کیسانیه

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کیسانیه

کیسانیه نخستین گروهی بودند که در قرن اول هجری،بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) به

محمد،یکی از پسران امیر المومنین گرویدند و او را مهدی موعود خواندند وحتی پس از مرگش به حیات

او در کوه رضوی بین دو شیر قائل شدند.

[=Verdana]با سلام

[=Verdana]در عالم بشرى، حقایق و اوهام، سخت در هم آمیخته اند و حق و باطل به شدت با هم مشتبه شده اند و احیانا به واسطه انگیزه هایى، حق باطل قلمداد شده و چنان که مواردى نه اندک، بر اندام باطل جامه حق پوشانده اند.
در کتب تاریخ ملل و نحل، از مذاهب و نحله هایى سخن به میان آمده و افکار و عقایدى به کسانى نسبت داده اند که امروزه از آنچه در آن کتب و آثار، آمده،اثرى نیست.
در بدو نظر گفته مى شود که آن مذاهب ونحله ها و فرقه ها، از بین رفته و پیروان آنها به کلى، منقرض گشته اند. این احتمال را
[=Verdana]شیخ مفید[=Verdana] رحمه الله ابراز کرده است.
[=Verdana]
در باره شناخت شخصى و شخصیتى کیسان به اختلاف نظر شدید برمى خوریم و با تفحص منابع تاریخى وکلامى به چند قول دست مى یابیم.

1. کیسان لقب خود مختار بن ابى عبیده ثقفى است و از اول این نام را داشته است و گفته اند آن هنگامى که پدر او نوزاد خانواده را حضور على امیر مؤمنان علیه السلام آورد و آن حضرت دست مهر و محبت بر سر او کشیده و فرمود: «کیس، کیس » زیرک است، با هوش است و از همین زمان او کیسان لقب گرفت.
و برخى هم گفته اند: [=Verdana]محمد بن حنفیه[=Verdana]، این لقب کیسان را به مختار داد آنگاه که او را براى گرفتن خون امام حسین به عراق اعزام کرد و هوشیارى و فراست لازم را در او دید.
شیخ مفید در الفصول المختاره پس از ذکر وجه تسمیه مختار به کیسان مى نویسد: این ها حکایتهایى است در علت نامگذارى و لقب مختار و اما این که چرا و چگونه چنان تسمیه اى رخ داده و حقیقت امر چیست؟ چیزى نمى دانم. (شیخ مفید، الفصول المختاره، ص 296)
2. کیسان، غلام امیر المؤمنان على علیه السلام بوده و همو مؤسس کیسانیه مى باشد. (شهرستانى، الملل و النحل:1/ 147)
3. کیسان غلام و خدمتکار محمد بن حنفیه بوده است.
4. کیسان، شاگرد محمد بن حنفیه بوده و یا شاگرد هر دو امیر مؤمنان على و پسرش محمد بن حنفیه و او از آن پدر و فرزند علم تأویل و باطن و دانش اسرار آفاق و انفس آموخته است.
5. پاسدار و به اصطلاح آجودان مختار، شخصى بوده به نام ابوعمره کیسان، و مختار این عنوان را از پاسدارخود گرفته و لقب خویش کرده است. (حسن بن موسى نوبختى، فرق الشیعه، ص 23)
6. کیسان، مردى از اهالى کوفه بوده و کشندگان
[=Verdana]امام حسین علیه السلام[=Verdana] را به مختار مى شناسانده است. او مردى دلیر و نسبت به انتقام خون امام سید الشهداء علیه السلام، بسیار حساس و فعال بوده است. (همان، ص 24. )
7. کیسان، مردى از پیرامونیان مختار بوده نه غلام و نه شاگرد او، بلکه به عنوان امین و مستشار در دستگاه مختار حضور داشته است و مختار در تمام کارها و تصمیم گیرى ها، نظر و راى او را جویا مى شده است. (انصارى، مذاهب ابتدعتها السیاسه فی الاسلام، ص 48)
چنان که ملاحظه مى کنید درباره شخص و شخصیت کیسان، نقل ها مختلف و متفاوت است که اگر برخى با بعض دیگر قابل جمع باشد جمع با بعض دیگر ناممکن است و همین نشانگر آن است که او همانند
[=Verdana]عبدالله سبا[=Verdana]، شخصیتى موهوم، خیالى و افسانه اى است ( همان).
و شایدخداوند، همچون آدمى نیافریده است و او فقط در ذهن وخیال جعالان و تحریفگران تاریخ آفریده شده است و بس.

