نزدیکترین راه شناخت خدا ؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نزدیکترین راه شناخت خدا ؟

سلام :Gol:
در حدیث پیامبر ص و علی ع است که :
من عرف نفسه عرف ربه
هرکس خود را بشناسد خدا شناخته است
خود ما نزدیکترین چیز به ماست
حضرات معصومین هم که فرمودند می توان با خودمان خدا را بشناسیم
پس
خودمان نزدیکترین راه شناخت خدا هستیم
حالا :
از جهات ایجابی نفس ، خدا بشناسیم
یعنی بگوییم : من علم دارم پس خدا هم علم دارد
یا از جهات سلبی
یعنی بگوییم : چون من نیاز دارم خدا نیاز ندارد
یا هردو
دوستان به تفکر بنشینند و جواب بفرمایند
موفق در پناه حق
:Gol:

از فرمايشات گهربار حضرت علي عليه السلام:

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگي او مي انديشيدند، به راه راست باز مي گشتند،و از آتش سوزان مي ترسيدند، اما دلها بيمار ،وچشم ها معيوب است. آيا به مخلوقات کوچک خدا نمي نگرند؟که چگونه آفرينش آن را استحکام بخشيد؟و ترکيب اندام آن را بر قرار، وگوش و چشم براي آن پديد آورد،واستخوان وپوست متناسب خلق کرد؟به مورچه و کوچکي جثه آن بنگريد، که چگونه لطافت خلقت او با چشم وانديشه انسان درک نمي شود،نگاه کنيد چگونه روي زمين راه مي رود،وبراي بدست آوردن روزي خود تلاش ميکند؟دانه ها را به لانه خود منتقل مي سازد،ودر جايگاه مخصوص نگه مي دارد،در فصل گرما براي زمستان تلاش کرده،و به هنگام درون رفتن،بيرون آمدن را فراموش نمي کند!.روزي مورچه تضمين گرديده ، و غذاهاي متناسب با طبعش آفريده شده است.خداوند منان از او غفلت نميکند،وپروردگار پاداش دهنده محرومش نمي سازد،گرچه در دل سنگي سخت وصاف يا در ميان صخره اي خشک باشد.اگر در مجاري خوراک وقسمتهاي بالا وپائين دستگاه گوارش وآنچه در درون شکم او از غضروف هاي آويخته به دنده تا شکم، وآنچه در سر اوست از چشم وگوش،انديشه نمائي،از آفرينش مورچه دچار شگفتي شده واز وصف او به زحمت خواهي افتاد.پس بزرگ است خدائي که مورچه را بر روي دست وپايش بر پا داشت،وپيکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،در آفرينش آن هيچ قدرتي او را ياري نداد وهيچ آفريننده اي کمکش نکرد.اگر انديشه ات را بکار گيري تا به راز آفرينش پي برده باشي،دلائل روشني به تو خواهند گفت که آفريننده مورچه کوچک همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست،به جهت دقتي که جدا جدا در آفرينش هر چيزي به کار رفته،واختلافات وتفاوتهاي پيچيده اي که در خلقت هر پديده حياتي نهفته است.همه موجودات سنگين وسبک،بزرگ وکوچک،نيرومند وضعيف،در اصول حيات وهستي يکسانند،وخلقت آسمان و هوا بادها و آب يکي است.پس انديشه کن در آفتاب وماه،و درخت وگياه،و آب و سنگ،و اختلاف شب و روز ،وجوشش درياها،و فراواني کوه ها،و بلنداي قله ها،و گوناگوني لغتها،وتفاوت زبانها،که نشانه هاي روشن پروردگارند.پس واي بر آن کس که تقدير کننده را نپذيرد،و تدبير کننده را انکار کند!گمان کردند که چون گياهانند وزارعي ندارند، واختلاف صورت هايشان را سازنده اي نيست،بر آنچه ادعا ميکنند حجت و دليلي ندارند،و بر آنچه در سر مي پرورانند تحقيقي نمي کنند.آيا ممکن است ساختماني بدون سازنده، يا جنايتي بدون جنايتکار باشد؟!:hamdel::hamdel:

