حضرت علی خزانه داری به نام شوذب داشت؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت علی خزانه داری به نام شوذب داشت؟

میگن حضرت علی خزانه داری داشت به نام شوذب، که بعدا فرار کرد؟:Gig:

خزانه دار نداشت !

شوذب یکی از یاران حضرت علی بود ! که بعد از شهادت رسیدن و یک ماجرایی که پیش اومد با یک زنی یهودی ازدواج کرد شد خزانه دار کوفه که کسی بود پول جنگ نظامیان عمربن سعد را در مقابل حسین بن علی تامین می کرد!

(لعنت به حمیرا یهودی که شوهرش را از دین خارج کرد)

درتاريخ کوفه وصدراسلام نام دوشوذب آمده که شوذب خزانه دارهيچ کدام از آنهانيست
1.شوذب که درکربلاشهيد شد
شخصیت های برجسته و شیعیان مخلص و پر آوازه شهر کوفه و از اصحاب امام حسین علیه السلام و شهداء کربلا در عاشورا سال 61 هجری قمری!! نام او را "شوذب، مولی شاکر" گفته اند. بعضی او را فرزند "عبدالله همدانی" و برخی "مولی شاکر بن عبدالله همدانی" گویند. بنی شاکر یا شاکر، قبیله ای است در «یمن»، از شاخه های شیعه قبیله بزرگ «بنی همدان»، که نسب آنها به «شاکر بن ربیعة بن مالک» می رسد.

توجه: مولی در زبان عرب، یا به کسی گویند که وابسته به شخص دیگری باشد، مثل اینکه: در جنگها اسیر کسی شده و غلام آن شخص شود و بعدصاحبش او را آزاد کرده باشد، یا اینکه فردی از غیر عرب، داخل قبیله ای از اعراب شود و با آنها هم پیمان و هم قسم گردد. شوذب، از بزرگان فقهاء شیعه و مرجع آنها و مولی، یعنی هم پیمان و حلیف شاکر بود که از اجداد "عباس بن شبیب شاکری" است و در میان قبیله آنها زندگی می کرد. وی حافظ حدیث نیز بود و احادیث بسیاری از امیرالمومنین، علی علیه السلام، شنیده و نقل کرده است. برخی مورخین گفته اند که "شوذب" در کوفه مجلسی داشت که آنجا شیعیان مراجعه به او می کردند و حدیث از او می شنیدند و در میان آنها موجه و محترم بود. وی از طرفی دیگر، بسیار جنگجو و شجاع و حماسی بود.

قهرمانی کهنسال
سال 60 هجری قمری، زمانیکه حسین بن علی بن ابیطاب علیه السلام، با یزید بن معاویه به دلائل روشنی بیعت نکرد و علیه او قیام نمود، با اصحاب و یارانش در سرزمین در عراق (کربلا)، به جنگ با یزیدیان پرداخت. یکی از یاران امام در این جنگ، "شوذب" است که قبل از وقوع جنگ، زمانی که، مسلم بن عقیل، فرستاده امام، به شهر کوفه آمد، او با مسلم بیعت کرد و بعد از بیعت کوفیان، نامه مسلم را برای حسین بن علی علیه السلام، همراه "عباس بن شبیب شاکری"، هم پیمان خودش از کوفه به مکه و خدمت امام (ع) برد. نقل است که "شوذب"، در خدمت امام حسین علیه السلام در مکه ماند و از مکه همراه امام به کربلا آمد.

شهادت "شوذب"
روز دهم محرم سال 61 هجری قمری، (روز عاشورا) وقتی که دامنه جنگ بالا گرفت، عباس بن شبیب شاکری به شوذب می گوید: می خواهی چکار کنی؟ و چه در سر داری؟ شوذب گفت: چه می کنم؟ میخواهم برای دفاع از پسر پیغمبر خدا، جنگ کنم تا کشته شوم. عباس می گوید: من هم همین انتظار را از تو داشتم. درود بر تو، جز این، درباره تو فکر نمی کردم. نزد اباعبدالله (ع) برو، تا او ترا در شمار یاران خویش ببیند و من نیز، پاداش و اجر خود را در مصیبت تو، در این آزمایش الهی، از خدای خود بگیرم چرا که امروز، روز عمل است و فردا، روز حساب و بس!! و بدینسان، "شوذب"، پس از اینکه نماز ظهر را با امام خواند، خدمت امام رفت و بعد از اجازه حضرت، به میدان جنگ شتافت و دلیرانه جنگید و قبل از دوست دیرینه خود عباس، به شهادت رسید. امام (ع) پیکر مطهر او را به خیمه مخصوص شهداء منتقل کردند و بعدا توسط «قبیله بنی اسد» به خاک سپرده شد. هم اکنون، آرامگاهش در مقبره دسته جمعی شهداء کربلا، واقع در حرم حسینی و پایین پای امام حسین علیه السلام در کربلا می باشد. نام او در زیارت ناحیه مقدسه چنین ذکر شده است: السلام علی شوذب مولی شاکر!!!!

