علت سکوت خدا چیست؟

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت سکوت خدا چیست؟

سلام. این چند مدت که دارم از اخبار و رسانه ها جنایت تکفیریون رو در سوریه می بینم که چطور بی رحمانه مردم رو ذبح می کنند و بچه ها و خانواده ها رو قتل عام می کنند واقعا حالم خراب شده . مریض شدم و دچار افسردگی شدم. با خودم میگم مگر خداوند راحم طفل صغیر و شیخ کبیر نیست؟ پس چرا اجازه میده این قدر راحت انسانهای بی گناه جلوی چشم خانواده ها شون ذبح بشوند . چقدر خدا تحمل دارد؟ مگر ارحم الراحمین نیست؟ خدایی که قوم عاد و ثمود و دیگر اقوام رو به خاطر گناه و نافر مانی نابود کرد چرا این قوم ظالم رو نابود نمی کنه. خواهش می کنم یکی جواب سوال من رو بده . چرا خدا سکوت کرده؟ واقعا حالم خرابه.


با نام الله

کارشناس بحث: استاد کریم

غريب;361990 نوشت:
سلام. این چند مدت که دارم از اخبار و رسانه ها جنایت تکفیریون رو در سوریه می بینم که چطور بی رحمانه مردم رو ذبح می کنند و بچه ها و خانواده ها رو قتل عام می کنند واقعا حالم خراب شده . مریض شدم و دچار افسردگی شدم. با خودم میگم مگر خداوند راحم طفل صغیر و شیخ کبیر نیست؟ پس چرا اجازه میده این قدر راحت انسانهای بی گناه جلوی چشم خانواده ها شون ذبح بشوند . چقدر خدا تحمل دارد؟ مگر ارحم الراحمین نیست؟ خدایی که قوم عاد و ثمود و دیگر اقوام رو به خاطر گناه و نافر مانی نابود کرد چرا این قوم ظالم رو نابود نمی کنه. خواهش می کنم یکی جواب سوال من رو بده . چرا خدا سکوت کرده؟ واقعا حالم خرابه.

امت پیامبر امت مرحومه است وبلاهایی که در امت های قبلی نازل شده وهمه آنها را از بین می برد در عصر پیامبر وبعد از او در نیا اتفا نیفتاده است واین هم به خاطر وجود شخصیت فو العاده نبی اکرم وائمه اطهار در میان مردم بوده است. در سوره انفال آیه 33خداوند متعال می فرماید:وما کان الله لیعذبهم وانت فیهم وما کان الله معذبهم وهم یستغفرون، تا تو در میان آنها هستی خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند وتا آنان طلب آمرزش می کنند خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود.
گروههای تکفیری عمدتا افرادی هستند که به خاطر برداشت غلط از دین وپیروی از علمایی نادان وشیطان صفت تبدیل به تروریستهایی خطرناک می شوند واگر قرار باشد خداوند همه چیز را با معجزه و نازل کردن بلا حل وفصل کند دیگر مساله اختیار انسانها وآزمایش انسانها از بین می رود. مسلمانها به خاطر گرایش به امور دنیوی و بزرگ کردن شکاف بین خود به این روزها افتاده اند واین کارها زمینه ای است برای بیدار شدن از خواب غفلت وپیدا کردن راه درست والا با با نازل کردن بلا وکشتن این افراد به دست خدا اصل مساله حل نخواهد شد. ظلم دوامی ندارد وبه زودی از بین خواهد رفت وکسانی که مرتکب این اعمال می شوند در دنیا وآخرت سزای اعمال خود را خواهند دید ولی خداوند به بندگان خود حتی کافران مهلت می دهد. فمهل الکافرین امهلهم رویدا، پس کافران را مهلت ده وکمی آنان را به حال خود واگذار(طارق/17)
این مهلت فرصتی است برای اتمام حجت که این افراد از عقل خود پیروی کنند. ودر عین حال مهلتی برای کافران که با تکمیل کردن ظلمهای خود در یامت به نحو احسن سزای آنرا ببینند.
البته باید بدانیم کسانی که مانند بچه ها وکودکان در این درگیری ها کشته می شوند وسایر افراد بی گناه خداوند اجر وپاداش اینها را اعطاء خواهد کرد. وبهتر است بدانیم که اگر قرار بود خداوند بلافاصله این امور را بردارد بهترین مورد آن امام حسین علیه السلام بود که در جلوی چشمانش بچه ش ماهه اش را شهید کردند ولی ائمه ما نمی خواستند با قدرت ربانی این افراد را از بین ببرند بلکه این فرصتی است تا اسلام ناب از اسلام انحرافی شناخته شود که حداقل دو فائده مهم دارد.
1-اتمام حجت برای کسانی که با نام اسلام افراد بی گناه را می کشند در حالی که اسلام هیچوقت اجازه کشتن حداقل زن وبچه را نداده است. وبا این اعمال برای خیلی از این افراد بطلان مسیرشان مشخص می شود.
2-فرصت برای توبه وبازگشت افرادی که به نادرستی مسیر این اشخاص علم پیدا می کنند. ودر عین حال فرصتی برای مردم دنیا ومسلمانان در شناخت اسلام صحیح.
به هر حال به نظر می رسد این کشتار وظلمها با تمام صحنه های دل خراشی که دارد دارای نکات مفیدی نیز می باشد که به بخشی از آنها اشاره شد ودوست عزیز برای بقای اسلام باید هزینه کرد وباید مسلمانان با اراده وتلاش خود اسلام را نگه دارند ومنحرفان را کنار بزنند وبیشترین هزینه را در این زمینه ائمه ما وامام حسین علیه السلام پرداخت کرده اند.

غريب;361990 نوشت:
سلام. این چند مدت که دارم از اخبار و رسانه ها جنایت تکفیریون رو در سوریه می بینم که چطور بی رحمانه مردم رو ذبح می کنند و بچه ها و خانواده ها رو قتل عام می کنند واقعا حالم خراب شده . مریض شدم و دچار افسردگی شدم. با خودم میگم مگر خداوند راحم طفل صغیر و شیخ کبیر نیست؟ پس چرا اجازه میده این قدر راحت انسانهای بی گناه جلوی چشم خانواده ها شون ذبح بشوند . چقدر خدا تحمل دارد؟ مگر ارحم الراحمین نیست؟ خدایی که قوم عاد و ثمود و دیگر اقوام رو به خاطر گناه و نافر مانی نابود کرد چرا این قوم ظالم رو نابود نمی کنه. خواهش می کنم یکی جواب سوال من رو بده . چرا خدا سکوت کرده؟ واقعا حالم خرابه.

سلام
خدا طوری خدای میکند انگار که نیست
بلکه
طوری خدایی می کند انگار همه چیز خدایی است
باید از خودش بپرسیم:

وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ (94) ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (95)

سوره الأعراف
ترجمه:
94- ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتها گرفتار ساختيم شايد (بخود آيند و به سوى خدا) بازگردند.
95- سپس (هنگامى كه اين هشدارها در آنها اثر نگذاشت) نيكى (و فراوانى نعمت و رفاه) به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار داديم آن چنان كه فزونى گرفتند (و همه گونه نعمت و بركت يافتند و مغرور شدند) و گفتند (تنها ما نبوديم كه گرفتار اين مشكلات شديم) به پدران ما نيز ناراحتيهاى جسمى و مالى رسيد چون چنين شد آنها را ناگهان به اعمالشان گرفتيم (و مجازات كرديم).

تفسير:
اگر هشدارها موثر نيفتد
اين آيات كه بعد از ذكر سرگذشت جمعى از پيامبران بزرگ مانند نوح و هود و صالح و لوط و شعيب، و پيش از پرداختن به سرگذشت موسى بن عمران آمده، اشاره به چند اصل كلى است كه در همه ماجراها حكومت مى‏ كند، اصولى كه اگر در آن بينديشيم پرده از روى حقايقى پر ارزش كه تماس با زندگى همه ما دارد برخواهد داشت.
نخست مى ‏گويد:" ما در هيچ شهر و آبادى، پيامبرى نفرستاديم مگراينكه مردمش را گرفتار ناراحتيها و بلاها ساختيم، تا كمى به خود آيند و دست از طغيان و سركشى بردارند و به سوى آن كس كه همه نعمتها از وجودش سرچشمه مى ‏گيرد بازگردند" (وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ).
و اين به خاطر آن است كه مردم تا در ناز و نعمتند كمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذيرش حق دارند اما هنگامى كه در تنگناى مشكلات قرار مى ‏گيرند و نور فطرت و توحيد آشكارتر مى ‏گردد، بى اختيار به ياد خدا مى‏افتند و دلهايشان آماده پذيرش مى‏گردد، ولى اين بيدارى كه در همه يكسان است در بسيارى از افراد زودگذر و ناپايدار است و به مجرد برطرف شدن مشكلات بار ديگر در خواب غفلت فرو مى ‏روند ولى براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى ‏شود و براى هميشه، به سوى حق باز مى‏گردند، و اقوامى كه در آيات گذشته از آنها سخن گفته شد، جزء دسته اول بودند! لذا در آيه بعد مى‏گويد: هنگامى كه آنها در زير ضربات حوادث و فشار مشكلات تغيير مسير ندادند و هم چنان در گمراهى خود باقى ماندند، ما مشكلات را از آنها برداشتيم و به جاى آن گشايش و نعمت قرار داديم، تا آنجا كه بار ديگر زندگانى آنها رونق گرفت و كمبودها به فزونى تبديل شد و مال و نفرات آنها فراوان گرديد (ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا).
" عفوا" از ماده" عفو" است كه گاهى به معنى كثرت و زيادى آمده و گاهى به معنى ترك كردن و اعراض نمودن و گاهى نيز به معنى محو آثار چيزى كردن، ولى بعيد نيست كه ريشه همه آنها همان ترك كردن بوده باشد، منتها گاهى چيزى را به حال خود رها مى‏كنند تا ريشه بدواند و توالد و تناسل كند و افزايش يابدو گاهى رها مى‏كنند تا تدريجا محو و نابود گردد، از اين جهت به معنى افزايش و يا نابودى نيز آمده است.
در آيه مورد بحث نيز مفسران سه احتمال داده‏ اند.
نخست اينكه ما به آنها امكانات داديم تا" افزايش" يابند و آنچه را كه در دوران سختى از نفرات و ثروتها از دست داده بودند بيابند.
ديگر اينكه ما آن چنان به آنها نعمت داديم كه مغرور شدند، و خدا را فراموش كردند و شكر او را" ترك" گفتند.
ديگر اينكه ما به آنها نعمت داديم تا بوسيله آن آثار دوران نكبت را" محو" كردند و از بين بردند.
البته اين تفاسير گرچه مفهومش با هم متفاوت است ولى از نظر نتيجه چندان با هم تفاوت ندارد.
سپس اضافه مى ‏كند به هنگام برطرف شدن مشكلات، به جاى اينكه به اين حقيقت توجه كنند كه" نعمت" و" نقمت" به دست خدا است و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به اين منطق متشبث شدند، كه اگر براى ما مصائب و گرفتاريهايى پيش آمد، چيز تازه‏اى نيست" پدران ما نيز گرفتار چنين مصائب و مشكلاتى شدند" دنيا فراز و نشيب دارد و براى هر كس دوران راحتى و سختى بوده است، سختيها امواجى ناپايدار و زودگذرند (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ).
در پايان، قرآن مى ‏گويد: هنگامى كه كار به اينجا رسيد و از عوامل تربيت كمترين بهره‏اى نگرفتند، بلكه بر غرور خود افزودند،" ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتيم، در حالى كه آنها هيچ خبر نداشتند و غافلگير شدند" و به همين جهت مجازات براى آنها، سخت دردناك بود (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ)
تفسير نمونه، ج‏6
والله الموفق

غريب;361990 نوشت:
سلام. این چند مدت که دارم از اخبار و رسانه ها جنایت تکفیریون رو در سوریه می بینم که چطور بی رحمانه مردم رو ذبح می کنند و بچه ها و خانواده ها رو قتل عام می کنند واقعا حالم خراب شده . مریض شدم و دچار افسردگی شدم. با خودم میگم مگر خداوند راحم طفل صغیر و شیخ کبیر نیست؟ پس چرا اجازه میده این قدر راحت انسانهای بی گناه جلوی چشم خانواده ها شون ذبح بشوند . چقدر خدا تحمل دارد؟ مگر ارحم الراحمین نیست؟ خدایی که قوم عاد و ثمود و دیگر اقوام رو به خاطر گناه و نافر مانی نابود کرد چرا این قوم ظالم رو نابود نمی کنه. خواهش می کنم یکی جواب سوال من رو بده . چرا خدا سکوت کرده؟ واقعا حالم خرابه.

