من و حرام زادگي؟!(داستان زندگي ازدواج مدت دار از زبان خودش)

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من و حرام زادگي؟!(داستان زندگي ازدواج مدت دار از زبان خودش)

نيش و نوش
(من و حرام زادگي؟!
)


چه تهمت سختي است جگرم را مي سوزاند و تاب نفس كشيدن را از من مي گيرد. حضرت يعقوب-ع- مي داند كه تهمت زدن به معصوم چه تلخ است و چه بر سر آدم مي‌آورد. همو كه گفت به پسردلبندم تهمت دزدي زده اند. از گناه نكرده اش كمرم شكست. مي ترسم از ستمي كه به من شده چيزي بگويم چون سوز درونم، جهاني مي سوزاند. هراس دارم كه مداد شكوه بر كاغذ سفيد رد اتهامات بگذارم كه داغ دلم، جگر كاغذ را مي گدازد.
و قتي به دنيا آمدم خوشحال بودم چون خودم را نظر كرده خدا مي دانستم كسي كه پيامبر-ص- خبرش حضورش را به مردم داده بود. از اين كه آينده و مسيرم خودم را روشن مي ديديم و احساس كارايي مي كردم، خوشحال بودم.
تا پيامبر –ص- زنده بود كسي جرأت نداشت از من سوء استفاده كند. وقتي كه او بار سفر را به سراي باقي بست و رفت، تازه اول بد بختيم شروع شده بود. با اين كه قرآن توصيه كرده بود با كودكان بي سرپرست با مهرباني رفتار كنيد و حق شان را به ناحق نخوريد، بدون توجه به اين توصيه ها، عده اي نه تنها حق من را خوردند از اين فرا تر هم رفتند با صداي بغض آلود داد زند: اين كودك نمي بايست به دنيا مي آمد و اي كاش نطفه اش منعقد نمي شد و يا سقط مي شد. از اين حرف ها گذشته بود چون از دوره جنيني من سال ها گذشته بود و پيامبر-ص- برايم شناسنامه صادر كرده بود همه مسلمانان اسم و رسم و هدف از خلقتم را مي دانستند.
پيامبر كه رفت، گرد و غبار غربت برسرم نشست اما دلم خوش بود كه با وجود علي -ع - بي سرپرست نمي مانم كسي هست كه مرا از گزند و آفات دهر و «دهريان» حفظ كند امّا هنوز لحظاتي از دفن آسمان رحمت در زمين سهل انگاري، نگذشته بود كه بادهاي مخالف از سمت شِمال ناجوانمردي به سمت علي؛- يمين حقيقت- وزيدن گرفت. آن قدر وزش اين طوفان به طول انجاميد كه كم كم داشت همه مزرعه ي شريعتي كه پيامبر-ص- براي مان به ارث گذاشته بود از بين مي رفت. من تنها شده بودم و بي كس‌ خجالت مي كشيدم كه از علي درخواستي كنم، با اين حال تنهايم نمي گذاشت و دست حمايتش را دورا دور بر سرم احساس مي كردم دستي كه بوي پيامبر را مي داد.

ادامه دارد
فایل: 

پيام بازرگاني:Cheshmak:
بسياري از اداره ها و سازمان هاي كشور ما معلوليت نظارتي (دولتي و مردمي)، و عقب ماندگي معنوي دارند، بايد در سازمان بهزيستي شرع مقدس بستري شوند.

من و حرامزادگي؟! 2
قسمت دوم
خوش به حال كودكاني كه الان زندگي مي كنند، لا اقل سازمان يونيسفي دارند كه «شعارش» دفاع از حقوق شان است، به شعارشان عمل هم نكنند،باز هم كودكان دلشان خوش است كه حامي اي دارند.
در شهر مدينه دنياي كودكي خودم را سپري مي كردم، با اين كه پيامبر برايم كارت هويت صادر كرده بود فردي جلوي چشم همه به من نسبت و اتهام حرامزدگي و نامشروع بودن زد و داد زد: «من» شناسنامه اين كودك را باطل مي كنم.
از آن روز به بعد آب خوش از گلويم پايين نرفته است، اين درد، پاك بودن و اتهام ناپاكي، كمرشكن است. بعد از زخم آن اتهام، وقتي از كوچه بازار مي رفتم مردم به من چپ چپ نگاه مي كردند. برخي مي دانستند، من پاك پاك هستم و از هر گناه و تهمتي دامن بري امّا از ترس مجازات اسمم را هم نمي آورند و از من دفاع نمي كردند و پناهم نمي دادند.
امروز روان شناسان مي گويند كسي كه در كودكي له،آزرده و آسيب ديده شود، در بزرگسالي كوهي از مشكلات بر دوش شخصيتش سنگيني خواهدكرد. سنّ شما قد نمي دهد ولي من كه تجربه ام بيش از شما است و شلاق تلخ رويي، تير اتهام و برخورد ناجوان مردانه بر تن نحيف و روان ظريفم لمس كرده ام، به اين حرف «باور» دارم.
ادامه دارد...

