**وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله به جابر**

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
**وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله به جابر**

با سلام

جابر بن عبداللّه انصاري يار باوفاي پيامبر صلي الله عليه و آله و شيفته حق و پاسدار جان بركف اسلام حدود پانزده سال قبل از هجرت در مدينه و در خانواده اي محترم، از خاندان «خزرج» متولد شد. پدر جابر «عبداللّه بن عمرو» از نخستين كساني است كه قبل از هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه به مدينه، اسلام را پذيرفت.

وصيت مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله به جابر

از ويژگيهاي جابربن عبداللّه انصاري وصيت پر راز و رمز رسول خدا صلي الله عليه و آله به اوست.

اين امر شگفت انگيز بيانگر مقام ارجمند و شخصيت عظيم جابر است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله به جابر فرمود:


«اميد آن است كه عمر طولاني كني تا فرزندي از من را كه از نسل حسين عليه السلام است و محمد نام دارد، ببيني كه علم دين را مي شكافد و تشريح مي كند. وقتي او را ملاقات كردي، سلامم را به وي برسان.1

جابر بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله

از گفتار و روش جابر و قراين بسيار استفاده مي شود كه جابر بن عبداللّه انصاري، بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله ، هيچگاه به راه ديگران نرفت و با كمال شهامت در خط راستين اسلام پابرجا ماند. و از افراد نادري است كه فراز و نشيبها وي را نلغزاند.

ابو زبير مكي مي گويد: جابر را ديدم بر عصايي تكيه داده، از كوچه هاي مدينه عبور كرد، به محل اجتماع مردم مدينه آمد و گفت:


«عَلِيٌّ خَيْرُالْبَشَرِ فَمَنْ اَبي فَقَدْ كَفَرْ، مَعاشِرَ الْاَبْصارِ اَدَّبُوا اَولادَكُمْ عَلي حِبِّ عَلِيٌّ.»
علي عليه السلام بهترين انسانهاست، پس هركس منكر اين موضوع شود، راه كفر پيموده است.
اي مردم مسلمان مدينه، فرزندان خود را بر اساس دوستي و عشق علي عليه السلام تربيت كنيد، هركس مانع از آن شد، بنگريد كه مادرش چگونه او را زاده است. (اصالت خانوادگي ندارد.)2

[=Century Gothic]«ابوزبير» مي گويد: از جابر پرسيدم: علي عليه السلام چگونه شخصي بود؟
جابر ابروانش را كه روي چشمانش افتاده بود، بالا زد و گفت:
علي عليه السلام بهترين افراد بشر در روي زمين بود. در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه مي خواستيم منافقان را بشناسيم، معيار ما ارتباط با علي عليه السلام بود.3

يعني هر كه با علي عليه السلام رابطه خوبي نداشت، منافق بود و هركه روابط خوبي با حضرت داشت، مسلمان حقيقي بود.:Sham:


ناشر افكار خاندان نبوت

تلاش بي وقفه از ويژگيهاي جابر بود در نشر افكار و فرهنگ امامان عليهم السلام در زماني كه دشمنان براي پوشاندن فرهنگ اهل بيت عليهم السلام تلاش مي كردند، جابر گاه براي دريافت حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله از مدينه به سوي شام (با وسايل آن زمان) حركت مي كرد.

در مورد وثاقت جابر، امام باقر عليه السلام فرمود: «جابر هرگز دروغ نمي گويد.»4

دراين باره، تاريخ نويسان گفته اند:
«وَ كانَ مِنَ الْمُكَثِّرينَ فيِ الْحديثَ، اَلْحافِظينَ لَلسُّنَنِ.»
جابر در نقل گفتار و فرهنگ اسلام بسيار كوشا بود و از پاسداران سنتهاي اسلام به شمار مي آمد.5
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]1- كشف الغمّه، ج 2، ص 328.
2- رجال كشي، ص 40ـ44.
3-
[=Century Gothic]اعيان الشيعه، ج 15، ص 140.
[=Century Gothic] 4- تهذيب الاحكام، ج 9، ص 309، حديث 1106.
5- اعيان الشيعه، ج 15، ص 141.

