کسب همراهی والدین در امر ازدواج

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کسب همراهی والدین در امر ازدواج

سلام علیکم
معذرت می خوام که تازه از ره رسیده ام و با موضوعاتی که قبلا درموردش بحث شده آشنانیستم لذا شاید سوالم تکراری باشد .
سال دوم الهیات و گرایش فلسفه ام تو دانشگاه باوجود حجم سنگین درسا ، به خاطر اینکه به خودم و خونوانده ام ثابت کنم اهل کارم و نه سربار پدرم در عین اینکه به درآمد نیاز ندارم اما بایکی از بخشای علمی دانشگاه همکاری میکنم تا هم یه سرمایه ی شخصی که متکی به بابام نباشه رو برای خودم کنار بذارم هم اینکه یه تجربه کاری - علمی کسب کنم . جدای از حقوقم قبل عید من که مجرد بودم صد هزار تومن عیدی گرفتم و شکر خدا برای اولین بار صدهزار تومن از هزینه های خریدپوشاکم رو از جیب خودم دادم .
الان حدود بیست و دو سالمه و با توجه به نیاز و وظیفه ام نسبت به ازدواج و باوجود تاکیدات مقام معظم رهبری ترغیب شده ام که هرچه زودتر شرایط ازدواج رو برای خودم فراهم کنم . یکی از این شرایط هم راضی کردن خانواده است . با اینکه خیلی مذهبی اند اما حرف اولشون برای ازدواج کار ثابته و میگن تو هنوز بچه ای .
از همه نظرات دوستان استفاده می کنم اما از کارشناس محترم خواهش عاجزانه دارم که جواب کاملی به سوال من بدهند تا در تنوع جواب هایی که از طرف رفقا هست سرگردان نشوم .
اگر سوالم تکراری بگین چه جوری جوابش رو پیدا کنم . ممنون:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما دوست گرامي
از اين كه منتظر مانديد خيلي عذر مي خواهم.
خيلي خوشحالم از اين كه كارتان سنجيده بوده و در گزينش كار در راستاي تخصص و رشته خودتان وارد عمل شده ايد. اما با اين حال اگر كارتان همسويي زياد با درس تان ندارد و يا اساتيدتان اين كار را مانع رشد علمي مي دانند بهتر است روي كمك خانواده كه تا حالا از حمايت مادي و عاطفي و فكري دريغ نكرده اند حساب كنيد و ان شاالله با كوله باري پر بتوانيد جبران كنيد.
كار ثابت و ازدواج
متأسفانه سير جامعه به سمت سوي توقعات و انتظارات بالا و چشم و هم چشمي و تجملگرايي و اسراف در حركت است و رسانه ملي ما هم به اين تشريفات با سريال هاي كذايي، تبليغات تجاري و مصرفي بار آوردن و كم كاري در بحث ازدواج دامن مي زنند. و از سويي با رشد تكنولوژي اوقات فراغت و افراد بيكار زيادترشده. مشكلات مسكن، توقع كارهاي پردرآمد از همان اول زندگي، ناشناس بودن شريك زندگي به خاطر به هم خوردن بافت اجتماعي و مهاجرت و توكل نداشتن و اعتماد به وعده الهي نكردن در روزي رساني اش...مزيد بر علت شده است.
براي ازدواج بايد مجموعه اي از شرايط بالا را لحاظ كرد. گاهي واقعا دغدغه خانواده به جاست بايد گوش داد و با همفكري تلاش كرد كه شرايط ازدواج را زودتر فراهم كرد.
و در برخي از خانواده ها هم متأسفانه به جاي اين كه خودشان مشوق ازدواج آسان تحقيق شده باشند با چشم هم چشمي، بخل در كمك كردن و...مانع ازدواج مي شوند.
آيت الله اميني به خانواده دختر و پسر توصيه مي كردند كه شرايط ازدواج را فراهم كنيد و سالهاي اوليه زندگي خانواده عروس و داماد هر كدام به فرزند خود كمك مالي كنند همان گونه كه در ايام مجردي كمك مي كردند و عروس و داماد هم اگر مشكل مسكن دارند، تا مدتي در كنار والدين زندگي كنند يا با كاهش توقع در خانه اي اجاره متناسب با وسع مالي خود زندگي را شروع كنند.
الان در كشور كار ثابت خيلي خيلي كم وجود دارد اصل در مايه داشتن و جوهر داشتن مرد است كه بايد نفقه بدهد. مردي كه اهل كار است و تلاش مي كند خداوند هم به زندگي او بركت مي دهد و به تدريج در كنار همسرش زندگي را مي سازد همان گونه كه پدران ما اين گونه عمل كردند و مادران ما دوشادوش انها حركت كردند و تلاش. وقتي عروس و داماد وارد زندگي شدند و با كمبودها و سختي ها مبارزه كردند و زندگي را ساختن زندگي برايشان خيلي شيرين تر از زماني است كه همه چيز مهيا است و يا مرد مجبور شد براي زندگي مرفه زير با كارهاي مضاعف و وام هاي پربهره متعدد و...برود.
بنابراين اگر شرايط نسبي مهيا است مي توانيد با كمك گرفتن از[HL] واسطه امين و بانفوذ [/HL]و غير مستقيم (تا موجب ناراحتي والدين نشويد) زمينه همراه كردن والدين را فراهم كنيد.
شريك زندگي اي كه انتخاب مي كنيد بسيار مهم است اگر او نتواند كمي برخلاف مسير جامعه پرتشريفات حركت كند و بخواهند پا به پاي مردم رسومات دست و پاگير را براي ازدواج داشته باشند اين زندگي براي تان با نداشتن كار ثابت زهر مي شود. البته برخي هم ابتدا موافقت مي كنند و بعد در جا مي زنند و غرولند مي كنند كه چرا اين رسم را انجام ندادي و....بنابراين همراهي خانواده ها بسيار بسيار مهم است.

پيشنهاد مي كنم قبل از فكر كردن به ازدواج درباره ازدواج مطالعه كنيد
كتاب مطلع مهر،
مطلع عشق
و رهنمودهايي براي ازدواج
را از كتابخانه سايت پيدا كنيد و مطالعه كنيد. همان گونه كه بين رانندگان حرفه اي مرسوم است كه دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است كمي ديرتر ازدواج كردن بهتر از ازدواج مطالعه نشده و ناپخته و مشكلات پياپي ان مانند مشاجره، جدايي و...است.

سلام
طریقه راضی کردن خانواده ات بستگی به این دارد که تا الان چه اقداماتی را انجام داده ای؟ بعلاوه اینکه نوع رابطه شما با خانواده ات به چه شکل است؟ در مورد ازدواج با آن ها راحت صحبت میکنی یا نه؟
اگر فرض را بر این بگیریم که تقریبا هیچ اقدامی انجام ندادی و صرفا یکی دو بار گفته ای و با مخالفت آنها روبرو شده ای، برای اینکه بتوانی خانواده ات را راضی کنی باید بیشتر این بحث را مطرح کنی و به یکی دو بار اکتفا نکنی. به شوخی و جدی و گاه و بیگاه به اشکال مختلف بگویی که میخواهی ازدواج کنی. مثلا وقتی کسی ازدواج میکند بگویی خوش به حالش کاش یکی هم برای ما ما زن میگرفت. یا اگر در حال نگاه کردن فیلمی به طور خانودگی هستید و بحث ازدواج میشود، همین جمله را بگویی. یا اگر مثلا مادرت دارد کار میکند، بگویی اگر الان عروس داشتی همۀ کارهایت را انجام میداد و از این جور موارد تا آنها کم کم باور کنند که درخواست شما جدی است.
برای اینکه مخالفت های آنها به خاطر درس و سربازی و شغل را دفع کنی، میتوانی از هم دانشگاهی هایی که در طول درسشان ازدواج کرده اند بدون اینکه سربازی رفته باشند و شغلی هم داشته باشند بگویی. از فسادها و روابط آزاد دختر و پسرهایی بگویی که به خاطر مخالفت خانواده هایشان با ازدواج آنها به راه خلاف کشیده شدند. این حرف ها باعث میشود تا بیشتر احساس خطر کنند.
اگه این ها هم جواب نداد از احساسات و عواطف آنها استفاده کن. مثلا خودت را به مریضی بزن و یا اینکه طوری وانمود کن که به خاطر این مسئله غذا نمیخوری و ناراحتی و به درست لطمه خورده و از این جور موارد تا با این کار بتوانی دلشان را نرم کنی.
در بحث های منطقی هم میتوانی به آنها بگویی اگر من الان ازدواج کنم، هم به درسم بهتر میرسم و هم اینکه خیالم راحت میشود و به گناه کشیده نمیشوم. (میتوانی بگویی اگه من به گناه بیفتم شما مقصرید که برای من زن نگرفتید و باید در آن دنیا جواب بدهید) و هم اینکه سربازی من چون متاهل میشوم حتما در شهر خودمان خواهد بود و میتوانم بعد از ظهر ها در کنار سربازی کار کنم و علاوه بر اینکه سرمایه ای جمع میکنم سابقه کاریم هم زیاد میشود و بعد از تمام شدن خدمت وظیفه، برای پیدا کردن شغل مشکلی نخواهم داشت. با این راهکارها احتمال راضی شدن خانواده ات خیلی بیشتر میشود.
پیروز و سربلند

