آیا اسرائیلیاتی از ابو هریره در بخاری وجود دارد؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا اسرائیلیاتی از ابو هریره در بخاری وجود دارد؟

سلام. حقیر ضمن تحقیقی میخواستم بدونم آیا اسرائیلیات که کاملا حرف یهود است و ابو هریره به نبی نسبت داده در بخاری آمده؟ آیا خود علماشان به این امر که فلان حدیث بخاری از اسرائیلیات است اذعان کرده اند؟

تشکر

با نام الله



کارشناس بحث: استاد پیام

ابوهريره كسي است كه بسياري از بزرگان صحابه، او را مورد طعن و تكذيب خود قرار داده‌اند، چنانكه عمر؛ عثمان، علي ـ عليه السلام ـ و عايشه و... او را تكذيب كرده‌اند، و از خليفة دوم، روايت شده كه «اكذب المحدثين ابوهريره» (دروغگوترين محدثين، ابوهريره است).[1]
نمونه‌هايي از احاديث جعلي ابوهريره:
1. استاد شهيد مرتضي مطهري، ضمن بحث در زمينه، احياء تفكر اسلامي، به نوعي از نوآوري ممنوع و حرام (يعني بدعت) اشاره مي‌كند و نمونه‌اي از آن را بر مي‌شمارد كه مربوط مي‌شود به نوآوريهاي ابوهريره، استاد چنين مي‌گويد: ‌«نوآوري در دين، (چيزي كه در دين نيست به دين نسبت دادن) حرام و محكوم است، ابوهريره وقتي كه حاكم مكه بود، مرد بيچاره‌اي از «عكّه» پياز آورده بود كه در «مكه» بفروشد. اما كسي از او نخريده بود و نزديك بود كه آن پياز خراب شود. دست به دامان ابوهريره زد كه چكار كنم، ورشكست مي‌شوم. ابوهريره روز جمعه بالاي منبر رفت و گفت: «سمعت من حبيبي رسول الله من اكل بصل عكه بمكه وجبت له الجنه، يعني هر كس پياز عكه را در مكه بخورد بهشت بر او واجب مي‌شود! مردم هم مثل مور و ملخ ريختند و تمام پيازهايش را خريدند!».
[2]
2 . صحيح بخاري از ابوهريره نقل مي‌كند كه: «از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دو ظرف را حفظ كردم، و يكي از آندو را گشودم و منتشر ساختم، اما آن ديگري را اگر بگشايم، خوار خواهم شد!»
[3]
3 . ابن عساكر و ابن عدي و خطيب بغدادي از ابوهريره نقل نمودند: از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شنيدم كه مي‌گفت: «خداوند امانت وحي را به سه كس سپرد، من، جبرئيل و معاويه»!.
[4]
4 . ابوهريره از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل نمود كه: «شخصي سوار گاوي بود و آن گاو رويش را به طرف آن شخص برگرداند و گفت:‌من براي سواري دادن آفريده نشدم، بلكه براي شخم زدن خلق شدم! پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بعد از شنيدن سخن گاو فرمود: من و ابوبكر و عمر سخن گاو را تأييد مي‌كنيم»!
[5]
ملاحظات:
با اندكي تأمل در محتواي احاديث بالا به راحتي مي‌توان به ساختگي و دروغ بودن آنها پي برد، چنانكه بر هيچ متشرع خردورز پوشيده نيست كه خوردن نوعي از غذا در نقطه‌اي خاص، نمي‌تواند شرط ورود به بهشت باشد، بنابراين، خوردن پياز «عكه» در شهر «مكه» نمي‌تواند راه بهشت را هموار كند، از اين رو راوي حديث، دروغ آشكاري را به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نسبت داده است.
همچنين بر اساس حديث دوم، ابوهريره، خود را صاحب اسرار خاص پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ معرفي كرده است، كه ديگران ظرفيت و تحمل شنيدن آن را ندارند و تنها اوست كه قابليت و لياقت آن را دارد، وقتي اين سخن ابوهريره را با سابقه او مخصوصاً سفلگي و دنائت پيشگي او در دربار حكامي چون معاويه مي‌سنجيم، به دروغ بودن اين حديث پي مي‌بريم،‌آيا ممكن است كسي كه حامل اسرار پيامبر خدا حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ است نان حديث‌سازي براي معاويه را بخورد؟!
و براساس حديث سوم: ابوهريره خود را در حفظ امانت «وحي» در رديف جبرييل معرفي مي‌كند و نيز معاويه را در كنار جبرييل مي‌نشاند! دروغ بودن اين حديث هيچ نيازي به توضيح ندارد.
براساس حديث چهارم: حتماً صاحب گاو (كسي كه بر آن سوار بود، نيز حرف او را مي‌شنيد، چنانكه ابوبكر و عمر نيز مي‌شنيدند. اين حديث براي بالا بردن شأن كساني است كه نامشان را در كنار حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ ذكر كرده است و لذا به آنان قدرت شنوايي سخن حيوانات را نيز بخشيده است!.
[1]. سيد جعفر مرتضي، الصحيح من السيره، ج 1، ص 247.
[2]. مطهري، مرتضي، حق و باطل به ضميمة ‌احياي تفكر اسلامي، ص59.
[3]. شيخ محمود ابوريه، اصفراء علي السنة المحمديه، ص 211.
[4]. ابن كثير، البدايه و النهايه، ج 8، ص 120.
[5]. هاشم معروف الحسيني، دراسات في الحديث و المحدثين، ص 271.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي. (بخش ابوهریره)
2 . الصحيح من السيره، سيد جعفر مرتضي.
3 . سيري در صحيحين، محمد صادق نجفي.
4 . دراسات في الحديث و المحدثين، هاشم معروف حسيني.

با سلام

بله در صحاحشان آمده که بعضی اصحاب مانند عمر و دخترش و عائشه و ... با یهود معاشرت داشتند حتی جناب عمر یک نسخه از تورات را کپی کرد که رسول خدا (ص) بشدت خشمگین شدند .

اما علمایشان مانند ابن تیمیه که بروشنی از تورات مطالبی گرفته وبرآن صحه نهاده مخصوصا در تجسیم !

قال في منهاج سنته ج 2 ص 562 :
وأما الرسل صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين فيثبتون إثباتاً مفصلاً وينفون نفياً مجملاً ! يثبتون لله الصفات على وجه التفصيل وينفون عنه التمثيل ، وقد علم أن التوراة مملوءة بإثبات الصفات التي تسميها النفاة تجسيماً ! ومع هذا فلم ينكر رسول الله صلى الله عليه وسلم وأصحابه على اليهود شيئاً من ذلك !! ولا قالوا أنتم مجسمون ! ! بل كان أحبار اليهود إذا ذكروا عند النبي صلى الله عليه وسلم شيئاً من الصفات أقرهم الرسول على ذلك !! وذكر ما يصدقه كما في حديث الحبر الذي ذكر له إمساك الرب سبحانه وتعالى للسماوات والأرض المذكور في تفسير قوله تعالى : وما قدروا الله حق قدره الآية . . وقد ثبت ما يوافق حديث الحبر في الصحاح عن النبي صلى الله عليه وسلم من غير وجه من حديث ابن عمر وأبي هريرة وغيرهما . ولو قدر بأن النفي حق فالرسل لم تخبر به ! !

