علایم ظهور از زبان امام صادق(حتما بخوانید)

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علایم ظهور از زبان امام صادق(حتما بخوانید)

علایم ظهور از زبان امام صادق (وسفارشات وجود مبارکشان به شیعیان)

سند : الروضة الكافي / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 54

آيا ندانسته‏اى كه هر كه چشم براه دولت ما باشد و بر آزار و ترسى كه مى‏بيند شكيبائى ورزد فرداى قيامت در زمره ما محشور گردد؟
پس هر گاه ديدى كه حق مرده، و (حق‏جويان و) اهل حق از ميان رفتند و ديدى كه ستم همه شهرها را فرا گرفته، و ديدى كه (دستورات) قرآن كهنه شده و چيزهائى كه در آن نيست در آن پديد شده، و (آيات آن) طبق دلخواه توجیه و تفسیر شده، و ديدى كه و دین آئين زير و رو گشته چنانچه آب زير و رو شود، و ديدى كه اهل باطل بر اهل حق بزرگى جويند، و ديدى كه شر و بدى آشكار است و از او نهى نشود و هر كه بد كند او را معذور دانند، و ديدى كه فسق وبذهکاری آشكار گرديده،و دیدی.............، و ديدى كه شخص مؤمن مهر بر لب زده و سخنش را نپذيرند، و ديدى كه شخص فاسق دروغ گويد و كسى دروغ و افترايش را بر او باز نگرداند، و ديدى كه (بچه) كوچك (مرد) بزرگ را خوار شمارد، و ديدى كه قطع رحم كنند، و ديدى هر كه را به كار بد بستايند خوشحال گردد و سخن گوينده را به او باز نگرداند و ديدى كه پسر بچه همان كند كه زنان كنند، و ديدى كه زنان با زنان تزويج كنند، و ديدى كه مدح و ثنا (و تملق و چاپلوسى) بسيار گردد، و ديدى كه مرد مال خود را در غير راه اطاعت خدا خرج كند و كسى از كار او جلوگيرى نكند و دستش را نگيرند، و ديدى كه چون شخصى كوشش مؤمن را (در اطاعت خدا) بيند از كوشش او به خدا پناه برد، و ديدى كه همسايه همسايه دیگر را آزار دهد و مانعى براى او در اين كار نيست، و ديدى كه كافر خوشحال است از آنچه در مؤمن مى‏بيند و شاد است از اينكه در روى زمين فساد و تباهى بيند، و ديدى كه شراب را آشكارا بنوشند و براى نوشيدنش‏
گرد هم برآيند كسانى كه از خداى عز و جل نمى‏ترسند، و ديدى كه امركننده به معروف خوار است، و فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نيرومند و ستوده است، و ديدى كه اهل قرآن و تفسير خوارند و هر كه آنان را دوست دارد نيز خوار است، و ديدى كه راه خير بسته شده و به راه شر و بدى رفت و آمد گردد، و ديدى كه خانه كعبه تعطيل شده و دستور به نرفتن آن ميدهند، و ديدى كه مرد به زبان گويد آنچه را عمل بدان نكند، ودیدی .........................، و ديدى زنان نيز چون مردان براى خود انجمنها ترتيب دهند، و ديدى در فرزندان عباس كارهاى زنانگى آشكار شد و خضاب كنند و سر را شانه زنند و موهای خود را بلند کنند چنانچه زن براى شوهر خود خضاب كند، و ..................، و پولدار عزيزتر از مؤمن باشد، و ربا آشكار شود و بر آن سرزنش نشود، و ...................، و ديدى بيشتر مردم و بهترين خانه‏ها آن باشد كه با زنان در هرزگى آنها كمك كنند، و ديدى كه مرد باايمان غمناك و پست و خوار گردد، و ديدى كه بدعت و زنا آشكار گردد، و ديدى كه مردم بشهادت ناحق اعتماد كنند، و ديدى كه حرام حلال شود و حلال حرام گردد، و ديدى كه دين به رأى تعيين شود و قرآن و احكام آن تعطيل گردد، و ديدى كه از روى گستاخی و جسارت بر خدا مردم براى انجام كار بد انتظار آمدن شب را نكشند، و ديدى كه مؤمن نتواند كار بد را انكار كند جز به دلش، و ديدى كه مال كلان در
