غسل معنوی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
غسل معنوی



غسل از مسائل مهم الهى و شرعى است، در غسل بايد تمام بدن شسته شود؛ زيرا تمام بدن در امر شهوت دخالت دارد.


غسل معمولًا در حمام انجام مى‏گيرد و لازم است انسان به هنگام ورود به حمام، نظر عبرت بين خود را باز كرده از حمام و وضع آن براى بيدارى و توجه خود عبرت بگيرد.


فيض در «الحقايق» مى‏فرمايد:
از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده: حمام، خوب خانه ‏اى است؛ زيرا حرارت آن آتش جهنم را به ياد مى‏آورد و چرك بدن را مى‏برد «1».


اين فرموده اشاره به اين مطلب است كه انسان خردمند هيچ گاه آخرت را فراموش نمى‏كند و هميشه به فكر آن دنيا و ورود به آن مى‏باشد، بنابراين با ديدن هر آب و آتش و تاريكى، براى خود آيينه عبرت مى‏سازد و بالاتر از آن هرچه مى‏بيند از آن درس و پند مى‏گيرد؛ اگر تاريكى ببيند به ياد تاريكى گور مى‏افتد، اگر مار ببيند به ياد افعى جهنم مى‏افتد، اگر صداى خوفناك بشنود به ياد نفخه صور مى‏افتد، اگر زيبايى ببيند به ياد نعمت بهشت مى‏افتد، اگر كلمه رد و قبول استماع كند متذكر رد و قبول حساب آخرت مى‏شود.


حمام، شبيه ‏ترين اماكن به جهنم است، چون زير آن آتش فروزان است،



بنابراين سزاوار است كسى كه وارد حمام مى‏شود به ياد حرارت آتش دوزخ افتد و حال خود را در ظرف ساعتى كه به اختيار خودش در خانه گرمى محبوس است با حبس در آتش دوزخ كه بدون اختيار است، مقايسه كند.
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:


چون وارد صحن حمام شدى، بگو:


نَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ النَّارِ وَنَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ «2».


خدايا! از آتش جهنم پناه به تو مى‏برم و از تو مى‏خواهم كه مرا لايق بهشت گردانى.

ادامه دارد...

مستحب است در هر حمام غسلی به نیت توبه کردن

[=Times New Roman]


اسرار غسل


حاج ملا هادى سبزوارى در اسرار غسل مى‏فرمايد:


غسل ترتيبى سلوك را ماند و ارتماسى جذبه را كه


جَذْبَةٌ مِنْ جَذَباتِ الْحَقِّ تُوازى عَمَلَ الثَّقَلَيْنِ.
فيض كاشانى مى‏فرمايد:
در غسل بايد تمام بدن شسته شود؛ زيرا نزديك‏ترين حالات انسانى و استوارترين آن‏ها به ملكات شهوانى، حال نزديكى با زنان و فراهم كردن اسباب غسل است و شكى نيست كه تمام اعضاى بدن در اين عمل مداخله مى‏كنند؛



به همين جهت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زير هر مويى موجبات جنابت موجود است و چون در حال هم خوابى با زنان، تمام بدن از مرتبه روحانى خود دور افتاده و به لذت ناچيز دنيوى متوجه گرديده بايستى تمام بدن را غسل داد و اين مهم شرعى را عملى ساخت تا بتواند متوجه حضرت حق گشته به عبادت بپردازد.


و نظر به اين‏كه قلب آدمى بيش از اعضاى ديگر از نعمت عبادت بهره ور مى‏گردد، بايستى آن را شستشوى كامل داد و آن را به تمام معنى از رذايل و امورى كه مانع از وصول به حقيقت است پاكيزه نگاه داشت و اگر نتوانستيم او را از خوى‏هاى ناپسند باز داريم، آن را در مقام سرزنش و استهزا در آوريم و به عتاب و تحقير تأديبش كنيم؛ زيرا ممكن است هنگامى مولاى رحيم و سيد كريم بدان التفاتى كند و او با كمال انكسار و فروتنى باشد و بدين مناسبت افاضه‏اى از نور درخشان او به وى تابش كند، چون فيض او به طورى كه در خبرى آمده در دل هاى شكسته است.
با توجه به اين بيانات مدارج ترقى و كمال را طى كن و موجبات خوشبختى خود را تحصيل و اعمال گذشته را جبران كن.


عارف باللّه، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى در «اسرار الصلاة» در باب غسل مى‏گويد:
انسان از شستشوى تمام بدن در غسل به اين حقيقت بايد برسد كه تطهير به قدر نجاست و كثافت است و از اين امر تكليفش را در تطهير قلب و روح و باطن خود از آنچه كه باعث پليدى است در مى‏يابد.
در غسل، مستحب است كه ابتدا بسم اللّه گفته شود و در اثناى آن اين دعا را متذكر گردد.

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِى وَاشْرَحْ لِى صَدْرِى وَأَجْرِ عَلَى‏ لِسانِى مِدْحَتَكَ وَالثَّناءَ عَلَيْكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِى طَهُوراً وَشِفاءً وَنُوراً إِنَّكَ عَلَى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ «3».