تبصره: لازم به ذکر است که اهل مقاتل، "شوذب" را غلام "عباس" گفته و رتبه و مقام او را، دون عباس، دانسته اند، لیکن آنچه که در کتب رجال معلوم است اینکه: شوذب، از بزرگان فقهاء شیعه و مرجع آنها بود و "عباس بن شبیب شاکری" از قبیله شاکر بود که از اجداد عباس است و "شوذب"، مولای آنها بود، یعنی وارد بر آنها، یا هم پیمان با آنها و در قبیله آنها زندگی می کرد بلکه محدث نوری (صاحب مستدرک) گفته: شاید مقام او از عباس برتر باشد چون درباره اش گفته اند که: در میان شیعه تقدم داشته است.
وشوذيب خارجي که عليه خلفاي بني اميه خروج کرد
درزمان عمربن عبدالعزيز
عمربن عبدالعزیز در مواجهه با مخالفین اعم از مسلمین وغیر مسلمانان، مسالمت و منطق را در اولویت قرار داد و حقّاً نشان داد این شیوه بسیار کارآمدتر از زور و خشونت است.به طور مثال در دورۀ خلافت او شخصی به نام شوذب خارجی در عراق شورش کرد. عمر نامه ای برای شوذب نوشت مبنی بر اینکه:«به من خبر رسیده که تو برای خدا و پیامبرش خشمگین شده ای،تو در این کار از من اولی نیستی، آیا حاضری با هم مناظره کنیم؟ اگر حق به جانب ما بود، تو هم با مردم هم نوا شو و اگر حق به جانب تو بود، ما در کار خود خواهیم نگریست.»[ 1]
شوذب خارجی دو نفر را برای مناظره نزد عمر فرستاد و عمر با دلیل و منطق اشکالات آنها را پاسخ گفت و آنا را قانع کرد که کار آنها اشتباه است از همین رو خوارج در زمان او از جنگ و خونریزی دست برداشتند و به حمایت از ضعیفان و شکنجه شدگان و جنگ با مستبدان و ستمگران پرداختند.[ 2] او بسیاری از سرزمین های همجوار را به اسلام دعوت کرد و برخی از آنها اسلام را قبول کردند عمربن عبدالعزیز در تربیت مبلغان اسلامی و ترویج فرهنگ اسلامی تلاش ویژه ای نشان داد.
ودرزمان يزيد بن عبدالملک در زمان یزید بن عبدالملک قیام خوارج به رهبری شوذب خارجی بود که سرانجام از لشگر امویان به فرماندهی سعید بن عمرالحرشی شکست خوردند

با سلام

ابورافع خزانه دار حضرت علی ع

براى وى چند نام ذكر كرده اند: ابراهیم و به قولى اسلم یا یسار و یا عبدالرحمن و یا هرمز و به كنیه اش ابورافع مشهور است. وى آزاد شده رسول خدا صلى الله علیه و آله است كه ابتدا غلام عباس بن عبدالمطلب بود و عباس وى را به آن حضرت هبه كرد و هنگامى كه ابراهیم بشارت اسلام آوردن عباس را به پیامبر صلى الله علیه و آله داد، حضرت او را آزاد كرد.
[ الاصابه، ج 7، ص 134 ؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 126. ]
وى از مهاجرانى است كه در همه غزوه ها همراه رسول اكرم صلى الله علیه و آله بود و غیر از جنگ اُحد در دیگر غزوه هاى پیامبر صلى الله علیه و آله شركت نمود.
[ الاصابه، ج 7، ص 134 ؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 126. ]
وى از اصحاب باوفا و شیعیان مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است كه در جنگ هاى جمل و صفّین و نهروان مجاهدت كرد.
او از جانب حضرت على علیه السلام خزانه دار بیت المال كوفه بود و دو پسرش "عبیداللَّه و على" هر دو كاتب امیرالمؤمنین بودند.
[ قاموس الرجال، ج 1، ص 127 ؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 175. ]
داستانى نیز از ارادت او به پیامبر و دعاى آن حضرت در حق او نقل شده است.
[ ر. ك: رجال نجاشى، ص 4 ؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 127. ]
وى تا آخر به امام على علیه السلام وفادار ماند و سپس همراه امام حسن علیه السلام شد.
[ ر. ك: رجال نجاشى، ص 4 و 5 ؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 72 ؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 146. ]