مورد خشم خداى عز و جل خرج شود، و ديدى كه زمامداران به كافران نزديك شوند و از خوبان دورى گزينند، و ديدى كه فرمانروايان در داورى رشوه گيرند، و ديدى كه حكومت و فرمانروائى در مزايده قرار گيرد، و ديدى كه خويشاوندان محرم را نكاح كنند و به همان ها اكتفا كنند، و ديدى كه بصرف تهمت و سوء ظن مردم را بكشند، و در باره ....................، و ديدى كه زن بر مرد خود مسلط شود و كارى را كه مرد نميخواهد انجام دهد و بشوهر خود خرجى ميدهد، و............، و بخوراك و نوشيدنى پستى تن در ميدهد، و ديدى كه سوگندهاى دروغ به نام خدا بسيار گردد، و قمار بازى آشكارا شود، و شراب را بدون مانع علناً بفروشند، و ديدى زنان خود را در اختيار كافران گذارند، و ديدى ساز و ضرب علنى گردد و بر سر كوچه و بازار آشكارا زنند و كسى از آن جلوگيرى نكند و كسى جرأت جلوگيرى آن را ندارد، و ديدى مردم شريف را خوار كند كسى كه مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند، و ديدى كه نزديك‏ترين مردم به فرمانروايان كسى است كه به دشنام گوئى ما خانواده ستايش شود، و ديدى هر كس ما را دوست دارد دروغگويش دانند و شهادتش را نپذيرند، و ديدى بر سر گفتن حرف زور و ناحق مردم با همديگر رقابت كنند، و ديدى كه شنيدن قرآن بر مردم سنگين و گران آيد و در عوض شنيدن چيزهاى ناروا براى آنها آسان و مطلوب است، و ديدى كه همسايه همسايه را گرامى دارد از ترس زبانش(یعنی می ترسد که او را لو دهد)، و ديدى حدود خدا تعطيل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل كنند، و ديدى كه مساجد طلاكارى و نقاشى شود، و ديدى راستگوترين مرد پيش آنها كسى است كه‏به دروغ افتراء بندد، و ديدى كه شر و سخن چينى آشكار گردد، و ديدى كه ستمكارى شيوع يافته، و ديدى كه غيبت را سخن خوش مزه و نمكين شمارند، و مردم همديگر را بدان مژده دهند، و ديدى كه براى غير خدا به حج و جهاد روند، و ديدى كه سلطان به خاطر كافر مؤمن را خوار كند، و ديدى كه خرابى بر آبادانى چيره گشته، و ديدى كه زندگى مرد از كم فروشى اداره مى‏شود، و ديدى خونريزى را آسان شمارند (و اهميتى در نظر مردم ندارد)، و ديدى كه مرد براى غرض دنيائى رياست مي طلبد و خود را به بدزبانى مشهور مي سازد تا از او بترسند و كارها را به او واگذارند، و ديدى نماز را سبك شمارند، و ديدى كه مرد مال بسيار دارد و از وقتى كه آن را پيدا كرده زكاتش را نداده، و ديدى كه گور مرده‏ها را به شكافند و آنها را بيازارند و كفنهاشان را بفروشند، و ديدى كه آشوب بسيار است، و ديدى كه مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب برد و شب را به مستى صبح كند و به وضعى كه مردم در آنند اهميت ندهد، و ديدى كه حيوانات را نكاح كنند، و ديدى كه حيوانات همديگر را بدرند، و ديدى كه مرد به نماز خانه خود رود و چون برگردد جامه در تن ندارد، و ديدى دل مردم سخت و چشمانشان خشك شده و ياد خدا بر آنان سنگين آيد، و ديدى كسبهاى حرام شيوع يافته و بر سر آن رقابت كنند، و ديدى كه نماز خوان براى ريا و خودنمائى نماز مي خواند، و ديدى كه فقيه براى غير دين مسأله مى‏آموزد و طالب دنيا و رياست است، و ديدى كه مردم با كسى هستند كه پيروز شود، و ديدى كه هر كس روزى حلال مي جويد مورد سرزنش و مذمّت قرار مي گيرد و جوينده حرام مورد ستايش و تعظيم قرار ميگيرد، و ديدى كه در حرمين (مكه و مدينه) كارهائى كه خدا دوست ندارد انجام گيرد، كسى از آنها جلوگيرى نكند و ميان مردم و انجام آنها كسى مانع نشود، وديدى كه ساز و آواز در حرمين آشكارا گردد، و ديدى كه اگر كسى سخن حق گويد و امر به معروف و نهى از منكر كند ديگران او را نصيحت كنند و بگويند: اين كار بر تو لازم نيست، و مردم به همديگر نگاه كنند (و هم چشمى كنند) و به مردم بدكار اقتداء كنند (و باصطلاح امروز مدپرستى شايع گردد) و ببينى كه راه خير و طريقه آن خالى است و مشترى ندارد، و ديدى كه مرده را به مسخره گيرند و كسى براى مرگ او غمناك نشود، و ديدى كه هر سال بدى و بدعت تازه بيش از گذشته پيدا شده، و ديدى