دوست عزیز قبل از اینکه به افسردگی شدید مبتلا بشی بیخیال این سوال ها شو چون جوابی برای انها نخواهی یافت.خدا نمی تواند دنیا را جمع و جور کند این خدا شاید زیاد هم قدرتمند نیست من فکر میکنم این خدا فقط قدرت کشتن و زنده کردن را داشته باشد دخالت در اموردنیا از عهده قدرت او خارج است.شاید بخندی اما روزی مثل من به این حقیقت خواهی رسید

pesar.zamini;363384 نوشت:
دوست عزیز قبل از اینکه به افسردگی شدید مبتلا بشی بیخیال این سوال ها شو چون جوابی برای انها نخواهی یافت.خدا نمی تواند دنیا را جمع و جور کند این خدا شاید زیاد هم قدرتمند نیست من فکر میکنم این خدا فقط قدرت کشتن و زنده کردن را داشته باشد دخالت در اموردنیا از عهده قدرت او خارج است.شاید بخندی اما روزی مثل من به این حقیقت خواهی رسید

دوست عزیز اگه اینطوری باشه که نمیشه!
خیلی از آزمایش هاست که انسان ازشون در شگفت میمونه
مثلا همین جریان سامری که خدا گفته این فتنه کار خودمون بود
بنظرم خیلی چیز های دیگه هم آزمایش الهیه
خیلی چیز ها در قرآن آمده که توسط پیغمبر منظورش رو می رسوند!
مثلا همون آیه ای که خدا گفته بود به پیغمبر که اگر آنچه رو که به تو ابلاغ کردیم رو به مردم نرسونی رسالتت رو به پایان نرسانده ای...که همین یعنی آزمایش خدا که میخواست ببینه مردم چقدر به حرف پیغمبرشون گوش میکنن.قطعا خدا میدونست عده ای مخالف هستن و اینگونه خدا گروه حق و باطل رو جدا میکنه
و خیلی جریان های دیگر وجود داره
همین کشتار هایی که وجود داره هم از همین جریاناته
دوست عزیز همه چیز به همه چیز مرتبطه
شما میگی به عنوان مثال که خدا بیاد این وهابیون رو جمعو جور کنه تا این همه کشت و کشتار راه نیوفته؟
این خودش راه داره
خدا اگر خودش بیاد همه بدی های زمین رو سروسامان بده که دیگه اختیار معنی نمیده
اساس زندگی که سرشار از اختیاره معنی نمیده
چطور بجای خدا تصمیم گیری میکنید؟
کسی که این دنیا رو با این نظم آفریده
همین کشتار هایی که صورت میگیره خودش یک آزمایشه که باعث میشه بعضی ها بگن این چه خداییه.این کفر هایی که گفته میشه جدا کننده ی بسیار خوبیه
اتفاقا بنظرم این اتفاق ها به بهترین نحو گروه های حق و باطل رو جدا میکنه
یادتان نرود که خدا با صابران است
اگر هنوز روی حرفتون هستین بیایید با دلیل بگید که خدا باید چکار کنه؟از گفتنش هم آدم شرم داره.پس اگر اینطور باشه خدا نباید عادل باشه که اصلا امکان نداره
اون راهی هم که گفتم اینه که یک انسان پیدا میشه که همه این ظلم ها و بدی هارو جمع میکنه
فقط یکم صبر :Gol:

reza_i7;363390 نوشت:
دوست عزیز اگه اینطوری باشه که نمیشه!
خیلی از آزمایش هاست که انسان ازشون در شگفت میمونه
مثلا همین جریان سامری که خدا گفته این فتنه کار خودمون بود
بنظرم خیلی چیز های دیگه هم آزمایش الهیه
خیلی چیز ها در قرآن آمده که توسط پیغمبر منظورش رو می رسوند!
مثلا همون آیه ای که خدا گفته بود به پیغمبر که اگر آنچه رو که به تو ابلاغ کردیم رو به مردم نرسونی رسالتت رو به پایان نرسانده ای...که همین یعنی آزمایش خدا که میخواست ببینه مردم چقدر به حرف پیغمبرشون گوش میکنن.قطعا خدا میدونست عده ای مخالف هستن و اینگونه خدا گروه حق و باطل رو جدا میکنه
و خیلی جریان های دیگر وجود داره
همین کشتار هایی که وجود داره هم از همین جریاناته
دوست عزیز همه چیز به همه چیز مرتبطه
شما میگی به عنوان مثال که خدا بیاد این وهابیون رو جمعو جور کنه تا این همه کشت و کشتار راه نیوفته؟
این خودش راه داره
خدا اگر خودش بیاد همه بدی های زمین رو سروسامان بده که دیگه اختیار معنی نمیده
اساس زندگی که سرشار از اختیاره معنی نمیده
چطور بجای خدا تصمیم گیری میکنید؟
کسی که این دنیا رو با این نظم آفریده
همین کشتار هایی که صورت میگیره خودش یک آزمایشه که باعث میشه بعضی ها بگن این چه خداییه.این کفر هایی که گفته میشه جدا کننده ی بسیار خوبیه
اتفاقا بنظرم این اتفاق ها به بهترین نحو گروه های حق و باطل رو جدا میکنه
یادتان نرود که خدا با صابران است
اگر هنوز روی حرفتون هستین بیایید با دلیل بگید که خدا باید چکار کنه؟از گفتنش هم آدم شرم داره.پس اگر اینطور باشه خدا نباید عادل باشه که اصلا امکان نداره
اون راهی هم که گفتم اینه که یک انسان پیدا میشه که همه این ظلم ها و بدی هارو جمع میکنه
فقط یکم صبر :Gol:

دوست عزیز خدا باید خیلی کارها بکنه که نمیکنه.همین خدا میتونه بچه سه ساله ای رو که تو چنگال یه عده وحشی که خودش افریده گیر افتاده و این دختر بچه رو که به زنجیر بستن و جلوی چشماش پدر و مادرش رو میکشن نجات بده.سکوت خداوند عامل اصلی جنایات بشره.من میگم خدا عادل نیست دلیل بییارید که خدا عادله .چند تا دلیل رو با منطق بیان کنید؟

pesar.zamini;363398 نوشت:
دوست عزیز خدا باید خیلی کارها بکنه که نمیکنه.همین خدا میتونه بچه سه ساله ای رو که تو چنگال یه عده وحشی که خودش افریده گیر افتاده و این دختر بچه رو که به زنجیر بستن و جلوی چشماش پدر و مادرش رو میکشن نجات بده.سکوت خداوند عامل اصلی جنایات بشره.من میگم خدا عادل نیست دلیل بییارید که خدا عادله .چند تا دلیل رو با منطق بیان کنید؟

این خیلی کار هایی که شما میگی خدا نمیکنه قطعا علت داره که در ادامه علتش رو گفته ام...
عزیز اگر قراره هر گاه اتفاقی بد بیوفته و بعد خدا بیاد وسط این هارو حل کنه که زندگی معنی نمیده!
شما میگی خدا باید بیاید مستقیما در زندگی ما تاثیر بزاره؟
اصلا اگر اینطوره چرا انسان هایی بر این باورن که خدایی وجود نداره؟چرا خدا نمیاد اینارو به اینکه خدایی هست اطمینان بده و به اونا یقین بده که خالقی وجود داره؟
آیا میشه از این نتیجه گرفت که خدا دوست داره عده ای بهش بی ایمان باشن؟یا این اختیارو بهشون داده که هر راهی رو که بخوان برگزینن؟نمیشه نتیجه گرفت این آزمایش الهیه؟
بعدش هم اینکه مگه این دنیا قراره انسان ها به نتیجه اعمالشون برسن؟
اون کسی که چند صد میلیون پول رو از یکی میدوزده اگر این دنیا پیداش نکنن چطوری حساب پس میده؟
اگه بگیم حساب پس نمیده چند نتیجه میشه گرفت :
1-این جهان به هیچ وجه عدالت درش وجود نداره
2-عدالت اگر نباشه پس انسان در این دنیا هر کاری دوست داشت میکنه حالا این کار میخواد کمک به خیریه باشه یا کشتن انسان بیگناه که در هر صورت کارش بیهوده بوده است
3-وقتی عدالت نباشه پس انسان ها هم بدون هیچ هدفی خلق شده اند یعنی که خدا بی دلیل مارا خلق کرده که این از ناقص بودن خدا نشئت میگیره
4-وقتی این همه اوضاع به هم ریخته است اصلا چرا ما باید زندگی کنیم؟درس خوندن و دانشگاه رفتن و خونواده تشکیل دادن به درد چه میخوره وقتی هدفی نباشه؟اگر عدالت نباشه یعنی اگر کسی حقش بهش داده نشه دیگه زندگی معنا نداره...اگه اینطوری باشه همه چیز بیمعنیه...دو روز زندگی کردن که بعدش پوچ باشه به درد چه میخوره؟
آیا منطق شما این 4 مورد رو میپذیره؟
قطعا نباید بپذیره چون درست نبودن همه ی اینها کاملا بدیهی هست.
حال اگر حساب پس بدهد :
اگر طرف این دنیا جزای کارش بهش داده نشه قطعا تنها راهی که به ذهن ما میرسه اینه که پس از مرگ ما جایی میریم که اون جا بر اساس کارایی که کردیم سنجیده میشیم و مارو جزا و پاداش میدن و حقی رو که خوردیم باباتش مجازات میشیم
همین به تنهایی کافیه که به این برسیم خدا عادله...

حال اگر هنوز بر حرف خود هستید بگویید دقیقا خدا باید چکار کند؟
اگر خدا بیاید همه ی انسان های ستم گر رو نابود کنه دیگر اختیار معنی میده؟
حالا فرض رو بر این بزار خدا بیاید انسان های ستم کار رو نابود کنه در این صورت :
این چه اختیاریه که انسان اگر بد باشد نابود میشود و اگر خوب باشد باقی میماند؟
پس تنها راه اینه که همه خوب باشن!!این چه اختیاریه که اجبار داخلشه؟؟

این 100 % تناقضه
مثال نقض زدم پس قطعا باید انسان ها اختیار خود و زندگی خود را داشته باشند و در دنیای دیگری نتیجه ی اعمالشون رو میدن که این رو هم اثبات کردم.
منتظر جواب همه ی سوال هایم هستم
البته این رو هم بگم که این ستم گری ها تمومی دارن
این دنیا اگر به گروه حق نرسه معنی نمیده
یعنی با عدالت در تناقضه
این وسط شما چند چیز (شمایی که میایید میگید خدا عادل نیست قطعا اختیار رو در نظر نگرفته اید چون در قبل دلایلش رو ذکر کردم) رو با هم قاطی کردیدکه باعث شد اینگونه نتیجه بگیرید!

سلام
به علاوه سخنان بسیار ارزشمندی که بیان شد، باید به قضیه آخرالزمان هم توجه کنیم
سیری که برای دنیا در نظر گرفته شده سیر نزولیه که به نهایت شرور و بدی ها ختم میشه تا زمانی که امام زمان عجل الله ظهور می فرمایند و:
یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا

قسمت دوم این عبارت شرایط بد این دوره رو توجیه می کنه و هرچقدر که دیدن این زشتی هایی که در دنیا داره اتفاق میفته حال ما رو بد می کنه، از طرف دیگه شوق و شعف داریم که انشاالله ظهور امام عصر بسیار نزدیک شده....

