عوالم‌ هفت‌گانهء‌ فرشته‌ عشق‌(عالم جمادی نباتی حیوانی)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
عوالم‌ هفت‌گانهء‌ فرشته‌ عشق‌(عالم جمادی نباتی حیوانی)

برگرفته ازکتاب زن طائرفردوس یاساحردوزخ

اثر نویستنده، عارف و هنرمند معاصر استاد یعقوب قمری شریف آبادی
و سالك‌ طريق‌ كمال‌، تنها در سايه‌سار اذكار شفابخش‌ ولايت‌ و در پرتو عشق‌ و تسليم‌ به‌دستان‌ ربوبي‌ اولياي‌ الهي‌ كه‌ رشتهء تعلق‌ به‌ كثرات‌ سه‌ عالم‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ را ازقلب‌ خويش‌ بريده‌اند، توان‌ صبر و بردباري‌ در برابر آن‌ را مي‌يابد

1. عالم‌ جمادي‌
سالك‌ طريق‌ جمال‌، در نخستين‌ مرتبه‌ از مراتب‌ هفت‌گانه‌ فرشتهء‌ عشق‌؛ يعني‌ عالم‌جمادي‌، با خصلت‌ استكبار و قدرت‌جويي‌ براي‌ تصاحب‌ زر و زيور دنيايي‌ رو به‌ روست‌؛چه‌ اينكه‌ آدمي‌ بر اساس‌ خلقت‌ ظاهري‌اش‌ كه‌ از آب‌ و خاك‌ روي‌ زمين‌ سرشته‌ شده‌، ميل‌و گرايش‌ به‌ عالم‌ ارض‌ و مظاهر فريبندهء‌ جمادي‌ دارد؛ «اِن‌َّ الرَّجُل‌َ خُلِق‌َ مِن‌َ الْأَرْض‌ِ فَاِنَّما هِمَّتُه‌ُفِي‌ الْأَرْض‌ِ؛ همانا مرد از زمين‌ خلق‌ شد، پس‌ همتش‌ در زمين‌ است‌». همچنين‌، زن‌ كه‌ ازوجود مرد ظهور يافته‌، همتش‌ در تجملات‌ دلفريب‌ ملكي‌ مي‌باشد؛ «اِن‌َّ النِّساءَ هَمُهُن‌َّ زينَة‌ُالْحَياة‌ِ الدُّنْيا؛ همانا همت‌ زنان‌، زينت‌ زندگاني‌ دنياست‌». و از باب‌ چنين‌ گرايشي‌ است‌ كه‌مردمان‌ به‌ مال‌ و منال‌ دنيايي‌ عشق‌ مي‌ورزند؛ (وَ تُحِبُّون‌َ الْمال‌َ حُبّاً جَمّاً)؛ «و دوست‌مي‌داريد مال‌ را دوست‌ داشتني‌ بسيار».
بنابراين‌، چنانچه‌ رهرو صراط‌ الهي‌ از اكسير عشق‌ و تسليم‌ و رهنمودهاي‌ كمال‌پرورانسان‌ كامل‌ غفلت‌ ورزد و دل‌ به‌ محبت‌ جاه‌ و منال‌ دنيا بسپارد، به‌ دلالت‌ قرآني‌ (بَل‌ْ هُم‌ْأَضَل‌ُّ سَبيلاً) بر طريق‌ ماديات‌ سير نموده‌ و در سراچهء‌ عالم‌ جمادي‌، اسير مشتهيات‌ ملكي‌مي‌گردد و به‌ اشارت‌ روايي‌ «لَوْ أَن‌َّ رَجُلاً أَحَب‌َّ حَجَراً لَحَشَرَه‌ُ اللّه‌ُ مَعَه‌ُ؛ اگر مردي‌ سنگي‌ رادوست‌ بدارد، همانا خداوند با آن‌ محشورش‌ مي‌گرداند»، از جهت‌ سنخيت‌، سيرت‌انساني‌اش‌، صورت‌ جمادي‌ يافته‌ و محروم‌ از طائر دلرباي‌ باطني‌ شده‌، نشيب‌ ضلالت‌ وگمراهي‌ را در پيش‌ خواهد گرفت‌ و در نهايت‌، قلب‌ محجوب‌ و غافلش‌ به‌ دلالت‌ (فَهِي‌َكَالْحِجارَة‌ِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَة‌ً) همچون‌ سنگي‌ سخت‌ در قعر دوزخ‌ ماديت‌ هبوط‌ مي‌نمايد وكوثر حيات‌بخش‌ رحيمي‌ و بذر معارف‌ رحماني‌ در سنگ‌ خاراي‌ وجودش‌ ثمره‌اي‌ جزتاسف‌ جانكاه‌ (يا لَيْتَني‌ كُنْت‌ُ تُر'اباً)؛ «اي‌ كاش‌! خاك‌ بودم‌»، به‌ بار نمي‌نشاند.