كه مردم و انجمنها پيروى نكنند مگر از توانگران، و ديدى كه به فقير چيز دهند در حالى كه به او بخندند و براى غير خدا به او ترحم كنند، و ديدى كه نشانه‏هاى آسمانى پديد آيد ولى كسى از آن هراس نكند، و ديدى كه مردم بر هم بجهند چنانچه حيوانات بر هم مي جهند و هيچ كس از ترس كار زشتى را انكار نكند، و ديدى كه مرد در غير اطاعت خدا زياد خرج كند ولى در مورد اطاعت از كم هم دريغ دارد، و ديدى ناسپاسى پدر و مادر آشكار گشته و پدر و مادر را سبك شمارند و حال آنها در پيش فرزند از همه بدتر باشد و فرزند خوشحال است كه بآنها دروغ بندد، و ببينى كه زنها بر حكومت غالب گشته و هر كارى را قبضه كنند، و كارى پيش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد، و ديدى كه پسر بپدر افتراء زند و به پدر و مادر خود نفرين كند و از مرگشان خوشحال شود.
و ديدى اگر روزى بر مردى بگذرد كه در آن روز گناهى بزرگ نكرده باشد مانند هرزگى يا كم‏فروشى يا انجام كار حرام يا ميخوارگى آن روز گرفته و غمناك است و خيال كند كه روزش به هدر رفته‏و عمرش در آن روز تلف شده، و ديدى كه سلطان خوراك را احتكار كند، و ديدى كه حق خويشاوندان پيغمبر (خمس) به ناحق تقسيم شود و به دان قمار بازى كنند و ميخوارگى كنند، و ديدى با شراب مداوا كنند و براى بيمار نسخه كنند و بدان بهبودى جويند، و ديدى كه مردم در مورد ترك امر به معروف و نهى از منكر و بى‏عقيده‏گى بدان يكسان شوند، و ديدى منافقان و اهل نفاق سر و صدائى دارند و اهل حق بى‏صدا و خاموشند، و ديدى كه براى اذان گفتن و نماز پول گيرند، و ديدى كه مسجدها پر است از كسانى كه ترس از خدا ندارند، و براى غيبت و خوردن گوشت مردم حق (بوسيله غيبت) به مسجد آيند و در مسجدها از شراب مست‏كننده توصيف كنند، و ديدى كه شخص مست كه عقل از سر او بر اثر مستی رفته بر مردم پيشنمازى كند و به مستى او ايراد نگيرند، و چون مست گردد گراميش دارند و از او ملاحظه كنند و بدون بازخواست او را رها كنند و او را بمستيش معذور دارند، و ديدى هر كه مال يتيمان به خورد شايستگى او را بستايند، و ببينى كه داوران به خلاف دستور خدا داورى كنند، و ديدى كه زمامداران از روى طمع خيانتكار را امين خود سازند، و ديدى ميراث (يتيمان) را فرمانروايان به دست مردمان بدكار و بى‏باك نسبت بخدا داده‏اند (تا مقدارى را بآنها دهند و ما بقى را خود بالا كشند) از آنها حق و حسابى بگيرند و جلوى آنها را رها كنند تا هر چه ميخواهند در آنها انجام دهند، و ببينى كه بر فراز منبرها مردم را به پرهيزگارى دستور دهند ولى خود گوينده آن به دستورش عمل نكند، و ديدى كه وقت نمازها را سبك شمارند، و ديدى كه صدقه را بوساطت ديگران به اهلش دهند و بخاطر رضاى خدا ندهند بلكه روى درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند، و ببينى كه تمام غم و اندوه مردم در باره شكم و عورتشان است، باكى ندارند كه چه بخورند و با چه نكاح كنند، و ببينى كه دنيا بآنها روى آورده، و ببينى كه نشانه‏هاى‏ حق مندرس و كهنه گشته. در چنين وقتى خود را به یاد اور و از خداى عز و جل نجات بخواه و بدان كه (در چنين وضعى) مردم مورد خشم خداى عز و جل قرار گرفته‏اند و خداوند به خاطر كارى است كه بآنها مهلت داده، مراقب باش و كوشش كن تا خداى عز و جل تو را بر خلاف آنچه مردم در آنند مشاهده كند تا اگر عذاب بر آنها نازل گردد و تو در ميان آنها باشى به سوى رحمت حق شتافته باشى و اگر جدا شوى آنان گرفتار شوند، و تو از روش آنان و بى‏باكى آنها نسبت به خداى عز و جل بيرون باشى، و بدان كه به راستى خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نكند، و همانا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است:Gol::Gol::Sham::Sham:.

