وحي در زرتشت

تب‌های اولیه

279 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وحي در زرتشت

به نام خداي بزرگ و مهربان. با يكي از موبدان زرتشتي به نام جناب آقاي موبد يار مهران غيبي بحثي پيش آمده است مبني بر اينكه اهورا مزدا به واسطه ي وحي با زرتشت سخن ميگفته است. بنده هر چقدر در كتابهاي زرتشتيان عزيز كنكاش كردم چيزي از وحي در آن نيافتم. ميخواستم بدانم كه آيا اين ادعاي آقاي موبد يار مهران غيبي محترم درست است يا خير. التماس دعا

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار نوشتار زیر یک تحقیق مختصر است که توسط یکیاز دوستان در این باب انجام شده و در دسترس شما قرار میگیرید که شاید اشاره یمختصری بر پاسخ ضمنی به شما باشد .

دین زرتشت(مجوس) از ادیان الهی است ؟ (1)

از دیر زمان تا کنون بین دین شناسان اختلاف وجود داشته که آیا دین زرتشت آیین توحیدی است، مبتنی بر ثنویت و دوگانگی است؟ اکنون هم نظریه مسلمی در این باره وجود ندارد؛ زیرا در «أوستا» شواهدی بر هر کدام یافت می شود.و اگر مقصود از مجوس که در قرآن (حج آیه 17) و روایات اسلامی ذکر شده زرتشتیان باشد آنها دارای کتاب آسمانی بوده که در اثر سلطه اسکندر به ایران از بین رفته است. طبق نظر مشهور مفسران و نویسندگان ملل نحل مقصود از «مجوس» در قرآن همان زرتشتیان است.زرتشت مصلح بزرگ ایرانی که بیش از هزار سال قبل از میلاد ادعای نبوت کرد و با مبارزه علیه خرافات آیین مغان و اعتقادات شرک آمیز چند خدایی، ایرانیان را به سوی خدای هستی (اهورا مزدا) دعوت کرد. زرتشت پس از یک دوره ریاضت و انزوا سه اصل بزرگ را به عنوان شعار خویش به جامعه اش ارائه کرد: پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک. وی پیش از داریوش هخامنشی ظهور کرد و آیینش را گسترش داد. دین زرتشت حدود هزار سال بر ایران حاکمیت داشت. و با ظهور اسلام ایرانیان از آیین زرتشت دست بر داشتند و به سوی دین اسلام روی آوردند.

آغاز سؤال از الهى یا غیر الهى بودن یک آیین در دین اسلام
مراجعه به تاریخ صدر اسلام نشان مى دهد که سؤال از الهى یا غیر الهى بودن یک آیین در بین مسلمانان از زمانى آغاز شد که پیامبر اکرم (ص) بعد از تثبیت پایه هاى حکومت اسلامى در مدینه و آغاز گسترش مرزهاى این حکومت نوپا، به فرمان الهى، غیر مسلمانان را به دو گروه تقسیم کرد و دو راهکار متفاوت را در ارتباط با آنان در پیش گرفت:
گروه اول مشرکین بودند. اینان به خداوند متعال شرک ورزیده و بت پرستى را پیشه ى خود ساخته بودند. پیامبر(ص)ابتدا این گروه را به دین اسلام دعوت مى کردند، اگر آنان دعوت پیامبر (ص) را نمى پذیرفتند، پیامبر (ص) طبق فرمان الهى با آنان وارد جنگ مى شدند (توبه: 5).
گروه دوم کسانى بودند که در اصطلاح قرآن از آنان به «اهل کتاب» تعبیر مى شود و طبق اعتراف خود آنان، از سوى خداوند براى آنان کتابى نازل شده بود و قرآن کریم نیز نازل شدن کتاب بر آنان را قبول مى کند. بر همین اساس نبى اکرم (ص) با این افراد به گونه ى دیگر برخورد مى کردند؛ یعنى بعد از دعوت این گروه به دین اسلام اگر آنان این دین را نمى پذیرفتند و در ضمن با مسلمانان وارد کارزار نمى شدند، بر اساس فرمان الهى به گرفتن «جزیه» از این گروه اکتفا مى کردند (توبه: 29). همین عملکرد متفاوت با مشرکین و اهل کتاب، این سؤال را مطرح مى ساخت که «اهل کتاب» چه کسانى هستند؟ با مراجعه به آیه 14 سوره حج، که در آن مردم به سه گروه مؤمنین، اهل کتاب و مشرکین تقسیم شده اند، تا اندازه اى پاسخ این سؤال روشن مى شود. خداوند مى فرماید: کسانى که ایمان آوردند و آنان که یهودى شدند و صابئى ها و نصارى و مجوس و کسانى که شرک ورزند، خدا در روز رستاخیز میانشان امتیاز مى نهد و از هم جدایشان مى کند... (حج: 17). طبق مضمون این آیه، یهودى ها، مسیحى ها، صابئین و مجوس ها نه جزو مؤمنین هستند و نه جزو مشرکان، بلکه اهل کتاب محسوب مى شوند و سنت پیامبر(ص) نیز نشان مى دهد که پیامبر (ص) با این چهار گروه، طبق احکام اهل کتاب برخورد مى نمودند و اگر اسلام را نمى پذیرفتند، آنان را به پرداخت «جزیه» محکوم مى کردند. با وجود کتاب هاى تورات و انجیل، همگان اهل کتاب بودن قوم یهود و مسیحیان را به راحتى مى پذیرفتند؛ اما پذیرش این واقعیت در مورد صابئین و به خصوص مجوس، که در امپراطورى ایران ساسانى دین رسمى بود، مشکل مى نمود؛ زیرا ساکنین شبه جزیره ى عربستان، کتاب جاافتاده و معمول در دست مجوسیان عصر خود ندیده بودند و از سوى دیگر آنان را بیش تر به دوگانه پرستى مى شناختند و شاهد چندانى براى اهل کتاب و توحیدى بودن آیین آنان پیدا نمى کردند؛ به همین دلیل این سؤال در میان برخى از مسلمانان و سایر گروه هاى ساکن در شبه جزیره مطرح بود که آیا مجوس دینى آسمانى و الهى است و مجوسیان نیز داراى کتاب آسمانى اند؟ همین امر موجب شد تا عده اى از مشرکین بکوشند تا همانند مجوس، که از دیدگاه آنان دوگانه پرست و مشرک بودند، از امتیاز «جزیه» استفاده کنند؛ پس به حضرت محمد(ص) نامه نوشتند و از آن حضرت خواستند که از آنان نیز جزیه بگیرد و در بت پرستى آزادشان بگذارد. پیامبر اسلام (ص) جواب فرستادند که من از غیر اهل کتاب جزیه قبول نمى کنم. مشرکین در جواب نامه ى آن حضرت نوشتند: تو مى گویى از غیر اهل کتاب جزیه نمى گیرى، در حالى که از مجوس هجر جزیه مى گیرى. پیامبر (ص) پاسخ دادند: مجوس پیامبرى داشتند که او را کشتند و کتابى داشتند که پیامبرشان در پوست دوازده هزار گاو نوشته و آورده بود که آن را سوزاندند. بعد از وفات پیامبر(ص) برخى از اطرافیان خلفا نمى توانستند باور کنند که مجوسیان جزو اهل کتاب اند؛ لذا سعى مى کردند آنان را از زمره ى اهل کتاب خارج کنند؛ لکن در نهایت، خلفا نیز با مجوس همان رفتار پیامبر (ص) را ادامه دادند و به اخذ جزیه از مجوسیانى که اسلام را نمى پذیرفتند، اکتفا کردند.

................................................................................. حق یارتان :roz:........................................................................................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

ادامه ی مطلب را اینجا دنبال میکنیم

دیدگاه مفسران شیعه
برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بوده‎اند. لکن در جای دیگر احتیاط می‎کند و می‎فرماید: روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمه‎اش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد... لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلا در دست مجوسیان است نامش در قرآن نیامده... و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر "مجوس" را اهل کتاب دانسته‎اند. همچنین علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه «انما انت منذر و لکل قوم هاد» (رعد/ ?) می نویسند: «از این آیه شریفه بر می آید که زمین هیچ وقت از هدایتگری که مردم را به سوی حق هدایت کند خالی نمی شود. یا باید پیغمبری باشد و یا هادی دیگری که به امر خدا هدایت کند». نسبت پیامبر به هادی را نسبت علت محدثه به علت مبقیه دانسته اند؛ یعنی پیامبر، شریعت را می آورد و هادی، نگهدارنده و پیش برنده آن است.
شیخ طوسی در کتاب خلاف می‎نویسد: "المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم... دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم." بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمی‎ماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملا اهل کتاب بوده‎اند. اما این‎که آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیده‎اند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس کرده‎اند زرتشت را قرین آن کرده‎اند و ادعا کرده‎اند که بنیان‎گذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین به این نظریه به دیده شک نگریسته‎اند و حتی منکر این شده‎اند که پیامبر مجوسیان " زرتشت" بوده است بلکه اولا زردشتیان فرقه‎ای کوچک از مجوسیان بوده است چنانکه برخی گفته‎اند مجوسی‎ها به چهار فرقه تقسیم شده‎اند:
1. کیومرثیه 2. زروانیه 3. مسخیه 4. زردشتیه.
پس زردشت بنیان‎گذار آئین مجوس و پیامبر همه مجوسیان نبوده است.
ثانیا: بر فرض وجود چنین شخصیت تاریخی، او به عنوان یک مصلح و اصلاح‎گری در دین قوم خود که یک سری آئین و مراسم و عقائدی را وارد کرده است می‎باشد. اما چنانکه گفتیم اکثر کارشناسان معتقدند که زردشت پیامبری بوده و دارای کتابی لکن همچون ادیان دیگر دین و آئین آن با گذشت زمان دستخوش تحولات و انحرافاتی و تحریفاتی شده است.

