یادی از برقعی

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یادی از برقعی

برقعی کسی که در میان شیعیان بزرگ شد

اعلامية برقعی پس از ترور
پس از ترور، چند روز بيشتر در بيمارستان نبودم، ديدم با اين حال صلاح نيست در بيمارستان بمانم. و بعضي از دكترها و متصديان بيمارستان گفتند اگر اينجا بمانيد جان شما در خطر است. و لذا روز پنجم با متصديان بيمارستان خداحافظي كردم.
معلوم شد در خانه و در بيمارستان در امان نيستم. اينست حال ما و بدتر از ما حال ملت ماست. چون به خانه برگشتم در حالي كه ريش و سر و بدنم خونين بود با فرزندم محمد حسين به حمام رفتم و بدن خود را شستشو دادم و سپس براي كساني كه مي‌خواهند احوال ما را بدانند و از چگونگي حادثه باخبر شوند اعلاميه زير را نوشتم و در ميان دوستان و آشنايان پخش كردم. متن اعلاميه به شرح زير بود:

بسم الله الرحمن الرحيم



آيا جواب سخن حق، گلوله و ترور است؟



در دو هفته پيش يكي از افرادي كه خود را شيعه و به جمهوري اسلامي‌ايران علاقمند نشان مي‌داد، پس از آنكه به منزل اينجانب آمده و پرسشهايي نمود، بيرون رفت، دو مرتبه در اوايل شب در حالي كه من مشغول نماز عشا بودم بازگشت و مرا از ناحيه سر هدف گلوله قرار داد. بحمد الله والمنه كار ضارب خنثي شد و چنانكه او مي‌خواست به نتيجه نرسيد، آري: «`قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (سوره توبه، آيه 51). يعني هرگز به ما آسيبي نرسد جز آنچه خدا براي ما مقرر داشته اوست مولاي ما.
مگر ما چه مي‌گوييم؟
متعصبان چرا با ما دشمنند؟ چرا كمر به قتل ما بسته اند؟ مگر ما چه گفته و مي‌گوييم؟ در حقيقت اين آيه كريمه بيان حال ما و علت دشمني ايشان است كه خداي تعالي فرموده: « وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ » (البروج/8) اينان با ما خشمي ‌ندارند جز براي اينكه به توحيد حقيقي ايمان داريم و دعوت مي‌كنيم! .
مي‌گوييم غير خدا را نخوانيد چنانكه در صد آيه قرآن است و كسي از خدا آگاه تر و مهربانتر نسبت به بنده اش نيست، مي‌گوييم انبياء (ع) پس از وفات خود از امت خويش خبر ندارند و در عالم باقي از عالم فاني بي خبر و آسوده اند چنانكه خداي تعالي در سوره مائده آيه 109 فرموده: «يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ »، يعني: روزي را بياد آر كه خدا همه رسولان خود را جمع مي‌كند و مي‌پرسد كه چگونه دعوت شما را مردم اجابت كردند، پيامبران گويند: در اين باره ما را علمي‌نيست فقط تو داناي غيبها مي‌باشي. عيسي بن مريم (ع) به تصريح قرآن خواهد گفت: «مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (المائده/117)، يعني: پروردگارا من بر امت خود گواه بودم تا هنگامي‌كه ميان ايشان بودم و چون مرا وفات دادي تو خود مراقب ايشان بودي و تو بر هر چيز گواه و آگاهي.
با ما دشمنند زيرا خواسته ايم از خرافات مذهبي نجاتشان دهيم و روايات و حكايات ضد قرآني را نمي‌پذيريم و مي‌گوييم رسول خدا(ص) و ائمه هدي (ع) فرموده اند: «ما جائكم منا لا يوافق كتاب الله فلم نقله = آنچه از ما به شما برسد كه با كتاب خدا سازگار نباشد ما آن را نگفته ايم.
ما مي‌گوييم كتب مذهبي مانند كافي و بحار مملو از مطالب ضد قرآن و عقل است و از امامان هدايت نيست و پرداخته دشمنان است.
ما مي‌گوييم دين اسلام دين آزادي و عدالت و رحمت است، نه دين اختناق و فشار و غصب اموال مردم. خدا به رسول خود فرمود: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ» (ق/45) يعني تو بر ايشان جبار نباشي، رسول خدا (ص) اهل مكه را بخشيد با آنكه آن همه صدمه زدند.