شيربيشه;200724 نوشت:
54
آيا ندانسته‏اى كه هر كه چشم براه دولت ما باشد و بر آزار و ترسى كه مى‏بيند شكيبائى ورزد فرداى قيامت در زمره ما محشور گردد؟


با سلام

محشور شدن با ائمه

حضرت امام صادق علیه السلام می­فرمایند:

«أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا یرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِی زُمْرَتِنَا»1


آیا ندانسته‏اى كه هر كه چشم براه دولت ما باشد و بر آزار و ترسى كه مى‏بیند شكیبائى ورزد فرداى قیامت در زمره ما محشور گردد.



البته منظور از آزار در این حدیث، آزاری است که در راه امام زمان عجل الله تعالی فرجه، به شخص می­رسد.

1-كليني محمدبن يعقوب؛ فروع الكافی، علی اکبر غفاری،بیروت، ج‏8، ص 37.

در منطق خوانده ایم که از ضم مفاهیم کلی به همدیگر – هر قدر هم که باشد – مفهوم جزئی به دست نمی آید مثلا:انسان ایرانی مهندس تهرانی... همه اینها باز روی هم یک مفهوم کلی را می سازد. نهایتا ممکن است مفهوم کلی یک مصداق بیشتر نداشته باشد و لی به هر حال کلی است و قابل صدق بر کثیرین. و اگر فرضا هم تنصیصی بر پیامبر داشته باشیم که :مردی می آید می گوید انا المهدی سفیانی می اید و.... بالاخره مجموع همه اینها بازکلی خواهد بود و می توان گفت:شاید علاوه بر کسی که این نشانه ها بر او منطبق شده شخص دیگری هم در آینده بیاید که این خصوصیت را داشته باشد چون به هر حال مفهوم کلی است و قابل صدق بر کثیرین.
پس هیچ گاه نمی توان فهمید کسی که این نشانه ها را دارد حضرت مهدی هست یانه

velayat;200875 نوشت:
در منطق خوانده ایم که از ضم مفاهیم کلی به همدیگر – هر قدر هم که باشد – مفهوم جزئی به دست نمی آید مثلا:انسان ایرانی مهندس تهرانی... همه اینها باز روی هم یک مفهوم کلی را می سازد. نهایتا ممکن است مفهوم کلی یک مصداق بیشتر نداشته باشد و لی به هر حال کلی است و قابل صدق بر کثیرین. و اگر فرضا هم تنصیصی بر پیامبر داشته باشیم که :مردی می آید می گوید انا المهدی سفیانی می اید و.... بالاخره مجموع همه اینها بازکلی خواهد بود و می توان گفت:شاید علاوه بر کسی که این نشانه ها بر او منطبق شده شخص دیگری هم در آینده بیاید که این خصوصیت را داشته باشد چون به هر حال مفهوم کلی است و قابل صدق بر کثیرین.
پس هیچ گاه نمی توان فهمید کسی که این نشانه ها را دارد حضرت مهدی هست یانه

با سلام
بنده ارتباط سخنان شما را با احادیث متوجه نمیشوم
مثل اینکه شما از ان دسته از انسانهایی هستید که تا روح را جراحی نکردید به آن ایمان ندارید

امام صادق عليه السلام فرمود:
ما كلم رسول الله صلى الله عليه و آله العباد بكنه عقله قط. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم .
(( هرگز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با مردم با حقيقت عقل خود صحبت نفرمود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
ما پيامبران ماءموريم كه با مردم به اندازه عقلشان صحبت كنيم . ))

شيربيشه;200724 نوشت:
[=2 Sepideh]علایم ظهور از زبان امام صادق ([=2 Sepideh]وسفارشات وجود مبارکشان به شیعیان)

[=0 Davat]سند[=2 Badr] : الروضة الكافي / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 54