تواب;75445 نوشت:
از فرمايشات گهربار حضرت علي عليه السلام:

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگي او مي انديشيدند، به راه راست باز مي گشتند،و از آتش سوزان مي ترسيدند، اما دلها بيمار ،وچشم ها معيوب است. آيا به مخلوقات کوچک خدا نمي نگرند؟که چگونه آفرينش آن را استحکام بخشيد؟و ترکيب اندام آن را بر قرار، وگوش و چشم براي آن پديد آورد،واستخوان وپوست متناسب خلق کرد؟به مورچه و کوچکي جثه آن بنگريد، که چگونه لطافت خلقت او با چشم وانديشه انسان درک نمي شود،نگاه کنيد چگونه روي زمين راه مي رود،وبراي بدست آوردن روزي خود تلاش ميکند؟دانه ها را به لانه خود منتقل مي سازد،ودر جايگاه مخصوص نگه مي دارد،در فصل گرما براي زمستان تلاش کرده،و :hamdel::hamdel:

باتشکر از تواب عزیز:Gol:
بحث معرفت نفس را پیگیری فرمایید دوستان
موفق در پناه حق:Gol:

حامد;75386 نوشت:
سلام :gol:
در حدیث پیامبر ص و علی ع است که :
من عرف نفسه عرف ربه

این نشان می دهد که نفس و رب دو چیز جدا از هم نیستند
خدا باطن است و مخلوقات ظاهر این دو در عین تفاوت یک چیز بیشتر نیستند

مخلوقات اینه های حق هستند و تجلی حق جز به استعداد متجلی نیست
این مثل این است که یک چیز واحد وجود داشته باشه و اینه های مختلفی کنار ان چیز واحد باشد
همه اینه ها با توجه به استعداد خود یک چیز واحد را نشان می دهند
بعضی از اینه ها با توجه به صیقلی بودن خود خدا را بهتر نشان می دهند مانند انبیاء و اوصیا و دیگر نما می شوند
وقتی به اینه صیقلی نگاه می کنیم هیچ وقت نمی توانیم خود اینه را ببینیم چون اینه همیشه غیر خود را نشان میدهد
این تمثیل بیان می کند که مخلوقات اینه های خدا هستند
اینه وقتی غیر خود را نشان می دهد که خودش فانی باشد در این مرحله خود اینه هیچ وقت خودش خودش را نمی بیند و با همان چشمی که خدا را می بیند خدا هم با همان او را می بیند گویا خدا خودش را در اینه فانی می بیند به این مرحله اتحاد نفس با خدا می گویند این اتحاد در جنبه ناآفریدنی نفس رخ میدهد

بی رنگ;75480 نوشت:
این مثل این است که یک چیز واحد وجود داشته باشه و اینه های مختلفی کنار ان چیز واحد باشد همه اینه ها با توجه به استعداد خود یک چیز واحد را نشان می دهند بعضی از اینه ها با توجه به صیقلی بودن خود خدا را بهتر نشان می دهند مانند انبیاء و اوصیا و دیگر نما می شوند

سلام :Gol:
با تشکر از بی رنگ عزیز
در عین بیان مطلبی شریف بین جملات بالا تناقضی دیده می شود یا حداقل این مثال آن وحدت را را نشان نمی دهد چون در مثال: آن چیز واحد چیزی است و آینه ها بعنوان وجوداتی مستقل چیز دیگر
به هر حال بنده درخواستم اینستکه دوستان راههای شناخت سلبی و ایجابی را پی بگیرند .
موفق در پناه حق
:Gol:

درست است این مثالها برای تقریب به ذهن است و خالی از اشکال نیست

سلام :Gol:
انسان را اسم جامع الهی می دانند یعنی اسمی که تمام حقایق وجودی حضرت حق را در خود جمع دارد
حالا یک سوال جنجال برانگیز
انسان جسم دارد آیا بر مبنای بالا و حدیث من عرف نفسه عرف ربه خدا جسم دارد یا خیر ؟
توجه توجه
سوال این است : خدا جسم دارد یا خیر نه اینکه خدا جسم است یا خیر ؟
این فقط یک سوال است
جواب مستدل بدهید
اعتراض نکنید
موفق در پناه حق
:Gol:

شناخت جایگاه انسان در بین موجودات محسوس:
موجوداتی که با حواس پنجگانه ی آدمی قابل درک و حس هستند چهار صنفند و هر کدام دارای کمالاتی :
صنف اول جمادات یا همان موجودات بی جان و بی روح و به ظاهر بی شعورند ، مانند سنگ و کوه و خاک و ... تنها کمالی که اینان دارند کمال وجود است عدم بودند خداوند آنان را موجود فرموده ، نیست بودند خداوند آنان را هست فرموده .

صنف دوم نباتات یا همان روییدنی ها هستند که کمالاتشان نسبت به جمادات بیشتر است و علاوه بر کمال وجود خداوند به آنان توانایی رشد و نمو هم داده است .

صنف سوم حیوانات هستند ، کمالاتی که بر این متصور است بیشتر از کمالات دو صنف قبل است هم کمال وجود دارند و هم رشد نمو می کنند و هم حرکات ارادی و غریزی دارند .

صنف چهارم انسان ها
هستند ، کمالات او برتر و بیشتر از سه صنف دیگر است ، چون علاوه بر کمالات آنان خداوند متعال یک کمال منحصر به فردی به او عنایت کرده و آن قوه ی عاقله یا مفکره است ، که به وسیله ی این قوه حساب گری می کند ، حقایق عالم را درک کرده و علم آموزی می کند . یعنی این انسان جامع کمالات تمام موجودات محسوس در عالم است و به عبارتی دیگر انسان اشرف موجودات عالم و عصاره ی آن هاست و جامع کمالات آن هاست و به قول فلاسفه « انسان جهان اکبر » است. بزرگی و حجیم بودن عالم و کهکشان ها ، ما را از کمالات انسان غافل نکند .

ادامه دارد ...

سلیم;75720 نوشت:
شناخت جایگاه انسان در بین موجودات محسوس: موجوداتی که با حواس پنجگانه ی آدمی قابل درک و حس هستند چهار صنفند و هر کدام دارای کمالاتی : صنف اول جمادات یا همان موجودات بی جان و بی روح و به ظاهر بی شعورند ، مانند سنگ و کوه و خاک و ... تنها کمالی که اینان دارند کمال وجود است عدم بودند خداوند آنان را موجود فرموده ، نیست بودند خداوند آنان را هست فرموده . صنف دوم نباتات یا همان روییدنی ها هستند که کمالاتشان نسبت به جمادات بیشتر است و علاوه بر کمال وجود خداوند به آنان توانایی رشد و نمو هم داده است . صنف سوم حیوانات هستند ، کمالاتی که بر آن متصور است بیشتر از کمالات دو صنف قبل است هم کمال وجود دارند و هم رشد نمو می کنند و هم حرکات ارادی و غریزی دارند . صنف چهارم انسان ها هستند ، کمالات او برتر و بیشتر از سه صنف دیگر است ، چون علاوه بر کمالات آنان خداوند متعال یک کمال منحصر به فردی به او عنایت کرده و آن قوه ی عاقله یا مفکره است ، که به وسیله ی این قوه حساب گری می کند ، حقایق عالم را درک کرده و علم آموزی می کند . یعنی این انسان جامع کمالات تمام موجودات محسوس در عالم است و به عبارتی دیگر انسان اشرف موجودات عالم و عصاره ی آن هاست و جامع کمالات آن هاست و به قول فلاسفه « انسان جهان اکبر » است. بزرگی و حجیم بودن عالم و کهکشان ها ، ما را از کمالات انسان غافل نکند .

سلام :Gol:
باتشکر از کارشناس عزیز
مشتاقانه منتظر مباحث ایشان که برگرفته کتاب شریف حضرت حسن زاده آملی ( حفظه الله ) می باشد هستیم
در عین حال دوستان سوالات مطرح شده را نیز پیگیری بفرمایند .
موفق در پناه حق
:Gol:

موضوع قفل شده است