ریحانه سادات;363490 نوشت:
سلام
به علاوه سخنان بسیار ارزشمندی که بیان شد، باید به قضیه آخرالزمان هم توجه کنیم
سیری که برای دنیا در نظر گرفته شده سیر نزولیه که به نهایت شرور و بدی ها ختم میشه تا زمانی که امام زمان عجل الله ظهور می فرمایند و:
یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا

قسمت دوم این عبارت شرایط بد این دوره رو توجیه می کنه و هرچقدر که دیدن این زشتی هایی که در دنیا داره اتفاق میفته حال ما رو بد می کنه، از طرف دیگه شوق و شعف داریم که انشاالله ظهور امام عصر بسیار نزدیک شده....

خسته شدم از بس از خدا و دین اسلام وعده و وعید شنیدم تا کی میخواین به شعور ما توهین کنین.کجاست این امامی که میگین ایا کسی تا حالا ایشون رو دیده.خدا از جون بشر چی میخواد چرا راحتمون نمیکنه چرا ؟ من نمیخوام نعمت خدا رو بهشت برینشو نمیخوام اقا من زندگی نمیخوام ارزونی خودت.من رو از صفحه روزگار مسخره ات محو کن

اصلان قبول خدا عادل و مهربان و یه موجود کامله اما این چیزی رو برام عوض نمیکنه من میخوام برم من میخوام اینجا رو ترک کنم نمی خوام زندگی کنم نمی خوام خدا داشته باشم نمی خوام نمی خوام نمی خوام.ما به کی بگیم که دوست نداریم نه تو جهنمت باشیم همون که دودهای خفقان و زقوم داره و نه اینکه تو بهشتش باشیم همون که نهرها از زیر درختانش جاریست . تا حالا هم هر چه قدر که گناه داشتیم ببر شکنجمون کن بعد بی خیالمون شو

pesar.zamini;363583 نوشت:
اصلان قبول خدا عادل و مهربان و یه موجود کامله اما این چیزی رو برام عوض نمیکنه من میخوام برم من میخوام اینجا رو ترک کنم نمی خوام زندگی کنم نمی خوام خدا داشته باشم نمی خوام نمی خوام نمی خوام.ما به کی بگیم که دوست نداریم نه تو جهنمت باشیم همون که دودهای خفقان و زقوم داره و نه اینکه تو بهشتش باشیم همون که نهرها از زیر درختانش جاریست . تا حالا هم هر چه قدر که گناه داشتیم ببر شکنجمون کن بعد بی خیالمون شو

عزیز بنده به شما این مساله رو اثبات کردم حالا شما با اختیار خود اینو نپذیرفتی
بقول بنده خدایی عینک بد بینیتون رو عوض کنید
کسی که چیزی رو نخواد بپذیره دیگه امکان نداره بپذیره...
هر جور راحتی دوست عزیز
یک طورایی انگار سختته که چیزایی که گفتم رو بپذیری
خدا به همه اختیار داده .
هر جا خواستی برو انشا الله همه ما موفق بشیم فقط یروز اینارو یادت میاد...

به نام خدا
سلام
شما ظاهراً خواستار نیستی هستید.دوست دارید نباشید.چه در این دنیا،چه در بهشت چه در جهنم،چه در برزخ و چه در هر عالم دیگری.اما هستی برتر از نیستی است.پس عقلاً انسان باید بودن را انتخاب کند.مرگ هم به معنی نیستی نیست.بلکه شیوه حیات تغییر می کند.
برهان برای اثبات این که هستی برتر از نیستی است:
اول این را می پذیریم که برتری وجود دارد.اگر وجود نداشته باشد نمی توان گفت حسن در فوتبال برتر از علی است.همچنین نمی توان گفت نیستی بر هستی برتری دارد یا هستی بر نیستی.
پس باید پذیرفت که برتری وجود دارد.در غیر اینصورت گزاره های نیستی بر هستی برتری دارد و هستی بر نیستی برتری دارد بی معنا می شوند.

حال به برهان خلف فرض می کنیم نیستی بر هستی برتری دارد (فرض خلف).یعنی برتری در نیستی وجود دارد.از طرفی طبق چیزی که گفته شد برتری وجود دارد و هست.بنابراین هستی در نیستی وجود دارد.که این یک تناقض است.زیرا نیستی و نقیض آن یعنی هستی با هم مجتمع شده اند.اما ما می دانیم که هستی نمی تواند در نیستی باشد چون در نیستی چیزی وجود ندارد
و چون اجتماع نقیضین ممتنع و باطل است پس فرض خلف باطل و حکم ثابت است.یعنی هستی بر نیستی برتری دارد.
بیان دیگر:
برتری یک امر بر امر دیگری زمان حاصل می شود که در یکی از این دو ویژگی ای باشد که در دیگری نیست یا ویژگی در یکی بیشتر یا شدیدتر از دیگری باشد.در هستی ویژگی هایی وجود دارد اما در نیستی چون چیزی نیست پس ویژگی ای هم وجود ندارد.بنابراین هستی برتر از نیستی است.

پس هر انسان عاقلی خواهان بودن است نه نبودن.اما کیفیت این بودن را خودش باید با اعمالش در دنیا تعیین کند.

و من الله توفیق

Albus;363585 نوشت:
پس هر انسان عاقلی خواهان بودن است نه نبودن.اما کیفیت این بودن را خودش باید با اعمالش در دنیا تعیین کند.
فلسفه مرده است

به نام خدا
سلام

CELLAR;363589 نوشت:
فلسفه مرده است

لزومی ندارد به استدلال بالا بگوییم استدلال فلسفی.این استدلال عقلی است.عقل انسان به چنین مطلبی می رسد.اما این که فلسفه مرده است یا نه،گاهی اوقات فیزیک دانان و دانشمندان علوم تجربی این حرف را می زنند چون درک روشنی از فلسفه ندارند و فقط به دلیل باطل بودن طبیعیات ارسطو این حرف را می زنند.
اما این که فلسفه مرده است،خود یک قضیه فلسفی است و باید ثابت شود.حقیر منظورم از فلسفه استدلال عقلی و منطقی در چارچوب وحی است.یعنی وحی معیار ماست و اگر چیزی مخالف وحی در فلسفه دیدیم،آن چیز باطل است.اما از بخش هایی که موید وحی هستند باید استفاده کنیم.خصوصاً برای مقابله با کفار و ملحدین.

و من الله توفیق

Albus;363596 نوشت:
باید ثابت شود.حقیر منظورم از فلسفه استدلال عقلی و منطقی در چارچوب وحی است.
شما باید مشخص کنی. یا آن چیز که شما میخوانی فلسفه نیست، یا فلسفه است و فلسفه طبعا به هیچ مکتبی چک سفید امضا نمیدهد...

ادامه ندم، چون ربطی به تاپیک نداره میان پاکش میکنن.

Albus;363596 نوشت:
چون درک روشنی از فلسفه ندارند
این کثیفترین تهمت جهان هستی هست که فلاسفه به تمام مخالفان خودشان میزنند.

آیا از مرحوم فیض کاشانی داماد ملاصدرا کسی بزرگتر میشناسید؟ پشت پا زدن ایشان بفلسفه از مشهورات است.

یا آیت الله خوئی رحمه الله و به خاطر علاقه‌اش به یادگیری حکمت و فلسفه در درس سید حسین بادکوبه‏ای حاضر شد. وی سرسپرده اخلاقی مرتضی طالقانی بود و بسیاری از علوم دینی، علمی،علوم غریبه، به خصوص عرفان را از ایشان آموخت.

ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضائی و مسطحه و جبر را نزد سید ابوالقاسم خوانساری آموخت.

که آخر بدان جا رسید که فلسفه پوچ است.

یا حضرت آقا وحید...

Albus;363596 نوشت:
لزومی ندارد به استدلال بالا بگوییم استدلال فلسفی.این استدلال عقلی است.
بسیار خب، پس بنابر سخن شما استدلال فلسفه و عقل با هم تفاوت دارند. جالب است.

به نام خدا
سلام

CELLAR;363637 نوشت:
شما باید مشخص کنی. یا آن چیز که شما میخوانی فلسفه نیست، یا فلسفه است و فلسفه طبعا به هیچ مکتبی چک سفید امضا نمیدهد...

ادامه ندم، چون ربطی به تاپیک نداره میان پاکش میکنن.


شما تعریف صحیحی از فلسفه ندارید.اول بگویید منظورتان از فلسفه چیست.

CELLAR;363637 نوشت:
این کثیفترین تهمت جهان هستی هست که فلاسفه به تمام مخالفان خودشان میزنند.

شما ظاهراً همیشه دوست دارید تند صحبت کنید و زود تکفیر کنید.امثال شما را زیاد دیده ام.اصلاً دقت نمی کنید ببینید من چی گفتم.بنده گفتم دانشمندان علوم تجربی و فیزیک دانان چنین نظری دارند.نه این که هر که ضد فلسفه است اینگونه است.
شما سخن ملحدی مثل استیون هاوکینگ را که گفته فلسفه مرده است می آورید.وای بر کسی که بخواهد عقاید خود را از ملحدین بگیرد!

شما که همه فلاسفه را در ضلالت می بینید (حالا اگر بگویم کافر می دانید شاید واقعاً اینطور نباشد) پس اشاره امام صادق (ع) به ارسطو و تجلیل از وی در توحید مفضل را چه می گویید؟

CELLAR;363637 نوشت:
آیا از مرحوم فیض کاشانی داماد ملاصدرا کسی بزرگتر میشناسید؟ پشت پا زدن ایشان بفلسفه از مشهورات است.

یا آیت الله خوئی رحمه الله و به خاطر علاقه‌اش به یادگیری حکمت و فلسفه در درس سید حسین بادکوبه‏ای حاضر شد. وی سرسپرده اخلاقی مرتضی طالقانی بود و بسیاری از علوم دینی، علمی،علوم غریبه، به خصوص عرفان را از ایشان آموخت.

ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضائی و مسطحه و جبر را نزد سید ابوالقاسم خوانساری آموخت.

که آخر بدان جا رسید که فلسفه پوچ است.

یا حضرت آقا وحید...


مثال دلیل بر اثبات نیست.حالا هزار مثال از غیر معصوم بیاورید.هیچ کدام ثابت نمی کنند فلسفه بد است.

CELLAR;363637 نوشت:
بسیار خب، پس بنابر سخن شما استدلال فلسفه و عقل با هم تفاوت دارند. جالب است.

خیر.بنده گفتم لزومی ندارد نام فلسفه را بر استدلال بالا بدهیم.اگز از نام فلسفه خوشتان نمی آید می توانیم به آن بگوییم استدلال عقلی.متاسفانه شما ظاهراً فقط منکر فلسفه نیستید.بلکه منکر عقل هم هستید.بنده استدلالی آوردم که ثابت کنم خودکشی صحیح نیست.بدون این که نامی از فلسفه یا کلام ببرم.بعد شما یک راست در جواب من می گویید فلسفه مرده است.به سخن ملحدین استناد می کنید.مصداق بارز تعادل و انعطاف هستید.

یحتمل در جواب این پست فحش نامه ای به بنده تحویل خواهید داد.مثل بحث قبلی.

Albus;363585 نوشت:
به نام خدا
سلام
شما ظاهراً خواستار نیستی هستید.دوست دارید نباشید.چه در این دنیا،چه در بهشت چه در جهنم،چه در برزخ و چه در هر عالم دیگری.اما هستی برتر از نیستی است.پس عقلاً انسان باید بودن را انتخاب کند.مرگ هم به معنی نیستی نیست.بلکه شیوه حیات تغییر می کند.
برهان برای اثبات این که هستی برتر از نیستی است:
اول این را می پذیریم که برتری وجود دارد.اگر وجود نداشته باشد نمی توان گفت حسن در فوتبال برتر از علی است.همچنین نمی توان گفت نیستی بر هستی برتری دارد یا هستی بر نیستی.
پس باید پذیرفت که برتری وجود دارد.در غیر اینصورت گزاره های نیستی بر هستی برتری دارد و هستی بر نیستی برتری دارد بی معنا می شوند.