[=0 Roya]آيا ندانسته‏اى كه هر كه چشم براه دولت ما باشد و بر آزار و ترسى كه مى‏بيند شكيبائى ورزد فرداى قيامت در زمره ما محشور گردد؟
[=0 Roya]پس هر گاه ديدى كه حق مرده، و (حق‏جويان و) اهل حق از ميان رفتند و ديدى كه ستم همه شهرها را فرا گرفته، و ديدى كه (دستورات) قرآن كهنه شده و چيزهائى كه در آن نيست در آن پديد شده، و (آيات آن) طبق دلخواه توجیه و تفسیر شده، و ديدى كه و دین آئين زير و رو گشته چنانچه آب زير و رو شود، و ديدى كه اهل باطل بر اهل حق بزرگى جويند، و ديدى كه شر و بدى آشكار است و از او نهى نشود و هر كه بد كند او را معذور دانند، و ديدى كه فسق وبذهکاری آشكار گرديده،و دیدی.............، و ديدى كه شخص مؤمن مهر بر لب زده و سخنش را نپذيرند، و ديدى كه شخص فاسق دروغ گويد و كسى دروغ و افترايش را بر او باز نگرداند، و ديدى كه (بچه) كوچك (مرد) بزرگ را خوار شمارد، و ديدى كه قطع رحم كنند، و ديدى هر كه را به كار بد بستايند خوشحال گردد و سخن گوينده را به او باز نگرداند و ديدى كه پسر بچه همان كند كه زنان كنند، و ديدى كه زنان با زنان تزويج كنند، و ديدى كه مدح و ثنا (و تملق و چاپلوسى) بسيار گردد، و ديدى كه مرد مال خود را در غير راه اطاعت خدا خرج كند و كسى از كار او جلوگيرى نكند و دستش را نگيرند، و ديدى كه چون شخصى كوشش مؤمن را (در اطاعت خدا) بيند از كوشش او به خدا پناه برد، و ديدى كه همسايه همسايه دیگر را آزار دهد و مانعى براى او در اين كار نيست، و ديدى كه كافر خوشحال است از آنچه در مؤمن مى‏بيند و شاد است از اينكه در روى زمين فساد و تباهى بيند، و ديدى كه شراب را آشكارا بنوشند و براى نوشيدنش‏
[=0 Roya]گرد هم برآيند كسانى كه از خداى عز و جل نمى‏ترسند، و ديدى كه امركننده به معروف خوار است، و فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نيرومند و ستوده است، و ديدى كه اهل قرآن و تفسير خوارند و هر كه آنان را دوست دارد نيز خوار است، و ديدى كه راه خير بسته شده و به راه شر و بدى رفت و آمد گردد، و ديدى كه خانه كعبه تعطيل شده و دستور به نرفتن آن ميدهند، و ديدى كه مرد به زبان گويد آنچه را عمل بدان نكند، ودیدی .........................، و ديدى زنان نيز چون مردان براى خود انجمنها ترتيب دهند، و ديدى در فرزندان عباس كارهاى زنانگى آشكار شد و خضاب كنند و سر را شانه زنند و موهای خود را بلند کنند چنانچه زن براى شوهر خود خضاب كند، و ..................، و پولدار عزيزتر از مؤمن باشد، و ربا آشكار شود و بر آن سرزنش نشود، و ...................، و ديدى بيشتر مردم و بهترين خانه‏ها آن باشد كه با زنان در هرزگى آنها كمك كنند، و ديدى كه مرد باايمان غمناك و پست و خوار گردد، و ديدى كه بدعت و زنا آشكار گردد، و ديدى كه مردم بشهادت ناحق اعتماد كنند، و ديدى كه حرام حلال شود و حلال حرام گردد، و ديدى كه دين به رأى تعيين شود و قرآن و احكام آن تعطيل گردد، و ديدى كه از روى گستاخی و جسارت بر خدا مردم براى انجام كار بد انتظار آمدن شب را نكشند، و ديدى كه مؤمن نتواند كار بد را انكار كند جز به دلش، و ديدى كه مال كلان در
