منظور امام علیه السّلام؟(كارشناس:عمار)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور امام علیه السّلام؟(كارشناس:عمار)

پس در باره آنچه كه بايد باشد شتاب نكنيد، :please:

[="Tahoma"]

*حنّانه*;229605 نوشت:
پس در باره آنچه كه بايد باشد شتاب نكنيد، :please:

با سلام

امام علي(عليه السلام) در عبارات آغازين خطبه 150 نهج البلاغه مي فرمايد:«... فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد ... : پس درباره آنچه که بايد باشد شتاب نکنيد...».

آن حضرت در ادامه به علت اين شتاب نكردن اشاره كرده مي فرمايد:

«فکم من مستعجل بما إن أدرکه ود أنه لم يدرکه : چه بسا کسي براي رسيدن چيزي شتاب مي‏کند، وقتي به آن رسيد دوست دارد، که اي کاش آن را نمي‏ديد».

امير المؤمنين عليه السلام در اين جملات مبارك توصيه مى ‏فرمايد كه هرگز عجله نكنيد، زيرا ممكن است هنگامى كه به آن چه كه مى ‏خواهيد زودتر برسيد، در اختيار شما قرار گرفت، آرزو كنيد كه كاش به آن مقصد نمى ‏رسيديد. اين آرزو مى‏ تواند به امورى‏ مستند باشد. از آن جمله:

1- مقصدى را كه وصول بآن را منظور نموده بود، صحيح نبوده و به ضرر وى بوده است.

2- آن اهميت را كه براى مقصد خود قائل بوديد اساس نداشته است.

3- آن قدر ارزش نداشته است كه حتى ضررهاى شتابزدگى را جبران نمايد.

4- عجله باعث شده است كه نظام و قانونمندى شئون زندگى بهم خورده است، مثلًا نظام عليت را مختل ساخته، علت را بجاى معلول، يا بالعكس، معلول را بجاى علت گرفته است.{ محمد تقي جعفري، ترجمه ‏وتفسير نهج ‏البلاغه، ج 24 ، صفحه‏ ى 324 }

ممنون
یعنی به مقدرات شخصی خود راضی باشیم؟

الهي رضا برضائك

با سلام و عرض ادب
در خطبه (150) على(عليه السلام) به گروهى اشاره مى كند كه آگاهانه يمين و شمال را برگزيدند، تا در راه هاى غىّ و گمراهى سير و سلوك نمايند و راه هاى منتهى به صراط و جاده وسطى، يعنى راه هاى رشد و رستگارى را رها كنند.
«وأخذوا يميناً وشمالاً ظعناً في مسالك الغيّ، وتركاً لمذاهب الرشد».
«گاه به راست رفتند و گاه به چپ، ولى راهشان راه ضلالت بود و دورى از طريق هدايت».
اين حركت در گمراهى سيطره پيدا مى كند و عصر غيبت را پوشش مى دهد، تا وقتى كه انسان ها از پى آمد اين حركت ها به ستوه آيند و شتابان در پى برگشت به صراط و جاده گم شده خويش برآيند. آدمى با تجربه ها و تكرارهاى ممتد، خود را در بن بست اين راه ها مى يابد، و رهايى و استمرار راهش را طلب مى كند، كه امر خدا و نويد او به حاكميت صالحان حتمى است و صبح وعده او سپيده خواهد زد. ولى در اين طلب و درخواست نبايد شتاب و عجله كرد.
چه بسا اين بى قرارى و عجله و شتاب تو را به نا اميدى بكشاند و مأيوسانه در راه هاى منتهى به بن بست هلاك كند، يا عجله تو را به انكار بكشاند، اين است كه حضرت(عليه السلام)گوشزد مى كند آن چه براى سالك مهم است، عبوديت و اطاعت خدايى است كه حكمت و رحمت او عوالم را پر كرده است. سالك بايد به امر حق گردن نهد، زيرا هرچه برايش پيش آيد، خير او است. و بايد به تكليف عمل كند كه دنيا با حكمت حق برپا است و شتاب، تو را بر حقّ مقدّم مى دارد، و از حق دور شمردن وعده حق و كُند شمردن طلوع فجر رهايى، تو را از حق مؤخر مى دارد.
«فلا تستعجلوا ما هو كائن مرصد، و لا تستبطئوا ما يجىء به الغد»
«پس آنچه را كه آمدنى است و انتظارش مى رود، به شتاب مطلبيد و هرچه را كه فردا خواهد آورد، آمدنش را دير مشماريد»
به دنبال اين نهى حضرت مى فرمايد: بسا كسى كه چيزى را به شتاب مى طلبد و چون به آن رسد، آرزو كند كه اى كاش هرگز نرسيده بود. زيرا تو آگاه به همه جوانب نيستى، تو تنها در بى قرارى، مهدى(عليه السلام) را مى خواستى، ولى خود را براى حضور او آماده نكرده بودى، يا گمان مى كردى كه با ظهور او به تو همه چيز خواهند داد و از تو هيچ مسئوليتى طلب نخواهند كرد.