اما در صحیح بخاری :

قيل : إنها الشجرة التي ذكرها النبي صلى الله عليه وسلم في قوله : "إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مائة عام لا يقطعها" رواه أحمد ، والبخاري ، ومسلم في بعض روايات أحمد والبخاري : اقرأوا إن شئتم : {وَظِلٍّ مَمْدُود}.

وقد دل القرآن الكريم ، ودلت التوراة ، ورواية البخاري في صحيحه1 : على أن الخليل إبراهيم عليه الصلاة والسلام أسكن هاجر وابنها عند مكان البيت المحرم ، حيث بُنِيَ فيما بعد ، وقامت مكة بجواره ، وقد عبرت التوراة بأنهما كانا في برية فاران ، وفاران هي مكة ، كما يعبر عنها في العهد القديم ، وهذا هو الحق في أن قصة الذبح كان مسرحها بمكة ومنى ، وفيها يذبح الحجاج ذبائحهم اليوم ، وقد حرف اليهود النص الأول وجعلوه : "جبل المريا" ، وهو الذي تقع عليه مدينة أورشليم القديمة مدينة القدس العربية اليوم ليتمَّ لهم ما أرادوا ، فأبى الحق إلا أن يظهر تحريفهم!!
وقد ذكر العلامة ابن تيمية وتلميذه ابن كثير : أن في بعض نسخ التوراة : "بكرك"2 بدل : "وحيدك" وهو أظهر في البطلان ، وأدل على التحريف ؛ إذ لم يكن إسحاق بكرا للخليل بنص النوراة ، كما ذكرنا آنفا.

والصحيح المتعين في تفسير الفتنة هو ما جاء في الصحيحين ، واللفظ للبخاري ، عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم قال :
"قال سليمان بن داود : لأطوفن الليلة على سبعين امرأة ، تحمل كل امرأة فارسا يجاهد في سبيل الله ، فقال له صاحبه2 : قل : إن شاء الله ، فلم يقل ، ولم تحمل واحدة منهن شيئا ، إلا واحدة جاءت بولد ساقط إحدى شقيه" ، فقال النبي صلى الله عليه وسلم : "لو قالها لجاهدوا في سبيل الله أجمعين"

ما رواه البخاري في صحيحه بسنده عن أبي هريرة رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال : "بينما أيوب يغتسل عريانا خر عليه رجل أي جماعة جراد من ذهب فجعل يحثي في ثوبه فناده ربه : يا أيوب ألم أكن أغنيتك عما ترى ؟ قال : بلى يا رب ، ولكن لا غنى لي عن بركتك".

وقد وردت أحاديث أخرى صحاح وحسان ، تبين ما كان يقوله صلى الله عليه وسلم عند حدوث هذه الظواهر الكونية ، وهي تدل على كمال المعرفة بالله ، وأنه سبحانه هو المحدث لها ، وأنها تدل على تنزيه الله ، وتعظيمه ، وحمده ؛ فقد أخرج أحمد والبخاري في الأدب المفرد ، والترمذي ، والنسائي ، وغيرهم ، عن ابن عمر قال : "كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا سمع صوت الرعد ، والصواعق قال : "اللهم لا تقتلنا بغضبك ، ولا تهلكنا بعذابك ، وعافنا قبل ذلك" ؛ لأن احتمال الإهلاك والتعذيب بهذه الآيات الكونية أمر قريب ممكن.
وأخرج أبو داود في مراسيله عن عبد الله بن أبي جعفر : أن قومًا سمعوا الرعد فكبروا ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : "إذا سمعتم الرعد فسبحوا ، ولا تكبروا" ، .

برادر خیر البریه تشکر اما میشه بفرمایید آیا علمای خودشون برین که این احادیث مذکور از اسرائیلیات هست اذعان دارند؟ و میشه بفرفایید این احادیث منبعششونو:

خیر البریه;417584 نوشت:
بله در صحاحشان آمده که بعضی اصحاب مانند عمر و دخترش و عائشه و ... با یهود معاشرت داشتند حتی جناب عمر یک نسخه از تورات را کپی کرد که رسول خدا (ص) بشدت خشمگین شدند .

dfffd;417674 نوشت:
برادر خیر البریه تشکر اما میشه بفرمایید آیا علمای خودشون برین که این احادیث مذکور از اسرائیلیات هست اذعان دارند؟ و میشه بفرفایید این احادیث منبعششونو:

با سلام

دليلي با لاتر از اين سخن شيخ الاسلام بن تيميه :
فلم ينكر رسول الله صلى الله عليه وسلم وأصحابه على اليهود شيئاً من ذلك !

ضمنا در لينك زير منابع معاشرت ودوستي اكابر اصحاب را با يهود ببينيد :

Download

dfffd;414596 نوشت:
آیا اسرائیلیات که کاملا حرف یهود است و ابو هریره به نبی نسبت داده در بخاری آمده؟

تا دلت بخواهيد از اين اسرائيليات موجود هست

الف ـ بخاري در صحيح خود از ابوهريره در حديثي طولاني روايت كرده كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله فرموده است: «لا تخيروني على موسى» (مرا بهتر و برتر از موسى ندانيد.)

ب ـ ابوهريره روايت كرده است: «بينما يهودي يعرض سلعته أعطي بها شيئاً كرهه، فقال: لا والذي اصطفى موسى على البشر، فسمعه رجل من الأنصار، فقام فلطم وجهه، فقال: تقول: والذي اصطفى موسى على البشر والنبي(صلي الله عليه وآله وسلم) بين أظهرنا؟ إلى أن قال: فغضب النبي حتى رؤي في وجهه ثم قال: لا تفضلوا بين أنبياء الله، فإنه ينفخ في الصور فصعق من في السماوات ومن في الأرض إلا من شاء الله ثم ينفخ فيه الأخرى، فأكون أول من بعث فإذا موسى أخذ بالعرش فلا أدري أحوسب لصعقته يوم الطور أم بعث قبلي؟ ولا أقول: إن أحداً أفضل من يونس بن متى»

(شخصي يهودي كالايي را عرضه كرد و بر آن كالا آسيبي وارد شد كه او از اين جهت ناراحت شد و از اين‌رو گفت: نه به خدايي سوگند كه موسى را بر همه آدميان برگزيد. اين سخن شخص يهودي را مردي از انصار شنيد، از اين‌رو برخواست و بر صورت او سيلي زد و گفت: اين چه حرفي است كه تو مي‌زني در حالي كه پيامبر اكرم را داريم و در ميان ماست؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از اين سخن مرد انصار ‌ غضبناك شد و گفت: بين انبياء الهي ترجيح قائل نشويد، در صور دميده مي‌شود و هر آن كس كه در آسمان و زمين است مدهوش و بي‌جان مي‌گردد مگر كسي را كه خدا بخواهد. بار ديگر در صور دميده مي‌شود و آنگاه من اولين كسي هستم كه برانگيخته مي‌شوم و موسي هم در آن هنگام در عرش است و نمي‌دانم كه آيا او از همان زمان كه در كنار كوه طور مدهوش شد به اين مقام رسيد يا اين كه قبل از من مبعوث شده است؟ و من نمي‌‌توانم بگويم كه كسي از يونس بن متى برتر بوده است.)

