اربعین ؛واقعیت یا خیال پردازی مورخان
تبهای اولیه
آیا اربعین واقیت دارد یا اینکه مورخان شیعی این را برای تراژدی کربلا ساخته اند تا آنرا احساسی تر نشان دهند؟آیا جریان اربعین در 61یا سال دیگر بوده است ؟
غـالب دانـشـمـنـدان روز بـيـسـتـم صفر را اربعين حسيني دانسته اند .قـول شيخ بهايي درين باره يکتا و استثنايي است. او نوزده صفر را روز اربـعـيـن حسيني دانسته و تمام ويژگي هاي اربعين از لحاظ ديني، مانند زيارت وارد براي آن روز، و از لحاظ تاريخي، مانند حـضور جابر بن عبداللّه انصاري در کربلا را در روز نوزده صفر دانـسـتـه اسـت. ايـن اخـتـلاف از آن جاست که ظاهراً شيخ بهايي روزعـاشـورا را نـيـز در ايـن مـحـاسبه وارد کرده است. امّا بايد گفت اين مـحـاسبه در صورتي قابل توجيه است و مي توان روز عاشورا رادر زمره چهل روز قرار داد که امام حسين (ع) پيش از ظهر آن روز به شـهـادت رسيده باشد. البتّه شيخ طوسي (تهذيب، 6/42) و علامه حلّي (تحريرالاحکام / 131) اين معني را تأييد کرده و آورده اند که واقـعـه عاشورا پيش از ظهر خاتمه يافته و امام به شهادت رسيده بـود. امـّا شـيـخ مـفـيـد (ارشـاد / 252) و طبرسي (اعلام الوري / ص241) هر دو برآنند که نبرد تا زوال ظهر ادامه داشت و امام حسين (ع) و بـاقـيـمـانـده اصحاب پس از ظهر نماز خوف خواندند و زيد بن قيس و سعيد بن عبدالله حنفي در اين وقت برابر امام ايستادند تا در بـرابـر تـيـرهـاي دشـمـن از حـضرت محافظت کنند. سيّد بن طاووس (لهوف / 164) نيز همين نظر را ابراز داشته است. امّا ابن نما حلّي مـعـتـقـد اسـت کـه امـام حـسـيـن (ع) هـنـگـام زوال ظـهـر هـنـوز مـشـغول جنگ بود و نمي توانست نماز بخواند و بنابراين به طور فـرادي و با اشاره نماز خوف به جاي آورد (مثيرالاحزان، 34). باايـن بـيـان، مـعـلوم مـي گـردد کـه بـه اغـلب احـتـمـال، شـهـادت امـام حـسـين (ع) بعد از ظهر روز عاشورا اتّفاق افتاده است.
بـه هـر حـال، چـهـل روز مـيـان عاشورا و بيستم صفر در روايات ما،دهـشتناک ترين و غمناک ترين ايام عالم شمرده شده است. زراره، ازبـزرگـانِ فـقـهـا و مـحـدّثـان امـامـيـّه، از امـام صـادق (ع) نـقـل کـرده: ((در پـي شـهـادت حـسـيـن (ع)، آسـمـان چـهـل روز خـون بـاريـد و زمين چهل روز سياهپوش گرديد و خورشيدچـهـل روز روي در پـوشـيـد و خـونـرنـگ شـد و فـرشـتـگـان چهل روز بر حسين گريستند. هيچ زني از ما ،حنا نبست و سرمه نکشيد تـا آن گـاه کـه سـر عـبـيـداللّه بـن زيـاد را بـيـاوردنـد)) (مـستدرک الوسـايـل، 2/215؛ کـامـل الزّيـارات، / 81. خاندان امام حسين هفت روز در دمشق ماندند و چنان شوري درافکندند که يزيد به صلاحديد مروان بن حکم، ايشان را روانه مدينه گردانيد تا خلق رابـر ضدّ او نشورانند و کار خلافتش دشوار نگردد (قطيفي، 217 ـ219؛ معالي السبطين 2 / 184) تا اين جا ميان دانشمندان و مورخان،اخـتـلافـي مـگـر درباره بعضي از جزئيّات وجود ندارد. اختلاف برسـر راه بـازگـشـت اسـت که آيا اهل بيت امام مستقيماً از شام به مدينه رفتند يا به کربلا آمدند و از آن جا رهسپار حجاز گشتند . از امام حسن عسکري (ع)نـقـل کـرده انـد کـه نـشـانـه هـاي مـؤمن پنج چيز است و يکي از آنها خواندن ((زيارت اربعين)) است (تهذيب، 6 / 52). مقصود از زيارت اربـعـيـن، زيـارت نامه اي است که با سند معتبر به وسيله صفوان بـن مـهـران از امـام صـادق (ع) مـخـصوص روز اربعين وارد شده است(مصباح المتهجد، 777) .