ترس از مرگ و برزخ

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ترس از مرگ و برزخ

سلام توروخدا کمکمم کنید.الان بایخواب بیدار شدم بدجوری قسمتای بدبعد ین دنیا باورم شد.توروخدا بم بگید چرا ماباید همچین تجربه هایی رو پشت سر بذاریم؟مگه ما چه گناهی کردیم؟دارم میمیرم.فکرش داره از ترس سکتم میده.من از مرگ میترسم من از قیامت خیلی میترسم.من طاقت زجر کشیدن مامان وبابا وعزیزام ندارم.بخدا نمیتونم.به همین قبله کشش ندارم.خب مگه نمیشد از اول یطوری زندگی کنیم این زجرا نباشه.امتحان و...رو خودم میدونم ولی خداوکیلی نمیتونم.تصورش داره میکشتم.یکی که از جونت عزیزتره یهوبرای همیشه همیشه همیشه...من فقط خوبیای بعد مرگ رو متصوربودم حتی مرگ هم برام جور دیگه بود ولی حالا حقیقت.واااااااایییی.آخه چرا؟من نمیخوام مامان بابام خودم خونوام این مردم اینجوری زجر بکشن.تمام عمرم مرگ کسی باورم نمیشدمیدیدم فوت کرده ولی باورم نمیشد.حالا یه زندگی رو دیدم یه مرگ رو از وقتی هم که خاکش کردن یطوردیگم.آقا من میترسم.من کم آوردم من مامان بابامو دوست دارم.عزیزای زندگیم.میترسم میترسم.یکی یکاری بکنه

برچسب: 

[="Black"]

یامهدی مددی;534596 نوشت:
سلام توروخدا کمکمم کنید.الان بایخواب بیدار شدم بدجوری قسمتای بدبعد ین دنیا باورم شد.توروخدا بم بگید چرا ماباید همچین تجربه هایی رو پشت سر بذاریم؟مگه ما چه گناهی کردیم؟دارم میمیرم.فکرش داره از ترس سکتم میده.من از مرگ میترسم من از قیامت خیلی میترسم.من طاقت زجر کشیدن مامان وبابا وعزیزام ندارم.بخدا نمیتونم.به همین قبله کشش ندارم.خب مگه نمیشد از اول یطوری زندگی کنیم این زجرا نباشه.امتحان و...رو خودم میدونم ولی خداوکیلی نمیتونم.تصورش داره میکشتم.یکی که از جونت عزیزتره یهوبرای همیشه همیشه همیشه...من فقط خوبیای بعد مرگ رو متصوربودم حتی مرگ هم برام جور دیگه بود ولی حالا حقیقت.واااااااایییی.آخه چرا؟من نمیخوام مامان بابام خودم خونوام این مردم اینجوری زجر بکشن.تمام عمرم مرگ کسی باورم نمیشدمیدیدم فوت کرده ولی باورم نمیشد.حالا یه زندگی رو دیدم یه مرگ رو از وقتی هم که خاکش کردن یطوردیگم.آقا من میترسم.من کم آوردم من مامان بابامو دوست دارم.عزیزای زندگیم.میترسم میترسم.یکی یکاری بکنه

سلام خانم ،‌اول شما آرامش خودتو حفظ کن
یه جند تا نفس عمیق بکش ،‌برو یه ذره آب بخور..
چند تا صلوات بفرست..ایة الکرسی بخون..صدقه کنار بزار..
ان شاءالله خیره خوابتونم..[/]

[="Black"]

یامهدی مددی;534601 نوشت:
سلام نمیتونم بغض بدجوری راه تنفسمم بندآورده.نمیتونم

نماز همراه با گریه..
حرف زدن با خدا ، تو اتاق تاریک..
ارومت میکنه..[/]

رایحهٔ بهشت;534605 نوشت:
نماز همراه با گریه..
حرف زدن با خدا ، تو اتاق تاریک..
ارومت میکنه..
من از تاریکی میترسم.یکی از دلایلش یاد مردن می افتم.یادتوقبرم که تاریکه شبام با لامپ روشن میخوابم.من خیلی ترسوام.دارم از همه چیز میترسم همه چیز