[=0 Roya]مورد خشم خداى عز و جل خرج شود، و ديدى كه زمامداران به كافران نزديك شوند و از خوبان دورى گزينند، و ديدى كه فرمانروايان در داورى رشوه گيرند، و ديدى كه حكومت و فرمانروائى در مزايده قرار گيرد، و ديدى كه خويشاوندان محرم را نكاح كنند و به همان ها اكتفا كنند، و ديدى كه بصرف تهمت و سوء ظن مردم را بكشند، و در باره ....................، و ديدى كه زن بر مرد خود مسلط شود و كارى را كه مرد نميخواهد انجام دهد و بشوهر خود خرجى ميدهد، و............، و بخوراك و نوشيدنى پستى تن در ميدهد، و ديدى كه سوگندهاى دروغ به نام خدا بسيار گردد، و قمار بازى آشكارا شود، و شراب را بدون مانع علناً بفروشند، و ديدى زنان خود را در اختيار كافران گذارند، و ديدى ساز و ضرب علنى گردد و بر سر كوچه و بازار آشكارا زنند و كسى از آن جلوگيرى نكند و كسى جرأت جلوگيرى آن را ندارد، و ديدى مردم شريف را خوار كند كسى كه مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند، و ديدى كه نزديك‏ترين مردم به فرمانروايان كسى است كه به دشنام گوئى ما خانواده ستايش شود، و ديدى هر كس ما را دوست دارد دروغگويش دانند و شهادتش را نپذيرند، و ديدى بر سر گفتن حرف زور و ناحق مردم با همديگر رقابت كنند، و ديدى كه شنيدن قرآن بر مردم سنگين و گران آيد و در عوض شنيدن چيزهاى ناروا براى آنها آسان و مطلوب است، و ديدى كه همسايه همسايه را گرامى دارد از ترس زبانش(یعنی می ترسد که او را لو دهد)، و ديدى حدود خدا تعطيل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل كنند، و ديدى كه مساجد طلاكارى و نقاشى شود، و ديدى راستگوترين مرد پيش آنها كسى است كه‏به دروغ افتراء بندد، و ديدى كه شر و سخن چينى آشكار گردد، و ديدى كه ستمكارى شيوع يافته، و ديدى كه غيبت را سخن خوش مزه و نمكين شمارند، و مردم همديگر را بدان مژده دهند، و ديدى كه براى غير خدا به حج و جهاد روند، و ديدى كه سلطان به خاطر كافر مؤمن را خوار كند، و ديدى كه خرابى بر آبادانى چيره گشته، و ديدى كه زندگى مرد از كم فروشى اداره مى‏شود، و ديدى خونريزى را آسان شمارند (و اهميتى در نظر مردم ندارد)، و ديدى كه مرد براى غرض دنيائى رياست مي طلبد و خود را به بدزبانى مشهور مي سازد تا از او بترسند و كارها را به او واگذارند، و ديدى نماز را سبك شمارند، و ديدى كه مرد مال بسيار دارد و از وقتى كه آن را پيدا كرده زكاتش را نداده، و ديدى كه گور مرده‏ها را به شكافند و آنها را بيازارند و كفنهاشان را بفروشند، و ديدى كه آشوب بسيار است، و ديدى كه مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب برد و شب را به مستى صبح كند و به وضعى كه مردم در آنند اهميت ندهد، و ديدى كه حيوانات را نكاح كنند، و ديدى كه حيوانات همديگر را بدرند، و ديدى كه مرد به نماز خانه خود رود و چون برگردد جامه در تن ندارد، و ديدى دل مردم سخت و چشمانشان خشك شده و ياد خدا بر آنان سنگين آيد، و ديدى كسبهاى حرام شيوع يافته و بر سر آن رقابت كنند، و ديدى كه نماز خوان براى ريا و خودنمائى نماز مي خواند، و ديدى كه فقيه براى غير دين مسأله مى‏آموزد و طالب دنيا و رياست است، و ديدى كه مردم با كسى هستند كه پيروز شود، و ديدى كه هر كس روزى حلال مي جويد مورد سرزنش و مذمّت قرار مي گيرد و جوينده حرام مورد ستايش و تعظيم قرار ميگيرد، و ديدى كه در حرمين (مكه و مدينه) كارهائى كه خدا دوست ندارد انجام گيرد، كسى از آنها جلوگيرى نكند و ميان مردم و انجام آنها كسى مانع نشود، وديدى كه ساز و آواز در حرمين آشكارا گردد، و ديدى كه اگر كسى سخن حق گويد و امر به معروف و نهى از منكر كند ديگران او را نصيحت كنند و بگويند: اين كار بر تو لازم نيست، و مردم به همديگر نگاه كنند (و هم چشمى كنند) و به مردم بدكار اقتداء كنند (و باصطلاح امروز مدپرستى شايع گردد) و ببينى كه راه خير و طريقه آن خالى است و مشترى ندارد، و ديدى كه مرده را به مسخره گيرند و كسى براى مرگ او غمناك نشود، و ديدى كه هر سال بدى و بدعت تازه بيش از گذشته پيدا شده، و ديدى كه مردم و انجمنها پيروى نكنند مگر از توانگران، و ديدى كه به فقير چيز دهند در حالى كه به او