سرهنگ شهید محمد حمزه ای درمیان

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سرهنگ شهید محمد حمزه ای درمیان

محمد حمزه ای درمیان در سال ۱۳۳۹ در روستای درمیان از توابع شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش سپری کرد ، برای ادامه تحصیل به دلیل فوت پدر به همراه برادر به شهرستان زاهدان عزیمت کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد . پس از اتمام تحصیل و موفقیت در آزمون ورودی وارد دانشکده افسری گردید ، در سال 1365 با دختر دایی خود طاهره اطمینان ازدواج کرد و صاحب سه فرزند با نام های هادی ، هانیه و هنگامه گردید .
او سال ها با خلوص نیت در خدمت نظام بود و با اشرار مبارزه می کرد به طوری که بارها و بارها مورد تشویق و تقدیر فرماندهان انتظامی کشور قرار گرفت . وی در تمام طول سالیان خدمتش ، به دلیل داشتن مسئولیت های سنگین فرماندهی در رده های مختلف ، همراه با خانواده خود مجبور به سفر در شهرها و مرزهای مختلف کشور بود . همیشه در محل کار حضور داشت لذا خانواده وی هیچگاه نتوانستند حضور او را به عنوان پدر به درستی درک کنند و همیشه بار مسئولیت ، دلتنگی و دوری او را از فرزندانش ، همسرش به دوش می کشید . همسری که هنوز که هنوز است او را عاشقانه می ستاید .
سرانجام در سال ۱۳۸۰ در سن ۴۱ سالگی در محل روستای خلف در ه چرم در درگیری با اشرار دعوت حق را لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نایل گشت . پیکر عطر آگین شهید پس از تشییع با شکوه بر دوش امت همیشه بیدار بیرجند ، به روستای درمیان انتقال یافت و به خاک سپرده شد .پس از او همسرش با تمامی عشق و تعهدی که نسبت به فرزندان و عزیز از دست رفته اش داشت ، فرزندان خود را به گونه ای پرورش داد که پله های ترقی علم را یکی پس از دیگری پیمودند ، در حال حاضر هادی با مدرک لیسانس معلم مدارس راهنمایی بیرجند ، هانیه دانشجوی سال آخر رشته دندانپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد و هنگامه دانشجوی سال اول پزشکی دانشگاه بیرجند است . روحش شاد .

با اینکه از عزیزان اهل سنت ما بود اما در تمام مراسم مذهبی و اعتقادی که ما داشتیم شرکت می کرد. کلاً ما تعجب می کردیم . در مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی بیشتر مامورین می گفتن ما میریم در مراسم عزاداری روستامون شرکت کنیم ولی ایشون می گفت : من هستم ، من جاتون می ایستم ، کلاً جلودار بود ، خودش جلو جلو حرکت می کرد و سینه می زد ، مرد عجیبی بود ، بسیار خستگی ناپذیر بود من تا به حال چنین نیرویی ندیده بودم ، با این همه پشتکار و خستگی ناپذیری ، و از همه مهمتر خوش خلقی ایشون بود ، همه کاراشون و با لبخند انجام می دادن و به همین دلیل همه پرسنل برای ایشون پای کار بودند . شهید حمزه ای همیشه در محل کار بود و ما تعجب می کردیم که ایشون با داشتن فرزندان کوچک ، پس کی اون ها رو می بینه؟!

[="#FF0000"]
"گزیده ای از گفته های سرهنگ عبداللهی – همکار شهید"[/]