علی (ع) از نگاه مولوی

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علی (ع) از نگاه مولوی

مرور اثر جاویدان عرفان و اخلاق (مثنوی مولانا) انگونه که همه بزرگان و ادبا و دوستداران اهل بیت برآن اشراف داشته و دارند قطعا خواننده را به یک نتیجه گیری مثبت نسبت به ارادت خاص مولانا و اعتقاد جازم و کامل او به اهلبیت عصمت و طهارت میرساند خاصه ارادت ویژه او به امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع).
در حالی که زندگانی مولانا جلال الدین محمد بلخی در قرن هفتم هجری قمری(604-672)هم زمان بود با سلطنت و سلطه سلجوقیان که مذهب حنفی داشته و علنا از سنت خلفائ سه گانه تبعیت میکردند.
که طبیعتا مخالفین حکومت و ارادتمندان به اهل بیت در خفائ و در حالت تقیه زندگی و امرار معاش میکردند چرا که در صورت اظهار به ارادت نسبت به اهل بیت عقوبت سنگینی در انتظار آنان بوده و طبق شواهد تاریخی در انزمان شکنجه و تعقیب و گریز شیعیان و علویان به کرات گزارش شده است.
در عین حال شخصی همچو مولانا که از اردتمندان خاص اهل بیت بوده و حالات عرفانی که از ملاقات با شمس تبریزی برای او به وجود امده بود در زمانی زیست میکرده که علنا میبایست به مذهب حنفی تظاهر کند و این تظاهر قطعا اجتناب ناپذیر بوده.
اما وقتی به اثر عظیم و شگرف مثنوی و دیوان شمس او مراجعه میکنیم که حدود 70 هزار بیت را در خود جای داده در جای جای این اثار حب اهل بیت خاصه ارادت ویزه به علی (ع) را شاهد هستیم و این عرفان و این اعتلای ادب و اوج سلوک مولانا قطعا بدون این ارادت و اعتقاد به مولا علی(ع) واهلبیت پیامبر(ص) امکانپذیر نبوده و قطعا امری است محال.
حال با توجه به این مقدمه به شواهدی در مثنوی اشاره میکنیم که این ارادت را به وضوح نشان میدهد:
مولانا در دفتر اول (ابیات 3721-4003) به تفصیل از علو مقام و شان بی همتای حضرت اسدالله الغالب علی (ع) پرده برمی گیرد و سالکان طریق وصال حضرت محبوب را به پیروی از منش"شیر حق" دعوت می کند.
از عـلـی آمـوز اخـلاص عمـل
شیر حق را دان مطهر از دغل
(دفتر اول،بیت 3721)

هیچ عملی بدون خلوص کامل برای حضرت حق، مقبول درگاه جمال بی همتای حضرت معشوق واقع نمی شود؛ حتی نماز و جهاد. آدمیان علی العموم بر سبیل ناخالصی اند مگر کاملان. بنا به قول برخی از عرفا، اخلاص شامل هشت مرتبه است که ادنی مرتبۀ آن تصفیه عمل، از شائبۀ رضای مخلوق است. (بن: آداب نماز، صص 164-167).
حضرت مولانا در گفتمان دوازدهم دفتر اول با طرح دو حکایت و برخورد حضرت علی(ع) با "عمرو بن عبدود" در جنگ خندق و "ابن ملجم مرادی" این شخصیت الهی، اسطورۀ مدارا و جوانمردی را به تصویر می کشد.
مولانا در این دو حکایت به زمامداران و سالکان پیام می دهد: اگر علوی هستید، جایگاه خویش را نسبت به جایگاه علی (ع) دریابید، بلکه تا فرصت هست به تصحیح اعمال خویش بپردازید که فردا دیر است.
در اولین داستان، مولانا برخورد علی (ع) با "عمرو بن عبدود" پهلوان کافران را ترسیم می کند:
حضرت علی (ع) در کشاکش نبرد تن به تن با پهلوان، وی را بر زمین می افکند تا هلاکش گرداند، او در این حال آب دهان خویش بر چهرۀ مبارک حضرت می اندازد. علی (ع) بی درنگ شمشیر بر زمین می افکند و در پاسخ دشمن مغلوب که چرا دست از جنگ کشیده می فرماید: "شیر حق و مجاهد راستین هرگز برای انتقام شخصی کسی را نمی کشد و آزار نمی دهد. او تنها بر ارادۀ حق گردن می نهد، نه بر امیال شخصی".
در داستان دوم، مولانا جریان گفتگوی ابن ملجم وعلی را به تصویر می کشد:
حضرت پیامبر (ص) به ابن ملجم فرمود: "روزی فرا می رسد که علی را به شهادت می رسانی". ابن ملجم از حضرت علی درخواست کرد پیشاپیش او را بکشد تا این جنایت از او سر نزند، لیکن علی فرمود: "کشتن تو در این زمان، قصاص قبل از جنایت است، نمی توانم ترا بکشم".

