سيادت از كجا آغاز شد؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سيادت از كجا آغاز شد؟

در مورد اين كه آغاز سيادت از چه زمانى بوده است بين محققان اسلامى اختلاف نظر وجود دارد، پاره اى از صاحب نظران آغاز سيادت را از زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) مى دانند و دليل آن آيه مبارك (إنّى جاعُلِكَ للناس اِماماً) است.
گروه ديگر پيشينه سيادت را هم زمان با ظهور اسلام مى دانند، در اسلام سيد اختصاص داده شده به سيادت حضرت رسول الله(صلى الله عليه وآله) چنانچه در حديث متواتر مشهور فرمود: «أنَا سَيّدُ وَلَدِ آدم».
ترمذى از سيد خدرى روايت كرده است: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): «أنَا سَيّدُ وَلَدِ آدم يوم القيامة، و لا فجر» رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: من روز قيامت سيد فرزندان آدم هستم.
از اين رو كسانى كه از اولاد آن حضرت بودند در نسل حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)منحصر شده و از نسل او و على ابن ابيطالب همه سيّد شناخته شدند چنان كه در روايات آمده است: فاطمة سيّدة نساء العالمين و علىّ ابن ابيطالب سيدالأوصياء. «الحسن و الحسين سيّدا شباب اهل الجنة»
بنابراين سيادت در مفهوم خاص اسلام به خاندان اهل بيت(عليهم السلام) و اصحاب كساء اطلاق مى شود. اين نسبت از دير زمانى يعنى آغاز قرن اول بر بنى هاشم بخصوص ذريّه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بكار برده مى شده است.
كثرت و بسيارى فرزندان فاطمه(عليها السلام)، از مزاياى اختصاصى اسلام است و در هيچ مكتب و مذهبى نمى توان خاندانى چنين بزرگ، كه رشته نسب و حسب آنان به شخص پيغمبر و مشعلدار هدايت آن مكتب و مذهب برسد، مشاهده كرد. ولى در اسلام صدها هزار و بلكه مليون ها نفر هستند كه پشت در پشت داراى شجره نامه هستند و طبق آمار تخمينى، يك دهم جمعيت مسلمانان را سادات تشكيل مى دهند، كه سه ميليون نفر از آنان سادات فاطمى هستند.
سادات علوى، فاطمى، حسنى، حسينى، عباسى، زيدى، جعفرى، اسماعيلى، موسوى، رضوى، نقوى و تقوى، شعب مختلف اين خاندان بزرگ را تشكيل مى دهند و به هر كجا رفته اند از خود آثار علمى، اجتماعى و تربيتى به جا گذاشته اند و در كنار مدفن آنان مساجد باشكوه و مدارس اسلامى برپا گشته است. نسب خانواده بزرگ سادات به حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)مى رسد و جدّه ايشان دختر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) گرانقدر اسلام است كه عمرش چون گل كوتاه بود و بيش از هيجده سال زندگى نكرد.
نكته قابل توجه اين است كه با وجود آن همه نسل كشى هايى كه درتاريخ از اين طايفه شريف انجام شده ولى با عنايت پروردگار اين خانواده همچنان با طراوت و شاداب مانده است. به راستى كدام طايفه و تبار را در جهان بشرى مى توان نشان داد كه چهارده قرن پشت در پشت، با نام و نشان و تمام خصوصيات و آثار، بتواند نسب خود را به پيغمبر برساند؟ بسيارى از افراد اين خاندان، داراى سجاياى نفسانى و ملكات اخلاقى هستند و وارث همان فضايل نبوت و ولايت مى باشند.
در حقيقت ريشه سيادت همان عظمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و على(عليه السلام) در صفات، منش ها و اعمال ايشان است; آن ها به خاطر شخصيّت والايشان آقا، سيد و بزرگ بودند و شعاع اين شخصيت از نظر فقه اسلام تا جد اعلاى پيامبر(صلى الله عليه وآله)يعنى هاشم نيز گسترده مى شود و فرزندان او نيز از اين رهگذر كسب افتخار مى كنند.
سرّالسلسلةتأليف بخارى كه در اواسط قرن چهارم هجرى مى زيسته است; كتاب فخرى فى انساب الطالبيين اثر ازورقانى (تأليف 606 هجرى) و كتاب مجدى تأليف على بن محمد علوى نسّابه از اعلام قرن پنجم.