اما در مورد شوذب

«شوذب بن عبدالله» زمانی غلام «شاکر» پدر «عابس» بوده است.(1) او از دوستداران مخلص اهل‎بیت علیهم السلام بود.
خانه و منزل او پناه و محل تدریس شیعیان بود. در خانه او از فضائل اهل‎بیت علیهم السلام سخن گفته می‎شد.(2) او خود از قرّاء و حافظان حدیث و دلاور یاران امام بود. «شوذب» همچنین سفیر جناب «مسلم بن عقیل» از کوفه به سوی امام حسین علیه السلام بود.
او نامه «مسلم» را به مکه برد تا به امام برساند. هنگامی که او به مکه رسید، خدمت حضرت اباعبدالله علیه السلام در مکه اقامت کرد و سپس همراه ایشان به کربلا آمد. (که امام پاسخ مسلم را به «قیس بن مسهر صیداوی» داد که به کوفه رساند.) (3)

شهادت شوذب

عصر روز عاشورا «عابس» که از دیگر یاران وفادار امام است، شوذب را صدا زد و گفت: ای شوذب! چه در خاطر داری تا آن را به انجام رسانی؟
شوذب پاسخ داد: چه می‎کنم؟ من همراه تو در راه پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبارزه می‎کنم تا کشته شوم.
عابس گفت: همین گونه درباره تو گمان می‎بردم؛ اما اکنون، در برابر ابی عبدالله علیه السلام قرار بگیر تا امام تو را به شمار آورد، همان گونه که غیر تو از یارانش را به شمار آورد؛ و تا این که من تو را به حساب آورم (و در اجر شهادت و فرستادنت به سوی میدان جنگ شریک باشم).
پس به درستی، اگر در این لحظه کسی غیر از تو، نزد من عزیزتر بود، او را پیش می‎فرستادم تا که او را به حساب آورم، چرا که امروز روزی است که سزاوار است در آن، با تمام توان خود طلب اجر و پاداش کنیم. چون بعد از این روز دیگر جای عمل نیست و تنها جای حساب است. (4)
شوذب به خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله و رحمة الله و برکاته؛ سلام بر شما ای اباعبدالله و رحمت و برکاتش بر شما نازل باد. و سپس از امام خداحافظی کرد،(5) و در برابر آن حضرت به دشمن حمله‎ور شد و به فیض شهادت نائل آمد. (6)
شوذب چون دیگر یاران امام در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد سلام قرار گرفته است: السلام علی شوذب مولی شاکر؛ درود بر شوذب، غلام شاکر.(7)
درسی که می‎توان گرفت: بیان عابس شایان توجه است؛ او با خیرخواهی بسیار شوذب را راهنمایی می‎کند تا او کاری کند که لحظاتی وجودش در یاد و ذهن امام نقش بندد، و لحظاتی امام او را به شمار آورد. این درخواست ناشی از بینش عمیق عرفانی و امام شناسی اوست؛ چرا که امام «عین الله» است. در واقع او چشم بینای خداوند متعال است. اگر او به کسی از مهر و صفا نظر انداخت، بی تردید مشمول لطف رحمانی است. ای کاش! چنان بود که همیشه شاهد عنایت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بودیم تا که مصداق: «و القیت علیک محبة منی و لتصنع علی عینی؛ و من محبت خود را در دل تو انداخته و تو را در برابر چشمانم ساخته‎ام،(8) باشیم. این جمله خطاب به موسای کلیم است.

پی‎نوشت‎ها:
1. اعلام الوری، ص145.
2. مقتل الحسین مقرم، ص312.
3. ابصارالعین، ص112.
4. تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 444- 443
5. الارشاد، ج2، ص105.
6. مقتل الحسین مقرم، ص 312.
7. اقبال الاعمال، ج3، ص79 و 346.
8. طه، آیه 39.