حال به برهان خلف فرض می کنیم نیستی بر هستی برتری دارد (فرض خلف).یعنی برتری در نیستی وجود دارد.از طرفی طبق چیزی که گفته شد برتری وجود دارد و هست.بنابراین هستی در نیستی وجود دارد.که این یک تناقض است.زیرا نیستی و نقیض آن یعنی هستی با هم مجتمع شده اند.اما ما می دانیم که هستی نمی تواند در نیستی باشد چون در نیستی چیزی وجود ندارد
و چون اجتماع نقیضین ممتنع و باطل است پس فرض خلف باطل و حکم ثابت است.یعنی هستی بر نیستی برتری دارد.
بیان دیگر:
برتری یک امر بر امر دیگری زمان حاصل می شود که در یکی از این دو ویژگی ای باشد که در دیگری نیست یا ویژگی در یکی بیشتر یا شدیدتر از دیگری باشد.در هستی ویژگی هایی وجود دارد اما در نیستی چون چیزی نیست پس ویژگی ای هم وجود ندارد.بنابراین هستی برتر از نیستی است.

پس هر انسان عاقلی خواهان بودن است نه نبودن.اما کیفیت این بودن را خودش باید با اعمالش در دنیا تعیین کند.

و من الله توفیق

سلام ...
استدلالتون رو نمیتونم قبول کنم ... هر هستی ارزشمند و برتر نیست ... مثلا وجود سرطان در درون بدن شخصی بهتر از نبودن آن نیست ... یا وجود کارهای قبیح در پرونده انسان بهتر از نبودن آنها نیست ...

اصلا از جناب آیت الله بهجت پرسیدند ... که در دنیا چه بکنیم ... ایشان فرمودند ... بگویید چه نکنیم ...

با توجه به دنیایی که خدا خلق کرده به نظر من نبودن خیلی بهتر از بودن هست .

آلبوس
دقت کنید که فحش ندادم و لعن کردم. خوشحال میشم بدونم مذهب شما ارسطییان چیست؟

اولا من استناد نکردم به حرف هاوکینگ و اسم از کفر نبر، که تمام بزرگان شما که فلسفه را بواسطه آنان نوشخوار میکنید ملحد بودند، چرا این را نمیگویید؟

ضمنا من متن هاوکینگ رو آوردم که اگر کسی که بخدا ایمان ندارد نیز بداند فلسفه جای ایراد است چه برسد به آنکه به خدا ایماد دارد و حرف مولانا صادق ع را پی میگیرد که حرامان بر فلاسفه.

CELLAR;363637 نوشت:
آیا از مرحوم فیض کاشانی داماد ملاصدرا کسی بزرگتر میشناسید؟ پشت پا زدن ایشان بفلسفه از مشهورات است.

یا آیت الله خوئی رحمه الله و به خاطر علاقه‌اش به یادگیری حکمت و فلسفه در درس سید حسین بادکوبه‏ای حاضر شد. وی سرسپرده اخلاقی مرتضی طالقانی بود و بسیاری از علوم دینی، علمی،علوم غریبه، به خصوص عرفان را از ایشان آموخت.

ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضائی و مسطحه و جبر را نزد سید ابوالقاسم خوانساری آموخت.

که آخر بدان جا رسید که فلسفه پوچ است.

یا حضرت آقا وحید...


سلام
خوب این طرف قضیه را هم ببینید
از امروز تا قرنها پیش علمای فیلسوف شیعه را هم ببینید
از امام خمینی تا علامه طباطبایی وووو
خوب اگر پوچه بفرمایید این حضرات پوچ گرا بودند نعوذ بالله
والله الهادی

جناب حامد عزیز
خودت میدونی که من درین امر تندرو نیستم پس بیا عاقلانه تر بحث کنیم.
ضمنا هیچکس معصوم نیست و این آقایونی که نام بردی باتمام احترامی که برشون قائلم هم چه بسا ایراد داشته اند والله العالم.

آلبوس
وقتی ما میتوانیم با علم و تجربیات دستیابی موفقی داشته باشیم. چه نیازی به فلسفه؟ در حالی که سوالات بی جواب فلسفه را نیز علم میدهد.

فلسفه کهنه شده. شاید نتوانم فلاسفه را تکفیر کنم اما میتوانم لعن کنم کسی را که معتقد است به تفکر در ذات، وحدت وجود و این اراجیف ضاله.

والله العالم

به نام خدا
سلام

FTMH_Mohammadi;363649 نوشت:
استدلالتون رو نمیتونم قبول کنم ... هر هستی ارزشمند و برتر نیست ... مثلا وجود سرطان در درون بدن شخصی بهتر از نبودن آن نیست ... یا وجود کارهای قبیح در پرونده انسان بهتر از نبودن آنها نیست ...

در استدلال حقیر،بنده هستی را برتر از نیستی مطلق ثابت کردم که خودکشی مورد نظر امثال صادق هدایت و این هاست.اما در مثالی که شما آوردید نبود سرطان به معنی نیستی محض نیست.یک انسانی داریم با سرطان.یک انسانی داریم بی سرطان.یعنی دو چیستی و ماهیت داریم.پس این قیاس مربوط به ماهیات است نه وجود و عدم.نمی دانم منظورم را خوب رساندم یا نه.در مورد کار های قبیح هم باز همینطور است.این بحث مقدمات فلسفی دارد.

FTMH_Mohammadi;363649 نوشت:
با توجه به دنیایی که خدا خلق کرده به نظر من نبودن خیلی بهتر از بودن هست .

عجب.یعنی شما به آفرینش خدا اشکال می گیرید؟
این نظام،نظام احسن است.هر گونه خللی در آن توهمی است.

CELLAR;363655 نوشت:
جناب حامد عزیز
خودت میدونی که من درین امر تندرو نیستم پس بیا عاقلانه تر بحث کنیم.
ضمنا هیچکس معصوم نیست و این آقایونی که نام بردی باتمام احترامی که برشون قائلم هم چه بسا ایراد داشته اند والله العالم.

آلبوس
وقتی ما میتوانیم با علم و تجربیات دستیابی موفقی داشته باشیم. چه نیازی به فلسفه؟ در حالی که سوالات بی جواب فلسفه را نیز علم میدهد.

فلسفه کهنه شده. شاید نتوانم فلاسفه را تکفیر کنم اما میتوانم لعن کنم کسی را که معتقد است به تفکر در ذات، وحدت وجود و این اراجیف ضاله.

والله العالم


سلام
حالا چرا باید عدم عصمت فقط به امام ره و علامه طباطبایی نسبت داده شود چرا نمی فرمایید جناب وحید هم معصوم نیستند
شاید هستند و ما نمی دانیم ؟
امیدوارم با وجود لعن مذهب بودنتان تندرو نباشید
ولی بنده از همین اول می گویم شما از فلسفه و عرفان چیزی جز همین لعنی جات نشنیده اید
در عین حال از هر موضوعی که مطرح کنید اینجا یا یک تاپیک جدید استقبال می کنم
و هوالله الحکیم

به نام خدا
سلام

CELLAR;363651 نوشت:
دقت کنید که فحش ندادم و لعن کردم. خوشحال میشم بدونم مذهب شما ارسطییان چیست؟

بنده پیرو ارسطو نیستم.شیعه هستم.چطور جرئت می کنید من را به مکتبی غیر از تشیع نسبت بدهید؟

CELLAR;363651 نوشت:
اولا من استناد نکردم به حرف هاوکینگ و اسم از کفر نبر، که تمام بزرگان شما که فلسفه را بواسطه آنان نوشخوار میکنید ملحد بودند، چرا این را نمیگویید؟

پس امام خمینی،علامه طباطبایی،شهید مطهری،شهید صدر و ... همه کافر بودند.مگر نمی گویید بزرگان ما؟این ها کسانی هستند که ما فلسفه را از آن ها آموختیم.از نظر شما همگی ملحدند!

CELLAR;363651 نوشت:
ضمنا من متن هاوکینگ رو آوردم

CELLAR;363651 نوشت:
من استناد نکردم به حرف هاوکینگ

این نشون میده شما فلسفه و منطق نمی دونی.چون دو حرف شما با هم در تناقض هستند.من متن هاوکینگ آوردم،من استناد نکردم به حرف هاوکینگ.

در ضمن هدف وسیله را توجیه نمی کند.پس آوردن متن از کافر،هدف شما با فرض این که خوب باشد را توجیه نمی کند.

CELLAR;363651 نوشت:
اگر کسی که بخدا ایمان ندارد نیز بداند فلسفه جای ایراد است چه برسد به آنکه به خدا ایماد دارد و حرف مولانا صادق ع را پی میگیرد که حرامان بر فلاسفه.

پس چرا شما جواب نمی دی که چرا امام صادق (ع) در توحید مفضل از ارسطو به خوبی یاد می کنن؟

نقل قول:
وقتی ما میتوانیم با علم و تجربیات دستیابی موفقی داشته باشیم. چه نیازی به فلسفه؟ در حالی که سوالات بی جواب فلسفه را نیز علم میدهد.

پس بگو.عقیده شما مربوط به مکتب اهل بیت نیست.شما پوزیتویست هستی.اگر کسی فلسفه را نپذیرد ولی بگوید علمم را از اهل بیت می گیریم یک چیزی.ولی کسی که علمش نسبت به خدا را می خواهد از فیزیک و ملحدی مثل هاوکینگ بگیرد چه؟

نقل قول:
فلسفه کهنه شده. شاید نتوانم فلاسفه را تکفیر کنم اما میتوانم لعن کنم کسی را که معتقد است به تفکر در ذات، وحدت وجود و این اراجیف ضاله.

تهمت می زنید.ما کی گفتیم می توان در ذات خدا تفکر کرد؟ما حتی ثابت می کنیم که نمی توان این کار را کرد.
در ضمن وحدت وجود مورد نظر ما وحدت تشکیکی است نه شخصی.

شما اول بروید تحقیق کنید ببینید این اصطلاحاتی که می گید چه معنایی میدن.بعدش به ما تهمت بزنید.چند چیز از آقایان م.ن و آقای ح.م شنیده اید و دارید جلوی ما می گید.ما گوشمون از این حرفا پره.

و من الله توفیق

حامد;363660 نوشت:
حالا چرا باید عدم عصمت فقط به امام ره و علامه طباطبایی نسبت داده شود چرا نمی فرمایید جناب وحید هم معصوم نیستند
شاید هستند و ما نمی دانیم ؟
امیدوارم با وجود لعن مذهب بودنتان تندرو نباشید
ولی بنده از همین اول می گویم شما از فلسفه و عرفان چیزی جز همین لعنی جات نشنیده اید
در عین حال از هر موضوعی که مطرح کنید اینجا یا یک تاپیک جدید استقبال می کنم
توقع دارید تاپیک حقیر رو مجال وجود بدهند؟

عزیزم آقای وحید هم معصوم نیست و از حضرت آقا نقل کردم که کاربر آلبوس بفهمد که هرکه دشمن فلسفه است، تمام فلسفه را بهتراز اهلش میداند.

جناب حامد گرامی، آیا شما ایرادی در لعن کردن گوساله پرست میبینید؟

Albus;363664 نوشت:
س چرا شما جواب نمی دی که چرا امام صادق (ع) در توحید مفضل از ارسطو به خوبی یاد می کنن؟
در دین شما نیامده که باید حرف را با سندش بیان کنید؟

Albus;363656 نوشت:
به نام خدا
سلام

در استدلال حقیر،بنده هستی را برتر از نیستی مطلق ثابت کردم که خودکشی مورد نظر امثال صادق هدایت و این هاست.اما در مثالی که شما آوردید نبود سرطان به معنی نیستی محض نیست.یک انسانی داریم با سرطان.یک انسانی داریم بی سرطان.یعنی دو چیستی و ماهیت داریم.پس این قیاس مربوط به ماهیات است نه وجود و عدم.نمی دانم منظورم را خوب رساندم یا نه.در مورد کار های قبیح هم باز همینطور است.این بحث مقدمات فلسفی دارد.

عجب.یعنی شما به آفرینش خدا اشکال می گیرید؟
این نظام،نظام احسن است.هر گونه خللی در آن توهمی است.

