نگاهي كوتاه به كارنامه سياه ستمگران در هتك حرمت بارگاه امام حسين(ع)

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگاهي كوتاه به كارنامه سياه ستمگران در هتك حرمت بارگاه امام حسين(ع)

نگاهي كوتاه
به كارنامه سياه ستمگران در هتك حرمت بارگاه امام حسين(ع)

:Sham:


حرم امام حسين عليه السلام در آستانه قرن سوم
اين قرن كه تقريبا با محبت و عنايت خاصى از طرف ماءمون به اهل بيت عليهم السلام و ولايت عهدى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام شروع شد

و بعدها كه ماءمون دارالخلافه را به بغداد انتقال داد
و با امام جواد عليه السلام وصلت نمود،
دخترش امّالفضل را به عقد امام جواد عليه السلام درآورد و در نتيجه بارگاه امام حسين عليه السلام از گزند ماءمون و عمال او و برادرش امين ، كه خلافت رسمى از پدر داشت در امان و محفوظ بود

به علت اين كه در اوائل خلافت مشغول تحكيم قدرت خود بود از توجه به كربلا غفلت داشت .
بعدها در فكر خلع ماءمون از ولايت عهدى خود شد،
در نتيجه جنگ بين دو برادر درگرفت و به نفع ماءمون تمام شد و امين به قتل رسيد
و ماءمون بعد از آن به بغداد آمد و قبر مبارك با همان حالت ويرانى كه از تخريب هارون الرشيد داشت باقى بود.

ادامه دارد....


بازسازى قبر امام حسين عليه السلام در عهد ماءمون

آنچه از نظر تاريخ مشهود است اعاده وضع حرم امام حسين عليه السلام به حالت اوليه و احداث بناى باعظمت در عهد خلافت ماءمون است .

اما عامل و بانى آن كيست چيزى از تاريخ به دست نيامده است .

احتمال داده شده كه شايد خود ماءمون باشد،
نظر بر اين كه ماءمون اظهار محبت به اهل بيت عليهم السلام مى كرد و شعار آل عباس را كه پوشيدن سياه بود
به شعار علويين كه سبز پوشيدن بود،
تغيير داد و امام رضا عليه السلام را به ولايت عهد انتخاب نمود به اين قرائن احتمال مذكور را داده اند.

و آنچه كه از كتب تاريخ استفاده شده است :
اين بنا به دوران حيات ماءمون 218
و دوران خلافت معتصم 227 هجرى
و دوران خلافت واثق 232 از كليه گزند مصون بود.

گو اين كه با اهل بيت عليهم السلام ميانه خوبى نداشتند، بلكه گاهى اوقات آثار اعجازى ائمه را مى شنيدند، ناراحت مى شدند خاصه بعضى از وزراى آنها خوش رقصى مى كردند.

ادامه دارد...

متوكّل و فرمان تخريب مزار امام حسين عليه السلام

در زمان امامت امام هادي(ع) كه مصادف با حكومت متوكّل عباسى بود آن ملعون همواره به حضرت اذيت و آزار مى رساند.
و در نظر داشت كه موقعيت آن امام را در انظار مردم تنزل دهد و در عين حال هر چه سعى مى كرد، نتيجه عكس مى گرفت .

متوكّل اكفر، اخبث و ارذل بنى عباس بود و با آل ابوطالب سخت دشمنى مى كرد؛ آنها را به اتهام محبت به اهل بيت عليهم السلام جلب مى نمود، شكنجه مى داد و در از بين بردن آثار قبر مطهر حضرت سيّدالشهداء عليه السلام و اذيت و آزار به زوار حضرتش اهتمام مى ورزيد.
در كتاب ((اخبار الدول )) به نقل از ((مثير الاحزان )) چنين آمده است :
متوكّل دستور داد قبر امام حسين عليه السلام را ويران نموده و خانه هاى اطراف قبر شريف را خراب كنند. آن گاه در آن محل زراعت نمايند و زائرين را از زيارت بازداشت و به زندان انداخت و مورد شكنجه قرار داد. تا جايى كه دستور داد: هر كس به زيارت رود، بايد دستش قطع شود.
برخى از محبين حاضر به قطع دست خود شدند و به زيارت رفتند و از اين جهت مسلمانان بغداد بسيار متاءثر شدند و بر ديوارها بر آن خبيث فحش ‍ و ناسزا نوشتند.


در كتاب ارزشمند ((بحارالانوار)) آمده است :

يكى از محبين امام حسين عليه السلام مى گويد: در سال 240 هجرى با ترس ‍ و لرز به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شدم .
ديدم كه گاوها را به آن زمين بسته اند كه آنجا را شيار نمايند.
به چشم خودم ديدم همين گاوها كه نزد قبر مطهر رسيدند، هرچه آنها را مى راندند و مى زدند، آنها از رفتن به نزديك قبر مطهر خوددارى مى نمودند و به طرف راست و چپ مى رفتند.


در ((شرح الشافيه )) به نقل ((مثير الاحزان )) آمده است :

متوكّل دستور داد كه آب به قبر مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام ببندند؛

هنوز بيست و دو ذراع به قبر حضرتش مانده بود كه آب ها روى هم جمع شدند. و بعدها، همان جا ((حائر)) ناميده شد.

ابى سالم گويد: متوكّل ، به وزير خود فتح بن خاقان دستور داد كه امام هادى عليه السلام را آزار دهد و ناسزا گويد، فتح دستور او را اجرا كرد.
حضرت عليه السلام فرمود: به او بگو: تمتعوا فى داركم ثلاثة ايّام .
فتح اين سخن را به متوكّل رسانيد.
متوكّل گفت : بعد از سه روز او را خواهم كشت .
روز سوم خود متوكّل را كشتند.