قسمت سوم
تو كوچه و بازار، از خودتان شنيده ام كه: «زخم شمشير زود التيام مي يابد ولي زخم زبان، به اين راحتي خونش بند نمي آيد و گوشتش جوش نمي خورد». نمي‌دانم به عمق معني اش هم توجه داريد يا نه ؟ حرف دقيقي است. زخمي كه حدود 14 قرن پيش در كودكي بر من وارد كردند،نه تنها خوب نشده بلكه اين روزها عفوني هم شده است. اين روزها حتي برخي از خودي‌ها بر زخم كاري اي كه بر من وارده شده است، نمك طرد و ردّ مي‌ريزند و اين يعني تأييد همان اتهام تلخ ديروز.
پناه مي‌برم به خدا، پناه مي‌برم به او هيچ چيز از محضر و مرآيش مخفي نمي‌ماند،او مي داند كه من حسابم پاك است و به همين دليل در آستان كبريايي‌اش سربلند هستم.گاهي با خود مي گويم اگر خدا انيسم نبود، چه برسرم مي‌آمد؟ چه مي كردم؟ نمي دانم، شايد مثل برخي از انسان هايي كه نتوانسته اند در تاريكي معدن فطرت‌‌شان‌ خدا را پيدا كنند، خودكشي.
دوستان! قصه درد و غصه نفس‌گيرم، يكي و دوتا نيست. دلم تنها به حال خودم نمي‌سوزد، اتهام به من اگرچه تابم را كم كرده است و قلبم را مچاله مي كند، اما دلم مي سوزد براي پيامبري كه مزدش را با تحريف سخنانش جواب دادند.
من اولين ستم‌ديده نيستم كه در مكتب شيعه حقش را خوردند كه مثل من بسيار است.
شرمنده ام كه سرتان را درد مي آورم، گوش دادن به حرف‌ و بغض‌هاي گره شده در سينه كوچكم آبي است بر شعله هاي فتنه‌اي كه بر انبار سخنان پيامبر زدند. همدلي تان ضُمادِ زخم هاي به عمق تاريخ مذ‌هب تان است، احساس خودماني با شما دارم، و اين حس‌ به جگرپر از تاولم آرامش مي‌دهد. شما همان گروه با وفا و صفايي هستيد كه داستان‌تان را خودم با دو گوش حقيقت يابم از پيامبرتان شنيدم همويي كه نسيم نامش گل هاي هيجان و شكوفه هاي شور محمدي را در قلب تان به بار مي آورد و زلال سخنانش، قطب‌نماي راه تان در شب گمراهي است. او هم براي ديدن‌تان بي قرار بود،و در آلبوم دعاهايش از هركدام تان تصويري از «توجه» قرار داده بود. و خود حضرتش مژده آمدن ياوران نابش را به ياران آستانش مي داد.
آن قدر از شما تعريف كرد و گفت و گفت تا اين كه بالاخره حسادت برخي گل كرد و با ناراحتي گفتند: راستش به ما بر مي خورد در برابر ما از افرادي تمجيد و تعريف مي كنيد كه شما را نديده اند، و در جنگي در ركاب‌تان رزم مي نكردند و از بزم جلسات و گفته هاي حضوري تان جامي ننوشيده‌اند، امّا ما، ما چشمانمان به نور ديدن تان تابان است و...هنوز خيلي ها حرف ناگفته در دل‌شان بود كه برزبان برانندكه پيامبر- ص- سخن آنها را قطع كرد و با تفقدي از مهربان دوستانش گفت:...
ادامه دارد....

سلام
شهادت امام رضا -ع - بر همه مهمانان
كاربران و كارشناسان تسليت باد

قسمت چهارم
ولي آنها با اين كه من را نديده اند، دل شان برايم مي تپد و به من سخت باور دارند. من هم دل براي ديدنشان لحظه شماري مي كند آنها برادران من اند.
اگر اين جملات را از نبي خدا نشنيده بود محال بود كه با اين همه نامردمي كه ديده ام براي تان سخن بگويم و درد و دل كنم. شما همراز من هستيد اي دوستان پيامبر.
داستان تنهايي و بي سرساماني ام را ننوشتم چون مي دانستم كه از ستمي كه بر اجتماع انساني شده است، جگر كاغذ آتش مي گيردو چشم مداد از گريه كور مي شود.
وقتي به من تهمت حرام زادگي زد پسرش مهرسكوت از لب هايش شكست و در بلندگوي رفتارش داد زد:
هي پدر از خدا بترس. مي داني به چه كسي چه تهمتي مي زني، شرع محمد-ص- شتري نيست كه به ميل خودمان افسارش را بگيريم و هرجا خواستيم ببريم.
هنوز پژواك صداي پيامبر را در گوش جانم مي شنوم كه : «حرام من حرام است تا ابد و حلال من حلال است تا چشم دنيا باز است».
او كه ناراحت بود اعلام كرد كه اگر كسي اين كودك حرامي را به خانه خود پناه دهد من مي دانم و او. با آن خط و نشاني كه كشيده شد، راضي نبود براي دفاع از من در گير و دار رحلت پيامبر-ص- و پراكندگي جمعيت مسلمانان خوني ريخته وشود و جنگي شعله ور.
وقتي دلم از نامردمي ها گرفته بود با قدم ارادت، پيش علي –ع – رفتم او كه خود جگرش از هجر پيامبر پاره پاره شده بود شده بود تسكين دهنده قلب زخمي ام. با گلوي بغض آلود و چشماني اشكبار به من نگاه كرد و گفت هي سرت را بالا بگير. تو چرا خجالت مي كشي؟ او بايد شرمنده باشد كه كه بدترين تهمت را به تو زده است. سرم را بر شانه دلجويي علي گذاشتم او آتشفان بغضش را مهار كرد و به من گفت: آرام باش آرام باش. تو نه تنها حرامي نيستي در قيامت نزد پيامبر هم عزيزي چون به بركت وجود تو به جز پست فطرت ترين افراد به مرداب بد بو ي زنا فرو نمي روند. خدا آن قدر به تو قدرت داده كه مي تواني بساط حرامزادگي را از زمين بر چيني. و اين جملات پمادي بود بر زخم هايي كه از خنجر تهمت و شمشير نامردمي ها خورده بودم.