قرآن‌ كريم‌ در صفحات‌ عبرت‌آموز تاريخ‌ زندگاني‌ بشر، سه‌ تن‌ را به‌ عنوان‌ نماداستكبار معرفي‌ مي‌كند كه‌ در برابر شريعت‌ الهي‌ همچون‌ سنگ‌ بوده‌ و راه‌ عناد و طغيان‌ رادر پيش‌ گرفته‌، به‌ اعماق‌ آتش‌ سقوط‌ نموده‌اند: قارون‌، فرعون‌ و هامان‌، به‌ ترتيب‌مظاهر سه‌ قطب‌ ثروت‌، قدرت‌ و حيلت ‌ مي‌باشند كه‌ به‌ سبب‌ كبر و خودخواهي‌، از آفتاب‌شريعت‌ موسوي‌ دوري‌ جسته‌ و در ظلمتكدهء‌ جمادي‌ گرفتار آمده‌اند: (وَ قارُون‌َ وَ فِرْعَوْن‌َوَ هامان‌َ وَ لَقَدْ جائَهُم‌ْ مُوسي‌' بِالبَيِّنات‌ِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي‌ الْأَرْض‌ِ وَ ما كانُوا سابِقين‌َ)؛ «و قارون‌ وفرعون‌ و هامان‌ كه‌ به‌ تحقيق‌ آمد ايشان‌ را موسي‌ با دلايل‌ روشن‌، پس‌ در زمين‌ استكبارورزيدند و از پيشي‌گيرندگان‌ نبودند».
چنانچه‌ آدمي‌ به‌ موجب‌ تسليم‌ و عشق‌ ربوبي‌، از جاذبهء‌ قدرت‌طلبي‌ و ثروت‌جويي‌رها گشته‌ و سنگ‌ سراچهء‌ دل‌ را به‌ خاك‌ حاصل‌خيز مبدل‌ سازد و در برابر رهنمودهاي‌انسان‌كامل‌، خاشع‌ و خاضع‌ گردد، به‌ موت‌ از عالم‌ جمادي‌ رسيده‌ و به‌ دلالت‌ (فَأَحْيَيْنا بِه‌ِالْأَرْض‌َ بَعْدَ مَوْتِها)؛ «پس‌ به‌ سبب‌ ابر، زمين‌ را بعد از مردنش‌ زنده‌ كرديم‌» برخوردار ازباران‌ روح‌فزاي‌ ربّاني‌ و بهره‌مند از نسيم‌ طربناك‌ حيات‌ گشته‌، به‌ اشارت‌ (وَاللّه‌ُ أَنْبَتَكُم‌ْ مِن‌َالْأَرْض‌ِ نَباتاً)؛ «و خداوند شما را از زمين‌ رويانيد، رويانيدني‌» به‌ تولد در عالم‌ نباتي‌ بارمي‌يابد.
2. عالم‌ نباتي‌
در عالم‌ نباتات‌، غفلت‌ و سستي‌ پويندهء صراط‌ كمال‌، به‌ صراحت‌ (لَأُزَيِّنَن‌َّ لَهُم‌ْ فِي‌الْأَرْض‌ِ)؛ «[شيطان‌ گفت‌: ] همانا در زمين‌ همه‌ چيز را در نظر فرزندان‌ آدم‌ زينت‌مي‌دهم‌»، همتش‌ را مصروف‌ زينتهاي‌ لذت‌بخش‌ طبيعت‌ و تعلق‌ به‌ رنگهاي‌ دلفريب‌گوناگون‌ ساخته‌، موجبات‌ انحطاط‌ و تباهي‌ نفس‌ را فراهم‌ مي‌آورد؛ چه‌ اينكه‌ گسترهء‌ عالم‌نباتي‌، منصهء‌ ظهور رنگها و رياحين‌ لذت‌بخش‌ ظاهري‌ در سراي‌ ملك‌ است‌ كه‌ جلوه‌هاي‌رنگين‌ كثرات‌، جامهء‌ ارض‌ را به‌ زيور دنيايي‌ آراسته‌ است‌.