حسن آقا;492832 نوشت:
سلام علیکم
معذرت می خوام که تازه از ره رسیده ام و با موضوعاتی که قبلا درموردش بحث شده آشنانیستم لذا شاید سوالم تکراری باشد .
سال دوم الهیات و گرایش فلسفه ام تو دانشگاه باوجود حجم سنگین درسا ، به خاطر اینکه به خودم و خونوانده ام ثابت کنم اهل کارم و نه سربار پدرم در عین اینکه به درآمد نیاز ندارم اما بایکی از بخشای علمی دانشگاه همکاری میکنم تا هم یه سرمایه ی شخصی که متکی به بابام نباشه رو برای خودم کنار بذارم هم اینکه یه تجربه کاری - علمی کسب کنم . جدای از حقوقم قبل عید من که مجرد بودم صد هزار تومن عیدی گرفتم و شکر خدا برای اولین بار صدهزار تومن از هزینه های خریدپوشاکم رو از جیب خودم دادم .
الان حدود بیست و دو سالمه و با توجه به نیاز و وظیفه ام نسبت به ازدواج و باوجود تاکیدات مقام معظم رهبری ترغیب شده ام که هرچه زودتر شرایط ازدواج رو برای خودم فراهم کنم . یکی از این شرایط هم راضی کردن خانواده است . با اینکه خیلی مذهبی اند اما حرف اولشون برای ازدواج کار ثابته و میگن تو هنوز بچه ای .
از همه نظرات دوستان استفاده می کنم اما از کارشناس محترم خواهش عاجزانه دارم که جواب کاملی به سوال من بدهند تا در تنوع جواب هایی که از طرف رفقا هست سرگردان نشوم .
اگر سوالم تکراری بگین چه جوری جوابش رو پیدا کنم . ممنون:Gol:

کی میگه تو بچه ای به نظر من آدم از 18 سالگی به بعد اگه توانایی مالی داره حتما ازدواج کنه

tah;560333 نوشت:
کی میگه تو بچه ای به نظر من آدم از 18 سالگی به بعد اگه توانایی مالی داره حتما ازدواج کنه

اما فقط بحث مالی نیست
درس و خونواده و کار و پختگی و ... هم هست

matin_a4;560313 نوشت:
...با این راهکارها احتمال راضی شدن خانواده ات خیلی بیشتر میشود.
پیروز و سربلند

دیگه کم کم داشتم نا امید می شدم و می گفتم ولش کن با درسا یه جوری خودم رو سر گرم می کنم تا هم به گناه نیفتم و هم نمره هام بیشتر بشه آخه از یه طرف پدرم بد جوری با این قضیه برخورد می کنه هم دوست ندارم رابطه مون خدشه دار بشه و از طرف دیگه درسا فشار میاره خصوصا واسه ما درسای فلسفه که وقت خیلی زیادی تو هفته می طلبه

با یکی از استادا که صحبت می کردم به این نتیجه رسیدم که خیلی وقتم کمه برای اینکه بخوام وطیفه ام راجع به درسا رو به خوبی انجام بدم علی الاقل تا دو سال دیگه
چه برسه به اینکه بخوام یه دختر رو هم بیارم تو زندگیم خوب معلومه که باید در قبالش وقت بذارم مگه اینکه بخواهیم این دو سال رو در عقد باشیم که به شخصه این رو بد نمی دونم
اما راستش استادم می گفت طولانی کردن زمان عقد ضررش بیشتره خصوصا اگه امکان ارضای نیاز جنسی از طریق همسر نباشه

از این جا این سوال برام پیش اومد که اگه خونواده ام راضی بشن و بگن خب کی قبول می کنه با این شرایط با تو ازدواج کنه چی بگم؟
کم اند کسانی که با این شرط ازدواج کنن یا وسط کار جا می زنن

جواب قبلی تون خیلی عالی بود منتظر جواب این سوال هم هستم
شرمنده

سلام
مرحبا میگویم به این عزم شما برای نجات از هر گونه دام گناه و دعا میکنم برای تمام جوانان مانند شما تا همیشه عزمشان پایدار باشد و دست خدا همراهشان انشاالله
من فکر میکنم مسئله ازدواج و رودررویی با مشکلات پیشرو برای اینکار در زمان ما و اینکه بزرگترین همّ و غمّ مومن دوری از گناه و اطاعت خداوند است جایی برای حیای بی مورد نمیگذارد بنابراین با صراحت مطالبم را عرض میکنم و از خواهران عزیز هم میخواهم نظرات خودشان را در اینجا مطرح کنند و اما:

نوشته اید:

حسن آقا;561920 نوشت:
چه برسه به اینکه بخوام یه دختر رو هم بیارم تو زندگیم

من با این دیدگاه کاملا مخالفم اگر قرار است همسران برای هم شریک درد و غم هم باشند، یک روح در دو بدن باشند یاوران هم برای طی مسیر بندگی باشند چرا باید به شریک زندگیان مثل گروهی از مردم متاسفانه به دید یک نانخور اضافی نگاه کنید؟ شریک زندگی قبل از اینکه برای شما مسئولیت زا باشد و توقع داشته باشد باید شما را با همان امکانات و توانمندی ها و البته سرمایه گرانقیمت ایمان و تقوا پذیرفته باشد. من به عنوان یک دختر در مجامع دانشگاهی و حوزوی و ...موارد بسیاری از این دست سراغ دارم و کم هم نیستند، پس توصیه ام به شما این است که همانطور که کارشناس محترم فرمودند قبل از همه چیز مطالعه کنید سپس ببینید برای شرایط فعلی شما همسر مورد نظرتان چه خصوصیاتی را باید داشته باشد معیارهایتان را بنویسید آنگاه از راههای متعارف فرد مناسب را بیابید، به نظرم میتوانید به مراکز قرآنی از طریق خانواده، دوستان و ... مراجعه کنید.
موفق و سربلند باشید
یا علی علیه السلام

حسن آقا;561916 نوشت:
اما فقط بحث مالی نیست
درس و خونواده و کار و پختگی و ... هم هست

به نظر من سخت نگیر ! همه چیز درست میشه

عبد" ام آرزوست;561989 نوشت:
من با این دیدگاه کاملا مخالفم اگر قرار است همسران برای هم شریک درد و غم هم باشند، یک روح در دو بدن باشند یاوران هم برای طی مسیر بندگی باشند چرا باید به شریک زندگیان مثل گروهی از مردم متاسفانه به دید یک نانخور اضافی نگاه کنید؟

خیلی خیلی ممنون بنده هم حرف شما رو قبول دارم اگرچه در حرف قبلیم این برداشت نمیشه

اما منظور بنده از اینکه یه دختر رو بیارم تو زندگیم به عنوان نانخور اضافی نبود در حالی که اون واقعا در حال حاضر نیازی به این نداره که یکی نان و خوراکش رو تامین کنه چرا که بهتر از هر کس و بدون ذره ای منت و توقع پدرش این کار رو براش انجام می ده و این که هدف ازدواج نیست .

بلکه من دقیقا منظورم همان حرف شما بود اتفاقا یکی از اهداف اصلی بنده برای امر ازدواج گسترش روح فردی خودمه یعنی برای تکامل خودم به این نیاز دارم که انسانی که مکمل منه جزئی از وجود من بشه و از طرفی من هم جزئی از وجود او باشم و منظور بنده از این که گفتم وارد زندگیم کنم همین بود .