سلام ...
از پاسخگوییتون تشکر میکنم ... ولی با استدلالتون هم مشگل دارم ...

از استدلال های شما متوجه شدم که :

1-در دامنه هستی میتوان {برتر بودن } را به اثبات رساند ... چون پدیده هایی وجود دارند ... ولی در فضای نیستی ... {برتری وجود ندارد} چون چیزی وجود ندارد ...
2-بعدش شما خواستین از برهان خلف استفاده کنید و فرض کردید نیستی برتر از هستی هست ...
3-همچنین میدانیم برتری وجود دارد (هست )

سپس شما ادعا کردین چون برتری از نوع هستی هست بنابراین نمیتواند چیزی که نیست بر چیزی که هست برتری داشته باشد ... که من اینجاش رو نفهمیدم ...

اگر در فضای هستی بخواهیم صحبت کنیم ... میتوانیم از روی نظم میان اجزا و قوانینی که میان اجزای آن موجود وضع شده به برتری اون پی ببریم ولی در فضای نیستی ما تعریفی به نام برتری اصلا نداریم ... اصلا مجاز به استفاده از این لفظ نیستیم ... به بیان دیگر نمیشه هیچ نتیجه گیری کرد ... نه میشه گفت نیستی بر هستی برتری دارد و نه میتوان گفت هستی بر نیستی برتری دارد .... چون کلمه برتری در نیستی تعریف نشده و موهوم است . شما از موهوم بودن و وجود نداشتن مفهومی به نام "برتری" در دامنه "نیستی" میخواهید نتیجه گیری کنید هستی "برتر" از نیستی هست ... در حالیکه Operator برتری باید در هر دو فضا تعریف شده باشند تا شما قادر به مقایسه این دو باشیند .

ثانیا : اینی که من و جناب پسر زمینی دوست داریم نباشیم دقیقا علتش همین موضوع هست :در فضای نیستی چیزی به نام عدالت اصلا وجود ندارد ... چیزی به نام ظلم اصلا وجود ندارد .... چیزی به نام فساد اصلا وجود ندارد .... در فضای نیستی چیزی به نام مهربانی اصلا وجود ندارد ....

و با توجه به چیزهایی که از دنیا داریم میبینیم ... نبودن را بر بودن ترجیح میدهیم { آن را برتر میدانیم} چون وقتی اعتقاد به عدالت نداشته باشی ... بهتر میدونی اصلا تعریفی از عدالت وجود نداشته باشد .

حامد;363660 نوشت:
حالا چرا باید عدم عصمت فقط به امام ره و علامه طباطبایی نسبت داده شود چرا نمی فرمایید جناب وحید هم معصوم نیستند
شاید هستند و ما نمی دانیم ؟

آیت الله وحید:عرفان پیش من است؛ همه ی مولوی را می خواهید پیش من است؛ هر جا را که می خواهی برایت می گویم؛ فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، امّا همه اش کشک است. هرچه هست در قرآن و روایت است

آقای وحید با آیات و روایات و خود فلسفه،فلسفه را رد می کند.


حامد;363660 نوشت:
شما از فلسفه و عرفان چیزی جز همین لعنی جات نشنیده اید

فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، امّا همه اش کشک است.


Albus;363664 نوشت:
پس چرا شما جواب نمی دی که چرا امام صادق (ع) در توحید مفضل از ارسطو به خوبی یاد می کنن؟

اگر ادعایی دارید با آدرس و متن آن باشد!


Albus;363664 نوشت:
پس امام خمینی،علامه طباطبایی،شهید مطهری،شهید صدر و ... همه کافر بودند.مگر نمی گویید بزرگان ما؟این ها کسانی هستند که ما فلسفه را از آن ها آموختیم.از نظر شما همگی ملحدند!

اولا فلسفه در زمان های قدیم توسط هیچ یک از علما شیعه به جز ملحدین استفاده نمی شد اما فقهای آخر الزمان این حرام الهی را حلال کردند.

سَيَأْتِي عَلَى أُمَّتِي زَمَانٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ يُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَةٌ وَ هِيَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى فُقَهَاءُ ذَلِكَ الزَّمَانِ شَرُّ فُقَهَاءَ تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَعُود.


زمانى بر امت من خواهد آمد كه از قرآن بجز رسم، و از اسلام بجز اسم باقى نمى‏ماند؛ بنام، مسلمانند ولى در حقيقت از همه مردم (نسبت به قرآن) دورترند؛ مسجدهاى آنان به ظاهر، آباد ولى (در باطن به خاطر فاصله گرفتن) از هدايت و صلاح، ويران است؛ فقيهان و دانشمندان دينى آن زمان، بدترين فقيهان و دانشمندان در زير آسمان‏ باشند؛ منشأ فتنه و فساد آنان مى‏باشند، و آثار سوء آن نيز به خود آنان باز مى‏گردد.

[=Traditional Arabic]

به نام خدا

سلام علیکم


ضمن عرض ادب و احترام
خواهشمندم تنها پستهایی رو در این مطلب درج بفرمایید که در راستای مبحث اصلی تاپیک باشه .
در غیر این صورت با کمال احترام مجبور به حذف خواهیم بود .

پیشاپیش از همکاری صمیمانه اتون کمال تشکر رو دارم .

به نام خدا
سلام

منبع:توحید مفضل،ترجمه نجفعلی میرزایی،انتشارات هجرت،صفحه 168
در اینجا امام صادق از استدلال ارسطو استفاده می کنند و عیناً می گویند ارسطو این گونه پاسخ داده است.اگر ارسطو کافر و ملحد است،آیا معصوم به سخن او استناد می کند؟

ask;363679 نوشت:
آیت الله وحید:عرفان پیش من است؛ همه ی مولوی را می خواهید پیش من است؛ هر جا را که می خواهی برایت می گویم؛ فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، امّا همه اش کشک است. هرچه هست در قرآن و روایت است

آقای وحید با آیات و روایات و خود فلسفه،فلسفه را رد می کند.


چه ردیه قوی ای.بنده هم همه چیز را می توانم اینجوری رد کنم.

ask;363679 نوشت:
فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، امّا همه اش کشک است.

یکجور استناد می کنید انگار ایشان معصوم هستند.بنده حرف ایشان را قبول ندارم.این یک ادعای بدون دلیل است.

ask;363679 نوشت:
اگر ادعایی دارید با آدرس و متن آن باشد!

ذکر شد.

ask;363679 نوشت:
اولا فلسفه در زمان های قدیم توسط هیچ یک از علما شیعه به جز ملحدین استفاده نمی شد اما فقهای آخر الزمان این حرام الهی را حلال کردند.

پس فقهای آخر الزمان همگی کافرند بجز فقیهی که شما مقلد و طرفدار او هستید؟!
شما تشریف ببرید کتاب توحید شیخ صدوق (ره) یا از آن بهتر توحید مفضل امام صادق (ع) را بخوانید.سرشار از استدلال فلسفی هستند.

به نام خدا
سلام

FTMH_Mohammadi;363675 نوشت:
سپس شما ادعا کردین چون برتری از نوع هستی هست بنابراین نمیتواند چیزی که نیست بر چیزی که هست برتری داشته باشد ... که من اینجاش رو نفهمیدم ...

اگر در فضای هستی بخواهیم صحبت کنیم ... میتوانیم از روی نظم میان اجزا و قوانینی که میان اجزای آن موجود وضع شده به برتری اون پی ببریم ولی در فضای نیستی ما تعریفی به نام برتری اصلا نداریم ... اصلا مجاز به استفاده از این لفظ نیستیم ... به بیان دیگر نمیشه هیچ نتیجه گیری کرد ... نه میشه گفت نیستی بر هستی برتری دارد و نه میتوان گفت هستی بر نیستی برتری دارد .... چون کلمه برتری در نیستی تعریف نشده و موهوم است . شما از موهوم بودن و وجود نداشتن مفهومی به نام "برتری" در دامنه "نیستی" میخواهید نتیجه گیری کنید هستی "برتر" از نیستی هست ... در حالیکه Operator برتری باید در هر دو فضا تعریف شده باشند تا شما قادر به مقایسه این دو باشیند .


وجود ندارد و تعریف نمی شود با هم تفاوت می کنند.اما ما وقتی می گوییم نیستی،یعنی وجود ندارد.بنابراین برتری در نیستی هم وجود ندارد.نه این که تعریف نمی شود.اما برتری در هستی هست.پس از این دو نتیجه می گیریم:
برتری در نیستی نیست،چون نیستی عالم نبودن است نه تعریف نشدن.
برتری در هستی هست.
بنابراین هستی برتر از نیستی است.

FTMH_Mohammadi;363675 نوشت:
ثانیا : اینی که من و جناب پسر زمینی دوست داریم نباشیم دقیقا علتش همین موضوع هست :در فضای نیستی چیزی به نام عدالت اصلا وجود ندارد ... چیزی به نام ظلم اصلا وجود ندارد .... چیزی به نام فساد اصلا وجود ندارد .... در فضای نیستی چیزی به نام مهربانی اصلا وجود ندارد ....

عدالت یک امر وجودی است و ظلم یک امر عدمی.اگر شما این دو را نقیض می دانید،در نیستی عدالت نیست.پس نهایت ظلم در عدم است.دقت کنید نگفتم هست.بلکه گفتم است.
علاوه بر این فلاسفه ثابت می کنند که هر موجودی که خلق شده،خیرش از شرش بیشتر است.یعنی خیرش از 50 درصد بیشتر و شرش از 50 درصد کمتر است.اما این که چرا خداوند بعضی را مجازات می کند یا ما بعضی ها را بد می دانیم دلیلش این است که معیار چیزی مانند 40 به 60 است.مثلاً اگر چیزی بالای 60 درصد خیر بود می رود بهشت.در غیر اینصورت جهنمی است.اما حقیقت این است که هر چیزی که هست خیرش از شرش بیشتر است.پس این تفکر ما که فکر می کنیم مثلاً سیل شر است،واقعی نیست.سیل خیرش از شرش باز بیشتر است.اما ما معیارمان با معیار خلقت فرق می کند.معیار پاداش هم با معیار خلقت فرق می کند چون اگر یکی باشند پس تکلیف نعمات خداوند چه می شود؟

موفق باشید

Albus;363686 نوشت:
به نام خدا
سلام

وجود ندارد و تعریف نمی شود با هم تفاوت می کنند.اما ما وقتی می گوییم نیستی،یعنی وجود ندارد.بنابراین برتری در نیستی هم وجود ندارد.نه این که تعریف نمی شود.اما برتری در هستی هست.پس از این دو نتیجه می گیریم:
برتری در نیستی نیست،چون نیستی عالم نبودن است نه تعریف نشدن.
برتری در هستی هست.
بنابراین هستی برتر از نیستی است.

عدالت یک امر وجودی است و ظلم یک امر عدمی.اگر شما این دو را نقیض می دانید،در نیستی عدالت نیست.پس نهایت ظلم در عدم است.دقت کنید نگفتم هست.بلکه گفتم است.
علاوه بر این فلاسفه ثابت می کنند که هر موجودی که خلق شده،خیرش از شرش بیشتر است.یعنی خیرش از 50 درصد بیشتر و شرش از 50 درصد کمتر است.اما این که چرا خداوند بعضی را مجازات می کند یا ما بعضی ها را بد می دانیم دلیلش این است که معیار چیزی مانند 40 به 60 است.مثلاً اگر چیزی بالای 60 درصد خیر بود می رود بهشت.در غیر اینصورت جهنمی است.اما حقیقت این است که هر چیزی که هست خیرش از شرش بیشتر است.پس این تفکر ما که فکر می کنیم مثلاً سیل شر است،واقعی نیست.سیل خیرش از شرش باز بیشتر است.اما ما معیارمان با معیار خلقت فرق می کند.معیار پاداش هم با معیار خلقت فرق می کند چون اگر یکی باشند پس تکلیف نعمات خداوند چه می شود؟

موفق باشید

سلام ...
ممنون از اینکه جواب دادین ... من فلسفه نخوندم ... ولی من نظرم با شما کمی تفاوت میکنه ...اجازه بدین یه مثال براتون بزنم ...