1- استاد مطهرى، مجموعه آثار، «خدمات متقابل اسلام و ایران»، ج 14، ص 157
2- جان بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، ص 450- 458
3- علامه طباطبائی، ترجمه المیزان، ج14/358 و ص 509، ج 4، ص 358
4- مجله تخصصی کلام، سال 8، شماره 31، مقاله «زردشت» و «اوستا»، نوشته داود الهامى
5- عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب در جهان، ص 365 به بعد
6- مجله صباح، شماره 7و8، مقاله زرتشت، نوشته رسول رضوى
7- سایت اندیشه قم، قسمت پرسش و پاسخ، قسمت دین زرتشت

.............................................................................. حق یارتان :roz:........................................................................................

به نام خدا
با سلام
در کتب ادیان (کتابهایی که درباره علم ادیان نگاشته شده اند) در دسته بندی ادیان، آنجا که ادیان وحیانی را معرفی می کند دین زرتشت را جزء ادیان وحیانی برمی شمارند.
برای مثال در آشنایی با ادیان بزرگ نوشته حسین توفیقی،
زرتشتی گری، یهودیت، مسیحیت و اسلام به عنوان ادیان وحیانی معرفی می شوند.*

*. ر.ک: آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها(سمت)و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چ چهارم، تهران، تابستان 1380.

سلام

دوست عزیز « مجوس» یعنی چی ؟؟؟؟؟

کوروش کبیر سالی سه بار برایش وحی نازل میشد؟ اول روز عید باستان ایران ، شب یلدا ، روز یلدا !!!! :Gig:

با سلام مجوس تلفظ عربی واژه مگوس است که همان مغان یا دانشمندان روحانی ایران باستان است. هرودت می نویسد در ایران باستان در عصر مادها شش طایفه وجود داشته که هر کدام گروهی را پرورش می دادند. یکی از آن شش طایفه مغان بودند که کارشان پرورش روحانی بود. در عصر مادها و بخصوص هخامنشی که حکومت ایران تنها حکومت جهانی بود, فرمانروایان مجبور شدند تا از مغان که تنها قشر دانشمند آن زمان بودند در دربار بهره مند شوند و از آن زمان به بعد, تعالیم مغان سرو سامان گرفت. بعدها اسلام تعالیم مغان را به عنوان اینکه ریشه ی وحیانی دارد پذیرفت. تعالیم مغان مخلوطی از تعالیم زردشت, تعالیم جاماسب, تعالیم بین النهرینی بود و بعد از اینکه کوروش بنی اسراییل را از بابل آزاد کرد, بسیاری از آن پیامبران به ایران آمدند و مغان نیز برخی تعالیم را از آنان آموختند زیرا در ایران باستان همیشه توحید قوی تر از شرک بوده است. شما قبر بسیاری از ÷یامبران مانند یوشع نبی, دانیال نبی, حیقوق نبی, قیدار نبی, حزقیال نبی و ... را در ایران می بینید. این ها شاگردانی داشتند که سهروردی به آنان علمای الهی فهلوی می گوید و حکمت آنان را حکمت خسروانی می نامد.

آیا می دانید که تنها پادشاهی که در متون تفسیری ما مسلمانان از او به احترام یاد شده و حتی او را مصداق ذوالقرنین دانسته اند کوروش است؟ حساب کوروش با شاهانی که به راحتی قتل و غارت می کردند جداست. تورات کوروش را مسیح لقب داده است در کتاب اشعیای نبی باب 45 آیه اول. چرا باید حساب او را جدا بدانیم؟ زیرا در قرن ششم قبل از میلاد که هنوز مسیحیت و اسلام ظهور نکرده بودند, دین یهودیت تنها دین آسمانی روی کره زمین بود و کوروش به تنها دین آسمانی خداوند کمک کرد. حتی در تورات آمده است که کوروش می گوید من این کار را به دستور یهوه انجام دادم. یعنی ادعا می شود که کوروش با خدا (شاید از طریق انبیای بنی اسراییل) ارتباط داشته و هرچه خدا می گفته او نیز انجام می داده است. اما افراط در کوروش باوری ما را به جایی نمی رساند زیرا از کوروش اطلاعات زیادی نمانده است.

با تشكر از ساير دوستان عزيز. ولي اين پاسخ من نبود. من تاريخچه زرتشت را مطالعه كرده ام و بحثي در مورد تاريخچه ي آن ندارم. بلكه سئوال من اين است. آن آقاي موبد يار مدعي شده است كه سخنان خدا به واسطه ي وحي به زرتشت رسيده است. بنده هر چقدر كه كنكاش كردم از وحي در كتب زرتشتيان چيزي نيافتم. حالا ميخواهم بدانم كه آيا وحي در زرتشت وجود داشته است؟

دوست عزیز من هم در مورد زرتشت خواندم چیزی از وحی به چشمم نخورد ولی در یک کتاب در مورد کوروش خواندم و در تاپیک قبل نوشتم !

جواب آقا راسل
من از شما سوال می کنم هاشمیون مذهبشون چی بود ؟؟؟؟

به خاطر اینکه این چیزها نگفتم که بعضی نگن اینها فقط خودشون به پیامبر اسلام میچسبونن و احساس غرور می کنن!

حالا یهود هم انسان و آفریده خدا هستن ! و دین شون دین خدایی است !!!! و هم زرتشت !

كسي پيدا نشد جواب من رو بده؟

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از شما دوست عزیز
اگر بپذیریم که دین زرتشت دارای پیامبر و کتاب آسمانی بوده، آن وقت وحی شدن به این پیامبر صاحب کتاب از جانب خداوند متعال امری مسلم است. اما پیامبر بودن ایشان و وجود کتاب آسمانی او مورد تردید است. مرحوم علامه طباطبایی ره در کتاب شریف المیزان می نویسد:« چيزى كه هست تاريخ حيات زرتشت و زمان ظهور او بسيار مبهم است، به طورى كه مى‏توان گفت به كلى منقطع است. اين قوم كتاب مقدس خود را در داستان استيلاى اسكندر بر ايران به كلى از دست دادند، و حتى يك نسخه از آن نماند، تا آنكه در زمان ملوك ساسانى مجددا به رشته تحرير در آمد، و به همين جهت ممكن نيست بر واقعيت مذهب ايشان وقوف يافت.»‏

بنابراین همانگونه که وجود پیامبر و کتاب آسمانی در دین زرتشت محل تردید است، مورد سوال شما نیز قابل اثبات نمی باشد.
تشکر:Gol:

jomhoori;74529 نوشت:
به نام خداي بزرگ و مهربان. با يكي از موبدان زرتشتي به نام جناب آقاي موبد يار مهران غيبي بحثي پيش آمده است مبني بر اينكه اهورا مزدا به واسطه ي وحي با زرتشت سخن ميگفته است. بنده هر چقدر در كتابهاي زرتشتيان عزيز كنكاش كردم چيزي از وحي در آن نيافتم. ميخواستم بدانم كه آيا اين ادعاي آقاي موبد يار مهران غيبي محترم درست است يا خير. التماس دعا

امروزه زردشتیان از میان بخش های مختلف اوستا فقط گاهان (گاثاها) را سروده ی زردشت می دانند و اگر شما این بخش از گاهان را بخوانید می بینید که گفتگو فقط یک طرفه است و فقط زردش است که سخن می گوید و از اهورامزدا مسالت می کند و پاسخی از اهورامزدا داده نمی شود.

پس در زرتشت چيزي به نام وحي وجود ندارد. با تشكر از ساير دوستان. جمهوري

سلام بر تمامی دوستان

نقل قول:
پس در زرتشت چيزي به نام وحي وجود ندارد. با تشكر از ساير دوستان. جمهوري
عجب! این همه بحث سر موضوعی به این سادگی!؟؟

وحی در دین زرتشت بوده اما امروزه به سبب تغییرات گسترده ای که بر دین زرتشت توسط استعمارگران و جاعلان به وجود آمده آن را نفی میکنند.برای مثال در افسانه ای آمده که زرتشت در کوهی شرابی به نام شراب مست کننده هوم میخورد و به وسیله آن به وحی و حقایق دست پیدا میکند.(حالتی مکاسفات مانند)
در واقع در ادیان مختلفی چون اسلام و مسیحیت و ... اعتقاد به وحی وجود داشته اما هیچ کدام معتقد به عین کلام خدا بودن کتاب آسمانی اشان نیستند جز اسلام.( از لحاظ لفظ)

متاسفانه برخی بی دین که صرفا تعصبات ملی دارند سعی بر این میکنند تا وحی در دین زرتشت را نفی کرده آن را مطابق میل ملحدان تفسیر کنند و آن را نوعی تفکر برتر جلوه دهند نه یک دین! چرا که مدتها با تمسخر وحی و دینداری تلاش میکردند تا اسلام را تخطئه کنند و اینک نمیتوانند برای پیشبرد اهدافشان از همان مواردی که رد میکردند، استفاده کنند لاجرم تعصب خاصی نسبت به عدم وحیانی بودن دین زرتشت باید داشته باشند.

در اوستا که موارد اشاره شده به وحی بسیار است اما چون فعلا بسیاری از زرتشتیان تصمیم به رد همه آن منهای گاتها گرفته اند، از همان موردی را نقل میکنم:

سرود دهم يسنا هات 45 بند 15
اکنون از آنچه اهورامزدا من را گفت،سخن ميگويم ....