[=verdana]

[=Verdana]کیسانیه کیستند؟ [=Verdana]
ملل و نحل نویسان مذهب کیسانیه را از ملل اسلامى و از فرقه هاى شیعه برشمرده اند که به امامت محمد بن حنفیه عقیده مند بوده اند و بعدا تا پانزده فرقه انشعاب پیدا کرده اند چنان که محققان در علم کلام که درباره کیسانیه، سخن گفته اند رجال کیسانى را متجاوز از دوازده تن ندانسته اند که مختار، فقط یکى از آنان است.
شایان ذکر است همه کسانى که درباره این کیش و مذهب و رجال آن سخن گفته اند مانند
[=Verdana]نوبختى[=Verdana] که نخست نویسنده و صاحب اثر در موضوع ملل و نحل و از بزرگان علماى شیعه است، و مثل شیخ مفید که از استوانه هاى عالم اسلام و باز ماندگان علم کلام مى باشد و دیگر نویسندگان و محققان، هیچ کدام، سندى براى گفتار خود ذکر نکرده اند و همگى اعتراف دارند: درباره قومى سخن مى گویند که انقراض یافته اند و احدى از ایشان باقى نمانده است. ([=Verdana]نصارى، مذاهب ابتدعتها السیاسه فی الاسلام[=Verdana]همان، ص 39. )
در حالى که همه آنان نیک مى دانستند که چگونه دروغ و دروغ پردازى وجعل و تحریف به تاریخ وحدیث راه یافته است و حتى در عصر خود
[=Verdana]رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم[=Verdana] حدیث هاى کذب به او منسوب داشتند با این وجود چگونه این همه روایت هاى بى سند ویا فاقد سلسله راوى معتبر، بدون توجه و دقت، در کتب آورده شده و حتى تکرار گردیده است.
منصفانه اقرار باید کرد که شیخ مفید پس از اشاره به اسم کیسان با سخنى کوتاه، به حقیقت امر اشاره اى عالمانه کرده است او مى نویسد: «هذه الحکایات فی معنى اسمه عن الکیسانیه خاصه فاما نحن فلا نعرف ...: این ها حکایت هایى در معناى نام او در باره کیسانیه است فقط و ما نمى شناسیم جز این که او به این نام نامیده شده اما حقیقت معناى آن چیست نمى دانیم!»
و در جاى دیگر مى نویسد: با این وجود چیزى از کیسانیه باقى نمانده است و آنها همگى منقرض شده اند و در زمان ما احدى از ایشان شناخته نیست جز آنچه حکایت مى شود و صحت آن معلوم نیست. (الفصول المختاره، صص 298و 296. )
پس، فرقه کیسانیه را مانند فرقه سبائیه باید تلقى کرد با این فرق که کیسانیه در ادوار مختلف آن و در فرقه هاى گوناگونش به آن شکل که در کتب تاریخ و ملل و نحل آمده است از مردمانى سخن به میان آورده و از اهدافى حکایت مى کند که در دراز مدت براى شیعه دوازده امامى آثار مخرب و زیانبارى، همراه دارد.

[=Verdana]در ادامه به اختصار به سه دور از این سناریوى نه چندان ناشیانه، اشاره مى کنیم وبعد به تفصیل قهرمانان اصلى و بازى گران جنبى این نمایشنامه سیاسى- کلامى، را شناسانده و اهداف سیاسی شان را روشن مى کنیم.

در بخش اول به مطالبی چون: زمینه ها و علل ظهور فرقه های ساختگی، ماهیت کیسانیه و اختلاف نظر منابع تاریخى وکلامى دربارة کیسان اشاره شد.
در ادامه و در این قسمت به ذکر ادوار سه گانة طراحی سناریوی فرقة کیسانیه ذیل عنواینی چون: بازیگری سیاسی امویان و زبیریان، بازیگری سیاسی رجال عباسى و پیروانشان، بازیگری سیاسی مزدوران و جیره خواران، و نقد و بررسی ماهیت، نحوة ظهور و انتساب فرقة کیسانیه به شیعه در منابع ملل و نحل پرداخته می شود.