[="Tahoma"]

*حنّانه*;229653 نوشت:
ممنون
یعنی به مقدرات شخصی خود راضی باشیم؟

با سلام

مقام رضایت به آنچه خدا می‌خواهد از مقامات بسیار رفیع اخلاقی و عرفانی است و خوشا به سعادت آنانی که در این مسیر حرکت می‌کنند و شوق پروردگار در وجودشان زبانه می‌کشد .

موضوع رضایت انسان با مبحث اطمینان نفس رابطه عمیقی دارد. در قرآن کریم می خوانیم:

« یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِیوَادْخُلِی جَنَّتِی» (30-27- سوره فجر) ؛ ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی و او از تو راضی است پس داخل بندگان من شو و به بهشت من درآی. بنابراین وصول به رضایت دوطرفه میان خدا و انسان معلول بدست آوردن نفس مطمئنه است و آنگاه انسان به مقام رضا می رسد که از مرتبه نفس اماره و لوامه به مرتبه نفس مطمئنه ارتقا یابد. این اطمینان وقتی حاصل می شود که آدمی در مسیر تکامل خویش چه در شناخت های نظری و چه از نظر عملی به اطمینان برسد یعنی مطمئن شود که اعتقاداتش یقینی و شناخت هایش حقیقی و اخلاق و رفتار و شخصیت اش کاملا مطابق خواست و رضایت خداوند شکل گرفته است. این اطمینان زمینه وصول به مقام رضا است.

یکی از صفات انسان های شایسته و کامل، راضی بودن به مقدّرات الهی و تسلیم در برابر آن هاست. امام حسین علیه السلام نمونه متعالی و کامل این ویژگی است و در رفتار و گفتارش، رضایت و تسلیم در برابر حق موج می زند. آن حضرت در دعای روز عرفه می فرماید: «خدایا، قضا و قَدَرتْ را بر من خیر و مبارک ساز تا آن چه برمن دیر می خواهی، زودتر دوست ندارم و آن چه زودتر می خواهی، دیرتر از آن زمان را مایل نباشم» و در جمله ای دیگر می فرماید: «رضایت و خشنودی خداوند، مورد رضایت ما اهل بیت است و بر بلای رسیده از جانب او، صبر می کنیم».

معنای راضی بودن، خشنودی به خواست خداست و اینکه فرد از قضا و تقدیر الهی بدش نمی‌آید (1)؛ با زبان و در دل از مقدرات الهی راضی بوده و هیچ گله و شکایتی نداشته باشد. کسی که راضی به رضای حق است نسبت به تک تک احکامی که خداوند تعالی در قرآن عزیزش فرموده از ته دل راضی است ، لذا تلاش می کند تا در عمل نیز عامل به احکام الهی باشد.

امام خمینی (ره) می فرمایند: رضا یعنی خشنودی بنده از حق تعالی و اراده او و مقدرات او. کسی که - نعوذ بالله – به یکی از احکام اسلامی در باطن قلب اعتراضی دارد یا کدورتی از یکی از احکام اسلامیه در دل دارد یا بخواهد که یکی از احکام غیر از این که هست باشد یا بگوید که کاش این حکم کذایی این طور بود نه آن طور این راضی به دین اسلام نیست و نتواند این دعوای کاذب را بکند.(2)

یکی از عمده ترین راه های خوشبختی در زندگی رضایت و خشنودی به قضا و قدر الهی است . آن چنان که حضرت علی (ع ) می فرماید : « ان رضیتم بالقضا طالبت عیشکم » اگر به مقدرات الهی راضی شدید زندگی شما شیرین و گوارا می شود . (3 )

از حضرت امام صادق(ع)
پرسيدند: به چه چيزي دانسته مي‌شود که مؤمن، مؤمن است؟ حضرت
فرمود: به سبب تسليم بودن در مقابل خدا و خشنود بودن به ‌آنچه از
خوشحالي و ناراحتي بر او وارد مي‌گردد.(4)

پی نوشت ها :

1- ر. ک: قاموس قران ، ج3 ، ص 102و 104 .

2-امام خمینی (ره ) ، جنود عقل و جهل ، صص167و161 .

3- غررالحکم ج ۳ ص ۶۶.

4- سفينة البحار، ج 1؛ ص 224 .

موضوع قفل شده است