(البته ترجمه فوق متعلق به خسرو خزاعی است که دروغ زیاد میبافد و ملحد نیز هست و ترجمه اش به نوآوری و تفاوت با دیگر ترجمه ها معروف شده است )

درباره دين زرتشت , به عقيده برخي از دانشمندان و دين شناسان , اصل دين زرتشت الهي بوده و اوستا نيز كتاب مقدس آن دين است . در تعبير قرآن از آنان به عنوان ((مجوس )) ياد مي شود. قرآن درباره اينكه مجوس از اهل كتاب هستند, تصريح دارد. بنابر اين دين زرتشت از اديان آسماني بوده است ; گر چه به مانند ديگر اديان باستان در طول تاريخ دچار دگرگوني هايي شده است . راجع به اختلاف علماء، درباره آسماني بودن آن نيز بايد گفت اين يك امر طبيعي است زيرا برداشت بعضي از مفسرين از دين مجوس و صابئين (ستاره پرست ها) اين است كه ذكر اين دو گروه در كنار يهود و نصارا و مسلمين در قرآن كريم به معناي اين نيست كه دين اينها هم آسماني باشد بلكه منظور خداوند ذكر نام همه اديان پر رهرو در آن زمان بود. در هر حال ما نظر خود را بيان نموديم و تفصيل مطلب نياز به مطالعه بيشتر دارد كه توصيه مي شود به منابع زير مراجعه نماييد:- زرتشت، جلال الدين آشتياني 2- چهره زرتشت در تاريخ، داود الهامي 3- پارسيان اهل كتابند، مترجم مازندي

دوستان و استادان گرامی
درود
ترازو و سندی که وحی بودن و یا نبودن یک چیز با آن سنجیده میشود، چیست؟
شما مسلمانان چگونه اثبات میکنید که قرآن وحی است؟
همانگونه گاتها را بسنجید ببینید، وحی است یا نه.
من دو ابزار دارم
یک- دانش امروزین با گاتها همخوانی دارد
دو- گاتها و قرآن در اصول با هم همخوانی دارند

موبدیار مهران;99633 نوشت:
دوستان و استادان گرامی
درود
ترازو و سندی که وحی بودن و یا نبودن یک چیز با آن سنجیده میشود، چیست؟
...

با سلام و احترام
به طور اجمال بايد گفت: ادراك منتهي به وحي، از سنخ ادراكهاي بشري و معمولي نيست، بلكه دركي است غير عادي و به وسيله حس مخصوصي كه ويژه پيامبران آسماني است، انجام مي‌گيرد. بشر معمولا بسياري از معلومات خود را از جهان ماده و توسط يكي از حواس ظاهري دريافت مي‌كند، و سپس آنها را به صورت علوم طبيعي و تاريخ و جغرافيا و ... تدوين نموده و منتشر مي‌سازد.
بخش ديگر از معلومات بشر، نتيجه رياضتهاي فكري، و ثمره استدلالهاي عقلي اوست. بشر در پرتو نيروي عقل و خرد، بر يك سلسله حقايق فلسفي و فرمولهاي رياضي كه هرگز وجود مادي و خارجي ندارد، واقف مي‌گردد، و با يك رشته معارف درباره وجود خداوند و صفات و افعال او آشنا مي‌شود. وي مسائلي را در «فلسفه» به نام «امور عامه» و اصول كلي فلسفي مورد بررسي قرار مي‌دهد، و بر وجود يك سلسله قوانين فلسفي استدلال مي‌نمايد كه همگي زاييده فكر و تعقل اوست. بخش سوم از ادراكات بشر، پرتوي از غرائز نفساني و فطرت انساني اوست: درك گرسنگي و تشنگي، ميل به امور جنسي، علاقه به مقام و منصب و ثروت، گرايش به فضايل اخلاقي و سجاياي انساني و ...، همگي ريشه فطري دارند. و پرتوي از تجلي غرايز او به شمار مي‌روند.

برخي از اثار ادبي و هنري انسان، اثر مستقيم ذوق و استعداد خداداد اوست. گروهي بدون سابقه تعليم و تعلم و يا با تعليم و تربيت بسيار مختصر، پديد آرنده عاليترين آثار ارزشمند هنري و ادبي مي‌باشند. آنان لطيفترين نكته‌هاي ادبي و روح انگيزترين مناظر طبيعي و شيرينترين عواطف انساني را در قالب داستان و شعر مي‌ريزند. اما همه اينها، هر چه باشد يك راه طبيعي و بشري است، اگرچه ويژه گروهي خاص مي‌باشد. حتي القائات وجدان مخفي و ناخود‌آگاه يك امر طبيعي و بشري است، و نتيجه رياضتها و ساختهاي قبلي خود شخص مي‌باشد كه ذهن انسان آن را قبلا به وسيله يكي از طرق ياد شده دريافت نموده است. كوتاه سخن اينكه: همه ادراكات انسان عادي، يك سلسله دركهاي بشري و پديده‌هاي طبيعي است كه به وسايل گوناگون عادي به محيط فكر انسان وارد مي‌شوند، در صورتيكه آنچه را كه پيامبران از طريق وحي درك مي‌كنند شبيه به هيچ يك از اين (ادراكات با اختلافاتي كه دارند) نيست، بلكه ادراكي است كاملا غير عادي كه به وسيله حس مخصوصي از آن آگاه مي‌شوند. پيامبران آسماني داراي حس خاص و مرموزي هستند كه، بدون ابزار و اسباب ظاهري، با جهان غيب ارتباط دارند، و پيامهاي الهي را بدون كم و زياد به صورت كلام و دين خدا، و قوانين و دستورات او در اختيار مردم مي‌گذارند و كوچكترين تصرفي در آن نمي‌كنند. گواه روشن بر اين ارتباط و وجود چنين حس، علاوه بر ادعاي صادقانه‌اي كه دارند، و معجزاتي كه بر راستگويي آنها گواهي مي‌دهد، همان آثار و معارف فوق‌العاده وسيع و عميق آنها است كه كاملا از افق فكر و ذهن معاصرين آنان و حتي نسلهاي بعد دور بوده و بدون ارتباط با مبدأ جهان هستي، نمي‌تواند در اختيار بشري محدود (يعني شخص پيامبر) قرار بگيرد.

هادي;99886 نوشت:
برخي از اثار ادبي و هنري انسان، اثر مستقيم ذوق و استعداد خداداد اوست. گروهي بدون سابقه تعليم و تعلم و يا با تعليم و تربيت بسيار مختصر، پديد آرنده عاليترين آثار ارزشمند هنري و ادبي مي‌باشند. آنان لطيفترين نكته‌هاي ادبي و روح انگيزترين مناظر طبيعي و شيرينترين عواطف انساني را در قالب داستان و شعر مي‌ريزند. اما همه اينها، هر چه باشد يك راه طبيعي و بشري است، اگرچه ويژه گروهي خاص مي‌باشد. حتي القائات وجدان مخفي و ناخود‌آگاه يك امر طبيعي و بشري است، و نتيجه رياضتها و ساختهاي قبلي خود شخص مي‌باشد كه ذهن انسان آن را قبلا به وسيله يكي از طرق ياد شده دريافت نموده است. كوتاه سخن اينكه: همه ادراكات انسان عادي، يك سلسله دركهاي بشري و پديده‌هاي طبيعي است كه به وسايل گوناگون عادي به محيط فكر انسان وارد مي‌شوند، در صورتيكه آنچه را كه پيامبران از طريق وحي درك مي‌كنند شبيه به هيچ يك از اين (ادراكات با اختلافاتي كه دارند) نيست، بلكه ادراكي است كاملا غير عادي كه به وسيله حس مخصوصي از آن آگاه مي‌شوند. پيامبران آسماني داراي حس خاص و مرموزي هستند كه، بدون ابزار و اسباب ظاهري، با جهان غيب ارتباط دارند، و پيامهاي الهي را بدون كم و زياد به صورت كلام و دين خدا، و قوانين و دستورات او در اختيار مردم مي‌گذارند و كوچكترين تصرفي در آن نمي‌كنند. گواه روشن بر اين ارتباط و وجود چنين حس، علاوه بر ادعاي صادقانه‌اي كه دارند، و معجزاتي كه بر راستگويي آنها گواهي مي‌دهد، همان آثار و معارف فوق‌العاده وسيع و عميق آنها است كه كاملا از افق فكر و ذهن معاصرين آنان و حتي نسلهاي بعد دور بوده و بدون ارتباط با مبدأ جهان هستي، نمي‌تواند در اختيار بشري محدود (يعني شخص پيامبر) قرار بگيرد.

هادی گرامی
درود
دوستانی از همفکران شما از جمله آقای جمهوری در وحی بودن گاتها شک دارند.
من هم خواستم که ترازویی برای اندازه گیری وحی ارایه شود، تا وحی بودن گاتها را نشان دهم.
اینهایی که نوشته اید، همگی درست هستند ولی این مشکل را پدید می آورند که ترازویی برا سنجیدن وحی ارایه نمیکنند.
به هر روی شما چگونه اثبات میکنید که قرآن وحی است؟

موثق;93137 نوشت:
درباره دين زرتشت , به عقيده برخي از دانشمندان و دين شناسان , اصل دين زرتشت الهي بوده و اوستا نيز كتاب مقدس آن دين است . در تعبير قرآن از آنان به عنوان ((مجوس )) ياد مي شود. قرآن درباره اينكه مجوس از اهل كتاب هستند, تصريح دارد. بنابر اين دين زرتشت از اديان آسماني بوده است ; گر چه به مانند ديگر اديان باستان در طول تاريخ دچار دگرگوني هايي شده است . راجع به اختلاف علماء، درباره آسماني بودن آن نيز بايد گفت اين يك امر طبيعي است زيرا برداشت بعضي از مفسرين از دين مجوس و صابئين (ستاره پرست ها) اين است كه ذكر اين دو گروه در كنار يهود و نصارا و مسلمين در قرآن كريم به معناي اين نيست كه دين اينها هم آسماني باشد بلكه منظور خداوند ذكر نام همه اديان پر رهرو در آن زمان بود. در هر حال ما نظر خود را بيان نموديم و تفصيل مطلب نياز به مطالعه بيشتر دارد كه توصيه مي شود به منابع زير مراجعه نماييد:- زرتشت، جلال الدين آشتياني 2- چهره زرتشت در تاريخ، داود الهامي 3- پارسيان اهل كتابند، مترجم مازندي

موثق گرامی
درود
یکی از نشانه های وحی بودن آن است که دانش مردم زمان به اندازه دانش وحی نیست. از این رو امکان اینکه کسی با بهره گیری از دانش زمانش بتواند راهکاری وحیانی ارایه کند، نیست.
دانش به دست آمده از وحی، با افزایش دانش مردمی، بهتر شناخته و درک میشود.
از این رو اگر دانشی که در گذشته بوده، با گذشت زمان تکامل پیدا نکند، بلکه بهتر شناخته شود، این دانش نمیتواند دانش انسانی باشد و دانشی خدایی است که از راه وحی به پیامبر رسیده است.