الف- دور نخست؛ بازیگری سیاسی امویان و زبیریان
در دور نخست ماجراى کیسانیه، بازیگران اصلى نمایش نامه، امویان،زبیریان و هواداران آنها هستند و هدفشان از آن سناریو، از میان برداشتن و به بن بست رساندن قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى بوده است.
آنان مى خواستند شیعه را دچار تفرقه کنند و محبان اهل بیت را که طالب و خواستار بازگشت خلافت به آل بیت پیغمبر بودند، پراکنده سازند.
این نمایش و صحنه سازى با قیام مختار آغاز گردید.
دو گروه اموى و زبیرى و پیروان و هواداران آنها، از نهضت مختار ناخرسند بودند؛ زیرا امویان مى دیدند که مختار ثقفى دست پروردگان و جیره خواران آنان را در کوفه از دم تیغ مى گذراند و بویژه کشندگان حسین بن على علیمها السلام را که تحکیم کنندگان حکومت امویان مروانى بودند، از پا در مى آورد.
و اما زبیریان!آنان نیز از قیام مختار دلخون بودند که پیشتر مردم کوفه با
عبد الله زبیر بیعت کرده بودند ولى مختار عامل او را از کوفه بیرون کرده و دعوتش را بر اساس رضاى آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم مطرح ساخت.
پس شعار مختار مبنى بر رضاى آل محمد و بازگشت خلافت به آل بیت، تنها شعارى بود که هر دو گروه اموى و زبیرى را مى آزرد و با وجود تضاد در این دو جریان نسبت به هم، مبارزه و محاربه با شعار مختار نقطه مشترک این دو گروه صرفا سیاسى شد آنان به اشتراک با نهضت مختار درافتادند.
در این دور از بازى کیسانى گرى، افتراها و دروغهاى وسیعى به مختار ثقفى زده شد: او به امامت محمد حنفیه معتقد است؛ خود را نماینده او در کوفه مى شناساند و از سوى او مأمور قتل و قلع و قمع قاتلان حسین شهید علیه السلام مى باشد؛ مختار مدعى است که بر او وحى نازل مى شود؛ او قایل به رجعت و بداء است و از تخت على بن ابى طالب علیه السلام چیزى مانند تابوت بنى اسرائیل پرداخته که پیشاپیش لشکر حمل مى شود.
و گفتند: مختار در حقیقت، نمى خواهد انتقام خون امام حسین علیه السلام را بگیرد بلکه هدفش تقرب به شیعه مى باشد. و او به حب آخرت تظاهر مى کند و در دل و باطن خویش، به دنبال دنیاست!
امویان و زبیریان با این تهاجم ناجوانمردانه و با آن دورغ پردازى هاى وقیحانه بذر شک و تردید در دل ها افشادند و جماعت از پیرامون مختار پراکندند و همین شبیخون تهمت و افترا، آن مرد دلیر و شجاع را تنها گذاشت و سبب قتل وى گردید و جو براى رقباى سیاسى او خالى گشت.
بعدها که سلطة اموى مروانى دوام یافت، بسیارى از مورخان و نویسندگان قرون نخست، همان دروغ ها و افتراها را که کاملا جنبه سیاسى داشت و به قصد شکستن شعار و قیام ولایى مختار، شایع شده بود بدون تمحیص و ذکر راوى معتبر و شاهد صدق، در کتب خود آوردند و نسل به نسل نقل شده جزو مسایل تاریخ و کلام گردید.

ادامه دارد...!!

ب- دور دوم؛ بازیگری سیاسی رجال عباسى و پیروانشان

بازى گران نمایشنامه کیسانیه در دور دوم، رجال عباسى و مبلغان و داعیان به خلافت و حکومت ایشان اند وهدف از این نمایش آن بوده که مردم ساده لوح ماوراء النهر وخراسان بزرگ را اقناع کنند که خلیفگان حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم اولاد عباس عموى پیامبرند و این مقام به واسطه ابوهاشم عبدالله فرزند محمد حنفیه به وصیت و نص امیرمؤمنان على ابن ابى طالب علیه السلام به آنان رسیده است.
شروع این نمایش، در ابتداى تلاش عباسیان سیاه نامه براى تصرف کرسى خلافت است آنگاه که مخفیانه نقشه رسیدن به حکومت را مى کشیدند و در پشت پرده، چنان طرحى را مى ریختند.
در این سناریوى کیسانیه، پس ازوفات ابوهشام پسر محمد حنفیه در «حمیة » از سرزمین شام، کیش کیسانى بازسازى شد و عقیده به امامت محمد حنفیه دوباره مطرح گردید به زعم بازیگران این نمایشنامه، امام پس ازمحمد بن على معروف به محمد حنفیه، فرزندش ابوهاشم عبدالله است و او به هنگام وفات، به زعیم عباسیان آن روز محمد بن على بن عبد الله بن عباس وصیت کرده است.
عباسیان، کیسانى گرى را رواج دادند و قول به خلافت محمد حنفیه را از نو مطرح ساختند و گفتند: امام پس از على بن ابى طالب علیمها السلام محمد حنفیه بوده است.
آنان وصیتى بیرون آوردند و آن را به على علیه السلام منسوب داشتند که امامت بعد از ابوهاشم پسر محمد حنفیه به محمد بن على عباسى و پس از او به فرزندش ابراهیم امام و آنگاه به برادر او ابى العباس عبدالله سفاح و از او به برادرش منصور و... رسیده است.
رجال عباسى بر این سناریو داعیانشان را تغذیه فکرى و تبلیغى کرده و به شایعه پراکنى پرداختند ومردم ماوراء النهر و خراسان را که عمدتا ترک، دیلم و مغول بودند و از اسلام به عنوان یک دین، چیزى نمى دانستند و از لغت عربى هم بهره اى نداشتند، شدیدا تحت تأثیر قرار دادند و بدین وسیله مرام عباسیان که رسیدن به سلطه و قدرت سیاسى دینى بود، فراهم آمد.