یامهدی مددی;534607 نوشت:
من از تاریکی میترسم.یکی از دلایلش یاد مردن می افتم.یادتوقبرم که تاریکه شبام با لامپ روشن میخوابم.من خیلی ترسوام.دارم از همه چیز میترسم همه چیز

سلام خدمت شما دوست عزيز
دوست گرامى بيا از دريچه ايى جديد به مرگ نگاه كنيم ، شما خونوادتو دوست دارى ؟ قبول . خدا هم تو رو دوست داره و ميخواد پيشش باشى .چرا مرگ رو به يه واقعه ترسناك تبديل كنيم در صورتى كه مرگ يعنى رفتن به خانه ى ابدى ما همه تو اين جهان مسافريم عده اى زودتر ميريم خونه اصلى مون عده اى ديرتر اما بالاخره همه ميريم . دوست عزيزم بيا به جاى ترسيدن و آه و ناله كوله بار سفرمون رو پربار كنيم خوبى كنيم و آماده ى سفر باشيم . چون سفر دورى در پيش داريم و با دست خالى نميتونيم براي خودمون كارى كنيم، پس بيا تا زمانى كه فرصت داريم به همه خوبي كنيم و دستورات خدا رو. اجرا كنيم كه وقتى دعوتمون كرد براى رفتن نترسيم بلكه استقبال كنيم ازش ..

mm1994;534879 نوشت:
دوست گرامى بيا از دريچه ايى جديد به مرگ نگاه كنيم ، شما خونوادتو دوست دارى ؟ قبول . خدا هم تو رو دوست داره و ميخواد پيشش باشى .چرا مرگ رو به يه واقعه ترسناك تبديل كنيم در صورتى كه مرگ يعنى رفتن به خانه ى ابدى ما همه تو اين جهان مسافريم عده اى زودتر ميريم خونه اصلى مون عده اى ديرتر اما بالاخره همه ميريم . دوست عزيزم بيا به جاى ترسيدن و آه و ناله كوله بار سفرمون رو پربار كنيم خوبى كنيم و آماده ى سفر باشيم . چون سفر دورى در پيش داريم و با دست خالى نميتونيم براي خودمون كارى كنيم، پس بيا تا زمانى كه فرصت داريم به همه خوبي كنيم و دستورات خدا رو. اجرا كنيم كه وقتى دعوتمون كرد براى رفتن نترسيم بلكه استقبال كنيم ازش ..
سلام باتشکر.بله حرف شماکاملا درسته بعضی وقتا ترسم خیلی شدید میشه مخصوصا برای کسانی که دوستشون دارم.نمیدونم چی میشه و...خودم که خدا بندازتم تو جهنم میدونم حکمتشه واشکالی نداره وهمچنان عاشقشم(البته مرد باید توگودباششه حرفش ثابت کنه ولی الان حرفم اینه)ولی خیلی نگران عزیزام هستم خیلی.البته خودمم میترسم.مخصوصا ازتاریکی.دیشب بین خواب وبیداری یدفعه وسوسه گناه اومد سراغم نمیدونم خواب میدیدم یا نه یهو بخودم نهیب زدم واستغفار کردم ازخواب پریدم یه آن دیدم یچیزی از تواتاقم باسرعت رفت بیرون بالای سرم بود.نمیدونم توهم بود ازترس بود...خلاصه سوره ناس خوندم وخوابیدم ولی ازاینا توتاریکی هست:Ghamgin:

با نام و یاد دوست

سلام

پاسخ سوال فوق در تاپیک های زیر توسط کارشناس محترم ارائه شده است:

http://www.askdin.com/thread39770.html

http://www.askdin.com/thread658.html

http://www.askdin.com/thread9350.html

http://www.askdin.com/thread821.html

http://www.askdin.com/thread36920-2.html


خواهشمندم تاپیک های فوق را به دقت مطالعه نمایید

اگر سوالی داشتید با پیام خصوصی اطلاع دهید.

در همین جا از کاربران محترم درخواست دارم قبل از ایجاد موضوع و طرح سوال ، حتما از گزینه جستجوی سایت استفاده کنند

تا اگر بحث مشابهی قبلا در سایت وجود داشت مطالعه کنند

و در صورتی که به پاسخ سوال خود نرسیدند نسبت به ایجاد موضوع جدید اقدام نمایند.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

موضوع قفل شده است