براى آن كه خاندان جليل پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به آلودگى ها گرفتار نشود و شرافت افراد آن مصون بماند، در نيمه دوّم قرن سوّم منصب نقابت تأسيس شد و به زودى در منطقه اى وسيع گسترش يافت. ميرزا محمد باقر رضوى مؤلف شجره طيبه، در توضيح منصب نقابت مى نويسد: «چون پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در حق ذوى القربى خمس را مقرر داشت، در اوايل خلافت عباسيان در اعقاب و بطون سلسله سادات كثرتى پديد آمد و خود عباسيان هم هاشمى نژاد بودند; و حفظ و حمايت انساب سادات احتياج به نقابت پيدا كرد كه آحاد و افراد واولاد و نژاد هاشمى از اعقاب و ادراج، همه بايد از روى مشجرات يا مبسوطات شناسايى شوند، تا ذوى القربى معين گردد، تا اجر رسالت به ايشان عايد شود و افراد غير در اين سلسله داخل نگردد، و به اشراف اين سلسله جليله توهين نشود و انساب ايشان محفوظ بماند. و بنى فاطمه چون از رياست و تحكيم بنى العباس عار داشتند ناچار نقابت را بر دو قسم كردند نقيب الطالبيين و نقيب العباسيين، و مقام اين منصب بسيار محترم و صاحب آن معظّم بود، حتى زمانى نقابت طالبيين به سيد جليل طاهر ذى المناقب ابواحمد حسين بن موسى پدر سيد مرتضى و سيد رضى اختصاص داشت و او از رجال هاشم به شمار مى آمد و به هشت واسطه به حضرت موسى بن جعفر مى رسيد. علاوه برآن، ديوان مظالم و امارات حج را نيز متصدى بود كه بعد به سيّد رضى و سيّد مرتضى رسيد. در آن زمان مجلّه قَدحى در نسب فاطميين مصر نوشته شد، شيخ مفيد و سيد مرتضى و پدرش آن را امضا كردند».
معمولا شخصى را به اسم نقيب اشراف يا رييس خاندان نبوى، براى رياست و نقابت انتخاب مى كردند. وظايف او از اين قرار بود:
1. حفظ نسب خاندان;
2. نام نويسى نوزادان و مردگان;
3. جلوگيرى از نظر ارتكاب گناهان و يا اشتغال به مشاغل پست;
4. مطالبه حقوق آنان;
5. دريافت حقوق مربوط به خاندان پيغمبر در غنيمت و فى، و تقسيم آن ميان افراد خاندان;
6. مراقبت در ازدواج زنان و دختران خانواده كه فقط با هم شأن خودشان همسر شوند.
در واقع نقيب الاشراف به منزله قيّم و وكيل عمومى افراد خاندان به شمار مى آمد. و مقام نقابت مقامى مهم محسوب مى شد و بعد از مقام خلافت مهم ترين مقام بود. سيد رضى ـ رض ـ نقيب اشرف زمان قادر عباسى، خليفه وقت بود.
به هر حال حفظ و حراست انساب دودمان نبوى در جميع ادوار اسلامى در نهايت درجه اهميّت بوده است. فقهاى اسلام نيز به لحاظ وجود آيات و روايات زيادى در دوستى خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و اداى حقوق آنان كه از جمله شرايط ايمان به حساب آمده است، به اين موضوع توجه خاص داشته اند. شيخ صدوق در كتاب اعتقادات نوشته است: «عقيده ما شيعه درباره علويان اين است كه آنان فرزندان پيغمبراند، و اين كه دوستى نسبت به آنها واجب است، چون مزد پيامبرى رسول خداست; خداوند فرمود: (بگو اى پيغمبر به مردم كه پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى با خويشاوندانم را). و صدقه گرفتن براى علويان حرام است، زيرا صدقه كثافات اموال مردم است و پاك شدن اموال مردم به وسيله صدقه دادن به غلامان و كنيزان و ساير مستحقين صدقات، ميسّر شود. و امّا گرفتن زكات بر غير سادات حلال باشد در عوض خمس كه مختص علويان است. و اعتقاد ما درباره علويان گناهكار چنان است كه عقاب آنها دو برابر است و درباره علويان پرهيزكار اين كه ثواب آنها نيز دو برابر است; و علويان كفو يكديگراند، زيرا پيغمبر(صلى الله عليه وآله)هنگامى كه به فرزندان ابوطالب ـ على و جعفر طيّار ـ نظر مى كرد، فرمود: دختران ما براى پسران ما هستند و پسران ما براى دختران ما. و از حضرت صادق(عليه السلام) راجع به آل محمد سؤال شد، فرمود: آل محمد كسى است كه نكاحش بر رسول خدا حرام باشد».
شيخ صدوق در كتاب ديگرش نيز گويد: «دوستى ذريّه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مادامى كه بر منهاج پدران پاكشان باشند بر گردن بندگان خدا واجب است، تا روز قيامت، و همين دوستى مزد رسالت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است كه خداوند عزّ و جل فرمود: (قُلْ لا اسئلُكُمْ عَليه اَجراً الا المُودةَ فى القُربى)».
سادات، داراى مشخصاتى هستند و از جمله آن لباس ويژه آنان است كه گاهى همراه با عمامه سياه و يا سبز است و نشانه سيادت به شمار مى آيد.