ادامه دارد:

با سلام و تشکر

خدا خیرتون بده چه داستانهای پیچیده ای می نویسین ! از اولین قسمت تا الان مونده بودم این داستان یعنی چی ؟ این شخصیت کیه ؟ چی میگه ؟ :vamonde:

چه کنیم گیراییمون خیلی قوی نیست :Nishkhand: ولی با پست نوشتن قسمت چهارم داستان یه خورده متوجه شدم :ok: ادامه بدین خیلی جالبه

فقط دوست دارم هر چه زودتر شخصیت اصلی داستان رو بدونم کی بوده ؟ :Gig:

موفق و پیروز باشید :Gol:

قسمت پنجم
درست است كه من براي همه كارايي ندارم ولي ميوه هايي كه از من به بار مي‌آيد كام جامعه انساني رو شيرين مي‌كند تا من باشم علف هرز شهوت و بي بند و باري جرأت رويش در مزرعه دينداري را ندارد.
آن موقع نمي دانستم علي –ع – چه مي گويد: الان درك مي كنم كه من كي ام. فلسفه خلقتم چه بود. آرامش و پاك دامني فرزندان من هستند كه پرستاران جامعه انساني و اسلامي اند. اينها مدال‌ها براي مباهات من نزد فرشتگان خدا كم نيستند. من نردبان ترقي به سوي خدا براي افراد «نيازمند» و پرتگاه سقوط اخلاقي براي شهوت پرستان هستم همان هايي كه به بهانه دفاع از من حق خود و همسر خود را پايمال مي‌كنند و با «اخلاق خوش انتفاعي» شان «نگاه ابزاري» به خلق خدا دارند. افرادي كه براي ديگران چيزي را مي پسندد ولي همان را براي خود(اهل و عيال و ناموس شان) نمي پسندد. كساني كه مانند تخم مرغ گنديده ظاهري پاك و سفيد دارند و باطني بسيار بدبو؛ به ميل خود مباحي را واجب و حرامي را حلال مي كنند و در تجارتخانه دنيا چوب حراج بر آبروي دين و دينداران مي زنند، همان هايي كه«دانسته» چون عالمان بي عمل بني اسرائيل، كلام خدا را پله سوار شدن به «اسب چموش شهوت» قرار مي دهند. را و همين كافي است كه برچسب بي ديني و نامردي به آنها بزنم. اينها با اين كارشان آبروي من را لكه دار كردند. به همين دليل برخي كه به حقانيت من يقين داشتند، به اصل و نسب من هم شك كردند و برخي هم كه در حرام زادگي ام شك داشتند، يقين به آن پيدا كردند.
حساب اين شيادان نااهل را به خداوند اشدّ المعاقبين مي گذارم همو كه در عِقاب كردن افراد پست كم نمي گذارد و در حساب كتاب مو را از ماست مي كشد.

در كوله پشتي زندگي‌ام، فهرستي سياه از افرادي دارم كه گناه‌شان اين است كه كامجوي هايشان مهر و امضاي من را ندارد. مُهري كه از مِهر خدايي حكايت مي كند. چه آنهايي كه من را دست آويز قرار دادند و با بهانه دفاع از من «بدون رعايت قوانين و حقوقم» من به هواپرستي خود بپردازند و چه آنهايي كه با من كاري نداشتند و در «بازار آزاد هوس» كار مي كنند. آنهايي كه با اين كه مي توانست با مجوز از من كارشان را قانوني كنند، افتخار مي كنند كه كاري به من ندارند.
ادامه دارد....

قسمت پنجم

اينها درد و دل است من از بسياري از شما برادران و خواهران ايماني غمي به دل ندارم. از افرادي دلگيرم كه سند تولد من را در اسناد حديثي خود مي بينند و در دادگاه وجدان شهادت به پاكي من نمي دهند از دانشمنداني كه نون به نرخ روز و ميل خود مي خورند و دين خدا را مايه ي شهوت پرستي خود قرار داده اند. از سياست بازاني كه در رزمگاه رياست طلبي، حكم خدا را سپر خود قرار مي دهند. و حكم خدا را گويي براي چوگان نفس شان قرار مي دهند؛ وقتي در ميكروفون خودخواهي،بدون شروط به معرفي مي پردازند و با دفاع بد، سبب تخريب فلسفه وجوديم مي شوند و زماني با شمشير منفعت طلبي از بيخ و بن ريشه من را مي زنند.
من از همه‌ي شما دلگير نيستم نه اين كه شما حق برادري را در حقم تمام كرده باشيد. بسياري از شما هم به سهم خودتان آب به آسياب دشمن مي ريزيد چون دست روي دست هم گذاشته ايد و غرق شدن در امواج شبهات دشمنان و خرابي ام در طوفان شهوت پرستان مي بينيد و نه با بيان و نه با بنان تان از من دفاعي نكرديد. بگذاريم و بگذريم من شما را از خود برانم ديگر چه كسي برايم مي ماند.

دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شدو جان نيز هم

قسمت پاياني
امّا اگر قرار بود درِ صندوق گله و ناله هايم را باز كنم مي ديد كه بيشتر از برخي مردان دلخورم تا زنان. مرداني كه بدون توجه به فلسفه خلقتم از من سوء استفاده مي كنند و به زور ادعا مي كنند كه مجوز و مهر من را زير طومار هوس هايشان دارند آنهايي كه مانند عالمان يهود هستند قسمتي از كلام حق را مي گيرند و قسمتي را پنهان مي كنند تا بهتر بتوانند اسب غريزه خود را بتازانند.
برخي از مردان آن قدر من را در اشعار شهواني خود به كار برده اند كه راستي راستي برخي از زنان باورشان شده كه من هم موافق با رام نكردن اسب چموش شهوت.
نمي دانم چرا امروز اين قدر سخنم به درازا كشيده شده مي دانم بسياري از خانم ها نادانسته و بسياري به دليل عملكرد بد مردان با من مخالف اند آن قدر از من، حكم و نظركرده خدا، بدشان مي آيد كه نمي خواهند اسمم را بشنوند.
من به بسياري از زنان حق مي دهم. از جهاتي ما درد مشترك داريم؛ حق مان لگ كوب خودخواهي، سياست بازي و شهوت پرستي و نگاه ابزاري شده است. اگر حوصله نداريد و نمي خواهيد حرفم را بشنويد خب باشد اصراري ندارم به زور با بيان دردهايم خسته تان كنم. راستش را بخواهيد، من با كنار آمدن با درد و زخم هايي بد تهمت‌ها سال هاي سال است كه خو كرده ام. نمي دانم شايد اگر تقدير الهي اين نبود كه من چون خوني در رگ هاي جامعه جاري باشم، همان روزها از غصه و نسبت هاي ناروا و نگاه ابزاري به من مرده بودم. خواهشي دارم اين كه حرفم را بشنويد اگر بدتان آمد كنار بگذاريد يا نه اصلاً آن را بكوبيد به ديوار بي توجهي. مگر خدا نگفته« فبشر عبادي الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه».
خواهرم شما چرا ؟ شما چرا در حلال زاده بودنم شك داريد؟ مي دانيد وقتي شما اصل من را انكار مي كنيد به من بر مي خورد چون يك جوري همان تهمت حرامي بودن صدر اسلام را به من مي زنيد. شما كه بهتر از مردان مي دانيد چه تلخ است معصوم بودن و انگ ناپاكي، پس شما چرا؟ شما كه مي دايند خدا حكيم است و سخن و حكم لغوي در قاموس صفاتش نمي گنجد. اگر من بي فايده بودم خداوند مجوّز كار به من نمي داد و «سازمان بهداشت معنوي» و «شريعت محمدي و علوي» مرا براي خدمت به اجتماع انساني استخدام نمي كردند و ناظران ملكوت، ضرورت وجودم را تأييد نمي كردند.
من هم مثل شما با بي قيدي مخالفم اما خواهشي كه دارم اين كه به من نسبت حرامي ندهيد و حرف آن تحريف گر را تكرار نكنيد. خدا شاهد است كه
كه با وجود من چه زن ها و مردهايي از فساد اخلاقي و رواني نجات يافته اند. و به همين دليل است كه مولايم فرمود«لولا نهى عُمَر ما زنى الاّ شقى».
ارادتمند شما

تمام
باقي بقايتان جانم فدايتان

احسنت!
من تا آخرش متوجه منظورتون نشده بودم.
واقعاً هنر نمایی کردید.

یاقوت احمر;82714 نوشت:
احسنت! من تا آخرش متوجه منظورتون نشده بودم. واقعاً هنر نمایی کردید.

سلام
شما زيبابين هستيد
هذا بضاعتي مزجاة اقدم الاخوه و الاخواه الذين يقرون هذا القصه التي تتألم القلب الذي يكون له القلب. برأيي هذا الحكم اللهي لابد ان يجري في عروق الاجتماع الانساني لينقذهم من الروابط الاتي خارجة من حدود الله و تبقي لآثار السوء الكثيرة.
علينا ان نكتب و ندفاع من الشبهات الاتي تهدفه بغيظ او شهوت و..
ارجولكم السلامة تحت حماية الله و دعا الائمة عليهم صلوات المصلين
الي اللقاء في قصه جديدة
ان شاء الله
صديقكم :حامي

احکام تربیتی - روان شناختي ( ازدواج مدت دار شيعه و ازدواج هاي مدت دار اهل تسنن)

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4893&page=43

سلام دوستان
گله و شكايت

من در داستان نظرم را دادم
برخي من را محكوم به مخالفت به حكم الهي مي كنند (با پيام و ايميل)
و برخي من را محكوم به طرفداري از آنارشيزم جنسي
من با صراحت عقيده ام اينه:
حد وسط با محوريت رعايت حكم الهي و پرهيز از هوسراني
(لا فارض و لا بكر عوان بين ذالك:Cheshmak:)

با سلام و تشکر

چند شب پیش با یکی از دوستانم که متاهل بودند در مورد زیاد شدن ازدواج موقت صحبت می کردم .

ایشون می گفت من هر از چندگاهی برای همسرم اون حدیثی که حضرت به صحابی خود می فرمایند : تو را به متعه چه کار ! رو می خونم که همسرم هوس نکنه یه وقت :Nishkhand:

در ادامه حرف جالبی زد
گفت میدونی من گاهی فکر می کنم ، می بینم اگه پسر می بودم احتمال خیلی زیادی داره که چند باری قبل از ازدواج دائم ازدواج موقت می کردم !!! :ok:

بنده نظرم بر این هست که مخالفین ازدواج موقت درک پایینی از شرایط فعلی جامعه و طوفان هیجانات درونی بعضی جوانان دارند.