فرض کنید داریم در حوزه روابط اجتماعی صحبت میکنیم :
دو نفر میتونن نسبت به هم رابطه هایی مانند "دوستی- "دشمنی"-"خواهر بودن"- "برادر بودن" داشته باشند ... پس اگر n عضو در درون این مجموعه وجود داشته باشد میتوان تعبیر کرد ... انسان شماره 1 خواهر انسان شماره 2 است . انسان شماره 2 پدر انسان شماره 3 است و ....

فرض کنید داریم در حوزه اعداد صحیح صحبت میکنیم :
عملگر هایی که در این حوزه وجود دارند ... جمع . ضرب . تقسم . زیگما . دلتا و ... میباشند ... پس هر نوع رابطه ای رو میتونیم بین اعضای این مجموعه تعریف کنیم ... مثلا عدد شماره 1 بعلاوه عدد شماره 2 یا ....

ولی هر نوع عملگری که در یک حوزه وجود دارد ... در حوزه ای دیگر موهومی تلقی میشود ... مانند اینکه ما بخواهیم انتگرال انسان 1 و 2 را بگیریم ... یا اینکه بخواهیم انسان شماره 1 را در انسان شماره 2 ضرب کنیم ... هر عملگر در حوزه خودش تعریف میشود و قابل تعمیم در حوزه هایی دیگر نیست ...

حال برمیگردیم به سوال : عملگر "برتری داشتن"... چون در دنیای "هستی ها" تعریف میشود اصلا قابل بسط دادن در دنیای "نیستی ها" نیست .... اگر هم بگوییم چون نیستی نیست ... بنابراین برتریدر دنیای نیستی ها وجود ندارد ... این جمله مقبول است ... اما میشه استدلال کرد

1- در دنیای نیستی برتری نسبت به دنیای مادی نیست .
2- در دنیای نیستی ضعف نسبت به دنیای مادی نیست .

به بیان دیگه اگر شما تمام استدلال هایی رو که کردین رو .... به جای برتری ... ضعف بدین باز هم استدلال هاتون درست در میاد ... و چون اجتماع دو چیز متناقض با هم محال است .... یعنی صحت گزاره "هستی برتر از نیستی" و صحت گزاره "هستی ضعیف تز از نیستی" میتوان به این نکته رسید که استدلال شما جاییش ایراد دارد و آن هم انتخاب اپراتوری است که درحوزه ای مفهوم دارد و در حوزه ای دیگر مفهوم ندارد .

به نام خدا
سلام
ظلم مطلق،همان نیستی مطلق است.اگر دنیای نیستی،نیست پس چگونه می توان به آن رفت؟

و من الله توفیق

Albus;363709 نوشت:
به نام خدا
سلام
ظلم مطلق،همان نیستی مطلق است.اگر دنیای نیستی،نیست پس چگونه می توان به آن رفت؟

و من الله توفیق

سلام ...
بابت پست هاتون تشکر میکنم ...
همانگونه که خدا ما رو از نیستی مطلق به هستی آورد ... میتونه ما رو هم از هستی به نیستی ببره ...

دعا کنید این ماه رمضون آخرین ماه رمضونی باشه که میبنم ... شاد باشین و سرحال ...
خداحافظ.

به نام خدا
سلام

FTMH_Mohammadi;363700 نوشت:
فرض کنید داریم در حوزه روابط اجتماعی صحبت میکنیم :
دو نفر میتونن نسبت به هم رابطه هایی مانند "دوستی- "دشمنی"-"خواهر بودن"- "برادر بودن" داشته باشند ... پس اگر n عضو در درون این مجموعه وجود داشته باشد میتوان تعبیر کرد ... انسان شماره 1 خواهر انسان شماره 2 است . انسان شماره 2 پدر انسان شماره 3 است و ....

فرض کنید داریم در حوزه اعداد صحیح صحبت میکنیم :
عملگر هایی که در این حوزه وجود دارند ... جمع . ضرب . تقسم . زیگما . دلتا و ... میباشند ... پس هر نوع رابطه ای رو میتونیم بین اعضای این مجموعه تعریف کنیم ... مثلا عدد شماره 1 بعلاوه عدد شماره 2 یا ....

ولی هر نوع عملگری که در یک حوزه وجود دارد ... در حوزه ای دیگر موهومی تلقی میشود ... مانند اینکه ما بخواهیم انتگرال انسان 1 و 2 را بگیریم ... یا اینکه بخواهیم انسان شماره 1 را در انسان شماره 2 ضرب کنیم ... هر عملگر در حوزه خودش تعریف میشود و قابل تعمیم در حوزه هایی دیگر نیست ...


دقت کنید که در مثال شما بحث بر سر دو حوزه است که هر دو وجود دارند.اما در بحث هستی و نیستی،یکی از حوزه ها اصلاً وجود ندارد.پس این دو مسئله فرق می کنند.

FTMH_Mohammadi;363700 نوشت:
حال برمیگردیم به سوال : عملگر "برتری داشتن"... چون در دنیای "هستی ها" تعریف میشود اصلا قابل بسط دادن در دنیای "نیستی ها" نیست .... اگر هم بگوییم چون نیستی نیست ... بنابراین برتریدر دنیای نیستی ها وجود ندارد ... این جمله مقبول است ... اما میشه استدلال کرد

1- در دنیای نیستی برتری نسبت به دنیای مادی نیست .
2- در دنیای نیستی ضعف نسبت به دنیای مادی نیست .

به بیان دیگه اگر شما تمام استدلال هایی رو که کردین رو .... به جای برتری ... ضعف بدین باز هم استدلال هاتون درست در میاد ... و چون اجتماع دو چیز متناقض با هم محال است .... یعنی صحت گزاره "هستی برتر از نیستی" و صحت گزاره "هستی ضعیف تز از نیستی" میتوان به این نکته رسید که استدلال شما جاییش ایراد دارد و آن هم انتخاب اپراتوری است که درحوزه ای مفهوم دارد و در حوزه ای دیگر مفهوم ندارد .


ما ضعف را تعریف نکرده ایم.اما در یک نگاه باریک می توانیم بگوییم ضعف یعنی همان نبود برتری.پس شما دارید می گید نبود برتری نیست.نقیض نقیض می شود خود یک چیز.پس:
در دنیای نیستی ضعف نیست=در دنیای نیستی نبود برتری نیست=در دنیای نیستی برتری هست که گزاره اخر تناقض است.هر تناقضی را اگر با گزاره درست عطف کنیم،نتیجه تناقض می شود.پس این چیزی که شما در آخر گفتید،به دلیل نادرستی استدلال من نیست.بلکه دلیلش این است که یک تناقض را با یک گزاره درست عطف کردید.به همین دلیل به یک نتیجه غلط رسیدید.

اما درباره رابطه ها و عملگر ها،باز هم بنده می گم عالم نیستی عالم تعریف نشده ها نیست.عالم عدم است.عالم نیستی است.مفاهیمی که ذهن به این عالم نسبت می دهد مفاهیمی هستند که مصداق ندارند.نه این که تعریف نشده اند.

FTMH_Mohammadi;363711 نوشت:
همانگونه که خدا ما رو از نیستی مطلق به هستی آورد ... میتونه ما رو هم از هستی به نیستی ببره ...

خدا در هنگام آفرینش ما عدم مطلق را به وجود تبدیل نکرد.بلکه ماهیت تغییر داد.منظور از خلقت از عدم،عدم مطلق نیست.

FTMH_Mohammadi;363711 نوشت:
دعا کنید این ماه رمضون آخرین ماه رمضونی باشه که میبنم ... شاد باشین و سرحال ...

ما دعا می کنیم که هم ما و هم شما و همه مردم دنیا هدایت بشوند و انشاء الله با عمل کافی نزد خدا حاضر شوند.

و من الله توفیق

Albus;363718 نوشت:
خدا در هنگام آفرینش ما عدم مطلق را به وجود تبدیل نکرد.بلکه ماهیت تغییر داد.منظور از خلقت از عدم،عدم مطلق نیست.

دوست گرامی میشه یکم راجع به عدم مطلق بیشتر بگی؟
نیستی با نیستیه مطلق یا همون عدم با عدم مطلق چه فرقی داره؟

reza_i7;363733 نوشت:
دوست گرامی میشه یکم راجع به عدم مطلق بیشتر بگی؟
نیستی با نیستیه مطلق یا همون عدم با عدم مطلق چه فرقی داره؟

برای روشن کردن این موضوع باید یکسری از احکام درباره عدم را بیان کرد و اقسام تقابل را هم نام برد.بنده به طور مختصر سعی می کنم مسئله را برای شما توضیح دهم.
وقتی به یک شیء نگاه می کنیم دو مفهوم را از آن برداشت می کنیم.یکی ماهیت و دیگری وجود.منظور از ماهیت،چیستی شیء است.
شما خودتان را در نظر بگیرید.تا چند لحظه پیش،ماهیتی داشتید که در آن این پست را نخوانده بودید.اما اکنون ماهیت شما تغییر کرده و این پست را هم خوانده اید.در واقع حالت اول،reza_i7 بدون خواندن پست است و حالت دوم reza_i7 با خواندن پست است.اگر شما حالت فعلی خودتان را حالت قبلیتان بررسی کنید،می بینید که ماهیت شما تغییر کرده.یعنی ماهیت قبلی دیگر نیست و ماهیت جدید پدید آمده.
منظور ما از خلقت از عدم هم این است که ماهیتی نبوده و سپس با تغییر یک ماهیت دیگر موجود شده.در واقع وجود از وجود می آید نه از عدم.به طور مثال خلقت ما از وجودی به نام خدا می آید نه از عدم.

اما اگر منظور عدم مطلق باشد که نیستی محض است،این عدم نمی شود که وجود یابد.ذات این عدم نیستی محض است و از نظر عقلی وجود یافتن آن محال است.فلاسفه به عدم مطلق می گویند ممتنع الوجود.یعنی چیزی که ضروری است که نباشد.
اما ماهیتی که از آن حرف زدیم،ممکن الوجود است.یعنی نه ضرورت دارد که باشد و نه ضرورت دارد که نباشد.می تواند باشد و می تواند نباشد.وقتی می گوییم معدوم،موجود شده منظورمان این است که یک ممکن الوجود وجود پیدا کرده.ولی اگر بگوییم عدم مطلق موجود شده،یعنی یک ممتنع الوجودی موجود شده که این با ضرورت داشتن عدم برای آن در تناقض است.

پس باید تمایزی بین این دو قائل شد.ما به عنوان مخلوفات،ممکن الوجودیم و به همین دلیل توانستیم وجود پیدا کنیم.اما ممتنع الوجود نیستیم.اولاً از نظر دینی،مرگ رفتن به عدم نیست.بلکه یک حیات دیگر است.ثانیاً ما با تغییر ماهیت خلق شدیم.یعنی برای مثال ماهیتی اول خاک بوده و سپس خداوند با تغییر این ماهیت،انسان را پدید آورده.یعنی انسان نبوده و سپس به وجود آمده.از وجودی دیگر وجودی دیگر پدید آمده.