موبدیار مهران;99938 نوشت:
به هر روی شما چگونه اثبات میکنید که قرآن وحی است؟

مهران گرامی درود

اول - باید ببینیم قران به چه کسی نازل شده؟

دوم - در چه سالی؟

سوم - به چه قومی؟

چهارم - در چه شرایطی؟:Gol:

بزرگمهر;75742 نوشت:
با سلام مجوس تلفظ عربی واژه مگوس است که همان مغان یا دانشمندان روحانی ایران باستان است. هرودت می نویسد در ایران باستان در عصر مادها شش طایفه وجود داشته که هر کدام گروهی را پرورش می دادند. یکی از آن شش طایفه مغان بودند که کارشان پرورش روحانی بود. در عصر مادها و بخصوص هخامنشی که حکومت ایران تنها حکومت جهانی بود, فرمانروایان مجبور شدند تا از مغان که تنها قشر دانشمند آن زمان بودند در دربار بهره مند شوند و از آن زمان به بعد, تعالیم مغان سرو سامان گرفت. بعدها اسلام تعالیم مغان را به عنوان اینکه ریشه ی وحیانی دارد پذیرفت. تعالیم مغان مخلوطی از تعالیم زردشت, تعالیم جاماسب, تعالیم بین النهرینی بود و بعد از اینکه کوروش بنی اسراییل را از بابل آزاد کرد, بسیاری از آن پیامبران به ایران آمدند و مغان نیز برخی تعالیم را از آنان آموختند زیرا در ایران باستان همیشه توحید قوی تر از شرک بوده است. شما قبر بسیاری از ÷یامبران مانند یوشع نبی, دانیال نبی, حیقوق نبی, قیدار نبی, حزقیال نبی و ... را در ایران می بینید. این ها شاگردانی داشتند که سهروردی به آنان علمای الهی فهلوی می گوید و حکمت آنان را حکمت خسروانی می نامد.

بزرگمهر گرامی
درود
یک نکته را از یاد برده اید. در گاتها به کسانی که اندیشه، گفتار و کردارشان با آموزشهای گاتها همخوان است، مگه و مز مگه نامیده شده اند.
خود بهتر میدانید که واکه (حرف) گ با و (مانند ویشتاسب و گشتاسب) به غ (مانند دموگ و دماغ)، به ج (مانند گم و جم به معنای گامیدن=قدم زدن یا گوهر و جوهر) دگرگون میشود.
از این رو مگه به مغ، موبد و مجوس دگرگون شده است که هر سه واژه یکی هستند.
درست است که مغان ماد هم نام مغ داشتند، ولی دلیل نمیشود که مجوس در قرآن همان مغان ماد باشند.

موبدیار مهران;99944 نوشت:
ولی دلیل نمیشود که مجوس در قرآن همان مغان ماد باشند.

مهران گرامی درود

مغان ماد در 1400پیش زندگی می کردند؟:Gol::Gig:

mkk1369;99947 نوشت:

مهران گرامی درود

مغان ماد در 1400پیش زندگی می کردند؟:gol::gig:


محمد گرامی
درود
تاریخ مادها از 5000 سال پیش آغاز میشود. حال از کی قبیله مغان در آن پدید آمده، نمیدانم. به هر روی هنگامه هخامنشی، این مغان در دربار بودند و کسانی چون داریوش یکم و اردشیر دوم به مبارزه با آنها پرداختند و کسانی چون داریوش سوم بازیچه دست آنها بودند. در زمان ساسانیان هم این مغان ماد در کنار مغان زرتشتی بودند ولی چون به حکومت نزدیکتر بودند، دین حکومتی به مغان ماد گرایش بیشتری داشت.
منظورت از این پرسش چیست؟

mkk1369;99943 نوشت:

مهران گرامی درود

اول - باید ببینیم قران به چه کسی نازل شده؟

دوم - در چه سالی؟

سوم - به چه قومی؟

چهارم - در چه شرایطی؟:gol:


محمد گرامی
درود
اگر اشتباه نکنم میخواهی به همان نتیجه ای برسی که خودم در پاسخ به یکی از استادان نوشته ام.

موبدیار مهران;99962 نوشت:
اگر اشتباه نکنم میخواهی به همان نتیجه ای برسی که خودم در پاسخ به یکی از استادان نوشته ام.

بله اگر منم اشتباه نکنم درست نوشتید:Gol:

موبدیار مهران;99960 نوشت:
منظورت از این پرسش چیست؟

مهران گرامی درود و درود(یکی اش ماله پست قبله)

فکر کنم خودتون با این سوالم متوجه بشوید

ایا مغان های ماد با خواهز یا مادر و یا مادر زن ومادر شوهر و... ازدواج می کردند؟:Gol:

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر

قبل از هر چیز باید وحی را از نظر اسلام تعریف کنیم بعد ببینیم آیا وحی به این اصطلاح در دین زرتشت بوده یا نه؟
وحی عبارت است از القاء کلام و اعلام خاص پنهانی و سریع در موضوع شریعت خاصی از جانب خداوند به پیامبران خود بنابراین برای اینکه ثابت شود کتاب زرتشتیان وحی از جانب خداوند است باید حقانیت چنین کتابی و همچنین پیامبر بودن زرتشت ثابت شود که بنابر بیان علامه طباطبایی که در پست قبلی آورده بودم هر دوی آنها ثابت نیست.
موفق باشید:Gol:


mkk1369;100105 نوشت:

مهران گرامی درود و درود(یکی اش ماله پست قبله)

فکر کنم خودتون با این سوالم متوجه بشوید

ایا مغان های ماد با خواهز یا مادر و یا مادر زن ومادر شوهر و... ازدواج می کردند؟:gol:


محمد گرامی
درود
راستش سند درستی که این ازدواج را نشان بدهد هنوز ارایه نشده است. در داستانی که هردوت نقل کرده است، انجمن موبدان در پاسخ شاه برای ازدواج با خواهرش که برای فرمانروایی بر مصر به آن نیاز داشت، او را سایه شهریاری خدا دانستند و گفتند از این رو مجاز است که برای خودش حکم صادر کند.

ببین محمد گرامی، اگر چنین سنتی در میان مغان ماد بود، خب پس از سه روز هم اندیشی، و با توجه به آمیختگی ماد و پارس در خاندان هخامنشی، به پشتوانه این روش مغان، شاه را مجاز به ازدواج با خواهرش می کردند.
چنانچه این کار در میان مغان ماد انجام میشد، اصلا شاه نیاز به پرسیدن از انجمن موبدان و سه روز هم اندیشی ایشان نبود. به پشتوانه این آیین خودش با خواهرش ازدواج میکرد.

سعید;100241 نوشت:
بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و تشکر

قبل از هر چیز باید وحی را از نظر اسلام تعریف کنیم بعد ببینیم آیا وحی به این اصطلاح در دین زرتشت بوده یا نه؟

وحی عبارت است از القاء کلام و اعلام خاص پنهانی و سریع در موضوع شریعت خاصی از جانب خداوند به پیامبران خود بنابراین برای اینکه ثابت شود کتاب زرتشتیان وحی از جانب خداوند است باید حقانیت چنین کتابی و همچنین پیامبر بودن زرتشت ثابت شود که بنابر بیان علامه طباطبایی که در پست قبلی آورده بودم هر دوی آنها ثابت نیست.

موفق باشید:gol:


سعید گرامی
درود
در عنوانهای دیگری در این آسکدین، بزرگانی از خود شما بر اهل کتاب بودن زرتشتیان در آغاز اسلام تاکید کرده اند. اگر اشتباه نکرده باشم، شهید مطهری هم در کتاب خدمات متقابل ایرانیان و اسلام نیز این را نوشته است.
شما میدانید که واژه هایی چون خدا، نماز، پیامبر، رستاخیز، زرتشتی هستند. اگر دین زرتشتی یک دین توحیدی و اهل کتاب نبود، بکار بردن این واژه ها جایز شمرده نمیشد.
در سوره حج آیه 17 از مجوس در رده یهود و نصارا و جدا از رده مشرک و کافر یاد میشود. این خود گویای آنست که دست کم در قرآن مشرک و کافر دانسته نشده اند.
در گاتها، ارتباط مستقیم خداوند با اشو زرتشت و دریافت دانش کامل از سوی خداوند، همچنین ماموریت برای آموزش دادن این دانش به مردم آنچنان محکم تکرار شده است که من در آن شک ندارم.
به اینها بیافزایید، استدلالی را که در نامه های پیشین کرده بودم.

موبدیار مهران;99938 نوشت:
هادی گرامی
درود
.....
به هر روی شما چگونه اثبات میکنید که قرآن وحی است؟

با سلام و احترام
قرآن براي اثبات وحياني بودن خود از ناحيه قادر متعال اقدام به تحدي كرده و همگان را فراخوانده تا همانند قرآن بياورند. در طول 1400 سال گذشته با وجود اديبان صاحب نام چه در زمان نزول قرآن و چه بعد از آن ميان اعراب ، بشر از آوردن چنين كلامي كه نه نثر است و نه نظم عاجز بوده و همين عدم توانايي براي آوردن مثل قرآن خود ترازي براي وحياني بودن آن است.
به غير از اعجاز ادبي قرآن ، بيان موارد علمي كه بشر پس از قرن ها هم اكنون به آن ها رسيده و قطعا اعراب زمان نزول وحي آن را نمي دانستند همچون حركت كو هها مثل ابر ها، زوج آفريدن همه موجودات حتي جمادات، توسعه و انبساط كهكشانها، انفجار عظيم از گاز در ابتدا خلقت و... دليل بر معجزه بودن و از ناحيه خداوند متعال بودن آن است.
ممكن است بگوييد كسي مثل شعر حافظ را هم نمي آورد. بايد بگوييم بين محال عادي و محال عقلي تفاوت هست كه در جاي خود قابل بحث است، ضمن آنكه چنين اشعاري وجوه اعجاز علمي كه بيان شد را ندارند.