ما مي‌گوييم مهدي منتظري كه طبق عقيده و روايات شيعه مي‌آيد و براي جهان عذاب و نقمت است و مردم جهان را با شمشير مي‌كشد و به زور همه را به اسلام وارد مي‌كند و تا زير شكم اسبش خون بالا مي‌آيد و كافري در دنيا نمي‌ماند براي اينكه پنج سال يا هفت سال رياست كند، صحيح نيست و برخلاف آيات و سنت إلهي است كه مي‌فرمايد: «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ » (رعد/11) يعني، خدا وضع قومي‌را تغيير نمي‌دهد تا خودشان خود را تغيير دهند. و در سوره مائده آيه 14 و 64 مي‌فرمايد: نصاري و يهود تا قيامت در دنيا باقي مي‌مانند.
ما مي‌گوييم اين عقيده شيعه كه ائمه به دنيا باز مي‌گردند و مخالفان خود را از قبور بيرون مي‌آورند و به آتش مي‌كشند و جزا مي‌دهند صحيح نيست؛ زيرا از مسلمات است كه قيامت روز جزا مي‌باشد و قرآن فرموده: « إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ» (الزمر/30) يعني تو اي رسول ما مي‌ميري و مخالفانت مي‌ميرند سپس شما روز قيامت در نزد پروردگارتان با يكديگر به خصومت مي‌پردازيد و نيز فرموده: « ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ» (مؤمنون/15، 16) يعني شما پس از اين مي‌ميريد سپس روز قيامت زنده مي‌شويد و آيات متعدد ديگر.
ما مي‌گوييم رسول خدا (ص) و علي مرتضي‌(ع) خمس و سهم امامي‌را كه شيعه مدعي اند از كسي نگرفته و در برنامه ايشان نبوده و زكات پنج يك چنانكه در قرآن (سوره انفال/41) آمده مربوط به غنايم جنگي است و ربطي به كسب و كار ندارد.
بر سر چنين عقايد حقه اي، در رژيم سابق نشريات ما را ممنوع و به زور ساواك مسجد ما را گرفتند و كسي پيدا نشد در برابر علماي درباري ما را ياري كند، و امروز هم به خانه ما هجوم آورده در حال نماز پاسخ ما را با گلوله مي‌دهند!
ما للظالمين من أنصار خدا به فرياد شما نخواهد رسيد
اي مسلمين! اگر مي‌خواهيد خدا شما را نجات دهد به نداي غريبانه توحيدي ما توجه كنيد مادامي‌كه به اصلاحات ديني و اجتماعي رو نياوريد همواره مبتلا به گرفتاريها و فشارها و ستم خواهيد بود.
خدا ملت موحد نيكخواه خيرخواه را ياري مي‌دهد. ملتي كه به نداي مصلحين خود گوش دهد نه آنكه منطق خيرخواه را با گلوله و ترور پاسخ دهند.
ما را به وهابيگري متهم مي‌كنند! با اينكه ما وهابي نيستيم و جز به كتاب خدا و سنت رسول اكرم (ص) دعوت نمي‌كنيم. ما را نعوذ بالله به عداوت حضرت امير مؤمنان (ع) متهم مي‌كنند با آنكه ما دوستي آن بزرگوار را بر خود و سايرين لازم مي‌شمريم.
اين تهمتها براي راه گم كردن است براي آن است كه ما گفته ايم دين اسلام، با مذاهب فرق دارد و در اسلام مذهبي نيست و كسي حق آوردن مذهب ندارد و اين مذاهب پس از مدتها از عصر رسول خدا (ص) پيدا شده و نام اشعري و معتزلي و صوفي و شيخي و غيرها ... بر خود نهاده اند.
بايد به اسلام اصيل بازگشت و از تفرقه دوري جست. اسلام آيين رحمت بوده و پيامبرش به تصريح قرآن رحمة للعالمين است، اسلام دين خشونت و زورگويي و جباري نيست، اسلام دين انحصار طلبي نيست، اسلام دعوت به تعقل و آزادي مي‌كند.
رسول خدا (ص) در جنگ احد كه آن همه صدمه ديد و دندانها و پيشانيش شكست و اصحاب گفتند ايشان را نفرين كن، در جواب فرمود: «إني لم أبعث لعانا ولكن بعثت داعياً و رحمة اللهم اهد قومي‌فإنهم لا يعلمون» يعني، من براي نفرين و لعن مبعوث نشده ام و ليكن براي دعوت و رحمت مبعوثم، خدايا قوم مرا هدايت كن كه ايشان صلاح و فساد خود را نمي‌دانند.
ما را براي اين عقايد، واجب القتل مي‌شمرند ومهدور الدم مي‌دانند آيا ما چه حلالي را حرام كرده ايم با اينكه : "ما أريد إلا الإصلاح ما استطعت و ما توفيقي إلا بالله عليه توكلت و إليه أنيب"
والسلام عليكم 25 شوال/ 1406 الأقل السيد ابوالفضل البرقعي

