سوالاتی در باب خداشناسی
تبهای اولیه
الله
با سلام خدمت دوستان عزیز و با تشکر از مدیریت سایت اسک دین که این فرصت رو دادن تا در خدمت شما باشم
بنده مدیرمسئول انجمن های کوچ هستم .درین تالار ما بخشهای مختلفی داریم که کاربرا در اونجا به بحث و گفت و گو میپردازن و دانسته هاو علم و اگاهیشون رو باهم دیگه میسنجن .
درین بخشها ما قسمتی داریم به اسم هم فکری .که سوالاتی طرح میشه در همه زمینه ها .
تازگیا سوالاتی مطرح میشه که در باب دین و مذهب و اعتقادات ادمی هست و از اونجایی که بیشتر کاربران سایت ما رو قشر جوان تشکیل میده تصمیم گرفتم به خاطر ترویج دین اسلام و خدا و خداشناسی هر کاری از دستم بر میاد انجام بدم .
بحثی صورت گرفته در این زمینه ....
1- " ایا خدای من با خدای شما فرق دارد ؟ "
2- " عبادت امروزی و دیروزی "
3- "خدا مارا خلق کرده یا ما خدارا "
بحث هایی شده و حرفهایی زده شده اما همه از روی علمی بوده که هر کسی کسب کرده و چون این علم در حد شناخت کامل به این مسائل نبوده ، جواب کامل و قانع کننده ای هم داده نشده . و به قولی شبهاتی بوجود اومده که برای رفع این شبهات میخوام از شما کارشناسان عزیزکمک بگیرم .
در مورد موضوع اول چنین پستی زده شده از جانب کاربران :
خدای من از همون جنسی که درون من هست
من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم
در مورد موضوع دوم چنین پستی داریم :
میدونید این قضیه ها کیلیشش این قدر این قدر این قدر مخا شست و شو داده شده که دیگه هیچ کس هیچی رو باور نمیکنه
دقیقا مثل قضیه نماز
نماز یک سری کلمات عربی شعر گون آهنگین
که مخصوص عرب های جاهل 2000 هزار سال پیش بود که سر یه مشک آب یه قبیله میکشتن
اسم نداشتن چی برسه که بخوان با خدا رازو نیاز کنن
نماز در سال 2011 چیز خیلی خنده داریه
راز نیاز با خدا به زبون غریبه
هی زدن حرف های تکراری
دلا راست شدن های الکی
فقط این نیستا مسیحیام همینن هر یکشنبه میرن تو کیلیسا 200 انجیل میخونن بعد میرن خونه هاشون
اگه قراره با خدا رازو نیساز کنی و یا تشکر کنی دیگه این خیمه شب بازی ها چی مثل یک انسان عاقل بورو یه جای خلوت هر چی دل تنگت میخواهد بگوی
تمامی قضیه دینی دنیا همین جوری شده
ما فقط یک کتابو میبینیم
یه محمد یه علی همینو همین
میدونم نمیتونم چیزی رو که میخوام بگم درست بیان کنم چون چیزی نیست که در مغز یک انسان عادی بگنجه
خدا گفته منو عبادت کنید نگفته چجوری بعد پیامبرانموت 2000 سال پیش یه کاری کردن اسمشو گذاشتن نماز چرا چون مردم
عرب جاهل نمیتونس بفهمه یعنی
بعد اومدن یه چی به اینا یاد دادن که بگن
ولی منی میفهمم درک دارم خئا هم بهم گفته عبادت کن مرا
مرم تو خلوت خودم
میگم خدایا خیلی تو را سپاس گذارم برای زندگی به من دادی
خیلی از زندگیم رازیم
ممنون که شکمه منو سیر کردی
خیلی متشکرم
یعنی این عبادت نبیت
فقط نماز عبادته
در مورد موضوع سوم این پست هارو داریم :
سوالم یکم سخته یکم کفره یکم بده ولی فقط یه سواله
همین ...
.
.
خدا انسان رو خلق کرده یا انسان خدا رو خلق کرده ... !؟
گاهی فکر می کنم همه آنچه که تاکنون شنیدیم یه دروغ بزرگ بوده ...حاصل خیال پردازی و ذهن خلاق انسان
و خدا آفریده خود ما آمهاست ... چه طور .... !؟
اینجوری که انسان نیاز داره به یه نیروی برتر به یه قدرت مطلق که در وقت نیاز بهش چنگ بزنه و برای برطرف کردن این نیازش اومده و خدا رو بوجود آورده یه دوره بت ... یه دوره آتش ... یه دوره آفتاب و با رشد فکری ، دیگه بشر باورش نمی شد آتش یا بت چوبی که ساخت دست خودش هستند بتونه نجاتش بده ... از قدرت تخیل و فکرش استفاده کرد و یه خدای آسمانی خاص با توانایی بی نظیر و نامحدود که چون نمی شه دیدش و باهاش حرف زد در نتیجه بهتر می شه هر چیزه خارق العاده ای رو بش نسبت داد خلق کرد ...
می دونم این طرز فکر به معنای زیر سوال بردن کتابهای آسمانی ادیان پیامبران معجزاتشون و خیلی چیزای دیگه هست ... اما نمی تونم راحت ردش کنم
.
از دوستان می خوام نظرشون و فکرشون رو در این مورد بگن ...
بنده خیلی سعی کردم دوستان رو به این جور مکانها بکشم که خودشون بیان و تحقیق کنن و سوال کنن اما ماشالا جوونا دوست دارن اون چیزی که میدونن رو رو دایره بریزن حالا به درست و غلط بودنش کاری ندارن! این شد که با مدیریت سایت اسک دین گفت و گویی داشتم که ایشون این راه رو جلوی پای بنده گذاشتن.
به خاطر همین از دوستانی که در این زمینه ها تجربه کافی دارن میخوام تا به هر موضوع و در رابطه با پستهایی که گذاشتم با دلیل و مدرک جوابیه ای بدن تا بنده این جوابیه رو در تاپیکهای مورد نظر قرار بدم .
قطعا توی اون نقل قولی که شخص وجود دلایل رو از ایات قرآن قبول نداره باید جوره دیگری شفاف سازی کرد و دلیل اورد . به خاطر همین کار سخت گره خورده !
دوستان باز هم ممنون ازینکه وقتتون رو گرفتم و امیدوارم این کار باعث بشه کمی از شبهات دوستامون بر طرف بشه . دنیای مجازی دنیاییه که راحت میشه به بیان اعتقادات پرداخت اما اون بیانی قشنگ تره که به واقعییت نزدیک باشه .
انشالا با اینکار دوستان رو به واقعیت نزدیک میکنیم ..
فقط اگر قرار بر جواب دادن 3 موضوع شد لطفا جوابیه هارو جدا گانه قرار بدید تا بنده هم در تاپیک های خودش بتونم قرار بدم
نهایت سپاس گذاری رو دارم از دوستان.
منتظر جوابیه هاتون هستم .:Gol:
mr.ehsan
سلام
شک و تردید گذرگاه خوبی است و توقفگاه نه
پاسخهایی که به نظر بنده میرسه عرض می کنم
خدای من از همون جنسی که درون من هست من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم
خدا بعنوان یک محبوب و معبود برای هر انسانی می تونه مطرح باشه . این اصیلترین احساس انسان نسبت به خداست . اگه کسی به این حس نسبت به خدا برسه به جایگاه عزیزی رسیده اما باید توجه کرد که خدا بعنوان خالق انسان و خالق تمام موجودات یک حقیقت واحده . بله ممکنه هرکسی این خدا رو از جهتی دوست داشته باشه مثلا کشاورز بخاطر بارون کاسب بخاطر کسب و کار و درآمدش دانشجو بخاطر درسش و ... اما جهت دوست داشتن این حقیقت را متعدد نمی کنه چون خالق به دلیل عقل یکی بیشتر نمی تونه باشه . اگه کسی بگه من عقل رو قبول ندارم بهش عرض میکنیم این قبول داشتن شما عاقلانه است یا از غیر عقله . اگه بگه از غیر عقله ما باهاش کاری نداریم ( لیس علی المجنون حرج ) اما اگه بگه عاقلانه است خودش اعتراف کرده به اعتبار عقل . اگر عقل در این مبنایی ترین مساله حاکم و قاضیه در بقیه امور هم همین طوره .
بعد از پذیرش عقل می شه با این فرد حرف زد
میدونید این قضیه ها کیلیشش این قدر این قدر این قدر مخا شست و شو داده شده که دیگه هیچ کس هیچی رو باور نمیکنه دقیقا مثل قضیه نماز نماز یک سری کلمات عربی شعر گون آهنگین که مخصوص عرب های جاهل 2000 هزار سال پیش بود که سر یه مشک آب یه قبیله میکشتن اسم نداشتن چی برسه که بخوان با خدا رازو نیاز کنن نماز در سال 2011 چیز خیلی خنده داریه راز نیاز با خدا به زبون غریبه هی زدن حرف های تکراری دلا راست شدن های الکی فقط این نیستا مسیحیام همینن هر یکشنبه میرن تو کیلیسا 200 انجیل میخونن بعد میرن خونه هاشون اگه قراره با خدا رازو نیساز کنی و یا تشکر کنی دیگه این خیمه شب بازی ها چی مثل یک انسان عاقل بورو یه جای خلوت هر چی دل تنگت میخواهد بگوی تمامی قضیه دینی دنیا همین جوری شده ما فقط یک کتابو میبینیم یه محمد یه علی همینو همین میدونم نمیتونم چیزی رو که میخوام بگم درست بیان کنم چون چیزی نیست که در مغز یک انسان عادی بگنجه
آیا هرچیز قدیمی بی اعتباره ؟
آیا انسان و ساختار وجودیش از 2000 سال پیش تا الان فرق کرده ؟ آیا شما ساختار وجودیش رو می شناسید ؟ می دونید چطور به کمال و سعادت می رسه ؟ از چه راهی ؟ با چه نوع اعمال و رفتاری ؟ همه ابعادش رو می تونید مشخص کنید ؟
آیا ادیان گذشته تصریح کرده اند بخاطر شرایط مردم زمان اینطور احکامی داشتن ؟
2000 سال پیش دین مروج عدالت بوده آیا در سال 2010 عدالت بی معناست ؟ چطوره در مورد شما بی عدالتی بشه مثلا نذاریم سوال شما اینجا مطرح بشه ؟
ظلم چطور ظلم از 2000 سال پیش به اینور خوب شده ؟ اگه شده چطوره دستور بدیم بی گناه و بی تقصیر اموال خانواده شما رو به غارت ببرن ؟
شما خدا رو می شناسید ؟
خدا کیه ؟ خدا چیه ؟
ارتباطش با خلق با مردم چه ارتباطیه ؟
اون با مردم چطور ارتباط برقرار می کنه ؟
با شما ارتباط برقرار کرده و گفته که به خلوت رفتن و چند کلمه با او صحبت کردن کافیه ؟ این که همون کار مسیحیاست الا اینکه شما تعداد این خلوتها را تعیین نکردین ؟
در این خلوتهاتون چقدر به خدا نزدیک شدین ؟ این خلوتها اونقدر شما رو قوی کرده که به خدای خودتون خدمت کنید ؟ اصلا میدونید نحوه خدمت به خدا چطوریه ؟
فعلا این چند تا سوال رو جواب بدین تا به دهها سوال دیگه برسیم .