تشکر از kheymegahabalfazl که پابپای دیگر عزیزان منو یاری کرد و اجرشون با صاحب مذهب. کاربر عزیز، میشه در حالی که این تعداد اسرائیلیات رو نقل میکنید بفرمایید آیا از علمای عامه کسی قائل به این است که این تعداد احادیث یا چندتایی از آنان از اسرائیلیاته؟ حالا در بخاری یا دیگر کتب. اعتراف علماشون بر اسرائیرلیات برام مهمه تشکر.

با سلام وصلوات بر محمد وآل پاکش

ممنون از اینکه میخواهید به لب مطلب برسید !

اگر در کتب اعاظم علمای اهل سنت مانند امام حافظ ابن حجر شارح بخاری و امام سیوطی وحافظ عراقی وسخاوی وابن صلاح بنگرید بروشنی میبینید که معترفند که اسرائیلیات در صحاح وتفاسیر اهل سنت زیاد است مانند این سخن امام سیوطی :

(وفي الصحيحين من مراسيل الصحابة ما لا يحصى، لأن أكثر رواياتهم عن الصحابة، وكلهم عدول، ورواياتهم عن غيرهم نادرة، وإذا رووها بينوها، بل أكثر ما رواه الصحابة عن التابعين ليس أحاديث مرفوعة، بل إسرائيليات أو حكايات أو موقوفات)

تدريب الراوي (1/207).

وامام ابن حجر :

وتعقب بأنه يحتاج إلى نقل صحيح فإنه لا يعرف هذا التفصيل عند أخذ الميثاق إلا عن السدي ولم يسنده وكأنه أخذه من الإسرائيليات حكاه بن القيم عن شيخه .فتح الباری

وقد روى الطبري أن كعبا قال لابن عباس في قوله تعالى ورفعناه مكانا عليا أن إدريس سأل صديقا له من الملائكة فحمله بين جناحيه ثم صعد به فلما كان في السماء الرابعة تلقاه ملك الموت فقال له أريد أن تعلمني كم بقي من أجل إدريس قال وأين إدريس قال هو معي فقال أن هذا لشيء عجيب أمرت بأن أقبض روحه في السماء الرابعة فقلت كيف ذلك وهو في الأرض فقبض روحه فذلك قوله تعالى ورفعناه مكانا عليا وهذا من الاسرائيليات والله أعلم بصحة .فتح الباری

هذا العين إن ثبت النقل فيها مستند من زعم أن الخضر شرب من عين الحياة فخلد وذلك مذكور عن وهب بن منبه وغيره ممن كان ينقل من الإسرائيليات وقد صنف أبو جعفر بن المنادي في ذلك كتابا وقرر أنه لا يوثق بالنقل فيما يوجد من الاسرائيليات قوله.فتح الباری

وقد كان كثير من التابعين يتحاشون الرواية ، عن بعض الصحابة الذين عرفوا بالأخذ عن أهل الكتاب ، وليس أدل على ذلك من أن عبد الله بن عمرو بن العاص قد شهد له أبو هريرة بأنه كان أكثر حديثا منه ؛ لأنه كان قارئا كاتبا ، رواه البخاري في صحيحه ، ومع هذا : فقد جاءت مروياته أقل من مرويات أبي هريرة ؛ لأنه كانت وقعت له كتب من كتب أهل الكتاب في موقعة اليرموك ، تبلغ حمل بعيرين ! فكان يحدث ببعض ما فيها ، فمن ثم تحاشى بعض الرواة الرواية عنه ، فكان هذا سبب من أسباب قلة مروياته عن أبي هريرة رضي الله عنه.
الكتاب : الإسرائيليات والموضوعات فى كتب التفسير
المؤلف : الدكتور / محمد بن محمد أبو شهبة ـ رحمه الله ـ

فقد ذكر الخطيب من هذا كثيرا ، فأخرج بسنده إلى البراء بن عازب رضي الله عنه ، قال : ليس كلنا سمع حديث رسول الله - صلى الله عليه وآله وسلم - ، كانت لنا ضيعة وأشغال وكان الناس لم يكونوا يكذبون يومئذ فيحدث الشاهد الغائب . وأخرج عن أنس بن مالك رضي الله عنه أنه قال : ليس كل ما نحدثكم عن رسول الله صلى الله عليه وسلم سمعناه منه ،
ولكن حدثنا أصحابنا ونحن قوم لا يكذب بعضهم بعضا !

واگر خودتان صحاح وتفاسیر شان را بررسی کنید موارد متعددی از اسرائیلیات را میبینید .

ورود روايات تجسيم به واسطه ابوهريره::::::::

ابوهریره و کمر خداوند!!!

عن أبی هریرة رضی الله عنه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال خلق الله الخلق فلما فرغ منه قامت الرحم فأخذت بحقو الرحمن فقال له مه قالت هذا مقام العائذ بک من القطیعة قال الا ترضین ان أصل من وصلک واقطع من قطعک قالت بلى یا رب

أبو هریره از پیامبر نقل مى‏کند که چون خداوند از آفرینش فارغ شد رَحِم برخاست و کمر خدا را گرفت خدا گفت: دست بردار. گفت: این مکان جایى است که باید از بریده شدن (قطع رحم) به تو پناه آورد. خدا گفت: آیا راضى نمى‏شوى که هر که با تو وصل کرد من با او وصل کنم و هر که تو را قطع کرد من با او قطع کنم؟ گفت: بلى اى پروردگار من

صحیح البخاری – البخاری – ج ۶ – ص ۴۲ – ۴۳- دارالفکر

فتح الباری – ابن حجر – ج ۸ – ص ۴۴۶- دارالمعرفه

عمدة القاری – العینی – ج ۱۹ – ص ۱۷۲- دار إحیاء التراث العربی
دفع شبه التشبیه بأکف التنزیه – أبو الفرج عبد الرحمن بن الجوزی الحنبلی – پاورقى ص ۲۳۱- دار الإمام النووی
تفسیر البغوی – البغوی – ج ۳ – ص ۱۵- دار المعرفة
تفسیر ابن کثیر – ابن کثیر – ج ۴ – ص ۱۹۲- دار المعرفة
میزان الاعتدال – الذهبی – ج ۲ – ص ۵۷۳- دار المعرفة

عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم قال: يَنْزِل اللّه إلى السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتّى يضيء الفجر

خداوند هر شب پس از گذشت يك سوّم از آن، به آسمان زمين فرود مى آيد، و تا طلوع فجر ندا مى كند: چه كسى است كه مرا بخواند و از من چيزى بخواهد، و طلب بخشش كند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمايم.