دربـاره حـضـور اهـل بـيـت در اربـعـيـن حـسيني در کربلا، بايد گفت بـعـضـي از دانـشـمندان برآنند که چون کاروان اسيران از دمشق به قـصـد مـديـنـه بـه راه افـتـاد و بـه عـراق رسـيـد،اهـل بـيـت امـام حـسين (ع) از راهنماي کاروان خواستند تا ايشان را به کـربـلا بـَرَد. (المـلهـوف / 225) و ايـشـان بـنـا بـرنـقـل بـرخـي از مـورخـان (حـبـيـب السـيـر، 2 / 60) در بـيـستم صفرسـال 61 هجري بدان جا رسيدند و سرهاي شهدا را که همراه ايشان کرده بودند، بازگردانده، در کنار تَن ها دفن کردند. در اين ميان،جـابـر بـن عـبدالله انصاري، از صحابه بزرگ پيامبر که در آن ايـّام سخت پير و نابينا شده بود، همراه عطيّة بن سعد عوفي، به عـنـوان نـخـستين زائران مزار امام حسين (ع) در حالي که پاي برهنه کـرده و بـر تـن خـود عـطـر زده بـودنـد و در راه ذکر خدا مي گفتند،بـدان جا رسيدند. ميان ايشان و اهل بيت امام حسين (ع) ملاقات دست داد و هـمـه سـه روز در آن جا به عزاداري پرداختند و سپس راه مدينه را در پـيـش گـرفتند (الملهوف / 225، 226؛ اعيان الشيعه، 4 / 47؛قطيفي 227؛ مثيرالاحزان / 59). ظاهراً اين روايت را با اين جزئيّات،نـخـسـتين بار سيّد بن طاووس ذکر کرده و از او به ديگر منابع راه يـافـتـه اسـت. ( برگرفته از مقاله سید صادق سجادی )
(ادامه )بـا ايـن هـمـه از روايـتـي کـه ابـن اثـيـر(الکـامل، 4/88) در ذيل حوادث کربلا آورده، نيز برمي آيد که درعصر او نيز خبر بازگشت اهل بيت به کربلا کم و بيش وجود داشته اسـت. او متذکّر شده که مطابق يک روايت، رباب دختر امرؤالقيس و همسر امام حسين (ع)، تا يک سال بر سر قبر امام ماند و با ديگران بـه مـديـنـه نـرفـت. امـّا بـسياري از مورخّان برآنند که وقوع چنين اتّفاقي بر حسب اوضاع تاريخي و جغرافيايي، ممکن نبوده و باتـوجـّه بـه اقـامـت خـاندان امام و شهدا در کوفه و دمشق، نمي توان گفت که آنان مسير طولاني کوفه به دمشق را رفته و بازگشته و در بـيـسـتـم صفر به کربلا رسيده باشند (لولؤ و مرجان، 154؛مـنـتـخـب التـواريـخ، 367 ـ 363؛ مـنـتـهـي الامـال / 443 ـ 442؛ وقـايـع الشهور / 53). در آثار مورخّان بزرگ چـون بـلاذري، طـبـري، يـعقوبي، ابوعلي مسکويه، ابن اثير، وابـن اعـثم (تاريخ الامم، 4/352؛ الکامل، 4/87؛ انساب الاشراف،3/217؛ الفـتـوح، 5/250) که از واقعه کربلا ياد کرده اند، هيچ اشـاره اي بـه تـغيير مسير کاروان به سوي کربلا وجود ندارد. ازنـويـسـنـدگـان متقدم، تنها ابوريحان بيروني (الاثار الباقيه،331) اشـاره اي کـلي بـه ايـن واقـعه