والسلام علي من اتبع الهدي.



وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين. 2/2/1370


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست گرامی جناب سنی کرد

در مورد عقاید آقای برقعی و یکی از کتابهایشان به نام "خرافات وفور در زیارات قبور"!!! بد نیست به لینک زیر مراجعه نمایید:

http://h-varjani.blogfa.com/cat-14.aspx

باتشکر - یاعلی

سلام اگر از مطالعات و اعتقادات ایشان و تلخیصی از کتابها یا نوشته هایش در اینجا مطلبی قرار دهید تا نقد وبررسی کنیم بهتر حقایق روشن می شود . در ضمن تا بنده یادم هست ما هرگز چنین آیت اللهی نداشته ایم . احتمالا ایشان همفکر ا فرادی مانند محلاتی ،شریعت سنگلجی ،کسروی و ... هستند که به عنوان دگر اندیش از آنها یاد و تعبیر می شود . آیت الله عنوان یا لقب تفخیمی برای افرادی است که به حد اجتهاد رسیده باشند . امیدوارم کتابهای ایشان مانند کتاب حقایقی از جنگ جمل و صفین آقای ایوب گنجی نباشد که نقد آن را قبلا در پست همسران پیامبر نوشته ام .و معمولا سندی ذکر نکرده اند . با تشکر

[=b roya]سيد ابوالفضل برقعي شخصي بوده که در ابتدا مانند سيد احمد کسروي
[=b roya]
[=b roya]گرفتار [=b roya]نوانديشي مي شود و نسبت به مقدسات و امور معنوي دين اسلام در
[=b roya]
[=b roya] ترديد و شک [=b roya]قرار مي گيرد و به تدريج در مقابل مسائل معنوي که در مذهب

[=b roya] تشيع بيشتر نمود و [=b roya]ظهور دارد مثل زيارت قبور معصومين ـ عليهم السلام ـ
[=b roya]
[=b roya]شفاعت و توسل و دعاها و[=b roya]زيارت نامه ها موضع منفي مي گيرد و بدين روي
[=b roya]
[=b roya]تصوف را هم به خاطر اعتقادات آن [=b roya]به يک سلسله امور معنوي و باطني
[=b roya]
[=b roya]شديداً نفي مي کند. با توجه به اين که عقايد[=b roya]ابوالفضل برقعي موافق با
[=b roya]
[=b roya]اعتقادات وهابيت است، اين نظريه تقويت مي شود که وي [=b roya]سرسپرده
[=b roya]
[=b roya]وهابيت بوده است و چون که به خاطر عقايد انحرافي اش از طرف علماء و

[=b roya]مردم ايران به انزوا کشيده شده بود و اعتبار خود را از دست داده بود، بيشتر
[=b roya]
[=b roya] مطالبي [=b roya]را که طرح کرده از عقده ها و احساسات ضديت با تشيع ناشي
[=b roya]
[=b roya]مي شود.


