امانتي كه به انسان داده شد چه بود؟
تبهای اولیه
آسمان بار امانت نتوانست كشيد:farar: قرعه كار(فال) به نام من ديوانه زدند
:Motehayer:مراد از امانتي كه آسمان و زمين و كوه ها از پذيرفتن آن سرباز زدند و انسان آن را پذيرفت چه بود؟
خداوند متعال در آيه 72 سوره مبارك احزاب به این امانت اشاره فرموده: «انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها واشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولاً، ما امانت (ولايت الهى تكليف تعهد) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم ولى آنها از حمل آن خوددارى كردند و از آن هراس داشتند اما انسان اين بار را بر دوش كشيد او بسيار ظالم و جاهل بود (قدر اين مقام عظيم را نشاخت و به خود ستم كرد)».
در اين آيه شريف خداوند متعال جايگاه ويژه و ظرفيت و استعداد عظيم انسان را بيان مىكند و متذكر مىشود اگر انسان موقعيت خود را دريابد و جايگاه خود را در عالم و جهان هستى چنان كه هست در يابد به چه اوجى از كمال و عظمت نايل مىگردد در اين جا چند نكته قابل توجه است:
1- مفسران درباره امانت تفسيرهاى مختلفى ذكر كردهاند كه هر كدام در جاى خود صحيح و به جا مىباشد عدهاى امانت را به ولايت الهى و مزين به زينت اسماء و صفات الهى شدن و خلاصه خداگونه گشتن و عدهاى آن را به معرفت خداوند و برخى به تعهد و مسئوليت و پارهاى به تكاليف و بعضى به عقل تفسير كردهاند و چيزى كه مهم مىباشد اين است كه تنها موجودى كه مىتواند هم در جهت كمال و هم در جهت پستى و سقوط تا بىنهايت پيش برود انسان است واين خصوصيت حتى در فرشتگان بزرگ نيز يافت نمىشود واين نيز مرهون اختيارى است كه خداوند به انسان ارزانى داشته است بنابراين امانت الهى، ولايت الهى است يعنى تكامل به طور نامحدود و رسيدن از حضيض ماده به اوج اخلاص و وصول به آخرين قله تكامل و مقام قرب الهى است.
2- از همين جا معلوم مىشود كه عرضه كردن امانت به آسمانها و زمين و كوهها و امتناع آنها از پذيرش اين امانت به اين معناست كه آنها به گونهاى خلق شدهاند كه استعداد و آمادگى لازم را براى تحمل اين بار سنگين نداشتند و امتناع آنها امتناع استعدادى و خلقى است يعنى خداوند به جز انسان به موجودى ديگر اين ظرفيت و گنجايش را نداده است و سر باز زدن كوهها و زمين و آسمانها يعنى، آنها به زبان حال، نه مقال، عدم استعداد و شايستگى خود را براى پذيرش اين امانت بزرگ الهى اعلام كردند. بنابراين موجودي جيز انسان ظرفيت و استعداد تكويني تحمل اين بار را ندارد و ظلوم و جهول بودن انسان نه در پذيرش اين بار، بلكه در عدم توجه به اين رسالت عظيم و اهميت و ثمرات گرانقدر آن است. عجول بودن انسان نيز تا حدودي همين گونه است. يعني او جاي آن كه به اهميت اين رسالت و ثمرات ديرپاي آن بينديشد به نتايج عاجل پاره اي از حركات دنيايي و خواهش هاي نفس اماره مي پردازد و از آن خير برين غافل مي شود.
3- در روايات متعددى امانت به قبول ولايت على(ع) و اولاد طاهرش(ع) تفسير شده و شايد دليلش اين باشد كه روشنترين مصداق ولايت الهى همان ولايت ائمه مىباشد و تحمل بار امانت الهى جز با قبول ولايت آنها ممكن نمىباشد.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1- تفسير الميزان، ج 16، ص 370، ذيل آيه فوق
2- تفسير نمونه ج 17، ص 452، ذیل ایه فوق مراجعه شود