محورهای اصلی حکایت:

1- شان علی(ع) در کائنات:

در غـزا بـر پهـلـوانی دست یافت
زود شمشیری بـر آورد و شتافت
او خـدو انـداخت بــر روی علــی
افـتـخـار هـر نبـــی و هــر ولـــی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجــده آرد پیش او در سجـده گـاه
(دفتر اول، ابیات 3722-3724)

حضرت علی (ع) در مقام نفس مطمئنه و مَرضی خداوند - یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة (سوره فجر، آیات 27 – 28) - شان بی همتایی در سلسلۀ اولیاءالله دارد. علی (ع) افتخار رسولان و اولیاء الهی است. گیتی نیزکه مستغرق عشق ورزی با محبوب کل است - یسبح له ما فی السموات و الارض (سوره حشر، آیه 24) - در سجده گاه هستی که ظلی است، در برابر صورت علی(ع) که وجه الله است آگاهانه، منقاد و تسلیم است.
حضرت محمد مصطفی (ص) زمان عزیمت به جنگ تبوک، علی (ع) را به جانشینی خویش در مدینه منصوب نمود. علی فرمود: "یا رسول الله آیا مرا بر زنان و کودکان، خلیفه می کنی"؟ حضرت محمد (ص) فرمود: "آیا راضی نیستی که برای من به منزلۀ هارون برای موسی باشی، جز آن که پس ازمن پیامبری نیست"؟ علی فرمود: "راضی ام". از این رو آن حضرت ملقب است به مرتضی. (فضایل الخمسه من الصحاح، ج اول صص 299-317، گولپینارلی ص 475)
پیامبر اسلام (ص) در بارۀ علی(ع) می فرماید: هر که می خواهد بر علم آدم، ادراک نوح، بردباری ابراهیم، زهد یحیی، سطوت موسی و جمال یوسف بنگرد، به علی (ع) بنگرد. (همان، ج دوم، صص 128 - 130).

2- امیرالمومنین علی (ع) از زبان دشمنان:

الف: صفات اجتماعی علی(ع):

شکوه و عظمت علی (ع) چنان است که دشمن محارب او نیز مقهور بلندای روح والا و عاشق و شیدای اوست. مولانا صفات اجتماعی مقتدای جوانمردان علی (ع) را از زبان دشمن: "شجاعت"، "مروت"، "حلم"، "رحمت"، "کرم"، "کظم خشم" برمی شمارد.
علی (ع) چندان جوانمردانه و پاک با دشمنان خویش برخورد می کند که حتی دشمن به صفات برجستۀ او معترف است. او ایستادگی در برابر دشمن را با آئین جوانمردی همراه کرده است. گفته اند: "المروة حفظ الدین و صیانة النفس و حفظ حرمات المومنین و الجود بالموجود". (طبقات، ص 418)
او از سر خشم، خودخواهی ومنافع فردی با دشمن به مقابله بر نمی خیزد، بلکه با حلم و بدون شتاب زدگی - که موجب تصمیم گیری های خام و از بین بردن جان، آبرو و حقوق اشخاص می گردد - با دشمن برخورد می کند. حلم و صبوری با دشمن به معنای مرعوب بودن نیست؛ بلکه با این تدبیر امکان بازگشت به حریم خانوادۀ الهی را برای او فراهم می آورد. از آن رو که حضرت "هو" کریم است و علی (ع) نیز ظل الله است؛ لذا هماره با مردمان که مخلوق حضرت حق اند، با کرم برخورد می کند؛ از این رو کار با علی (ع) و علی گونه ها دشوار نیست که: "با کریمان کارها دشوار نیست". علی (ع) حُسن القضاست از پس سوءالقضا.