موفق و سربلند باشید :Gol:

ماه بانو;84519 نوشت:
بنده نظرم بر این هست که مخالفین ازدواج موقت درک پایینی از شرایط فعلی جامعه و طوفان هیجانات درونی بعضی جوانان دارند. موفق و سربلند باشید


سلام مخالفين چند گروه هستند.
1- اهل تسنن (عالمان كه عالما و عامدا دستور خدا را ناديده مي گيرند و در برابر ازدواج هاي رنگارنگ مسيار، مسفار، مصياف و...جعل مي كنند)
2- اهل تسنن( عوام مريد و جاهلان قاصر و مقصر)
3- مخالفت كه مبتني بر سياست است( چون رقيب سياسي دفاع مي كند او رد مي كند و اين به دور از تقواي سياسي است)
4- افرادي كه مخالف هرج و مرج جنسي اند( كه دين هم موافق هرج و مرج و هوسراني نيست)
5- زناني كه فقط به خود فكر مي كنند و آينده خود حتي نمي توانند تصور كنند زني ممكن است به دلايلي به اين ازدواج نياز داشته باشد( كم اند ولي هستند).
6- درك درستي از جهان بيني ديني - اسلامي و احكام متكي به وحي اش ندارند.
7- زناني كه اسير موج فمنيست اند كه از غرب برسرشان خراب شده است.
8- زناني كه شوهران هوس باز دارند و اهل انصاف و عدالت نيستند
9- مرداني كه غيرت بي جا نسبت به ناموس شان كه ممكن است سمت اين ازدواج بروند، دارند.
10- افرادي كه با آسيب هاي ازدواج مدت دار بدون چهارچوب روبرو شده اند( آسيب ها بايد كنترل شود نه حكم لغو شود)
به اعتقاد من
اگر چهار چوب ها و شرايط خوب باز شود زنان هم از اين حكم دفاع مي كنند. بيشتر زنان مخالف هوس راني هستند نه مخالف حكم خدا.
يك مورد واقعي:
خانمي را مي شناسم كه برادرش كه بيماري رواني شديد دارد با او زندگي مي كند. اين بيمار تا به حال دو ازدواج دائم ناكام داشته است. مدت هاست كه به خانواده اصرار مي كند كه برايش همسر بگيرند. ولي باز مي ترسيدند كه ازدواجش ناكام باشد. اين خانم با زن بيوه اي كه خدمت كار بود و سال ها مجرد زندگي كرده بود مشورت كرد و داستان را گفت آن خادم هم قبول كرد و اين مرد و زن مدتي است كه با هم زندگي مي كنند.

حامی;84533 نوشت:
يك مورد واقعي: خانمي را مي شناسم كه برادرش كه بيماري رواني شديد دارد با او زندگي مي كند. اين بيمار تا به حال دو ازدواج دائم ناكام داشته است. مدت هاست كه به خانواده اصرار مي كند كه برايش همسر بگيرند. ولي باز مي ترسيدند كه ازدواجش ناكام باشد. اين خانم با زن بيوه اي كه خدمت كار بود و سال ها مجرد زندگي كرده بود مشورت كرد و داستان را گفت آن خادم هم قبول كرد و اين مرد و زن مدتي است كه با هم زندگي مي كنند.


جل الخالق
مرگ برا همسايه خوبه

فراری;84641 نوشت:

جل الخالق
مرگ برا همسايه خوبه


با سلام
متوجه نشدم منظورتون چیه ؟:Gig:
مگه اینکار مشکل داره که اینطور فرمودین ؟

چی شد یکهو جوگیر شدید؟ اگه می خواهید عربی بنویسید لطفا درست بنویسید:

حامی;82813 نوشت:
هذا

هذه(بضاعة مونث است)
حامی;82813 نوشت:
مزجاة

المزجاة(بضاعتی معرفه است صفتش هم باید معرفه باشه)
حامی;82813 نوشت:
اقدم

اقدمها
حامی;82813 نوشت:
الاخوه و الاخواه

للاخوة و الاخوات
حامی;82813 نوشت:
هذا القصه

هذه القصة
حامی;82813 نوشت:
تتألم

تؤلم القلب(تتالم لازم است نه متعدی)
حامی;82813 نوشت:
القلب الذي

قلب الذی(چون منظور شما "قلب کسی است که قلب دارد" است و این مضاف و مضاف الیه است نه صفت و موصوف و مضاف الف و لام نمی گیرد.البته زیباتر این بود که می گفتید قلوب الذین)
حامی;82813 نوشت:
اللهي

الالهی
حامی;82813 نوشت:
الاجتماع

المجتمع
حامی;82813 نوشت:
الروابط

العلاقات(الروابط خیلی کم در عربی استفاده می شود)
حامی;82813 نوشت:
الاتي

التی(با جمع مکسر معامله مفرد مونث می شود)
حامی;82813 نوشت:
الاتي خارجة

التی هی خارجة(احتیاج به ضمیر فصل است)
حامی;82813 نوشت:
ندفاع

ندافعها
حامی;82813 نوشت:
الشبهات الاتي

التی(به همان دلیل فوق)

عربی را پاس بداریم.:Nishkhand:

hadimahani;84820 نوشت:
چی شد یکهو جوگیر شدید؟ اگه می خواهید عربی بنویسید لطفا درست بنویسید: نقل نوشته اصلی توسط : حامی هذا هذه(بضاعة مونث است) نقل نوشته اصلی توسط : حامی مزجاة المزجاة(بضاعتی معرفه است صفتش هم باید معرفه باشه)

انا رجل ایرانی و لکن اصبح واضحا انت عربی من البیخ:Nishkhand:

hadimahani;84820 نوشت:
تتالم لازم است نه متعدی

تتآلم لازم است این هم این جا مثل برخی از انسان ها از حدود خودش تعدی کرده چیز تازه ای نیست.

hadimahani;84820 نوشت:
هذه(بضاعة مونث است)

با تغییر جنسیت آشنایی دارید؟

quote=hadimahani;84820]العلاقات(الروابط خیلی کم در عربی استفاده می شود)
این از همون موارد نادر است:Khandidan!:

و...
سلام
ولی واقعا از دقت تون متشکرم
دمتم موفقین

حامی;84920 نوشت:
انا رجل ایرانی و لکن اصبح واضحا انت عربی من البیخ

لا یا استاذ! انا مثلک ایرانی و فارسی.ولکنی تعلمت العربیة طیلة خمس سنوات فی مدرسة الشهیدین رحمهما الله

اتصور ان الموضوع قد انحرف و آن أن یأتی المدیر لیشاجرنا!!
مع تحیاتی...:Gol:

hadimahani;84935 نوشت:
لا یا استاذ! انا مثلک ایرانی و فارسی.ولکنی تعلمت العربیة طیلة خمس سنوات فی مدرسة الشهیدین رحمهما الله اتصور ان الموضوع قد انحرف و آن أن یأتی المدیر لیشاجرنا!! مع تحیاتی...