صحيح مسلم: 2/175، سنن ابن ماجة: 1/435، سنن الترمذي: 1/277


ابوهريره مى گويد: «أرسل ملك الموت إلى موسى (عليه السلام)فلمّا جاءه صكّه ففقأ عينه، فرجع إلى ربّه فقال: أرسلتني إلى عبد لا يريد الموت، قال: فردّ اللّه إليه عينه(1). وفي رواية عمّار، فقال: يا ربّ! عبدك موسى فقأ عيني، ولولا كرامته عليك، لشققت عليه»(2).
(حضرت موسى هنگام قبض روح، سيلى محكمى به صورت عزرائيل نواخت كه چشم او از حدقه بيرون پريد، عزرائيل به خدا شكايت نمود وگفت: اگر موسى مورد عنايت تو نبود، من هم با وى به سختى برخورد مى كردم).

شكّى نيست كه اين مطالب بى اساس، با منطق قرآن كه حضرت موسى را پيامبر مرسل و مخلص معرفى مى كند، سازگارى ندارد:
(وَ اذْكُرْ فِى الْكِتَـبِ مُوسَى إِنَّهُو كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيًّا )(3)، «و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده اى پيامبر بود».

و با مقام عصمت و جايگاه والاى او نزد خداوند تعالى منافات دارد: (وَ كَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا )(4)، «و موسى نزد خدا آبرومند بود».

و همچنين روايت ديگرى از ابو هريره نقل كرده اند كه مى گويد: «يقال لجهنّم: هل امتلأت؟ وتقول: هل من مزيد؟ فيضع الربّ تبارك وتعالى قدمه عليها فتقول: قطّ قطّ»(5)

(در قيامت هر چه از گنهكاران را وارد جهنّم مى كنند پر نمى شود تا آنگاه كه خداوند تبارك وتعالى پاى خود را درون جهنّم مى گذارد پر مى شود).

(1) صحيح مسلم: 7/100، كتاب الفضائل باب فضائل موسى، صحيح البخارى: 2/92، كتاب الجنائز باب من أحبّ الدفن في الأرض المقدّسة.

(2) فتح الباري ج 6 ص 315.

(3) مريم: 51.

(4) أحزاب: 69.

(5) صحيح البخاري: 6/48، و/224.

dfffd;418618 نوشت:
تشکر از kheymegahabalfazl که پابپای دیگر عزیزان منو یاری کرد و اجرشون با صاحب مذهب.


سلام عليكم
با تشكر از دعاي خير شما برادر عزيزم و متقابلا اميدواريم دعاهاي حضرت صاحب ولي امر هم مشمول شما شود و زندگي شما در همه احوال مملو از رحمات و نعمات الله سبحان تعالي باشد

dfffd;418618 نوشت:
کاربر عزیز، میشه در حالی که این تعداد اسرائیلیات رو نقل میکنید بفرمایید آیا از علمای عامه کسی قائل به این است که این تعداد احادیث یا چندتایی از آنان از اسرائیلیاته؟ حالا در بخاری یا دیگر کتب. اعتراف علماشون بر اسرائیرلیات برام مهمه تشکر.

انشا الله از اين به بعد كامنت هاي من در اين زمينه هست، و حقير اعترافات و نصوص صريح علماي عامه در مورد ورود اسرائيليات در كتب روايي را مطرح خواهم نمود

تصريح علماي اهل سنت بر وجود اسرائيليات در كتبشان::::::::::

در ابتدا بهتر است ما تعريفي از اسرائيليات داشته باشيم كه اين گزاره از مجهول بودن معني از ذهن خواننده بيرون بيايد:::

اسرائيليات ان دسته از مطالب غير اسلامي مي باشد كه از طريق كانال يهود و نصارا وارد اسلام شده است

آقاي شهرستاني كه از شخصيت‌هاي بلند آوازه أهل سنت و علماي كلامي است، صراحت دارد:
و وضع كثير من اليهود الذين اعتنقوا الإسلام أحاديث متعددة في مسائل التجسيم و التشبيه و كلها مستمدة من التوراة.

بسيارى از يهوديان كه به طرف اسلام كشيده شدند احاديث متعددى را در جسمانيت حق تعالى ساختند و وارد شريعت اسلامى كردند، و تمامى احاديث تجسيم از تورات سر چشمه گرفته است
مخلص كلام ايشان اين است كه در كتب اهل سنت احاديث كثيري از اسرائيليات موجود مي باشد
الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص117

آقاي إبن خلدون كه از مورخان بنام أهل سنت و همچنين از نواصب و از منكرين مبحث مهدويت است مي‌گويد:
و هؤلاء مثل كعب الأحبار وهب بن منبه و عبدالله بن سلام و أمثالهم فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم و تساهل المفسرون في مثل ذلك و ملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات، و أصلها كلها كما قلنا من التوراة أو مما كانوا يفترون.

كعب الأحبار يهودي وهب بن منبه و عبدالله بن سلام مسيح، مطالبي را از تورات وارد اسلام كردند. تفاسير ما اهل سنت از احاديث تورات مملو شده و مفسرين در اين زمينه سهل انگاري كردند و پر كردند كتاب‌هاي تفسيري ما أهل سنت را به اين منقولات تورات و اصل اين احاديث مربوط به رويت و تجسيم و تشبيه، تماما از تورات سرچشمه گرفته و يا افتراءاتي است كه يهوريان و مسيحيان بسته‌اند.
مقدمة تاريخ إبن خلدون، ج1، ص439

و الأقرب فی مثل هذه السیاقات أنها متلقاة عن أهل الکتاب مما وجد فی صحفهم کروایات کعب ووهب سامحهما الله تعالى فیما نقلاه إلى هذه الأمة من أخبار بنی إسرائیل من الأوابد والغرائب والعجائب مما کان وما لم یکن ومما حرف وبدل ونسخ


اقرب به نظر ما نسبت به این سخن روایات این هست که در تفاسیر و روایات ما آمده است برداشت شده است از کتب اهل کتاب ((انجیل و تورات)) که در روایات کعب ((کعب الاحبار)) و وهب آمده است. خدا انها را ببخشد. در چیزهایی که برای این امت آورده اند از اخبار بنی اسرائیل ((اسرائیلیات)) که از تحریف شده ها و عوض شده ها و…. می باشد.