ادامه دارد...!!

ج- دور سوم؛ بازیگری سیاسی مزدوران و جیره خواران
بازیگران و قهرمانان دور سوم کیسانى گرى، مزدوران، جیره خواران و شعبده بازان حرفه اى اند و هدف شوم آنان عبارت بوده از: معارضه با عباسیان که مدعى بودند خلافت از ابوهاشم به ایشان رسیده است، متوقف کردن شیعه در اعتقاد به امامت امام غایب و ابطال امامت پس از او، و به طورکلى ایجاد تردید در عقاید شیعه و خدشه دار کردن سمعه تشیع و وارد کردن خرافات و سخنان سخیف و باطل به مذهب ایشان در شکل فرقه سازى هاى مختلف.
این دور هم در واقع، از روزى آغاز شد که عباسیان به بازسازى کیسانیه پرداختند و از دست امام سوم و یا پنجم این فرقه! ابوهاشم عبدالله ابن محمد حنفیه وصیت نامچه اى بیرون آوردند و در آن وصیتنامه جعلى، خلافتشان را به امام على علیه السلام منسوب داشتند و از این طریق جاده پر پیچ و خم خلافت را براى خود کاملا هموار ساختند.
عباسیان با این شگرد، خلافت و امامت را از فرزندان على و نسل فاطمه زهرا سلام الله علیهما گرفتند و پس از آن که در سایه تفکر کیسانى حنفى و از طریق ابوهاشم به هدف خود رسیدند آن وقت همان ارکان و اصول کیسانى گرى ضلالت، کفر و زندقه، گردید.
در زمان منصور، شورشگران و معترضان على الدوام رو به فزونى داشت و او با سفاکى تمام خون مى ریخت و مخالفانش را مى کشت تا به جایى رسید که خود او از اسراف در قتل بیمناک شد و به دنبال راه چاره اى دیگر رفت او به فکر تاسیس اداره اى افتاد به نام «دایره زندقه » همانند سازمان هاى مخوف امنیت حکومت هاى امروز.
وظیفه آن، تفتیش، جستجو وکسب اطلاعات بود. منصور دوانیقى، مخالفان ومعترضان خود را از این راه سرکوب مى کرد بى آن که مستقیما به آدم کشى متهم شود. هدف این اداره در واقع، کفر زدایى و تعقیب ملاحده و زندیقان نبود، بلکه او با ایادى خود، مخالفان را شناسایى و متهم و نابود مى کرد و در صورت ظاهر، با کفر و زندقه و الحاد مبارزه مى نمود. (مذاهب ابتدعتها السیاسة، ص 44. )
تا جایى که موضوع به کیسانیه و فرقه هاى آن مربوط مى شود بسیارى از آنچه به این مذهب و مردان آن نسبت داده شده، بافته خیال گردانندگان این دایرة مخوف است و همان اندیشه ها و عقیده هایى که در کیسانیه دور دوم پلى بود براى رسیدن به حکومت و قدرت در این مرحله همه آنها کفر و الحاد شناخته مى شوند و اشخاصى نه کم، به داشتن آن عقاید متهم و سپس تعقیب و به قتل مى رسند.
در این دوره، عقیده هایى مثل قول به تناسخ، حلیت محارم، تعطیل احکام، ابطال فرایض و اعتقاد به الوهیت برخى اشخاص و دیگر افکار سخیف و باطل به کیسانیه نسبت داده مى شود.

ادامه دارد...!!