آيت‌ آسماني‌ (وَ ما ذَرَأَ لَكُم‌ْ فِي‌ الْأَرْض‌ِ مُخْتَلِفاً الْو'انُه‌ُ)؛ «و در زمين‌ آنچه‌ را براي‌ شماآفريد، رنگهايش‌ مختلف‌ است‌» هر چند دلالت‌ بر جواز بهره‌مندي‌ از مظاهر رنگارنگ‌ اين‌عالم‌ دارد؛ اما به‌ تصريح‌ (اِنّا جَعَلْنا ما عَلَي‌ الْأَرْض‌ِ زِينَة‌ً لَها لِنَبْلُوَهُم‌ْ أَيُّهُم‌ْ أَحْسَن‌ُ عَمَلاً)؛ «ماآنچه‌ در زمين‌ جلوه‌گر است‌، زينت‌ و آرايش‌ زمين‌ قرار داديم‌ تا مردم‌ را به‌ آن‌ امتحان‌ كنيم‌»براي‌ آدمي‌ جز كمين‌گاه‌ ابتلا و آزمايش‌ به‌ بوستان‌ پرجاذبهء‌ سراچهء‌ ملك‌ نيست‌ و دلبستگي‌بدين‌ لذات‌ فريباي‌ عالم‌ نباتي‌ و سرگرمي‌ به‌ تمنيات‌ زودگذر دنيايي‌، سالك‌ طريق‌ كمال‌ رابه‌ بيان‌ علوي‌ «كَم‌ْ مِن‌ْ لَذَّة‌ٍ دَنِيَّة‌ٍ مَنَعَت‌ْ سَنِي‌َّ دَرَجات‌ٍ؛ چه‌ بسا لذت‌ پستي‌ كه‌ مانع‌ از نيل‌ به‌درجات‌ عالي‌ مي‌گردد» از حركت‌ به‌ سوي‌ مدارج‌ والاي‌ فرشتهء‌ عشق‌ بازداشته‌، در اين‌سراي‌ فناپذير، غافل‌ از عشق‌ روحاني‌ و بي‌نصيب‌ از معارف‌ رحماني‌ مي‌نمايد.
در حالي‌ كه‌ نواي‌ قرآني‌ (صِبْغَة‌َ اللّه‌ِ وَ مَن‌ْ أَحْسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ صِبْغَة‌ً)؛ «رنگ‌ خدايي‌! وچه‌ رنگي‌ بهتر از رنگ‌ خدايي‌ است‌» در گوش‌ دل‌ جويندگان‌ گوهر جمال‌، طنين‌ بيداري‌افكنده‌ و آنها را متوجه‌ رنگ‌ مصفاي‌ الهي‌ مي‌نمايد كه‌ به‌ تبيين‌ روايي‌ «اَلصِّبْغَة‌ُ هِي‌َالْاِسْلا'م‌ُ» همان‌ حقيقت‌ اسلام‌ راستين‌ است‌.
و اين‌گونه‌، در پرتو اسلام‌ و تسليم‌ عاشقانه‌ به‌ دستان‌ ربوبي‌ باغبان‌ ولا، نهال‌ نورستهء ‌پويندگان‌ صراط‌ معنا به‌ سرسبزي‌ ايمان‌ و يقين‌ آراسته‌ مي‌گردد تا به‌ مصداق‌ «لِأَن‌َّ قُلُوب‌َالْمُؤْمِنين‌َ خَضِرٌ؛ همانا دلهاي‌ مومنان‌ سبز رنگ‌ است‌» قلب‌ او در حريم‌ محافظت‌ و تربيت‌معنوي‌ چنين‌ خضر كاملي‌، از اسارت‌ و وابستگي‌ به‌ الوان‌ لذت‌بخش‌ ملكي‌ رهيده‌، در پرتوموت‌ از تعلقات‌ رنگارنگ‌ سراي‌ نباتي‌، به‌ عالم‌ حيواني‌ حياتي‌ خجسته‌ يابد.
