شكايت مردان از عدم تفاهم با همسرشان

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شكايت مردان از عدم تفاهم با همسرشان

تفاهم يعني چه؟

اين روزها عبارت عدم تفاهم مورد بحث اغلب خانم هاست و مرداني كه از عدم تفاهم با همسرشان شكايت دارند، شايد به ثلث يا ربع زنان ناراضي از همسر خود نمي رسند. عده زناني كه از عدم تفاهم با همسرشان شكايت دارند بسيار است و حتي بعضي از آنان قدم را آن قدر پيش گذاشته اند ، تا آنجا كه پس از سي سال زندگي و داشتن چند فرزند برومند اظهار مي دارند كه پس از اين همه سال هنوز زبان يكديگر را نمي فهمند.
تفاهم چيست ؟ تفاهم در زبان عربي از باب تفاعل ، و معناي آن درك دو طرف از زبان يكديگر است. مرد و زن بايد دل يكديگر را درك و طبق ميل و خواسته همديگر عمل كنند، ولي مگر اين امر امكان پذير است ؟
مگر خداوند دو فرد را يكسان آفريده است كه اين تشابه و توافق به وجود آيد؟ مگر امكان دارد زن و مردي فقط به علت همسري بتوانند كليه خواسته هاي يكديگر را برآورند.
افراد باهم قابل مقايسه نيستند تا مردي يا زني بتواند فكر ، هوش ، حافظه ، استعداد و ساير مواهب خدادادي خود را با ديگري مقايسه كند. اجتماع نيز به ما مي آموزد كه در هر جمع بدون اين كه خود متوجه باشيم ، كسي كه از نظر فكر و عقل و هوش و ساير مواهب خدادادي برتر است ، مسلماً به تدريج رياست را به دست خواهد آورد و حتي به صلاح ساير افراد است كه در مواقع لزوم او را به عنوان پيشوا انتخاب وطبق گفتار و رفتارش عمل كنند. حتي مي توان گفت دزدان نيز بين خود كسي را كه از نظر هوش و درايت و كوشش و قدرت متمايز است ، به رياست خود انتخاب مي كنند.
روي اين اصل ، در زندگي زناشويي نيز آن كه دم از تفاهم مي زند ، اگر ميل به فرمانروايي بي چون و چرا نداشته باشد ، طرف مقابل را كه داناتر ، پيش روتر و بيناتر است ، انتخاب مي كند و گفتار او را به كار مي بندد و از فكر و هوش و قدرتش استفاده مي كند و مي داند هرگونه مقابله و لجبازي به زيان خود و خانواده اش تمام خواهد شد.
در قرآن مجيد آمده است كه مردان مراقب و مسئول اداره زنان هستند. اما دنباله ي همان آيه فرموده است: به دليل اين كه خداوند به بعضي از آنان فضيلت هايي داده است . بنابراين آن كس كه فضيلتي ندارد نمي تواند مراقب ومسئول باشد يعني مراقبت و مسئوليت حفظ شئون و اداره خانواده به دست آن كسي است كه از نظر مواهب خدادادي بر ديگري برتري دارد و در چنين حالي چون خداوند مزاياي ويژه اي به او داده است، مسلماً بايد آن را در راه رفاه و حفظ خانواده خود صرف كند و بدون تند خويي ، در حل مشكلات بكوشد و از اين كه با داشتن اين مواهب خدادادي مي تواند در محيط خانواده مفيد واقع شود . كمال رضايت را داشته باشد . درست مثل برادري كه چون سرمايه فراوان دارد آماده است كه دست برادر و يا دوست خود را نيز از نظر مالي بگيرد و بدون هيچ گونه منتي به او كمك كند.
متأسفانه افراد ، هميشه ميزان هوش و استعداد و مزاياي ديگران را با خود مقايسه مي كنند و مثلاً از اين كه همسرشان فلان مطلب ساده اجتماعي را درك نمي كند تا طبق نظر آنان عمل كند، نگران و نالان اند در حالي كه افراد باهم مساوي نيستند و هريك طبق ژنهايي كه از راه ارث دريافت داشته اند و يا تعليم وتربيت مخصوص خود، فردي مستقل است و طرز فكر وانديشه و قدرتش با ديگري قابل قياس نخواهد بود . دو يا سه دوست كه در راهپيمايي به سوي قله كوهي روان اند ، هريك به ميزان قدرت پا و نفس خود مي تواند صعود كند و آن كه با قدرت و تمرين قبلي سرعت بيشتري دارد ، نمي تواند و نبايد به ديگران فخر بفروشد و يا كسي را كه نمي تواند به سرعت و قدم او راهپيمايي كند ، با طعن و كنايه عقب افتاده و معيوب بخواند و به قول حافظ شيراز :
كمال صدق و محبت ببين نه نقص و گناه كه هركه بي هنر افتد نظر به عيب كند
آري . مواهب خدادادي افراد باهم متفاوت است و اگر در زناشويي فردي از نظر مواهب خدادادي برتري دارد، به تدريج ، خود رياست واقعي را به دست خواهد آورد و در اين حال او نيز بدون اين كه ميزان قدرت و هوش و فهم خود را ملاك قرار دهد و طرف مقابل را خوار و خفيف شمارد و از عدم تفاهم با او شكايت كند ، بايد ناداني و بي اطلاعي سايرين را ببخشد و در صورت امكان هر لحظه به كمك رواني آنان بشتابد و آنان را راهنما باشد. البته بايد در نظر گرفت كه اظهار عدم تفاهم ، علل رواني ديگري نيز دارد . مثلاً ممكن است فردي به صورت غير مستقيم با بزرگ بيني خود ، ديگري را بي ارزش و فاقد صلاحيت بداند و از اين كه تقدير ، آن دو را با هم شريك زندگي گردانيده شاكي باشد ، كه البته غرور ، خود يك بيماري رواني و محتاج به درمان است .
در پايان سفارش ما به مردان و زناني كه از عدم تفاهم با همسر خود شكايت دارند دست كم اين است كه ترك همسر و جدايي مشكل را حل نمي كند ، بايد همسرداري را آموخت.

