جمع بندی مصادیق ظلم در قرآن

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مصادیق ظلم در قرآن

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که طرح آن با آیدی خودشون ممکن نبود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:


سلام
مطابق آیه «لایحب الله لجهر بالسو ... الامن ظلم» لطفا به صورت مستند بفرمایید که مصادیق ظلم چیست؟
آیا بی احترامی های معمول و روزمره زندگی هم مشمول ظلم می شود یا منظور موارد خاصی از ظلم هست؟
با تشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد آلاء

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض ادب و سلام ؛

به دليل اين که سير نتيجه گيري مفهومي از آيه بسيار مهم و حساس است و لازم است تا انسان با دقت و حساسيت به بررسي مصاديق بيان شده از سوي مفسران چه در روايات و چه در بيان هاي تفسيري بپردازد در طي چند پست ابتدا به بيان مهمترين نظرات تفسيري از سوي تفاسير مهم شيعه پرداخته و سپس به جمع بندي نهايي مي پردازم :
لازم به توضيح است که تفاسير ارزشمندي مانند مجمع البيان از مرحوم طبرسي و يا الميزان علامه طباطبايي و يا تفسير قمي و نورالثقلين از اين دسته تفاسير به شمار مي آيند:

در تفسير شريف مجمع البيان در تفسير اين آيه احتمالات تفسيري بنا بر ديدگاه مفسران از صحابه و تابعان بيان شده است که به ذکر آن و نظر مفسر تفسير مجمع يعني مرحوم طبرسي مي پردازم:(ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏6، ص:118و119و120)

بيان احتمالات تفسيري
1- يعنى خداوند دوست ندارد كه بمنظور انتقامجويى، دشنامى داده شودمگر آنان كه مظلوم شده باشند، بنا بر اين عيبى ندارد كه از ظالم انتقام بگيرند به آنچه دين تجويز مى‏كند. اين معنى از حسن و سدى ( دو نفر از مفسران قرآن در زمان پس از پيامبر اکرم ) است و از امام باقر (ع) نيز روايت شده است و نظير آن «وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» است (سوره شعراء 227 يعنى بعد از اينكه به آنها ظلم شد، انتقام گرفتند) حسن گويد: هر گاه به كسى گفته شود: « زانى، نبايد گوينده را با اين كلمه يا كلماتى نظير آن، پاسخ گويد.» يعنى خداوند دوست ندارد كه انسان آشكارا مردم را در مقابل كسى بسيج كند، مگر اينكه مظلوم واقع شده باشد كه در اين صورت خداوند كراهتى ندارد.
2- از ابن عباس و قتاده ( البته با اندکي تفاوت) بيان شده است که : «پسنديده نيست بلند كردن صدا به آنچه غير را ناپسند آيد، مگر مظلوم كه مى‏تواند در برابر ظالم، صدا را بلند كند و از خدا و مردم كمك بخواهد».
3- در يک احتمال تفسيري ديگر ذکر شده است که « خداوند دوست ندارد كه: «كسى ديگرى را مذمت كند يا از دست او شكايت كند يا او را بزشتى ياد كند، مگر اينكه مظلوم شده باشد، بنا بر اين جايز است كه از دست ظالم شكايت كند و كار او را ظاهر سازد و بزشتى رفتار او را ياد كند، تا مردم از او بپرهيزند.»

نظر مرحوم طبرسي مفسير تفسير مجمع البيان :

خداوند در اين آيه اجازه داده است تا مظلوم در مواردي که به آن ظم شده است از ظالم بدگويي کند به دو معنا:
1- نفرين مظلوم بر ظالم و بدگويى از او.
و يا
2- پاسخ دادن به دشنام دشنام دهنده به قصد انتقام گرفتن از او.
اما در جمع بندي نهايي اشاره اي به مفهوم ظلمي که مظلوم مي تواند به خاطر آن از ظالم شکايت کند در اين تفسير نشده است و از مجموع احتمالات و اقوال تفسيري که ايشان بيان نمود نيز تنها موردي که مي توان به عنوان مصداق اين ظلم به آن پي برد اتهام زاني دادن به کسي است که فرد در مقابل مي تواند ، از حق خود دفاع نمايد و از مظلوم شکايت کند.