3. عالم‌ حيواني‌
رهروان‌ وادي‌ كمال‌ و جمال‌ مطلق‌، در سومين‌ منزل‌ از عوالم‌ فرشتهء‌ عشق‌، يعني‌ عالم‌حيواني‌ كه‌ مشكل‌ترين‌ مرحلهء‌ كمالي‌ و سخت‌ترين‌ مرتبهء‌ صعودي‌ انسان‌ به‌ شمار مي‌رود،به‌ صراحت‌ «اَعْدي‌' عَدُوٍّ لِلْمَرْءِ غَضَبُه‌ُ وَ شَهْوَتُه‌ُ؛ بزرگ‌ترين‌ دشمن‌ مرد، غضب‌ و شهوت‌اوست‌» نفس‌ خويش‌ را گرفتار دو قوهء‌ نيرومند غضب‌ و شهوت‌ مي‌بينند و در ظلمتكدهء ‌ملك‌ به‌ موجب‌ غلبهء‌ اين‌ دو نيروي‌ حيواني‌، اسير غفلت‌ و گمراهي‌ مي‌شوند و صحيفهء ‌وجودشان‌ به‌ سيرت‌ پست‌ بهيمي‌ منقش‌ مي‌گردد؛ «مَن‌ْ غَلَب‌َ عَلَيْه‌ِ غَضَبُه‌ُ وَ شَهْوَتُه‌ُ فَهُوَ في‌حَيِّزِ الْبَهائِم‌ِ؛ كسي‌ كه‌ غضب‌ و شهوتش‌ بر او غلبه‌ كند، در جايگاه‌ بهائم‌ است‌».
در اين‌ ميان‌، مهم‌ترين‌ عاملي‌ كه‌ نفس‌ آدمي‌ را به‌ ظلمت‌ و تباهي‌ مبتلا مي‌سازد، به‌تصريح‌ «سَبَب‌ُ الشَّرِّ غَلَبَة‌ُ الشَّهْوَة‌ِ» غلبهء‌ هواهاي‌ نفساني‌ و شهوات‌ حيواني‌ بر وجود آدمي‌است‌؛ چنان‌ كه‌ غافلان‌ از معارف‌ رحماني‌ و فريفتگان‌ تعلقات‌ دنيايي‌، به‌ سبب‌ دلباختن‌ به‌معشوقه‌هاي‌ ظاهري‌ و جاذبه‌هاي‌ شهواني‌، در دام‌ مهلك‌ تمنيات‌ شيطاني‌ گرفتار مي‌آيند و به‌ منظور وصول‌ بدين‌ مشتهيات‌ لذت‌بخش‌، هر مانعي‌ را كه‌ در مسير نيل‌ به‌ مقصودشان‌پديد مي‌آيد، با قوهء‌ قهر و غضب‌ به‌ كنار مي‌زنند. از اين‌رو، دست‌ نيافتن‌ به‌ چنين‌ خواهشهاو لذتهاي‌ حيواني‌، شعله‌هاي‌ دوزخي‌ غضب‌ را در قلوب‌ ظلماني‌ آنان‌ برافروخته‌،موجبات‌ رنجش‌ خاطر و آزار پاكدلان‌ ولايي‌ را كه‌ وجودشان‌ منادي‌ آزادگي‌ از حجب‌نفساني‌ است‌، فراهم‌ مي‌آورد.
گفتني‌ است‌ كه‌ در وادي‌ حيواني‌، قوهء‌ وساوس‌ شهواني‌ و نيروي‌ تمايلات‌ بهيمي‌،بيشترين‌ جاذبه‌ها را براي‌ آدمي‌ داشته‌ و به‌ دلالت‌ «لا' فِتْنَة‌َ اَعْظَم‌ُ مِن‌َ الشَّهْوَة‌ِ؛ هيچ‌ امتحاني‌عظيم‌تر از شهوت‌ نيست‌»، بزرگ‌ترين‌ عرصهء‌ جهاد و مبارزهء‌ با نفس‌ اماره‌، در عالم‌ حيواني‌عيان‌ مي‌گردد؛ (وَ يُريدُ الَّذين‌َ يَتَّبِعُون‌َ الشَّهَو'ات‌ِ أَن‌ْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً)؛ «و آنان‌ كه‌ ازشهوات‌ پيروي‌ مي‌كنند، مي‌خواهند كه‌ ميل‌ بورزند، ميل‌ ورزيدني‌ عظيم‌».