اما این کار مستلزم وقت کافیه ، حرف بنده و سوالم هم این بود که با این همه درس چطور میتونم ازدواج کنم در حالی که در حال حاضر توان این رو ندارم که یه زندگی مستقل رو شروع کنم . و طولانی کردن دوران عقد هم مشکلات خودش رو داره .

tah;562067 نوشت:
به نظر من سخت نگیر ! همه چیز درست میشه

اما مساله ازدواج یک بحث جدیه نمیشه به دست باد سپرد و بگی خودش درست میشه
باید با عقلی که خدا داده تدبیر کرد و بعد توکل به خدا کرد

استاد پناهیان:

شما باید خیلی شنیده باشین که آدم باید در انتخاب همسر دقت کنه ....
شما زیاد گوشتونو به این حرفا ندین!...
این از عجایب روزگار ماست ...
ببینید رفقا ...
ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !
...وقتی زیاد این حرف رو تو صداسیما بزنن
مردم کم کم به انتخابشون شک میکنن.. !
شک که کردن راحت دعوا میکنن ...
راحت که دعوا شد ...راحت طلاق گرفته میشه ...
خجالت آوره آمار طلاق تو کشور ما ...
بابا انتخاب همسر اونقدرها مهم نیست ...
با هر کسی که ازدواج کردی اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده ..!
آقا..اینجا تو قرآن می فرمایند :
ما زندگی انسان روخلق کردیم برا چی ..؟
زندگیتو خلق کردیم برا امتحان ...
خب خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین میره خب نمیزاره ..!
انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده ...
استخاره هم نمیخواد ..
هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه دو رکعت نماز بخونه
بعدش صدبار بگه استخیرک یا الله ...
یه یا علی بگه بره جلو ...
جور شد ؛ راحت بزار جور شه ...
سخت گیری نکن ...
هوای نفست دخالت نکنه سخت نگیری ...
گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه...
اینقده دلها شکسته میشه...
اینقدر شک و تردید به خدا میشه ....
... انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده ...
هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه ...
خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین می ره خب نمی زاره ....
در مسئله خانواده ، قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین...
مهمه،ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین ...
اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن ..!
( مهم رفتار تو با خانواد ته ..! )
پیامبر (ص) می فرمایند:
هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه ملاقات کنه با همسرش بره پیش خدا.
...هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه ...بره پیش خدا با همسرش بره...

برادر گرامی پیشنهاد میکنم این چند مطلب را ذیل عنوان بحث شیرین ازدواج در سایت مهندس طلبه مطالعه بفرمایید عنوان مطالب فساد دانشگاهی هست اکثرا اما سعی دارد برای ازدواج دانشجویان در حال تحصیل با بیان واقعیات راه حل ارائه بدهد مطالعه اش حتما برایتان مفید خواهد بود
یا علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
منم با ۲۲ و اندی سال وضعیتم مثل شماست تقریبا
الان دارم برای ارشد می خونم
سربازی هم نرفتم، ولی احتمالا سربازیم کمتر از ۱ سال طول میکشه ان شاالله
پس انداز چیزی ندارم، اما شکر خدا از دوره نجوونی گاهی سرکار میرفتم در حد پادویی، وضعیت خانواده ام خوبه، الحمدالله مشکل مالی نداریم
دوستم هم دارم تا جایی که ممکنه زندگیم ساده باشه، چون امام یه حرفی میزد که هر چقدر دارایی های مادیتون بالا بره از معنویتتون کاسته میشه
من هنوز نتونستم به پدر مادر بگم، با خودم میگم بزار این امتحان ارشد رو بدم بعدش میگم
احساس میکنم این حرف شیطان باشه که حالا صبر کن، معلوم نیست شاید ارشد هم ان شاالله قبول شدم یه بهونه دیگه بگیرم که حالا بخون تا بعد ببین چی میشه!

یه دلیل دیگه اش اینه که دلهره دارم حرفی زده بشه و خصومت پیش بیاد، آخه به صورت شوخی هم که بحث ازواج پیش میاد، من حرفی میزنم، مادرم میگه : چه بی حیا، چه پر رو ...
یا یه بار که بحثش خیلی سطحی و شوخی وار پیش اومد، گفتن تو که هنوز سربازی نرفتی و کاری نداری ...
راستش میترسم با شناختی که ازشون دارم کلا باهام مخالفت کنن و دیگه داغون بشم، من آدم پوست کلفتی هستم امام احساسی هستم، بیشتر دلهره دارم از گفتن
شاید هم حق باهاشون باشه، دستم خالیه اما پشتم به خدا و اهل بیت گرمه

حالا با این شرایط بنظرتون برم بگم به مادرم که بره برام دنبال مورد بگرده یا بازم صبر کنم؟ چون تا بره یکی رو پیدا کنه تا من خوشم بیاد تا حرفها زده شه، زمان قابل ملاحظه ای میگذره
التماس دعای فرج

ابن-الخمینی;563851 نوشت:
حالا با این شرایط بنظرتون برم بگم به مادرم که بره برام دنبال مورد بگرده یا بازم صبر کنم؟ چون تا بره یکی رو پیدا کنه تا من خوشم بیاد تا حرفها زده شه، زمان قابل ملاحظه ای میگذره

سلام داداش گلم
الحمدلله بحث خوب و مفیدی شده
به نظرم این مساله دامنه دار تر از این حرفاست و خیلی از جوونای امثال ما گرفتارش هستند

من اون سایت رو مشاهده کردم واقعا مفید بود http://zolfaqar.ir/?cat=64 پیشنهاد می کنم شما هم پست های فساد دانشگاهی حداقل از شماره 2 تا 4 رو بخونید مختصر و مفیده واقعا مفیده چون حاصل حرف و تئوری نیست حاصل حرف و عمله -خصوصا انتهای پست شماره 4 که یک درد دل از نویسنده است در غالب دیدگاه- مطمئنم به کارتون میاد و خیلی از مشکلاتتون رو برطرف می کنه.

از طرفی کتاب مطلع مهر هم به این بحث ازدواج و مشکلاتش خیلی خوب پرداخته http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=1297 این هم لینک دانلودش از کتاب خونه همین سایت .

سلام ممنون
من اون مطلب رو قبلا خوندم، اما کو گوش شنوا
اتفاقا من دیشب غیر مستقیم گفتم می خوام ازدواج کنم که برخورد تند و بدی باهام شد، من هم خجالت زده شدم، نمی دونم باید بریم زیر خاک تا در زمینه ازدواج با ما درست رفتار شه
هرچند می دونم والدینم واقعا خیر منو می خوان
نمی دونم راهکار چیه، فقط خدا میتونه مشکل جوونا رو حل کنه، اما دلیل نمیشه بی حرکت بشینیم

ابن-الخمینی;563851 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
منم با ۲۲ و اندی سال وضعیتم مثل شماست تقریبا
الان دارم برای ارشد می خونم
سربازی هم نرفتم، ولی احتمالا سربازیم کمتر از ۱ سال طول میکشه ان شاالله
پس انداز چیزی ندارم، اما شکر خدا از دوره نجوونی گاهی سرکار میرفتم در حد پادویی، وضعیت خانواده ام خوبه، الحمدالله مشکل مالی نداریم
دوستم هم دارم تا جایی که ممکنه زندگیم ساده باشه، چون امام یه حرفی میزد که هر چقدر دارایی های مادیتون بالا بره از معنویتتون کاسته میشه
من هنوز نتونستم به پدر مادر بگم، با خودم میگم بزار این امتحان ارشد رو بدم بعدش میگم
احساس میکنم این حرف شیطان باشه که حالا صبر کن، معلوم نیست شاید ارشد هم ان شاالله قبول شدم یه بهونه دیگه بگیرم که حالا بخون تا بعد ببین چی میشه!

یه دلیل دیگه اش اینه که دلهره دارم حرفی زده بشه و خصومت پیش بیاد، آخه به صورت شوخی هم که بحث ازواج پیش میاد، من حرفی میزنم، مادرم میگه : چه بی حیا، چه پر رو ...
یا یه بار که بحثش خیلی سطحی و شوخی وار پیش اومد، گفتن تو که هنوز سربازی نرفتی و کاری نداری ...
راستش میترسم با شناختی که ازشون دارم کلا باهام مخالفت کنن و دیگه داغون بشم، من آدم پوست کلفتی هستم امام احساسی هستم، بیشتر دلهره دارم از گفتن
شاید هم حق باهاشون باشه، دستم خالیه اما پشتم به خدا و اهل بیت گرمه

حالا با این شرایط بنظرتون برم بگم به مادرم که بره برام دنبال مورد بگرده یا بازم صبر کنم؟ چون تا بره یکی رو پیدا کنه تا من خوشم بیاد تا حرفها زده شه، زمان قابل ملاحظه ای میگذره
التماس دعای فرج

سلام بر شما
خوشا به حال تون كه به گنج قناعت داريد و به داشته هايتان شكر گذار و پيوسته مانند بسياري از مردم غرولند نمي كنيد و اين ان شاالله زمينه رشد است كه وعده خداوند است كه كسي كه اهل توكل، تلاش و شكر باشد نعمت و سعه وجوديش را توسعه مي دهيم لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهيم، 7)
هنگام تنگ دستي در عيش كوش و مستي
كين كيمياي هستي قارون كند گدا