اما در تفسير شريف « علي بن ابراهيم قمي» در تفسير اين آيه چنين آمده است:

«َ إِنْ جَاءَكَ رَجُلٌ- وَ قَالَ فِيكَ مَا لَيْسَ فِيكَ مِنَ الْخَيْرِ وَ الثَّنَاءِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَلَا تَقْبَلْهُ مِنْهُ- وَ كَذِّبْهُ فَقَدْ ظَلَمَك»
(تفسير القمي ؛ ج‏1 ؛ ص157)
در اين حديث که در تفسير علي بن ابراهيم قمي بيان شده است آمده است که مصداق اين ظلم مي تواند زماني که فردي در بيان چاپلوسي و تملق شماست و از آن چه در وجود شما نيست و از شما سر نزده با مدح و ثنا ياد مي کند باشد . شايد به اين دليل اين مصداق از ظلم در تفسير اين آيه بيان شده است که افراد را پي بردن به عيوب خود و اصلاح شخصيت و اخلاق خود باز مي دارد .

ادامه دارد ...........


بسم الله الرحمن الرحيم

علامه طباطبايي در تفسير ارزشمند الميزان چنين بيان مي دارند:( ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 200و201 و202و203)


معناي سوء :
« و كلمه" سوء من القول زشت از سخن" به معناى هر سخنى است كه در باره هر كسى گفته شود ناراحت مى‏گردد، مثل نفرين و فحش، چه فحشى كه مشتمل بر بدى‏ها و عيب‏هاى طرف باشد و چه فحشى كه در آن بدى‏هايى به دروغ به وى نسبت داده شود، همه اينها سخنانى است كه خداى تعالى جهر به آن را و يا به عبارت ديگر اظهار آن را دوست نمى‏دارد و معلوم است كه خداى تعالى منزه است از دوستى و دشمنى به آن معنايى كه در ما انسان‏ها و در حيوانات هم جنس ما وجود دارد، چيزى كه هست از آنجا كه امر و نهى در بين ما انسانها به حسب طبع ناشى از حب و بغض است (چيزى را كه دوست مى‏داريم مامور خود را امر مى‏كنيم تا آن را عملى كند و چيزى را كه دشمن مى‏داريم طرف را از انجام آن نهى مى‏كنيم) لذا بطور كنايه امر و نهى خدا را اراده و كراهت (يا حب و بغض و يا رضا و سخط او تعبير كرده‏اند) و گرنه در ساخت مقدس او اينگونه حالات كه در نفس ما پيدا مى‏شود وجود ندارد.»

در اين بيان مرحوم علامه مصداق سوء‌و بدي که به انسان وارد مي شود را شامل تمامي بدي ها مثل نفرين و فحش و .... مي شود .

ما در معناي « الا من ظلم » علامه تنها به اين نکته اشاره مي کنند که مفسران در معناي « سوء » که در متن بالا به آن اشاره شد اختلاف نظر دارند و اشاره مشخص و واضحي به معناي الا من ظلم نکرده اند تنها با اشاره به معناي « جهر»‌ به اين معنا اشاره داشته اند که فرد مي تواند با صداي بلند ظلمي را که به او وارد شده است را بيان کند

تفسير صافي :
يکي از تفاسير شيعه که با توجه به روايات به تفسير آيات پرداخته است تفسير صافي است در ادامه به بررسي تفسير اين آيه از منظر اين تفسير مي پردازيم.

مرحوم فيض کاشاني مفسر اين تفسير ،‌ روايات زير را در تفسير اين آيه بيان مي دارند:

« المجمع عن الصادق عليه السلام أنه الضيف ينزل بالرجل فلا يحسن ضيافته فلا جناح عليه أن يذكر سوء ما فعله» ( تفسير الصافي، ج‏1، ص: 515)

در اين روايت يکي از مصاديق ظلمي که به فردي شده و او مي تواند اين ظلم را آشکار نمايد ؛ فردي است که به مهماني فردي ديگر دعوت شده است و ميزبان پذيرايي خوب و در ساني از ميهمان خود به عمل نمي آورد ؛ اين روايت در مجمع البيان نيز بيان شده است.
البته در تفسير عياشي اين بي احترامي به مهمان که از مصاديق ظلمي است که مي توان آن را آشکار کرد را حتي به قوم و يک دسته از انسان ها نيز انتساب داده اند ، يعني اگر حتي ميزبان يک تعدادي از افراد بودند و از مهمان خود پذيرايي درستي نکردند ؛ بازهم اين مي تواند مصداق آيه باشد .