اين که حق چيست و باطل کدام است، با معيارهاي خاص خودش

قابل تشخيص ميباشد. و ترديدي دراين نيست که از ميان فرقه هاي

متعدد اسلامي فقط يکي مي تواند حق باشد و دين و مذهب حق را

بايد بر طبق موازين و ملاک هاي عقل از آموزه هاي معجزه آساي

قرآن کريم و روايات وحياني پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و

سلم ـ به دست آورد. و لذا هر انسان عاقل و هر فرد مسلمان به

حکم عقل و شرع وظيفه دارد که براي نجات خود از گمراهي و پيدا

نمودن راه مستقيم خدا، راه تحقيق را براي خود هموار نموده و

مذهب راستين را که با اسلام واقعي تطابق دارد به دست آورد و به

آن متدين شودتا در روز قيامت در مقابل خدا و رسول گرامي اش

دليلي براي انتخاب راهش داشته باشد. و اين تحقيق با خواندن کتاب

هاي متکلمين فرقه هاي اسلامي امکان پذير مي باشد و يک حق

جو نبايد از مراجعه به کتاب هاي که در اين زمينه نوشته شده است

بترسد.اما این که ماجرای برقعی معيار حقانيت يک مذهب و يا دين

پنداشته شود چيزي نيست که به عنوان معيار حق و باطل پذيرفته

شود، زيرا مجرد سني شدن يک فرد شيعه و يا بر عکس مجرد

شيعه شدن يک سني به خودي خود، نه دليل بر حقانيت مذهبي

است که آن مذهب را پذيرفته است و نه دليل بر بطلان مذهبي مي

شود که از آن مذهب رو گردانده است. و لذا شيعيان نمي گويند چون

که فلان شخص سني شيعه شده است پس مذهب شيعه حق

است و مذهب سني باطل است، چون هيچ رابطه منطقي بين اين

دو چيز وجود ندارد. و الا اگر چنين رابطه اي وجود مي داشت پس با

مسيحي شدن يا يهودي شدن و بهايي شدن و... يک فرد مسلمان

نيز بايد اين نتيجه را مي گرفتيم و بر حقانيت اين اديان حکم مي

کرديم و العياذ بالله دين مبين اسلام را باطل مي شمرديم!

بنا بر اين ما بايد حقانيت و بطلان يک دين يا مذهب را از راه هاي خود

آن به دست آوريم. و لذا محققين و متکلمين شيعه و مذهب اماميه

به پيروي از اهل بيت رسول خدا(ص) دلايل متعددي را از قرآن و

احاديث نبوي اقامه کرده اند که اگر مايل باشيد مکاتبه نموده تا

برخي از اين ادله براي تان ارسال گردد و مي توانيد آنها را مورد

مناقشه خود قرار داده و براي ما بفرستيدو ما هم با کمال ميل

پذيراي اشکالات و انتقادات شما هستيم.

علاوه بر اين مطالب، لازم است عوامل و علل شيعه شدن يک سني

و يا سني شدن يک شيعه مورد بررسي قرار گيرد و از اين عوال و

علل تا حدودي مي توان حقانيت و يا بطلان يک مذهب را به دست

آورد .زيرا ممکن است برخي بر اساس وظيفه عقلي و شرعي و با

تحقيق و جستجو و حس حق جويي، از مذهبي که بر آن بوده، دست

بر داشته و مذهب ديگري را با همين معيارها انتخاب نموده باشد و

ممکن است بر اساس عقده و احساسات نا بجا و کمبودها و فشار

هاي رواني مذهب خود را تغيبر داده باشد و ممکن است عوامل

ديگري از قبيل جلب منافع مالي و هوس هاي نفساني در اين کار او

نقش داشته باشد.