تفسیر ابن کثیر – ابن کثیر – ج ۳ – ص ۳۷۹- دار المعرفة
فتح القدیر – الشوکانی – ج ۴ – ص ۱۴۲- عالم الکتب

سیر أعلام النبلاء – الذهبی – ج ۳ – پاورقى ص ۴۸۹- مؤسسة الرسالة

علت مملو بودن كتاب صحيح بخاري از اسرائيليات:::::::::

امام و حافظ علي اطلاق اهل سنت ابن حجر عسقلاني در فتح باري مي گويد::::::::::

انّ البخاري في جميع ما يورده... وأما المسائل الكلامية فأكثرها من الكرابيسي وابن كلاب ونحوهما

بخارى عقايد خود را از حسين الكرابيسى و ابن كلاب اخذ مى كرده است

فتح الباري: ج 1 ص 213

جالبي اينجاست همين ابن كلاب را امام ذهبي و امام عسقلاني مي گويند نصراني يعني مسيحي بوده است

هو نصراني بهذا القول

فتح البارى ج1 ص 423
تهذيب التهذيب ج 2، ص 310
سير اعلام النبلاء ج 11، ص 175

لذا به همين جهت، اسرائيليات در كتاب بخارى فراوان است

بخش ديگري از اسرائيليات موجود در صحيح بخاري::::::::::

قال رسول الله صلى الله عليه وآله ما ينبغي لعبد أن يقول أنا خير من يونس بن متّى
شايسته نيست كه كسى بگويد من از يونس بن متى بهترم.
صحيح البخاري 4 / 125 و 132 ـ 133 و 5 / 185.

و نيز نقل مى كند:
من قال أنا خير من يونس بن متّى فقد كذب
هر كس بگويد من از يونس بن متى بهترم، به تحقيق دروغ گفته است.
صحيح البخاري 5 / 185 و 6 / 31.

«وفي الصحيحين من ذلك ما لا يحصى لأنّ أكثر روايتهم عن الصحابة... بل أكثر ما رواه الصحابة عن التابعين ليس أحاديث مرفوعة، بل اسرائيليات أو حكايات أو موقوفات»
ابن حجر به نقل از سيوطى، اين احاديث را از جمله اسرائيليات موجود در كتاب بخارى مى شمارد
الإصابة ج 1، ص 68

نفوذي هاي اسرائيلي::::::::::

همان طور كه اثبات كرديم بخشي از نفوذي هاي اسرائيلي من جمله كعب الاحبار و وهب و ابن سلام بوده اند اما نكته جالب اين جاست كه يكي از صحابي رسول خدا هم با تصريح خود صحابي نيز از يهوديان بوده است

زيد بن ثابت:::::::

زید بن ثابت کسی است که در زمان عثمان. نزد عثمان جایگاه زیادی داشت تا جایی که بر همه صحابه در بحث قضاوت و قرائت و فتوا برتری داده شد.

کنزالعمال ج۱۳ص۳۹۳- موسسه الرساله

و این در حالی است که عبدالله بن مسعود صحابی در مورد او چنین گفته است:
ان زید بن ثابت لیهودی
*همانا زید بن ثابت یهودی است*
تاریخ المدینه ج۳ص۱۰۰۸

نكته بسيار مهم:::::

زيد بن ثابت يكي از جمع كننده گان قران بوده است::::::::::::

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا يَحْيَى حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَرْبَعَةٌ كُلُّهُمْ مِنْ الْأَنْصَارِ أُبَيٌّ وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ وَأَبُو زَيْدٍ وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ قُلْتُ لِأَنَسٍ مَنْ أَبُو زَيْدٍ قَالَ أَحَدُ عُمُومَتِي

انس رضي الله گفت:قرآن را در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چهار نفر از اصحاب به طور کامل جمع کردند که همگي از انصار بودند : أبي و معاذ بن جبل و ابو زيد و زيد بن ثابت ؛ به انس گفتم ابو زيد کيست ؟ گفت يکي از عموهاي من

صحيح البخاري، كتاب مناقب الأنصار، باب مناقب زيد بن ثابت، ح 3599، ج 3 ، ص 1386

موفق و مويد باشيد:Gol:


برخی از روایات کعبی!!


عن عبد الله بن الحارث عن کعب الأحبار قال : إن الله عز وجل قسم رؤیته وکلامه بین محمد صلى الله علیه وسلم وموسى فرآه محمد مرتین وکلمه موسى مرتین

خداوند تقسیم کرد دیدنش و سخنش را بین محمد (ص) و بین موسی (ع) دو بار محمد (ص) خدا را دید و دو بار موسی (ع) با خدا سخن گفت

مستدرک حاکم نیشابوری ج۹ص۳۶۳

عن کعب الأحبار المطر زوج الأرض

باران شوهر زمین است

الاکمال فی رفع الارتیاب ج۲ص۵۲۲

عن کعب الأحبار أنه قال: خمس مدائن من مدائن الجنة: بیت المقدس وحمص ودمشق وبیت جبرین وظفار الیمن، وخمس مدائن من مدائن النار: القسطنطینیة والطوانة وانطاکیة وتدمر وصنعاء – صنعاء الیمن

از کعب نقل شده است که گفته است: پنج شهر از شهرهای بهشتی است. بیت المقدس. حمص. دمشق. بیت جبرین. و ظفار یمن. و پنج شهر از شهرهای جهنمی است: قسطنطیه. الطوانه. انطاکیه. صنعا. تدمر

المعرفه التاریخ ج۲ص۱۷۴

بسیار جالب است:

بیت المقدس بهشتی است

حمص { یکی از مکانهای سلطنت امویان بهشتی است}

دمشق { پایتخت حکومت معاویه بهشتی است}

بیت جبرین (قریه ای است در فلسطین بهشتی است)

ظفار یمن {بهشتی است}

اما خبری از مکه و مدینه وجود ندارد!!!