با توجه به شرايط تان به نظرم مي توانيد به مادرتان بگوييد ولي خب تناسب در اين ازدواج مهم است يعني اگر همسر و خانواده اش اهل چشم و هم چمشي باشند و قانع نباشند تلخ كامي نصيبتان مي شود

تشکر از حامی عزیز
بنده به مادرم غیر مستقیم گفتم برخورد تندی با من کرد، منم گفتم بابـــــا شوخی کردم، حالا من یه حرفی زدم.....
خلاصه ما رو با آسفالت یکی کرد
یه عملیات روانی پیشنهاد کنید من انجام بدم

ابن-الخمینی;564167 نوشت:
هرچند می دونم والدینم واقعا خیر منو می خوان
نمی دونم راهکار چیه، فقط خدا میتونه مشکل جوونا رو حل کنه، اما دلیل نمیشه بی حرکت بشینیم

احسنت
توی این حرف شما دو تا نکته است یکی حس خیرخواهی پدر و مادر و دیگری توکل و توسل به خداوند و ائمه(ع)

شما نباید تنشی بین خودتون و والدین ایجاد کنید به نظرم همین خیرخواهی اونا بهترین راه جذبشون به این بحثه اونا که خیرخواه شما هستند هیچ وقت راضی نمی شن پسرشون رنج ببره از خوف گناه یا حتما خوشحال تر می شوند که پسرشون وقتی میتونه با یک حرکت در مسیر زندگیش به موفقیت های بیشتری برسه به این مرتبه برسه مثلا شما که مرحله کارشناسی رو پشت سر گذاشتی حتما به یه تخصصی رسیدی و اگه جربزه ی کار رو داشته باشی با یه کم انگیزه می تونی کنار ادامه تحصیلت در ارشد یه کار خوب برای خودت راه بیندازی و اون انگیزه رو هیچ چی مثل یه همسر خوب نمی تونه ایجاد کنه

من شما رو ارجاع می دم به حرفی که دوستمون توی صفحه قبل زده بود
و از طرفی یه ماجرا رو از یکی از افراد خونوادمون براتون نقل می کنم که به نظرم خیلی کمکتون می کنه....

ابن-الخمینی;564203 نوشت:
بنده به مادرم غیر مستقیم گفتم برخورد تندی با من کرد، منم گفتم بابـــــا شوخی کردم، حالا من یه حرفی زدم.....

سلام شوخي كردم چيه؟
بابا قبلا پفك مي خواستيد چه كار مي كرديد بچه كه بوديد اصرار.
بحث حفظ ايمان و سلامت روان است.البته بايد از تجربه بزرگان استفاده كنيد و درباره ازدواج موفق مطالعه كافي كنيد
[=B Nazanin]ازدواج[=B Nazanin]
1. نمودار: همسرگزینی موفق
2. نمودار: علل عشق هاي بيمار گونه
3. نمودار: انگیزه های غلط در ازدواج
4. نمودار: خواستگاری و پروژه مهم تحقیق

پدر و مادر خرشان سال هاست از پل گذشته نمي دانند در دنياي شما چه خبر است محترمانه جلو برويد و بگوييد مثلا ايمان يك جوان در خطر است و بهتر است تا بتواني يك واسطه خير مانند دايي، يا عمو،يا روحاني محل و.. پيدا كنيد كه جاده را صاف و هموار كند براي شما.

حامی;564252 نوشت:
يا عمو،يا روحاني محل

يا عمو و يا روحاني محل ذكر نيست ها «يا» عطف به قبل است يعني اين يا آن يا ديگري:Nishkhand:

برخي ممكن است بپرسند شما زود ايشان را تشويق نكرديد همه شرايطش مهيا نيست.
ببينيد افراد فرق دارند وقتي ايشان قانع است و اهل تجملات و تكلفات و رسم و رسوم دست و پاگير نيست و از كار عار ندارد و جوهر مرد بودن(كاري بودن ) را دارد به نظرم شرايط ايشان مهيا است

حامی;564252 نوشت:
سلام شوخي كردم چيه؟
بابا قبلا پفك مي خواستيد چه كار مي كرديد بچه كه بوديد اصرار
پدر و مادر خرشان سال هاست از پل گذشته نمي دانند در دنياي شما چه خبر است محترمانه جلو برويد و بگوييد مثلا ايمان يك جوان در خطر است و بهتر است تا بتواني يك واسطه خير مانند دايي، يا عمو،يا روحاني محل و.. پيدا كنيد كه جاده را صاف و هموار كند براي شما.

احسنت جناب حامی
من این حرف شما رو تجربه کردم واقعا جواب داد
پدرومادر نمیخواهند فرزندشون جهنمی بشه
واسطه هم واقعا کمک می کنه که والدین بحث رو جدی بگیرند اصلا این بحث شوخی بردار نیست

همونطور که توی سایت مهندس طلبه نوشته بودند برای اینکه این بحث ازدواج طبق سنت اسلامی پیش بره باید هزینه بدیم باید حاضر بشیم از خودمون خرج کنیم

حسن آقا;564261 نوشت:
همونطور که توی سایت مهندس طلبه نوشته بودند برای اینکه این بحث ازدواج طبق سنت اسلامی پیش بره باید هزینه بدیم باید حاضر بشیم از خودمون خرج کنیم

درسته
واقعا جناب ابن الخميني از تمايلات و شور جواني خودش با قناعت گذشته است وگرنه او هم راحتي و رفاه را دوست دارد
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است.
خدایا منعمم گردان
به درویشی و خرسندی

من که واقعا شوخی نکردم، اون لحظه یهو سنگکوب کردم، فقط می خواستم بپیجونم
طبق شناختی که دارم از جو خانواده خودم میخوام اصلا عمو دائی عمه .. اینا کلا نفهمن، بعد داستانی داریم با اینا که ای بابا سنش کمه و ... از این حرفا:makhfi:
می خوام جهادی عمل کنم :jangjoo:
حالا همسایمون که از من کوچیک تر هم هست کارت عریسوشو آورده داده به ما:yes:

ابن-الخمینی;564316 نوشت:
طبق شناختی که دارم از جو خانواده خودم میخوام اصلا عمو دائی عمه .. اینا کلا نفهمن، بعد داستانی داریم با اینا که ای بابا سنش کمه و ... از این حرفا

برای واسطه کردن هر شخصی شما باید از یک نفر که هم عقیده خودته کمک بگیری نه کسی که خودش با شما مخالفت می کنه چه برسه به اینکه بخواد والدینت رو هم راضی کنه. مثلا از رفقای پدر یا از روحانی محل و ...

از طرفی اگه خونواده به مسائل دینی اهمیت ویژه ای می دهند باید براشون از وجوب ازدواج در این زمونه بگی و خطراتی که یک جوان مجرد رو تهدید می کنه. از طرفی برکاتی که ازدواج برای جوان به بار میاره. طرز بیان این موارد رو هم جناب متین تو صفحه اول گفتند.

شما باید با والدین از در منطق وارد بشی و بگی مثلا از نظر شما اشکال کار من کجاست که می گید نمی تونم ازدواج کنم و البته از قبل شما میدونی اونا چه اشکالاتی رو مطرح می کنن و جواب هاش رو هم آماده کردی.

حسن آقا;564240 نوشت:
و از طرفی یه ماجرا رو از یکی از افراد خونوادمون براتون نقل می کنم که به نظرم خیلی کمکتون می کنه....

جناب ابن الخمینی گفتند که خونواده بحث کار رو می کنند و می گن هنوز کار نداری

.... اما می خوام از یک مورد که خودم دیدم بگم
یکی از پسرای جوون خونواده ما الان رسیده به 27 سال سن و دو سه سالی هست که کارش شده صبح تا شب پای تلویزیون نشستن و گاهی با یه موتور به بیرون زدن و با چندتا مثل خودش وقت رو گذروندن اون پسر بعد از اینکه لیسانسش رو با یه معدل بد (بالاخره) گرفت چند بار سراغ ارشد رفت و قبول نشد چند باری هم توی آزمون های استخدامی بانک ها و ادارات شرکت کرد و قبول نشد یکی دوبار هم سراغ کار آزاد رفت و دید به مذاقش خوش نمیاد و...... تا الان که شده یه مرده متحرک هیچ انگیزه ای برای هیچ کاری نداره حتی واسه ازدواج
خوب به نظرم الان دیگه کسی هم پیدا نمی شه که بهش دختر بده

الان مادر این جوون می گه اگه توی زمان دانشگاه براش زن گرفته بودم این وضع رو نداشت .... راست می گه .... چون یه جوون که روحیه کار و تلاش رو داره وقتی احساس نیاز و انگیزه برای این کار هم پیدا بشه - که از طرف زن معمولا این احساس به وجود میاد - خوب همزمان با تحصیلش یا بلافاصله بعد تحصیلش میره سراغ کار و با سختی هاش هم کنار میاد . اگه هم دختر و پسر هر دو مایل به ادامه تحصیل باشن که این توی تحصیل هردو شون تاثیر چشم گیری میذاره. از طرفی اون موقع می گفتند پسره دانشجووه بعد تحصیلش میره سراغ کار اما الان چی؟
این جوون ما اگه سالای اول دوم تحصیلش ازدواج کرده بود حداقل الان وضع نمره اش بهتر از این بود یا لااقل یه آب باریکه ای برای خودش جور کرده بود.