بنابراين اولا برقعی سنی نشده بلکه گرایش به افکار سنیان وهابی

پیدا کرده در ثانی این گرایش ابو الفضل برقعي کمترين دلالتي نه بر

بطلان مذهب اهل بيت دارد و نه بر حقانيت مذهب اهل سنت. و در

عين حال او شخصي بوده که به دام نو نديشي گر فتارگرديده و به

تدريج به سبک وهابيت منکر تمام مقدسات و مسائل معنوي اسلام

شده است زيرا او در ابتداء مخالفت خود را با دعاها و زيارت نامه هاي

که در مکتب اهل بيت مطرح است اعلام نموده و به همين علت

تصوف اهل سنت را نيز که به مسائل معنوي اسلام بسيار بها مي

دهد مردود شمرده و بر عليه آن کتاب نوشته است. و اين موضع

گيري او باعث مي شود که در جامعه شيعيان ارزش و موقعيت خود

را ازدست بدهد و به انزوا کشيده شود. و در نتيجه براي او عقده و

احساسات ضد شيعي به وجود آيد. هر چند ثابت نشده است که او

سني شدن خود رابه صراحت اعلام کرده با شد لکن عملا افکار او

مطابق با افکار وهابيت است

نه اهل سنت که به مقدسات اسلامي ايمان محکم دارند و هرگونه

توهين و اهانت را به مقدسات ديني موجب کفر و ارتداد مي داند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1ـ آنگاه هدايت شدم، تاليف سيد محمد تيجاني.

2ـ شيعه همان اهل سنت است، تاليف سيد محمد تيجاني.

3ـ شيعه پاسخ مي دهد، آيت الله مکارم شيرازي.

4ـ المراجعات، سيد شرف الدين

حکیم;12123 نوشت:

1ـ آنگاه هدايت شدم، تاليف سيد محمد تيجاني.

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دانلود با حجم 1.4Mb

حکیم;12123 نوشت:

2ـ شيعه همان اهل سنت است، تاليف سيد محمد تيجاني.

جلد اول جلد دوم و یا جلد اول جلد دوم

حکیم;12123 نوشت:

3ـ شيعه پاسخ مي دهد، آيت الله مکارم شيرازي.

فرمت : جاوا
دانلود کتاب | با حجم : ۱۸۹ کیلو بایت
رمز فایل : kar20.ir

یا

فرمت : Jar
دانلود | با حجم ۲۴۶ کیلو بایت

پسورد فایل : www.tak2net.com

(هر دو مخصوص موبایل)

حکیم;12123 نوشت:

4ـ المراجعات، سيد شرف الدين


دريافت

نقل قول:

یادی از آیت الله برقعی آیت اللهی که موحد شد

پس تا شیعه بود ، موحد هم نبود از نظر شما !!

بنابراین شما شیعه را مشرک می دانید .

علی(ع) فرمود: «ایها الناس!لاتَسْتَوحِشُوا فی طریق الهُدی لِقِلَّةِ اَهلِه؛ ای مردم!در طریق هدایت، از کمی تعدادِ هدایت یافته ‏ها دلتنگ نشوید»(نهج البلاغه دشتی، ص 422، خطبه 201).
من فقط عضو شدم اینارو بزارم و یاعلی وعده دیدار قیامت
1-اعتراف عالم سنی
http://up6.iranblog.com/images/y0kuix8r5yerjrh2fyi.flv
2-اثبات حقانیت شیعه در یک دقیقه
http://www.aparat.com/public/public/user_data/flv_video/29/e28eb3bfc4d0fe960ea4b33b40d1829485882.flv
اینم مطالعه کنید بد نیست
http://www.jawab.ir/qa/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AD%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA-%D8%A7%DA%A9%D8%AB%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D9%85%DB%8C

حضرت محمد(ص) فرمود: امت من 72 فرقه میشود وفقط یک فرقه از آتش جهنم نجات پیدا میکند
.
.
.
.

فرقه به حروف ابجد=شیعه
موضوع قفل شده است