بابا این ها که اصحاب امام حسین هستن شما همه را باهم قاطی می کنید! :Sokhan:

madanchi11;75962 نوشت:
بابا این ها که اصحاب امام حسین هستن شما همه را باهم قاطی می کنید! :Sokhan:

[=Century Gothic]با سلام
جناب
madanchi11[=Century Gothic] اگر منظورتان این داستان سریال میباشد پس لطف کنید منبع هم قرار دهید تا بیشتر مشخص شود!!
با تشکر

معصومیت از دست رفته، پس از امام علی‌(ع)‌، بهترین اثر میرباقری است.
داستان این سریال، به سده نخست هجری برمی‌گردد و با محوریت شخصیتی به نام شوذب شکل می‌گیرد.
شوذب از یاران امام علی(ع)‌ است، منتهی اکنون خزانه‌دار کوفه و امویان شده است. میرباقری شوذب را در میانه عشق بین دو زن ترسیم می‌کند.
اولین زن ماریا است که زمانی مسیحی بوده است و خاطرات شیرینی از دوران خلافت حضرت علی دارد که به منزل آنها سر می‌زده است و دستگیر فقر و تنگدستی‌شان بوده است. دیدن شوذب، ماریا را به یاد حضرت امیر(ع)‌ می‌اندازد و همین بتدریج علاقه او را به شوذب شکل می‌دهد.
ماریا که پس از مرگ مادر به دیر سپرده شده و به قالب راهبه مسیحی درآمده است، همچنان دل در گرو عشق شوذب دارد و برایش پیام‌هایی عاطفی می‌فرستد و در مواجهه بین این دو، شوذب نیز گرفتار عشق ماریا می‌شود. اما زن دوم یک یهودی است به نام حمیرا که با شمایل کولی‌وار خویش، دل شوذب را می‌فریبد و او را بتدریج با وسوسه به راهیابی بیشتر به دستگاه خلافت امویان، از ایمان دور می‌سازد.
به این ترتیب سریال میرباقری در یک عرصه دوسویه شکل می‌گیرد: سویه‌ای که نهایتش به سعادت ختم می‌شود و سویه‌ای که فرجامش جز شقاوت نیست و اکنون شوذب باید بین این تنگنا راهی را برگزیند.
این شیوه‌ای است که میرباقری با پرداختی تراژیک‌گونه از عموم آثارش به کار می‌گیرد و قهرمان داستان‌هایش را میان یک انتخاب حیاتی و سرنوشت‌ساز قرار می‌دهد و بدین‌سان تردیدهای شخصیتی را در لابه‌لای حوزه‌های اخلاق و انسانیت و شرافت زمینه‌سازی می‌کند.
شوذب، شخصیت اصلی سریال معصومیت از دست رفته، در کشاکش کفر، ایمان، وفا و خیانت مجبور است دست به انتخاب بزند، اما گزینش او سرانجام بر لایه شوم دایره انتخابش رقم می‌‌خورد و عذابی دردناک و سرنوشتی ناگوار در انتظار شوذب شکل می‌گیرد. خود میرباقری در این زمینه گفته است: قصه شخصیتی را از یک دوره سنی دنبال کرده است.:Sham::Sokhan:
۱۲ قسمت معصومیت از دست رفته ساخته شد برای ۴ قسمت آخر. ۱۲ قسمت مقدمه گفتیم برای این که نتیجه بگیریم زندگی این آدم‌ها وقتی پا به سن می‌گذارند و مصیبت‌هایی که سرشان می‌آید، درگیری‌ها و کندوکاوهایی که با خودشان دارند و عاقبت زندگی‌شان سرانجام همه این تردیدهاست.
من به واقعه (کربلا)‌ اشاره نکردم چون قصدم چیز دیگری بود. این درام آنچنان تکان‌دهنده است که من همیشه از آخر آن می‌ترسم.

با سلام و تشکر از جواب خوب دوستان
در تاريخ اسلام شخصيتي به عنوان «شوذب خزانه دار كوفه» وجود ندارد و آنچه در سريال «معصوميت از دست رفته» به عنوان شوذب خزانه دار آمده، واقعيت تاريخي ندارد بلكه نويسندگان و سازندگان سريال، آن را به عنوان قهرمان داستان خود ساخته اند.