[=Verdana]آرى، بعد از آن که حکومت و سلطنت عباسیان، استقرار یافت و از طریق نشر آرا و عقایدى به نام کیسانیه به اهداف خود رسیدند وضع دگرگون شد.
مهدى عباسى پیروان خود را گرد آورد و آنان را بر انکار کیسانى گرى و نفى اصول فکریى به نام کیسانیه، واداشت او به صراحت گفت: امامت پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از آن عمویش
[=Verdana]عباس بن عبد المطلب[=Verdana] بوده است و پس از وى فرزند او عبدالله بن عباس، امام بوده و او به پسرش على بن عبدالله وصیت کرده و به همین ترتیب او هم خلافت را به پسرش محمد واگذاشته و از او به فرزند وى ابراهیم و سپس به برادرش ابوالعباس و از او به برادر وى منصور انتقال یافته و منصور هم پسرش مهدى را ولیعهد خود ساخت.
به پندار او خلافت و امامت پس از رحلت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم حق عباس و فرزندان او بوده و دیگران غاصب بوده اند.
مهدى عباسى همان کیش کیسانیت را که درخانه جدش محمد بن على بن عبدالله بن عباس، آفریده شد و درآن زمینه وصیت نامچه اى از ابوهاشم مبنى بر همین پندار بیرون آورده شد.
آرى، همه آنچه را که به آن اهداف خلق کرده بودند، منصور مذهب ویرانگر و منحرف ونادرست خواند و پنداشت که
[=Verdana]ابوبکر[=Verdana] و [=Verdana]عمر[=Verdana] و [=Verdana]عثمان[=Verdana] و [=Verdana]على علیه السلام[=Verdana] و هر که کرسى خلافت را پس از پیامبر اشغال کرد، غاصب بوده اند.
او پیروى اش را از امامت محمد حنفیه رد کرد و آن را از اصل منکر شد. (فرق الشیعة نوبختى، ص 48. )
این بود ماجراى کیسانیه در سه مرحله و دوره که به اختصار ذکر شد و آن گونه آغاز و آن چنان به انجام رسید.
و این بود مذهب کیسانیه که در کتب تاریخ، در آن باره، سخن ها وحکایت ها، فراوان آورده اند و صاحبان ملل و نحل به مقاله ها و داورى هاى بلند و بالا در آن خصوص پرداخته اند.
ادامه دارد...!!

كيسانيه اولین فرقه مدعی مهدویت در تاریخ اسلام


اولين فرقه و گروهي كه در تاريخ اسلام به نام حضرت مهدي (عج) به ظهور رسيده، فرقه كيسانيه است .اين گروه، فرقه منقرض شده اي از شيعه است كه گروهي آنها را پيروان «مختار ثقفي » و گروهي آنها را پيروان «ابو عمره كيسان» دانسته اند.
البته خود محمد بن حنفيه وحتي مختار از اتهام کيسانيه بودن بري هستند همچنان که زيدي ها ب هامامت زيد بن علي عليه السلام قائلند ولي خود زيد اعتقاد به امامت برادرش امام باقر علي السلام وامام صادق عليه السلام داشته است
به علت جو اختناق در زمان مختارايشان قیامش را با بیعت به نام امام علی بن الحسین (ع) اعلام نکرد تا گزندی از سوی دشمنان در آینده به امام وارد نشود،چون این حرکت انقلابی شیعی در مقطعی از زمان و مکان نسبتاً بر دشمنانش پیروز شد و ادامه یافت و خود به نظام و حکومتی مبدل گشت گروهی از طرفداران و شیعیان گمان کردند که در واقع محمد بن علی بن ابی طالب امام است و بر این عقیده پایدار ماندند. و بدین ترتیب اولین فرقه منحرف شده از امامیه را بوجود آوردند.
مهدویت که از لسان پیامبر اکرم (ص) تبین شده بود و به مردم شهامت و قدرت و انگیزه می بخشد به یکی از اهداف بلند مسلمین و به خصوص برای شیعیان تبدیل شده بود و همیشه مظلومین منتظر خروج مهدی امت بودند تا با آمدن او ریشه ظلم و فساد را از بین ببرند. اما این انتظار شدید به خاطر عدم درک صحیح از حقیقت مهدودیت و شان والای این رهبر جهانی موجب شد که مردمان به کمترین کوششی در رفع ظلم و جور به عنوان ظهور اندیشه مهدودیت بنگرند،ولی علاوه بر این عامل، زمینه تطبیق نادرست مهدویت در فرقه کیسانیه وجود داشت زیرا ابو القاسم محمد بن علی بن ابی طالب همنام و هم کنیه با پیامبر اکرم است و از طرفی مهدی موعود که زمین را از عدل و داد لبریز می کند هم نام و هم کنیه با پیامبر صلي الله عليه وآله وسلم است
در واقع اولین فرقه جدا شده از امامیه به خاطر عکس العمل انقلابی و سیاسی شیعیان در برابر بنی امیه بوده که به خاطر نا آشنایی با فرهنگ عمیق مهدودیت، جو خفقان و عدم تحلیل صحیح آن انقلاب، عده ای به انحراف کشیده شدند و به فرقه ای مستقل در برابر امامیه از شیعه نمایان شدند1
1. شیخ مفید، الفصول المختاره، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ه. ق،ص ۲۹۶.

