روزه گرفتن و محروم کردن خود از برخی اموری که دین آنها را حرام کرده این ضرر متوجه شما هم می شود که عمرت را به بطالت گذراندی و از بسیاری از اموری لذت بخشی که می توانستی انجام بدهی خودت را محروم کرده ای.
و من الله توفیق

بی نظیر;403248 نوشت:
بسیاری از دستورات و فلسفه احکام قابل فهم هستند و می شه دلیل عقلانی انها رو
پیدا کرد منتهی تعصب خاصی روی این مساله وجود داره
و واقعا من هم نمی تونم درک کنم چرا واقعا علما در این حوزه عقل و تعطیل کردند !!!!
مثلا همین وضو علت عقلانیش طهارت و پاکی و یک نوع امادگی روحی و جسمی
برای شروع نمازه

اصل مطلب اینه که صورت شسته بشه
حالا بعضی ها می گن یک بار واجب دوبار مستحب و سه بار حرامه یا وضو باطله
عقل می گه این سه بار اب ریختن برای این هست که اب هدر نشه

یا غسل و می گن اول طرف راست بعد چپ بعد سر
از نظر حقیر علت این ترتیب کمبود اب در ان زمان و این روش برای اطمینان از شستن تمام قسمتهای بدن است
و لزومی نداره با دوشهای اب امروزه این ترتیب رعایت بشه بلکه می شه با اطمینان از رسیدن
اب به تمام بدن بدن را یکباره شست


با سلام خدمت سرکار بی نظیر.
بی نظیر;403248 نوشت:
البته می دونم شما و هم بقیه بشدت با حرفام مخالفت خواهید کرد

البته بنده را مستثنی کنید.
بنده با کلیت مطالب شما مشکلی ندارم.
و من الله توفیق

سلام.
برادر ارجمند و فرهیخته، جناب شریعت عقلانی

حامد;402895 نوشت:
نه اینکه نمی تواند بفهمد بلکه سعی و تلاش کمی صورت گرفته و ابزارهای عقل در این وادی ( جزئیات امور) کم است

شریعت عقلانی;403572 نوشت:
در واقع اگر می گویید سعی و تلاش کمی صورت گرفته یعنی اگر سعی و تلاش بیشتری صورت گیرد بشر می تواند به مصالح و مفاسد امور پی ببرد. درست است؟
ولی این جمله شما که گفتید ابزارهای عقل کم است یعنی بدلیل اینکه ابزارهای عقل کم است بشر حتی با تلاش هم نمی تواند به مصالح و مفاسد امور پی ببرد. درست است؟

اینجانب نیز با قول جناب حامد موافق و به آن معتقدم.
منظور این است که عقل برای تفحص در یک موضوع، نیاز به ابزارهائی مانند دانش و آگاهی و تخصص و تجربه (از خود و دیگران) و دانستن نظرات دیگر در مورد آن موضوع و جمع آوری مقدمات و اطلاعات و ... دارد.
برای مجهز شدن به ابزار در جزئیات امور، نیاز به سعی و تلاش بسیار است.

استوار;403632 نوشت:
اینجانب نیز با قول جناب حامد موافق و به آن معتقدم.
منظور این است که عقل برای تفحص در یک موضوع، نیاز به ابزارهائی مانند دانش و آگاهی و تخصص و تجربه (از خود و دیگران) و دانستن نظرات دیگر در مورد آن موضوع و جمع آوری مقدمات و اطلاعات و ... دارد.
برای مجهز شدن به ابزار در جزئیات امور، نیاز به سعی و تلاش بسیار است.

با سلام خدمت شما جناب استوار.
اول اینکه ابهام کلام جناب حامد همچنان باقی است. اگر امکان دارد صریح بفرمایید رسیدن به تمام مصالح و مفاسد احکام دین برای بشر امروزی منطقا و عقلا محال است یا خیر؟
همان طور که می دانیم بشر امروزی از 1400 سال پیش بسیار پیشرفته شده است و در زمینه های متعددی علم گسترش پیدا کرده است که حقیقتا برای انسان صدر اسلام حیرت انگیز است. حال جای سوال حقیقتا هست که چرا بشر با این همه پیشرفتش هنوز نتوانسته بفهمد چرا گوشت خوک حرام است؟ یا شراب حرام است؟ در واقع سوال دیگری که در این وادی می توان به آن اشاره کرد این است که حکم دین در امور مبتلا به روز چیست؟ مگر نه این است که یافتن ضرر و زیان مسایل مبتلا به روز که در شریعت نیامده بر عهده همین علم تجربی ناقص گذاشته شده است؟ چگونه است که در زمینه مسایل مبتلا به 1400 سال پیش تلاش زیادی لازم است ولی در این زمینه همین قدر که به علم رایج زمانه عمل کنیم کافی است؟ بر همین اساس چرا نوشابه های
گاز دار یا چیپس و پفک نمکی حرام نیست؟ ولی گوشت خوک حرام است؟ این همه آدم در سراسر دنیا گوشت خوک و شراب مصرف می کنند و در ظاهر سالم تر از ما هم هستند.
یا همانطور که سرکار بی نظیر گفتند مگر در ترتیب وضو و غسل چه حقیقتی نهفته است که ما نمی توانیم به آن پی ببریم؟
مثال دیگری که قبلا به آن اشاره کردم را در اینجا می آورم شاید ما را در یافتن فلسفه احکام کمک کند :
حکم آمیزش در ماه مبارک رمضان ابتدا حرام در کل 30 شبانه روز بود. پیامبر ( شما بگویید خدا ) وقتی دید اعراب که میل به آمیزش بالایی دارند ( به دلیل گرم مزاجی و البته خرودن خوراکی هایی چون خرما و .. ) نمی توانستند به این حکم عمل کنند و خداوند این حکم را به حلیت آمیزش در شب های ماه مبارک تقلیل داد. خوب جای سوال این جاست که اگر حقیقتی ورای آمیزش در شب های ماه مبارک بود که ابتدا حرام بود پس چگونه بعدا حلال شد.
به اعتقاد بنده احکام شرعی اسلام اکثرا متناسب با استعداد و فرهنگ رایج اعراب صدر اسلام صادر شده است و هدف هم منضبط کردن کلیه اعمال اعراب بر اساس فرهنگ همان زمان بوده است. اگر در احکام زنان بنگرید به وضوح این مسئله را می یابید.
همچنین است که در شریعت اسلام در مورد طهارت و نجاست و احکام آمیزش فراوان آیه و حدیث داریم. چرا که تمایل اعراب در این زمینه بسیار بوده است.
و من الله توفیق

سلام.
برادرم، جناب شریعت عقلانی

شریعت عقلانی;403637 نوشت:
اگر امکان دارد صریح بفرمایید رسیدن به تمام مصالح و مفاسد احکام دین برای بشر امروزی منطقا و عقلا محال است یا خیر؟

همانطور که قبلا عرض شد با مجهز بودن عقل به ابزار مناسب، محال نیست.
موفق باشید.

1az313;403399 نوشت:
شما مطمئن هستید تمام دلایل عقلی مثال هایی که فرمودید همین است؟
یک روز بشر همین دلیل را هم نمی دانست، امروز شما به آن رسیده اید و ممکن است فردا دلایل دیگری برایش کشف شود.
آیا منصفانه است دلایلی را که تا به امروز به آنها رسیده ایم تنها علت اینگونه احکام بدانیم؟
به عنوان مثال این احتمال وجود دارد در آینده علم کشف کند که شستن ترتیبی بدن هنگام غسل منافعی برای انسان دارد.
نتیجه اینکه با فرض کشف دلایل احتمالی در آینده برای احکام، عاقلانه ترین کاری که می توان انجام داد، عمل کردن به آنها به همان ترتیبی است که ذکر شده.
و این عمل هیچ ضرری برای انسان نخواهد داشت، بلکه کمترین سودش جلوگیری از خطا های احتمالی است.