این برای هرکسی صادق نیست بلکه برای اوناییه که روحیه استقلال و تلاش رو توی وجودشون میشه دید.

سلام دوست عزیز.ممنون از دعوت تون.ب نظر من شما حق ازدواج رو دارین البته اگر از نظر رشد عقلی و فکری ب بلوغ رسیده باشید.ب نظر من این بحثایی ک راه انداختین بهونه ست .خانومی ک میخواین انتخاب کنین همه شرایط رو بهش میگین و وقتی ایشون شما رو انتخاب بکنن طبیعتا همه سختی هاشم ب جون میخرن و باز هم نظر شخصی من اینه ک بحث ازدواج فقط مسئله جنسی اون نیست بحث پشتیبانی هم هست بحث یه هم زبون هم هست و خیلی بحثایه دیگه ... اگه واقعا میتونید یه زندگی رو بچرخونین بهترین وقت واسه ازدواجتونه و در مورد خانواده هم باید یه کم پافشاری کنین در مورد خواسته تون و اصرار داشته باشین.راضی کردن هر پدر و مادری شیوه خاص خودشو داره ک باید پیداش کنین.مطمئنم با توکل ب همون خدایی ک ب خاطر امر ولی اش میخواین ازدواج کنین خودشون کاراتونو درست میکنن.موفق باشین

سلام
حسن آقا جان ، تو این شرایط جامعه ما هر کسی یک بینش نسبت به ازدواج داره. بعضی افراد مذهبی مثل جناب حامی صرفا به ازدواج به عنوان وسیله ای برای ترک گناه و تکامل نگاه می کنند و توصیه دارن جوانی که به حداقل ها قانع است تمام تلاشش را بکند و متاهل شود . اما به نظر من مسئله بعد دیگری هم دارد .
شاید دیدگاه من سخت گیرانه باشد اما به هر حال این چیزیه که توی 20 و چند سال زندگی تو این جامعه من کاملا درک کرده ام. به نظر من الان ما در شرایط بحرانی قرار داریم و وضعیت شوخی بردار نیست. پول تو این شرایط با مشقت خیلی زیاد به دست میاد . اونایی که میگن پول راحت کسب میشه یا دزد تشریف دارند یا از اول شرایط رو براشون محیا کردند.
حالا شما به نظر من اگه تو این سن ازدواج کنی درسته که نصف دینتو کامل کردی ولی چه تضمینی وجود داره که بعدش تو مشقت نیفتی؟ کار آماده داری؟ سربازی رفتی؟ پس انداز کاسبی و بیزینس داری؟
اول برو اونایی که سن کم زن گرفتند رو ببین بعضی هاشون به چه وضع آبروریزی دچار شدند و باهاشون صحبت کن شاید وضعیت دستت بیاد.
منم سن شما همینطور فکر میکردم و خونوادم مثل خونواده شما ولی حالا که سنم بالا رفته کاملا درک میکنم که حق با اونها بوده.
حتی الان بر عکس هم شده.خونوادم برای من پیشنهاد ازدواج از طرف یک خونواده اسم و رسم دار دریافت کردن و وقتی بهم گفتند من خیلی جدی ردش کردم .
به نظرم یه بچه مذهبی چاره ای نداره جز تلاش برای کسب پول و بعدش ازدواج اگه خدا بخواد. برعکسش منطقی نیست
این نظر شخصی من بود و صرفا برای مشورت دادن ارائه شد.
موفق باشی

جزیره مجنون;564504 نوشت:
مطمئنم با توکل ب همون خدایی ک ب خاطر امر ولی اش میخواین ازدواج کنین خودشون کاراتونو درست میکنن.

حرفتون رو قبول دارم و واقعا تو زندگی نزدیکانم و دوستام این رو زیاد دیدم

mohamad313;564517 نوشت:
....اول برو اونایی که سن کم زن گرفتند رو ببین بعضی هاشون به چه وضع آبروریزی دچار شدند و باهاشون صحبت کن شاید وضعیت دستت بیاد....

خیلی از نظرتون خوشحال شدم با اینکه با نظر من مخالف بود اما جای این بحث توی این پست خالی بود یعنی خوبه به این دید هم بپردازیم بالاخره بعضی ها این جوری معتقدند ....

اما خود بنده تا جایی که دیدم جوونایی که تو سن کم ولی با شرایط مناسب ازدواج کردن مشکلی از جهت مالی نداشتند نه اینکه بگم اصلا نداشتند نه
بالاخره دنیا بدون سختی دنیا نیست ، بهشته
خیلی از همین زوج های جوون خودشون می گن زندگی ما با همه سختی هاش شیرینه سخته اما آبرومندانه است.

اما یه عده معدودی هم که ازدواج کردند و به قول شما به وضع آبروریزی دچار شدند به نظرم شرایطشون مناسب نبوده برای ازدواج یعنی اهل کار و تلاش نبودند یا قناعت به خرج ندادند یا از جهت های دیگه به بلوغ ازدواج نرسیده بودند آخه رزق و روزی وظیفه خداونده اگه بنده اش بخواد که بهش برسه
یعنی خدا برای رسوندن روزی هر بنده یه راهی رو جلوش قرار داده که باید بنده به اون مسیر حرکت کنه تا به روزیش برسه نه اینکه بشینه و منتظر روزی خدا باشه

اونی هم که با همه امکانات بعد سی و چند سال میره سراغ ازدواج هر چی هم بدست اورده باشه بزرگترین چیز رو برای ازدواج از دست داده اونم نشاط و شادابی و شیرینی ازدواج بیست سالگیه.

يه نكته خيلی مهم كه مي خواستم به صورت ویژه توی پست مطرح کنم اینه که :

«خدا با بندگانش مطابق عقایدشون رفتار می کنه و امید بنده اش براش خیلی ارزش داره و حرمت داره»

شاید شنیده باشید که میگن توی قیامت یه گناه کار رو می برن سمت جهنم .... وسط راه همش برمی گرده و پشت سرش رو نگاه می کنه .... خدا میگه اون بنده ی منو برگردونید .... و ازش می پرسه چرا همش پشت سرتو نگاه می کردی ؟
..... میگه آخه اگه تو دنیا گناهی کردم واسه این بود که فکر می کردم تو کریم تر از این باشی که بابت اون گناه منو عذاب کنی حالا هم منتظر بودم فرجی برای رهایی من برسونی .....
خداوند میگه من شرم می کنم امید این بنده به رحمتم رو نا امید کنم و از گناهش میگذره .

همینطور هم توی این دنیا خداوند شرم می کنه امید بندگانش رو بی جواب بذاره و از طرفی میگه نا امیدی از رحمت من بزرگترین گناهه و در قرآن گناهش رو برابر کفر بیان کرده (إنه لاییأس من روح الله إلا القوم الکفرون-87یوسف) و این گناه رو مخصوص کفار می دونه.

من زیاد دیدم خدا چطور برای بندگانی که خیلی ساده اما از ته دل به رحمتش اعتقاد دارند رحمتش رو می بارونه
و با بندگانی که معتقدند خدا خیلی سخت گیره ، سخت گیری می کنه. اما به شرط اینکه صادقانه و از ته دل باشه مثل اعتقادات زمان بچگی صاف و ساده و از ته دل یادش بخیر

خدا دوست نداره اعتقاد بنده اش به رزاقیتش ضربه بخوره البته اگه واقعا اعتقادی باشه. پس اگه معتقدیم به این صفت خدا _که اگه نباشیم مشرکیم_ و راهی که خدا برای روزی به ما نشون میده رو حاضریم طی کنیم (هرچند بازحمت) دیگه نباید نگران نان باشیم.

[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

از دعوت به بحث سپاسگذارم . بنده مطلب خاصی ندارم که خدمت شما عرض کنم .

شناخت حقوق همسر و فرزند و اداء حقوق شان لازم است آنها هم حقوق شما را باید بشناسند تا در وجه اولی تعدی در حقوق یکدیگر صورت نگیرد و زندگی اسلامی لذت ببرید . اگر هم تضئیع حقوقی صورت گرفت تا جای ممکن با نادیده گرفتن و صبر از یکدیگر دلبری کنید . این شکل دلبری بمراتب موثر تر و پایدار تر از دلبری از نوع ظاهری است.