دامن محمد بن حنفيه از اتهام کيسانيه بودن مبراست


اهل بیت به شخصیت محمد بن حنفیه و مختار احترام قائلند و محمد بن حنفیه از فرماندهان لشگر علی (ع) و تابع امام حسن و امام حسین بوده است و در بنی هاشم او در حد ابن عباس محترم و موثر بود. چنانچه امام سجاد و امام صادق در مورد مختار دعا و طلب رحمت نمودند.[1] ولی در مورد باطل بودن این عقیده که قائل به امامت محمد بن حنفیه به طور آشکار بیان دارند[2] و حتی امام زین العابدین با محمد بن الحنفیه در کنار حجر الاسود به اعجاز الهی ثابت کرد که، محمد امام نیست[3] و هرگز با این عقیده مماشات و تساهل نشده است و امامت و رهبری به طور آشکار معرفی شده است. بطوری که این انحراف با شکست روبرو شد و به مرور زمان منقرض گشت و امروزه جز نامی از ایشان در کتب یافت نمی شود


.1 ابن دلود حلی، رجال ابن داود، یک جلد، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ ه. ق، ص ۵۱۳ و علامه حلی، رجال العلامه الحلی، یک جلد، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱ ه. ق، ص ۱۶۸ و ۱۶۹.
2.ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ۸ جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ه. ش، ج ۱ ص ۲۹۱.
3.
ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ۸ جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ه. ش، ج ۱ ص ۳۴۸.

ادامه.............
[=Verdana]
1- انتساب فرقة کیسانیه در منابع ملل و نحل به شیعه
علماى دین شناس و محققان و نویسندگان ملل و نحل اعم از شیعه و غیر شیعه کیسانیه را با فرقه هاى مختلف و گوناگونش، شیعه پنداشته اند و در پوشش حمله به آن عقاید و آراى سخیف، در واقع، شیعه آماج حملات ناجوانمردانه و غیر منصفانه واقع شده است.
نویسندگان در هر عصر و دوره اى با طرح آن سخنان انحراف آمیز و کلمات الحادى و ضد اخلاق، سمعه شیعه را زشت و تعالیم تشیع را به بدى یاد کرده و در واقع، حقانیت این آیین شریف را زیر سؤال برده اند.
از این رو براى پرده بردارى از این حقیقت و بیان این که تمام این بازى ها و سناریوها براى کوبیدن شیعه و بستن درگاه اهل بیت عصمت و طهارت شکل یافته است، به ذکر حقایق بیش از آنچه گفتیم نیازمندیم.
تا اینجا محرز گردید که کیسان و هویت او در رابطه با امام على و فرزنش محمد و مختاربن ابى عبیده ثقفى، شخصیت عبدالله سبا را حکایت و تداعى مى کند.
نویسندگان و مؤلفان نوشتند: او مردى یهودى از اهالى صنعاء یمن بوده که در زمان عثمان خلیفه سوم، مسلمان شده و مى گفت هر پیامبرى وصیى دارد و وصى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم، على علیه السلام است.
جمعى از صحابه همچون:
[=Verdana]عمار[=Verdana]، [=Verdana]ابوذر غفارى[=Verdana]، [=Verdana]محمد بن حذیفه[=Verdana]، [=Verdana]محمد بن ابى بکر[=Verdana]، [=Verdana]صعصعة بن صوحان[=Verdana] و [=Verdana]عبدالرحمان بن عدیس[=Verdana] به او گرویدند و او بود که ابوذر را در شام بر معاویه و در مدینه بر خلیفه مسلمانان عثمان مى شورانید.
او یهودیت را در پوشش اسلام نشر مى داد و در آیین مزدک ایرانیان نیز متأثر بود و ابوذر را بر این اساس به سوسیالیزم واداشت! و از دیگر سو، دکتر على وردى به نقل دکتر کامل شیبى مى نویسد: ابن السوداء همان عمار یاسر است و نسب او به سبا مى رسد. (کامل مصطفى شیبى، همبستگى میان تصوف و تشیع، ص 43)
و از جانب سوم،
[=Verdana]دکتر طه حسین[=Verdana] مى نویسد: او شخصیتى موهوم، خرافى و خیالى است که هرگز وجود خارجى نداشته است.
کیسان، قهرمان نمایشنامه کیسانیه نیز همانند عبد الله بن سبا، هویت قطعى ندارد و شخصى پندارى وخیالى است.