کرده و متذکر گرديده که دربيستم صفر سال 61 هجري، خاندان امام حسين که از شام مي آمدند،سـر او را بـه تـن وي در کـربـلا مـلحق کردند. او هيچ اشاره اي به جـزئيـّات ايـن امـر نـکـرده است. سيّد بن طاووس که نخستين بار اين حـادثـه را بـا جـزئيـّات ياد شده، در کتاب لهوف، از نخستين آثارخـويـش در دوره جـوانـي آورده، بـعـدهـا در کـتـاب((اقـبـال))، از آخرين آثار خود، (اقبال / 599) با آن که الحاق سرامـام حـسـين (ع) را به بدن وي مسلّم دانسته، لحن گفتارش حاکي ازترديد در امکان بازگشت اهل بيت امام به کربلا در روز اربعين است(هـمـان، 3 / 100). مـحـدّث نـوري از دانشمنداني است که در کتابي بـه تفصيل، محال بودن وقوع اين سفر را مورد بحث قرار داده است(لؤلؤ و مـرجـان، 154). بـه عـقـيده او، دوري مسافت ميان کربلا وشـام، بـا تـوجـه بـه تـوقـّف هـاي اجباري کاروان در مسير رفت وبرگشت، امکان حضور اهل بيت در بيستم صفر در کربلا را منتفي مي سازد (اقبال، 3 / 100؛ وقايع الشهور، 53؛ زاد المعاد، 371). چه طـيّ ايـن مـسـيـر بـراي چـنـان کـاروانـي لااقـل يـک مـاه بـه درازا مـي کـشـيـده اسـت. بـه عـلاوه،اهـل بـيـت امام حسين (ع) چند روزي را در کوفه محبوس بودند. خطبه حضرت زينب (س) در آن شهر و آنچه ميان مردم و ابن زياد و حضرت زينب و امام سجّاد (ع) گذشت، همه حاکي از اين اقامت است (الفتوح،5 / 222؛ مـقـتـل الحسين، 2 / 48 ـ 45؛ طبري، 4 / 350 ـ 349). ازهـمـين جا، عبيداللّه بن زياد از يزيد استفسار کرد که با اسيران چه کند و چون پاسخ رسيد که ايشان را روانه شام کند، اسيران را بالشکريان شامي روانه گردانيد (طبري، 4 / 351؛ لهوف / 208).مخالفانِ امکان حضور اهل بيت در روز اربعين بر مزار امام حسين (ع)،هـمـچنين برآنند که رفت و برگشت پيک ابن زياد به دمشق و کوفه نيز مانع از پذيرفتن فرض مذکور است (لؤلؤ و مرجان، همانجا).بـي گـمان، دو بار طيّ اين مسير توسّط فرستادگان ابن زياد ويـزيـد، و رفـت و بـرگـشـت کـاروان اسـيـران، بـيـش ازچـهـل روز بـه طول مي انجاميده است. برخي از مدافعينِ امکان حضور اهـل بـيـت در روز اربـعـيـن در کـربـلا، ايـن اشکال را با فرضِ استفاده ابن زياد و يزيد از کبوتران نامه بر،بـراي ارسـال پـيـام پـاسـخ داده انـد (تـحـقـيـق دربـاره اوّل اربـعـيـن حـضـرت سـيـدالشـهـداء (ع) / 99 ـ 119) ولي شـواهدمـقـتـضـي بـراي وقـوع يـا رواج اين شيوه ارائه نکرده اند، گر چه بـراي طـيّ مـسـافـت مـيان کوفه و دمشق در عرض يک هفته تا ده روزشـواهـد تـاريـخـي مـتـعـدّدي آورده انـد، هـمـچـون وصول خبر مرگ معاويه از شام به کوفه در عرض يک هفته (تنقيح المـقـال، 3 / 262؛ مـيـثم تمار، / 28) يا رسيدن مالک اشتر از شام بـه عـراق طـيّ ده يـا دوازده روز (تـحـقـيـق دربـارهاوّل اربـعين / 50). امّا فراموش کرده اند که اين شواهد در مورد پيکهاي تند پاي پيام رسان يا گردان هاي نظامي است که مجبور بوده انـد بـه سـرعـت خود را به هدف برسانند، نه کارواني از زنان وکـودکـان