quote] این چیزهایی بود که به ذهن بنده رسیدخدا گفته منو عبادت کنید نگفته چجوری بعد پیامبرانموت 2000 سال پیش یه کاری کردن اسمشو گذاشتن نماز چرا چون مردم عرب جاهل نمیتونس بفهمه یعنی بعد اومدن یه چی به اینا یاد دادن که بگن ولی منی میفهمم درک دارم خئا هم بهم گفته عبادت کن مرا مرم تو خلوت خودم میگم خدایا خیلی تو را سپاس گذارم برای زندگی به من دادی خیلی از زندگیم رازیم ممنون که شکمه منو سیر کردی خیلی متشکرم یعنی این عبادت نبیت فقط نماز عبادته [/
شما میگید خدا گفته منو عبادت کنید . این حرف رو از کجا آوردین ؟ بعد میگین نگفته چطور عبادت کنید . تحقیق کردین ؟ از همه پرسیدین . همه کتابا رو خوندین ؟ کتابهای آسمانی رو چطور ؟ خوندین ؟ نگفته چطور عبادت کنید ؟ مطمئن هستی نگفته؟ شک نداری ؟ اگه شک داری می تونی بر اساس یک شک و ظن و گمان زندگیتو بگذرانی ؟ فکر نمی کنی یک روزی ازت سوال کنن چرا خدا را عبادت نکردی ؟
دیگه اینکه اگه خدا گفته منو عبادت کنید مگه میشه نگه چطور عبادت کنید ؟ مثلا اگه یک جنایتکار شما رو بکشه و این قتل رو عبادت خدا بدونه چی بهش بگیم ؟ قبول کنیم و ازش بگذریم ؟ اگه تبهکاران عالم بگن نحوه عبادت خدا گفته نشده و ما می خواهیم با قتل و جنایت خدا رو عبادت کنیم چی بهشون بگیم ؟ شما چطور فکر می کنید ؟ عبادت خدا چطوریه ؟
خدا انسان رو خلق کرده یا انسان خدا رو خلق کرده ... !؟ گاهی فکر می کنم همه آنچه که تاکنون شنیدیم یه دروغ بزرگ بوده ...حاصل خیال پردازی و ذهن خلاق انسان و خدا آفریده خود ما آمهاست ... چه طور .... !؟ اینجوری که انسان نیاز داره به یه نیروی برتر به یه قدرت مطلق که در وقت نیاز بهش چنگ بزنه و برای برطرف کردن این نیازش اومده و خدا رو بوجود آورده یه دوره بت ... یه دوره آتش ... یه دوره آفتاب و با رشد فکری ، دیگه بشر باورش نمی شد آتش یا بت چوبی که ساخت دست خودش هستند بتونه نجاتش بده ... از قدرت تخیل و فکرش استفاده کرد و یه خدای آسمانی خاص با توانایی بی نظیر و نامحدود که چون نمی شه دیدش و باهاش حرف زد در نتیجه بهتر می شه هر چیزه خارق العاده ای رو بش نسبت داد خلق کرد ... می دونم این طرز فکر به معنای زیر سوال بردن کتابهای آسمانی ادیان پیامبران معجزاتشون و خیلی چیزای دیگه هست ... اما نمی تونم راحت ردش کنم .
اول شما لطف بفرمایید بگید خدا کیه خدا چیه بعد بفرمایید شما کی و چی هستید تا بعد بحث کنیم .
خدا یعنی چه خدا یعنی خالق خب به نظرت خدایی که خالقه ما رو خلق کرده یا ما اون رو .
هان شاید منظورت اینه که شاید خالقیت خدا رو ما خلق کردیم ؟
منظورتون اینه ؟
خوب کی خلق کرده . شما یا علماء . اگه شما خلق کردین خودتون جواب بدین اگه علماء هم که علماء جواب بدن .
اما علماء می گن ما درک کردیم نه خلق کردیم . یعنی نشستیم فکر کردیم و دیدیم یک خانه گلی بچه گانه هم یک بچه ای می خواد تا اونو بوجود بیاره خب این عالم بیکران با این همه عجایب حیرت انگیز که تازه علم و دانش انسان به گوشه کوچکی از اون رسیده نمی تونه بدون سازنده باشه .
البته لازم نیست مانند مثال بچه و خونه گلی خدا از عالم آفرینش جدا باشه .
خلاصه خدا کشف عقل و اندیشه انسانه نه مخلوق او . مثل خیلی از حقایق که دانشمندان کشف کردن . مثلا برق . شما برق رو دیدید ؟ اثرش رو نه خودشو دیدید ؟ ندیدید . خب دانشمندان وجود برق رو کشف کردن یا خلق کردن ؟ معلومه دیگه کشف کردن . از چه راهی از راه آثارش مثلا نوری که از او بوجود می یاد ووو خدا هم همینطوره خدا رو از آثارش از آفرینشش و عجایب این آفرینش می شناسن . باز هم میگم لازم نیست این خدا از آفرینش خودش جدا باشه بلکه جدا نیست .
شما اگر در وجود خدا شک دارید برید کتابهای مربوط به اثبات خدا رو بخونید . اگه تونستید اون دلایل رو رد کنی تازه می رسی سر خط اثبات مخلوق بودن یا مکشوف بودن خدا . یعنی تازه باید دلیل بیاری که خدا مخلوق ماست نه یک وجود واقعی در خارج و در متن حقایق هستی .
اگه می تونید لطف کنید این مراحل رو طی کنید .
موفق در پناه حق :Gol:
با سلام خدمت دوستان عزیز و با تشکر از مدیریت سایت اسک دین که این فرصت رو دادن تا در خدمت شما باشم mr.ehsanالله
در مورد موضوع اول چنین پستی زده شده از جانب کاربران :
"خدای من از همون جنسی که درون من هست من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم"
اگر چه فطرت خداجوئی و خداپرستی در همۀ انسانها وجود دارد و اصولاً یکی از راه های خداشناسی فطرت آدمی است، اینکه ایندوست عزیزمان به وجود خدا بر اساس فطرتش ایمان داشته و معتقد است تردیدی نیست چون یکی از راه های خداشناسی راه دل و فطرت است، جای بسی خوشحالی و امید است که ایشان از راه فطرت به اصل وجود خدا معرفت داشته و حتی گامی فراتر، بدلیل معرفت به صفاتی کمالی که از خدای درونی اش یافته، او را از عمق جان دوست دارد.(صفاتی که ایشان از خدای مورد اعتقادشان اخذ کرده کدامند؟)
این نوع شناخت نظیر انست که گفته شده وقتی انسان در موقعیت خطر سقوط و یا غرق شدن قرار می گیرد و هیچ دستاویزی برای کمک ندارد، بطور ناخوداگاه به منبعی قدرتمند و ناشناخته متوسل می شود، که مافوق دیگر قدرت هاست، این وجود قدرتمند که وجدان و فطرت ادمی در ان حالت به وجود آن گواهی می دهد، همان خدای هستی بخش است. این شناخت اگر چه می تواند بعنوان یکی از مراحل و شیوه های شناخت باشد اما در بهره مندی انسان از معرفت و شناخت حقیقی و کامل به خدای هستی بخش نقش کامل و مؤثری ندارد
راه دیگری که برای شناخت خدای متعال موجود است راه عقل و تجربه است که انسان با مشاهدۀ نظام هستی، نظم و اتقان و استحکام موجود در ان و سیر آفاقی و انفسی و مشاهدۀ خصوصیات و ویژگی های عالم هستی، راه به صفات کمالی و جلالی خداوند عالم پی می برد، و از طریق یکسری براهین عقلانی و فلسفی وجود خدای هستی بخش و صفات ذاتی و فعلی الهی را اثبات می کند. این راه خداشناسی از اتقان و استحکام بیشتری برخوردار است و انسان را از خطا و انحراف و گمراهی مصون می دارد.
به عبارتی اگر انسان آن شناخت فطری را به این مرحله ارتقاء بخشد و به درک براهین عقلانی و فلسفی شناخت خدا مجهز سازد، شناخت فطری اش را از استحکام و اتقان بیشتری برخوردار نموده است.
راه سوم شناخت خدا راه وحی است که انسان از طریق آیات و روایات و از مسیر همراهی با راهنمایان واقعی دین می تواند به معرفت کاملتری از شناخت خدای متعال برسد.
راه چهارم که راه شهود و معرفت درونی است با تقوا و خودسازی و تهذیب نفس حاصل می شود که روح و قلب به میزانی از صفای درونی می رسد که رد پای خدای هستی بخش و آثار وجودی اش را با درکی دیگر و با همۀ وجود و از راه دل و قلب بصورت عینی می بیند. این راه معمولاً مخصوص اولیاء الهی است.
اما کلیت سؤال ابهام زیادی دارد اینکه خدای من با خدائی که مردم می گویند متفاوت است و یا خدایی که مردم می گویند را قبول ندارم نیاز به توضیح بیشتری دارد.
اولاً باید روشن شود که بر چه اساس و موازین و ملاکاتی تصور می کند که خدایش با خدای دیگران متفاوت است؟
خدائی که به آن معتقد است چه خصوصیات و صفاتی دارد که گمان می کند خدای دیگران فاقد انست؟
با توجه به کدامیک از مراحل خداشناسی به این تصور ذهنی در بارۀ خداوند رسیده است؟
پاسخ به این سؤالات تا حدودی راه را برای پاسخ مفصل تر می گشاید.