سراي‌ پرمخاطره‌ و پرجاذبهء‌ عالم‌ ملك‌ در تمثيل‌ همچون‌ بوستان‌ فريبا و دل‌انگيزي‌است‌ كه‌ سرشار از مظاهر باشكوه‌ زيبايي‌ و لذايذ دلفريب‌ دنيايي‌ مي‌باشد؛ گلشن‌ پهناور وخرمي‌ كه‌ جلوه‌گاه‌ زيباييهاي‌ عوالم‌ مختلف‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ مي‌باشد و گلستان‌پرنقش‌ و نگاري‌ كه‌ شمايل‌ مطبوع‌ گلبوته‌هاي‌ رنگارنگ‌ و طراوت‌ درختان‌ دلكش‌ و نسيم‌فرح‌بخش‌ عيش‌، قلب‌ آدمي‌ را معطوف‌ زخارف‌ دلستان‌ خويش‌ ساخته‌ و فروغ‌ مينايي‌نهرها و چشمه‌هاي‌ زلال‌ و نغمه‌هاي‌ دلنواز پرندگان‌ خوش‌الحان‌، طرب‌سراي‌ ذوق‌بخش‌هر بيننده‌اي‌ گرديده‌، او را مجذوب‌ لذايذ فريبندهء‌ خود مي‌نمايد.
اما آن‌گاه‌ كه‌ در ميان‌ اين‌ نگارستان‌ طرب‌بخش‌ و شگفت‌انگيز و در رواق‌ اين‌ گلشن‌زيبا و عطرآگين‌ ظاهري‌، شعاع‌ جمال‌ گل‌اندام‌ و دلرباي‌ زن‌ پرتوافشاني‌ مي‌كند و گلعذارلطيف‌ و ظريفش‌ كه‌ سرآمد همهء‌ زيباييهاست‌، از لابه‌لاي‌ شاخه‌ها و گلبرگهاي‌ بوستان‌فرح‌بخش‌ دنيايي‌ آشكار مي‌گردد، جاذبهء‌ شديد و دلنواز اين‌ رخسارهء‌ صدرنشين‌ سريرعشق‌، بر هر مغناطيسي‌ غلبه‌ نموده‌ و به‌ عنوان‌ يگانه‌ وجه‌ زيبندهء‌ مخلوقات‌ در عالم‌حيواني‌، قوي‌ترين‌ قوهء كشش‌ و جاذبهء وجود را جلوه‌گر ساخته‌، دل‌ و جان‌ آدمي‌ رامدهوش‌ و سرگشتهء‌ خويش‌ مي‌سازد؛ «ما تَلَذَّذَ النّاس‌ُ فِي‌ الدُّنْيا وَ الْأ'خِرَة‌ِ بِلَذَّة‌ٍ أَكْثَرَ لَهُم‌ْ مِن‌ْلَذَّة‌ِ النِّساءِ؛ لذت‌ نمي‌برند مردم‌ در دنيا و آخرت‌ به‌ لذتي‌ بيشتر از لذت‌ زنان‌».
از اين‌رو، جلوهء‌ فرشتهء‌ جميل‌ عشق‌ را در گسترهء‌ جهان‌ آفرينش‌، بايد وجود لطيف‌ زن‌دانست‌ كه‌ جمال‌ همچو كهربايش‌، ديدگان‌ آدمي‌ را از تمامي‌ مظاهر فريبندهء‌ دنيا به‌ سوي‌خود معطوف‌ ساخته‌، ضمير او را سرشار از شوق‌ و شعف‌ مي‌سازد؛ چنان‌ كه‌ جاذبهء‌ شديدو مغناطيس‌ عظيم‌ نفساني‌ زن‌ كه‌ بزرگ‌ترين‌ امتحان‌ الهي‌ در مسير تكامل‌ مرد است‌،موجب‌ گرديده‌ تا انسان‌ خوش‌سيرتي‌ چون‌ يوسف‌ صديق‌(ع‌)، به‌ بيان‌ (وَ لَقَدْ هَمَّت‌ْ بِه‌ِ وَ هَم‌َّبِها لَوْلا' أَن‌ْ رَأي‌' بُرْهان‌َ رَبِّه‌ِ) به‌ دشواري‌ و عظمت‌ اين‌ ابتلاي‌ ربوبي‌ اقرار نموده‌ و با ترنم‌معنوي‌ (وَ ما أُبَرِّي‌ءُ نَفْسي‌ اِن‌َّ النَّفْس‌َ لَأَمّارَة‌ٌ بِالسُّوءِ اِلاّ' ما رَحِم‌َ رَبّي‌) يگانه‌ صراط‌ رهيدن‌ ازچنين‌ دام‌ فريبنده‌اي‌ را الطاف‌ ربّاني‌ صاحبدلان‌ اهل‌ معنا معرفي‌ كند؛ چرا كه‌ به‌ اشارت‌قرآني‌ (اِن‌َّ كَيْدَكُن‌َّ عَظيم‌ٌ) بزرگ‌ترين‌ جلوه‌گريها و عظيم‌ترين‌ جاذبه‌ها در سيما و پيكرهء‌زن‌ نمود يافته‌ و مردِ محروم‌ از طريقت‌ ابراهيمي‌ و بي‌نصيب‌ از معارف‌ ربوبي‌ را بسان‌براده‌هاي‌ آهن‌، آن‌ چنان‌ جذب‌ مغناطيس‌ عظيم‌ خود مي‌سازد كه‌ در نهايت‌، هر دو به‌آلايش‌ شهوات‌ بهيمي‌ آلوده‌ شده‌، روانهء‌ دوزخ‌ حيواني‌ مي‌گردند.