در حکایتی است که جابر بن عبدالله انصاری در مسجد مدینه می‌نشست و پاسخ پرسش‌های دینی مردمان را می‌داد و هر از گاهی چند با صدایی ضعیف لرزان و بلند می‌فرمود یا باقرالعلم، اهل مدینه گفتند که او هرم (پیر)گردیده و هذیان می‌گوید، گفت که نه والله من عبث(بیهوده)نمی‌گویم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود که "ای جابر به زودی مردی از اهل بیت مرا خواهی دید که نام او نام من و شمائل او چون روی زیبای من است که دانش را می‌شکافد و لطایف علم را از نهانخانه آشکار خواهد کرد"ومن از هنگامی که پیامبر چنین فرموده تا به امروز منتظر دیدن روی او هستم و بدین سبب است که بی‌اختیار نام او را فریاد می‌زنم، می‌گویند اتفاقاً روزی گذر جابر به کوی و برزن های مدینه افتاد و هنگامی که به خانه امام سجاد(علیه السلام)رسید، خردسالی را دید که چهره‌اش آشنا می‌نمود و شمایلش بوی نبوی داشت او را به نزد خویش طلبید و گفت :بزرگ زاده؛ نام مقدست چیست؟
آن کودک در پاسخ فرمود من محمد بن ‌علی ‌بن الحسین بن علی ابن ابیطالب (علیهم السلام) هستم، آنگاه جابر سر مبارک حضرتش را بوسه زد و گفت پدر و مادرم فدای تو باد، که جدت حضرت ختمی مرتبت به تو سلام رسانده است.

بحارالأنوار، ج 46، ص 225 ـ 226؛

وقتي خداوند آيه شريفه «أطيعوا اللَّه و أطيعُوا الرَّسول و اُولي الأمر مِنکم» [1]را بر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نازل کرد، عرضه داشتم:
يا رسول اللَّه، خدا و رسولش را شناختيم، اولي الأمر چه کساني اند که خداي تعالي اطاعت آنان را با اطاعت خودش و شما مقرون ساخته است؟

حضرت صلي الله عليه و آله فرمود:
هم خلفائي يا جابر، و أئمة المسلمين من بعدي، اوّلهم علي بن أبي طالب ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين، ثم محمّد بن علي المعروف في التورية بالباقر، ستدرکه يا جابر، فاذا لقيته فاقرأه منّي السلام، ثم الصادق...؛
اي جابر، آنان جانشينان منند که پس از من پيشواي مسلمانند، اول ايشان علي بن ابي طالب است و پس از او فرزندش حسن و بعد از او فرزند ديگرش حسين، سپس علي بن الحسين، و بعد از او فرزندش محمد بن علي است که در تورات، باقر خوانده شده است (يعني شکافنده علم) تو او را درک مي‏کني و موقعي که او را ملاقات کردي سلام مرا به او برسان [2]و پس از او فرزندش صادق جعفر بن محمد است، و بعد از او فرزندش موسي بن جعفر است، سپس علي بن موسي فرزندش مي‏باشد و پس از او فرزندش محمد بن علي و بعد از او فرزندش علي بن محمد، باز فرزندش حسن بن علي است و پس از او هم‏نام من محمد است که نام او نام من است و کنيه او کنيه من است او حجت خدا در روي زمين و بقية اللَّه و خليفه خدا در ميان بندگان او فرزند حسن عسکري مي‏باشد.
ذاک الذي يفتح اللَّه تعالي ذکره، علي يديه مشارق الأرض و مغاربها، ذاک الذي يغيب عن شيعته و أوليائه غيبة لا يثبت فيها علي القول بامامته الّا من امتحن اللَّه قلبه للايمان؛
او آن کسي است که خداي تعالي مشرق و مغرب عالم را به دست او فتح مي‏کند، او غيبتي طولاني از شيعيان و دوستانش دارد که جز کساني که خدا قلب آنان را با ايمان آزموده به امامت او باقي نمي‏مانند.
جابر گفت: عرض کردم، يا رسول اللَّه، آيا در غيبت او بهره‏اي براي دوستان و شيعيانش خواهد بود؟
حضرت صلي الله عليه و آله فرمود:
اي و الذي بعثني بالنبوة، إنّهم يستضيئون بنوره و ينتفعون بولايته في غيبته کانتفاع الناس بالشمس و ان تجلاها (تحلاها) سحاب، يا جابر، هذا من مکنون سرّ اللَّه و مخزون علم اللَّه فاکتمه الا عن اهله؛
آري به آن خدايي که مرا به نبوت برگزيده است شيعيانش از نور وجودش استفاده مي‏کنند و از ولايت او بهره‏مند مي‏گردند همان طوري که مردم از خورشيد به هنگامي که در پس ابرها است بهره مي‏گيرند.
سپس فرمود: اي جابر، اين مطلب از اسرار خدايي و از علوم پنهان خداوند است و آن را مکتوم بدار و به کساني که صلاحيت و لياقت ندارند، اظهار مکن[3]