با سلام:Gol:

معمولاً عمدۀ اختلافات و عدم تفاهمات زندگی زناشوئی از دو عامل مهم که گستره ای بس وسیع دارند ناشی می شود البته این دو عامل به معنای این نیست که عوامل دیگر، نقشی ندارند بلکه ذکر این دو عامل به معنای اهمیت و تأثیرگذاری ایندو در دیگر عوامل است:

اول) عدم شناخت از توان و ظرفیت یکدیگر و در نتیجه بالا بودن سطح انتظارات.
دوم) عدم توجه و عمل به وظیفه و در مقابل، تعیین وظیفه برای طرف مقابل.

در توضیح عامل اول گفتنی است: زن و شوهر، معمولاً از میزان توانائی و ظرفیت یکدیگر شناخت کافی ندارند و یا اصولاً به این مهم توجه ندارند، از اینرو از طرف مقابل، انتظارات غیرمنطقی و بی جائی دارند. مثلاً در یک رفتار بخصوص، که خود به اندیشه و سطحی از کمال و به نقطۀ اعتدال دست یافتند را بدون توجه به زمینه ها و ظرفیت های لازم، از طرف مقابل انتظار دارند و در اکثر موارد، رفتار مورد نظر را به همان سطحی که خود رعایت می کنند به همسرشان تحمیل می کنند، از اینرو این روش نه تنها بی فایده است بلکه در اکثر مواقع به اختلاف و بحران کشیده می شود.

این نوع رفتار شبیه آن است که از یک دانش آموز دبستانی انتظار داشته باشیم، معادلات چند مجهولی و یا مسائل سخت جبر و انتگرال را برای ما حل کند و اگر از حل آنها باز ماند از سر تنبیه، با وی برخورد فیزیکی کنیم.

راهکار صحیح برون رفت این است که سطح انتظارات مان را نسبت به جامعۀ پیرامونی چه در کانون خانواده و ارتباطات زن و شوهر و در مواجهه با فرزندان، با شناخت از توان و استهداد و ظرفیت ایشان تنظیم کنیم. و از هر کسی به قدر توان و استعدادش تکلیف بخواهیم، چنانکه ارادۀ خداوند بر این منوال است: "لا یکلف الله نفساً الا وسعها".

در توضیح عامل دوم باید گفت: معمولاً انسان ها و در یک دامنۀ محدودتر، در روابط زن و شوهر، آنچه بیش از هر چیزی مورد غفلت و فراموشی قرار می گیرد، مسألۀ وظیفه شناسی و عمل به وظیفه است. که البته این غفلت، ریشه در خودفراموشی و توجه به دیگران دارد. زیرا عموماً در مواجهه با خود، تصور می کنند که انسان هائی وظیفه شناسی اند و هیچ کم و کاستی ندارند، با این توهم، که همه چیز در خودشان تمام و کمال است و حتی شائبۀ قصور و کوتاهی هم در وظایف خود سراغ ندارند به سراغ دیگران می روند و به اعمال اطرافیان، اعم از خانواده زن و فرزند، برادر و خواهر، دوست و همکار و همسایه و ... می پیچند.

انگشت اشاره شان مدام به سوی دیگران است که چرا چنین کرد؟ چرا چنین می کند؟ باید چنین می کرد؟ و باید چنین کند؟؟؟ و از این قبیل تعیین تکالیف و وظیفه برای خاص و عام، که مسلم است، این کنش ها واکنش هائی را در پی دارد و خروجی آن جز تولید اختلاف و بحران چیز دیگری نخواهد بود.

پس برای رسیدن به آرامش در جامعه و در کانون خانواده و خصوص بین زن و شوهر، بهترین راهکار، عبارت از این است که به جای توجه و دقت ذره بین وار و تمرکز روی کارها و رفتار دیگران و تعیین تکلیف و وظیفه برای ایشان، به چیستی و چرائی کارها و نوع رفتار و وظایف خود و چگونگی عمل به آنها دقت و توجه کنیم.

اگر در کنترل و بکارگیری این دو عامل دقت کنیم در بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی مان تأثیر خواهد گذاشت، بعنوان مثال:

1. دیگران را همانگونه که هستند درک و تحمل می کنیم، نه آنگونه که ما می خواهیم.
2. عقیده و رفتار خود را به دیگران تحمیل نمی کنیم بلکه با ارتباط گیری مناسب تعلیم می دهیم.
3. از قضاوت سریع و غیر منطقی در بارۀ دیگران پرهیز می کنیم.
4. در هر شرایط به طرف مقابل احترام می گذاریم و با یک اشتباه از طرف مقابل، پرونده اش را پاره نمی کنیم.
5. بیش از آنکه رفتار دیگران را زیر ذره بین بگذاریم، مراقب اعمال و رفتار خود هستیم.
6. به قصد و هدف اصلاح و تغییر با همه مهربان خواهیم بود.
7. بیش از دیگران، از خودمان متوقع خواهیم بود.
8. و ...
:Gol:

پس نتیجه میگیریم که عدم تفاهم اغلب دوطرفه هست و این فقط مردان نیستند که شکایت دارند .
زنان هم به همهان میزان ناراضی هستن و راه حال این مساله هم در تقابل دو طرفه سلایق و خواسته هاست.

پی نوشت : نامگذاری تاپیک یه کم جانبدارانه نیست؟

موضوع قفل شده است