عن کعب الأحبار قال ثلاثة نجد فی الکتاب وحق علینا أن نکرمهم وأن نشرفهم وأن نوسع علیهم فی المجالس ذو السن وذو السلطان لسلطانه وحامل الکتاب

از کعب نقل شده است که سه نفر بر گردن ما حق دارد و احترام انها بر ما واجب است: انسان پیر. حاکم. و حامل کتاب

المعرفه التاریخ ج۳ص۳۸۷

عن کعب الأحبار قال: إن الله تعالى بارک فی الشام…

از کعب نقل شده است که خداوند به شام برکت داده است…

بغیه الطلب فی تاریخ حلب ج۱ص۹۰

از این دست روایات که کعب نقل کرده است زیاد است. روایاتی در تایید و تکریم بنی امیه و محل حکومتشان و یهودیان

بنده كل مطالبم را در لينك زير به ترتيب جمع كرده ام كه راحت تر قابل پيگيري هست

اسرائيليات در اهل سنت

تعریف‌های مختلفی از واژه «اسرائیلیات» وجود دارد که البته اختلاف محتوایی میان آنان، مقدار قابل توجهی نیست:
یک. اسرائیلیات؛ روایاتی است که از بنی اسرائیل در روایات اسلامی وارد شده‌اند؛ یعنی تاریخ اخبار و قصه‌هایی که از طریق یهود داخل اسلام شده و غالباً خُرافی، دروغ و بی‌بنیان است.
[1]
دو. دانشمندان اسلامى؛ واژه‏ «اسرائیلیات» را بر تمامى عقاید غیر اسلامى به‏ویژه آن دسته از عقاید و افسانه‌هایى که یهود و نصارا از قرن اوّل هجرى وارد دین اسلام کرده‌اند، اطلاق نموده‏اند.
[2]
سه. اسرائیلیات؛ اصطلاحى است که محقّقان اسلامى بر داستان‏ها و اخبار یهودى و نصرانى که در جامعه‏ اسلامى نفوذ کرده است، اطلاق می‏کنند، البته پس از روی ‏آوردن گروهى از یهود و نصارا و یا تظاهر آنان به دین اسلام‏.
[3]
تعاریف موجود، تنها در حد توضیح این اصطلاح بوده و جامع و مانع نیستند. البته اصل و اساس این کلمه را به خوبی نمایان کرده‌اند.
کلمه «إسرائیلیات» اگرچه در ظاهر بر داستان‌هایی که از منابع یهودی روایت و نقل شده‌اند دلالت دارد، اما علمای تفسیر و حدیث این کلمه را بر بیش از این معنا توسعه داده‌اند. این کلمه در اصطلاح علما بر هر آنچه که به تفسیر، حدیث و تاریخ از اسطوره‌های قدیمی که در اصل روایت‌شان به یک منبع یهودی، مسیحی و یا غیر این دو منسوب باشند؛ دلالت دارد. بلکه حتی برخی از مفسران و محدثان معتقدند اسرائیلیات شامل آن دسته از گفتارهایی که دشمنان اسلام از یهود و غیر یهود در تفسیر و حدیث وارد کرده‌اند که هیچ منبع و دلیلی از منابع قدیمی بر آن نیست، نیز می‌شود.
[4]
این کلمه در ظاهر اشاره به روایت‌هایی دارد که از یهودیان وارد شده است؛ زیرا «اسرائیل» لقب حضرت یعقوب(ع) پدر حضرت یوسف(ع) بوده، لذا به یهودیان، «بنی اسرائیل» گفته می‌شود؛ اما در واقع این اصطلاح هم یهودیان و هم غیر یهودیانی که مسلمان نیستند را در بر می‌گیرد و تنها از باب این‌که بیشتر این گفتارها و روایات از یهودیان می‌باشد، به اسرائیلیات معروف شده است.
[5]
پیدایش اسرائیلیات
در علت این‌که چرا روایات یهودی بیشتر از ادیان دیگر وارد اسلام شده، بحث مجزایی بوده که در این مختصر، مجالی برای آن نیست؛ اما به صورت مختصر می‌توان گفت مسیحیان‌ جز برخى‌ مفاهیم‌ اساسى‌ دینى‌، تنها در موضوعاتى‌ چون‌ داستان‌ حضرت‌ مریم‌(س) و حضرت‌ عیسى‌(ع‌) و نیز داستان‌ اصحاب‌ کهف‌، مطالبى‌ جاذب‌ برای‌ مسلمانان‌ داشته‌اند و طبیعى‌ است‌ که‌ محافل‌ و تعالیم‌ آنان‌ در بسیاری‌ از مسائل‌، برای‌ پرسش‌گران‌ مسلمان کششى‌ نداشته‌ است‌. از آنجا که‌ یهودیان‌ بر پایه کتب‌ عهد عتیق‌ و دیگر منابع‌ دینى‌ خود، درباره بسیاری‌ از قصه‌های‌ مطرح‌ شده‌ در قرآن‌ کریم‌ و حدیث‌ نبوی‌، سابقه ذهنى‌ و آشنایى‌ تفصیلى‌ داشته‌اند و افزون‌ بر آن‌، ارتباط جمعیت‌های‌ یهودی‌ ساکن‌ در شبه‌ جزیره‌ با اعراب‌ مسلمان‌ شده‌، ارتباطى‌ نزدیک‌ بوده‌ است‌، این‌ تأثیرپذیری‌، درباره یهود بیشتر مصداق‌ داشته‌ است‌. ادیان و گروه‌های دیگر نیز قدرت و مجال چندانی در ورود به بحث‌های تفسیری و روایی نداشتند و تنها در علومی؛ چون فلسفه، طب و ... میان مسلمانان جایی پیدا کرده‌اند که ارتباطی بین آنها و بحث ما وجود ندارد.
آغاز روایات اسرائیلی را می‌توان از همان سال‌های نخستین دانست. البته گسترش آن در دوران تابعان بوده است. در این دوران بسیارى از اسرائیلیات وارد تفسیر شد؛ زیرا در آن زمان تعداد زیادى از اهل کتاب اسلام آوردند، ولى ذهن آنان هم‌چنان از داستان‏ها و افسانه‏هاى پیشینیان درباره پیدایش خلقت، اسرار آفرینش، آغاز حیات موجودات، اخبار امت‏هاى گذشته، سرگذشت پیامبران و قصه‏ها و افسانه‏هاى بسیارى که در تورات و دیگر کتاب‏ها آمده است، انباشته بود. عامه مردم اشتیاق داشتند تا جزئیات آنچه را در قرآن به گونه سربسته مطرح شده است را بشنوند؛ خصوصاً امورى که به سرگذشت یهود و نصارى مربوط مى‏شد و در کتب عهدین از آن یاد شده بود؛ از این‌رو، مسلمانان به داستان‏هاى اینان گوش فرا مى‏دادند؛ در نتیجه تعداد زیادى از این اسرائیلیات را بدون پروا و بى‌هیچ بررسى، در تفاسیر گنجاندند.
[6]
«اسرائیلیات» را می‌توان شامل سه‏گونه روایات دانست:
1. روایات تاریخى، که اغلب براى تکمیل اطّلاعات مجملى به‏کار مى‏رود که در قرآن راجع به شخصیت‏هاى کتاب مقدس، به‏ویژه پیامبران بیان شده است.
2. روایات آموزنده‏ اخلاقى که بیشتر در قالب تاریخ بنى اسرائیل قرار مى‏گیرد.
3. افسانه‏های مربوط به عقاید و رسوم باستانى که بدون دلیل، آشکارا از منابع یهودى گرفته شده است‏.
در بررسى‌ موضوعات‌ روایاتى‌ که‌ نمونه‌های‌ اسرائیلیات‌ تلقى‌ مى‌شوند، باید اشاره‌ کرد که‌ در مقام‌ توضیح‌ و تفسیر برخى‌ آیات‌ و اشارات‌ قرآنى‌، یا شرح‌ برخى‌ احادیث‌، معمول‌ترین‌ شیوه‌، پرداختن‌ به‌ داستانى‌ از امت‌های‌ گذشته بوده‌ است‌. در این‌ موارد نام‌ شخصیت‌های‌ داستان‌ گاه‌ با تعریب‌ نام‌های‌ عبری‌ و گاه‌ با جایگزین‌ کردن‌ نام‌های‌ اصلى‌ با نام‌های مأنوس‌تر، تغییر مى‌یافته‌ است‌. از نظر پرداخت‌ محتوایى‌ داستان‌، تغییراتى‌ در جزئیات‌ و دست‌یابى‌ به‌ بافتى‌ هماهنگ‌تر با فرهنگ‌ اسلامى‌ امری‌ معمول‌ بوده‌ است‌؛ در همین‌ راستا، بسیاری‌ از داستان‌های‌ پرداخت‌ یافته‌ در محیط جدید، برخى‌ عناصر و بخش‌های‌ مطابق‌ با تعالیم‌ اسلامى‌ و ناموافق‌ با تعالیم‌ یهود را نیز در برداشته‌، و گاه‌ داستانى‌ از امم‌ پیشین‌، با داستانى‌ قرآنى‌ به‌ همین‌ شیوه‌ پیوند داده‌ شده‌ است‌ .در بررسى‌ نمونه‌ها، نخست‌ باید به‌ داستان‌ شعیب‌ نبى‌(ع‌) اشاره‌ کرد. در قرآن‌ کریم‌ جز پیامبری‌ شعیب‌ در میان‌ قوم‌ مدین‌، سخنى‌ دیگر دیده‌ نمى‌شود