[1]نساء 4، آيه 59 «اي کساني که ايمان آورده‏ايد از خدا و پيامبر و صاحبان امر از ميان خودتان، اطاعت کنيد.»
[2] در «بحارالانوار، ج 46، ص 227«آمده که فرمود: بعد از ملاقات با او ديگر عمري نخواهي کرد و از دنيا خواهي رفت.
[3] تفسير برهان، ج 1، ص 381؛ ر. ک: بحارالانوار، ج 46، ص 227؛ اصول کافي، ج 1، ص 304، کتاب الحجه باب الاشاره و النص عل علي بن الحسين؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 158؛ خرائج راوندي، ج 1، ص 269؛ معجزات الامام الباقر، ح 12؛ بحارالانوار، ج 46، ص 225.

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
عده‌ای از شیعیان، از جمله جابربن یزید جعفی خدمت پدرم حضرت باقر علیه السلام رفتند و گفتند آیا پدرت امیرالمومنین علی علیه السلام به امامت و پیشوائی اولی و دومی ابوبکر و عمر راضی بود؟

حضرت فرمود: به خدا قسم نه .
گفتند: پس چرا « خوله حنفیه » را که آنها به اسارت گرفته بودند به نکاح خود در آورد حکم اسیران زن اینست که مسلمانان می توانند آنها را به عنوان کنیزی داشته باشند و با آنها نکاح کنند یعنی اگر امامت آنها صحیح نباشد اسارت خوله هم صحیح نیست پس نکاح بعنوان کنیزی با او نباید صحیح باشد،؟!
امام باقر علیه السلام فرمود ای جابر جعفی برو به منزل جابر بن عبدالله انصاری و بگو شما را محمد بن علی الباقر می طلبد.

جابر جعفی می گوید: رفتم به در خانه جابر بن عبدالله و در زدم، جابر بن عبدالله از داخل خانه صدا زد صبر کن ای جابر جعفی، وقتی خارج شد گفتم از کجا دانستی که پشت در منم جابربن عبدالله گفت مولایم حضرت باقر علیه السلام دیشب به من خبر داده بود. . . .
هر دو آمدیم به مسجد، چون امام باقر علیه السلام نگاهش به ما افتاد فرمود: ای جماعت برخیزید و از این شیخ مساله خوله را بپرسید تا آنچه خودش دیده و شنیده برای شما بگوید.
آنها آمدند و سؤال را تکرار کردند.

جابربن عبدالله انصاری مفصلاً جریان خوله را شرح داد که مختصراً این است که خوله بعد از اسارت محاجه ای با ابوبکر کرد و ثابت نمود که او را به حق اسیر نکرده اند و هیچکس نتوانست جواب او را بدهد لذا دیگر نکاح از راه اسارت با او باطل بود و بعد جریان مفصلی رخ داد و امیرالمومنین علیه السلام به اعجاز از زمان تولد خوله خبر داد سپس امیرالمومنین خوله را به خانه اسماء بنت عمیس آورد و به او فرمود از او پذیرائی و احترام کن بعد از چندی برادر خوله آمد و حضرت خوله را خواستگاری و به عقد نکاح خود درآورد پس خوله به عنوان اسیری با امیرالمومنین علیه السلام نبوده بلکه یک ازدواج به عنوان زن آزاد بوده است.
این سخنان را جابر برای مردمان بیان کرد.
جماعت شیعه از جابربن عبدالله تشکر کردند و گفتند خداوند ترا از گرمای آتش نجات دهد آنچنان که ما را از شک و شبهه نجات دادی.

منابع:
بحار الانوار، ج 42، ص 84، ح 14.

موضوع قفل شده است