بیانات آیت الله وحیدخراسانی به مناسبت شهادت امام صادق

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بیانات آیت الله وحیدخراسانی به مناسبت شهادت امام صادق

آیت الله العظمی وحید خراسانی امروز در مسجد اعظم قم به جای تدریس، به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام صحبت نمودند.


متن کامل سخنان ایشان بدین شرح است:
پیشامد شهادت راس ورئیس مذهب، امام ابوعبدالله جعفربن محمد، قضیه ای است که لاتدرک ولاتوصف(قابل توصیف نیست). نسبت بعد زمین با کهکشان باید دید چه نسبتی است؟ خورشیدی که دو کرور و سیصد هزار برابر کره زمین است، نورش درظرف هشت دقیقه وهیجده ثانیه به زمین می رسد اما از آن مقام، نور تابرسد به زمین از 3000سال نوری -که عقل مبهوت است- می گذرد. این فاصله اگر بخواهد برداشته شود خود انقلاب این فصل به وصل، چه مسئله ای است؟
نسبت ما با امام ششم از جهت بعد و دوری چقدر است؟ اول باید فهمید ما با همه این بندوبیل وآنچه برای خودمان ازمقامات علمی وعملی بافته ایم باشیعه او چه نسبت داریم؟ تابعد روشن شود نسبت با او چه نسبتی است وانقلاب این نسبت راهش چیست؟ این مسئله ای است بسیار عمیق.


روایت عابد چهل ساله
حدیث صحیح وسند درکمال صحت است. عابدی 40 سال عبادت کرد، آن هم عبادت مقبوله و بعد قربانی کرد. قبول نشد. گفت ای نفس هر چه هست از توست . خداوند وحی کرد که به او برسانند این کلمه که گفتی، برگشتی خودت را دیدی، از 40 سال عبادتت بالاتر است . باید برگردیم خودما ن را ببینیم . هیچ نداریم، کلمه هیچ هم این جا ناتمام است. ما از این انسان حیا کردیم . همین انسانی که به هر قدرت ومقامی برسد به یک چرت هر چه دارد می بازد، رفتارما چنین است. اگر متوجه باشیم که او متوجه کارماست مواظب خود هستیم . آیا به اندازه ای که من ازتو و تو ازمن حیاکردیم، من از خدا حیا کردم؟


لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین. کمیت لنگ است وعمرگذشت . هیچ نشدیم پس ماکجا وشیعه او کجا؟ کسی هست ادعاکند بتواند بگوید در این شهر اورع(و پرهیزگارتر) از همه منم؟ اگر نیست پس شیعه نیست.

امام صادق آیه را از گوینده اش شنید
حال از شیعه تا خود او فاصله چقدر است؟ گفتنی نیست این مطالب. یک کلمه بس است وبعد فکرش باخودتان. کسی که نمازش این است: تکبیر گفت وشروع کرد به سوره حمد، رسید به ایاک نعبد وایاک نستعین. دست از این آیه برنداشت تا وقتی خود آیه را از گوینده آیه شنید. مقر او آن جاست ومقامش چنین است. کررتها حتی سمعتها من قائلها [2]. این نسبت، نسبت زمین با کهکشان نیست همه این ها درحد تقریر است نه تحقیق. اگر درک قوی باشد نسبت نسبت قطره به دریا نیست، نسبت متناهی به لایتناهی ، نسبت محدود به نامحدود است چون او متصل به مقامی است که در آن مقام حدی ابدا نیست. متصل به آن مقام ، این مرحله مرحله ای است که انبیا باید نظر کنند. امام چهارم در شان او فرمود: اسمه عند اهل السماء الصادق [3]. اسم او درملکوت اعلی این است. مسمی حدش چیست؟ این کسی است که ما در ایام شهادت اوهستیم. حال این نسبت می شود منقلب شود یامحال است؟
اگرممکن است راهش چیست؟ آهن اگر بخواهد ذراتش طلاشود از سیر معدنی، ملیاردها سال لازم است. ولی همان آهن به یک برخورد به اکسیر به آنی می شود طلای احمر . این نسبت قابل برگشت است اما نه با علم ما نه با عمل ما. شیخ(انصاری) فقیه است. هرکسی که فقیه نیست .وقتی رساله نوشت گفت عمل به رساله من درغیبت ولی عصر از باب اکل میته مانع ندارد . او می فهمد جعفربن محمد چیست؟ حقیقت دین ومذهب چیست؟ این علم ها ، این عمل ها مشکل را حل نمی کند. آن که مشکل راحل می کند نفس اکسیری اوست. آن دم اگر بدمد این نسبت منقلب می شود یعنی ما که نسبتمان باشیعه او آن چنان بود تا چه رسد به خود او، برمی گردد و نسبت می شود نسبت معیت.