أنا كك( مثلك):khaneh:
ولكن ما مارست بعد الدورة الخاصه بهذه اللغة الحلوة فنسيت بعض القواعد. عليّ باهتمام الاكثر. نعم انا كنت تعلمت هذه اللغه في مدرسه المعصوميه. الان اصبحت شيخا قد اصبت بآلزايمر:Nishkhand:
علينا بالرجوع الي البحث شكرا جزيلا استفدت استدعكم الله و في امان الله:hamdel:

سلام ودرود :Gol:

ببخشیدااا:khandeh!:

کانال را عوض کنید ما هم متوجه بشیم!!!! :vamonde:

علی یارتان
:Gol:

سلام
بحثا جالبا جیدا کثیرا واقعا !!!
یا الفارسی بنویسید یا arabik آدم بفهمه با کی طرفه

سلام علیکم....
اول کار از استاد بزرگوار حامی برای داستان بسیار بسیار زیبایشان که بهتر بگویم واقعیتی بسیار مظلوم بود ممنونم و اولین بار است در قسمت دوم ،سوم یک داستان متوجه اصل و مفهومش میشوم همیشه با اولین سطر یا حداکثر در آخر قسمت اول متوجه میشدم...:Gig::ok:.
اما به قول خواهر محترمم پونه کانال را عوض کنید و گرنه ما هم میریم تو شبکه خودمان:Khandidan!:
موفق باشید....
یا علی...



سلامممم

داستان فوق العاده غم انگيزي بود و با مهارت نوشته شده بود خداييش اگر همون سطر اول متوجه نميشدم درمورد چيه طاقت خوندنش را نداشتم و همونجا از خوندنش منصرف ميشدم.:reading:

من می فهمم ولی هنوز خودم نمیتونم صحبت کنم:hey:
ای خدا پس کی منم یاد میگیرم:crying:

ghazal sadat;86049 نوشت:
من می فهمم ولی هنوز خودم نمیتونم صحبت کنم ای خدا پس کی منم یاد میگیرم


سلام عليكم
هذا حسن انت تفهمين. نعم رفع نصف المشكل لابد ان تمارسين اكثر فاكثر

نعم

ايها المحتفلين في هذا المجال المجازي
سلام عليكم
اني اخاف ان ننصرف من الموضوع( اي تاپيك) شيئاً فشيئاً
علينا بالمتن لا بالحواشي

سلام

جناب حامي فكر كنم نميخواند از كانال عربيشون بيرون بياند

پس مجبورم براي بچه ها زير نويس فارسي بگذارم .:Nishkhand:

اين خوبه كه تو ميفهمي .بله رفع ميكنه نصف مشكل را.ولي چاره اي نيست كه من تو را تمرين بدم بيشتر و بيشتر

بله

اي بچه هايي كه در فضاي مجازي هستيد.

من ميترسم كه منصرف بشيد از موضوع اصلي ازچيزي به چيز ديگر

بايد به متن اصلي بپردازيم نه به حاشيه ها.

ستايش;86130 نوشت:
ولي چاره اي نيست كه من تو را تمرين بدم بيشتر و بيشتر

"تمرین کنی" نه تمرین بدم!

ستايش;86130 نوشت:
منصرف بشيد
بشیم

ولی حالا واقعا دیگه منصرف بشیم و برگردیم به موضوع.البته میشه تایپیک مستقلی گذاشت تا با هم عربی بگپیم!
موافقید؟

ستايش;86130 نوشت:
سلام جناب حامي فكر كنم نميخواند از كانال عربيشون بيرون بياند پس مجبورم براي بچه ها زير نويس فارسي بگذارم . اين خوبه كه تو ميفهمي .بله رفع ميكنه نصف مشكل را.ولي چاره اي نيست كه من تو را تمرين بدم بيشتر و بيشتر بله اي بچه هايي كه در فضاي مجازي هستيد. من ميترسم كه منصرف بشيد از موضوع اصلي ازچيزي به چيز ديگر بايد به متن اصلي بپردازيم نه به حاشيه ها.

سلام ترجمه بد نبود
4-5 اشتباه داشتيد كه نمره شما در جمع 15 ميشه

سلام و درود :Gol:

اوقات به کام:hamdel:

hadimahani;86135 نوشت:
لبته میشه تایپیک مستقلی گذاشت تا با هم عربی بگپیم! موافقید؟

:badbakht:

:geristan:

حامی;86136 نوشت:
نمره شما در جمع 15 ميشه

استاد عزیز من اگر جای ستایش بود پرواز می کردم!!:ok:

علی یارتان:Gol:

حامی;84533 نوشت:
سلام مخالفين چند گروه هستند. 1- اهل تسنن (عالمان كه عالما و عامدا دستور خدا را ناديده مي گيرند و در برابر ازدواج هاي رنگارنگ مسيار، مسفار، مصياف و...جعل مي كنند) 2- اهل تسنن( عوام مريد و جاهلان قاصر و مقصر) 3- مخالفت كه مبتني بر سياست است( چون رقيب سياسي دفاع مي كند او رد مي كند و اين به دور از تقواي سياسي است) 4- افرادي كه مخالف هرج و مرج جنسي اند( كه دين هم موافق هرج و مرج و هوسراني نيست) 5- زناني كه فقط به خود فكر مي كنند و آينده خود حتي نمي توانند تصور كنند زني ممكن است به دلايلي به اين ازدواج نياز داشته باشد( كم اند ولي هستند). 6- درك درستي از جهان بيني ديني - اسلامي و احكام متكي به وحي اش ندارند. 7- زناني كه اسير موج فمنيست اند كه از غرب برسرشان خراب شده است. 8- زناني كه شوهران هوس باز دارند و اهل انصاف و عدالت نيستند 9- مرداني كه غيرت بي جا نسبت به ناموس شان كه ممكن است سمت اين ازدواج بروند، دارند. 10- افرادي كه با آسيب هاي ازدواج مدت دار بدون چهارچوب روبرو شده اند( آسيب ها بايد كنترل شود نه حكم لغو شود) به اعتقاد من اگر چهار چوب ها و شرايط خوب باز شود زنان هم از اين حكم دفاع مي كنند. بيشتر زنان مخالف هوس راني هستند نه مخالف حكم خدا. يك مورد واقعي: خانمي را مي شناسم كه برادرش كه بيماري رواني شديد دارد با او زندگي مي كند. اين بيمار تا به حال دو ازدواج دائم ناكام داشته است. مدت هاست كه به خانواده اصرار مي كند كه برايش همسر بگيرند. ولي باز مي ترسيدند كه ازدواجش ناكام باشد. اين خانم با زن بيوه اي كه خدمت كار بود و سال ها مجرد زندگي كرده بود مشورت كرد و داستان را گفت آن خادم هم قبول كرد و اين مرد و زن مدتي است كه با هم زندگي مي كنند


سلام
كسي (شيعه )بيش از اين موراد سراغ دارد؟

حامی;86136 نوشت:
سلام ترجمه بد نبود
4-5 اشتباه داشتيد كه نمره شما در جمع 15 ميشه

سلاممم

با اجازتون براي فهميدن بيشتر بچه ها چند تا كلمه را اضافه كردم و تغيير دادم.

بابت نمره هم ممنون

حامی;86136 نوشت:
كسي (شيعه )بيش از اين موراد سراغ دارد؟


بيشتر خانمها اين ذهنيت را دارند:

من با اين كار مخالف نيستم البته براي كساني كه مجرد هستند يا همسرانشون داراي مشكلات جسمي در اين زمينند.

ولي از مردهايي كه همسر دارند و دنبال اين كارها ميرند شديدا متنفرم.يه جور خيانت

محسوب ميكنم ، اخه دليلي نداره ان كار را بكنند مگه خدا تو قران نميفرمايد:

دنبالآيش گشتم پيدا نكردم،دنبال معنيشم گشتم پيدا نكردم:Nishkhand: ولي مضمونش اينه:

( به زنان ديگر نگاه نكنيد كه فرقي باهمسر خودتان ندارد)

پس نتيجه ميگيريم اگر مردي همسر دارد و همسرش هم مشكلي ندارد ، اگر به دنبال اين كار برود=يك مرد هوس باز

اشتباهه؟؟:Gig:

اگر اشتباهه بگيد چه دليلي براي كارش ميتونه داشته باشه؟

ستايش;86156 نوشت:
پس نتيجه ميگيريم اگر مردي همسر دارد و همسرش هم مشكلي ندارد ، اگر به دنبال اين كار برود=يك مرد هوس باز

سلام ستایش جان

خوب بعضی آقایون که به تعبیر پونه جان خونشون از بقیه رنگین تره چی ؟ :Nishkhand:

حامی;86140 نوشت:
سلام كسي (شيعه )بيش از اين موراد سراغ دارد؟


تقسیم بندی شما خیلی جامع است و ظاهرا گروه دیگری را نمی توان در آن گنجاند.

ستايش;86156 نوشت:
ولي مضمونش اينه: ( به زنان ديگر نگاه نكنيد كه فرقي باهمسر خودتان ندارد)

همچین مضمونی هم در قرآن نداریم!!

بله در حدیثی از پیامبر بزرگوار وارد شده که اگر نگاهتان به زن نامحرمی افتاد و از او خوشتان آمد -قبل از اینکه به او فکر کنید و در دلتان جابگیرد- با همسر خود بیامیزید."فان لها ما لها".یعنی آنچه او داشت این زن خودت هم دارد.

در کل فرمایش سرکار ستایش درست است.

اما سوالی از استاد حامی داشتم و آن اینکه ظاهرا میل جنسی همه مردان مثل هم نیست.و شاید یک زن توانایی ارضای او را نداشته باشد.آیا باید در این صورت وی به گناه روی بیاورد؟آیا ممکن است برای یک مرد کثیرالشهوة بیش از یک زن گرفتن را قائل شد یا اینکه این همان هوس است که دوستان اشاره کردند.

مثلا در مورد شیخ جعفر کاشف الغطا (رحمة الله علیه) چنین چیزی شنیده ام.البته صحت و سقمش را شما بفرمایید.