در مجله سروش شماره 1121، 24 اسفند 1381، ص 38 در گزارشي از اين سريال به قلم ام البنين ديو سالار مهاجر آمده است: «... حسن ميرباقي به همراه محمد بيرانوند دست به كار نوشتن شدند. شوذب را خلق كردند، صاحب انديشه اش كردند، درگيرش كردند، با عشق آشنايش كردند... حسن ميرباقري مي گويد: شوذب نامي شسته و رفته است و در تاريخ طبري هم اين اسم آمده، نمي دانم معناي آن چيست ولي به عقيده من به مردي قهرمان مي آيد. اين قهرمان در تاريخ نبوده».

به اين قسمت از سخنان حسن ميرباقري بايد اين حاشيه را بزنيم كه كلمه شوذب در زبان عربي به معناي «بلند قد» است. به اسب بلند قد مي گويند: «الفرس المشذب» (صحاح اللغه).

حسن ميرباقري مي گويد: نام شوذب در تاريخ طبري آمده است. در اين باره بايد به ايشان گفت: نام شوذب در تاريخ طبري آمده ولي شوذبي كه در تاريخ طبري آمده غير از شوذبي است كه در سريال آمده است. در تاريخ طبري در مواردي نام شوذب آمده ولي آن شوذب اين شوذب نيست. به عنوان مثال در جلد پنجم تاريخ طبري هشت جلدي، در حوادث سال يكصد و يكم، ص 326 ماجراي شوذب خارجي را آورده است ولي اين شوذب، غير از شوذب سريال است.

حسن ميرباقري مي گويد: به عقيده من نام شوذب به قهرمان مي آيد. در اين مورد بايد به ايشان گفت: اين نظر شما درست است چون يكي از قهرمانان كربلا شوذب شاكري است و از شهداي بزرگوار كربلاست. شوذب كسي است كه حضرت ولي عصر(ع) بر او درود فرستاد. در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: «السلام علي شوذب مولي شاكر» (بحار، ج 45، ص 28، 29، 65 و 73).

اين شوذب نامي است كه به قهرمان مي آيد و او قهرمان بود.
در ادامه گزارش اين مجله آمده است: «حسن ميرباقري معتقد است اين داستان از لحاظ درام نويسي كار نويي است و تا به حال مثل آن نوشته نشده است. مي گويد: هيچگاه در محصولات تصويريمان نديده ايم كه شخصيتي تخيلي در بطن تاريخ قرار بگيرد و زندگي تخيليش چنان با تاريخ پيوند بخورد و از تاريخ تأثير بپذيرد كه گويي وجود داشته».

اين كلمات كه در اين گزارش آمده نشان مي دهد كه از نظر تهيه كنندگان سريال هم، شوذب خزانه دار به عنوان قهرمان تخيلي داستان است نه اين كه واقعيت تاريخي داشته باشد. بر اين پايه نبايد سراغ تاريخ زندگي و مرگ او برويم.

سلام مجدد
دوستان عزیزدر مآخذ و منابعي كه مورد مطالعه قرار دادیم، شخصي به نام شوذب امين خزانه دار بيت المال كوفه يافت نکردیم.

که به اين مآخذ مراجعه کردیم:
تاريخ طبري، تاريخ الكوفه (سيد حسين براقي نجفي)، تاريخ الكوفه (كامل سليمان) كوفه و نقش آن در قرون نخستين اسلامي (محمد حسين رجبي، انتشارات دانشگاه امام حسين(ع))، تاريخ الدوله الامويه (محمد سهيل طقوش)، تاريخ الدوله الامويه (قاضي شيخ محمد بن احمد كنعان) و تاريخ الاسلام ذهبي از سال 41 تا 100 هجري.

تاريخ الاسلام ذهبي مخصوص مشاهير و اعلام است و در هر جلد از آن فهرست اعلام دارد. به چند جلد از آن مراجعه و شخصي به نام شوذب نيافتيم. اگر شخص معروفي به نام شوذب امين خزانه دار كوفه وجود داشت، در اين كتاب ها آورده مي شد.

توجه به اين نكته ضروري است همانطور که قبلا اشاره شد در نوشتن نمايشنامه ها و داستان ها، گاهي نويسنده از خودش شخصيت هايي مي سازد تا داستان جذاب باشد و هدفش هم اين نيست كه آن نمايشنامه براساس مآخذ تاريخي باشد بلكه هدف تنها سرگرم كردن مردم و توجه دادن آنها به برخي ارزش هاي انساني است. براي همين نمي توان هر داستاني را به عنوان داستان واقعي قبول كرد بلكه ممكن است نويسنده از خودش آن داستان را ساخته باشد نه اين كه واقعيتي در كار باشد.

موضوع قفل شده است