در مـروت شـیـــر ربـانـیـسـتـی
در مـروت خـود که دانـد کیستی
در مـروت ابـر مـوسـیـی به تـیه
کامد از او خوان و نان بی شبیه
(دفتر اول، ابیات 3722-3723)

ای علی، تو در شجاعت، شیر خدا هستی و در جوانمردی کسی را از بلندای مقام تو آگاهی نیست. تو در جوانمردی همانند ابر موسی در بیابانی که از آن، خوان ونان بی مانند بر قوم بنی اسرائیل نازل شد.

ای علـی که جملـه عقل و دیـده ای
شمـه ای واگــو از آن چه دیـده ای
تیغ حلـمت جان ما را چـاک کـرد
آب عـلـمت خـاک ما را پـاک کـرد
باز گـو دانم که این اسرار هـوست
زآنکه بی شمشیر کشتن کار اوست
(دفتر اول، ابیات 3745-3748)

یا علی، ای همه عقل و بصیرت الهی؛ اندکی از مکاشفات خویش به ما نیز بیاموز. همانا علی "عین الناظره و اذنه الواعیه و یده الباسطه" است. (توحید صدوق، ص167). ای علی شمشیر بردباری تو جان ما را شکافت و آب حیات دانشت نفس ما را از پلیدی ها تطهیر کرد. فعل تو همان فعل حق است که بدون شمشیر می کـُشد.

ب- صفات معنوی علی (ع):

علی(ع) از دید دشمن به روایت مولانا:
"باز عرش"، "چشم غیب"،" باب علم"،" روشنگر عالم"، "باب رحمت الهی" و "راهنمای حیات معنوی" است.

باز گو ای باز عرش خوش شـکار
تا چـه دیـدی این زمان از کـردگار
چـشــم تـو ادراک غـیب آمـوخـتــه
چـشــم های حاضـران بـردوخـتــه
(دفتر اول، ابیات 3750 -3751)

ای باز بلند پرواز عالم لاهوت با شکارهایی همه گوارا، برجسته و معنوی! بازگو این دَم از جانب پروردگار خویش چه دیدی؟ یا علی تو آن انسان کاملی که چشم دلت اسرار عالم غیب را عیان دیده، لیک چشم دل دیگران بر ادراک اسرار غیب بسته است. تفاوت ادراک تو با دیگران بارز ومحقق است؛ که تو روحی قدسی مظهر اسماء مقید الهی هستی.

عـالـم ار هیجـده هـزار ست و فـزون
نیست این هیجده به هر چشمی زبون
راز بـگـشــا ای عـلـــی مــرتـضـــی
ای پس سـوءالـقـضـا حسـن الـقـضــا
(دفتر اول، ابیات 3756 -3757)
ادامه دارد.........

[=&quot]ای علی مرتضی که راضی شده ای به رضای حق و به واسطۀ انحلال ارادۀ تو در ارادۀ حضرت دوست، رضای تو، رضای حضرت محبوب هم هست و ای سرنوشت نیک که پس از سرنوشت بد بر من جلوه کرده ای؛ راز بگشا[/].

[=&quot]مـاه بـی گـفتـی چـو باشــد رهـنـمـا[/]
[=&quot]چـون بـگـویـد، شـد ضیا اندر ضیا[/]
[=&quot]چـون تـو بـابـی آن مدینـه علــم را[/]
[=&quot]چـون شـعـاعــی آفـتـاب حـلــــم را[/]
[=&quot]باز باش ای باب، بر جـویـای باب[/]
[=&quot]تا رســد از تـو قشـور انـدر لـبـاب[/]
[=&quot]بـاز بـاش ای بـاب رحمت تا ابـــد[/]
[=&quot]بـارگـاه مـا لـــه کـفـــــوا احـــــــد[/]
(
[=&quot]دفتراول ، 3763 -3765[/])