و بعد اینکه
والدین چون خورده اند نان گندم و دیده اند دست مردم تجربه اشان خیلی میتواند مفید باشد ولی این فایده بدیهی است مطلق نیست گاهی از روی دلسوزی و محبت بند را شل و صفت میکنند ( مانند آن مورد ایت الله امینی که استاد حامی در پست 3 اشاره فرمودند ) لذا خود شخص هم باید درک درستی از زندگی کسب کند ( مثل مطالعه کتابهای پیشنهادی پست 4 )

و نهایتا اینکه زندگی ای که صرفا با رویا شروع شود دوامش به اندازه عمر رویاست .
و همچنین اول شناخت یکدیگر و دوم حل مشکلات زن و شوهری با کمک یکدیگر , اگر مشاور خانواده لازم شد پس لازم است برای حل مشکل مراجعه شود . مادر و پدر هیچکدام از طرفین یا مشاور خانواده نیستند و حتی اگر متخصص مشاوره باشند باز مشاور مطلوب نیستند .

موفق باشید
یاحق

باسلام خداقوت
سپاسگذار از دعوت
باتوجه به موردی که دیدم
بستگی به این داره چقدر تو تصمیمتون مصمم باشید
اگه حساب شده و توکل به خدا پیش برید کاره درستی هست
یکی از فامیلمان۲۳ سالگی میخواست ازدواج کنه اوایل خانواده مخالف بودن به خاطر سن وکار...
دانشجو بود فقط یه کار موقت داشت
پشتکاروتلاشش نتیجه داد تو ۲۳ سالگی تشکیل خونواده داد بعد سربازی رفت
خونه نداشت پدرش جادادبهشون دوتاشونم دانشجو بودند الان ۳۰سالشه خونه ,کارداره
ادامه تحصیل دادند هر دو
زندگی خوبی دارند
اول توکل به خدا کنید
بعد تلاش واراده داشته باشید
البته خانوادتون پشتون باشن مشکلاتوتون کمتره فردی که واردزندگیتون میشه خیلی مهمه که باشما همسو باشه و باشرایط شما کنار بیاد
یاحق

سلام ...
به نظر من الان برای شما ازدواج زوده مرد هرچی سنش بالاتر بره پخته تر می شه ...
درسته خدا کریمه درسته شاید خدایی نکرده به گناه کشیده بشید درسته که مرد تکامل پیدا می کنه و دین کامل می شه ...
ولی ...
آیا شما می تونید به عنوان یک مردانتظارات همسرتون رو برآورده کنید ؟؟؟
همسرتون می تونه به شما تکیه کنه در حالی که شما هنوز به راهنمایی و پشتوانه نیاز دارید ؟؟؟
شما اگر ازدواج نکنید شاید به گناه آلوده بشید ولی اگر شما از پس این مشکلات بربیاید اون موقع یک مرد و یک تکیه گاه برای همسرتون هستید چیزی همسرتون به عنوان یک زن لازم داره ...
مشکل همیشه وجود داره و راه گناه کردن هم همیشه بازه اگر الان از طریق ازدواج راه یک گناه رو ببندید صدتا دیگه در انتطارتونه ...
واقع بین باشید الان دخترها حتی مذهبی توقعاتشون بالاست ...
حالا به فرض که والدینتون راضی شدن شما نه سربازی رفتید نه کار دارید و نیاز به پشتوانه ی مالی دارید می رید خواستگاری یک دختر مذهبی اگر جوابش منفی بود؟؟؟ حالا حق رو به این فرد می دید که به شما بگه نه ؟؟؟
اگر می گید بله پس خودتون قبول دارید هنوز برای ازدواج زوده ...
:Nishkhand:
اگرم می گید نه یعنی بسیار خوبینید با عرض پوزش :khandeh!:

ابن-الخمینی;563851 نوشت:
یه دلیل دیگه اش اینه که دلهره دارم حرفی زده بشه و خصومت پیش بیاد، آخه به صورت شوخی هم که بحث ازواج پیش میاد، من حرفی میزنم، مادرم میگه : چه بی حیا، چه پر رو ...

سلام دوست عزیز
تجربه به من ثابت کرده خیلی جاها که انتظار داشتم بقیه با حرفام مخالفت کنن فقط یه مشت خیالبافی های شیطانی خودم بوده البته تو برخورد و موضع گرفتن های دیگران نحوه گفتن و مهارت های صحبت کردن اونقد مهمه که گاه میشه با اونها اطرافیان رو با خودمون همراه کنیم

ابن-الخمینی;563851 نوشت:
حالا با این شرایط بنظرتون برم بگم به مادرم که بره برام دنبال مورد بگرده یا بازم صبر کنم؟

اگر شنیده اید که "فاستبقوا الخیرات" و اگر باور دارید که "إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ" پس در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

عبد" ام آرزوست;565007 نوشت:
سلام دوست عزیز
تجربه به من ثابت کرده خیلی جاها که انتظار داشتم بقیه با حرفام مخالفت کنن فقط یه مشت خیالبافی های شیطانی خودم بوده البته تو برخورد و موضع گرفتن های دیگران نحوه گفتن و مهارت های صحبت کردن اونقد مهمه که گاه میشه با اونها اطرافیان رو با خودمون همراه کنیم

علیکم السلام
همونطور که گفتم من بهشون به شوخی یا غیر مستقیم گفتم، که برخورد تندی باهام شد

انگار ابلیس کل سپاهشو برای دلسرد کردن من بسیج کرده، ولی ما هم صاحبی داریم
انصافا بعضی از دوستان خوب روحیه میدن که برو جلو نترس، بعضی ها هم آدم رو کلا نا امید میکنن، داستان بعضی از طلاف ها هم که میشنوم بخاطر شرایط اقتصادی با یه بچه به چه راحتی از هم جدا میشن، سست میشم

میرعلمدار;564932 نوشت:
الا به فرض که والدینتون راضی شدن شما نه سربازی رفتید نه کار دارید و نیاز به پشتوانه ی مالی دارید می رید خواستگاری یک دختر مذهبی اگر جوابش منفی بود؟؟؟ حالا حق رو به این فرد می دید که به شما بگه نه ؟؟؟

اگه برم خواستگاری خب میگم شرایط من اینه و احساس رو بزار کنار کلا، ببین میتونی تو این اوضاع جامعه یا نه، با این حال خودش میدونه قبول کنه یا نه

ابن-الخمینی;564167 نوشت:
اتفاقا من دیشب غیر مستقیم گفتم می خوام ازدواج کنم که برخورد تند و بدی باهام شد، من هم خجالت زده شدم، نمی دونم باید بریم زیر خاک تا در زمینه ازدواج با ما درست رفتار شه

دوست گرامی یه نکته: نمیدونم چندمین فرد خونواده اید که ازدواج میکنه اما معمولا پدر و مادرها هم اولین تجربه توی ازدواج فرزندشون رو یه کم دیرتر از معمول باهاش واقع بینانه رفتار میکنن شاید این برخوردشون از سر این مسئله باشه که در این صورت باید به نوعی با ایشون صحبت کرد که به این دید واقع بینانه برسند و زودتر خودشون برا فرستادن شما به خونه بخت(!) آستین بالا بزنند

عبد" ام آرزوست;565026 نوشت:
دوست گرامی یه نکته: نمیدونم چندمین فرد خونواده اید که ازدواج میکنه اما معمولا پدر و مادرها هم اولین تجربه توی ازدواج فرزندشون رو یه کم دیرتر از معمول باهاش واقع بینانه رفتار میکنن شاید این برخوردشون از سر این مسئله باشه که در این صورت باید به نوعی با ایشون صحبت کرد که به این دید واقع بینانه برسند و زودتر خودشون برا فرستادن شما به خونه بخت(!) آستین بالا بزنند

من فرزند اولم
تو فامیل درجه یک هم اکثرا مجردن به جز یکی یا دو تا

حسن آقا;561920 نوشت:
ا یکی از استادا که صحبت می کردم به این نتیجه رسیدم که خیلی وقتم کمه برای اینکه بخوام وطیفه ام راجع به درسا رو به خوبی انجام بدم علی الاقل تا دو سال دیگه
چه برسه به اینکه بخوام یه دختر رو هم بیارم تو زندگیم خوب معلومه که باید در قبالش وقت بذارم مگه اینکه بخواهیم این دو سال رو در عقد باشیم که به شخصه این رو بد نمی دونم

به نام خدا
با سلام
من فکر میکنم این تفکر غلطه من از وقتی که ازدواج کردم حال و درسم خیلی بهتر به نظرم میاد
هر طور شده راضیشون کن اما با حساب و کتاب برو جلو
یادت باشه هر چیزی سختی خودش را داره

tamahdi69;565032 نوشت:
به نام خدا
با سلام
من فکر میکنم این تفکر غلطه من از وقتی که ازدواج کردم حال و درسم خیلی بهتر به نظرم میاد
هر طور شده راضیشون کن اما با حساب و کتاب برو جلو
یادت باشه هر چیزی سختی خودش را داره