بخندند و براى غير خدا به او ترحم كنند، و ديدى كه نشانه‏هاى آسمانى پديد آيد ولى كسى از آن هراس نكند، و ديدى كه مردم بر هم بجهند چنانچه حيوانات بر هم مي جهند و هيچ كس از ترس كار زشتى را انكار نكند، و ديدى كه مرد در غير اطاعت خدا زياد خرج كند ولى در مورد اطاعت از كم هم دريغ دارد، و ديدى ناسپاسى پدر و مادر آشكار گشته و پدر و مادر را سبك شمارند و حال آنها در پيش فرزند از همه بدتر باشد و فرزند خوشحال است كه بآنها دروغ بندد، و ببينى كه زنها بر حكومت غالب گشته و هر كارى را قبضه كنند، و كارى پيش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد، و ديدى كه پسر بپدر افتراء زند و به پدر و مادر خود نفرين كند و از مرگشان خوشحال شود.
[=0 Roya]و ديدى اگر روزى بر مردى بگذرد كه در آن روز گناهى بزرگ نكرده باشد مانند هرزگى يا كم‏فروشى يا انجام كار حرام يا ميخوارگى آن روز گرفته و غمناك است و خيال كند كه روزش به هدر رفته‏و عمرش در آن روز تلف شده، و ديدى كه سلطان خوراك را احتكار كند، و ديدى كه حق خويشاوندان پيغمبر (خمس) به ناحق تقسيم شود و به دان قمار بازى كنند و ميخوارگى كنند، و ديدى با شراب مداوا كنند و براى بيمار نسخه كنند و بدان بهبودى جويند، و ديدى كه مردم در مورد ترك امر به معروف و نهى از منكر و بى‏عقيده‏گى بدان يكسان شوند، و ديدى منافقان و اهل نفاق سر و صدائى دارند و اهل حق بى‏صدا و خاموشند، و ديدى كه براى اذان گفتن و نماز پول گيرند، و ديدى كه مسجدها پر است از كسانى كه ترس از خدا ندارند، و براى غيبت و خوردن گوشت مردم حق (بوسيله غيبت) به مسجد آيند و در مسجدها از شراب مست‏كننده توصيف كنند، و ديدى كه شخص مست كه عقل از سر او بر اثر مستی رفته بر مردم پيشنمازى كند و به مستى او ايراد نگيرند، و چون مست گردد گراميش دارند و از او ملاحظه كنند و بدون بازخواست او را رها كنند و او را بمستيش معذور دارند، و ديدى هر كه مال يتيمان به خورد شايستگى او را بستايند، و ببينى كه داوران به خلاف دستور خدا داورى كنند، و ديدى كه زمامداران از روى طمع خيانتكار را امين خود سازند، و ديدى ميراث (يتيمان) را فرمانروايان به دست مردمان بدكار و بى‏باك نسبت بخدا داده‏اند (تا مقدارى را بآنها دهند و ما بقى را خود بالا كشند) از آنها حق و حسابى بگيرند و جلوى آنها را رها كنند تا هر چه ميخواهند در آنها انجام دهند، و ببينى كه بر فراز منبرها مردم را به پرهيزگارى دستور دهند ولى خود گوينده آن به دستورش عمل نكند، و ديدى كه وقت نمازها را سبك شمارند، و ديدى كه صدقه را بوساطت ديگران به اهلش دهند و بخاطر رضاى خدا ندهند بلكه روى درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند، و ببينى كه تمام غم و اندوه مردم در باره شكم و عورتشان است، باكى ندارند كه چه بخورند و با چه نكاح كنند، و ببينى كه دنيا بآنها روى آورده، و ببينى كه نشانه‏هاى‏ حق مندرس و كهنه گشته. [=0 Roya]در چنين وقتى خود را به یاد اور و از خداى عز و جل نجات بخواه و بدان كه (در چنين وضعى) مردم مورد خشم خداى عز و جل قرار گرفته‏اند و خداوند به خاطر كارى است كه بآنها مهلت داده، مراقب باش و كوشش كن تا خداى عز و جل تو را بر خلاف آنچه مردم در آنند مشاهده كند تا اگر عذاب بر آنها نازل گردد و تو در ميان آنها باشى به سوى رحمت حق شتافته باشى و اگر جدا شوى آنان گرفتار شوند، و تو از روش آنان و بى‏باكى آنها نسبت به خداى عز و جل بيرون باشى، و بدان كه به راستى خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نكند، و همانا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است:Gol::Gol::Sham::Sham:.