ادامه دارد...!!

2- هویت کیسانیه و زمان ظهور ایشان در منابع ملل و نحل
و اما این که کیسانیه چیست و کى به وجود آمده؟ به گفته برخى، آن مذهبى است که پس از شهادت امیر مؤمنان على علیه السلام پیدا شد و این، نظر نوبختى است. (فرق الشیعة، ص 23و 48. )
بنابر یک روایت از او و از شهرستانى و نیز به گفتة دیگران، کیسانیه پس از شهادت امام حسین علیه السلام پیدا شده و شاید این نظر میان مورخان اتفاقى باشد. (الملل و النحل:1/ 148. )
پس بنابر قول نخست، محمد حنفیه دومین امام از ائمه کیسانیه است و بنابر قول دوم، او چهارمین امام کیسانى است. (فرق الشیعة، ص 26. )
اما به نظر می رسد، کیسانیه یک مذهب ساختگى است که در زمان مختار خلق شده و پیش از آن که کاملا به بوته فراموشى سپرده شود توسط عباسیان تجدید و بازسازى شده است.
آل عباس، آن مذهب را مذهب رسمى و حکومتى خود شناختند و سپس با دگرگونى اهداف و مصالح، آن مذهب متلاشى گردید و مهدى عباسى آن را از بیخ و بن انکار کرد و گرونده آن را کیفر داد. اما حقیقت آن است که کیسانیه در هر سه مرحله اش، داراى واقعیت خارجى نبوده است. (مذاهب ابتدعتها السیاسة فی الاسلام، ص 49. )


3- نقد و بررسی هویت کیسانیه در نزد نوبختى
از علماى ملل و نحل عمده ترین کسانى که در باره کیسانیه سخن گفته اند، محمد بن موسى نوبختى از دانشمندان قرن سوم هجرى در فرق الشیعه و محمد بن محمد نعمان مفید در کتاب الفصول المختاره و محمد شهرستانى در الملل و النحل و ابن حزم ظاهرى اندلسى در الفصل و دیگران و چنان که پیش از این هم یاد کردیم هیچ کدام به سندى اشاره نکرده اند و آن چنان، سخن گفته اند که گویا خود، شاهد ماجرا بوده اند جز شیخ مفید رضوان الله علیه که فى الجمله به داستان بودن و عدم اثبات صحت آنها اعتراف فرموده است.
نوبختى مى نویسد: شیعیان پس از شهادت امیر مؤمنان على علیه السلام چند فرقه شدند:
اول: عده اى عقیده پیدا کردند که آن حضرت کشته نشده و نمى میرد تا قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند.
این فرقه سبائیه نامیده مى شوند و پیروان عبد الله بن سبایند.
دوم: فرقه اى هم به امامت محمد بن حنفیه، معتقد شدند مختار بن ابى عبیده ثقفى رئیس این فرقه بوده و به همین سبب آنان را کیسانیه خواندند. نوبختى در اینجا عقایدى بس عجیب و سخنانى سخیف به او نسبت مى دهد!
سوم: گروه سوم بر امامت حسن مجتبى علیه السلام استوار ماندند تا حوادث بعدى رخ داد و اختلالات سیاسى، اجتماعى فراوانى به وجود آمد. (فرق الشیعة، ص 21 و ص 53. ) در رد این سخنان نوبختى و غیر مستند و غیر واقعى بودن آنها کافى است به دیگر سخن او در همان کتاب توجه کنیم، او مى نویسد:
شیعیان علوى که قایل به امامت على بن ابى طالب علیه السلام بودند بر عقیده خود استوار ماندند و پس از شهادت او به امامت حسن و بعد به امامت حسین علیمها السلام قایل بودند و بعد از شهادت امام حسین علیه السلام چند فرقه شدند:
1. عده اى به امامت على بن حسین زین العابدین علیمها السلام معتقد گشتند.
2. جمعى هم امامت را پس از شهادت امام حسین علیه السلام، تمام شده، تلقى کردند.
3. فرقه سوم، امامت را در اولاد امام حسن و امام حسین علیمها السلام و نه در دیگر فرزندان على علیه السلام منحصر دانستند. ( فرق الشیعة، ص 21 و ص 53. )
از این کلام دوم نوبختى برمى آید که شیعیان على علیه السلام تاکنون امامى ها، زیدى ها و اسماعیلى هایند که آنان همگى امامت را در فرزندان امام حسن و امام حسین علیمها السلام و نه دیگران مى دانند پس سبائیه و یا کیسانیه کجایند؟!
نوبختى، ابتدا شیعه را در سبائیه و کیسانیه منحصر مى کند و ندانسته شیعه را بر باد مى دهد؛ زیرا اگر سبائیه بافته وهم و خیال و پندار باشد که هست چنان که محققانى مثل طه حسین و
علامه سید مرتضى عسکرى گفته و نوشتند و اگر کیسانیه هم پیشترها ورافتاده و منقرض شده اند پس در زمان خود نوبختى و یا شیخ مفید و یا ابن حزم و یا شهرستانى، شیعه اى وجود نباید داشته باشند و این سخنى است که مجانین بر سخافت آن خنده مى زنند تا چه رسد به مردمان صاحب شعور و آگاه؛ زیرا شیعه امامى، زیدى و اسماعیلى؛ شرق و غرب را پرکرده و شمال و جنوب کره خاکى از وجود آنان مالامال است پس چگونه مى توان به صحت سخن نوبختى در آن مورد اذعان داشت؟ (مذاهب ابتدعتها السیاسة فی الاسلام، ص 54 و 58. )