سلام، من حرف شما رو کاملا قبول دارم، از وقتی تصمیم جدی گرفتم، حس مسئولیت پذیری و حس درسخوندن بیشتر شده

ابن-الخمینی;565028 نوشت:
من فرزند اولم
تو فامیل درجه یک هم اکثرا مجردن به جز یکی یا دو تا

فکر میکنم احتمالا والدینتان به طور جدی به مسئله ازدواج شما نیندیشیده باشند و حالا که میخواهید از واسطه هم کمک نگیرید به نظرم میرسد یک کمی بحث راه بیندازید تو خوانواده راجع به ازدواج مثلا بزنید یه کانال که داره راجع به ازدواج میگه و اونوقت راجع به چیزایی که میگه نظر بدید و بحث کنید نه اینکه به طور مستقیم مسئله ازدواج خودتان را بیان کنید مثلا خودتان را بگذارید جای والدینتان و حساب کتابهایی که راجع به ازدواج فرزندتان میکنید را از زبان خودتان بگویید این طور کمک میکنید ایشان زودتر با این مسئله کنار بیایند مثلا یه حساب تخمینی کنید راجع به سن ازدواج کوچکترین خواهر یا برادرتان یه طوری هم زیاده بگویید مثلا 30 و اینها بعد مثلا قضاوت کنید که "خب پس باید زودتر دست به کار بشیم"، یا برا راحت جلوه دادن ازدواج بیاین تو همین شرایط مثلا سربه سر خواهر یا برادرتون بزارید و هزینه ازدواجش رو مثلا جهیزیه و اینا رو حساب کنید و خیلی آسون و با قناعت، کم جلوه بدید خلاصه نگرانی های اونها رو از این جهت کم کنید، اینها با فرض اینه که واقعا خودتون تکیه اصلی تون روی توکل و توسل باشه
پدر و مادر یه ابهت و بزرگی دارند تو خونواده که اگرم گفتند نه نباید رو حرفشون حرف زد که منجر به رودررویی افکار بشه و وقتی گفتند نه سخت هست که بعد نظرشون رو عوض کنند بگن آره پس تا وقتی احتمال همراهی نمیدید مستقیم مطرح نکنین
یا علی علیه السلام

tamahdi69;565032 نوشت:
من فکر میکنم این تفکر غلطه من از وقتی که ازدواج کردم حال و درسم خیلی بهتر به نظرم میاد

ممنون
من هم این رو قبول دارم جناب ابن-الخمینی هم گفتند و من هم تجربه کردم حتی تصمیم جدی واسه این کار هم خیلی به زندگی ، درس و کار برکت میده

میرعلمدار;564932 نوشت:
...مرد هرچی سنش بالاتر بره پخته تر می شه ...

بله همونطور که آمارا میگن اکثر طلاق ها مال اون افرادیه که بعد از 25 سالگی ازدواج کردند
یا اگه قبلش بوده معیار هاشون دینی نبوده و از روی هوس انتخاب کرده بودند یعنی فقط پول و زیبایی و امثال اینا
اتفاقا این پختگی ظاهری کاملا معیوب و ناقصه چون فقط یک بعد از مرد رو به تکامل رفته
ابعاد دیگه اش نیاز مند اینه که زن کنارش باشه تا کامل بشه و این پختگی ناقص بعد ازدواج خودشو نشون میده

میرعلمدار;564932 نوشت:
شما اگر ازدواج نکنید شاید به گناه آلوده بشید ولی اگر شما از پس این مشکلات بربیاید اون موقع یک مرد و یک تکیه گاه برای همسرتون هستید چیزی همسرتون به عنوان یک زن لازم داره ...
مشکل همیشه وجود داره و راه گناه کردن هم همیشه بازه اگر الان از طریق ازدواج راه یک گناه رو ببندید صدتا دیگه در انتطارتونه ...

میدونید این گناهی که شما اینقدر کوچیک میشمریدش چقدر پیش خدا بزرگه؟؟؟
خدا راجع به گناهان دیگه میگه انجام ندید اما راجع به این گناه میگه نزدیکش هم نشید نه اینکه انجام ندید چون نزدیک شدن و انجام ندادن ؟؟!! بعیده
حتی حضرت یوسف به خدا میگه اگه این حیله رو از من دفع نکنی در این منجلاب گرفتار میشوم(از روی شهوتم)
اونجایی هم که میگن تقوا نه به معنای پناه بردن به غار و ... به معنای شمشیر برداشتن و رفع موانع یعنی موانع ازدواج رو کنار بزن این یعنی تقوا
نگید موانع پوله که نا امید میشم از اون همه بحث که دوستان به صورت منطقی مطرح کردند و این حرف رو رد کردند
به نظر من ساده ترین مانع برای ازدواج مشکلات اقتصادیه...بحث هم تو این مساله زیاد شده خواهشا دوستانی که مخالف اند یه بار دیگه پست های مربوط به این مساله رو بخونند اگه جایی اشکال وارد بود ذکر کنند و دلیل بیارند.

بسم الله ...
باسلام مجدد خدمت همه دوستان
می خواستم یه
[HL]برآیند[/HL]تا این جای کار ارئه بدم که بدونیم از کجا به کجا رسیدیم

اول بحث یکی دوتا جوون که بیشتر شرایطشون رو مساعد برای ازدواج دیدند می خواستند چندتا مانعی هم که سرراهشون هست رو با راهنمایی اساتید و دوستان برطرف کنند
موانع اصلی عبارت بودند از:
- مخالفت والدین
- سختی های پیش رو مثل تحصیلات و مباحث اقتصادی

تا اینجای کار اساتید و دوستان راه کار های خیلی مفید و کاربردی ای رو ارائه کردند برای کسب همراهی والدین
در زمینه دسته دوم نظر اکثریت دوستان اینه که اصلا این دسته از موانع واقعا مانع برای ازدواج نیستند همونطور که نظر اسلام هم همینه
مشکلاتی که غالبا به عنوان مشکلات بعد از ازدواج مطرح میشه در زمان مجردی هم هست
اگه ما بعد از ازدواج هم مثل زمان مجردی تلاش کنیم و خونواده های هر دو طرف هم مثل زمان مجردی کمک کنند و به سنت های غلط غیر اسلامی پشت کنیم ...
تازه من دیگه یک نفر نیستم که دارم مشکلات رو کنار میزنم سه نفرم اگه گفتید کی؟؟؟
خدا،من و همسرم

*نکته: تنها راه تکوینی که خداوند برای این نیاز طبیعی بشر(نیاز به ازدواج که اونم خودش قرار داده) قرار داده «ازدواجه» (اونم از نوع به موقعش) بقیه راهها هم اگه کمک نکنه به این قضیه مردوده

بعضی از نظراتی که مطرح میشه نشون میده دوستان پست های قبلی رو خوب مطالعه نکرده اند اگه مطالعه کردید و مخالف بودید در غالب نقل قول نکته خودتون رو بگید


خیلی ممنون
یاحق

به نام خدا
با سلام
صحبت های شما خوبه
به قول معروف زدی تو خال
فکر میکنم مشکل اصلی برای ازدواج جوانان والدین باشند

mohamad313;564517 نوشت:
سلام
حسن آقا جان ، تو این شرایط جامعه ما هر کسی یک بینش نسبت به ازدواج داره. بعضی افراد مذهبی مثل جناب حامی صرفا به ازدواج به عنوان وسیله ای برای ترک گناه و تکامل نگاه می کنند و توصیه دارن جوانی که به حداقل ها قانع است تمام تلاشش را بکند و متاهل شود . اما به نظر من مسئله بعد دیگری هم دارد .
شاید دیدگاه من سخت گیرانه باشد اما به هر حال این چیزیه که توی 20 و چند سال زندگی تو این جامعه من کاملا درک کرده ام. به نظر من الان ما در شرایط بحرانی قرار داریم و وضعیت شوخی بردار نیست. پول تو این شرایط با مشقت خیلی زیاد به دست میاد . اونایی که میگن پول راحت کسب میشه یا دزد تشریف دارند یا از اول شرایط رو براشون محیا کردند.
حالا شما به نظر من اگه تو این سن ازدواج کنی درسته که نصف دینتو کامل کردی ولی چه تضمینی وجود داره که بعدش تو مشقت نیفتی؟ کار آماده داری؟ سربازی رفتی؟ پس انداز کاسبی و بیزینس داری؟
اول برو اونایی که سن کم زن گرفتند رو ببین بعضی هاشون به چه وضع آبروریزی دچار شدند و باهاشون صحبت کن شاید وضعیت دستت بیاد.
منم سن شما همینطور فکر میکردم و خونوادم مثل خونواده شما ولی حالا که سنم بالا رفته کاملا درک میکنم که حق با اونها بوده.
حتی الان بر عکس هم شده.خونوادم برای من پیشنهاد ازدواج از طرف یک خونواده اسم و رسم دار دریافت کردن و وقتی بهم گفتند من خیلی جدی ردش کردم .
به نظرم یه بچه مذهبی چاره ای نداره جز تلاش برای کسب پول و بعدش ازدواج اگه خدا بخواد. برعکسش منطقی نیست
این نظر شخصی من بود و صرفا برای مشورت دادن ارائه شد.
موفق باشی

