مفهوم سكولاريسم و پیشینه آن

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مفهوم سكولاريسم و پیشینه آن



سكولاريزم, نظامي است كه داري مشخصه هايي از جمله جدايي دين از دولت, شكل گيري دولت بر اساس ناسيوناليسم, قانونگذاري طبق خواست بشر, تأكيد بر عَين گرايي به جاي ذهن گرايي وحاكميت علوم تجربي به جاي علوم الهي است.



بنابراين, سكولاريزم بر جدايي قلمرو دين از سياست تأكيد دارد.



در اين نظام, دين امري فردي قلمداد شده ورسالت آن تنها ايجاد رابطه ميان فرد وخداوند است كه در آن سياست هيچ دخالتي ندارد.



زادگاه اين فكر مغرب زمين است وميتوان گفت سكولاريزم بازتاب طبيعي حوادث پيش از(رنسانس)است.



نهضت اصلاح ديني از ديگر عوامل موثر در شكل گيري سكولاريزم در غرب است. مارتين لوتر(1483 ـ 1546م)از پيشگامان اين حركت بود.



وي با هدف اصلاح دين وبرقراري انضباط در كليسا, ديدگاههاي جديدي درباره مسيحيّت ارائه كرد. جدايي دين از سياست, از جمله اصول مورد نظر وي بود.



آنها ميخواستند قداست دين را حفظ كنند واز طرفي دين را در تعارض با بعضي ارزشهاي پذيرفته شده در جامعه غربي ميديدند.



بنابراين, براي حلّ مشكل گفتند: اساساً حوزه دين از حوزه علوم وفلسفه جداست.



آنان دين را سدّ راه رسيدن به مطامع ومنافع خود ميديدند. از جمله آنها گردانندگان حكومتها بودند كه براي دستيابي هر چه بيشتر به منافع شخصي خود, نغمه جدايي دين از سياست را سرميدانند.


سكولاريسم رويكرد خاصي است كه بر اثر تحولات اقتصادي, فرهنگي, اجتماعي مغرب زمين پس از عصر نوزايي (رنسانس) به وجود آمد از مهمترين نتايج اين پديده, شكل گيري نظريه اي سياسي در باب جدايي دين از سياست است.

جان مايه انديشه سكولارها تاكيد بر اموري است كه منتهي به انكار شديد مرجعيت دين در امور اجتماعي و سياسي مي شود و تلقي خاص و ويژه اي از دين و كاركرد آن عرضه مي دارد .

واژه سكولاريسمبه معناي گروهي از مردم است. در سرزمينهاي پروتستان نشين اين كلمه تداول استعمال پيدا كرد و به معناي عالم دنيوي در مقابل عالم روحاني و معنوي به كار رفت. اما در كشورهاي كاتوليك نشين, نظير فرانسه به جاي رواج كلمه سكولار و سكولاريزم, واژه لائيكرواج پيدا كرد

. سكولاريزم در فارسي به معناي ناسوتي, دنيوي, عرفي, زميني ترجمه شده است.

در زبان عربي دو واژه ((العلِمانيه)) و ((العلَمانيه)) را معادل سكولاريزم قرار داده اند.

كساني كه سكولاريزم را به العلِمانيه ترجمه مي كردند, اين واژه را مشتق از علم دانسته و سكولاريزم را دعوت به علم گرايي قلمداد مي كردند

و كساني كه العلَمانيه را معادل سكولاريزم قرار مي دهند آنرا مشتق از عالم مي دانند

بنابراين از نظر آنها سكولاريزم بر استقلال عقل انساني در تمامي عرصه هايي كه به خدمت گرفته مي شود تاكيد دارد بدون آنكه عقل را نيازمند امور ديني و معنوي بداند.

واقعيت اين است كه واژه سكولاريزم در طي مرو زمان, معاني متنوعي به خود گرفته است در ابتدا براي افاده معناي ((غير روحاني)) به كار مي رفته است.

در اروپاي قرون وسطا زمينهاي فراواني به طور موقوفات تحت نظارت رجال دين و روحانيان و راهبان كليسا و صومعه ها اداره مي شده و زمينهايي را كه چنين نبوده زمينهاي تحت نظارت سكولارها مي ناميدند

كم كم در برخي موارد از اين واژه بوي دشمني با دين بهمشام مي رسيد به عنوان مثال در فرانسه تعليم دين, اختصاص به كليسا داشت و دولت عهده دار تعليم عمومي بود كه اغلب به رياضيات و طبيعيات محدود مي شد.

لذا تعاليم لائيكي در برابر تعاليم ديني قرار گرفت. به تدريج اين تفكر رواج پيدا كرد كه نه تنها بخشي از تعاليم خارج از نفوذ دين و رجال دين است

بلكه اساساً برخي از جنبه هاي حيات بشري از دين خارج است و بدين ترتيب سكولاريزم و مذهب لائيك شكل گرفت كه حيات عمومي را خارج از سلطه دين و رجال آن مي خواست .

سكولاريسم در تصور معنايي خويش, ماهيت علوم و معارف را نيز دستخوش دگرگوني كرده از اين نظر, سكولاريزم را مي توان تلاشي براي تاسيس حوزه مستقلي از دانش كه از پيش فرشهاي فوق طبيعي و ايمان گروانه پيراسته شده است, تعريف كرد.

همين وضعيت در قبال نهادهاي سياسي و اجتماعي, دنبال شد.

برخي معتقدند سكولاريزم علي رغم اين تطور و تنوع معنايي داراي جنبه عام و مشتركي است كه جامع اين معاني و رويكردهاي متعدد است. اين معناي عام و جامع, اعتقاد به عدم برتري مرجعيت دين, نسبت به مرجعيت ساير منابع معرفت است .

كوتاه سخن آنكه: سكولاريزم دايره نفوذ و حضور دين را عرصه هايي مي داند كه پاي عقل آدمي به آنجا نمي رسد

موضوع قفل شده است