ظاهر-باطن

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ظاهر-باطن

چه طور انسان میتونه ظاهرو باطنشو مثل هم کنه؟یک رنگو یک رو باشه؟

alonely;76158 نوشت:
چه طور انسان میتونه ظاهرو باطنشو مثل هم کنه؟یک رنگو یک رو باشه؟


با سلام

به اسك دين خوش امديد بزرگوار

--صداقت : با همه صادق بودن و صداقت داشتن يعني يك رنگ بودن

برخي رذايل اخلاقي است كه باعث مي شود انسان در جامعه يك رنگ نباشد

-- دروغ گويي : انساني كه دروغ گو است يك رنگ نيست

-- ريا كاري: انساني كه در ظاهر عملي را انجام مي دهد براي جلب توجه افرادي ، يك رنگ نيست

صداقت نكته مقابل اينهاست

با سلام به شما دوست جدید
این سوال شما در اصل بر می گردد به بحث نفاق،البته نفاق اقسامی دارد که بعد از تعریف عرض می کنم.

نفاق، يعني دورويي و دو زباني، مخالفت ظاهر و باطن، يعني ظاهرش ايمان، ولي باطنش زشت.

نفاق بر سه قسم است:
1 - نفاق با خدا در اصل ايمان
2 - نفاق با خدا در لوازم و فروع ايمان
3 - نفاق با مردم.

از جمله گناهاني كه موجب نفاق مي‏شود، گناهان كبيره است كه عبارتند از:
1 - شرك به خدا 2 - رياكاري 3 - يأس 4 - نااميدي از رحمت خدا كه از يأس بدتر است 5 - احساس امنيت از مكر خدا، يعني هميشه بايد بين خوف و رجا بود 6 - عقوق والدين 7 - قطع رحم 8 - خوردن مال يتيم 9 - رباخواري 10 - زنا 11 - لواط 12 - قذف 13 - شراب خواري 14 - قمار 15 - اشتغال و سرگرمي به آلات موسيقي و ملاهي 16 - غنا و آوازه خواني 17 - دروغ 18 - سوگند دروغ 19 - گواهي دروغ 20 - گواهي ندادن به حق 21 - پيمان شكني 22 - خيانت به امانت 23 - دزدي 24 - كم فروشي 25 - حرام خواري 26 - حبس الحقوق يا بخل كردن از نفقات 27 - فرار از جهاد ابتدايي و دفاعي 28 - كمك به ستمگران 29 - ياري نكردن ستم ديدگان 30 - سحر 31 - اسراف 32 - كبر ورزيدن 33 - جنگ با مسلمانان 34 - خوردن مردار و خون و گوشت خوك 35 - ترك نماز عمداً 36 - زكات ندادن 37 - استخفاف حج 38 - ترك يكي از واجبات 39 - اصرار و كوچك شمردن گناه 40 - بهتان و امور ديگر كه به بعضي از آن‏ها در روايات اشاره شده است.

منافق در حقيقت كسي است كه ظاهرش را با ايمان و تقوا و اخلاص آراسته، ولي در باطن جز ظلمت كفر و شرك چيزي ندارد، لذا بايد بداند كه در رفتارش سودي نكرده و جز به خودش به كسي زياني نرسانده است؛ زيرا پروردگار جهان كه داناي آشكار و نهان است هرگز او را به خاطر ظاهر فريبنده‏اش جزء اهل صدق قرار نخواهد داد، بلكه او را به خاطر خباثت باطنش و تظاهر به صلاحش به اسفل السافلين جهنم مي‏فرستد و در حقيقت منافق به خودش دروغ گفته و به خودش نيرنگ زده است، چنان چه قرآن كريم مي‏فرمايد: "يخادعون الله والذين آمنوا و ما يخدعون الا انفسهم و ما يشعرون؛(1) اينان خدا و مؤمنان را مي‏فريبند، و نمي‏دانند كه تنها خود را فريب مي‏دهند". در جاي ديگر مي‏فرمايد: "ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصلوة قاموا كسالي؛(2)منافقان خدا را فريب مي‏دهند و حال آن كه خدا آن‏ها را فريب مي‏دهد و چون به نماز برخيزند با اكراه و كاهلي برخيزند و براي خودنمايي نماز كنند".

علاج نفاق:

1 - به حكم عقل واجب است كه شخص از نفاق خود توبه كند، يعني از كفر و شرك به يگانه پرستي و ايمان به خدا بازگردد تا به زينت صدق و اخلاص، خويش را آراسته كرده و ظاهر و باطن خود را يكي سازد، تا از مقامات و درجات صادقين بهره‏مند گردد، چنان چه در قرآن كريم پس از ذكر عذاب‏هاي منافقين، مي‏فرمايد: "الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دينهم لله فاولئك مع المؤمنين و سوف يؤت الله المؤمنين اجراً عظيما؛(3) مگر آن‏ها كه توبه كنند، جبران و اصلاح نمايند، به [ دامن لطف ] خدا چنگ زنند و دين خود را براي خدا خالص كنند، آن‏ها با مؤمنان خواهند بود، و خداوند به افراد با ايمان، پاداش عظيمي خواهد داد".