سلام

من در مورد مثالهایی که زدم تمام دلایل عقلی را ذکر نکردم و به عنوان نمونه چند مورد را ذکر کردم
البته ادعا هم ندارم که تمام دلایل عقلی را به ان رسیده ام
و این حرف شما هم صحیح است که با افزایش علم و دانش بشری ممکن است
تمام و یا اغلب دلایل احکام کشف شود

ولی جناب کارشناس به این مساله اعتقاد ندارد و معتقد است هرگز عقل به دلایل احکام پی نخواهد برد
و حرف من بیشتر مخالفت با این هرگز پی نبردن بود

موفق باشید

شریعت عقلانی;399448 نوشت:
چرا عقل می تواند اعتقادات و اخلاقیات را بر اساس عقل اثبات کند ولی قادر به کشف مصالح و مفاسد احکام نیست؟

باسلام مجدد خدمت شما دوست گرامی
در پاسخ به نقل قول های من چند نکته فرموده بودید که خدمت شما عرض میکنم.
1- همان طور که نوشته بودم اینها تجربیات من بود که دیده بودم و به درستی این روال اطمینان پیدا کرده بودم. و تنها نقل مطلب و تجربه ای بود که همه ما دیده ایم. و در سوالاتی که بر این مبنا از من پرسیدید من خودم مدعی صحت طرد عقل نشده بودم. بلکه گمان و اعتقادی که خودم در این چند وقت پیدا کرده ام را خواهم نوشت.

شریعت عقلانی;403579 نوشت:
در ضمن اگر این حرف شما درست باشد تمام تلاشهای فیلسوفان و متکلمان مسلمان چون علامه طباطبایی (ره) و شهید مطهری و .... عبث خواهد بود. هیچ عالم و فقیهی هم به این مسئله حکم نکرده است.

این موضوع که فقها اذعان دارند که ما دلیل احکام را درک نمیکنیم (و حکمت میگوئیم) با مثال هایی که از شراب و خوک زدید برایتان روشن شده است. اما شما نپذیرفتید که علمای ما در باب عقاید هم همین نظرو دارند. بعید میدونم کسی با چنین کلامی برخورد نکرده باشد. شاید شما به دلیل ترس از حجیت افتادن عقل میگید علمای ما عقل رو در عقاید قبول دارند. (معنای من از عقل آن عقلی نیست که با آن از حجاب هم دفاع میکنند بعد میگویند فقه دلیل ندارد حکمت دارد این همان عقلی است که شما را یک مرحله جلوتر درگیر میکند)

شریعت عقلانی;403579 نوشت:
اگر این حرف شما درست باشد تمام تلاشهای فیلسوفان و متکلمان مسلمان چون علامه طباطبایی (ره) و شهید مطهری و .... عبث خواهد بود.

dinshenasii;403188 نوشت:
لذا به ترتیب روال موضوع این طور شد: پرسش از آموزه (فقه)- استدلال یا توجیهات تحمیلی- ذکر عدم دلیل داشتن فقه و استناد به عقلانیت عقاید- پرسش از عقاید- استدلال یا توجیهات تحمیلی- ذکر عدم دلیل داشتن عقاید و ارجاع به عشق- بررسی مساله عشق و احساس.

خیر تلاش های این افراد عبث نیست. به روالی که در بالا نوشتم بنگرید. از نظر آنها چرا از اول به آخر ارجاع نمیدهند
چرا که اگر از اول بدون ترتیب به آخر روال یعنی احساس دینی رجوع دهیم ممکن است با رد این موضوع نزد او از دین خارج شود پس بهتر است مدام او را یک جبهه جلوتر درگیر ذهنی کنیم و با او در مرحله اول روال بحثی با آوردن دلیل و یا توجیهات تحمیلی و فرسایشی در باب مضرات یک موضوع فقهی مثل اعدام یا حجاب یا هر چیز داشته باشیم
آیا اگر یک مومن صرفا به خاطر عشق و احساس دین داشته باشد بهتر است یا به او چند استدلال کلامی را یاد دهیم تا با خود گمان کند اینها منطقی نیز هست. و در مرتبه بعد آیا اگر او فکر کند برای مسائل فقهی که او رعایت میکند دلائل علمی نیز وجود دارد ایمان و عمل او بازهم قوی تر خواهد بود(که در اینجا کارخانه ساخت دلیل به کار می افتد مثلا بگویند استمنا مضرات پزشکی بسیار شدیدی نیز دارد)

البته وقتی افراد به موضوع آخر برسند و درگیر مساله احساسشون بشن دو حالت پیش میاد یا بی دین میشوند این در صورتیه که در زندگی فرد ضعیفی نباشند و همین طور نیاز به دین نداشته باشن. یا بر مبنای مصالح و علائقی بر اساس همان احساس دیندار باقی خواهند ماند اما در اینصورت دینداریش صورت دیگری خواهد یافت فرد میداند افراد دیگری در جهان احساسات نیرومندتری از او نسبت به دینشان دارند و میداند در دین اوهم مثل ادیان دیگر اشکالات زیادی در آموزه های عملی یا اعتقادی آن به نظر دیگران میرسد و علمای ادیان برای توجیه این موارد در آن دین از انواع و اقسام مغالطات استفاده میکنند لذا دینی که او خواهد داشت به اصطلاح روشنفکرانه است منهای فقه مصطلح- منهای وجود نهادی به نام حوزه و روحانیت- منهای حکومت دینی- منهای جازمیت و افراطی‌گری- منهای نپذیرفتن تکثر ادیان و همین طور بیخدایان و همزیستی مسالمت آمیز با آنها و ........

یه نکته ای که بعد به ذهنم رسید این بود که نمیشه با ذکر یک یا چند مثال عقلانیت مجموع آموزه های عملی دین (فقه) رو زیر سوال برد(منظورم رکعات نماز نیست منظورم چیزایی که مستقلا میتونیم در موردش نظر بدیم که خوبه یا بده).
بیایم فرض بگیریم رویه کسی اینه که همیشه به شما حرفهای عقل پسندی زده باشه آیا اگه ندرتا حرف غیر منطقی بزنه حمل بر سفیه بودنش میکنیم(خیر) یا این که میگیم احتمالا متوجه یه چیزی شده که من نیستم. لذا بر خلاف اونی که ممکنه به یه فرد عادی بخندیم به حرف اون فرد نمیخندیم بلکه با ریزبینی و شک نگاه میکنیم. که متوجه چی بوده که من نشدم و احتیاط میکنیم و به اون موضوع عمل میکنیم؟
لذا به نظر من در صورت نادر بودن قابل چشم پوشی هستند و باید احتیاط کرد و گفت شاید وجهی داشته. در صورتی فرد میتونه آموزه های فقهی رو غیر عقلی بدونه که درصد بالایی از مواردی رو که میشه مستقلا نظر داد غیر عقلی بدونیم
مثلا 50 درصد کل مسائلی که عقل بتونه نظر بده؟ نظر دوستان چیه؟ گمان من اینه که این موارد نادر نیست و شایع هست. ولی بررسی آماری این موضوع کار مشکلی است نیاز به آگاهی از دانش های مختلف داره و شاید اقلا یک سال طول بکشه ولی مسئله جالبیه.

[="Palatino Linotype"][="Black"]

بی نظیر;403717 نوشت:
ولی جناب کارشناس به این مساله اعتقاد ندارد و معتقد است هرگز عقل به دلایل احکام پی نخواهد برد
و حرف من بیشتر مخالفت با این هرگز پی نبردن بود

سلام

در نقل قولی که از کارشناس محترم آورده بودید، ایشان فرمودند: این علم تنها در اختیار خداوند، پیامبر صلوات الله علیه و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین است و این مسأله به معنای این نیست که خداوند اراده نمی کند تا این علم به غیر پیامبر صلوات الله علیه و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین افاضه شود، همانطور که در زمان حیات ائمه سلام الله علیهم اجمعین بسیاری از این علوم در اختیار بعضی از انصار قرار می گرفت و انشاء الله در زمان حکومت امام عصر(عج) نیز بسیاری از این معما ها حل خواهد شد.
اصولاً بالا ترین مرتبه بندگی، اطاعت از فرامین و احکام خداوند بدون در نظر گرفتن دلایل عقلی است، چرا که هر انسان عاقلی با دانستن دلایل سودمند احکام به اجرای آنها با کمال میل تن می دهد.[/]

شریعت عقلانی;403637 نوشت:
حکم آمیزش در ماه مبارک رمضان ابتدا حرام در کل 30 شبانه روز بود. پیامبر ( شما بگویید خدا ) وقتی دید اعراب که میل به آمیزش بالایی دارند ( به دلیل گرم مزاجی و البته خرودن خوراکی هایی چون خرما و .. ) نمی توانستند به این حکم عمل کنند و خداوند این حکم را به حلیت آمیزش در شب های ماه مبارک تقلیل داد. خوب جای سوال این جاست که اگر حقیقتی ورای آمیزش در شب های ماه مبارک بود که ابتدا حرام بود پس چگونه بعدا حلال شد.