خدا در قرآن كريمش به صراحت به بحث وحي اشاره كرده است. اما در كتب زرتشت چنين چيزي نديدم. موبد جان شما زحمت بكشيد قسمتهايي از گاتها و يسناها كه به صراحت به وحي اشاره دارد را بيان كنيد. ضمناً بحثهاي گروه ايران ميل را بهتر است در همين جا پيگيري كنيم. با تشكر

jomhoori;100373 نوشت:
خدا در قرآن كريمش به صراحت به بحث وحي اشاره كرده است. اما در كتب زرتشت چنين چيزي نديدم. موبد جان شما زحمت بكشيد قسمتهايي از گاتها و يسناها كه به صراحت به وحي اشاره دارد را بيان كنيد. ضمناً بحثهاي گروه ايران ميل را بهتر است در همين جا پيگيري كنيم. با تشكر

جمهوری گرامی
درود
از این نکته که خود شما میگوید که خدا در قرآن گفته است. در اینجا خود قرآن را دلیل برای خود قرآن می آورید. بدون آنکه گواهی (شاهدی) از بیرون از قرآن داشته باشید. من نیز شاهدی بیرون از گاتها ندارم.
دوم- چندین بار دیگر نوشته ام، شور بختانه یا نخوانده اید، یا از عنادی که در شما از رایانامه هایتان سراغ دارم، نادیده گرفته اید.
دانش درون گاتها هم با دانش امروزین و هم با قرآن همخوانی دارد.
این در حالی است که مردم 4000 سال پیش ایران چنین دانشی نداشتند. یا دست کم سندی از آن در دست نیست.
و اما
نمونه از گاتها (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری)
هات 31 بند 2:
چون راه بهتر را برگزیدن کار آسانی نیست، من به عنوان آموزگار/رهبری {این واژه رتو است که در زمان ساسانیان به موبد میگفتند. در شاهنامه رد است} خدای دانا او را شناخته برای هر دو گروه {راستکاران و دروغکاران} آمده ام تا بتوانیم از روی راستی و درستی و پاکی زندگانی کنیم.
بند3:
آن خشنودی را که تو در پرتو فروغ مینوی خود و از راه راستی و درستی به این دو گروه خواهی داد، آن آیینی {دین خدا} که برای فرزانگان است، آن را ای خدای دانا برای آگاهی و روشنایی ما به ما از زبان خود بگو تا ما همه را برای برگزیدن آماده سازیم.

هات 34 بند 12:
ای خداوند خرد، دستور تو چیست و خواست تو چه؟
در باره ستایش توچه و در باره نیایش تو چه؟
فرا گو تا بشنویم و پاداش آیین داران داده شود.
از پرتو راستی به ما راهی بنما که به آزادگی منش نیک برسیم.
بند 13:
خدایا این همان راه منش نیک است که مرا نشان دادی و آن دین سودرسانان (سوشیانتهای) برجسته است و آن این است که کردار نیک تنها از راه راستی به خرسندی می انجامد. و این برای روشن بینان مزدی است که ای خدای دانا بخشاینده آن تویی.

هات 43 بند 11:
ای خدای دانا، هنگامی ترا افزاینده شناختم که منش نیک مرا فرا گرفت و من نخست از سخنان شما آموختم و دانستم آنچه را که تو بهترین گفتی. اگرچه به کار بستن آن در میان مردم دشوار است، من با جان و دل آنرا انجام خواهم داد.
بند 12:
.... خود را بر می انگیزانم تا سروش {برابر با جبرییل دانسته شده} در دلم آید و اصول نیکی را روشن سازد و به هر دو گروه نیک و بد، پاداش رهایی بخش بدهد.
بند16:
پس از مزدا، زرتشت برای خود آن روش اندیشیدن ترا بر میگزیند که افزاینده ترین است. بشود که راستی در زندگانی مادی روح بدمد و آرامش در شهریاری تابان گسترش یابد و برای کارهایی که با منش ینک انجام میگیرند، پاداش داده شود.

در هات 44 بیست بند است که در آن زرتشت به پرسیدن از خدای دانا پرداخته است. پاسخ این پرسشها داده نمیشود. زیرا هر کس با اندیشیدن به این پرسشها و جستجو برای پاسخ آن میتواند به شناخت درست خداوند برسد.
برای نمونه در بند 7:
اینک از تو میپرسم، خدایا، مرا به درستی آگاه ساز
چه کسی آرامش ارجمند را با شهریاری ساخت؟
چه کسی فرزند را برای هر پدر و مادر عزیز می سازد؟
با این پرسشهاست، ای خدای دانا که به خود کمک میکنم تا ترا به دستیاری خرد افزاینده، آفریدگار همه بشناسم.
بند9:
{تکرار جمله نخستین}
چگونه وجدانم {دین= بینش} را پاک سازم تا به آن خداوند دانش رازهای شهریاری را بیاموزد و مانند تو ای خدای دانا با شهریاری والا و راستی و منش نیک در درگاه خدایی بمانم؟

هات 45 بند3:
اینک سخن میدارم از والاترین جنبه زندگی که آن را خدای دانای همه آگاه به من گفت.
برای کسانی از شما که این پیام اندیشه برانگیز {بیدار کننده اندیشه} را آنچنان که من دریافته ام و میگویم، بکار نورزند، پایان زندگی افسوسناک خواهد بود.
بند5:
اینک سخن میدارم از آنچه که افزاینده ترین (خداوند) مرا گفت. سخنی که برا مردم بهترین است. کسانی که سخنان مرا گوش میکنند و به آن ارج میگذارند، به رسایی و جاودانگی میرسند و با کارهایی که از منش نیک بر می آید، خدای دانا را در می یابند.
بند8:
او را با ستایشها و نیایشها خود به سوی خود متوجه میسازم زیرا او را با چشمان دل {دیده بصیرت} دیده ام و با اندیشه و گفتار و کردار نیک و به دستیاری راستی اورا خدای دانا دانسته ام. پس بیاییم او را در خانه سرود بپرستیم.

موبدیار مهران;100439 نوشت:
دون آنکه گواهی (شاهدی) از بیرون از قرآن داشته باشید.

مهران گرامی درود

اشتباه نکنید

اینکه ما شاهدی نداریم

تا اینکه شما قبول ندارید فرق می کند:Gol:

با تشكر از پاسخ شما. بنده با شما عناد ندارم. در گروه ايران ميل هم چندين بار اين را گفتيد و بنده به شما عرض كردم كه دليل وحياني بودن قران اولاً در آيات آن به صراحت قيد شده. ثانياً كساني بوده اند كه به يكباره حافظ كل قرآن شده اند. نمونه ي آن در عصر حاضر هست آدم معروفي هم هست ولي من نامش را الان به ياد ندارم. دليل ديگر اينكه وقتي وحي بر قلب نازنين پيامبر اعظم نازل ميشد حالت ايشان تغيير ميگرديد و اصحاب مي يافتند كه ايشان در حالت عادي نيست. ثالثاً شخص پيامبر خود اذعان داشته است كه به واسطه ي وحي و يكي از فرشتگان مقرب درگاه الهي به نام جبرئيل امين با خدا صحبت ميكرده است. ضمناً چه ادعايي بهتر از خود قران كه به صراحت به اين عمل اشاره دارد.

با سلام و احترام
جناب موبدیار مهران
همانطور که عرض شد ملاک و تراز وحیانی بودن قرآن عدم توانایی بشر از آوردن مثل آن بوده است. و این به آن معنی نیست که کسانی مطالبی نگفته اند ،آری الفیل ما الفیل و ما ادراک الفیل له خرطوم طویل و... که نه تنها از معنای بسیار سطحی تجاوز نکرده است بلکه در همان قالب قرآنی هم نتوانسته معنایی را برساند، یعنی تمام کسانی که مطلبی به نظرشان در این مورد تراوش کرده است اسلوب جدیدی ایجاد نکرده اند ، بلکه اسلوب قرآنی را گرفته اند و خود مبدع قالبی جدید که کسی تا کنون نیاورده باشد نبوده اند ضمن آن که معنایی از کلماتشان بیرون نمی آید.
قرآن کریم با معجزات متعدد ادبی ، علمی و.. راه را بر هرگونه شک و تردید نسبت به غیر الهی بودن آن بسته است.
اما گاتاها که توحیدی ترین قسمت اوستاست، سروده های زرتشت است و می توان همانند آن آورد.