امیدوارم خوب توضیح داده باشم.
و من الله توفیق

pesar.zamini;363384 نوشت:
دوست عزیز قبل از اینکه به افسردگی شدید مبتلا بشی بیخیال این سوال ها شو چون جوابی برای انها نخواهی یافت.خدا نمی تواند دنیا را جمع و جور کند این خدا شاید زیاد هم قدرتمند نیست من فکر میکنم این خدا فقط قدرت کشتن و زنده کردن را داشته باشد دخالت در اموردنیا از عهده قدرت او خارج است.شاید بخندی اما روزی مثل من به این حقیقت خواهی رسید

دوست عزیز مشکل اینها نیست بلکه ما مشکلات خودمان وگرفتاریهای روحی خودمان را می خواهم با پاک کردن صورت مساله حل کنیم چون نسبت به وجود خدا هزاران دلیل وجود دارد که خود شما هم آنها را بهتر از دیگران می دانید وموضع پست ما نیز مربوط به این مساله نمی شود ولی بنده توصیه می کنم کتاب نشانه هایی از او نوشته آیةالله رضا صدر را مطالعه کنید. همین وجود ظلمها بهترین دلیل بر وجود خداست اگر قرار باشد خدایی نباشد عدالت چه خواهد شد واین بچه هایی که بی گناه کشته می شوند چطور حق خود را خواهند گرفت اگر به وجدان خود رجچوع کنید شما نیز تایید می کنید که امکان ندارد امور به همین منوال ومنحصر در اتفاقات دنیا باشد چون انشان عدالت طلب است واین عدالت در این قابل تحقق نیست و اجرای عدالت به شکل کامل قدرتی می خواهد که مافو ق قدرتها باشد وعدالت را در حق انسانها اجرا کند.
نکته دیگر اینکه متاسفانه عمده بحثهایی که در این چهار صفحه دوستان بیان داشته اند خارج از موضوع تاپیک است . وچون بحث فلسفه وعدم قبول آن مطرح شد بهتر است نکته ای عرض کنم که بلکه بعضی از فقهاء نسبت به فلسفه دید خوشی ندارند ولی در مقابل خیلی ها هم معتقدند پاسخگویی خیلی از مسائل کلامی بدون فلسفه امکان ندارد. وما هم پذیرش هر کدام از دیدگاهها آزاد هستیم واصولا نزاع بر سر چنین مسائلی نتیجه خاصی ندارد.
موضوع بحث این است که چرا خداوند با وجود این همه ظلم علیه مردم مظلوم وبچه های بی گناه بانیان آنرا نابود نمی کند. وحکمت این مساله چیست؟ اگر دستان در این رابطه جوابی دارند مروم فرمایند.

ببخشید وسط بحثه

ولی خدا هرگز سکوت نکرده خدا همواره در حال ارتباط با بندگانش هست
از راهای مختلف فقط باید دقیق بشی و ببینی یا بشنوی

پسر زیرزمینی اگه خدا همه ظلم های زمینو جمع و جور کنه که دیگه نمیشه!!یعنی خوبیه مطلق وجود داشته باشه؟پس اختیار این وسط چکارس؟این ها مگر تناقض نیست؟؟؟؟؟؟؟
بنده در پست 8# دلایلی رو هم بر اثبات عادل بودن خدا ذکر کردم که جوابی واسش دریافت نکردم!!

reza_i7;363834 نوشت:
پسر زیرزمینی اگه خدا همه ظلم های زمینو جمع و جور کنه که دیگه نمیشه!!یعنی خوبیه مطلق وجود داشته باشه؟پس اختیار این وسط چکارس؟این ها مگر تناقض نیست؟؟؟؟؟؟؟
بنده در پست 8# دلایلی رو هم بر اثبات عادل بودن خدا ذکر کردم که جوابی واسش دریافت نکردم!!

ببین دوست عزیز من نمیگم خوبییه مطلق وجود داشته باشه من میگم بهتره یه کمی عدالت رو خدا تو این دنیا رعایت کنه .ببین ما تو حوادث چند تا گزینه داریم 1-بد2-بدتر3-خیلی بدتر گزینه های بد و بدتر با توجه به اختیار قابل قبوله که رخ بده اما نباید خیلی بدتر و ما تو دنیا شاهد باشیم چون این گزینه میتونه همه خلقت رو زیر سوال ببره.ما نمی خواهیم اختیار رو از بین ببریم همین اختیار یه کلمه نباید توجیح سکوت خداوند باشه.ببین خدا باید نسبت به جوامع بشری حساس تر و به جای شعار و نگاه در عمل چیزی نشون بده همون وعده هایی رو که داده باید بهش عمل کنه و باید پاسخگو باشه

pesar.zamini;363846 نوشت:
ببین دوست عزیز من نمیگم خوبییه مطلق وجود داشته باشه من میگم بهتره یه کمی عدالت رو خدا تو این دنیا رعایت کنه .ببین ما تو حوادث چند تا گزینه داریم 1-بد2-بدتر3-خیلی بدتر گزینه های بد و بدتر با توجه به اختیار قابل قبوله که رخ بده اما نباید خیلی بدتر و ما تو دنیا شاهد باشیم چون این گزینه میتونه همه خلقت رو زیر سوال ببره.ما نمی خواهیم اختیار رو از بین ببریم همین اختیار یه کلمه نباید توجیح سکوت خداوند باشه.ببین خدا باید نسبت به جوامع بشری حساس تر و به جای شعار و نگاه در عمل چیزی نشون بده همون وعده هایی رو که داده باید بهش عمل کنه و باید پاسخگو باشه

دوست گرامی

بد و بدتر و خیلی بدتر تو دنیا وجود نداره
بلکه اینها ساخته و پرداخته ذهن ماست علتش هم این هست که ما به اینده اشراف نداریم و نمی دونیم چه اتفاقی در اینده خواهد افتاد و فقط حال و قضاوت می کنیم
اگر ما قدرت دانستن اینده رو داشتیم چه بسا اتفاقی را که الان بد تصور می کنیم اون وقت خوب تصور می کردیم

مثلا یک نفرو از کارش اخراج می کنن در همون لحظه این اتفاق برای اون فاجعه هست اما بعد که شغل خیلی بهتری پیدا می کنه می گه اخراجم یکی از بهترین اتفاقاتی بود که تو زندگی برام افتاد

pesar.zamini;363846 نوشت:
ببین دوست عزیز من نمیگم خوبییه مطلق وجود داشته باشه من میگم بهتره یه کمی عدالت رو خدا تو این دنیا رعایت کنه .ببین ما تو حوادث چند تا گزینه داریم 1-بد2-بدتر3-خیلی بدتر گزینه های بد و بدتر با توجه به اختیار قابل قبوله که رخ بده اما نباید خیلی بدتر و ما تو دنیا شاهد باشیم چون این گزینه میتونه همه خلقت رو زیر سوال ببره.ما نمی خواهیم اختیار رو از بین ببریم همین اختیار یه کلمه نباید توجیح سکوت خداوند باشه.ببین خدا باید نسبت به جوامع بشری حساس تر و به جای شعار و نگاه در عمل چیزی نشون بده همون وعده هایی رو که داده باید بهش عمل کنه و باید پاسخگو باشه

شما که تا اینجا اومدید لطفا بگید دقیقا خدا چگونه باید یک کمی عدالت رو در این دنیا بیاره (چون هر چه بگویید با ساختار این جهان و قوانینش در تناقضه) ؟
هر دخالتی خدا کنه میتونه با اختیار در تناقض باشه
اگر این کار رو بکنه بنده نعوذ بالله از خدا شاکی میشم میگم مگر ما اختیار نداریم پس چرا دخالت میکنی؟
مگر هر چیزی وقت خود را ندارد؟
در این دنیا هم اگر بی عدالتی وجود داره از بی عرضه بودن خوده انسانه که مقام خودش رو در نیافت!
که قطعا اون دنیا همه به حقشون میرسن.
سکوت خداوند به چه قیمتی؟
مگر نه اینه که انسان باید نتیجه اعمالشو در اون دنیا ببینه؟
اگر به بهشت و جهنم اعتقاد داری که مشکلی نمیمونه این وسط چون همین میشه عدالت خدا ولی اگر اینارو باور نداری که دیگه بحثی نمیمونه
این همه جواب دادیم ولی شما روی حرف خود هستید
اعتراف کنید نمیخواهید بپذیرید
نبود عدالت یک تناقضیه برای خدا و
حالا جالبه انسان به این رسیده که باید عدالت باشه که همین عدالت نهایت کماله و چگونه میشود خالق این هستی اساسش عدالت نباشه؟؟؟چه منطقی این رو میپذیره؟!!!!
یادت نره هر چیزی راهی داره
فکر میکنی ما چقدر تو این دنیاییم؟
چشم به هم بزنی وارد اون دنیای ابدی میشیم و اون جاست که ...
سوال هایم رو مخصوصا اونی که پر رنگش کردم رو کامل جواب بدید
عزیز همه چیز معلومه
اینجا خودمونو گول بزنیم اونجا چه کنیم

بی نظیر;363857 نوشت:
دوست گرامی

بد و بدتر و خیلی بدتر تو دنیا وجود نداره
بلکه اینها ساخته و پرداخته ذهن ماست علتش هم این هست که ما به اینده اشراف نداریم و نمی دونیم چه اتفاقی در اینده خواهد افتاد و فقط حال و قضاوت می کنیم
اگر ما قدرت دانستن اینده رو داشتیم چه بسا اتفاقی را که الان بد تصور می کنیم اون وقت خوب تصور می کردیم

مثلا یک نفرو از کارش اخراج می کنن در همون لحظه این اتفاق برای اون فاجعه هست اما بعد که شغل خیلی بهتری پیدا می کنه می گه اخراجم یکی از بهترین اتفاقاتی بود که تو زندگی برام افتاد


اخراج شدن یک نفر با سر بریده شدن یک نفر خیلی فرق داره

reza_i7;363882 نوشت:
شما که تا اینجا اومدید لطفا بگید دقیقا خدا چگونه باید یک کمی عدالت رو در این دنیا بیاره (چون هر چه بگویید با ساختار این جهان و قوانینش در تناقضه) ؟
هر دخالتی خدا کنه میتونه با اختیار در تناقض باشه
اگر این کار رو بکنه بنده نعوذ بالله از خدا شاکی میشم میگم مگر ما اختیار نداریم پس چرا دخالت میکنی؟
مگر هر چیزی وقت خود را ندارد؟
در این دنیا هم اگر بی عدالتی وجود داره از بی عرضه بودن خوده انسانه که مقام خودش رو در نیافت!
که قطعا اون دنیا همه به حقشون میرسن.
سکوت خداوند به چه قیمتی؟
مگر نه اینه که انسان باید نتیجه اعمالشو در اون دنیا ببینه؟
اگر به بهشت و جهنم اعتقاد داری که مشکلی نمیمونه این وسط چون همین میشه عدالت خدا ولی اگر اینارو باور نداری که دیگه بحثی نمیمونه
این همه جواب دادیم ولی شما روی حرف خود هستید
اعتراف کنید نمیخواهید بپذیرید
نبود عدالت یک تناقضیه برای خدا و
حالا جالبه انسان به این رسیده که باید عدالت باشه که همین عدالت نهایت کماله و چگونه میشود خالق این هستی اساسش عدالت نباشه؟؟؟چه منطقی این رو میپذیره؟!!!!
یادت نره هر چیزی راهی داره
فکر میکنی ما چقدر تو این دنیاییم؟
چشم به هم بزنی وارد اون دنیای ابدی میشیم و اون جاست که ...
سوال هایم رو مخصوصا اونی که پر رنگش کردم رو کامل جواب بدید
عزیز همه چیز معلومه
اینجا خودمونو گول بزنیم اونجا چه کنیم