واقعا اینگونه بوده؟!!!!!
چرا پس از همون اول حلال نبوده و بعد از دیدن یک سری نتایج نیز خدا حلالش کرد؟مگر خدا به ذات همه آگاه نیست پس چطور است اول حرام و بعدش حلالش کرد؟؟؟؟؟چرا همون اول حلالش نکرد؟

موضوع قابل تاملی است
داستان یک دین باور مطابق آموزه های دینی ما اینگونه است:
در مرحله اول ، انواع و اقسام دین ها به عقل فردی هر شخص ارائه میشود. سپس این شخص بی دین به تعقل احکام عقیدتی یک دین (مثلا اسلام) را عقلانی می یابد. و اسلام میاورد البته بماند که همه میدانیم این بخش تعارف است! و سپس در مرحله دوم، عقل را به کناری وانهاده! و در مقام یک جاهل به احکام عملی دین، با مراجعه به فقیه و تقلید کورکورانه ازیشان ، رفتارها و اعمال جزئی زندگی اش را به عنوان یک انسان دین مدار تنظیم مینماید!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
حقیر نظر خودم را بیان می کنم.
این که عقل نمی تواند به مصالح و مفاسد احکام دین پی ببرد،بنده بعید می دانم واقعاً مبنایی داشته باشد در روایات و در قرآن.بلکه چون دیده شده که علت برخی از احکام معلوم نیست،برای حل این مسئله پاسخ داده شده است که ما اصلاً نمی توانیم علت احکام را بفهمیم.در حالی که بنده معتقدم علت احکام را می توان فهمید آن هم با کمک عقل.منتهی تلاش های زیادی در این رابطه نشده است.به خصوص که علت یابی احکام،نیازمند به یک دستگاه اعتقادی و اخلاقی اثبات شده است.یعنی ما باید ابتدا قضایای اعتقادی و اخلاقیمان را ثابت کنیم،سپس از آن به احکام فقهی برسیم.ولی ما هنوز نتوانسته ایم یک دستگاه دقیق اعتقادی و اخلاقی تشکیل دهیم.به همین دلیل نتیجه مورد نظر هنوز حاصل نشده است.
این هم که چرا مصالح و مفاسد برخی از احکام بیان نشده است،دلیلش می تواند این باشد که عقل انسان به هر حال باید نقشی داشته باشد.در فهم همین مصالح و مفاسد احکام و مسائل اعتقادی و اخلاقی است که انسان کم کم مراحل ایمان را طی می کند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

[="Palatino Linotype"][="Black"]

manmehdiam;404049 نوشت:
موضوع قابل تاملی است
داستان یک دین باور مطابق آموزه های دینی ما اینگونه است:
در مرحله اول ، انواع و اقسام دین ها به عقل فردی هر شخص ارائه میشود. سپس این شخص بی دین به تعقل احکام عقیدتی یک دین (مثلا اسلام) را عقلانی می یابد. و اسلام میاورد البته بماند که همه میدانیم این بخش تعارف است! و سپس در مرحله دوم، عقل را به کناری وانهاده! و در مقام یک جاهل به احکام عملی دین، با مراجعه به فقیه و تقلید کورکورانه ازیشان ، رفتارها و اعمال جزئی زندگی اش را به عنوان یک انسان دین مدار تنظیم مینماید!!!

سلام

خیر جناب مهدی
داستان یک دین باور مطابق آموزه های دینی ما اینگونه است:
در مرحله اول، پس از بررسی ادیان مختلف با استفاده از دلایل عقلی به حق بودن دین اسلام ایمان می آورد و ایمان وی نه تعارف است و نه احساس، بلکه از سر عقل است، و در مرحله دوم پس از اثبات حقیقت مذهبش به دستورات و احکام خدای خویش عمل می نماید، در این مرحله احکامی را که برایشان حجت عقلی می یابد با استواری و اطمینان قلبی عمل می نماید و احکامی را که عقل محدودش از درک حقیقت آنها عاجز است با نیت گردن نهادن فرمان خدای خویش عمل می کند.
این است داستان یک مسلمان حقیقی..[/]

dinshenasii;403821 نوشت:
همان طور که نوشته بودم اینها تجربیات من بود که دیده بودم و به درستی این روال اطمینان پیدا کرده بودم. و تنها نقل مطلب و تجربه ای بود که همه ما دیده ایم.

با سلام خدمت شما گرامی.
چرا اگر نتوانستیم در زمینه اعتقادات و باورهای دینی دلیل عقلانی داشته باشیم باید به عشق و احساس روی بیاوریم؟ و اگر به آن روی آوردیم چه دلیلی دارد که بگوییم مفاد دین اسلام و مذهب شیعه درست است و با این روش تمام ادیان با تمام احکامشان درست می تواند باشد. این طور نیست؟ و در ضمن با این روش چه دلیلی وجود دارد که به احکام صادر شده توسط فقها ملتزم باشیم. در این روش دین صرفا چه جنبه کاملا شخصی دارد و سخنان هیچ کسی برای ما حجت شرعی نخواهد بود. با این روش همان قدر که شما ا عشق و احساس به دین اسلام و احکام آن ملتزمید شخصی دیگری هم می تواند با همان عشق و احساس به آنها التزام نداشته باشد.
dinshenasii;403821 نوشت:
شاید شما به دلیل ترس از حجیت افتادن عقل میگید علمای ما عقل رو در عقاید قبول دارند.

خیر بنده از چیزی نمی ترسم. می توانید به نظرات خود آقایان رجوع کنید. ضمنا یکی از منابع صدور احکام در کنار قرآن و سنت عقل است.
البته بنده در کل با رویکرد عاشقانه دین مشکلی ندارم و آن را صحیح می دانم. این نگرش همان نگرش عارفانه است.
به قول مولانا :
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
منتها این رویکرد الزاماتی دارد که با بخشی از آنها در بالا اشاره شد. بحث در این زمینه خیلی مفصل است و ممکن است موضوع تاپیک را تحت الشعاع قرار دهد. اینکه فلسفه ادیان چیست و .... . همان طور که در پست اول بنده اشاره کردم یکی از پیش فرض های تاپیک این بوده که اعتقادات و اخلاقیات بر اساس اعتقادات شیعه باید مبنای عقلانی داشته باشد. حال اگر شما با پیش فرض تاپیک مخالفید می توانید در این زمینه موضوع دیگری ایجاد کنید و به این مسئله با رویکرد کلی تری بپردازید. بنده هم مشتاقانه منتظر ایجاد چنین موضوعی هستم و مطمئنا در آن مشارکت خواهم کرد.
و من الله توفیق

dinshenasii;403824 نوشت:
بیایم فرض بگیریم رویه کسی اینه که همیشه به شما حرفهای عقل پسندی زده باشه آیا اگه ندرتا حرف غیر منطقی بزنه حمل بر سفیه بودنش میکنیم(خیر) یا این که میگیم احتمالا متوجه یه چیزی شده که من نیستم. لذا بر خلاف اونی که ممکنه به یه فرد عادی بخندیم به حرف اون فرد نمیخندیم بلکه با ریزبینی و شک نگاه میکنیم. که متوجه چی بوده که من نشدم و احتیاط میکنیم و به اون موضوع عمل میکنیم؟
لذا به نظر من در صورت نادر بودن قابل چشم پوشی هستند و باید احتیاط کرد و گفت شاید وجهی داشته. در صورتی فرد میتونه آموزه های فقهی رو غیر عقلی بدونه که درصد بالایی از مواردی رو که میشه مستقلا نظر داد غیر عقلی بدونیم