شفای زن وعمر مجدد توسط امام صادق
قطب الدین راوندی از صفوان بن یحیی از عبدی نقل می کند که همسر من به من گفت طال العهد . بین ما وجعفربن محمد. کاری کن که من به خدمت آن حضرت برسم. گفتم خرج سفر زیاد است من هم چیزی ندارم. زنم گفت همه زیور مرا بفروش ، فقط مرا به زیارت او برسان . من هر چه اثاث خانه و حلی وزیور بود فروختم. بازنم حرکت کردم. بین راه زن بیمار شد. نزدیک مدینه به حال احتضار رسید. وارد مدینه شدم دیدم زن جان می دهد، خیلی دلسوز- این نفس است که اگر بیاید منقلب می شود راهش را باید پیدا کرد- زن را گذاشتم رفتم خدمت حضرت. تاوارد شدم – در روایت خصوصیا ت بیان شده که علیه ثوبان ممثلان- به مجرد ورود حال زنم را پرسید .
گفتم زن در چنان حالتی است . اول فرمود تو برای این امر حزین(وناراحت) هستی؟ گفتم بلی یابن رسول الله . فرمود برگرد خادمه الان به او شربت طبرزد می دهد. این راگفت به من. برگشتم دیدم خدمت کار به او شربت می دهد، نشسته. پرسیدم چه پیش آمد؟
گفت تو رفتی عزرائیل آمد که جان مرا بگیرد تاپ آمد دیدم کسی آمد علیه ثوبان ممثلان . فرمود به عزرائیل آیا تو مامور نیستی به امر ما موتمر باشی(و از امر مااطاعت کنی)؟
گفت : بلی. فرمود به توامر می کنم اجل این زن را بیست سال عقب بینداز . گفت سمعا وطاعتا. گفت ورفت . عزرائیل هم رفت . نفس اوست که کار می کند . این نفس باید به من وتو بخورد تا از آن فاصله منقلب شود. این نفس باید به این مملکت بخورد تا این فاصله برداشته شود، راهش هم این ایام است. آن نفس هست، در چیست؟

اما وظیفه شما
یک جمله فرمود که اگر عملی کنید، آن فاصله کذایی منقلب می شود به وصفی که گفتنی نیست وآن جمله این است: رحم الله من احیا امرنا. کار شما این است : اولا جمله رافکر کنید. نفس او نفسی که مرده زنده می کند این نفس وقتی از خدا به صیغه ماضی یعنی به نسبت تحققیه ،رحمت بخواهد آن هم چه رحمت؟ رحمتی که درسوره انبیا می فرماید نسبت به آن طبقه: وَ أَدْخَلْناهُمْ في‏ رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحينَ [4]
بعد معلل می کند: چرا این ها را در رحمت داخل کردی؟ انهم من الصالحین. آیه سری دارد اول باید آن صلاح وصلوح پیدا شود بعد دخول در آن رحمت . آن صلاح این است که همه غش ها گرفته شود که کار اکسیر است . اکسیر دعای اوست: رحم الله من احیا امرنا.
وظیفه فرد فرد شما: درمجالس ومحافل روایات او را بخوانید هر روایتی دریای حکمت است اگر کلمات او منتشر شود اصلا عوض می شود. هرجا حرف می زند شق القمر می کندد. اگر در(باره)خدا حرف می زند غوغایی است که عقل اولین وآخرین مبهوت است. اگر درعقل حرف می زند در علم سخن می گوید در ایمان بحث می کند، طرز کلام اصلا بهت آور است:
الْمُؤْمِنُ مَنْ طَابَ مَکْسَبُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ وَ صَحَّتْ سَرِيرَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ کَلَامِهِ سیرته القصد و سنته الرشد.
هر جمله ای شق القمر است. همه این ها در بوته اهمال گذشت . عمر به لاطائلات تمام شد، اسرار این کلمات باز نشد :
وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخَاء [5].