خداوندا! قلبم را پاك كن، شرح صدرم عطا كن، مدح و ثنايت را بر زبانم جارى ساز، غسلم را پاكى و شفا و نور قرار بده، تو بر هر چيز توانايى.


در همين دعا دقت كنيد، فلسفه و حكمت غسل از متن دعا پيدا است، اين مكلف است كه با توجه كامل به عمل غسل و حقيقت غسل بايد خود را به واقعيت برنامه‏ها برساند، از غسل به طهارت قلب، شرح صدر، مدح و ثناى حق، طهارت نفس، شفاى امراض روحى و منور شدن به نور الهى.
و پس از فراغت از غسل بگويد:

اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِى وَزَكِّ عَمَلِى وَتَقَبَّلْ سَعْيى وَاجْعَلْ ما عِنْدَكَ خَيْراً لى اللَّهُمَّ اجْعَلْنِى مِنَ التَّوابِينَ وَاجْعَلْنِى مِنَ المُتَطَهِّرينَ‏ «4».


پروردگارا! دلم را پاك كن، عملم را خالص كن، سعى و كوششم را قبول كن، خير را براى من قرار بده، مرا جزء توبه كنندگان و پاكيزگان مقرر فرما.

ادامه دارد...






اقسام غسل از ديدگاه عارفان‏


عارف بيدار دل، مرحوم سيد حيدر آملى، غسل را به سه كيفيت ترسيم كرده،



غسل بر طريق آنان كه جز به ظاهر قواعد نمى‏نگرند،


غسل بر طريق آگاهان،



غسل بر طريق حقيقت بينان.


اما غسل اهل شريعت: غسل نزد آنان مشتمل بر واجبات و مستحبات و محرمات و مكروهات است كه شرح هريك مفصل است.


مقصود اصلى از غسل، غسلى است كه بر انسان ايجاد طهارت جهت اعمال واجبه مى‏كند. در چنين غسلى بايد نيت كرد. سپس ترتيب فقهى غسل كه سر و گردن و طرف راست و طرف چپ بدن است در شستشو مراعات نمود.


و اما غسل آگاهان و اهل طريقت: يعنى آنان كه به معنويت مسائل نظر دارند؛ طهارت آنان پس از غسلى كه شستشوى سر و گردن و راست و چپ بدن است، طهارت از جنابت حقيقى است.


و آن جنابت محصول عشق غلط به دنيا است،



دنيايى كه در حقيقت مانند زنى است كه هر ساعت در آغوش شوهرى است، آن دنيايى كه براى على عليه السلام به مانند يك زن عشوه‏گر ممثل شد و حضرت به او خطاب كرد:


قَدْ طَلَّقْتُكَ ثَلاثاً لا رَجْعَةَ فيها «6».
من تو را سه طلاقه كرده‏ام و رجوعى در كار نيست.


و اگر دنيا مانند زن يا در حكم زن نبود، شخصيتى چون حضرت مولى الموحدين اين چنين به آن خطاب نمى‏كرد!


بر اساس اين حقيقت هركس به كمك نفس يا روح يا قلب با چنين دنيايى جمع شود،

جنب حقيقى است كه همان دورى از حضرت اوست.


آرى، عاشق دنيا بعيد از خدا است كه به محبت و قرب دنيا با محبت و قرب خدا دو ضدى هستند كه قابل جمع نيستند، چنانچه در قرآن آمده:


[مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ‏] «7».


كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، بر زراعتش مى‏افزاييم و كسى كه زراعت دنيا را بخواهد، اندكى از آن را به او مى‏دهيم، ولى او را در آخرت هيچ بهره و نصيبى نيست.


و امام عارفان و سرحلقه عاشقان اين چنين مى‏فرمايد:
إِنَّ الدُّنْيا وَالآخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ وَسَبيلانِ مُخْتَلِفانِ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيا وَتَوَلّاها أَبْغَضَ الآخِرَةَ وَعاداها وَهُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَماشٍ بَيْنَهُما كُلَّما قَرُبَ مِنْ واحدٍ بَعُدَ مِنَ الآخَرِ وَهُما بَعْدُ ضَرَّتانِ‏ «8».


دنيا و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه مختلفند: كسى كه عاشق دنياست، دشمن آخرت است، دنيا و آخرت به مانند مشرق و مغربند، رونده بين اين دو به هريك نزديك شود از ديگرى دور مى‏گردد، اين دو مانند دو هوو هستند.


غسل و طهارت از اين جنابت به ترك دنيا و مافيها است، به طورى كه به اندازه يك مو تعلقى در انسان نسبت به دنيا نماند.


مگر نمى‏دانيد كه در غسل ظاهرى اگر بر بدن يك مويى باشد كه مانع از رسيدن‏ آب به پوست گردد آن غسل صحيح نيست و صاحبش از جنابت بيرون نمى‏آيد، براى تعلق به دنيا هم همين حكم جارى است، اگر ذره‏اى علقه غلط با انسان باشد بعيد از خداست، تعلق در هر صورت تعلق است چه كم چه زياد، چنان‏كه گفته‏اند:


محجوب بالاخره محجوب است، مى‏خواهد بين او و محبوب يك حجاب باشد يا هزار حجاب.

موضوع قفل شده است