برادر عزیز
ما نگفتیم احکامی که در دین هست غیر عقلانی است.
اتفاقا بنده به جرات می توانم بگویم تمام رویکرد دین در تمام احکامش کاملا عقلانی بوده است. منتها بحث سر این است که چرا نمیتوان به وجه عقلانی آنها رسید؟ مثلا همان دوستی که شما اشاره کردید اگر او را انسان عاقل و آگاهی بدانیم سعی می کنیم در سخنش تامل کنیم و مسلما بسیار محتمل است که به دلیل حرفی که زده پی ببریم. بگذارید مثالی بزنم :
مثلا در همان مسئله برده داری : به راحتی می توانیم در مجموع احکام برده داری به این نتیجه برسیم که اسلام سعی در حذف چنین فرهنگی داشته. احکامی هم که صادر کرده در حد ظرفیت اعراب همان زمان بوده و اتفاقا در همان زمان بر اساس فرهنگ قوم کاملا عقلانی بوده است و صرفا سعی در ایجاد یک انضباط اجتماعی بوده است. خوب می توان همان هدف را ( انضباط اجتماعی ) را پی گرفت و به ظاهر احکام که متناسب با همان روز بوده ملتزم نبود و از تمام استعداد ها و ابزارهای بشر امروز در ایجاد این انضباط استفاده کرد.
می بینید که هم می توان گفت که احکام اسلام عقلانی بوده و هم می توان به ظاهر آن ها ملتزم نبود.
کشف علت بسیاری از احکامی که دین صادر کرده به همین شیوه کاملا عملی است.
لذا به اعتقاد بنده روح حاکم در تمام احکام دین عقلانیت است. همین. فلسفه ادیان هم دعوت به همین عقلانیت است.
و من الله توفیق

1az313;403933 نوشت:
اصولاً بالا ترین مرتبه بندگی، اطاعت از فرامین و احکام خداوند بدون در نظر گرفتن دلایل عقلی است، چرا که هر انسان عاقلی با دانستن دلایل سودمند احکام به اجرای آنها با کمال میل تن می دهد.

با سلام.
با توجه به این که خداوند به لشکر و سرباز نیاز ندارد و به اجرای تعبدی احکامش هم توسط بندگانش نیاز ندارد لذا خداوند هدف اصلی اش از ارسال دین ساختن همان انسان عاقل است نه انسانی که در اعمالش عقلش را کنار گذارده و تعبدا رفتار کند.
اصولا کنار گذاشتن عقل انسان را بسیار مستعد در انحراف می کند.
و من الله توفیق

reza_i7;403937 نوشت:
واقعا اینگونه بوده؟!!!!!
چرا پس از همون اول حلال نبوده و بعد از دیدن یک سری نتایج نیز خدا حلالش کرد؟مگر خدا به ذات همه آگاه نیست پس چطور است اول حرام و بعدش حلالش کرد؟؟؟؟؟چرا همون اول حلالش نکرد؟

این حکم چیزی را اثبات می کند که در ظرفیت تاپیک نیست. می توانید به این لینک سری بزنید.

بن موسی;404064 نوشت:
این که عقل نمی تواند به مصالح و مفاسد احکام دین پی ببرد،بنده بعید می دانم واقعاً مبنایی داشته باشد در روایات و در قرآن.بلکه چون دیده شده که علت برخی از احکام معلوم نیست،برای حل این مسئله پاسخ داده شده است که ما اصلاً نمی توانیم علت احکام را بفهمیم.در حالی که بنده معتقدم علت احکام را می توان فهمید آن هم با کمک عقل.منتهی تلاش های زیادی در این رابطه نشده است.به خصوص که علت یابی احکام،نیازمند به یک دستگاه اعتقادی و اخلاقی اثبات شده است.یعنی ما باید ابتدا قضایای اعتقادی و اخلاقیمان را ثابت کنیم،سپس از آن به احکام فقهی برسیم.ولی ما هنوز نتوانسته ایم یک دستگاه دقیق اعتقادی و اخلاقی تشکیل دهیم.به همین دلیل نتیجه مورد نظر هنوز حاصل نشده است.

با سلام خدمت شما جناب بن موسی.
رسیدن عقل به مصالح و مفاسد احکام نتایجی را در بر دارد. مثلا می تواند با رسیدن به علت صدور حکمی خاص دیگر التزامی به آن حکم نداشته باشد و صرفا عملی انجام دهد که آن علت را تحت پوشش قرار دهد.
مثلا در مثالی که سرکار بی نظیر آوردند :
بی نظیر;403248 نوشت:
مثلا همین وضو علت عقلانیش طهارت و پاکی و یک نوع امادگی روحی و جسمی
برای شروع نمازه

اصل مطلب اینه که صورت شسته بشه
حالا بعضی ها می گن یک بار واجب دوبار مستحب و سه بار حرامه یا وضو باطله
عقل می گه این سه بار اب ریختن برای این هست که اب هدر نشه

یا غسل و می گن اول طرف راست بعد چپ بعد سر
از نظر حقیر علت این ترتیب کمبود اب در ان زمان و این روش برای اطمینان از شستن تمام قسمتهای بدن است
و لزومی نداره با دوشهای اب امروزه این ترتیب رعایت بشه بلکه می شه با اطمینان از رسیدن
اب به تمام بدن بدن را یکباره شست


می توان امروزه برای نماز دیگر وضو نگرفت چون دلیلش تمیزی و طهارت مادی بدن بوده است. بنده فکر نمی کنم علم هر چه قدر هم پیشرفت کند بتواند دلیل دیگری برای ترتیبی که در وضو و غسل وجود دارد بیابد. همین طور است نماز و روزه و ... .
بن موسی;404064 نوشت:
این هم که چرا مصالح و مفاسد برخی از احکام بیان نشده است،دلیلش می تواند این باشد که عقل انسان به هر حال باید نقشی داشته باشد.در فهم همین مصالح و مفاسد احکام و مسائل اعتقادی و اخلاقی است که انسان کم کم مراحل ایمان را طی می کند.

دلیل به اعتقاد بنده کاملا واضح است. در زمانی که صحابه سوال می پرسیدند علت بیان می شده و در زمانی که سوالی نمی پرسیدند علتی هم بیان نمی شده. شاید علت سوال نکردن صحابه در برخی احکام واضح بودن آن به لحاظ عقلانی نزد آنها بر اساس فرهنگ همان قوم بوده است.
و من الله توفیق

1az313;404074 نوشت:
در این مرحله احکامی را که برایشان حجت عقلی می یابد با استواری و اطمینان قلبی عمل می نماید

با سلام.
اگر حجت عقلی ای را برای برخی احکام پیدا کرد آیا دیگر دلیلی به التزام به آن حکم وجود دارد؟ او صرفا می تواند اعمالش را طوری انجام دهد که علت آن حکم را تحت پوشش قرار دهد. مثلا اگر اسلام گفته شراب حرام است و علتش این است که انسان مست می شود و از خود رفتارهایی صادر می شود که ممکن است به خود و جامعه اش آسیب بزند خوب می تواند با کنترل خوردن شراب و خوردن مقدار کمی از آن در هر وعده مانع از بروز اتفاقاتی باشد که در علت حکم نهفته بود. آیا این طور نیست؟
و من الله توفیق

1az313;403399 نوشت:
نتیجه اینکه با فرض کشف دلایل احتمالی در آینده برای احکام، عاقلانه ترین کاری که می توان انجام داد، عمل کردن به آنها به همان ترتیبی است که ذکر شده.
و این عمل هیچ ضرری برای انسان نخواهد داشت، بلکه کمترین سودش جلوگیری از خطا های احتمالی است.