2 - اصلاح، يعني توبه تنها و كافي نيست مگر در صورتي كه خود و اعمالشان را كه به فساد گرائيده‏اند، اصلاح نمايند. يعني انسان مدتي با كمال دقت از حركت و سكنات و اعمال خويش كاملاً مواظبت كند و بر خلاف خواهش و آرزوي نفس اقدام و مجاهده نمايد و اعمال و اقوال خود را در ظاهر و باطن خون كند.

3 - اعتصام به حق؛ يعني اصلاح به تنهايي هم سودي ندارد مگر اين كه به خدا اعتصام جويد و از كتاب خدا و سنت پيغمبر (ص) پيروي كنند؛ زيرا راهي به سوي خدا نيست مگر راهي را كه خودش معين فرموده است.

4 - اخلاص؛ يعني اعتصام به خداي سبحان هم در صورتي نافع است كه دين خود را براي خدا خالص كند؛ زيرا شرك ظلمي نابخشودني است. در هر حال تا اين چهار پيشنهاد را كه در آيه شريفه نيز بيان شده، به خوبي انجام ندهيم از بيماري نفاق شفا پيدا نمي‏كنيم؛ لذا علاج گناهان قلبي همانند نفاق سخت تر و چاره‏اش مشكل تر از گناهان جسمي مي‏باشد؛ زيرا انفاق داراي ريشه‏ها و انواع پنهاني است كه غالباً به آن‏ها التفاتي نيست، لذا كسي كه مي‏خواهد اهل صدق شود بايد علاوه بر راه‏هاي ياد شده به گفتار و كردار صديقين كه در رأس آن‏ها آل محمد (ص) هستند، رجوع كند و عمل ايشان را سرمشق و نمونه كار خود قرار دهد تا بتواند از نفاق فرار كند.(4)

1 - بقره (2) آيه 10.
2 - نساء (4) آيه 142.
3 - همان، آيه 146.
4 - شهيد آيت الله دستغيب، قلب سليم، ص 53 - 82 و امام خميني (ره)، چهل حديث، ص 155 - 163 و آيت الله مهدوي كني، اخلاق عملي، بحث نفاق.

alonely;76158 نوشت:
چه طور انسان میتونه ظاهرو باطنشو مثل هم کنه؟یک رنگو یک رو باشه؟

سلام :Gol:
ریاکاری و بازیگری اسباب مختلفی داره که مهمترین آنها سبکی و بی مایگی است . انسان سبک و بی مایه چون چیز به درد بخوری برای عرضه نداره لذا روش بازیگری رو در پیش می گیره اما اگر فرد صاحب کمال و پرمایه باشه همان کمال خودش رو عرضه میکنه بلکه انسانهای باکمال کمتر از آنچه هستند خودشون رو نشون می دن بخاطر تواضعی که در پیشگاه رب العالمین دارن .
لذا باید در کسب کمالات کوشید . صداقت در این مورد چندان موضوعیت نداره چون قرار نیست انسان هرآنچه که هست نشون بده . خیلی از آنچه که انسان داره نباید نشون داده بشه مثل گناه . نمی شه به نام صداقت انسان گناهکاری خودش رو نشون بده . باید بدنبال کمال بود و کمالات رو عرضه کرد .
موفق در پناه حق
:Gol:


سلام علیکم جمیعا

چطور میشود که انسان ظاهر و باطنش یک رنگ و یک رو باشد ؟

جناب تنهائی اگر لطفا بفرمائید یک رنگی و یک روئی را از دیدگاه خودتان توضیحی بدهید این مطلب برای پاسخگویان محترم بازتر میشود.

اگر در این توصیف شما مثلا این تعریف وجود داشته باشد که :
انسان برای یکی شدن ظاهر و باطنش لازم ست تمام مکنونات قبلی اش را بیان کند

کمی احتیاج به شرح مدون و جامع تری هست.

یاحق

..یا ستار..

با سلام..

ظاهر انسان رنگی از باطن اوست ؛وقتی باطن تزکیه شد ؛ظهورش می شود ؛ظهور افعال شما در ظاهر...

و یزکیهم و یعلمهم الکتاب.....اول تزکیه باطن سپس اموختن..

نفس و رورح انسان منشا رشد ظاهری و صورت ظاهری انسانی است؛حال چرا؟چون غذایی که انسان می خورد ؛اقتضای تبدیل به صورت انسانی را دارد ؛همانطور که غذای حیوان نیز اقتضای صورت و ظاهر انرا دارد؛نتیجتا شکل و صورت ظاهری انسانی ؛منتج از روح او می باشد ؛...

در قیامت هم صورت اشخاص تابع روح انهاست ؛به عبارتی کسی که نفسش سگی باشد جسمش را به صورت سگ می کند ورنگ و روی سگ می گیرد .و کسی که نفسش انسانی باشد طبیعتا جسمش را انسانی.......خلاصه صورت وظاهر جسم تابع روح ونفس ویا باطن است...

پس همه اثار ظاهری تابع باطن ونفس است ؛وتنها راه تربیت ان نیز تزکیه است ؛نفس که درست شد ظاهر هم رنگ انرا می گیرد...ولی عکس این قضیه صادق نیست...

یاحق

موضوع قفل شده است