قیامتی است . این است امام جعفرصادق. علم است که می بارد، حکمت است که می ریزد. افسوس این حق ضایع شد روز شهادتش این مملکت امسال اگر غیرت انسانیت دارد اگر رگ آدمیت دارد در مقابل این مصیبت که چنین کسی نیمه شب از نماز شب بیرونش کنند سر برهنه، پای برهنه، یک زنازاده سواره او پیاده . در آن کوچه ها افتان وخیزان او را بیاورند درمقابل چه کسی؟ همه این ها برای این است که من وتو آدم شویم برای این است که این مملکت به نتیجه بعثت 124هزار پیامبر برسد وآن مذهب حقه جعفری است. روز شهادتش چنین روزی است اگر این مملکت یک پارچه عزا شد در امان است والا هیچ قدرتی هیچ سیطره ای حافظ ونگهبان نیست همه آسوده باشید. این مملکت رافقط عاشورا نگه می دارد فاطمیه حفظ می کند صادقیه حفظ می کند. باید روز شهادت او همه هیئات بیرون بیایند. نتیجه اش چیست؟ نتیجه اش همان اکسیر است .اللهم ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِي کَانَتْ لَنَا [6].
آن روز یک پارچه شود شیون . کلمات این عمامه به سرهای بی سواد را شما باسوادها از بین ببرید. حدیث صحیح اعلایی این است لغت راهم نگاه کنید .صرخه یعنی صیحه بلند . امام ششم فرمود بارالها! رحمت کن صرخه ای که برای ما باشد صرخه ای که برای دل افسرده ای باشد که از این طرف نگاه می کند می بیند برگذشتگانش چه گذشته از این طرف نظر می کند می بیند برآیندگانش چه می گذرد. او می بیند همه را. از آن طرف هم خودش با آن شدت زندگی می کند، جان می کند تا بشریت به کمال برسد. وظیفه انسانیت این صرخه عظمی است. روز شهادت او امیدواریم نظر عنایت فرزندش که دلش خون است. اوست که می فهمد، اوست که می داند اوست که آب می شود وقتی به آن قبر خراب شده نگاه می کند. لااله الا الله.

[1] . مستطرفات‏السرائر، ص 639: عن أبي زيد عن أبي عبد الله ع أنه قال ليس من شيعتنا من يکون في مصر يکون فيه مائة ألف و يکون في المصر أورع منه .
[2] . مفتاح‏الفلاح، ص 372 : و روي أنه ع کان يصلي في بعض الأيام فخر مغشيا عليه في أثناء الصلاة فسئل بعدها عن سبب غشيته فقال ما زلت أردد هذه الآية حتى سمعتها من قائلها .
[3] . بحارالأنوار، ج50 ،ص 227 :الاحتجاج عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْکَابُلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَکَ فَقَالَ ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ اسْمُهُ فِي التَّوْرَاةِ الْبَاقِرُ يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً هُوَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ ...
[4] . انبیا/86.
[5] . الکافي، ج 2 ص 230 : عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَکُونَ فِيهِ ثَمَانُ خِصَالٍ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ لَا يَظْلِمُ الْأَعْدَاءَ وَ لَا يَتَحَامَلُ لِلْأَصْدِقَاءِ بَدَنُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ إِنَّ الْعِلْمَ خَلِيلُ الْمُؤْمِنِ وَ الْحِلْمَ وَزِيرُهُ وَ الصَّبْرَ أَمِيرُ جُنُودِهِ وَ الرِّفْقَ أَخُوهُ وَ اللِّينَ وَالِدُه‏.
[6] . الکافي ، ج4، ص 582 باب فضل زيارة أبي عبد الله الحسين ع.

موضوع قفل شده است