موفق باشید ...:Gol:
- " ایا خدای من با خدای شما فرق دارد ؟ "
خدای من از همون جنسی که درون من هست من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم
با سلام به شما دوست عزیز.
وتشکر می کنم برای داشتن درد دین که بسیار قابل تقدیر می باشد.انشاءالله همه مثل شما وظیفه شناس باشیم.
در جواب به این سوال دوستمون باید عرض کنیم که شناخت خدا همان است که معصومین (ع) به ما آموختند که راهای مختلفی دارد و از جمله آنها همانطور که جناب صدیق فرمودند فطرت است.
اما اینکه گفتند خدا از همون جنس درون من است اگر منظورشون داشتن خصوصیات جسمانی است که درست نیست وغلط است چون خدا جسم و جزء ندارد والا اگر جسم برای خدا قائل شویم او را محتاج دانسته ایم.
هم چنین قرآن میفرماید:"لَیْسَ کَمِثْلِهِی شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ؛(شوری،11) همانند او چیزی نیست و او شنوا و بینا است." ذاتی که شبیه و نظیر ندارد، هرگز انسان نمیتواند در خیال و گمان و فکر خود او را تصوّر کند و حقیقت و کنه آن را درک نماید، چون اشیایی برای انسان درک شدنی است که دارای مثل و مانند باشند و انسان نظیر آنها را دیده باشد یا با یکی دیگر از حواس خود آن را درک کرده باشد.
حضرت علی(ع) در اینباره میفرماید:"کسی که برای خدا مثل و مانندی قرار دهد، به حقیقت دانش پی نبرده و هر کس او را شبیه چیزی شمرد، او را قصد نکرده و آن کس که به او اشاره کند یا در وهم و اندیشة خویش آورد، او را از ابعاد منزّه ندانسته."(نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 186.)
اما ممکن است منظورشون چیز دیگری باشد.لذا باید بیشتر توضیح می دادند که منظور از اینکه گفتند خدا از جسم من است یعنی چه؟چه مطلبی رو می خواستند بگویند.
نماز در سال 2011 چیز خیلی خنده داریه راز نیاز با خدا به زبون غریبه
اما اینکه نماز به عربی خوانده می شود علت های مختلفی دارد که ظاهرا قبلا هم در این سایت مفص بحث شده است:
خواندن نماز به زبان عربي، يكي از نشانههاي جهاني بودن دين اسلام است; زيرا جمعيتي كه در يك صف قرار ميگيرند و در يك جبهه فعاليت ميكنند، ناگزيرند، زبان واحدي داشته باشند كه به وسيلة آن تفاهم كنند; يعني علاوه بر زبان مادري و محلّي، يك زبان عمومي و جهاني هم داشته باشند. ـ نماز خواندن به يك زبان، از طرف تمام مسلمانان رمز وحدت و نشانهي يگانگي مسلمانان است. و از آنجا كه زبان عربي به اعتراف اهل فن، يكي از وسيعترين و جامعترين زبانهاي دنياست، اين حقيقت روشنتر ميشود كه تمام فرق مسلمان ميتوانند آن را به عنوان يك زبان بينالمللي شناخته و از آن به عنوان تفاهم و همبستگي اسلامي استفاده نمايند.
علاوه بر اين خواندن نماز به يك صورت معين، آن را از دستبرد، تحريف و آميختهشدن به خرافات و مطالب بياساسي كه بر اثر مداخلة افراد غير متخصص، هنگام ترجمة آن به زبانهاي ديگر، رخ ميدهد، نگاه ميدارد و به اين وسيله روح اين عبادت اسلامي محفوظتر ميماند.
در نهايت ميتوان گفت مسأله توحيد و يگانگي در تمام اصول و فروع اسلام، يك زير بناي اساسي، محسوب ميگردد و نماز به سوي قبلة واحد و در اوقات معين و به يك زبان مشخص، نمونهاي از اين وحدت است. براي اطلاع بيشتر، ميتوانيد به كتاب «پاسخ به پرسشهاي مذهبي ـ آيتالله مكارم شيرازي (حفظهالله) و آيتالله جعفر سبحاني (حفظهالله) مراجعه فرماييد. و افزون بر اين خوب است در اين زمينه، به استفتايي از محضر حضرت آيتالله فاضل لنكراني (حفظهالله) توجه فرماييد.
آنچه پيامبر اكرم (ص) به ما دستور داده است اين است كه همه، نماز را به زبان عربي بخوانند، حتي كساني كه زبان مادري آنها عربي نباشد، راه حل مشكل شما اين است كه لااقل معناي نماز را ياد بگيريد و همان طوري كه عربي ميخوانيد، معناي آن را هم درك كنيد و شايد يك علت آن اين باشد كه اگر همه مسلمانها نماز را به زبان عربي بخوانند اتحاد و هماهنگي كامل در نماز كه مهمترين فريضه الهي است واقع ميشود و علاوه بر اين، مقدمة آشنايي با زبان قرآن خواهد بود.(1)
پاورقي:
1- حضرت آيتالله فاضل لنكراني (حفظهالله)، جامع المسايل، چاپ مهر، چاپ ششم، ج 1، ص 145، استفاده از س 534.
الله
ازدوستان و عزیزانی که همراهی کردند و یاری رسوندن نهایت سپاس رو دارم .
منتظر باقی نظرات هستم
:Gol:
هی زدن حرف های تکراری
نماز هیچ وقت خواندنش تکراری نیست و اگر ما اینگونه به نماز نگاه می کنیم علتش این است که فلسفه و جایگاه نماز رو نمی دانیم.
اگر غرض و هدف در كار معلوم نباشد، فعاليتهايي كه براي آن انجام گرفتهخسته كننده، تكراري و بيمعنا به نظر ميرسد. اگر ندانيم كه يك بنا براي چهمنظور آجرها را روي هم ميگذارد، كار او به نظر كاري تكراري و بيدليلخواهد آمد؛ ولي چنانكه بدانيم قرار است ساختماني ساخته شود كه افراديدر آن سكونت پيدا كنند ديگر كار چندين روزه و چند ماهه بنا و كارگر بي معناو تكراري نخواهد بود.
در نماز نيز همين منطق حكمفرماست. به چند نكته توجه كنيد تا موضوعروشن شود:
1. انسان در سير و سفري سخت و دشوار است و به سوي هدفي بزرگ ومتعادل در حركت است: «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحاًفملاقيه؛ اي انسان تو با رنج و سختي به سوي پروردگارت در حركتي تا او راملاقات كني»(انشقاق/ 6)
وقتي چنين هدف بزرگ و ارجمندي در كار است بايد همواره ابزاري در كارباشد كه به انسان يادآوري كند وگرنه مقصود فراموش ميشود و او در پيچ وخم زندگي از همه جا بي خبر در راه خواهد ماند، اگر كسي بخواهد به قلهايبزرگ صعود كند و يا غاري بزرگ را در دل زمين طي كند نيازمند است كه درمقطع و گذرگاه، مسير را بررسي و به علائم و نشانهها توجه كند تا راه را گمنكند وگرنه در پيچ و تاب غار گم خواهد شد و يا اگر در جادهاي طولاني بهطرف مقصدي در حركت هستيد اگر تابلو و نشانهاي در كار نباشد انسان بهمقصد نخواهد رسيد .
نماز يادآوري كننده و تابلويي است كه در همه مقاطع زندگي به كار ميآيد وبراي يادآوري ضروري است. «و اقم الصلوة لذكري؛ نماز را به خاطر يادمن بپادار»( طه، 14)
2. معرفت نعمتهاي الهي و شكرگزاري در درگاه او؛
شناخت نعمتهاي الهي و نعمت بخش هستي و شكرگزاري در درگاه اوموضوعي است غير قابل ترديد و هر وجدان سالمي بر ضرورت آن تاكيدميكند بي ترديد نماز جلوهاي از شكرگزاري به درگاه خداوند است.«فليعبدوا رب هذا البيت * الذي اطعمهم من جوع و آمنهم منخوف؛ پس پروردگار اين خانه (كعبه) را بپرستيد كه شما را سير كرد و امنيتبخشيد»(قريش 2 و 3)
اكنون بايد به اين پرسش پاسخ داد كه آيا نعمتهاي الهي هر روز تجديدنميشود؟ آيا هر روز و هر شب و هر ساعت و هر لحظه نعمت تازهاي به ماارزاني نميشود؟
هر نفس نو ميشود دنيا و ما بي خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوي نونو ميرسيدمستمري مينمايد در جسد
(مولوي)
3. انسان هر روز نيازهاي جديدي دارد كه آن را ميطلبد. نماز كه زيباترينشكل و هندسه توجه به خدا است. مناسبترين فرصت براي درخواست ودعاي به درگاه او است.
گفت وقت فقر و تنگي دو دستجست و جوي آزموه بهتر است
درگهي را كآزمودم در كرمحاجت تو را بان جانب برم«مولوي»
پس همان گونه كه آدمي نيازهاي تازه دارد، بايستي نمازهاي تازه نيز داشتهباشد.
4. بدن انسان همواره نياز به آب و غذا و هوا دارد تا به حيات خود ادامه دهدو سلامت بماند. روح و روان انسان نيز براي سلامت خود نياز به تغذيهمناسب فكري و روحي دارد. نماز تغذيه منظم و برنامه ريزي شده براي روح وروان انسان است.
5. ظاهر برخي از كارها تكراري است؛ ولي در مجموع هدفي را تعقيبميكند و بدون همان كارهاي به ظاهر تكراري به نتيجه نخواهد رسيد. وقتيبراي احداث جادهاي به تونلي نياز ميشود، كندن هر سنگ و خارج كردنخاكها كارهايي مشابه و تكراري اند؛ ولي بدون اين كه اين روش دنبال شود،تونل گشوده نميشود و راه باز نميگردد.
هر نماز به نظر ميرسد با نماز قبلي مشابه است؛ ولي حقيقت آن است كه هرنماز انسان را يك پله بالاتر و يك قدم به هدف نزديكتر ميسازد.