ماه بانو;86160 نوشت:
سلام ستایش جان

خوب بعضی آقایون که به تعبیر پونه جان خونشون از بقیه رنگین تره چی ؟ :Nishkhand:

سلام

آقايوني كه خونشون از بقيه رنگين تره ،يعني قرمز تره و تيره تره؟؟:Gig:

خوب اين اقايون معمولا سيگاري و معتاد هستند كه از نظر .... نياز كمتري دارند و همان يك زن براشون كافيه .:khaneh:

ستايش;86271 نوشت:
سلام

آقايوني كه خونشون از بقيه رنگين تره ،يعني قرمز تره و تيره تره؟؟:Gig:

خوب اين اقايون معمولا سيگاري و معتاد هستند كه از نظر .... نياز كمتري دارند و همان يك زن براشون كافيه .:khaneh:

سلام ستایش جون

یک سری مباحثی درباره این موضوع در اینجا شده میتونین مراجعه کنید.
البته قرار بود ادامه بدم ولی وقت نکردم ...
موفق و سربلند باشید :Gol:

آذر بانو;84519 نوشت:
ایشون می گفت من هر از چندگاهی برای همسرم اون حدیثی که حضرت به صحابی خود می فرمایند : تو را به متعه چه کار ! رو می خونم که همسرم هوس نکنه یه وقت

نکته جالب این است که کسی به ادامه حدیث توجه نمی کند. در ادامه علی بن یقطین از امام کاظم می پرسد که فقط می خواهم حکم آن را بدانم، امام می فرماید در کتاب علی آمده است. بعد علی بن یقطین از تعداد متعه می پرسد و امام نقل به مضمون بیان می کند که متعه به زیادی آن است.

2. در برابر این حدیث احادیث دیگری نیز وجود دارد که مرد متاهل را از متعه گرفتن نهی نمی کند. اکثر مراجع هیچ شرط اضطراری را برای متعه کردن قائل نیستند خصوصا برای مرد متاهل. بنابراین طرف تنها یک یا دو حدیث نمی توان درباره متعه نظر داد و فکر کرد همان درست است. مرجع تقلید تمام احادیث پیرامون موضوع را میبیند و در نهایت حکم می دهد و در این زمینه اکثر مراجع متعه را برای مرد متاهل منوط بهخ شرایط اضطرار نکرده اند.

3. علی بن یقطین در دربار هارون وزیر بود و بسیاری از احکام امام برای ایشان حالت تقیه داشت مانند وضو گرفتن که به ایشان می گوید همانند سنی ها وضو بگیرد.

hamrah;148043 نوشت:

بعد علی بن یقطین از تعداد متعه می پرسد و امام نقل به مضمون بیان می کند که متعه به زیادی آن است.

با سلام و احترام

ببخشید منظور کلام حضرت (متن قرمز) یعنی چی؟ مقداری نامفهوم هست برای بنده!!

آذر بانو;149564 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : Hamrah بعد علی بن یقطین از تعداد متعه می پرسد و امام نقل به مضمون بیان می کند که متعه به زیادی آن است. با سلام و احترام ببخشید منظور کلام حضرت (متن قرمز) یعنی چی؟ مقداری نامفهوم هست برای بنده!!

سلام
من اعتقاد دارم در اين مسأله حساس بايد نظر اسلام شناس را پرسيد روايات ما سند ضعيف و حسن و قوي دارند برخي جعلي و برخي از روي تقيه اند و عده اي متناسب با فرد خاص و زمان خاص اند و.............همه اين ها را اسلام شناس در كنار سيره و آيات قرآن با هم مي بيند و نظر كلي مي دهند
اگر مي شد با ترجمه يك روايت نظر اسلام را گفت كه لازم نبود يك اسلام شناس سالها خون دل بخورد و براي شناخت آيات علوم مختلفي را كسب كند
براي اين منظور پيشنهاد مي كنم
مقاله آيت الله مكارم شيرازي را از سايت ايشان بخوانيم
حق يارمون

بانظر کلی جناب حامی کاملا موافقم. اما چند نکته:

1. منظور من از گفتن این حدیث این بود که اکثر آدم ها فقط به قسمت اول حدیث توجه می کنند و بقیه حدیث را نادیده می گیرند.
2. درباره این حدیث اتفاقا بحث رجالی فراوانی دارد و برخی ان را ضعیف می دانند و با فرض صحت منظورم این بود که شرایط فرد را برای ارائه این حدیث باید در نظر گرفت، چون علی بن یقطین در دربار هارون بود خیلی از نظرات امام به ایشان حالت تقیه داشت.

3. این سخن جناب حامی که باید از اسلام شناس نظرات را فرا گرفت سخن کاملا صحیح و درستی است. فقط نکته این است که اسلام شناس لزوما مرجع تقلید نیست. اسلام شناس در حالت افتا نظر نمی دهد بلکه جنبه های یک حکم را بررسی می کند. ما برای عمل به حکم باید در برابر خداوند پاسخی داشته باشیم و در این جا لزوم تقلید از مرجع هویدا می شود.
4. اکثریت مراجع حاضر درباره متعه قید اضطرار را ندارند (می توانید از دفتر مراجع محترم سوال کنید و یا به سایت ایشان بروید)و مراجع گذشته. ولی به هر حال هرکسی در این گونه مسائل باید به مرجع تقلیدش رجوع کند و حرف او برایش حجت خواهد بود تا در روز قیامت حجتی برای کارهایش داشته باشد.

5. به هر حال شرعی زیستن در دنیای امروز کار سختی است و امور احکام اسلام مانند پکیج است و انسان مقید باید در همه امور به احکام شرعی اسلام پای بند باشد و سلیقه ای عمل نکند.
6. در زمینه متعه فکر کنم به اندازه کافی در این سایت بحث شده است. اینکه چنین حکمی طبق شرع اسلام است هیچ شکی لااقل در بین مراجع شیعه وجود ندارد. فقط لازم است با جوانب این حکم آشنا بود و آشنایی با جوانب این حکم هم مستلزم رجوع به مرجع تقلید است. شرایط ادم ها نیز متفاوت است. مثلا ما حدیثی از امام صادق داریم که متعه را در مدینه برای اصحابشان ممنوع اعلام کردند (نقل به مضمون) و دلیل ان این بود که برای یکی از اصحاب که متعه کرده بود مشکلی در این زمینه پیش امد و امام چنین حکمی دادند.

با تشکر از جناب حامی.

موضوع قفل شده است