سلام و عرض ادب...
خسته نباشید
من این مطلب رو نزدیک یه سال پیش در آدرس زیر قرار دادم
http://www.askdin.com/thread12453.html#post200078
خسته نباشید

سلام علیکم.از مطلب بسیار خوبتان استفاده کردم.در پناه خداوند و امام زمان (عج) باشید.
التماس دعا.

رضا;200896 نوشت:
با سلام
بنده ارتباط سخنان شما را با احادیث متوجه نمیشوم
مثل اینکه شما از ان دسته از انسانهایی هستید که تا روح را جراحی نکردید به آن ایمان ندارید

امام صادق عليه السلام فرمود:
ما كلم رسول الله صلى الله عليه و آله العباد بكنه عقله قط. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم .
(( هرگز پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با مردم با حقيقت عقل خود صحبت نفرمود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
ما پيامبران ماءموريم كه با مردم به اندازه عقلشان صحبت كنيم .
))

آقای رضا من می خواستم اثبات کنم که علائم ظهور امام زمان به هیچ دردی نمی خورد
یعنی ما با این علایم نمی توانیم بفهمیم که فلان شخص همان شخصی است که پیامبر گفته یا نه
این اشکال بنده را جناب آقای مصطفی ملکیان کرده اند در جزوه علم و دینشان(البته در بحث دیگری که به این بحث مربوط است)
خواهش می کنم به سخن من بیشتر دقت کنید و در آن تامل کنید
من اگر دلیل عقلی بر وجود روح بیاورند قبول می کنم روح وجود دارد(دلیل یقین آور)
بعد در مورد آن حدیث پیامبر پس به پیامبر بگو پیامبر بی سوادا و ساده نگرها باشه نه پیامبر ماها
اگر می خواهد پیامبر ما باشه باید با ما معقول صحبت کنه
باشه!!!!
آقای رضا خواهش می کنم روی حرفام فکر کنید

velayat;201024 نوشت:
آقای رضا من می خواستم اثبات کنم که علائم ظهور امام زمان به هیچ دردی نمی خورد
یعنی ما با این علایم نمی توانیم بفهمیم که فلان شخص همان شخصی است که پیامبر گفته یا نه

این اشکال بنده را جناب آقای مصطفی ملکیان کرده اند در جزوه علم و دینشان(البته در بحث دیگری که به این بحث مربوط است)
خواهش می کنم به سخن من بیشتر دقت کنید و در آن تامل کنید
من اگر دلیل عقلی بر وجود روح بیاورند قبول می کنم روح وجود دارد(دلیل یقین آور)
بعد در مورد آن حدیث پیامبر پس به پیامبر بگو پیامبر بی سوادا و ساده نگرها باشه نه پیامبر ماها
اگر می خواهد پیامبر ما باشه باید با ما معقول صحبت کنه
باشه!!!!
آقای رضا خواهش می کنم روی حرفام فکر کنید

[=century gothic]با سلام
جناب ولایت گفتارهای شما
[=Century Gothic] را[=century gothic]خوانده ام !!
[=Century Gothic]هـدايـت عـقـل آدمـى ، هـمـواره در معرض تندبادهاى هوا و هوس است .
[=Century Gothic]توجه به ابعاد مختلف زندگى انسان و مسائل پيچيده اى كه در زمينه هاى گوناگون براى او پـيـش مـى آيـد، مـى تـوان دريـافـت كـه عـقـل ، تـوانـايى پرداختن به تمامى آن ها را ندارد و ضـرورت وجـود وسـيـله اى كـارسـازتـر و قـوانـيـنـى كـامـل كـه انـسان بدين وسيله راه درست را بازشناسد، ضرورى است .
[=Century Gothic] انسان نمى تواند چنين قوانينى را پى ريزد؛ زيرا ميزان كارايى و مـشكل گشايى عقل و دانش بشرى در برابر انبوه مسائلى كه در زندگانى مادّى و معنوى اش خود مـى نـمـايـند، بسيار ناچيز است .

[=Century Gothic]علم و دانش انسان ، محدود و نسبى است و در برابر مجهولاتش ، اندك :
[=Century Gothic] ((وَ ما اُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاّ قَليلاً))
[=Century Gothic] و جز اندكى از دانش به شما داده نشده است .

[=century gothic] یادم به داستانی افتاد که دیدم بد نیست اینجا هم عنوان کنم که خالی از لطف نیست
[=Century Gothic]ابو سعيد خدرى گويد: ما عده اى بوديم كه در زمان و شرايط سخت و دشوارى طبق نوبت تنظيم شده از رسول خدا، حراست مى كرديم .
بعد از مدتى كه گذشت ، يك گروه از نگهبانان عادت كرده بودند كه در گوشى و آهسته با يكديگر نجوى كنند و سخن بگويند و منهم ميان آنها بودم .
رسول خدا يكشب بر ما وارد شد، وقتيكه مشاهده كرد بعضى در گوشى صحبت مى كنند، فرمود: اين نجوى (در گوشى سخن گفتن ) چيست ؟
آيا شما از آن نهى نشده ايد؟
(هرگاه سخن به راز و نجوى گوئيد هرگز به مطالب بد و دشمنى و مخالفت رسول صلى الله عليه و آله نگوئيد)1
گفتيم : در پيشگاه خدا و رسولش توبه كرديم ، ما درباره دجال صحبت مى نموديم .
فرمود: مى خواهيد شما را از كسى كه در نزد من خطرش بيشتر از دجال است به شما معرفى نمايم ؟
آنگاه فرمود:
شرك خفى يعنى انسانى عهده دار كارهاى ناشايسته و گناه ديگران گردد، خطرش از دجال بيشتر است2 :Sham:

[=Century Gothic]1-فلا تتنا جوا بالاثم و العدوان و معصيت الرسول مجادله : 9.
2- داستانها و پندها 10/65 - تفسير قرطبى 9/6461.

سلام
ای ولله آقا رضا ...

ممنون عالی بود

اقا رضا جواب شما ربطی به حرف من نداشت

موضوع قفل شده است