در آيه پاياني سورة علق ميخوانيم: «سجده كن و نزديك شو.» «علق 20»
خدا گفته منو عبادت کنید نگفته چجوری بعد پیامبرانموت 2000 سال پیش یه کاری کردن اسمشو گذاشتن نماز چرا چون مردم عرب جاهل نمیتونس بفهمه یعنی بعد اومدن یه چی به اینا یاد دادن که بگن ولی منی میفهمم درک دارم خئا هم بهم گفته عبادت کن مرا مرم تو خلوت خودم میگم خدایا خیلی تو را سپاس گذارم برای زندگی به من دادی خیلی از زندگیم رازیم ممنون که شکمه منو سیر کردی خیلی متشکرم یعنی این عبادت نبیت فقط نماز عبادته
دوستمون گفتن خداوند نفرموده منو چطور عبادت کنید درحالی که اگر کمترین شناخت رو در مورد نماز داشتن می دانستند که خداوند درقرآن دستور داده اند که یکی از عبادت ها نماز است و خواندن آن بر همه واجب است.
آیات قرآن که دلالت بروجوب نمازمی کنند، بسیارندکه ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1 ـ «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ»[سوره بقره، آیه 110] و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید ؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش می فرستید ،آن را نزد خدا (در سرای دیگر ) خواهید یافت... .
2ـ «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی...»[سوره بقره،آیه 238] در انجام همه نمازها به خصوص نماز وسطی =(نماز ظهر )کوشا باشید!...
3 ـ «... فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا»[سوره نساء، آیه 103]، نماز را (به طور معمول)انجام دهید، زیرا نماز وظیفه ثابت ومعینی برای مؤمنان است!
4 ـ«... وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ»[سوره یونس، آیه 87]،ونماز را بر پا دارید! و به مؤمنان بشارت ده ( که سر انجام پیروز میشوند! )
5 ـ «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ...»[سوره اسراء، آیه 78]، نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر ) تا نهایت تاریکی شب(= نیمه شب) بر پا دار ؛... .
6ـ«... أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»[سوره طه، آیه 14]، نماز را برای یاد من بپا دار !
7ـ «وَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ»[سوره مؤمنون، آیه 9]،و آنها (= مؤمنان) بر نمازهایشان مواظبت می نمایند
8 ـ «... وأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ...»[سوره انبیاء، آیه 73]، و انجام کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم ؛...
9 ـ«وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ...»[سوره نور، آیه 56]، و نماز را بر پا دارید، و زکات بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.
10-«...وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ»[سوره روم، آیه 31] ، و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید.
صحبت کردن با خدا و تشکر کردن از او هم عبادت است اما بعضی عبادت ها با کیفیت خاص بنا به دلایلی که مفصل بحث شده واجب شده اند که باید بجا بیاوریم.
عبادت فقط نماز نیست بلکه یکی از عبادتهاست که در کنار دیگر عبادتها واجب است انجام دهیم و راه گریزی از آن نیست.
3- "خدا مارا خلق کرده یا ما خدارا "
در مورد این سوال هم باید عرض کنم برای اینكه به پاسخ این پرسش برسیم ، در ابتدا باید یك تعریفی از خدا داشته باشیم ؛ در فرهنگ قرآن خدا یعنی « فاطر السموات و الارض» و به اصطلاح فلاسفه خدا وجود بسیطی است كه از ازل موجود بوده و تا ابد نیز خواهد بود ، مدبر و گرداننده تمام هستی است عالم و قادر به هر چیزی است و علم و قدرت و سایر صفات او عین ذات او بوده و تجزیه بردار نمی باشند و تمامی وجودات تجلی و ظهورات وجود اویند .
خداوند نهایت همه صفات كمال را دارا می باشد ، از طرف دیگر انسان موجودی است مركب از اجزاء و هر یك از اجزاء محتاج به یكدیگر هستند ، انسان موجودی است كه زمانی « نبوده » و بعد « بود » شده ، بنابراین برای بودن خود نیازمند علتی است . انسان موجودی است كه نه تنها دارای همه صفات كمالی نیست بلكه بسیاری از كمالات را فاقد می باشد.
حال انسانی كه حادث است چگونه ممكن است موجود ازلی و ابدی را بیافریند ، انسانی كه بسیاری از صفات كمالی را یا ندارد و یا اگر دارد ، ناقص است چگونه می تواند موجود كامل ( از حمیع جهات) را بیافریند ؟!
فاقد شیء نمی تواند معطی شیء باشد ،یعنی محال عقلی است ؛ پس با این اوصاف محال است انسان خدا را بیافریند . فثبت بر اینكه خدا انسان را آفرید نه انسان خدا را آفریده باشد.
دوستمون گفتن خداوند نفرموده منو چطور عبادت کنید درحالی که اگر کمترین شناخت رو در مورد نماز داشتن می دانستند که خداوند درقرآن دستور داده اند که یکی از عبادت ها نماز است و خواندن آن بر همه واجب است.
آیات قرآن که دلالت بروجوب نمازمی کنند، بسیارندکه ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1 ـ «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ»[سوره بقره، آیه 110] و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید ؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش می فرستید ،آن را نزد خدا (در سرای دیگر ) خواهید یافت... .2ـ «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی...»[
سوره بقره،آیه 238] در انجام همه نمازها به خصوص نماز وسطی =(نماز ظهر )کوشا باشید!...3 ـ «... فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا»[
سوره نساء، آیه 103]، نماز را (به طور معمول)انجام دهید، زیرا نماز وظیفه ثابت ومعینی برای مؤمنان است!4 ـ«... وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ»[
سوره یونس، آیه 87]،ونماز را بر پا دارید! و به مؤمنان بشارت ده ( که سر انجام پیروز میشوند! )5 ـ «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ...»[
سوره اسراء، آیه 78]، نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر ) تا نهایت تاریکی شب(= نیمه شب) بر پا دار ؛... .6ـ«... أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»[
سوره طه، آیه 14]، نماز را برای یاد من بپا دار !7ـ «وَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ»[
سوره مؤمنون، آیه 9]،و آنها (= مؤمنان) بر نمازهایشان مواظبت می نمایند8 ـ «... وأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ...»[
سوره انبیاء، آیه 73]، و انجام کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم ؛...9 ـ«وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ...»[
سوره نور، آیه 56]، و نماز را بر پا دارید، و زکات بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.10-«...وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ»[
سوره روم، آیه 31] ، و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید.صحبت کردن با خدا و تشکر کردن از او هم عبادت است اما بعضی عبادت ها با کیفیت خاص بنا به دلایلی که مفصل بحث شده واجب شده اند که باید بجا بیاوریم.
عبادت فقط نماز نیست بلکه یکی از عبادتهاست که در کنار دیگر عبادتها واجب است انجام دهیم و راه گریزی از آن نیست.
الله
ممنون ازتون بابت پاسخ گویی
مشکل اینجاست که این کاربر عقیده داره که الان نباید فقط به قران تکیه کرد.
چون با پیشرفت علم ؛ علم ادم هم نسبت به اون زمان بیشتر شده باید یه چیزی فرارتر از قران وجود داشته باشه . و ایشون قران رو برای همون زمان افرینشش میدونن به همین خاطر نکاتی که در خوده قران برای عبادت خدا واجب شده رو قبول ندارن .
اگر بشه کاری کرد که ایشون حقانیت قران رو حتی در این برهه از زمان قبول کنند و این فکر که قران ماله همون سالهای نزولش بر پیامبر(ص) هست اشتباهه خیلی از مشکلات رو حل میکنه .
که البته توضیحاتی در جوابیه های دوستان بود تقریبا در این زمینه :Gol:
الله
واقعا توضیحات کامل و زیبایی بود .
چقدر خوبه همچین محیط هایی هست که میشه اینجور اطلاعات رو داخلش پیدا کرد .
حتما اینجارو به کاربرای سایت معرفی میکنیم ... واقعا توی شناخت به خدا و دین اسلام کمک میشه ...