گفتم من خداپرستم نه دین پرست دین پرستی نوعی نژاد پرستی است مثل تمام دیگر گونه های آن
شعار اصلی
پندا رنیک گفتار نیک و کردار نیک است

کلا پیامبران مصلحان اجتماعی بوده ایند نه بیشتر و نه کمتر
ثابت می کنم خواستید
ضمنا اگر کسی کامل تر آن را خواست
یک متن و یک کتاب خودم نوشته ام در اثبات وجود خدا بودن نیاز به فلسفه و سفسطه هشت سال طول کشید
ذره ذره بگذارم نظر بدهید

برای اینکه بدانیم قرآن کلام خداوند است یا نه یک مثال ساده می آورم
این نوشته را بخوانید
آقایان با ادعا اینکه من وحی گرفته ام و کسی نمی گیرد غیر از من حتما نباید وجود خدا را اثبات کرد زیرا خداشناسی به باور است نه به گفتار
کلا این متن را بخوانید
این نوعی نیایش است با خداوند

بسم الله هو الخالق
به نام خدایی که افریننده است

خلق العالم السريع
جهان را به سرعت آفرید

خلق العالم، وتزين مع ضوء
او که افریده و جهان را با روشنایی اراسته است

قبل أن لم يكن ثمة شيء واحد بعد وسوف لن يكون له
هیچ چیز قبل او نبوده است و هیچ کس بعد از او نخواهد بود

لقد كان وسيبقى دائما
او همیشه بوده است و خواهد بود

أنه ينسى كيف أن النار ستحرق نفسها
هر کس فراموش کند که او چگونه است پس در آتش خودش خواهد سوخت

هذا هو علامة للالبصرية
این نشانه ای است برای دیدن

وهذه علامة لرؤية واليقظة
این نشانه ای است برای دیدن و هوشیاری

في بادرة من شأنها أن تكون كشفت اليوم الأخير
نشانه ای که در روز آخر آشکار خواهد شد

العلامة الوحيدة التي سوف يكون واضحا بصیر
نشانه ای که فقط برای افراد بینا آشکار خواهد شد

والذين لا ترى و کان قلوبهم الظلام الجحیم
و آنان که نمی دیدند و قلبهایشان از سیاهی جهنم بود

سوف مسمار مزروع ونحن في عيون
ما در چشمهایشان میخ می کاریم

ولا نسمع أن المقبلة في آذان من الرصاص صب المشحون
و آنان که نمی شنوند در گوشهایشان سرب می ریزند

هل تنكرون أننا
و شما که ما را انکار می کنید

أن تكون على علم بأن الله هو على بينة من معظم أبلغت
آگاه باش که خدا آگاه ترین آگاهان است

تعلم لتكون الخلاص و الابتعاد عن نية الصوم و تجسسوا تفلحوا الاساسه
باشد که رستگاری بیاموزید و از نجاسات دوری کنید

العقوبة التي هي قريبة من البحث الإغاثة
تا از عذابی که نزدیک است رهایی بیابید

صدق الله علی العظیم
راست گفت خدای بزرگ و بلند مرتبه

در مورد ادعای وحی در دین زردتش بعدا می گویم
اصلا برادر موبد چه نیازی دارد برای اثبات حقانیت گفته های خود بر اساس یک دین دیگر دلیل بیاوری
همه ادیان ادعا دارند که تنها دین راستین هستند و بقیه کفرند

همان شعار سه گانه زردتشت برای همه انسانها کافی است
در ادیان مسائل انسانی تری هم است آنها را بجویید

mkk1369;100458 نوشت:
مهران گرامی درود

اشتباه نکنید

اینکه ما شاهدی نداریم

تا اینکه شما قبول ندارید فرق می کند:gol:


محمد گرامی
نیازی به اثبات وحی بودن قرآن ندارم. کاری هم با آن ندارم. تنها میخواستم ابزاری بجویم که بتوانم با آن وحی بودن گاتها را نشان دهم. دیدم که شما ابزاری که چندان کاربردی داشته باشد، ندارید. تازه مرا هم متهم میسازید. باشد این هم با دادگری خداوند در دادگاه خداوند بر سر پل چینوت.

jomhoori;100597 نوشت:
با تشكر از پاسخ شما. بنده با شما عناد ندارم. در گروه ايران ميل هم چندين بار اين را گفتيد و بنده به شما عرض كردم كه دليل وحياني بودن قران اولاً در آيات آن به صراحت قيد شده. ثانياً كساني بوده اند كه به يكباره حافظ كل قرآن شده اند. نمونه ي آن در عصر حاضر هست آدم معروفي هم هست ولي من نامش را الان به ياد ندارم. دليل ديگر اينكه وقتي وحي بر قلب نازنين پيامبر اعظم نازل ميشد حالت ايشان تغيير ميگرديد و اصحاب مي يافتند كه ايشان در حالت عادي نيست. ثالثاً شخص پيامبر خود اذعان داشته است كه به واسطه ي وحي و يكي از فرشتگان مقرب درگاه الهي به نام جبرئيل امين با خدا صحبت ميكرده است. ضمناً چه ادعايي بهتر از خود قران كه به صراحت به اين عمل اشاره دارد.

آقای جمهوری
درود
از کجا میدانید که چنین حالتی بر پیامبر ما اشو زرتشت روی نداده؟
از کجا میدانید، که ایشان با سروش=جبرییل تماس نداشته؟
شما خودتان میگویید که پیامبر ما اینگونه است، کسی جز شما هم این را گفته؟ کسی تماس پیامبر با جبرییل را دیده؟
خب چرا با همین روش به گاتها و پیامبر ما اشو زرتشت نگاه نمیکنید؟
میدانید، یکی از نشانه های عناد همین یک بام و دو هواست. همین مویی است که در ماست ما میبینید و شاخی است که در چشم خود نمیبینید.

هادي;100972 نوشت:
با سلام و احترام
جناب موبدیار مهران
همانطور که عرض شد ملاک و تراز وحیانی بودن قرآن عدم توانایی بشر از آوردن مثل آن بوده است. و این به آن معنی نیست که کسانی مطالبی نگفته اند ،آری الفیل ما الفیل و ما ادراک الفیل له خرطوم طویل و... که نه تنها از معنای بسیار سطحی تجاوز نکرده است بلکه در همان قالب قرآنی هم نتوانسته معنایی را برساند، یعنی تمام کسانی که مطلبی به نظرشان در این مورد تراوش کرده است اسلوب جدیدی ایجاد نکرده اند ، بلکه اسلوب قرآنی را گرفته اند و خود مبدع قالبی جدید که کسی تا کنون نیاورده باشد نبوده اند ضمن آن که معنایی از کلماتشان بیرون نمی آید.
قرآن کریم با معجزات متعدد ادبی ، علمی و.. راه را بر هرگونه شک و تردید نسبت به غیر الهی بودن آن بسته است.
اما گاتاها که توحیدی ترین قسمت اوستاست، سروده های زرتشت است و می توان همانند آن آورد.

هادی گرامی
شما بر پایه چه دانشی این ادعا را دارید که میتوان همانند گاتها آورد؟
شما فراموش نکنید، که اشو زرتشت در دست کم 4000 سال پیش چیزی را گفته که امروزه دانش هم تایید میکند، قرآن هم تاییدش میکند.
شما دانش زبان شناسی اوستایی دارید که بتوانید مجعزه ادبی گاتها را شناسایی کنید؟
میدانید، چارلز دیکنز، کتابی نیمه تمام دارد. در یک مسابقه ادبی از نویسندگان خواستند که آن را به گونه ای تمام کنند که نیمه نخست و نیمه دوم با یکدیگر همخوانی داشته باشد. هیچ کس نتوانست و این مسابقه برنده ای نداشت. چون هر کسی منحصر به فرد است. زیرا اگر دو کس درست مانند هم باشند، یک نفر خواهند بود. دو نفر بودن، نشانه منحصر به فرد بودن هر کس است.
فراموش نکنید که در قرآن دین خدا یک دین یگانه است که برای هر قومی به زبان آن قوم آموزش داده شده است.
یک بخش از زبان نیز فرهنگ است. عربی که نمیدانست طهارت چیست، نیاز به وحی داشت تا بگوید آب را آفریدیم تا طهارت بگیرید. او چون فرهنگ ندارد باید وحی مستقیم باشد تا بپذیرد، نه این که بفهمد.
در ایران چون فرهنگ بسی برتر بود، نیازی نبود که در وحی بگوید طهارت بگیرید. چون ایرانیان نه تنها طهارت داشتند، بلکه میکوشیدند که خود آب نیز آلوده نشود. از همین رو آب را برداشته و بیرون از منبع آب شستشو میکردند.
آنها نیازی به وحی مستقیم ندارند، چون حق را در هر جا تشخیص میدادند و تنها به ارایه حق داشتند. خودشان با خردشان حق را میپذیرفتند و نیازی به وحی مستقیم نداشتند. از این روز اشو زرتشت، آموزش خداوند را خردمندانه برایشان آموزش داده است. پس این که گاتها شعری سروده اشو زرتشت است، نشانه آن نیست که از دانش خدایی نیست. اشو زرتشت، آموزگاری است که در دانشگاه خداوند به تکامل دانشی رسیده، آنگاه این دانش را به مردم با زبان مردم آموزش داده است.

jomhoori;100373 نوشت:
خدا در قرآن كريمش به صراحت به بحث وحي اشاره كرده است. اما در كتب زرتشت چنين چيزي نديدم. موبد جان شما زحمت بكشيد قسمتهايي از گاتها و يسناها كه به صراحت به وحي اشاره دارد را بيان كنيد. ضمناً بحثهاي گروه ايران ميل را بهتر است در همين جا پيگيري كنيم. با تشكر

آقای جمهوری
درود
شما یسنا را خوانده اید، یشتها را چگونه؟
آیا جمله هایی چون: چنین پرسید زرتشت از اهورمزدا و چنین پاسخ داد اهورامزدا، ندیده اید؟ یعنی چه که میگوید صراحت به وحی را ندیدید؟
در گاتها واژه و مفهوم سروش را که برابر ایرانی جبرییل است را ندیدید؟

;101069 نوشت:
گفتم من خداپرستم نه دین پرست دین پرستی نوعی نژاد پرستی است مثل تمام دیگر گونه های آن
شعار اصلی
پندا رنیک گفتار نیک و کردار نیک است

در مورد ادعای وحی در دین زردتش بعدا می گویم
اصلا برادر موبد چه نیازی دارد برای اثبات حقانیت گفته های خود بر اساس یک دین دیگر دلیل بیاوری
همه ادیان ادعا دارند که تنها دین راستین هستند و بقیه کفرند

همان شعار سه گانه زردتشت برای همه انسانها کافی است
در ادیان مسائل انسانی تری هم است آنها را بجویید