از غرايب و شگفتى هاى روزگار آن كه نقل شده : روزى شمشيرى بى نظير به متوكّل هديه شد.
بعضى از اعيان و امراى لشكر آن را خواستند ولى متوكّل امتناع كرد و گفت : اين شمشير به بازوى ((باغر)) غلام تركى شايسته است
و آن را به ((باغر)) بخشيد.
باغر با همان شمشير بعد از چند روز متوكّل را كشت .

مطهره;170311 نوشت:
نگاهي كوتاه به كارنامه سياه ستمگران در هتك حرمت بارگاه امام حسين(ع)

سرکار مطهره بزرگوار
از رنگ بندي و مرتب سازي نوشته ها تون که باعث خوانايي و ترغيب کاربر به مطالعه ميشه سپاسگزارم
يا علي:Gol:

بارگاه امام حسين عليه السلام در قرن سوم

كربلا موقعيت معنوى خود را به حد كمال حفظ كرده بود و جمعى از مسلمين و دوستان اهل بيت عليهم السلام مجاور قبر مطهر شده و احداث مسكن و بناء كرده بودند تا آن كه متوكّل در دومين سال سلطنت خود در ماه شعبان به سال 233 دستور داد كه قبر امام حسين عليه السلام و كليه منازل و خانه ها را خراب كنند و در جاى آن زراعت نمايند.

بنا به گفته ابوالفرج اصفهانى ، وى شبى از مغنيه هاى شهر، كنيزى درخواست كرد كه او را شراب دهد و ساز نواز كند، از سوء تصادف مغنيه صاحب كنيز، غائب بود و به زيارت نيمه شعبان به كربلا رفته بود.
پس از مراجعت يكى از كنيزان آوازخوان خود را پيش متوكّل فرستاد.
متوكّل پرسيد: آن روز كه شما را خواستم كجا بوديد؟
گفت : با خانم خود به زيارت حج رفته بوديم .
گفت : حالا كه ماه شعبان است موسم حج نيست .
گفت : به زيارت قبر حسين عليه السلام .
متوكّل چنان آتش گرفت كه رگ هاى گردنش نزديك بود منفجر گردد، فورى صاحب او را احضار كرد و تمامى اموالش را ضبط نمود و خودش را به زندان انداخت و دستور داد قبر امام حسين عليه السلام و كليه خانه هاى موجود را خراب كنند و زمين آنها را زراعت نمايند.

ابوالفرج مى افزايد اين عمل غيرانسانى در سال 233 هجرى در شعبان به وقوع پيوست
و مسلمان ها اقدام نكردند، ناچار ابراهيم ديزج يهودى را ماءمور كرد.
وى جمعى از يهوديان را براى اجراى اين منظور به كربلا آورد و آنان مباشر اين عمل گشتند.
و ديزج حسب دستور متوكّل به ويرانى قبر و خانه ها كفايت نكرد، زمين آنها را زراعت نمود و پاسبانان دور تا دور نينوا براى منع زوار گماشت و هر كه را مى گرفتند يا مى كشتند يا به زندان مى فرستادند.

ابوالفرج براى ادعاى خود كه تخريب اول در شعبان 233 هجرى واقع شده دو تا شاهد مى آورد:
1 - اين كنيز قبل از خلافت متوكّل براى دلخوشى وى پيش او رفت و آمد مى كرد و متوكّل به سال 232 ششم ذى الحجه به كرسى خلافت نشست و بر حسب عادت بايد شعبان اول از دوران خلافتش باشد.

2 - گفتار سيد محمد بن ابى طالب حسينى را در كتاب ((تسلية المجالس )) مؤيد قرار داده است

متوكّل و ويران كردن قبر به سال 236

متوكّل بنا به گفته تاريخ ‌نويسان معتبر در سال 236 مجددا دستور تخريب و هدم قبور را داده ، معلوم مى شود كه در فترت مختصرى كه بين تخريب اول و دوم وجود داشت باز اعاده بناء شده است هم نسبت به بارگاه و هم به خانه هاى مجاور اما بانى كه بوده ؟ از تاريخ چيزى به دست نيامده است .
و معلوم مى شود ويرانى و تخريب سال 236 مهم تر و شنيع تر بوده ، زيرا تاريخ ‌نويسان نامى از قبيل طبرى ، ابن اثير و مسعودى در حوادث سال 236 از اين سانحه موحش يادى كرده اند.

اين حادثه مولمه را مسعودى در ((مروج الذهب )) چنين باين مى كند:
در سال 236 متوكّل به ابراهيم ديزج دستور داد كه به كربلا رود و هر بنايى كه هست ويران كند و هر كسى را كه در آنجا ببيند، به قتل رساند، يا سخت گوشمالى دهد.
وى به كربلا آمد، كلنگ به دست گرفت رفت بالاى سقيفه و قبّه ، شروع كرد به كلنگ زدن ، در اين هنگام كارگرها به تخريب اقدام كردند.

ابن خلكان و صاحب ((وفيات الاعيان )) و ابوالفدا مانند ((مروج الذهب )) در حوادث سال 236 متفقا قضيه را نقل كرده اند و از شواهد ديگر هم براى شخص متتبع يقين حاصل مى شود كه در سال مذكور تخريب به وقوع پيوسته است .

موضوع قفل شده است