[="][QUOTE=mr.ehsan;76104[="]]در مورد موضوع دوم چنین پستی داریم :
[="]"میدونید این قضیه ها کیلیشش این قدر این قدر این قدر مخا شست و شو داده شده که دیگه هیچ کس هیچی رو باور نمیکنه
[="]دقیقا مثل قضیه نماز
[="]نماز یک سری کلمات عربی شعر گون آهنگین
[="]که مخصوص عرب های جاهل 2000 هزار سال پیش بود که سر یه مشک آب یه قبیله میکشتن
[="]اسم نداشتن چی برسه که بخوان با خدا رازو نیاز کنن
[="]نماز در سال 2011 چیز خیلی خنده داریه
[="]راز نیاز با خدا به زبون غریبه
[="]هی زدن حرف های تکراری
[="]دلا راست شدن های الکی
[="]فقط این نیستا مسیحیام همینن هر یکشنبه میرن تو کیلیسا 200 انجیل میخونن بعد میرن خونه هاشون
[="]اگه قراره با خدا رازو نیساز کنی و یا تشکر کنی دیگه این خیمه شب بازی ها چی مثل یک انسان عاقل بورو یه جای خلوت هر چی دل تنگت میخواهد بگوی
[="]تمامی قضیه دینی دنیا همین جوری شده
[="]ما فقط یک کتابو میبینیم
[="]یه محمد یه علی همینو همین
[="]میدونم نمیتونم چیزی رو که میخوام بگم درست بیان کنم چون چیزی نیست که در مغز یک انسان عادی بگنجه."mr.ehsan[/QUOTE[="]]
با سلام مجدد:Gol:
در پاسخ به این سؤال و مطلبی که از فردی نقل قول کرده اند گفتنی است: معمولاً این نوع نگاه به نماز از عدم اگاهی فرد نسبت به حقیقت نماز و آثار تمام نشدنی ان و قرار نگرفتن در مقام ایمان، ناشی می شود، در این مجال قصد بیان اهمیت و فضیلت و اثار نماز را ندارم و تنها به ذکر روایتی از نبی اکرم (ص) اشاره می کنم:
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در حقیقت و اهمیت نماز چنین بیان مىكند: "مثل الصلاة مثل عمود القسطاط اذا ثبت العمود ثبتت الاطناب و الاوتاد و الغشاء و اذا انكسر العمود لم ینفع وتد و لاطناب و لا غشاء"; «نماز مانند ستون خیمه است; هرگاه ستون ثابتباشد، طنابها و میخها و پردهها ثابت و سودمند خواهند بود و هرگاه ستون بشكند و در هم فرو ریزد، نه میخ نافع است، نه ریسمان سودى دارد و نه پرده اثرى خواهد داشت». (من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، حدیث 639)
اما برای روشن شدن این دوست عزیزمون باید بیانی متفاوت و از زاویه ای خاص، سخن گفت: از مطالب ایشان بر می آید که به حقیقت ارتباط با خدا و راز و نیاز اعتقاد دارند، زیرا در قسمتی از کلامشان به راز و نیاز، طبق سلیقۀ شخصی و اینکه در خلوتی باشد و هر چه می خواهد دل تنگت بگو اذعان می کند، حال با چند سؤال ورود به بحث را اغاز می کنم:
اول) آیا رسیدن به کمال و قرب الی الله و سعادت ابدی را هدف نهائی خلقت انسان می دانید؟
دوم) آیا در هر امری بدون برنامه و دستور خاص و مشخصی، می توان بطور خود بخودی و اتفاقی به سیر تکاملی قطعی و یقینی دست یافت؟
سوم) آیا سیر تکاملی فلسفۀ خلقت برای رسیدن انسان به قرب الهی مستلزم برنامه و دستوراتی جامع و کامل است یا به هر کیفیتی و از راهی محقق می شود؟
چهارم) ایا هر کسی صلاحیت تدوین و ارائۀ این برنامه را به بشر دارد؟
با این مقدمات، با یک مثال مطلب روشن می شود، اگر فردی بخواهد در یک رشته ورزشی به مقام قهرمانی برسد آیا بدون عضویت در یک کانون ورزشی و قرار گرفتن در تحت تعلیمات مربی خاص ان و عمل به دستورات و برنامه ها و نسخه های مربی می تواند به چنین هدف و جایگاهی برسد؟
هیچ وقت کسی اطاعت ورزی و تبعیت محض ورزشکاران از دستورات ورزشی و تمرین مستمر و روزانۀ یکسری فعالیت های نرمشی و ورزشی خاص و تکراری و نیز سخت گیری ها و رژیم های غذائی گوناگون مربی را مورد سرزنش قرار نمی دهد بلکه همه تلاش وافر ورزشکار را در قالب برنامه های ورزشی باشگاه و مربی می ستایند، چگونه است که برنامه ها و دستورات تعلیمی دین که برای رساندن انسان به مقام عبودیت و بندگی و کمال و قرب الی الله است چنین بی ارزش می نماید؟
چگونه است که تلاش علمی یک دانشجو اعم از (تنظیم ساعات مطالعه، تنظیم خواب، تنظیم خوراک، حذف برنامه های تفریحی اضافی، و ...) برای فتح قله های علمی که در قالب برنامه ریزی اساتید مشاورش انجام می شود، هیچگاه مورد سخره قرار نمی گیرد و همه کار وی را مدح و ستایش می کنند اما وقتی پای دستورات دین به میان می اید این پرسشگری ها و نگاه های سؤال برانگیز شروع می شود؟
این حرکات چه معنایی دارد؟ حرکات نماز بی فایده است؟ فعالیت هایی تکراری و بی اثر و ...؟ و کذا از این نقطه نظرات ناشی از بی معرفتی و فقدان ایمان و گرفتاری های نفس آلوده به هوا و هوس، معمولاً کسانی به این مقامات نائل می شوند که بوسوسۀ شیطان در مقام "فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً" سکنی گزیده اند.
چگونه است که دستورات و برنامه های یک بشر عادی اعم از مربی ورزشی ، استاد مشاور تحصیلی و توصیه های پزشک عادی و متخصص و ... ضرورت و اهمیت پیدا می کند، اما دستورات و برنامه های خالق هستی بخش که در قالب دین برای هدایت و رستگاری بشر از طریق انبیائ الهی ابلاغ می شود، اموری غیر ضروری و عاری از معنا و مفهوم و بی هدف شمرده می شود؟
انشاءالله در ادامه، با کمک دوستان عزیز بیشتر به حقیقت و اهمیت و نیز آثار ظاهری و باطنی نماز اشاره خواهیم نمود.
موفق باشید ...:Gol:
:Sham:هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم
1- " ایا خدای من با خدای شما فرق دارد ؟ "
در مورد موضوع اول چنین پستی زده شده از جانب کاربران : نقل : خدای من از همون جنسی که درون من هست من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم
پاسخ به موضوع اول به صورت عقلی بدون استفاده از آیات و روایات
در پاسخ به کسی که این سؤال را مطرح نموده یا این شبهه برایش مطرح
است باید بگویم اگر منظورتان این است که سطح شناخت شما از خدا با
سطح شناخت دیگران از خدا متفاوت میباشد این مشکلی را به وجود
نمیآورد بلکه باید بیاییم ببینیم شناخت کدام یک کاملتر است و با کدام
روش به شناخت درستتر و کاملتری از خدا میرسیم .
و اما اگر منظورتان این است که خدایی که در درونتان حس میکنید با
خدای تکتک انسانها تفاوت دارد باید دید که منظور شما از خدا چیست
اگر منظورتان از خدایی که درونتان حس میکنید کسی باشد که شما را
آفریده است پس به این صورت ما به تعداد انسانها باید خدا داشته باشیم ( چون هر کس ممکن است بگویند آن خدایی که من در درونم حس میکنم
با خدای دیگران تفاوت دارد ) ، بلکه بیشتر ؛خدای حیوانات ،
خدای آسمان و زمین و … و این با عقل انسان جور درنمیآید
اگر منظورتان از خدا کسی غیر از آنکه شما را آفریده است
میباشد که دیگر به آن خدا نمیگویند پس یا نمیدانید خدا
یعنی چه یا نمیدانید 7 میلیارد یعنی چه ؟ ! !
و این که میگویید : "هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی
من خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم "
لازم نیست کسی چیزی بگه قبل از هر کس عقل انسان که
به انسان اشکال میگیره که این مسئله با عقل انسان جور درنمیآد
البته شاید از انجام دستورات خدا خسته شدی یا میخوای
از زیرش در بری که میگی من فقط خدایی را که در درونم
حس میکنم قبول دارم وخدای دیگران راقبول ندارم
چون مسلماً آن خدا طبق میل شما دستور میده یا لااقل مخالف هوی و
هوس شما دستور نمیده و مسلمِ که هوای نفس انسان
دوست داره که خدایی داشته باشد که با او هماهنگ باشد ؛
که باید بگم اگر خدای کاملی را که از هر جهت بینهایت و
بینیاز است و مهربانی اش هم بینهایت است خوب بشناسی خواهی فهمید
که هیچ کدام از دستورات خدا برای به زحمت انداختن ما نبوده است
دستورات خدا خستهکننده نیست بلکه هر چه خدا به آن
دستور داده برای خوشبختی ماست و خدا به انجام هیچ
کدام از این دستورات توسط ما نیاز ندارد بلکه فقط برای
خوشبختی ماست . اگر ما از دستورات خداوند خسته
میشویم به خاطر این است که نمیدانیم این دستورات
برای خوشبختی ما در دنیا و آخرت است مانند کودکی که از
پزشک و دستورات پزشک گریزان و شاکی است چون
نمیداند دستورات پزشک به نفع اوست. البته
برای شناخت این خدای بینهایت و بینیاز باید از تعقلمان کمک بگیریم
و تابع استدلالهای عقلی باشیم نه تابع میل خودمان یا هر چه دیگران میگویند :Gig:
البته راههای دیگری برای جواب این سؤال هست مثلاً در پاسخ به شبهه دوم و سوم بعد از اثبات دین و نبوت این شبهه نیز حل میشود که بعداً به آن میپردازیم .
1- " ایا خدای من با خدای شما فرق دارد ؟ " ..... در مورد موضوع اول چنین پستی زده شده از جانب کاربران : نقل :خدای من از همون جنسی که درون من هست من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم
:Sham:عقل میگوید که خدا باید بینیاز باشد چو ن اگر خدا بینیاز نباشد به چیزی نیاز دارد پس آن چیز باید خدا باشد یا کسی که آن چیز را خلق کرده است
در اینجاست که اگر کسی فلسفه دستورات خدا را ندانند ممکن است بگوید این چه خدایی است که این همه دستورات سخت به ما داده است من این خدا را قبول ندارم مگر خدا به عبادت ما نیاز دارد در این جا باید بگوییم نباید خیلی زود قضاوت کنیم ممکن است خداوند این دستورات را به خاطر خودمان داده باشد مانند دستورات پزشک برای بیمار که پزشک به ان دستورات هیچ نیازی ندارد البته باید برای پذیرفتن دینی این که این دستورات را آورده تحقیق کنیم و با عقلمان معجزات آن دین را بررسی کنیم
ممنون ازتون بابت پاسخ گویی مشکل اینجاست که این کاربر عقیده داره که الان نباید فقط به قران تکیه کرد. چون با پیشرفت علم ؛ علم ادم هم نسبت به اون زمان بیشتر شده باید یه چیزی فرارتر از قران وجود داشته باشه . و ایشون قران رو برای همون زمان افرینشش میدونن به همین خاطر نکاتی که در خوده قران برای عبادت خدا واجب شده رو قبول ندارن . اگر بشه کاری کرد که ایشون حقانیت قران رو حتی در این برهه از زمان قبول کنند و این فکر که قران ماله همون سالهای نزولش بر پیامبر(ص) هست اشتباهه خیلی از مشکلات رو حل میکنه . که البته توضیحاتی در جوابیه های دوستان بود تقریبا در این زمینه
با سلام مجدد به شما دوست عزیز
اگرسوال پرسشگر اینگونه که شما می فرمایید باشد در واقع اين پرسش به دو سؤال كوچكتر تفكيك ميشود:
1. با توجه به اينكه زندگي انسان در حال تحول است و در هر زمان و مكاني تغيير ميكند، آيا باز دين اسلام براي همه اين زمانها و مكانها و حتي براي دنياي مدرن امروز است؟ رمز توانايي اسلام در اين گستره چيست؟
2. آيا تعاليم اسلام همه نيازهاي علمي انسان را تأمين ميكند؟ جايگاه علوم بشري در اين زمينه است؟
براي پاسخ به پرسش نخست، توجه به چند مطلب لازم است:
يك. اسلام، دين خاتم است
اين مسأله علاوه بر اينكه مورد اتفاق همه مسلمانان باشد، با قرآن و سنت نيز ثابت شده است. خداوند متعال ميفرمايد: «و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين» انبيا (21)، آيه 107 و «ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسولاللّه و خاتم النبيين» احزاب (23)، آيه 40..