سوال:
مصداق ظلمی که در آِیه 148 سوره نساء «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً» به آن اشاره شده است فرد می تواند آشکارا کردن زشتی را جائز می داند بر اساس نظرات مفسران چیست؟

پاسخ:
در تفسير شريف مجمع البيان در تفسير اين آيه احتمالات تفسيري بنا بر ديدگاه مفسران از صحابه و تابعان بيان شده است:

بيان احتمالات تفسيري
1- يعنى خداوند دوست ندارد كه بمنظور انتقامجويى، دشنامى داده شودمگر آنان كه مظلوم شده باشند، بنا بر اين عيبى ندارد كه از ظالم انتقام بگيرند به آنچه دين تجويز مى‏كند. اين معنى از حسن و سدى ( دو نفر از مفسران قرآن در زمان پس از پيامبر اکرم ) است و از امام باقر (ع) نيز روايت شده است و نظير آن «وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» است (سوره شعراء 227 يعنى بعد از اينكه به آنها ظلم شد، انتقام گرفتند) حسن گويد: هر گاه به كسى گفته شود: « زانى، نبايد گوينده را با اين كلمه يا كلماتى نظير آن، پاسخ گويد.» يعنى خداوند دوست ندارد كه انسان آشكارا مردم را در مقابل كسى بسيج كند، مگر اينكه مظلوم واقع شده باشد كه در اين صورت خداوند كراهتى ندارد.
2- از ابن عباس و قتاده ( البته با اندکي تفاوت) بيان شده است که : «پسنديده نيست بلند كردن صدا به آنچه غير را ناپسند آيد، مگر مظلوم كه مى‏تواند در برابر ظالم، صدا را بلند كند و از خدا و مردم كمك بخواهد».
3- در يک احتمال تفسيري ديگر ذکر شده است که « خداوند دوست ندارد كه: «كسى ديگرى را مذمت كند يا از دست او شكايت كند يا او را بزشتى ياد كند، مگر اينكه مظلوم شده باشد، بنا بر اين جايز است كه از دست ظالم شكايت كند و كار او را ظاهر سازد و بزشتى رفتار او را ياد كند، تا مردم از او بپرهيزند.» (1)

نظر مرحوم طبرسي مفسر تفسير مجمع البيان :
خداوند در اين آيه اجازه داده است تا مظلوم در مواردي که به آن ظم شده است از ظالم بدگويي کند به دو معنا:
1- نفرين مظلوم بر ظالم و بدگويى از او.
و يا
2- پاسخ دادن به دشنام دشنام دهنده به قصد انتقام گرفتن از او.
اما در جمع بندي نهايي اشاره اي به مفهوم ظلمي که مظلوم مي تواند به خاطر آن از ظالم شکايت کند در اين تفسير نشده است و از مجموع احتمالات و اقوال تفسيري که ايشان بيان نمود نيز تنها موردي که مي توان به عنوان مصداق اين ظلم به آن پي برد اتهام زاني دادن به کسي است که فرد در مقابل مي تواند ، از حق خود دفاع نمايد و از مظلوم شکايت کند.
اما در تفسير شريف « علي بن ابراهيم قمي» در تفسير اين آيه چنين آمده است:

«َ إِنْ جَاءَكَ رَجُلٌ- وَ قَالَ فِيكَ مَا لَيْسَ فِيكَ مِنَ الْخَيْرِ وَ الثَّنَاءِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَلَا تَقْبَلْهُ مِنْهُ- وَ كَذِّبْهُ فَقَدْ ظَلَمَك»
(2)
در اين حديث که در تفسير علي بن ابراهيم قمي بيان شده است آمده است که مصداق اين ظلم مي تواند زماني که فردي در بيان چاپلوسي و تملق شماست و از آن چه در وجود شما نيست و از شما سر نزده با مدح و ثنا ياد مي کند باشد . شايد به اين دليل اين مصداق از ظلم در تفسير اين آيه بيان شده است که افراد را پي بردن به عيوب خود و اصلاح شخصيت و اخلاق خود باز مي دارد .
علامه طباطبايي در تفسير ارزشمند الميزان چنين بيان مي دارند:
معناي سوء :
« و كلمه" سوء من القول زشت از سخن" به معناى هر سخنى است كه در باره هر كسى گفته شود ناراحت مى‏گردد، مثل نفرين و فحش، چه فحشى كه مشتمل بر بدى‏ها و عيب‏هاى طرف باشد و چه فحشى كه در آن بدى‏هايى به دروغ به وى نسبت داده شود، همه اينها سخنانى است كه خداى تعالى جهر به آن را و يا به عبارت ديگر اظهار آن را دوست نمى‏دارد و معلوم است كه خداى تعالى منزه است از دوستى و دشمنى به آن معنايى كه در ما انسان‏ها و در حيوانات هم جنس ما وجود دارد، چيزى كه هست از آنجا كه امر و نهى در بين ما انسانها به حسب طبع ناشى از حب و بغض است (چيزى را كه دوست مى‏داريم مامور خود را امر مى‏كنيم تا آن را عملى كند و چيزى را كه دشمن مى‏داريم طرف را از انجام آن نهى مى‏كنيم) لذا بطور كنايه امر و نهى خدا را اراده و كراهت (يا حب و بغض و يا رضا و سخط او تعبير كرده‏ اند) و گرنه در ساخت مقدس او اينگونه حالات كه در نفس ما پيدا مى‏شود وجود ندارد.» (3)
در اين بيان مرحوم علامه مصداق سوء‌و بدي که به انسان وارد مي شود را شامل تمامي بدي ها مثل نفرين و فحش و .... مي شود .
ما در معناي « الا من ظلم » علامه تنها به اين نکته اشاره مي کنند که مفسران در معناي « سوء » که در متن بالا به آن اشاره شد اختلاف نظر دارند و اشاره مشخص و واضحي به معناي الا من ظلم نکرده اند تنها با اشاره به معناي « جهر»‌ به اين معنا اشاره داشته اند که فرد مي تواند با صداي بلند ظلمي را که به او وارد شده است را بيان کند
يکي از تفاسير شيعه که با توجه به روايات به تفسير آيات پرداخته است تفسير صافي است در ادامه به بررسي تفسير اين آيه از منظر اين تفسير مي پردازيم.
مرحوم فيض کاشاني مفسر اين تفسير ،‌ روايات زير را در تفسير اين آيه بيان مي دارند:
« المجمع عن الصادق عليه السلام أنه الضيف ينزل بالرجل فلا يحسن ضيافته فلا جناح عليه أن يذكر سوء ما فعله» (4)

در اين روايت يکي از مصاديق ظلمي که به فردي شده و او مي تواند اين ظلم را آشکار نمايد ؛ فردي است که به مهماني فردي ديگر دعوت شده است و ميزبان پذيرايي خوب و در ساني از ميهمان خود به عمل نمي آورد ؛ اين روايت در مجمع البيان نيز بيان شده است.
البته در تفسير عياشي اين بي احترامي به مهمان که از مصاديق ظلمي است که مي توان آن را آشکار کرد را حتي به قوم و يک دسته از انسان ها نيز انتساب داده اند ، يعني اگر حتي ميزبان يک تعدادي از افراد بودند و از مهمان خود پذيرايي درستي نکردند ؛ بازهم اين مي تواند مصداق آيه باشد .

منابع:
(1)-گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات فراهانی، 1372، ج‏6، ص:118و119و120 .
(2)- علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمي ؛ قم، دارالکتاب، 1367، ج‏1 ؛ ص157.
(3)- سید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمه الميزان، قم ، جامعه مدرسین/ف 1374، ج‏5، ص: 200و201 و202و203.
(4)- ملا محسن فیض کاشانی، ت
فسير الصافي، تهران، صدر، 1415، ج‏1، ص: 515.

موضوع قفل شده است