تضمینش وعده ی خداست که تو قرآن میگه فرزندانتونو به ازدواج در بیارید تا محبت پیدا کنن و رزق و روزیشونو وسعت بدیم(البته متن آیه دقیقا این نیست)
اگه بعضیا مشکل دارن مقصر خودشون هستن. ما زوجی داریم تو فامیل که آقا اصلا اهل کار کردن نیست. تفکرش اینه که به یه آب باریکه راضی ام:Moteajeb!: اگه بحث آبروش نباشه فک کنم سرکار هم نره بشینه گوشه خونه خب این آدم معلومه که دچار هزار تا مشکل میشه کما اینکه همینطور هم هست
بنظر من اگه آدم با چشم باز انتخاب همسر بکنه و بدونه که طرف مقابلش هدف های بزرگ داره میتونه بهش اعتماد کنه و با هم تلاش کنن:Mohabbat:

باید تفکرمونو اصلاح کنیم
نیاز به ازدواج خجالت نداره که:ok:

tamahdi69;565550 نوشت:
...فکر میکنم مشکل اصلی برای ازدواج جوانان والدین باشند

دمت گرم که قوت قلب دادی
درواقع حرف شما اینه که مشکل اصلی تفکر غلط والدینه
البته این تفکر غلط تو ذهن هرکسی میتونه باشه از والدین و فامیل تا حتی خود جوون مثل اونایی که تا 30-40 سالگی ازدواج نمی کنن
همونطور که بعضی از والدین برعکس پشتیبان همه جانبه بچه هاشون واسه ازدواج اند.

قدیما تلاش والدین این بود که هرچه زودتر سر جوونا رو گرم زندگی کنن تانه زجر بکشن(جوونا) نه منحرف بشن ولی الان که علــــــــــــــــــــــــم پیشرفت کرده والدین خبر ندارن جووناشون چقد اذیت میشن یادارن و مصرن به باورای غلط.افسوس وصد افسوس.یکیش که حرص منو در میاره: اول باید فرزند بزرگ خونواده ازدواج کنه حالا اون نخواد ازدواج کنه یا شرایطش جور نباشه:kalafeh::narahat:

سلام

حسن آقا;565152 نوشت:
بله همونطور که آمارا میگن اکثر طلاق ها مال اون افرادیه که بعد از 25 سالگی ازدواج کردند
یا اگه قبلش بوده معیار هاشون دینی نبوده و از روی هوس انتخاب کرده بودند یعنی فقط پول و زیبایی و امثال اینا
اتفاقا این پختگی ظاهری کاملا معیوب و ناقصه چون فقط یک بعد از مرد رو به تکامل رفته

با عرض پوزش فراوان ، شما منظور بنده رو دقیقا برعکس متوجه شدید سخن شما کاملا متین پختگی ظاهری معیوب و ناقصه منظور بنده با تجربه بودن و آب دیده شدن مرد بوده ...:ok:
حسن آقا;565152 نوشت:
میدونید این گناهی که شما اینقدر کوچیک میشمریدش چقدر پیش خدا بزرگه؟؟؟

سخن شما بسیار صحیح و درست ولی بنده اون رو کوچک نشمردم بلکه به نظرم بزرگ ترین گناهی که در دوران تجرد می تونه گریبان گیر افراد بشه همین گناهه...
حسن آقا;565152 نوشت:
خدا راجع به گناهان دیگه میگه انجام ندید اما راجع به این گناه میگه نزدیکش هم نشید نه اینکه انجام ندید چون نزدیک شدن و انجام ندادن ؟؟!! بعیده

به نظر من هیچ چیز بعید نیست مگه اینکه انسان توانایی انجام یا رفع اون کار رو نداشته باشه اگر ایمان راسخ داشته باشید می شه و درباره ی نزدیک نشدن ، بنده احتمال دادم حالا اگر برفرض این احتمال درست از آب دربیاد هم خنثی کردنش حتمیه ...
حسن آقا;565152 نوشت:
حتی حضرت یوسف به خدا میگه اگه این حیله رو از من دفع نکنی در این منجلاب گرفتار میشوم(از روی شهوتم)

در نتیجه احتمال نشدن و شدنش هست حضرت یوسف یاری خواستن ...
در ضمن هرکس در زندگی امتحاناتی داره شاید یکی از این امتحانات این موضوع باشه ...

حسن آقا;565152 نوشت:
نگید موانع پوله که نا امید میشم از اون همه بحث که دوستان به صورت منطقی مطرح کردند و این حرف رو رد کردند

با عرض پوزش ولی بنده نگفتم که همه ی موانع پوله یکی از موانع پوله اما بنده مشکل اقتصادی رو صریح بیان کردم و بقیه رو به طور مستقیم نگفتم....
برای مثال بنده گفتم
: نیاز به پشتوانه و راهنمایی و...
موفق و پیروز باشید...
:Rose:
:Nishkhand:

میرعلمدار;565770 نوشت:
پختگی ظاهری معیوب و ناقصه منظور بنده با تجربه بودن و آب دیده شدن مرد بوده ...

نه منظورم این بود که این پختگی که شما می گید ظاهری ، معیوب و ناقصه ...:Gig:
...چون چند بُعد مهم وجود مرد رشد نمی کنه چون نیازه که زن کنارش باشه تا رشد کنه
همین باعث مشکلات زیادی تو زندگی زناشویی میشه (اگه دیر ازدواج کنه)

میرعلمدار;565770 نوشت:
سخن شما بسیار صحیح و درست ولی بنده اون رو کوچک نشمردم بلکه به نظرم بزرگ ترین گناهی که در دوران تجرد می تونه گریبان گیر افراد بشه همین گناهه...

ببخشید:Gol: "تجرد" یه بحث فلسفیه "مجردی" درسته
اما شما یه حرفی هم راجع به گناهان بَعد ازدواج زدید که تو این زمینه اطلاعاتی ندارم
میشه بامثال توضیح بدین؟مثلا چه گناهایی هستند که بعد ازدواج امکان داره از آدم سر بزنه که از این گناه بدتراند؟

میرعلمدار;565770 نوشت:
در نتیجه احتمال نشدن و شدنش هست حضرت یوسف یاری خواستن ...
در ضمن هرکس در زندگی امتحاناتی داره شاید یکی از این امتحانات این موضوع باشه ...

بله احتمال داره من هم نگفتم صددرصد آدم مرتکب میشه ولی ...
اما کسانی مثل مقدس اردبیلی پناه به خدا می بردند از شکست در چنین امتحاناتی یعنی همیشه می ترسیدند که ...
خوب چرا ما دست روی دست بذاریم برای اینکه در معرض چنین تیرهای پیل افکنی ازشیطان قرار بگیریم؟
به قول جناب استاد بانکی پور در کتاب
مطلع مهر انسان در شرایط کنونی به طريق اولی نمی تواند به گذشته ی خویش اطمینان کند و تکیه داشته باشد و با خود بگوید با وجود این ماهواره ها، وسایل ارتباط جمعی،تلفن های تصویری و... من دچار لغزش نم یشوم!
کلام حضرت یوسف که فرمود...
نفس من مرا به بدی دعوت میکند و اگر نجات یافتم فقط به دلیل رحمت و نظر لطف پروردگار بود هشداری تکان دهنده برای همه ی جوانان عزیز است.

اگر جوانی توفیق صیانت نفس خود را داشته است، نشانه ی رحمت خداوند است و بدیهی است که این رحمت براي ما زمانی تداوم میی‌ابد که بر اساس قاعده ی لطف
و رحمت او حرکت کنیم و پیش برویم. خلاصه ی مطلب اینکه با احساس وجوب ازدواج دیگر منعی در اصل قضیه نداشته باشیم.»

ایشون تو این کتاب میگویند امروز ازدواج به این دلایل بر جوانان ما واجب است و تحصیل مقدمات ازدواج هم واجب است.(رجوع کنید به کتاب ص4-8)

موضوع قفل شده است