در روايتي نيز آمده است: «لانّ اللّه تبارك و تعالي لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو في كل زمان جديد و عند كل قوم غض الي يوم القيامه» ؛ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 130. «خداوند قرآن را براي زمان خاصي و مردم خاصي نفرستاد. پس قرآن تا روز قيامت در هر زماني جديد و براي هر قومي تازه است».
در روايت ديگري آمده است: «حكم الهي و تكاليف خداوند در حق اولين و آخرين يكسان است؛ مگر اينكه علت يا پديدهاي پيش آيد كه باعث دگرگوني حكم شود و نيز همگان نسبت به تغيير حكم، هنگام پيش آمدن حوادث هماننداند و واجبات بر همه يكسان است. از همانها كه پيشينيان سؤال ميشوند، آيندگان نيز سؤال ميشوند و مورد محاسبه قرار ميگيرند». كليني، فروع كافي، ج 5، ص 18، كتاب الجهاد، باب 13.
و نيز فرمود: «حلال محمد حلال ابداً الي يوم القيامه و حرامه حرام ابداً الي يوم القيامة لا يكون غيره و لا يجيء غيره» ؛ كليني، اصول كافي، ج 1، ص 58، ح 19؛ بحارالانوار، ج 89، ص 148، باب 1.
امام خميني نيز فرمود: «احكام اسلام محدود به زمان و مكان نيست و تا ابد باقي و لازمالاجرا است»، امام خميني، ولايت فقيه، ص 8.
دو. لوازم خاتميّت اسلام
خاتميت اسلام لوازمي دارد؛ از جمله:
1. تحريف نشود. يكي از مهمترين علل تجدد نبوت، تحريف اديان پيشين از سوي پيروان آن بود؛ به گونهاي كه دستيابي به آن دين ناب، از طريق عادي براي انسان غير ممكن مينمود. دين خاتم بايد از سازو كاري بهرهمند باشد كه آن را از تحريف حفظ كند.
2. جاودان و همگاني باشد. طبق ادله لزوم بعثت، بشر همواره نيازمند هدايت الهي است و انسان در هيچ دورهاي، نبايد محروم از هدايت الهي (دين) باشد. اگر دين الهي ختم شود و آن دين خاتم، مخصوص زمان و يا مكان خود باشد، باعث محروميت انسانها و نسلهاي ديگر، از دين ميگردد. اين با اصل دليل لزوم بعثت، منافات دارد. پس ديني ميتواند دعواي خاتميت داشته باشد كه همگاني و جاودان باشد.
براي آگاهي بيشتر ر.ك:
الف. جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آيينه معرفت، ص 227 - 214؛
ب. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ج 2، ص 126 - 113؛
پ. سبحاني، جعفر، خاتميت از نظر قرآن و حديث و عقل؛
ت. مطهري، مرتضي، ختم نبوت؛
ث. مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان؛
د. جوادي آملي، عبدالله، ولايتفقيه، ولايت، فقاهت و عدالت، ص 236.
لازمه جاودان و همگاني بودن دين خاتم، آن است كه در هر دورهاي و با هر زمانه و زمينهاي، بتواند رسالت خود را در هدايت انسانها انجام دهد و در تأمين نيازهاي بشر - كه او را محتاج به دين كرده است - كارا باشد.
از آنجا كه زندگي انسان، همواره دستخوش تغيير و تحول است، بايد ساز و كار مناسبي در دين خاتم موجود باشد كه بتواند در شرايط مختلف، قابل اجرا بوده و اهداف اصيل خود را تأمين كند. اين ساز و كار در واقع رمز جاودانگي دين خاتم و توانايي او در هدايت بشر در هرزمان و مكان است.
سه. رمز جاودانگي اسلام
خداوند متعال درباره ختم دين خود ميفرمايد: «... اليوم يئس الذين كفرا من دينكم فلا تخشوهم واخشونِ اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» مائده (5)، آيه 3. «امروز كافران از اينكه به دين شما اختلالي رسانند، طمع بريزند. پس شما از آنان بيمناك نباشيد و از من نترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام كردم. بهترين دين را كه اسلام است برايتان برگزيدم».
آن روز، روزي است كه كافران از نابودي اسلام مأيوس ميشوند؛ يعني، عنصري در دين تعبيه شد كه حافظ دين است و از آنجا كه مراد «اليوم» روز غدير است، آن عنصر «امامت» ميباشد.
در تفاسير شيعي اين مسأله مسلم است.
در منابع اهل سنت نيز به آن اشاره شده است؛ از جمله:
1. ابن عساكر شافعي (571 ه)، به نقل از الدر المنثور، جلال الدين سيوطي، انتشارات محمدامين دمج، بيروت، ج 2، ص 289؛
2. جلال الدين سيوطي شافعي (991 ه)، الدر المنثور، ج 2، ص 259؛
3. السيد شهاب الدين آلوسي شافعي (1270 ه)، روح المعاني، دار احياء التراث العربي، ج 6، ص 193؛
4. شيخ محمد عبده (1323 ه)، المنار، دارالفكر، ج 6، ص 463؛
5. ابيبكر احمدبن علي الخطيب (463 ه)، تاريخ بغداد، دارالكتب العربي، ج 8، ص 290؛
6. ابي عساكر شافعي، تاريخ دمشق، دارالفكر، ج 42، ص 233؛
7. ابن كثير (571 ه)، البداية و النهاية، دارالكتب العلميه، ج 7، ص 342؛
اما در پاسخ به پرسش بعدی باید عرض کنیم اسلام چندین راهکار قرار داده که با توجه به اونها اسلام نیازهای علمی بشریت را تا ابد جوابگو می باشد:
امامت و تبيين دين
امامان معصوم(ع) براي محفوظ ماندن اسلام در طول تاريخ حضور خود، سه كار را انجام دادند:
يكم. در كنار تأييد آيات قرآن، سنت نبوي را عيناً نقل كردند و نگذاشتند حوادث پس از رحلت (حدود يك قرن منع كتابت حديث) سنت نبوي را نابود سازد و با اين كار منابع دين را حفظ كردند. ر.ك:
الف. جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام، ج 2، ص 82، و 595؛
ب. عسگري، علامه مرتضي، معالم المدرستين، ج 2، ص 44؛
پ. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 5، ص 118؛
ت. فتح الباري، ج 1، ص 194؛
ث. نايني، جلال، توضيح الملل، ترجمه الملل و النحل، ج 1، ص 35؛
ج. الجامع الصحيح، ج 1، ص 57، ح 114؛ ص 52، ح 100؛ ج 2، ص 373، ح 3053؛ ج 3، ص 181، ح 4431، ج 3، ص 182، ح 4432؛ ج 4، ص 29، ح 5669؛ ج 4، ص 375، ح 7366؛
ح. مسند احمد، ج 1، ص 355.
دوم. روش فهم قرآن و سنت و روش استنباط احكام اسلام را آموزش دادند كه تا ابد و در طول تاريخ، انسانها بتوانند رأي اسلام در هر زمينه را، از منابع آن استخراج و استنباط كنند. اين روش - كه اجتهاد مصطلح شيعي بر پايه آن بنا شده است - راهي است كه در صورت پيموده شدن،ميتواند رأي اسلام را در همه زمانها درباره هر موضوعي از منابع دين به دست آورد.
سوم. كساني را كه شايستگي لازم براي به كارگيري اين روش دارند، به مردم معرفي كردند.
امام عسكري(ع) از امام صادق(ع) نقل ميكند: «و اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً علي هواه مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه» ؛ «هركس از فقهاي امت من كه نفس خود را مواظبت كند و از دينش پاسداري نمايد، با هواي نفس مخالفت و فرمان مولاي خود را اطاعت كند، سزاوار است كه غير فقها از او تقليدكنند».
نتيجه اينكه امامان معصوم(ع) در دوران حضور خود، منابع دين و روش استخراج احكام آن و نيز ويژگيهاي لازم را براي شخصي كه ميتواند آنها را استخراج كند، آموزش دادند تا دين الهي همواره از تحريف مصون بماند.
حال بايد ديد فقهي كه از مدرسه اهلبيت پيامبر(ص) استخراج ميشود، چگونه ميتواند دنياي متغير و متجدد را ادا كند. براي اين منظور بايد نخست دانست كه همه نيازهاي انسان متغير و متحول نيست. همان گونه كه جسم انسانها و نيازهاي آن، از صدر اسلام تغيير نكرده و بعدها نيز تغييري نخواهد كرد؛ روان و فطرت انسان و احساسات و تمايلات او نيز تغيير نكرده است. انسان همواره خوراك، پوشاك، مسكن، ازدواج، حس نوعدوستي، زيباييگرايي و... از نيازهاي خود شمرده است؛ هرچند كه شكل آنها در زمانها و مكانهاي مختلف، متفاوت بوده و روابط اجتماعي انسانها پيچيده و گسترده شده است. پس بخشي از حيات انسان، ثابت و بخش ديگر آن در حال تغيير و تحول است. جاودانگي اسلام براي تأمين نيازهاي ثابت انسان، هيچ مشكلي ندارد و مشكل ياد شده فقط تأمين نيازهاي متغير به وسيله دين ثابت است.
ادامه دارد...
ادامه بحث قبل
دين و اداره دنيا
سازوكارهايي كه دين ثابت، براي اين نيازهاي متغير پيشبيني كرده، قواعد و اصول ثابتي است كه در درون خود امكان تطبيق باشرايط مختلف زماني و مكاني را دارد.
در اسلام قواعد كلي و عامي وجود دارد كه به مجتهد، اين توانايي را ميدهد كه هرگاه مسأله جديدي به دليل تحولات زندگي بشر پديد آمد، بتواند در رابطه با اين مسأله نظر بدهد. در اين رابطه چند نكته را بايد در نظر گرفت:
الف. دين خداوند در طول تاريخ متناسب با رشد علمي اجتماعي فكري و مقتضيات عصري روند تكاملي داشته است تا آنجا كه بشريت به حدي از بلوغ برسد كه بتواند برنامه تكاملي مربوط به تمام ادوار تاريخي را يك جادريافت دارد و قرآن - كه اساسنامه و مرامنامه تكامل نهايي بشر براي همه اعصار و امصار است - بر پيامبر اكرم(ص)نازل گرديد و به عنوان سندي جاودان و زنده براي بشريت باقي ماند.