با این استدلال التزام ما به احکام دین صرفا از روی احتما است نه یقین. درست است؟
حال اگر 50 درصد احتمال دارد که دلیلی داشته باشد 50 درصد هم احتمال دارد که دلیلی نداشته باشد. حال اگر با انجام آن دفع ضرر احتمالی می شود با انجام ندادن آن هم ضرر دیگری دفع می شود و آن وقت صرف کردن بی خودی برای اعمالی چون نماز و روزه و ... است که همانطور که گفتم 50 درصد احتمال دارد دلیل دیگری اضافه بر آنچه به ذهنمان رسیده است نداشته باشد. لذا شما با محروم کردن خود از خوردن شراب و ... و یا با فشار آوردن به خود در روزه داری و ... ضررهایی را که همانا از دست دادن لذت برخی اعمال و گذراندن عمر خود به بطالت است عایدتان می شود.
و من الله توفیق

1az313;404074 نوشت:
در مرحله اول، پس از بررسی ادیان مختلف با استفاده از دلایل عقلی به حق بودن دین اسلام ایمان می آورد و ایمان وی نه تعارف است و نه احساس، بلکه از سر عقل است،

پس با صرفنظر از استثناها ، چگونه است که ما در ایران با دلایل عقلی به اسلام شیعی مبتنی بر ولایت فقیه مبتنی بر فقه اثنی عشری مبتنی بر......رسیدیم
با همان دلایل عقلی کسی در عربستان به اسلام ...تسنن مبتنی بر وهابیت....میرسد
با همان دلایل عقلی کسی در چین رسیدهاست به بودایی مبتنی بر.......
با همان دلایل عقلی کسی در آمریکا رسیده است به مسیحیت کاتولیک فلان فلان .....؟؟؟؟

در حالی که گزاره های عقلی یک جواب واحد دارد. مگر ندارد؟ گزاره 2+2=4 یک گزاره عقلی درست است که ساکنین ایران و سویس و آلمان و ....همه یک نتیجه میگیرند...
پس تعارف نفرمایید! میبینید که مرحله اول فقط تعارف است که گفته باشیم ما به حجت عقلی هم بها میدهیم.

1az313;404074 نوشت:
در مرحله دوم پس از اثبات حقیقت مذهبش به دستورات و احکام خدای خویش عمل می نماید، در این مرحله احکامی را که برایشان حجت عقلی می یابد با استواری و اطمینان قلبی عمل می نماید و احکامی را که عقل محدودش از درک حقیقت آنها عاجز است با نیت گردن نهادن فرمان خدای خویش عمل می کند.


توجه بفرمایید احکامی که برایشان دلیل عقلی داشته باشید ارتباطی با دین ندارد. مساله فقط احکامی است که صرفا فقط حکم دینی است. حتی التزام اخلاقی داشتن هم نیازی به حکم دین ندارد. مثلا در هیچ جامعه ای دزدی ، دروغگویی و تجاوز اعمال نیک شمرده نمیشود. همگی به عقل میدانند که اینها امور غیر اخلاقی است. نیازی نیست که دین گفته باشد که از دزدی احتراز کنید.

بنابراین در دایره دین باوری،شما فقط ملزم به اجرای احکامی میشوید که با نیت گردن نهادن به فرمان دین یا خدای دین عمل میکنید و هیچ حجت عقلی هم برایش ندارید.

دقت کنید وقتی شما ملزم به انجام اعمال دین هستید چه حجت عقلی باشد چه نباشید چه نیازی به عقل دارید؟ یعنی از عقل به قول شما فقط برای- استواری و اطمینان قلبی - استفاده میکنید ؟!!!! چه کاریه؟

شریعت عقلانی;404220 نوشت:
اگر حجت عقلی ای را برای برخی احکام پیدا کرد آیا دیگر دلیلی به التزام به آن حکم وجود دارد؟ او صرفا می تواند اعمالش را طوری انجام دهد که علت آن حکم را تحت پوشش قرار دهد. مثلا اگر اسلام گفته شراب حرام است و علتش این است که انسان مست می شود و از خود رفتارهایی صادر می شود که ممکن است به خود و جامعه اش آسیب بزند خوب می تواند با کنترل خوردن شراب و خوردن مقدار کمی از آن در هر وعده مانع از بروز اتفاقاتی باشد که در علت حکم نهفته بود. آیا این طور نیست؟

به نظر مخلص دقیقا دلیل اینکه در احکام دین عدم حجیت عقلانی بیان شده همین است! شاید دلیل فربه شدن فقاهت هم همین باشد .
یعنی اگر حجت عقلی دلیل انجام حکمی باشد ، التزام به آن حکم از بین میرود. و اگر این مساله را به تمام احکام تعمیم دهیم ، التزام عمل به همه احکام دین از بین میرود! آنوقت شما دیگر انسان دیندار ندارید. فقط یک انسان عاقل دارید!

IMAGE(<img src="http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/27167/1_1122.jpg" alt="" class="bb-image" />)

بدون شرح !!!

شریعت عقلانی;403590 نوشت:
مثلا موضوع اصلی حرمت شراب مست کنندگی آن است. فلذا اگر به قدری انسان بخورد که مست نشود حرام نیست. یا مثلا موضوع اصلی حرمت گوشت خوک برخی میکروب ها بوده که در گذشته بوسیله ابزارهای بشری قابل حذف نبودند و امروزه می توان با حذف آنها از گوشت خوک استفاده کرد و قس علی هذا.
و من الله توفیق

سلام

دوست گرامی در مورد شراب من می دونم حتی مقدار کمتر از مست کنندگیش
بازم اثر گذار است
من دیدم کسانی رو که به مقدار خیلی کم خوردند و مست نشدند ولی یا خواب الوده شدند
یا سرخوش
این نشون می ده کمش هم بر سیستم عصبی اثر گذاره
و کسی که با مقدار خوردن کمش حتی یک راحتی عصبی جزیی رو تجربه کنه با ادمه این روند
این مقدار کم اثرش از بین می ره مجبوره مقدارشو زیاد کنه
و اگر این روند ادامه پیدا کنه معتاد و به حد مست شدن می رسه
پس منع کلیش از نظر من عقلانی است

موفق باشید

شریعت عقلانی;404218 نوشت:
با سلام خدمت شما جناب بن موسی.
رسیدن عقل به مصالح و مفاسد احکام نتایجی را در بر دارد. مثلا می تواند با رسیدن به علت صدور حکمی خاص دیگر التزامی به آن حکم نداشته باشد و صرفا عملی انجام دهد که آن علت را تحت پوشش قرار دهد.
مثلا در مثالی که سرکار بی نظیر آوردند :

شریعت عقلانی;404218 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط بی نظیر نمایش پست ها
مثلا همین وضو علت عقلانیش طهارت و پاکی و یک نوع امادگی روحی و جسمی
برای شروع نمازه

اصل مطلب اینه که صورت شسته بشه
حالا بعضی ها می گن یک بار واجب دوبار مستحب و سه بار حرامه یا وضو باطله
عقل می گه این سه بار اب ریختن برای این هست که اب هدر نشه

یا غسل و می گن اول طرف راست بعد چپ بعد سر
از نظر حقیر علت این ترتیب کمبود اب در ان زمان و این روش برای اطمینان از شستن تمام قسمتهای بدن است
و لزومی نداره با دوشهای اب امروزه این ترتیب رعایت بشه بلکه می شه با اطمینان از رسیدن
اب به تمام بدن بدن را یکباره شست

شریعت عقلانی;404218 نوشت:
می توان امروزه برای نماز دیگر وضو نگرفت چون دلیلش تمیزی و طهارت مادی بدن بوده است. بنده فکر نمی کنم علم هر چه قدر هم پیشرفت کند بتواند دلیل دیگری برای ترتیبی که در وضو و غسل وجود دارد بیابد. همین طور است نماز و روزه و ...

سلام خدمت جناب شریعت

با ابن حرفتون مخالفم

و وضو گرفتن و اگر چه بخاطر طهارت و پاکیزگی گفتم ولی نمی توان برای خواندن نماز باز هم به دلایل علمی
و عقلی وضو نگرفت

مثال می زنم ایا شما انقدر دستتونو تمیز می دونید که بگید قبل از خوردن غذا لازم نیست دستمونو بشوریم
بلکه هر چقدر تمیز باشه بازم تاکید بر این است که حتما قبل از غذا خوردن دستتو تو بشورید

این دقیقا برای نماز درسته

در ضمن بعضی الو دگیها روحی و روانیست که با نظافت معمولی از بین نمی ره
بلکه فقط با ابی که به قصد نماز و به قصد عبادت خدا روی بده ریخته می شه از بین می ره

فکر و نیت انسان امروزه ثابت شده که اثر زیادی بر جهان ماده می گذارد

پس ابی که با نیت و قصد قربت خدا روی بدن ریخته بشه
الودگیهایی رو از بین می بره که در حالت عادی از بین نمی ره

موفق باشید

شریعت عقلانی;404209 نوشت:
با توجه به این که خداوند به لشکر و سرباز نیاز ندارد و به اجرای تعبدی احکامش هم توسط بندگانش نیاز ندارد لذا خداوند هدف اصلی اش از ارسال دین ساختن همان انسان عاقل است نه انسانی که در اعمالش عقلش را کنار گذارده و تعبدا رفتار کند.
اصولا کنار گذاشتن عقل انسان را بسیار مستعد در انحراف می کند.

