◊╠⋱ منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است ⋰╣◊ ویژه نامه اسک دین

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هماره نامت بلند باد ای آسمانی مرد زمینی! تو از تبار نوری و تاریخ وامدار شعاع تباناک اندیشه توست.
ای تو سیراب از سرچشمه کلام خداوند! کام‌هایمان تشنه باران کلام توست. سخن بگو، تا نور کلامت بر ما ببارد و زمین و زمان سینه به سینه از عطر گل محمدی آکنده شود.
دانش، از نام تو آوازه گرفت، آنگاه که شکافته شد و شگفتی آفرید. ای اَبَرمردِ دانش و ای شکوه فرهنگ! تو در زمانه‌ای که ابرهای سیاه، سایه تردید می‌گستردند، خورشیدوار تابیدی تا بذرهای یقین جوانه زند و یخ‌های یأس و تردید آب شود. ای امانت‌دارِ رسالت توحید و وارث تعلیمات محمدی و علوی!
تو یادگار کربلا بودی و سند مظلومیت بقیع. اینک بقیع قلب ما روشن از نور توست. اینک خیل قاصدک‌ها را بدرقه سلامی می‌کنیم که پیامبر(ص) بر تو فرستاد. سلام ما را نیز پذیرا باش!

:Gol: السلام عليک يا محمد بن علي، ايها الامام الباقر يابن رسول الله :Gol:

زيارت صوتي امام باقر(ع)

التماس دعا:Gol:

پخش آنلاين در پيوست

پنجمین عشق



پنجمین عشق، پلک به تابیدن می گشاید، هفتمین ستاره معصوم می درخشد.

ستاره ای آغاز می شود که از هر دوسو، نسلش به آخرین خورشید پیامبران می رسد. آمده است تا کوچه های تنگ ظلمت را در پرتو بی کران مهربانی و دانایی اش روشن کند.

آمده است تا شب های مدینه بی چراغ نماند.

خورشید است و ناگزیر از تابیدن. چگونه روشن نکند کوچه های تاریک ذهن جماعتی را که در شهر جدش، به نام اسلام، به سوی تاریکی می شتابند؟!

امروز آمده است تا چونان خورشید، تا ابد بر ما بتابد.

عباس محمدی

چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟
در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدين لقب مى‏خواندند زيرا علوم را مى‏شكافت و باز مى‏كرد. در صحاح آمده است: «تبقر، يعنى توسع در علم‏». و در قاموس گفته شده است: محمد بن على بن حسين را باقر مى‏خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نيز ذكر شده است: آن حضرت را باقر مى‏خواندند چرا كه علم را مى‏شكافت و به اصل آن پى مى‏برد و فروع علم را از آن استنباط مى‏كرد و دامنه علوم را مى‏شكافت و وسعت مى‏داد. ابن حجر در صواعق مى‏نويسد: «او را باقر مى‏خواندند و اين كلمه از«بقر الارض‏»اخذ شده است، يعنى آنكه زمين را مى‏شكافد و مكنونات آن را آشكار مى‏كند. زيرا او نيز گنجينه‏هاى نهانى معارف و حقايق احكام و حكمتها و لطايف را كه جز از ديد كوته نظران و ناپاكان پنهان نبود، آشكار مى‏كرد. »از اين رو درباره وى گفته مى‏شد كه آن حضرت شكافنده علم و جامع آن و نيز آشكار كننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذكرة الخواص نيز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجده‏هاى فراوان، پيشانى‏اش شكاف برداشته بود. برخى هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مى‏خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مى‏پردازد.
شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مى‏گفتند؟گفت: «چون علم را مى‏شكافت و اسرار آن را آشكار مى‏كرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته‏اند براى هيچ يك از فرزندان حسن و حسين (علیه السلام) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براى امام باقر (علیه السلام). محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سى هزار حديث پرسش كردم.
جابر جعفى گويد:«ابو جعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد». و محمد بن مسلم گويد: « هر مسئله كه در نظرم دشوار مى‏نمود از ابو جعفر(علیه السلام) مى‏پرسيدم‏ تا جائيكه سى هزار حديث ازو سؤال كردم.» (مراة الجنان)

طبق نقل مورّخين از بين اصحاب آن حضرت كه از محضر علميش استفاده مى كردند در حدود 500 نفر به مقامهاى عظيم علمى نائل شدند و همينها بودند كه مكتب علمى اسلام را با تأ ليفات و تصنيفات خود در فقه ، حديث ، تفسير و ديگر شئون علمى ، رونق و شكوه دادند. زراره ، ابوبصير اسدى ، حمران بن اعين ، محمّد بن مسلم ، محمّد بن مروان ، اسماعيل بن فضل هاشمى ، ابوبصير و بسيارى ديگر، از جمله شخصيتهاى بارزى هستند كه از محضر امام عليه السلام استفاده كرده و در شئون علمى شهرتى جهانى و جاويد كسب كرده اند.

كثيرالذكر
1- ابن قداح از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: پدرم (امام باقر) كثيرالذكر بود، خدا را بسيار ياد مى‏كرد، من در خدمت او راه مى‏رفتم مى‏ديدم كه خدا را ذكر مى‏كند. با او به طعام خوردن مى‏نشستم، مى‏ديدم كه زبانش به ذكر خدا گوياست. با مردم سخن مى‏گفت و اين كار او را از ذكر خدا مشغول نمى‏كرد.
من مرتب مى‏ديدم كه زبانش به سقف دهانش چسبيده و مى‏گويد: «لااله‏الاالله» او در خانه، ما راجمع مى‏كرد و مى‏فرمود تا طلوع خورشيد خدا را ذكر كنيم، هر كه قراءت قرآن مى‏توانست امر به قراءت قرآن مى‏كرد و هر كه ت امر به نمى‏توانست امر به ذكر خدا مى‏فرمود. (اصول كافى: ج 2 ص 449 ضمن حديث).

موضوع قفل شده است