ب. اينكه «قرآن براي فهم مردمي بدوي و عرب زبان نازل شده است»، سخني نادرست است؛ زيرا قرآن «در ميان مردمي بدوي و عرب زبان» نازل شده و فرق است بين اينكه چيزي در ميان قومي خاص ظهور يابد با اين سخن كه «مخصوص آنها پديد آمده باشد». جالب اين است كه قرآن هيچ گاه مخاطب خود را اعراب قرار نداده و همواره روي خود را با «ناس»، يعني، متوجه جميع مردم يا مؤمنان كرده است كه هر انسان خداجوي در هر عصر و وابسته به هر نسلي راشامل ميشود. از نظر فهم پذيري نيز آيات قرآن چند دستهاند:
1. بعضي از آيات قرآن، هم براي اعراب بدوي آن زمان فهم پذير بود و در عين بساطت و سادگي بيان داراي چنان استواري علمي و منطقي است كه براي دانشمندان برجسته امروزي نيز جالب توجه و درخور دقت است.
2. برخي از آيات چه در زمان نزول و چه در زمان ما، جز با تعمق و ژرف كاويهاي دقيق و روشمند قابل درك نيست.
3. بسياري از حقايق علمي و فلسفي و مباحث اجتماعي قرآن تنها در پرتو دانش كنوني يا آينده بشريت قابل درك است. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر . ك: بوكاي، موريس، مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم.
4. بسياري از آيات قرآن نيز تاحد زيادي فراتر از عقول و افهام عادي بشر بوده و تنها در سايه پرتوافشانيهايپيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) فهم پذير است و تفاسير مأثوره از آنان گنجينههاي ارزشمندي است كه حقايق والايقرآن را به نيكوترين وجهي در اختيار بشريت قرار ميدهد. اين نكته چيزي نيست كه تنها شيعه بدان معترف باشد. بلكه اهل سنت نيز در بسياري از تفاسير خود به احاديث مأثوره تمسك ميجويند.
5. اينكه قرآن به وقايع زمان خود اشاره نموده است، قرآن را منحصر به آن عصر نميسازد؛ زيرا:
الف. قرآن منحصربه ذكر چند حادثه و نكته تاريخي گذرا نيست؛ بلكه مشتمل بر معارفي جاودان در باب خداشناسي، كيهانشناسي، انسانشناسي، راهشناسي، راهنماشناسي و مجموعه گستردهاي از احكام اخلاق و ... است كه همه زمانها راپوشش ميدهد و هدايت بشريت به سوي سعادت را در هر مقطع تاريخي تأمين ميكند.
ب. وقايع تاريخي نيز كه در قرآن اشاره شده، هر چند مربوط به گذشته است، ولي كار كرد آنها در آينده است. به عبارت ديگر هر يك از آنها به نحو استلزام بيانگر نوعي سنت لا يتغير تاريخي يا حكم و قانوني است كه داراي كليت و شمول است، مثلا وقتي قرآن درباره بنياسرائيل ميگويد: «آنان پس از رهايي از چنگال فرعون اظهارنارضايتي از غذاي واحد نموده و خواستهاي مادي متعددي نمودند و لاجرم گرفتار غضب الهي گرديدند»، نشان ميدهد كه رفاه طلبي افزون خواهي و نافرماني در برابر فرستاده خداوند سرانجام به تباهي و تيرهبختي خواهد انجاميدو اين درس بزرگي براي همه كساني است كه پس از رهايي از بند حكومتهاي استبدادي و ظالمانه در برابر اندك دشواري صبوري نميورزند و در جستوجوي خواستهاي مادي بيتابي ميكنند.
2- " عبادت امروزی و دیروزی "
در مورد موضوع دوم چنین پستی داریم : نقل میدونید این قضیه ها کیلیشش این قدر این قدر این قدر مخا شست و شو داده شده که دیگه هیچ کس هیچی رو باور نمیکنه دقیقا مثل قضیه نماز نماز یک سری کلمات عربی شعر گون آهنگین که مخصوص عرب های جاهل 2000 هزار سال پیش بود که سر یه مشک آب یه قبیله میکشتن اسم نداشتن چی برسه که بخوان با خدا رازو نیاز کنن نماز در سال 2011 چیز خیلی خنده داریه راز نیاز با خدا به زبون غریبه هی زدن حرف های تکراری دلا راست شدن های الکی فقط این نیستا مسیحیام همینن هر یکشنبه میرن تو کیلیسا 200 انجیل میخونن بعد میرن خونه هاشون اگه قراره با خدا رازو نیساز کنی و یا تشکر کنی دیگه این خیمه شب بازی ها چی مثل یک انسان عاقل بورو یه جای خلوت هر چی دل تنگت میخواهد بگوی تمامی قضیه دینی دنیا همین جوری شده ما فقط یک کتابو میبینیم یه محمد یه علی همینو همین میدونم نمیتونم چیزی رو که میخوام بگم درست بیان کنم چون چیزی نیست که در مغز یک انسان عادی بگنجه نقل خدا گفته منو عبادت کنید نگفته چجوری بعد پیامبرانموت 2000 سال پیش یه کاری کردن اسمشو گذاشتن نماز چرا چون مردم عرب جاهل نمیتونس بفهمه یعنی بعد اومدن یه چی به اینا یاد دادن که بگن ولی منی میفهمم درک دارم خئا هم بهم گفته عبادت کن مرا مرم تو خلوت خودم میگم خدایا خیلی تو را سپاس گذارم برای زندگی به من دادی خیلی از زندگیم رازیم ممنون که شکمه منو سیر کردی خیلی متشکرم یعنی این عبادت نبیت فقط نماز عبادته
با سلام و تشکر از کاربر گرامی mr.ehsan به خاطر اهتمام به پاسخ سؤالات دیگران:Kaf: :Gol::Mohabbat:
پاسخ به موضوع دوم به صورت عقلی بدون استفاده از آیات و روایات
از نحوه سؤال مشخص است که سؤال کننده است اصل خدا است و اصل عبادت را قبول دارد و حتی شاید قبول هم داشته باشد دین مسیحیت و دین اسلام از طرف خدا آمده ولی چون برای گذشته بوده است الان اعتبار ندارد .
در پاسخ باید بگوییم برای پذیرش هر دین و هر پیامبری باید معجزات آن دین را بررسی کنیم در مورد ادیانی که معجزات آنها و دلایل آنها موجود نمیباشد شاید حرف شما صحیح باشد اما در مورد دینی که پیامبرش ادعا دارد معجزة جاویدان آورده است ما با گذشت زمان به راحتی نمیتوان چنین حرفی بزنییم بلکه در هر زمان میتوانیم و باید معجزه او را بررسی میکنیم البته این باید را عقل میگوید چون مسئله سعادت و خوشبختی انسان در میان است و هیچ عقلی بدون تحقیق از سعادت و خوشبختی خود به راحتی نمیگذرد .
پس از بررسی معجزه ادعایی اگر توانستیم ثابت کنیم که معجزه نیست اینک میتوانیم آن دین را انکار کنیم یا بگوییم برای گذشته بوده ولی اگر پس از بررسی معجزه آن دین پی بردیم که حتی در زمان ما نیز معجزه است یعنی در زمان ما نیز کسی نمیتواند مانند آن را بیاورد در این صورت مانند این است که خداوند تازه این دین را فرستاده باشد و برای اثبات حقانیت آن معجزهای همراه آن فرستاده باشد .
پس دراینصورت این دین برای ما همچنان تازه است و خدایی که میتواند معجزهای بفرستد که در
تمام زمانها معجز ه باشد پس میتواند دینی بفرستد که در همه زمانها کارایی داشته باشد و گذر زمان چیزی از ارزش آن نکاهد بلکه با گذر زمان و افزایش علم و معرفت انسانها جوهره آن دین ومعارف آن شکوفاتر شود .
پس من شما را به دلائل معجزه بودن قرآن کریم ارجاع میدهماز جمله اینکه تاکنون کسی نتوانسته است مانند آن را بیاورد و قرآن در مورد مسائلی صحبت کرده است که علوم بشری تازه به آن رسیده است از جمله حرکت زمین ، حرکت خورشید ،کروی بودن زمین، زوجیت گیاهان ، جاذبة زمین و ... که همه آنها در یک قرن یا دو قرن اخیر کشف شده است و بسیار مفصل است که شما میتوانید به جاهایی که به طور مفصل در مورد موارد معجزه بودن قرآن صحبت کردهاند مراجعه کنید از جمله در همین سایت گفتگوی دینی تایپیکهای بسیاری در این مورد صحبت کردهاند.