مـجـروح و خـسـته و بي پناه. البته در اين ميان، چند خبرتـاريخي مي تواند احتمال حضور کاروان اسيران را در کربلا به هـنـگـام بـازگـشـت از شام تقويت کند. نخست آنکه ابوريحان (همان،331) و قـزويـنـي (عـجـايـب المخلوقات، 67) تاريخ ورود کاروان اسيران را به شام، اول صفر سال 61 هجري دانسته اند. قزويني تـأکـيـد کـرده کـه امـويـان بـه هـمـيـن مـنـاسـبـت روز اول صـفـر را عـيـد مـي دانـستند. دوم آن که مدت اقامت اسيران در دمشق ظـاهـراً از هـفـت يـا ده روز تـجـاوز نـکـرده است (معالي السبطين، 2 /187). چـنـان کـه گـفـتـه انـد، بـيـمـنـاکي يزيد و امويان از بروز شورش در دمشق در پي سخنراني هاي امام سجّاد(ع) و حضرت زينب(س)، بـاعـث شـد تا به اهل بيت اجازه عزاداري دهند و سپس ايشان راروانـه حـجـاز کـنند (الفتوح 5 / 249؛ اعلام الوري، 249). سوم،سخن از راه کوتاه و مستقيمي است که شام را به عراق پيوند مي زد و مـسـافران مي توانستند اين مسافت را هفت روزه طي کنند. گفته اندايـن راه اکـنـون نـيـز مـورد اسـتـفـاده بـعـضـي قبايل عرب است و بعضي از آن قبايل فاصله حوران تا نجف را هشت روزه طـي مي کنند (اعيان الشيعه، 1 (4) / 271). اگر اين اشارات و اخـبـار بـا يـکـديـگـر جـمـع گردد، مي توان نتيجه گرفت که دراول مـاه صـفر کاروان اسيران به دمشق رسيده و حدّاکثر ده روز در آنجـا مـانـده انـد و سـپـس مـيـان هـشـت تـا ده روزطـول کـشيده تا به کربلا باز گردند و بدين ترتيب حضورش اندر بيستم صفر چندان بعيد نمي نمايد. از سوي ديگر، محدّث نوري، فقدان روايت و گزارشي درين باره را در آثار متقدّماني چون شيخ مفيد، از جمله دلايل نادرستي چنين رواياتي دانسته است. به نظر وي، اهل بيت امام حسين (ع) روز اربعين به قصد مدينه از دمشق خارج شده اند؛ و قرينه آن استعمال واژه ((رجوع)) در عبارت شيخ است و اگرمـقـصـود او آمـدن بـه مـديـنـه در روز اربـعـين بود، از واژه ((ورود)) استفاده مي کرد؛ چنان که براي حضور جابر بن عبداللّه در کربلا کـه مـورد ترديد نيست، از واژه ((ورود)) استفاده کرده است (لؤلؤ و مـرجـان، / 171). قـاضـي طباطبايي متذّکر شده که آنچه کفعمي درمـصـبـاح مـبـنـي بـر بـرابـري بـيـسـتـم صـفـر بـا بـازگـشـت اهـل بـيـت از کـربـلا بـه مـديـنـه آورده، داراي دو احـتـمـال اسـت: يـکـي آن کـه مـقـصـود وي بـازگـشـت اهـل بـيـت از کـربـلا به مدينه يعني از شام به کربلا و از کربلا به مدينه است؛ و دوم آن که به معناي بازگشت از شام به مدينه،بـدون حـضـور در کربلاست که در اين صورت، مشابه سخن شيخ مـفـيـد و شـيـخ طـوسـي اسـت.
با تشكر از مطالب جامع جناب كاوه
در مورد اربعين اين مطالب هم قابل تامل مي باشد كه بنده قبلا در اين ادرس هم اورده بودم:
http://www.askdin.com/showthread.php?p=10345#post10345
حجت الاسلام رسول جعفريان در مورد اربعين حسيني مي نويسند:
این روزی است که حرم امام حسین(ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین(ع) وارد کربلا شد.