انگيزه هاى سياسى در شكل گيرى کيسانيه
شرايط تاريخى - سياسى - اجتماعى عصر امام سجاد (عليه السلام ) مى نماياند كه انگيزه هاى سياسى ، بيش از هر انگيزه و دليل ديگر در شكل گيرى((فرقه كيسانيه)) دخالت داشته است . زيرا به هر حال مطرح شدن محمد حنفيه در قيام مختار به جاى على بن الحسين (عليه السلام ) يا به دليل تقيّه امام سجاد از حضور مستقيم در جريان قيام بوده و از اين رو محمد حنفيه به عنوان نماينده آن حضرت در اين حركت مطرح گشته ولي بعدها از سوى عناصر ناآگاه و يا مغرض نقشى اصيل به او داده شده است !
و يا اينكه براستى محمد حنفيه در اين دوره خود را امام مى شمرده و بعدها در مباحثه با امام سجاد عليه السلام متقاعد شده است كه امامت از آن زين العابدين است که قبلا داستان آن احتمالات مربوط به آن بررسي شد
احتمال سوم اين است كه مختار صرفا براى پيشبرد اهداف خويش ، حركتش را منتسب به محمد حنفيه كرده است بى اين كه اجازه ويژه اى از سوى او داشته باشد، که اين نيز بانگاه به احاديث نمي تواند درست باشد برخى از محققان بر اين عقيده اند كه مختار، شيعه اى مخلص و معتقد به امامت على بن الحسين (عليه السلام ) بوده و هدفش از قيام ، تنها براى انتقام از قاتلان اهل بيتبوده و براى كارهاى خويش از سوى امام سجاد (عليه السلام ) اذن اجازه داشته است . زيرا اگر جز اين بود براى او طلب رحمت نمى كردند و هدايايش را نمى پذيرفتند.
واما رواياتى كه در بردارنده مذمت مختار مى باشد، برخى از روى تقيه صادر شده و برخىدلايل سياسى - اجتماعى داشته است .
در اين بينش ، نقش مختار در پيدايش فرقهكيسانيه و انحراف از امامت زين العابدين بكلى مورد انكار قرار گرفته است و او منزهاز چنين مساله اى شناخته شده است. 1
مرحوم مامقانى از جمله كسانى است كه دربارهمختار چنين عقيده اى دارد و او را شيعه اى پاك و منزه مى داند و در رد و توجيهاحاديث مذمت بيانى تفصيلى دارد2
. احتمال چهارم اين است كه اصولا مساءله امامت محمد حنفيه نه در دوران قيام مختار بلكه در عصر حكومت عباسيان ، ساخته و پرداخته شده تا از نقطه هاى مبهم و كورگذشته ، مستندهايى براى حكومت عباسيان ، جستجو شده باشد.
البته از قراين استفاده مى شوداحتمال چهارم نزديكتر به واقع است . زيرا عباسيان براى تضعيف پايگاه امامت ، بشدت نيازمند انديشه اى بودند كه مردم را از اطراف ائمه معصومين (عليه السلام ) متفرق ساخته اند و به مركزيتى متوجه سازند كه بر ايشان مساءله ساز نباشد و كيسانيه و اعتقاد به امامت محمد حنفيه اى كه حضور در زمان ندارد و زندگى را بدرود گفته - و يا به اعتقادكيسانيه در غيبت به سر مى برد! - همان مركزيت و قبله گاه مورد پسند بنى العباسبشمار مى رفت .
1. الأنوار، علامة مجلسي ، 45/386 سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت – لبنان
2. تنقيح المقال، مامقانى 3/204، ناشر : مؤسسه آل البيت لاحياء التراث - قم.

موضوع قفل شده است