رفتار تعبدی الزاما رفتار غیر عقلانی نیست.بستگی دارد انسان نسبت به چه کسی و چه چیزی تعبدا عمل کند.وقتی عقل به تعبد از الله حکم میکند این تعبد عین عقلانیت است.
البته باید توجه کرد که امکان تضاد عقل و دین وجود ندارد اما اگر جایی عقل تصور میکند که ناتوان در درک فلسفه ی احکام و فروعات دین است این ناشی از نقصان عقل است.یا به بیان بهتر نقصان اطلاعات رسیده به عقل.چون دانش و اطلاعات ما نسبت به خودمون و محیط پیرامون ما کامل نیست و البته اکثر ما نتوانستیم بر قوای شهوانیه و غضبیه غلبه کنیم در نتیجه این دو عامل باعث میشود که عقل ما در تشخیص دچار خطا بشود.در نتیجه طبیعی است که در همه ی جزییات نشود به تشخیص عقل به تنهایی اعتماد کرد.

البته اگر عقل قادر به تشخیص کامل اینها بود و هیچ خطایی در تشخیص ان راه نداشت دیگر نیازی به وجود دین نبود که حالا بخواهیم این سوال رو(سوال تاپیک رو) بپرسیم...!

manmehdiam;404289 نوشت:
به نظر مخلص دقیقا دلیل اینکه در احکام دین عدم حجیت عقلانی بیان شده همین است! شاید دلیل فربه شدن فقاهت هم همین باشد .
یعنی اگر حجت عقلی دلیل انجام حکمی باشد ، التزام به آن حکم از بین میرود. و اگر این مساله را به تمام احکام تعمیم دهیم ، التزام عمل به همه احکام دین از بین میرود! آنوقت شما دیگر انسان دیندار ندارید. فقط یک انسان عاقل دارید!

با سلام خدمت شما دوست عزیز و ممنون بابت مطالب ارزشمند شما.
مطالب شما مورد تایید بنده هم هست غیر از آخری. در واقع مسئله اینجاست که شما چه تعریفی از دین داشته باشید و فلسفه دین را چه بدانید؟
اگر فلسفه دین استفاده صحیح از عقل سلیم باشد و در واقع دعوت اصلی دین را دعوت به عقلانیت بدانید و قایل به این باشید که تمام احکام دین عقلانی است و در چهارچوب عقل و البته فرهنگ زمان خود نازل شده است دیگر فرقی بین انسان عاقل و دیندار وجود ندارد. در واقع هدف دین از ساختن انسان متدین در حقیقت ساختن انسان عاقل است.
و من الله توفیق

بی نظیر;404449 نوشت:
دوست گرامی در مورد شراب من می دونم حتی مقدار کمتر از مست کنندگیش
بازم اثر گذار است
من دیدم کسانی رو که به مقدار خیلی کم خوردند و مست نشدند ولی یا خواب الوده شدند
یا سرخوش
این نشون می ده کمش هم بر سیستم عصبی اثر گذاره
و کسی که با مقدار خوردن کمش حتی یک راحتی عصبی جزیی رو تجربه کنه با ادمه این روند
این مقدار کم اثرش از بین می ره مجبوره مقدارشو زیاد کنه
و اگر این روند ادامه پیدا کنه معتاد و به حد مست شدن می رسه
پس منع کلیش از نظر من عقلانی است

با سلام خدمت شما سرکار بی نظیر.
می دانید که در بسیاری جلسات و نشست های کلان بین سران کشورها مشروب سرو می شود. سران آنها هم از آن میل می کنند منتها با کنترل. نه مست می شوند و نه حالت غیر عادی به آنها دست می دهد و نه عقل آنها زایل می گردد. اتفاقا در برخی موارد می توان آنها را عاقل تر هم دانست. اینطور نیست؟
در ضمن از کجا می دانید نوشابه های گازدار و چیپس و پفک نمکی این ضررها را ندارد؟ پس می توان ضرر شراب را به همان اندازه ضررهای موادی مانند نوشابه و چیپس و پفک و ... دانست.
و من الله توفیق

بی نظیر;404459 نوشت:
و وضو گرفتن و اگر چه بخاطر طهارت و پاکیزگی گفتم ولی نمی توان برای خواندن نماز باز هم به دلایل علمی
و عقلی وضو نگرفت

مثال می زنم ایا شما انقدر دستتونو تمیز می دونید که بگید قبل از خوردن غذا لازم نیست دستمونو بشوریم
بلکه هر چقدر تمیز باشه بازم تاکید بر این است که حتما قبل از غذا خوردن دستتو تو بشورید

این دقیقا برای نماز درسته


با سلام مجدد.
بستگی به این داره که چقدر انسان وسواسی باشی. خیلیها اگه دستشون تمیز بدونن دیگه برای غذا دستشون رو نمی شورن.
مثلا برای نماز اگر شما از حمام خارج شوید بدون اینکه وضو داشته باشید می توانید نماز بخوانید؟ در حالیکه نه تنها دست ها و پاها شسته شده که تمام بدن با صابون و مواد شوینده پاک شده است؟

بی نظیر;404459 نوشت:
در ضمن بعضی الو دگیها روحی و روانیست که با نظافت معمولی از بین نمی ره
بلکه فقط با ابی که به قصد نماز و به قصد عبادت خدا روی بده ریخته می شه از بین می ره

فکر و نیت انسان امروزه ثابت شده که اثر زیادی بر جهان ماده می گذارد

پس ابی که با نیت و قصد قربت خدا روی بدن ریخته بشه
الودگیهایی رو از بین می بره که در حالت عادی از بین نمی ره


با این سخن شما کاملا موافقم. خیلی از اثراتی که ما با اعمال دینیمان حس می کنیم در حقیقت تلقینی است. قدرت باور و تلقین انسان بسیار قوی است و در واقع همه کاره است. همین قدرت تلقین و باور انسان هست که گاهی انسان را شفا می دهد ولی ما به اشتباه آن را به امام رضا (ع) نسبت می دهیم.
در سفری که به خانه خدا داشتم همسرم گفت اینجا چقدر محیط معنوی هست و حس معنوی به انسان می دهد ولی من چنین حسی نداشتم. همسرم نمی دانست که این حس معنوی منشا درونی دارد نه بیرونی. در حقیقت احساس معنویت و پاکی روح ناشی از انجام احکام دین تلقینی است. باورهای مذهبی چون از کودکی با گوشت و پوست ما مخلوط شده است باعث شده قدرت تلقین ما در این حوزه عمل کند. می توانست این باورها چیز دیگری باشد و ما در محیط دیگری به دنیا آمده باشیم و مثلا با افرادی چون مادر ترزا آشنا باشیم و آنقدر از او درخواست شفا کنیم که شفا یابیم.
قدرت باور انسان به حدی است که وقتی شخصی را هیپتونیزم کردند و روی دست او یخ گذاشتند و به او گفتند این آهن گداخته است دست او تاول زد. ضمیر ناخودآگاه انسانها که بسیاری از متخصصان روانشناسی از طریق تبلیغات سعی در تصرف آن دارند همین قدرت باور انسان است. در حقیقت با اعمالی سعی در رسیدن به نقطه ای از بدن انسان دارند که فرامین صادر می گردد. به طوری که خودمان هم متوجه نمی شویم.
لذا در خود اعمال و احکام دین حقیقتی نهفته نیست. بلکه باور ماست که همه کار می کند. نه خود اعمال دینی ما.
و من الله توفیق

هارب;404549 نوشت:
البته اگر عقل قادر به تشخیص کامل اینها بود و هیچ خطایی در تشخیص ان راه نداشت دیگر نیازی به وجود دین نبود که حالا بخواهیم این سوال رو(سوال تاپیک رو) بپرسیم...!