البته سؤال کننده در اینجا که میگوید: « که مخصوص عرب های جاهل 2000 هزار سال پیش بود » یا میخواسته خیلی احساسی صحبت کند یا آن که اطلاعاتش بسیار کم و سطحی میباشد چون دین اسلام ، 1400سال که آمده نه « 2000 هزار سال »
سؤال کننده در جای دیگر میگویند : " خدا گفته منو عبادت کنید نگفته چجوری بعد پیامبرانموت 2000 سال پیش یه کاری کردن اسمشو گذاشتن نماز چرا چون مردم عرب جاهل نمیتونس بفهمه یعنی بعد اومدن یه چی به اینا یاد دادن که بگن ولی منی میفهمم درک دارم خئا هم بهم گفته عبادت کن مرا مرم تو خلوت خودم میگم خدایا خیلی تو را سپاس گذارم برای زندگی به من دادی "
از سؤال کننده باید بپرسیم
چطور فهمیدن که خدا گفته من رو عبادت کنید ؟
خدا کجا گفته من رو عبادت کنید؟
آیا در آنجا نگفته که مرا چگونه عبادت کنید ؟
ایا عبادت خداوند برای این است که خدا به آن نیاز دارد یا ما به آن نیاز داریم ؟
ادامه دارد
نقل خدا گفته منو عبادت کنید نگفته چجوری بعد پیامبرانموت 2000 سال پیش یه کاری کردن اسمشو گذاشتن نماز چرا چون مردم عرب جاهل نمیتونس بفهمه یعنی بعد اومدن یه چی به اینا یاد دادن که بگن ولی منی میفهمم درک دارم خئا هم بهم گفته عبادت کن مرا مرم تو خلوت خودم میگم خدایا خیلی تو را سپاس گذارم برای زندگی به من دادی خیلی از زندگیم رازیم ممنون که شکمه منو سیر کردی خیلی متشکرم یعنی این عبادت نبیت فقط نماز عبادته
2- " عبادت امروزی و دیروزی "
در مورد موضوع دوم چنین پستی داریم : نقل : میدونید این قضیه ها کیلیشش این قدر این قدر این قدر مخا شست و شو داده شده که دیگه هیچ کس هیچی رو باور نمیکنه دقیقا مثل قضیه نماز نماز یک سری کلمات عربی شعر گون آهنگین که مخصوص عرب های جاهل 2000 هزار سال پیش بود که سر یه مشک آب یه قبیله میکشتن اسم نداشتن چی برسه که بخوان با خدا رازو نیاز کنن نماز در سال 2011 چیز خیلی خنده داریه راز نیاز با خدا به زبون غریبه هی زدن حرف های تکراری دلا راست شدن های الکی فقط این نیستا مسیحیام همینن هر یکشنبه میرن تو کیلیسا 200 انجیل میخونن بعد میرن خونه هاشون اگه قراره با خدا رازو نیساز کنی و یا تشکر کنی دیگه این خیمه شب بازی ها چی مثل یک انسان عاقل بورو یه جای خلوت هر چی دل تنگت میخواهد بگوی تمامی قضیه دینی دنیا همین جوری شده ما فقط یک کتابو میبینیم یه محمد یه علی همینو همین میدونم نمیتونم چیزی رو که میخوام بگم درست بیان کنم چون چیزی نیست که در مغز یک انسان عادی بگنجه
با سلام مجدد ادامه پاسخ موضوع دوم به صورت عقلی و حتیالامکان ساده و روان :Sham:
در قسمت قبلی از سؤال کننده پرسیم که
چطور فهمیدن که خدا گفته من رو عبادت کنید ؟
خدا کجا گفته من رو عبادت کنید؟
آیا در آنجا نگفته که مرا چگونه عبادت کنید ؟
ایا عبادت خداوند برای این است که خدا به آن نیاز دارد یا ما به آن نیاز داریم ؟
البته همین که قبول دارند که باید خدا را عبادت کنیم و از او تشکر کنیم به نکتة خیلی خوبی اشاره کردهاند که اصل تشکر کردن از کسی که به انسان چیزی میدهد و اصل پرستش که در انسان فطری میباشد . اما برای اینکه بهتر این اصل تشکر را درک کنیم و بفهمیم که چگونه باید از خدا تشکر کنیم به این مثال خوب دقت کنید : فرض کنید که شما تصادف کردهاید و براثر این تصادف قطع نخاع شدهاید و تمامی اعصاب بدنتان را از دست دادهاید علاوه بر اینکه نمیتوانید هیچ حرکتی انجام دهید ، بینایی خود و شنوایی خود را نیز از دست دادهاید و همه پزشکان از درمان شما قطع امید کردهاند اما یک پزشک میلیاردر که هیچگونه نیاز مالی ندارد بلکه مال و دارایی در نظر او هیچ ارزشی ندارد بهگونهای که از داراییش به نیازمندان میبخشد برای درمان شما اعلام آمادگی میکند و برای درمان شما اقدام میکند پس از درمان، بینایی و شنوایی به شما برمیگردد و شما میتوانید به راحتی حرکت بکنید و راه بروید . پس از بهبودی کامل اولین چیزی که به ذهن شما میرسد این است که از این پزشک تشکر کنید اما به نظر شما چگونه میتوانید از این پزشک تشکر کنید ، تشکر زبانی که بسیار ناچیز است اما این پزشک نیاز مالی هم ندارد ؛ پس اولین چیزی که به ذهنتان میرسد این است که از این پزشک بپرسم که چگونه از شما تشکر کنم به قول مردم عوام که میگویند :"نمیدانم با چه زبانی از شما تشکر کنم "حال اگر آن پزشک درخواست ناچیزی از شما داشته باشند که نفعش به او نمیرسد بلکه نفعش به خودت میرسد آیا روشی را که او برای تشکر انتخاب کرده است میپذیرید ؟ مثلاً میگویند اگر میخواهی از من تشکر کنید باید مراقب سلامتی خودت باشی و این کارهایی را که میگویم باید انجام دهی تا سلامتیات تضمین بشود مثلاً باید هر روز فیزیوتراپی انجام دهی و هر روز باید نرمش کنی و به هیچ وجه ورزش سنگین و کارهای سنگین نباید انجام دهی و ... آیا روشی را که او برای تشکر انتخاب کرده است نمیپذیرید ؟ و میگویی من با این کارها کار ندارم اصل این است که از شما تشکر میکنم و من به هر زبانی که دلم بخواهد از شما تشکر میکنم . مسلم است که عقل هیچ انسانی این را نمیپذیرد بلکه عقل میگوید باید برای تشکر رضایت او را جلب کنی ، در ثانی او که به این دستورات نیاز ندارد بلکه نفع و ضرر این دستورات به خود من میرسد .:Sham:
حال ما از خدایی که این همه نعمت ما عطا کرده است چگونه باید تشکر کنم خدا که به هیچ چیز نیاز ندارد که ما نیازهایش را برآورده کنیم ، از طرفی نمیتوانیم بگوییم هر طور دلمان خواست از او تشکر میکنیم بلکه عقل میگوید برای تشکر خالق باید رضایت او را به دست آوری ، از طرف دیگر خدا میفرماید من به اعمال شما انسانها هیچ نیازی ندارم این دین را که برای شما فرستادم برای سعادت و خوشبختی شماست .:Sham:
پس عقل انسان اجازه نمیدهد که بگوییم من هر طور دلم خواست از خدا تشکر میکنم بلکه عقل انسان میگوید باید رضایت نعمت دهنده را به دست آوری.
:Sham:درثانی عقل انسان میگویند نفع و ضرر دین و هر عبادتی که این دین بیان کرده به خودت برمیگردد حتی اگر نخواهی از خدا تشکر کنی بلکه برای به دست آوردن سعادت و خوشبختی که خداوند فرموده است باید به این دین عمل کنی البته در مورد این که این دین از طرف خدا آمده است یا نه ؟ باید تحقیق و بررسی کنیم و معجزات آن دین را بررسی کنیم که در قسمت قبل آن پرداختیم .
اگر پس از بررسی معجزه آن دین پی بردیم که حتی در زمان ما نیز معجزه است یعنی در زمان ما نیز کسی نمیتواند مانند آن را بیاورد در این صورت مانند این است که خداوند تازه این دین را فرستاده باشد و برای اثبات حقانیت آن معجزهای همراه آن فرستاده باشد .:Sham:
در این صورت عقلمان میگوید باید این دین را بپذیری و از مسیر این دین از خدا تشکر و سپاسگزاری کنی و در ضمن در مسیر سعادت و خوشبختی قرار بگیری اگر با دلایل عقلی و تحقیق پیبردیم که این دین از طرف خداست دیگر نمیتوانیم به دستورات خدا ایراد بگیریم و بگوییم این کار تکراری است یا تکراری نیست شما قرار است رضایت خدا را به دست آورید دوستمون گفتند : « یعنی این عبادت نبیت فقط نماز عبادته » باید بگم که فقط نماز عبادت نیست اما مهترین عبادتیه که بدون اون رضایت خدا بدست نمیاد البته راز ونیاز با خدا به هر زبان در دین اسلام ثواب زیادی داره البته گویا دوستمتون این حرفا زدن که بگن نماز اشتباهه نه برای اثبات عبادت بودن راز و نیاز ؛ علاوه بر این خدا بهتر میداند کدام نحوه دین داری و عبادت به نفع ماست همان طور که یک بیمار نمیتواند به پزشک متخصص ایراد و اشکال بگیرد مثلاً به همان پزشک قبلی بگوید اعمال فیزیوتراپی تکراری و خسته کننده است چون او به عنوان پزشک متخصص معلومات و دانشش از آن بیمار بیشتر است پس خداوندی که علم بینهایت دارد بهتر میداند کدام نحوه دین داری و عبادت به نفع ماست . :Sham:
پس چیزی که مهم است اینست که ما بدانیم که یک - این دین از طرف خدا آمده است . دو - معجزه این دین همچنان معتبر است . سه - دستورات این دین همچنان معتبر است . چهار - این دین تحریف نشده است و خرافه نشده است چون اگر این دین تحریف شده بود خدا باید این معجزه را از این دین بر میداشت و پیامبر دیگر میفرستاد .:Sham:
از اینجا پاسخ به موضوع و در سؤال اول که گفته بود "خدای من از همون جنسی که درون من هست من خیلی خودامو دوست دارم هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم" مشخصتر میشود چون پس از این که تحقیق کردیم و پیبردیم که این دین از طرف خدا آمده است دیگر نمیتوانیم بگوییم :که خدای من از همان جنس ایست که در درونم هست هر کی هر چی میخواد بگه بگه ولی خدایی که مردم میگن هست رو قبول ندارم ؛چون عقل میگوید شناختی که از طریق دین خدا به خدا حاصل میشود کاملتر و درستتر است از تصورات ذهنی من پس من باید تابع و پیرو و دینی باشم که با عقلم درستی و حقانیت آن را پیبردهام . :Sham:
در یک کلام مشکل دوستان اینه که نه تنها شناخت کاملی از دین ندارند بلکه نمیآن یک بار برای همیشه دلایل حقانیت و معجزات دین اسلام بررسی کنند شاید میترسند تکلیف سختی گردنشون بیاد من بهشون قول میدم اگه حقانیت دین اسلام براشون ثابت بشه انجام هیچ تکلیفی براشون سخت نیست بلکه لذت بخشه . نیمتونیم بگیم حوصلش ندارن یا وقت ندارن چون هیچ عاقلی بدون تحقیق از سعادت و خوشبختی خود به راحتی نمیگذره .:Sham:
به امید اینکه همه از جمله من راه سعادت و خوشبختی رو پیدا کنن :Gol::Mohabbat::hamdel::Gol:
الله
با تشکر از دوستانی که دراین بحث شرکت کردند
ممنون از همه دوستان واقعا جوابهای کامل و قشنگی دادین .