[=&quot]علی (ع) در حکم ماه است که بدون کلام، به صراط حق هادی است، لذا چون سخن بگوید نور علی نور می شود. علی(ع) دارای ولایت قمریه مندرج در ولایت شمسیه است. پیروی از دین مصطفوی و صراط محمدی، پیروی از ولایت و معرفت علوی است؛ چرا که علی (ع) دروازۀ شهر حکمت پیامبر (ص)، صاحب ولایت شمسیه است[/].
1. [=&quot]پیامبر راجع به مقام عظمای ولایت معرفتی و معنوی علی (ع) می فرماید: "انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد المدینة و الحکمة فلیاتها من بابها". "من شهر علمم و علی دروازۀ آن. هر که خواهد به این شهر و حکمت درآید بایستی از دروازۀ آن علی در آید". (احادیث مثنوی، ص37[/]).
2. [=&quot]امام علی(ع) پرتو بردباری محمدی است. پیامبر باکفار و منافقین نیز با حلم رفتار می کرد[/].
3. [=&quot]آنان که در عالم صورت و ظاهر مانده اند، با ارشاد و هدایت علی به عالم حقیقت واصل شوند[/].
4. [=&quot]علی ای دروازۀ رحمت الهی و ای درگه خدائی که هیچ کس نظیر اونیست، تا ابد گشوده باش[/].
5. [=&quot]حضرت محمد مصطفی (ص) رحمة للعالمین است و علی (ع) نیز درگه رحمت خداوند است.همان سان که رحمت الهی عمومیت دارد، رحمت علی نیز عمومیت دارد. از این رو محمد (ص) و علی (ع)هر دو، نور واحدند و رفتارها و هنجارهایشان، تجلی اسماء وصفات الهی است. بلکه هر دو، مظهر اسماء جلالی و جمالی حضرت محبوب اند. یحبهم و یحبونه[/].

[=&quot]بـاز گـو ای بـاز پـر افـروخـتـــه[/]
[=&quot]بـا شــه و با سـاعـدش آمـوخـتــه[/]
[=&quot]بـاز گـو ای بـاز عنقـا گیــر شـاه[/]
[=&quot]ای سپاه اشکن به خود نه با سپاه[/]
[=&quot]امت وحـدی یکـی و صـد هــزار[/]
[=&quot]بـاز گـو ای بنـده بازت را شـکار[/]
[=&quot]در محـل قـهـر رحمت ز چیست[/]
[=&quot]اژدها را دست دادن راه کیست؟[/]
(
[=&quot]دفتر اول، ابیات 3783 - 3786[/])

" [=&quot]باز" کنایت از روح قدسی است. فریدالدین عطار گوید[/]:

[=&quot]بـرو بنـد قفس بشکن که بازان را قفس نبود[/]
[=&quot]تو در بند قفس ماندی چه باز دست سلطانی[/]

" [=&quot]عنقاء یا سیمرغ" کنایت از انسان کامل یا بی نشان صرف است. عراقی گوید[/]:

[=&quot]در صـومـعــه نگـنجـد رنــد شـرابخـانـه[/]
[=&quot]عنقـا چگــونـه گنجــد در کـنـج آشیــانــه[/]
[=&quot]عشقم که در دو کون و مکانم پدید نیست[/]
[=&quot]عـنـقـای مغـــربـم که نشـانـم پـدیـد نیست[/]

" [=&quot]امت وحدی" اشاره است به آیه شریفه "ان ابراهیم کان امة قانتا"(سوره نحل، آیه 120) و همچنین حدیث شریف "المومن وحدة جماعة"و سبب این کلیت، وسعت وجود انسان کامل است. (ملا هادی سبزواری، ص 210[/])
[=&quot]آن دشمن حربی دگر باره گفت: "ای باز بلندپرواز، ای تو دارندۀ بال های درخشان، ای باز الهی که بال و رخت با نور خدا منور گشته، بازگو اسرار را. ای روح قدسی و ای مانوس حضرت شاه حقیقی، بازگو. ای باز سلطانی که سیمرغ شکار می کنی، ای پهلوانی که به تنهائی - نه به یاری سپاه – سپاهی را شکست می دهی؛ تو به ظاهر یک تن، لیک بر حسب باطن، به تنهائی یک امتی، بازگو که من شکار باز توام. سبب این رحمت به جای قهر چیست؟ از چرایی این مهربانی به جای خشم و غضب بگو. این چه منطق بلندی است که به دشمن، فرصت بازگشت به حق می دهی"؟[/]

3- [=&quot]علی (ع) از زبان خویش[/]:

[=&quot]گفت من تیـــغ از پــی حق می زنـم[/]
[=&quot]بنـــده حـقــــــم نـه مـامــور تـنـــــم[/]
[=&quot]شیـــر حـقـــــم نیستـــم شیــر هـــوا[/]
[=&quot]فعل من، بـر دیـن مـن، باشـد گـــوا[/]
[=&quot]مـا رمیت اذ رمـیـتـــم در حــــراب[/]
[=&quot]من چو تیغـــم، و آن زنـنـــده آفتاب[/]
[=&quot]رخت خــود را مـن ز ره بـرداشـتم[/]
[=&quot]غیــــر حـق را مـن عــدم انگاشتـــم[/]
[=&quot]سـایـه یـــــی ام کـدخـــــــداام آفتـاب[/]
[=&quot]حـاجـبــــم مـن نیستــم او را حجـاب[/]
[=&quot]من چو تیغـم پر گهــــرهای وصــال[/]
[=&quot]زنـده گـردانـــم نـه کـُشتـه در قتــال[/]
[=&quot]خـون نـپـوشـد گـوهـــر تـیــــغ مـرا[/]
[=&quot]بـاد از جـا کــی بـرد مـیــــــغ مـرا[/]
[=&quot]کـَه نیـم کوهـم ز حلم و صبر و داد[/]
[=&quot]کـوه را کـِـــی درربـایــد تـنـــد بـاد[/]
[=&quot]آن که از بادی رود از جا خسیست[/]
[=&quot]زان که بـاد نـامـوافـق خود بسیست[/]
[=&quot]بـاد خـشــــم و بــاد شهـــوت بـاد آز[/]
[=&quot]بـرد او را که نـبـــود اهــل نـمــــاز[/]
[=&quot]کـوهــم و هستــی مـن بنیــاد اوست[/]
[=&quot]ور شـوم چـون کـاه بـادم یـاد اوست[/]
[=&quot]جــز بـه بـاد او نجنبــــد مـیــــل مـن[/]
[=&quot]نیست جـز عشق احــد سـرخیــل من[/]
[=&quot]خـشـــم بتر شاهان شه و ما را غلام[/]
[=&quot]خـشـــم را هـــم بستـه ام زیـر لــگام[/]
[=&quot]تـیـــغ حلمــم گــــردن خشمـم زدست[/]
[=&quot]خشـم حق بر من چو رحمت آمدست[/]
[=&quot]غـرق نــورم گـرچه شد سقفم خراب[/]
[=&quot]روضه گشتم گر چـه هستـم بوتـراب[/]
[=&quot]چـون درآمـــد علتـــی انــدر غـــــزا[/]
[=&quot]تیـــغ را دیـدم نهــان کـردن ســـــزا[/]
[=&quot]تـا احـب لله آیــــــــــد نــــــــام مــن[/]
[=&quot]تـا کــه ابـغـض لله آیــــد کـــام مــن[/]
[=&quot]تـا کــه اعطــا لله آیـــد جــــود مـن[/]
[=&quot]تـا کــه امـســک لله آیــــد بـود مـن[/]
[=&quot]بـخـــــل مــــن لله عـطـــا لله و بـس[/]
[=&quot]جـمـلــــه لله ام نـیــــــم مـن آن کـس[/]
[=&quot]وانچـــه لله می کـنــم تـقـلـیــد نیست[/]
[=&quot]نیست تخییـل و گمان جـز دید نیست[/]
[=&quot]زاجـتـهــاد و از تحـــری رسـتـــه ام[/]
[=&quot]آسـتـیـــن بـر دامـن حــق بـسـتـــه ام[/]
[=&quot]گــــر هـمــــی پـرم هـمــی بینم مطار[/]
[=&quot]ور همــی گـــردم همـــی بینـــم مـدار[/]
[=&quot]ور کـشـــــم بـاری بـدانـــم تـا کـجـــا[/]
[=&quot]مـاهـــــم و خـورشـیـــد پـیـشــم پیشوا[/]
(
[=&quot]دفتر اول، ابیات 3787 – 3809[/])

[=&quot]مولانا از زبان علی (ع)، اسطورۀ مدارا و جوانمردی، آن حضرت را چنین توصیف می کند[/]:
"
[=&quot]بنده حق"، "شیرحق"، "تیغ الهی"، "ظل الله"، "درگاه احدیت"، "حیات بخش"، "کوه حلم و صبر وداد"، "حق بنیاد"، "کاظم غیظ"، "غرق نور"، "گلشن" و "احب الله[/]".
[=&quot]علی (ع) بندۀ حق است یعنی به مقام تسلیم و رضا رسیده و از غیر خدا رهیده است[/].

ادامه دارد........................

موضوع قفل شده است