یه سوال ایا یک انسان میتونه پرواز کنه نه چرا چون بال نداره.
پس خدا هم نمیتونه عدالت رو تو دنیا بیاره چون نمی تونه مگه به زور که اون باز بی عدالتی ست.
پس بهتره جایی که نمیشه عدالت رو پیاده کرد در همون جا رو تخته کرد.
اره دیگه وقتی یه کودک رو سر میبرند خودش بی عرضه است.
هیچ کس به حق خودش نمیرسه چون دنیای خدا ظرفیت چنین چیزی رو نداره
شما جواب منطقی ندادید شما دارین از چیزی میگین که من تو دنیا نمی بینمش.
خدا فقط به فکر منافع خودش تو زمینه و میخواد تو زمین منافعش حفظ بشه
من خودم رو قول نمیزنم من به حرفام یقین کامل دارم و تا روشن نشه برام پای حرفم ایستادم
خدا تو همه چیز همینطوری هستش فقط حرف خودش رو میزنه کاری به احساس و حرف تو نداره همین خودش نشانه بی عدالتی هستش.اصلا وجود این ملعون شیطان نشان از بی عدالتیست
یادم میاد 7 سال تو شب های قدر از خدا یه چیزی خواستم در کمال خونسردی اون رو به یکی دیگه داد.چنان به خدا امیدوار بودم چنان پشتم رو خالی کرد که.............
این امام زمان رو هزار بار به مادرش فاطمه قسم دادم که مشکلم رو حل کنه اما هیچ کاری برام نکرد .تازه فهمیدم که وقتی قسم برای امام معنی نداره چطور برای ادمهای دیگه داشته باشه.فقط موندم اخه امام زمان ما مگه مادرش فاطمه رو دوست نداره که وقتی من به اون قسمش میدم بازم انگار نه انگار.خلاصه از بحث دور نشیم صفات خدا فقط نوشته شده چیزی تو عمل نیست مثل شما فقط حرف میزنند

pesar.zamini;363956 نوشت:
یه سوال ایا یک انسان میتونه پرواز کنه نه چرا چون بال نداره.
پس خدا هم نمیتونه عدالت رو تو دنیا بیاره چون نمی تونه مگه به زور که اون باز بی عدالتی ست.
پس بهتره جایی که نمیشه عدالت رو پیاده کرد در همون جا رو تخته کرد.
اره دیگه وقتی یه کودک رو سر میبرند خودش بی عرضه است.
هیچ کس به حق خودش نمیرسه چون دنیای خدا ظرفیت چنین چیزی رو نداره
شما جواب منطقی ندادید شما دارین از چیزی میگین که من تو دنیا نمی بینمش.
خدا فقط به فکر منافع خودش تو زمینه و میخواد تو زمین منافعش حفظ بشه
من خودم رو قول نمیزنم من به حرفام یقین کامل دارم و تا روشن نشه برام پای حرفم ایستادم
خدا تو همه چیز همینطوری هستش فقط حرف خودش رو میزنه کاری به احساس و حرف تو نداره همین خودش نشانه بی عدالتی هستش.اصلا وجود این ملعون شیطان نشان از بی عدالتیست
یادم میاد 7 سال تو شب های قدر از خدا یه چیزی خواستم در کمال خونسردی اون رو به یکی دیگه داد.چنان به خدا امیدوار بودم چنان پشتم رو خالی کرد که.............
این امام زمان رو هزار بار به مادرش فاطمه قسم دادم که مشکلم رو حل کنه اما هیچ کاری برام نکرد .تازه فهمیدم که وقتی قسم برای امام معنی نداره چطور برای ادمهای دیگه داشته باشه.فقط موندم اخه امام زمان ما مگه مادرش فاطمه رو دوست نداره که وقتی من به اون قسمش میدم بازم انگار نه انگار.خلاصه از بحث دور نشیم صفات خدا فقط نوشته شده چیزی تو عمل نیست مثل شما فقط حرف میزنند

سلام ...
بابا تو داری چی میگی ... اینا که دیگه توهین به خدا میشن ...
ما میتونیم سوال کنیم ... میتونیم شاکی باشیم ... میتونیم سرمون رو بکوبیم به دیوار ... میتونیم داغ کنیم ... میتونیم بگیم چرا داری اینکار رو میکنی ....

ولی این چیزایی که شما نوشتی ...
پسر زمینی ... بزار یکم بهت جادوگری یاد بدم ... هر روز که توهینی بکنی ... نتیجش رو همون روز میبینی ... منتظر یه بدبختی تو همین امروز باش ... میاد سراغت ...

FTMH_Mohammadi;363961 نوشت:
سلام ...
بابا تو داری چی میگی ... اینا که دیگه توهین به خدا میشن ...
ما میتونیم سوال کنیم ... میتونیم شاکی باشیم ... میتونیم سرمون رو بکوبیم به دیوار ... میتونیم داغ کنیم ... میتونیم بگیم چرا داری اینکار رو میکنی ....

ولی این چیزایی که شما نوشتی ...
پسر زمینی ... بزار یکم بهت جادوگری یاد بدم ... هر روز که توهینی بکنی ... نتیجش رو همون روز میبینی ... منتظر یه بدبختی تو همین امروز باش ... میاد سراغت ...

بدبختی میاد سراغم.اره خوب میدونم خودم اینو میدونم که خدا هم تو این دنیا و هم تو اون دنیا من رو به بدترین شکل مجازات میکنه.هنوز بهم این وقت رو میده که بیشتر از این حرفا بزنم تا عذابم هم بیشتر شه.من الان دیگه از چشم خدا افتادم. اخرش همینه که من رو هم مثل این کودک سرم رو میبرند مشکلی نیست شاید درد و شکنجه داشته باشه ولی اگه یه کودک میتونه تحمل کنه منم میتونم اون سر اعتقاداتش سرش رو به با داد منم سر اعتقاداتم.من خودم رو برای بدترین ها اماده کردم چون خدا رو میشناسم

pesar.zamini;363963 نوشت:
بدبختی میاد سراغم.اره خوب میدونم خودم اینو میدونم که خدا هم تو این دنیا و هم تو اون دنیا من رو به بدترین شکل مجازات میکنه.هنوز بهم این وقت رو میده که بیشتر از این حرفا بزنم تا عذابم هم بیشتر شه.من الان دیگه از چشم خدا افتادم. اخرش همینه که من رو هم مثل این کودک سرم رو میبرند مشکلی نیست شاید درد و شکنجه داشته باشه ولی اگه یه کودک میتونه تحمل کنه منم میتونم اون سر اعتقاداتش سرش رو به با داد منم سر اعتقاداتم.من خودم رو برای بدترین ها اماده کردم چون خدا رو میشناسم

عمرا خودتو واسه عذاب آماده کنی!
تا نری اونور نمیتونی درکش کنی پس چطور این همه راحت میگی خودمو واسه عذاب الهی اماده کردم!!
بحث با شما فایده نداره
شمایی که داری ویژگی های انسان رو زیر سوال میبری و میگی مثلا نمیتونه پرواز کنه چطور به بی عدالتی رسیدی!؟
یک سری قوانین من جمله همین قوانین و ویژگی های موجودات که به عدالت اصلا ربطی ندارن که هر کدوم مزیت هایی دارن رو اصلا نمیشه درش دخالت کرد و شما میایی که خدا باید این کار میکرد و باید اون کار میکرد...
گمونم نعوذبالله شما بهتر از خدا بلدید تصمیم گیری کنید؟!
پس این نتیجه رو میشه گرفت شما بهتر خدا میدونید چکار باید کرد ! و هم اینکه عقل شما کامل تر از اونه!!!
یا خدا.پناه میبرم به خدا از این مزخرفات.
بحث رو هم دیگه همینجا تموم کنیم که 1% رو شما تاثیر نداره.

خدا خیر مطلق است وهیچ بدی وشری به ساحت او راه ندارد اما حتما می دانید که عالم دنیا عالم علیت است وهر علتی معلول خود را دارد واز طرف دیگر انسان موجودی مختار است ودر سرنوشت خود تاثیر گذار است وخیلی وتها انسان با اعمال وسوء اختیار خود مشکلی برای خود درست می کند وزمانی که تمام راه چاره ها به روی او بسته است خدا را محکوم می کند وبه گردن ادیگران می اندازد. پس اولا کسی که با عملکرد بد خود بدبختی برای خود درست می کند مسئول خودش است.
بعضی ها مردم آزاری می کنند که بدترین نوع آن کشتار مردم وانسانهای بی گناه است مسلما اگر قرار بود هر موقع کسی قصد ظلم به دیگران را دارد جلوی آنرا معجزه وار بگیرد دیگر بدی وآدم بد معنی نداشت. وبعضی وقتها این گمراهی ها وجنایتها دسته جمعی است که مسلما جنایات وحشت ناکی به وقوع می پیوندد.
این وسط انسانهای بی گناه در قبال جنایتی که به آنها شده است چندین برابر عوض دریافت می کنند آنهم در روزی که نیاز انسان بیشتر از هر زمانی است. واگر ما در نظر بگیریم که این دنیا از دید اسلام معبر وگذرگاهی است برای رسیدن به عالمی سراسر خوبی ولذت که زندگی واقعی آنجاست مساله به راحتی حل می شود. خداوند انسان را برای این دنیا نیافریده بلکه برای آخرت آفریده شده است لذا قرار نیست خداوند در این عالم همه خوبی ها وبدی ها را بلافاصله جواب دهد.

reza_i7;364001 نوشت:
عمرا خودتو واسه عذاب آماده کنی!
تا نری اونور نمیتونی درکش کنی پس چطور این همه راحت میگی خودمو واسه عذاب الهی اماده کردم!!

شما رفتی اونور دیدی که داری من و نصیحت میکنی شما تا حالا درکش کردی و یا بین شما و خدا رابطه ای وجود داذه که این چیزا رو به شما میگه
reza_i7;364001 نوشت:
شمایی که داری ویژگی های انسان رو زیر سوال میبری و میگی مثلا نمیتونه پرواز کنه چطور به بی عدالتی رسیدی!؟

شما اصلا متوجه نشدی من چی گفتم!!!!!!!!!!خوب فکر کن
reza_i7;364001 نوشت:
یک سری قوانین من جمله همین قوانین و ویژگی های موجودات که به عدالت اصلا ربطی ندارن که هر کدوم مزیت هایی دارن رو اصلا نمیشه درش دخالت کرد و شما میایی که خدا باید این کار میکرد و باید اون کار میکرد...
گمونم نعوذبالله شما بهتر از خدا بلدید تصمیم گیری کنید؟!

دوست عزیز من دنبال تصمیم گیری به جای خدا نیستم من میگم خبری از عدالت خدا که این قدر دارین ازش دم میزنین نیست.من هیچ چیزی مثل اونی نیست که شما و یل پدران من بهم گفتند من خدا رو اینطور که شما میگین نیافتم این چه ربطی به تصمیم گیری داشت
reza_i7;364001 نوشت:
پس این نتیجه رو میشه گرفت شما بهتر خدا میدونید چکار باید کرد ! و هم اینکه عقل شما کامل تر از اونه!!!

من میگم چرا خدا به کودکان معصوم کمک نمیکنه شما میگین ......................
داداش برو از اول بخون ببین من چی نوشتم
reza_i7;364001 نوشت:
یا خدا.پناه میبرم به خدا از این مزخرفات.

:khaneh:
reza_i7;364001 نوشت:
بحث رو هم دیگه همینجا تموم کنیم که 1% رو شما تاثیر نداره.

:ok:

pesar.zamini;364140 نوشت:
شما رفتی اونور دیدی که داری من و نصیحت میکنی شما تا حالا درکش کردی و یا بین شما و خدا رابطه ای وجود داذه که این چیزا رو به شما میگه

شما اصلا متوجه نشدی من چی گفتم!!!!!!!!!!خوب فکر کن

دوست عزیز من دنبال تصمیم گیری به جای خدا نیستم من میگم خبری از عدالت خدا که این قدر دارین ازش دم میزنین نیست.من هیچ چیزی مثل اونی نیست که شما و یل پدران من بهم گفتند من خدا رو اینطور که شما میگین نیافتم این چه ربطی به تصمیم گیری داشت

من میگم چرا خدا به کودکان معصوم کمک نمیکنه شما میگین ......................
داداش برو از اول بخون ببین من چی نوشتم

:khaneh:

:ok:


دوست عزیز بخدا هر طوری حسابش کنی به این نمیشه رسید که خدا عدالت رو رعایت نمیکنه.
آخه این بی عدالتی های این دنیا باید یک طوری جواب داده بشه که این کار در اون دنیا صورت میگیره.
مگر ما نیامده ایم به این دنیا که آزمایش پس بدهیم؟
اگر برای آزمایش آمده باشیم باید یک سیر طبیعی رو بگذرونیم و بعد نتیجه آزمایشون رو خواهیم فهمید.
همه ی اتفاقات آزمایشه
اگر خدا دخالتی کنه که دیگه این روند از حالت آزمایش خارج میشه.
چون در این سیر طبیعی اختلال وارد شده
سیری که آخرش به اون دنیا ختم میشه
به عدالت ختم میشه
بخدا واضح تر از این نمیدانم چگونه برایتان بگویم.
از خدا بخواه کمکت کنه.
موضوع قفل شده است