با سلام. خوب مسلما عقل اعراب آن زمان قدرت تشخیص علت احکام را نداشته است. آن هم به دلیل این بوده که علوم تجربی اینقدر پیشرفت نکرده بود. حال که این علوم پیشرفت کرده و به علت احکام دست پیدا کرده است دیگر نیازی به دین در این حوزه ها ( حوزه های علوم تجربی ) ندارد. حوزه هایی که به امور دنیایی انسان مربوط است. برای همین هم هست که نبوت ختم شد. ولی هنوز دین در حوزه معنا حرف برای گفتن دارد. معارف بلندی در دین وجود دارد که می تواند انسان را به یک انسان معنوی تبدیل کند.
و من الله توفیق

[="Palatino Linotype"][="Black"]

شریعت عقلانی;404209 نوشت:
با سلام.
با توجه به این که خداوند به لشکر و سرباز نیاز ندارد و به اجرای تعبدی احکامش هم توسط بندگانش نیاز ندارد لذا خداوند هدف اصلی اش از ارسال دین ساختن همان انسان عاقل است نه انسانی که در اعمالش عقلش را کنار گذارده و تعبدا رفتار کند.
اصولا کنار گذاشتن عقل انسان را بسیار مستعد در انحراف می کند.

علیک سلام

دوست عزیزم دقت بفرمایید، هدف خداوند از خلقت انسان با توجه به کلام قرآن عبادت و بندگیست.
و کسی مدعی کنار گذاشتن عقل در انتخاب متد بندگی نیست، بلکه عالمان دینی متفق القول بر این باورند که اطاعت بی چون و چرا و تقلیدی در اصول دین حرام است.
بنده هم با نظر شما موافقم، که کنار گذاشتن عقل زمینه انحرافات است.

شریعت عقلانی;404222 نوشت:
با این استدلال التزام ما به احکام دین صرفا از روی احتمال است نه یقین. درست است؟

خیر
با توجه به نظر عالمان دینی در مورد حرام بودن تقلید در اصول دین، به این نتیجه می رسیم که در انتخاب نوع مذهب می بایست از طریق دلایل عقلی به یقین برسیم.
حال زمانی که با استفاده از عقل خویش به حق بودن مذهبی پی بردیم، دیگر نمی توانیم احکام آن مذهب را به علت عدم وجود دلایل عقلی، آن هم برای عده ای، زیر سؤال ببریم، مگر اینکه کل مذهب را از پایه و اساس غیر عقلانی بدانیم، که این با انتخاب اولیه در تناقض است.

در مورد دو مثال شما، شراب و وضو در زیر توضیح می دهم:

شریعت عقلانی;404220 نوشت:
اگر حجت عقلی ای را برای برخی احکام پیدا کرد آیا دیگر دلیلی به التزام به آن حکم وجود دارد؟ او صرفا می تواند اعمالش را طوری انجام دهد که علت آن حکم را تحت پوشش قرار دهد. مثلا اگر اسلام گفته شراب حرام است و علتش این است که انسان مست می شود و از خود رفتارهایی صادر می شود که ممکن است به خود و جامعه اش آسیب بزند خوب می تواند با کنترل خوردن شراب و خوردن مقدار کمی از آن در هر وعده مانع از بروز اتفاقاتی باشد که در علت حکم نهفته بود. آیا این طور نیست؟

با توجه به نص صریح قرآن شراب مصالحی دارد ولی از آنجایی که مفاسدش بیشتر است، خداوند شرب آن را حرام نموده.
حال در اینجا سؤالاتی مطرح می شود:
اگر شرب خمر فایده هایی برای انسان دارد، چرا خداوند نفرمود که در صورت عدم مفسده حلال است؟ مانند برخی از احکام (به عنوان مثال نگاه کردن مرد به دختر نابالغ، که در صورت احتمال مفسده حرام است)
و یا چرا روش های جلوگیری از مفاسدش را به انسان نیاموخت؟
و یا چرا نفرمود به دنبال راهی برای از بین بردن مفسده آن باشید تا از مصالحش بی نسیب نمانید؟
پاسخ همه این سؤالات تنها یک بیان صریح و قاطع است:
هیچ راهی برای در امان ماندن از مفاسد و مضرات شرب خمر وجود ندارد.
شریعت عقلانی;404218 نوشت:
می توان امروزه برای نماز دیگر وضو نگرفت چون دلیلش تمیزی و طهارت مادی بدن بوده است. بنده فکر نمی کنم علم هر چه قدر هم پیشرفت کند بتواند دلیل دیگری برای ترتیبی که در وضو و غسل وجود دارد بیابد. همین طور است نماز و روزه و ... .

شما که با قاطعیت تنها دلیل وضو گرفتن را طهارت و پاکیزگی می دانید، ممکن است بفرمایید پس چه لزومی به ترتیبی بودن آن می باشد؟ تا جایی که اگر این ترتیب از بین برود، اصل وضو صحیح نیست.
چرا اگر به اندازه سر سوزنی از محل وضو خشک بماند وضو اشکال دارد؟
مگر با خشک ماندن نقطه ای از بدن پاکیزگی میسر نمی شود؟
اصلاً مگر یک مشت آب، از آرنج تا نوک انگشتان را پاکیزه می کند؟
آیا پاسخ، غیر از این است که مطمئناً نکات ظریف و دقیقی در طریقه وضو گرفتن نهفته است؟
شریعت عقلانی;404222 نوشت:
حال اگر 50 درصد احتمال دارد که دلیلی داشته باشد 50 درصد هم احتمال دارد که دلیلی نداشته باشد. حال اگر با انجام آن دفع ضرر احتمالی می شود با انجام ندادن آن هم ضرر دیگری دفع می شود و آن وقت صرف کردن بی خودی برای اعمالی چون نماز و روزه و ... است که همانطور که گفتم 50 درصد احتمال دارد دلیل دیگری اضافه بر آنچه به ذهنمان رسیده است نداشته باشد. لذا شما با محروم کردن خود از خوردن شراب و ... و یا با فشار آوردن به خود در روزه داری و ... ضررهایی را که همانا از دست دادن لذت برخی اعمال و گذراندن عمر خود به بطالت است عایدتان می شود.

رد کردن احکام و بی اساس دانستن آنها یک مطلب است و سؤال از چرایی و دلایل عقلی آنها مطلب دیگری است.
اگر شما قصد باطل کردن احکام از ریشه را دارید، نمی توانید از چرایی آنها و دلایل عقلیشان سؤال کنید، چرا که در واقع اصل دین را نپذیرفته اید.
اما اگر اصل دین را قبول دارید و سؤالتان در باره علت احکام است، باید عرض کنم نمی توانید احکام دین را غیر عقلانی بدانید، چرا که اصل آن را با عقل پذیرفته اید.
در مورد مثال وضو، اگر به این نتیجه رسیدید که تنها علت این دستور حفظ طهارت و پاکیزگیست، به دنبال جایگزین کردن روشی برای پاکی خود هستید.
حال در مورد نماز و روزه ابتدا بفرمایید علت آنها چیست و سپس به دنبال جایگزینی برای آنها باشید.
اینکه بدون دلیل موجه عقلی، انجام چنین دستوراتی را بطالت بدانید، با فرض قبول اصل دین، سخنی بی پایه و اساس است.[/]

1az313;404773 نوشت:
دوست عزیزم دقت بفرمایید، هدف خداوند از خلقت انسان با توجه به کلام قرآن عبادت و بندگیست.

شرط لازم برای عبادت و بندگی داشتن عقل و اختیار لازم برای استفاده از آن است. هدف اصلی خداوند هم هدایت انسان در مسیری است که بتواند بدرستی از عقلش استفاده کند تا بهتر بتواند بندگی خدا را بنماید.
1az313;404773 نوشت:
حال زمانی که با استفاده از عقل خویش به حق بودن مذهبی پی بردیم، دیگر نمی توانیم احکام آن مذهب را به علت عدم وجود دلایل عقلی، آن هم برای عده ای، زیر سؤال ببریم، مگر اینکه کل مذهب را از پایه و اساس غیر عقلانی بدانیم، که این با انتخاب اولیه در تناقض است.