[7] و برخى‌ مفسران‌ در پى‌ گسترش‌ دادن‌ این‌ داستان‌، به‌ تطبیق‌ شعیب‌ با شخصیتى‌ مشابه‌ در عهد عتیق، یعنى‌ یترون‌ پدر زن‌ حضرت‌ موسى‌(ع‌)[8] روی‌ آورده‌اند و ... .»،[9] البته اسرائیلیات دانستن این موارد به معنای رد کردن اینها نیست، بلکه اسرائیلیات حکم دیگری دارند که در ذیل ذکر خواهد شد.
آیات و روایات در گفتار غیر مسلمانان
آیات و روایاتی که در مورد پذیرش یا عدم پذیرش گفتار غیر مسلمانان وجود دارد، بسیار متفاوت بوده و در برخی از آنها حکم به جواز قبول و در برخی نهی از این عمل به دست می‌آید:
« از بنى‏اسرائیل بپرس: چه بسیار نشانه‏هاى روشن به آنان عطا کردیم، و هرکس نعمتِ [هدایت‏] خدا را پس از آن‌که به او رسید، تبدیل [به کفر] کند، [بداند] که یقیناً خدا سخت کیفر است».
[10]
در این آیه – جدای از بحث مستقیم آیه - خداوند با استعمال فعل امر دستور می‌دهد تا از بنی اسرائیل وقایع را سؤال کند. در این گفتار می‌توان پذیرش حرف بنی اسرائیل را استفاده کرد. البته عمومیت این بیان، مورد قبول نیست و باید با توجه به آیاتی که بعداً خواهد آمد، معنا شود.
« از بنى اسرائیل بپرس، که چون موسى نزد آنان آمد، به او نُه نشانه آشکار داده بودیم. و فرعون به او گفت: اى موسى! پندارم که تو را جادو کرده باشند »،
[11] « اگر در آنچه بر تو نازل کرده‌ایم تردید دارى از اهل کتاب که همیشه کتاب‌هاى آسمانى را می‌خوانند بپرس، سوگند می‌خورم که از ناحیه پروردگارت حق بر تو نازل شده بنا بر این دیگر جا ندارد که از دودلان باشى».[12] از فحوای این آیات نیز اعتبار گفتار بنی‌اسرائیل استنباط می‌شود.
اما اینها یک طرف آیات قرآنی و ادله جواز بوده‌اند. آیات دیگری نیز وجود دارند که خلاف این معانی از آنها استنباط می‌شود: «آیا طمع دارید که اینان به شما ایمان آورند با این‌که طائفه‏اى از ایشان کلام خدا را می‌شنیدند و سپس با علم بدان و با این‌که آن را می‏شناختند تحریفش می‌کردند».
[13]
«هر آینه می‌یابى یهود و مشرکین را دشمن‏ترین مردم نسبت به کسانى که ایمان آوردند».
[14]
این آیات نیز عدم اعتماد به یهودیان را به روشنی نشان داده و دشمنی آنها با پیروان اسلام را نشان می‌دهد، که البته این نیز عمومیت نداشته و باید با توجه به آیات دیگر معنا شود.
[15]
و آیاتی دیگر که استنباط‌های مختلفی از آنها به دست می‌آید.
روایات – به خصوص روایات اهل سنت – به مانند سیاق آیات، متفاوت بوده و دیگر نیازی به ذکر همه آنها نیست. در این‌جا تنها به روایتی از امام صادق(ع) که به نوعی میان دو دیدگاه جمع می‌کند را بیان می‌داریم:
عبد الأعلى بن اعین به امام صادق(ع) گفت: فدایت گردم، مردم از رسول خدا(ص) نقل مى‏کنند که آن‌حضرت فرمود: مانعى ندارد که از بنى اسرائیل حدیث نقل کنى. امام فرمود: «آرى»، راوى پرسید: پس اشکالى ندارد که آنچه را از بنى اسرائیل مى‏شنویم نقل کنیم؟ امام فرمود: «آیا نشنیدى که پیامبر فرموده است: در دروغ‏گویى آدمى همین بس، که هرچه را مى‏شنود روایت کند». راوى پرسید: پس جریان چیست؟ امام فرمود: «از سرگذشت بنى اسرائیل هرچه در قرآن آمده است، نقل کن که نظیر آن در این امّت وجود دارد و در نقل آن مانعى نیست».
[16]
به نظر می‌رسد این آیات و روایات بر خلاف ظاهرشان ، هیچ تناقض و تنافی ندارند، بلکه به صورت کامل می‌توان میان اینها جمع کرد که در بخش بعد بدان می‌پردازیم.
حکم اسرائیلیات
اسرائیلیات را به اعتبارهاى مختلف می‌توان دسته‏بندى کرد‏. یکی از این تقسیمات، تقسیم بر اساس صدق و کذب آنها می‌باشد:
1. روایاتى که صحّت و درستى آنها معلوم است و شواهدى بر صدق آنها وجود دارد، مانند: «کعب الاحبار: در آنچه که خداوند به موسی وحی کرده، آمده است: ای موسی، کسی که پدر و مادرش یا یکی از این دو، برای او استغفار کنند گناهانش را می‌‌بخشم».
[17]
2. روایاتى که کذب و نادرستى آنها به جهت شواهدى که وجود دارد، معلوم است.
3. روایاتى که نه دلیلى بر درستى و نه دلیلى بر کذب آنها در دست نیست.
بر اساس این تقسیم به راحتی می‌توان حکم آ‌نها را نیز دریافت. یقیناً پذیرش قسم اول نه تنها هیچ مشکلی ایجاد نمی‌کند، بلکه وجود ادله و قرائن، ما را ملزم به پذیرش آنها می‌کند. به همین ترتیب رد و انکار قسم دوم نیز کاملاً عقلانی و مورد تأیید می‌باشد.
اما در مقابل قسم سوم باید جانب احتیاط را مقدّم داشت و اگر ضرورتی ایجاد نکرد از پذیرش یا رد آن پرهیز کنیم.
اسرائیلیات در منابع اسلامی به قدری زیاد می‌باشد که کتاب‌های مختلفی در این زمینه به بحث پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند اسرائیلیات در داستان‌های مختلف را مورد بررسی قرار دهند.
[18]
شخصیت‌های‌ مؤثر در شکل‌گیری‌ اسرائیلیات‌
توجه‌ به‌ تفصیلات‌ امم‌ پیشین‌ درباره آنچه‌ در قرآن‌ کریم‌ و حدیث‌ نبوی‌ وارد شده‌ بود، در دوره تابعان‌ با اهمیتى‌ ویژه‌ تلقى‌ مى‌شد و به‌ هنگام‌ بررسى‌ تاریخى‌، نام‌ چند تن‌ از مشاهیر تابعان‌ که‌ برخى‌ از آنان‌ دارای‌ اصلى‌ یهودی‌ بوده‌ و برخى‌ تنها از منابع‌ یهودی‌ بهره‌ گرفته‌ بوده‌اند، به‌ طور شاخص‌ به‌ چشم‌ مى‌خورد؛ شخصیت‌هایى‌ که‌ در جوانب‌ گوناگون‌ شکل‌گیری‌ اسرائیلیات‌، خواه‌ وارد ساختن‌ روایات‌ از منابع‌ بیگانه‌ و خواه‌ پردازش‌ آنها نقش‌ مؤثری‌ را ایفا کرده‌اند.
متفکر و جامعه‏شناس اسلام- ابن خلدون- در این‌ باره مى‏نویسد: «برخی از پیروان تورات ... که چون اسلام آوردند بر همان فرهنگ و معلوماتى که داشتند ... باقى بودند، مانند اخبار آغاز خلقت و آنچه مربوط به پیشگویی‌ها بود و این گروه عبارت بودند از: کعب الأحبار، وهب بن منبّه و عبد اللّه بن سلام».
[19]
در این‌ میان‌، شخصیت‌ ابواسحاق‌ کعب‌ بن‌ ماتع‌ حمیری‌، ملقب‌ به‌ کعب‌ الأحبار بسیار حائز اهمیت‌ است‌؛ وی‌ از بزرگان‌ یهود یمن‌ بود که‌ در زمان‌ خلافت‌ ابوبکر به‌ مدینه‌ آمد و به‌ دین‌ اسلام‌ گروید. کعب‌ که‌ در محافل‌ یهودیان‌ حمیر، از مرتبه‌ای‌ شاخص برخوردار، و از محتوای‌ کتب‌ یهود آگاه‌ بود، پس‌ از اسلام‌ آوردن‌، در برخى‌ محافل‌ مسلمانان‌ نیز پاسخگوی‌ پرسش‌های‌ کنجکاوان‌ بود.
[20] در این‌ میان‌، تعلّق‌ خاطر خلیفه دوم عمر و به‌ ویژه‌ معاویه‌ به‌ داستان‌های‌ کعب‌ تأثیر شایانى‌ بر هموار کردن‌ راه‌ برا‌ی تداول‌ روایات‌ او در میان‌ مسلمانان‌ داشت‌، تا آنجا که‌ گاه‌ به‌ تفسیر آیاتى‌ از قرآن‌ کریم‌ نیز می‌پرداخت‌.‌
علاوه بر کعب الاحبار، دیگرانی نیز بوده‌اند که اسرائیلیات از آنها سرچشمه گرفته و نام برخی از آنها نیز در تاریخ ثبت شده است که در بالا نام برخی از آنها ذکر شد.
[21]