نارویی گرامی
درود
شادروان امام خمینی، در سخنرای ای ک ده ها بار از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است، سخن شما را با واژه هایی دیگر گفته است.
به هر روی این دین نیست که ادعای برتری دارد، این دکانداران دینی هستند که برای به دست آوردن ثروت و قدرت بیشتر، دکان خودشان را بهتر از دکان دیگران میبینند.
یک نمونه:
خداوند در اوستا دانا بر همه چیز، توانا بر همه چیز، صاحب همه چیز، فریب ندهنده، فریب نخورنده، آماردار و .... است. در همین اوستا از محاسبه کردار (اعمال) با ترازو و دقت میکرومتری در شناخت درست از نادرست با چهار داور: رشن، اشتاد، سروش و مهر است.
خب با چنین خدایی و چنین دادگاهی میشود از کردار گریخت؟ میشود از بهشت و دوزخ گریخت؟ آشکار است که نه.
دکانداری کجاست؟
آنجا که موبد، میگوید: اوستا بخوانید تا روان آمرزیده شود. اگر یک واو اشتباه خواندید، دعا بی تاثیر است، شما که نمیدانید، پول بدهید من بخوانم.
از خودمان گفتم تا به دیگران بر نخورد. ولی شما درست همین نکته را در میان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان نمبینید؟ من که بسیار دیده ام.
مگر خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر نیست؟ مگر دل مومن خانه خدا نیست؟ خب کنار این رگ گردن و این دل مومن میتوان گاوصندوق و ضریح و ... گذاشت که مردم بیایند و پول توی آن بریزند؟

موبدیار مهران;101349 نوشت:
مگر خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر نیست؟ مگر دل مومن خانه خدا نیست؟ خب کنار این رگ گردن و این دل مومن میتوان گاوصندوق و ضریح و ... گذاشت که مردم بیایند و پول توی آن بریزند؟

دل مومن
خدا در قران
مردم را دو دسته قرار داده
یکی اهل کتاب
یکی اسلام

mkk1369;101395 نوشت:

دل مومن
خدا در قران
مردم را دو دسته قرار داده
یکی اهل کتاب
یکی اسلام

محمد گرامی
درود
این سخن شما چه ربطی به ادعای من دارم.
اگر قرآن را درست بخوانید، شماری از پیامبران از جمله مسیح (ص) هم مسلمان دانسته شده اند.
در سوره عنکبوت آیه 46 هم میفرماید
{در باره اهل کتاب} الهنا و الهکم واحدا و نحن مسلمون.

موبد جان سلام. شما در گروه ايران كه ميل ميكرديد در باب توسل گفتيد كه چون خود قران به بحث توسل اشاره اي نكرده است نميشود توسل را به اهل بيت پيامبر قبول كرد. اگر چه در چند آيه به بحث توسل به صورت كلي اشاره كرده است. بحث بر سر توسل نيست. بحث بر سر اين است كه شما يكجايي ميگوييد چون در قران به صراحت بيان نشده است نميشود قبول كرد و در جايي كه قران به صراحت به آن اشاره كرده است را ميگوييد قبول نميكنم چون خود قران نميتواند دليلي بر مدعاي خويش باشد. اين ميشود يك دندگي و عناد و يك بام و دو هوا و هر چه كه خود شما به ما چسبانده ايد.
بحث را به گونه اي ديگر پيش ميبرم. اولاً وحي يعني چه؟ كلام وحي به چه كلامي گفته ميشود؟ اقسام وحي به چند دسته تقسيم ميشود؟ بنده با چند نفر از عزيزان زرتشتي مباحثه و مناظره كرده ام. عموم آنها اصلاً چيزي به نام وحي را قبول ندارند. يك نفر از آنها كه موبد بود ميگفت اصلاً اين وحي كه شما ميگوييد يعني چه؟!!!!!!!!!!!!!! :Gig:
موبد يار غيبي عزيز خواهشاً نگو كه اينها زرتشتي نيستند؟ نگو كه حرف اينها را قبول نداري؟ بنده در يكي از آتش كده هاي يزد با دوستان و هموطنان زرتشتي احكام شما را يك به يك صحبت كرده ام. ولي شما در بسياري از مواقع آنرا كتمان كرده ايد و بعد آنها را توجيه كرده ايد. به هر حال در اسناد شما چيزي به نام وحي وجود ندارد. و هر چه كه هست زاييده فكر و انديشه و تعقل شما در باب دين زرتشت است. اگر چه قصد توهين به زرتشت و زرتشتيان دوست داشتني نيست بحث اين است كه ادعاهاي زرتشتيان موهوم است و غير قابل قبول. خوش باشيد

موبدیار مهران;101333 نوشت:
هادی گرامی
... عربی که نمیدانست طهارت چیست، نیاز به وحی داشت تا بگوید آب را آفریدیم تا طهارت بگیرید. او چون فرهنگ ندارد باید وحی مستقیم باشد تا بپذیرد، نه این که بفهمد.
در ایران چون فرهنگ بسی برتر بود، نیازی نبود که در وحی بگوید طهارت بگیرید. ...
آنها نیازی به وحی مستقیم ندارند، چون حق را در هر جا تشخیص میدادند و تنها به ارایه حق داشتند. خودشان با خردشان حق را میپذیرفتند و نیازی به وحی مستقیم نداشتند. از این روز اشو زرتشت، آموزش خداوند را خردمندانه برایشان آموزش داده است. پس این که گاتها شعری سروده اشو زرتشت است، نشانه آن نیست که از دانش خدایی نیست. اشو زرتشت، آموزگاری است که در دانشگاه خداوند به تکامل دانشی رسیده، آنگاه این دانش را به مردم با زبان مردم آموزش داده است.

جناب موبد مهران عزيز
با سلام و احترام
كسي نگفت كه تمام مطالبی که در گاتا ها هست غير الهي است، اتفاقا توحيدي ترين قسمت اوستا بخش هایی از گاتاهاست. آن چه گفته شد اين است كه اين الفاظ در گا تا ها ساخته ذهن بشري است و خود الفاظ نيز از ناحيه خداوند نيست اگر چه مفاهيم بعضا عميقي وجود دارد. ولي قرآن كريم نه تنها مفاهيم بلكه الفاظش هم از ناحيه باري تعالي است و تحدي در اينجا همه جانبه است هم در ارائه اسلوب هاي ادبي و هم مفاهيمي كه در اين قالب ها ريخته مي شود.
اينكه نياز به وحي مستلزم جاهليت قومي باشد كه مي فرماييد؛ قطعا خداوند از با ب هدايت خود و حكمت خود و جهل بندگان ارسال رسل كرده و وحي را برايشان فرو فرستاده اما اينكه ايران فرهنگ غنيي داشته كه نياز به وحي نبوده قابل اثبات نيست، بلكه برعكس آن نيز صادق بوده است.چرا بايد يك سري حقايق تاريخي را ناديده گرفت، آيا فرهنگ درباري ساساني نبود كه كمر طبقه دهقانان و محرومين را شكسته بود تا جايي كه حتي اجازه تعليم و تعلم به آنان داده نمي شد، اين چه فرهنگ والايي بود كه تنها در دست طبقه اشراف و موبدان تعريف مي شد!؟
پس اين ظلم ها كه نتيجه جهل هاست در ايران آن دوران نيز بوده است ، و خداي متعال با فرستادن آخرين نبي خود و القا وحي بر وي بر همه انسان ها در هر مكاني منت گذاشت و آنان را به صراط حق دعوت نمود.

موبدیار مهران;101414 نوشت:
اگر قرآن را درست بخوانید، شماری از پیامبران از جمله مسیح (ص) هم مسلمان دانسته شده اند. در سوره عنکبوت آیه 46 هم میفرماید


حضرت مسیح الان زنده اند

و از کجا معلوم ایشان بعد از ظهور اسلام مسلمان نشده باشند؟

:Gig:

mkk1369;101395 نوشت:

دل مومن
خدا در قران
مردم را دو دسته قرار داده
یکی اهل کتاب
یکی اسلام

محمد گرامی
درود
درد رد سخن شما آیه 46 سوره عنکبوت را سند می آورم.

هادي;101587 نوشت:
جناب موبد مهران عزيز
با سلام و احترام
كسي نگفت كه تمام مطالبی که در گاتا ها هست غير الهي است، اتفاقا توحيدي ترين قسمت اوستا بخش هایی از گاتاهاست. آن چه گفته شد اين است كه اين الفاظ در گا تا ها ساخته ذهن بشري است و خود الفاظ نيز از ناحيه خداوند نيست اگر چه مفاهيم بعضا عميقي وجود دارد. ولي قرآن كريم نه تنها مفاهيم بلكه الفاظش هم از ناحيه باري تعالي است و تحدي در اينجا همه جانبه است هم در ارائه اسلوب هاي ادبي و هم مفاهيمي كه در اين قالب ها ريخته مي شود.
اينكه نياز به وحي مستلزم جاهليت قومي باشد كه مي فرماييد؛ قطعا خداوند از با ب هدايت خود و حكمت خود و جهل بندگان ارسال رسل كرده و وحي را برايشان فرو فرستاده اما اينكه ايران فرهنگ غنيي داشته كه نياز به وحي نبوده قابل اثبات نيست، بلكه برعكس آن نيز صادق بوده است.چرا بايد يك سري حقايق تاريخي را ناديده گرفت، آيا فرهنگ درباري ساساني نبود كه كمر طبقه دهقانان و محرومين را شكسته بود تا جايي كه حتي اجازه تعليم و تعلم به آنان داده نمي شد، اين چه فرهنگ والايي بود كه تنها در دست طبقه اشراف و موبدان تعريف مي شد!؟
پس اين ظلم ها كه نتيجه جهل هاست در ايران آن دوران نيز بوده است ، و خداي متعال با فرستادن آخرين نبي خود و القا وحي بر وي بر همه انسان ها در هر مكاني منت گذاشت و آنان را به صراط حق دعوت نمود.