بنده هیچ وقت نگفتم احکام دین بدون دلیل است. بلکه عرض شد دلایلی دارد که عقل انسان می تواند به آنها پی ببرد. لذا کل مذهب از پایه و اساس غیر عقلانی نیست.
1az313;404773 نوشت:
اگر شرب خمر فایده هایی برای انسان دارد، چرا خداوند نفرمود که در صورت عدم مفسده حلال است؟ مانند برخی از احکام (به عنوان مثال نگاه کردن مرد به دختر نابالغ، که در صورت احتمال مفسده حرام است)
و یا چرا روش های جلوگیری از مفاسدش را به انسان نیاموخت؟
و یا چرا نفرمود به دنبال راهی برای از بین بردن مفسده آن باشید تا از مصالحش بی نسیب نمانید؟

البته چراهای بسیاری دیگری هم وجود دارد که در این لینک به طور مفصل به آن پرداخته و می پردازیم.
اینکه دلایل بسیاری احکام را خداوند نگفته دلیلش می تواند این باشد که در ظرفیت اعراب آن زمان نبوده است. خداوند بر اساس علم زمانه دستوراتی داده است.بالاخره مخاطب اصلی ظاهر کلمات قرآن اعراب آن زمان بوده اند. خداوند هم می دانسته که آنها آنقدر علم ندارند که به مفسده اش پی ببرند لذا مطلقا حرام اعلامش کرد.
1az313;404773 نوشت:
شما که با قاطعیت تنها دلیل وضو گرفتن را طهارت و پاکیزگی می دانید، ممکن است بفرمایید پس چه لزومی به ترتیبی بودن آن می باشد؟ تا جایی که اگر این ترتیب از بین برود، اصل وضو صحیح نیست.
چرا اگر به اندازه سر سوزنی از محل وضو خشک بماند وضو اشکال دارد؟
مگر با خشک ماندن نقطه ای از بدن پاکیزگی میسر نمی شود؟
اصلاً مگر یک مشت آب، از آرنج تا نوک انگشتان را پاکیزه می کند؟
آیا پاسخ، غیر از این است که مطمئناً نکات ظریف و دقیقی در طریقه وضو گرفتن نهفته است؟

هدف خداوند ارایه انضباطی در طهارت بود آنهم متناسب با ظرفیت زمانه پیامبر که کسی برای طهارت خود نظر شخصی ندهد و یک حداقلی را رعایت کند. مثلا اینکه گفتند برای مسح نیازی به خیس کردن مجدد دست ها نیست به خاطر صرفه جویی بوده یا اینکه ابتدا صورت را بشویید بوجود آمدن نشاطی بوده که برای فرد حاصل شود و در طهارت خود دقت نماید و یا اینکه ابتدا دست راست و بعد چپ را بشویید شاید نمادیین بوده که راستی بر بدی پیروز است و .... .
البته اینها نظر شخصی بنده است و اصراری بر آنها ندارم.
1az313;404773 نوشت:
رد کردن احکام و بی اساس دانستن آنها یک مطلب است و سؤال از چرایی و دلایل عقلی آنها مطلب دیگری است.

بنده احکام دین را بی اساس ندانستم. بلکه آنها را عقلانی می دانم ولی معتقدم می توان به دلایل آنها پی برد.
1az313;404773 نوشت:
اگر شما قصد باطل کردن احکام از ریشه را دارید، نمی توانید از چرایی آنها و دلایل عقلیشان سؤال کنید، چرا که در واقع اصل دین را نپذیرفته اید.

خیر بنده چنین قصدی ندارم.
1az313;404773 نوشت:
اما اگر اصل دین را قبول دارید و سؤالتان در باره علت احکام است، باید عرض کنم نمی توانید احکام دین را غیر عقلانی بدانید، چرا که اصل آن را با عقل پذیرفته اید.

بنده آنها را غیر عقلانی ندانستم.
1az313;404773 نوشت:
حال در مورد نماز و روزه ابتدا بفرمایید علت آنها چیست و سپس به دنبال جایگزینی برای آنها باشید.

نماز نتیجه تجربیات پیامبر بوده که توانسته از طریق آن به عالم بالا متصل شود. خوب پیامبر هم این تجربه خود را با امت خویش در میان گذاشت. چه ایرادی دارد. حال اگر شخصی توانست به انحای دیگر این اتصال را برقرار کند آن می شود نمازش.
می گویند وقتی مولانا و جمعی از دوستانش در حال سماع بودند شخصی بر آنها وارد شد و گفت بس است موقع نماز است. مولانا مخالفت کرد و گفت این خود نمازی دیگری است. ( شاید با اندکی تفاوت باشد وی مضمون کلی اش همین بود. )
روزه هم که جزو احکام امضایی بود و از قبل در بین مردم وجود داشت. شاید پیامبر نظم و انضباطی دیگر را بر آن وارد ساخت.
و من الله توفیق

با سلام جناب آقای شریعت
رویه که شما در فقه پیش گرفته اید جالب است و همان حالتی بود که من در پست شماره 25 نوشتم. که فرد دین معتدلی از لحاظ عقاید یا فقه خواهد داشت هرچند همین هم اختیاری است و میتواند بیدین باشد.
آیا شما چنین رویکردی را در زمینه عقاید هم خواهید داشت؟ یعنی اگر عقل شما به آموزه ای از آموزه های اعتقادی بر خلاف رویه موجود حکم دهد آن را خواهید پذیرفت؟ مثلا اگر احساس کردید در یک زمینه اعتقادی نظری از غیر از رویه موجود صحیح است چکار میکنید مثلا اگر به این نتیجه رسیدید که توسل به امامزادگان عقلی نیست یا نمیتوان اعجاز قرآن را اثبات کرد؟ در این زمینه ها حرف موجود را تکرار خواهید کرد یا مثل بحث شراب و خوک سخن خواهید گفت؟

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر همه‌ی بزرگانی که در اینجا دیدگاه‌های پرباری گذاشته‌اند :Gol:


*****

هارب;404549 نوشت:

البته اگر عقل قادر به تشخیص کامل اینها بود و هیچ خطایی در تشخیص ان راه نداشت دیگر نیازی به وجود دین نبود که حالا بخواهیم این سوال رو(سوال تاپیک رو) بپرسیم...!

کیش‌های خدایی، همچون اسلام، قانون‌های درست زندگی کردن را بیان می‌کنند که آن قانون‌ها باید توسط یک دانشمندی که دانش بسیار بالایی دارد، گفته شود که آن دانشمند، خداست.

قانون‌های راهنمایی و رانندگی، برای بهتر زندگی کردن است و این قانون‌ها، توسط آدم‌های دانشمندی گفته می‌شوند.

همه‌ی آدم‌ها، خود می‌دانند که باید کمربند ببندند یا زیاد تند نروند و «همه‌ی» این قانون‌ها را هرکسی با خرد خود به آسانی درمی‌یابد.

پس اگر خرد همه‌ی مردم دلیل هستی قانون‌های راهنمایی و رانندگی را در می‌یابد، نمی‌توان گفت که دیگر چنین قانونی (دین) نباید باشد چون هرکسی می‌داند که درست و نادرست چیست.

این قانون‌ها باید باشند زیرا در آغاز آدمیان هیچ نمی‌دانند و از این قانون‌ها ناآگاه هستند. اما پس از بیان کردن آن‌ها، همگی می‌توانند با خرد خود درستی آن‌را دریابند و بر پایه‌ی آن قانون‌ها، رفتار کنند.

اما اگر قانونی بیاید بگوید: «در سرپایینی با دنده عقب برانید» و هیچ دلیلی هم برای آن نگوید، کسی آنرا انجام نمی‌دهد چون دلیل آن‌را نمی‌داند و همچنین آنرا در برابر خرد و منطق می‌بیند.

هنگامی هم که کسی می‌گوید «موسیقی یا شطرنج» حرام است و هیچ دلیلی برای آن نمی‌گوید نیز چنین است و کسی به آن سخن گوش نمی‌دهد چون هر آدمی با گوش کردن موسیقی، احساس آرامش می‌کند و هرکسی پس از بازی شطرنج، احساس خوبی را می‌چشد و اینکه کسی این‌ها را ناروا بداند، سخنی در برابر منطق گفته است که باید دلیلی برای سخن خود بیاورد.



اما چنین دلیل‌هایی دیده نمی‌شود.

موضوع قفل شده است