و اين‌گونه‌، به‌ استناد كلام‌ بر حق‌ امام‌ محمد باقر(ع‌): «النّاس‌ُ كُلُّهُم‌ْ بَهائِم‌ُ -ثَلا'ثاً- اِلاّ'قَليل‌ٌ مِن‌َ الْمُؤْمِنين‌َ وَ الْمُؤْمِن‌ُ غَريب‌ٌ - ثَلاث‌َ مَرّ'ات‌ٍ-»، تمام‌ مردمان‌ به‌ جز عدهء اندكي‌ ازمومنان‌ به‌ جهت‌ محروميت‌ از حصار امن‌ اولياي‌ الهي‌، گرفتار تمنيات‌ بهيمي‌ و تمايلات‌شهواني‌ گشته‌ و بدون‌ هيچ‌گونه‌ استقامت‌ و پايداري‌ به‌ بيان‌ روايي‌ «اَلنِّساءُ حَبائِل‌ُالشَّيْطان‌ِ» اسير دام‌ فريبنده‌ و مغناطيس‌ پرجاذبهء زنان‌ مي‌گردند و در ورطهء‌ شرك‌ وضلالت‌، دچار طوفان‌ بنيان‌كن‌ نفس‌ سركش‌ و گرداب‌ مهلك‌ شيطاني‌ عشق‌ به‌ زنان‌ ساحردوزخ‌ مي‌شوند؛ (اِن‌ْ يَدْعُون‌َ مِن‌ْ دُونِه‌ِ اِلاّ' اِناثاً وَ اِن‌ْ يَدْعُون‌َ اِلاّ' شَيْطاناً مَريداً)؛ «مشركان‌نمي‌خوانند غير از خدا مگر زنان‌ را و نمي‌خوانند مگر شيطان‌ سركش‌ را».
بدين‌ترتيب‌، عالم‌ حيواني‌ را بايد عظيم‌ترين‌ كمين‌گاه‌ جاذبهء‌ عشق‌ مجازي‌ و جولان‌گاه‌وساوس‌ زنان‌ دوزخي‌ دانست‌ كه‌ رهايي‌ از غل‌ و زنجير اسارت‌بخش‌ شرك‌، و آزادي‌ اززندان‌ عشق‌ طغيانگر نفس‌، جز در توان‌ مسيحادمان‌ اهل‌ ولايت‌ و معرفت‌ نمي‌باشد وسالك‌ طريق‌ كمال‌، تنها در سايه‌سار اذكار شفابخش‌ ولايت‌ و در پرتو عشق‌ و تسليم‌ به‌دستان‌ ربوبي‌ اولياي‌ الهي‌ كه‌ رشتهء تعلق‌ به‌ كثرات‌ سه‌ عالم‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ را ازقلب‌ خويش‌ بريده‌اند، توان‌ صبر و بردباري‌ در برابر آن‌ را مي‌يابد؛ چنان‌ كه‌ بهره‌مندي‌ ازانفاس‌ قدسي‌ مقربين‌ جز به‌ سلوك‌ در طريقت‌ انسان‌ساز ابراهيمي‌ ميسور نمي‌باشد؛طريقتي‌ كه‌ در آن‌ جويندهء جمال‌ مطلق‌ به‌ صراحت‌ «اَلْمَرْءُ عَلي‌' دين‌ِ خَليلِه‌ِ؛ انسان‌ [جوانمرد] بر آيين‌ دوست‌ صادق‌ خويش‌ است‌» در سايهء‌ پيروي‌ از اوامر و كلمات‌ ربوبي‌خليل‌ شفيق‌، از شعله‌هاي‌ حيواني‌ زنان‌ ساحر دوزخ‌ رهايي‌ يافته‌، به‌ سرمنزل‌ مقصود كه‌همان‌ گلشن‌ عالم‌ انساني‌ است‌، نايل‌ مي‌گردد.