[/HR] [1]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه «اسرائیلیات»، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.
[2]. دیارى بید گلى، محمد تقى، پژوهشى در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص 96، انتشارات سهروردى، تهران، چاپ دوم، 1383ش.
[3]. پژوهشى در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص 96.
[4]. معرفت، محمد هادى، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج ‏2، ص 80، الجامعة الرضویه للعلوم الاسلامیه، مشهد، چاپ اوّل، 1418ق.
[5]. التفسیر و المفسرون، ج ‏2، ص 80.
[6]. التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 446.
[7]. برای نمونه ر.ک: اعراف؛ 88.
[8]. خروج؛ 3: 1.
[9]. دائرة المعارف اسلامی،واژه اسرائیلیات.
[10]. بقره، 211: «سَلْ بَنی‏ إِسْرائیلَ کَمْ آتَیناهُمْ مِنْ آیةٍ بَینَةٍ وَ مَنْ یبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ».
[11]. اسرا، 101: «وَ لَقَدْ آتَینا مُوسى‏ تِسْعَ آیاتٍ بَیناتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ إِذْ جاءَهُمْ ».
[12]. یونس، 94: «فَإِنْ کُنْتَ فی‏ شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرینَ».
[13]. بقره، 75: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُون‏».
[14]. مائده، 82: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا».
[15]. برای اطلاعات بیشتر در مورد دیدگاه قرآن به اهل کتاب ر. ک: نمایه «اهل کتاب از نگاه قرآن»، سؤال 23882.
[16]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 159، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق.
[17]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 15، ص 169، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق.
[18]. برای نمونه ر.ک: محمود ابو عزیز، سعد یوسف، الإسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفاسیر قدیماً و حدیثاً، مکتبة التوفیقیه، القاهرة، بى‏نا، بى‏تا.
[19]. به نقل از: رکنى یزدى، محمد مهدى، آشنایى با علوم قرآنى، ص 135، آستان قدس، سمت، مشهد، تهران، چاپ اوّل، 1379ش.
[20]. الزرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج ‏5، ص 228، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[21]. برای اطلاعات بیشتر پیرامون این اشخاص ر.ک: ذهبى، محمد حسین، التفسیر و المفسرون بحث تفصیلی عن نشأة التفسیر، ج 1 ص 183 – 201، دار احیاء التراث العربى، بیروت

هدف یافتن حدیثی است از ابو هریره که خود سنی ها میگویند از اسراییلیات بحساب می آید.

موضوع قفل شده است