هادی گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... آن چه گفته شد اين است كه اين الفاظ در گا تا ها ساخته ذهن بشري است و خود الفاظ نيز از ناحيه خداوند نيست اگر چه مفاهيم بعضا عميقي وجود دارد. ولي قرآن كريم نه تنها مفاهيم بلكه الفاظش هم از ناحيه باري تعالي است و تحدي در اينجا همه جانبه است ..."
پاسخ
شما با چه سندی چنین میگویید، شما چگونه از خواست خداوند آگاهید و چگونه دریافتید که خداوند از زرتشت چنین نخواسته است.
شما در وحی بودن قرآن خود قرآن را سند آوردید. خب گاتها هم خودش سند خودش. آیا شما گاتها را نه آنگونه که قرآن را بررسی کرده اید، بلکه نیمی از آن اندازه را، تا کنون بررسی کرده اید؟ چیزی که در آن با خرد، دانش امروزین و با قرآن هم خوانی نداشته باشد، یافته اید؟ در دست کم 4000 سال پیش کدام دانشمندی بوده که بتواند چنین دانشی را ارایه کند؟

2-:"... اينكه نياز به وحي مستلزم جاهليت قومي باشد كه مي فرماييد؛ قطعا خداوند از باب هدايت خود و حكمت خود و جهل بندگان ارسال رسل كرده و وحي را برايشان فرو فرستاده ..."
پاسخ
در خود قرآن می فرماید که نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش...
شما در اثبات برتری خودتان بر ما از این استدلال بهره بردید که دین هر پیامبر به اندازه درک و فهم مردم زمانش است. شما استدلال کردید که بشر چند هزار سال پیش درک و فهم کمتری داشته، پس خداوند دین ناقصتری بر ایشان فرستاده و .... داستان چو 100 آمد 90 هم پیش ماست که یادتان هست؟

3-:"... آيا فرهنگ درباري ساساني نبود كه كمر طبقه دهقانان و محرومين را شكسته بود تا جايي كه حتي اجازه تعليم و تعلم به آنان داده نمي شد، اين چه فرهنگ والايي بود كه تنها در دست طبقه اشراف و موبدان تعريف مي شد!؟
پس اين ظلم ها كه نتيجه جهل هاست در ايران آن دوران نيز بوده است ، و خداي متعال با فرستادن آخرين نبي خود و القا وحي بر وي بر همه انسان ها در هر مكاني منت گذاشت و آنان را به صراط حق دعوت نمود..."
پاسخ
استاد گرامی: یکم- اگر با استدلال شما بخواهیم پیش برویم، باید اسلام را هم با طالبان و وهابیون و اکثریت مسلمانان که سنی هستند و خادم الحرمین آل سعود و .... بسنجیم. این درست است؟ با استدلال شما امروز نیز نیاز به پیامبر تازه ای داریم که برای نمونه بهاییت ادعای آن را دارد؟ البته مهر بابا نیز چنین ادعایی کرده است. تازگی ها با یک روش تازه به نام اکنکار برخورد کرده ام که آن هم چنین ادعایی دارد.

دوم- من نمیخواهم از شاهان ساسانی دفاع کنم، ولی این چیزی هم که شما نوشته اید درست نیست.
دبیری برای مردم عام ممنوع بوده است. درست. ولی دبیری به معنای سواد و دانش و ... نیست. دبیری همانگونه که امروزه هم بکار میرود، مانند دبیر همایش، یا دفتر امور ...، به معنای مدیریت تراز بالا بوده است.
در زمان ساسانیان سواد آموزی و دانش اندوزی خویشکاری (وظیفه) بایسته دینی برای هر زرتشتی چه اشراف و چه دهقان و ... بود. به اینکار فرهنگ میگفتند. به جایی که فرهنگ آموزش داده میشد، ایرپتستان میگفتند. ایر= آزادگی+ پت= نگهبانی+ ایستان= پسوند نام مکان. از این روی ایرپتستان میشود جایگاه پاسداری و نگهبانی از آزادگی. این آزادگی در آن زمان که به عربی برگردانده (ترجمه) شد، شد تحریر.

من به سهم خودم از پیامبر اسلام (ص) سپاس دارم، ولی این بدان معنا نیست که دین زرتشی 90 باشد و دین اسلام شما 100.

jomhoori;101500 نوشت:
موبد جان سلام. شما در گروه ايران كه ميل ميكرديد در باب توسل گفتيد كه چون خود قران به بحث توسل اشاره اي نكرده است نميشود توسل را به اهل بيت پيامبر قبول كرد. اگر چه در چند آيه به بحث توسل به صورت كلي اشاره كرده است. بحث بر سر توسل نيست. بحث بر سر اين است كه شما يكجايي ميگوييد چون در قران به صراحت بيان نشده است نميشود قبول كرد و در جايي كه قران به صراحت به آن اشاره كرده است را ميگوييد قبول نميكنم چون خود قران نميتواند دليلي بر مدعاي خويش باشد. اين ميشود يك دندگي و عناد و يك بام و دو هوا و هر چه كه خود شما به ما چسبانده ايد.
بحث را به گونه اي ديگر پيش ميبرم. اولاً وحي يعني چه؟ كلام وحي به چه كلامي گفته ميشود؟ اقسام وحي به چند دسته تقسيم ميشود؟ بنده با چند نفر از عزيزان زرتشتي مباحثه و مناظره كرده ام. عموم آنها اصلاً چيزي به نام وحي را قبول ندارند. يك نفر از آنها كه موبد بود ميگفت اصلاً اين وحي كه شما ميگوييد يعني چه؟!!!!!!!!!!!!!! :Gig:
موبد يار غيبي عزيز خواهشاً نگو كه اينها زرتشتي نيستند؟ نگو كه حرف اينها را قبول نداري؟ بنده در يكي از آتش كده هاي يزد با دوستان و هموطنان زرتشتي احكام شما را يك به يك صحبت كرده ام. ولي شما در بسياري از مواقع آنرا كتمان كرده ايد و بعد آنها را توجيه كرده ايد. به هر حال در اسناد شما چيزي به نام وحي وجود ندارد. و هر چه كه هست زاييده فكر و انديشه و تعقل شما در باب دين زرتشت است. اگر چه قصد توهين به زرتشت و زرتشتيان دوست داشتني نيست بحث اين است كه ادعاهاي زرتشتيان موهوم است و غير قابل قبول. خوش باشيد

جمهوری گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:"... در باب توسل گفتيد كه چون خود قران به بحث توسل اشاره اي نكرده است نميشود توسل را به اهل بيت پيامبر قبول كرد. اگر چه در چند آيه به بحث توسل به صورت كلي اشاره كرده است. بحث بر سر توسل نيست. بحث بر سر اين است كه شما يكجايي ميگوييد چون در قران به صراحت بيان نشده است نميشود قبول كرد و در جايي كه قران به صراحت به آن اشاره كرده است را ميگوييد قبول نميكنم چون خود قران نميتواند دليلي بر مدعاي خويش باشد. اين ميشود يك دندگي و عناد و يك بام و دو هوا و هر چه كه خود شما به ما چسبانده ايد. ..."
پاسخ
راستش آقای جمهوری به هیچ روی نمیتوانم بفهمم که چه میخواهید بگویید. در آیه که شما به عنوان سند ارایه کرده اید، نوشته: وسیله بجویید برای تقرب به خدا
خب در کجای این آیه نوشته دوازده امام (ع) چنین وسیله ای هستند؟ در کجای این آیه نوشته که گور ایشان بارگاه مقدس و کبریایی و ملکوتی و ربانی است و فرشتگان در آن رفت و آمد میکنند و هر کس پول در ضریح بیندازد، امام و امامزاده و چاه جمکران نیازش را برآورده میسازد و .......؟
این که من از شما سند قرآنی میخواهم عناد است؟
این که با تفسیر به رای شما مخالفم این عناد است؟
بارها در همان ایران میل و در همین آسکدین نوشته ام که من امامان را تا شناخت درست از قرآن و آموزگاری ایشان باور دارم، ولی با باورهای دیگران مخالفم.


2-:"...
بحث را به گونه اي ديگر پيش ميبرم. اولاً وحي يعني چه؟ كلام وحي به چه كلامي گفته ميشود؟ اقسام وحي به چند دسته تقسيم ميشود؟ بنده با چند نفر از عزيزان زرتشتي مباحثه و مناظره كرده ام. عموم آنها اصلاً چيزي به نام وحي را قبول ندارند. يك نفر از آنها كه موبد بود ميگفت اصلاً اين وحي كه شما ميگوييد يعني چه؟!!!!!!!!!!!!!! :Gig:..."
پاسخ
استاد گرامی
نخست آنکه اگر بخواهیم بر پایه دیدگاه (نظر) کسان (افراد) یک دین را بررسی کنیم، پس برای بررسی اسلام باید دیدگاه سنی ها را بپذیریم چون اکثریت دارند. همچنین باید طالبان و وهابیون را هم در نظر بگیریم. یاد آوری میکنم که برای داوری در باره یک دین، باید آموزه های پیامبر در کتاب آسمانی، سپس نخستین پیروانی که از پیامبر دین آموخته اند و در پایین ترین رده دیدگاه موبدان در کتابهایی که هر چه بیشتر نزد پیروان آن دین پذیرش همگانی دارد.
دوم- آن چیزی که ایشان قبول ندارند، وحی مستقیم بر پیامبر امی را به عنوان تنها روش خداوند برای آموزش به انسان است. باز هم تاکید میکنم بر تنها روش. هیچکدام از زرتشتیان بر این که دانش گاتها دانشی الهی است که زرتشت از خداوند آموخته شک ندارد. اگر هم دارد، از گاتها و از اوستا ناآگاه است و نمیتواند سند باشد.

3-:"...
موبد يار غيبي عزيز خواهشاً نگو كه اينها زرتشتي نيستند؟ نگو كه حرف اينها را قبول نداري؟ بنده در يكي از آتش كده هاي يزد با دوستان و هموطنان زرتشتي احكام شما را يك به يك صحبت كرده ام. ولي شما در بسياري از مواقع آنرا كتمان كرده ايد و بعد آنها را توجيه كرده ايد. به هر حال در اسناد شما چيزي به نام وحي وجود ندارد. و هر چه كه هست زاييده فكر و انديشه و تعقل شما در باب دين زرتشت است. اگر چه قصد توهين به زرتشت و زرتشتيان دوست داشتني نيست بحث اين است كه ادعاهاي زرتشتيان موهوم است و غير قابل قبول. ..."
پاسخ
آنچه که برایتان از گاتها نوشتم، نخواندی؟
در یسنا و یشتها جمله هایی چون: «چنین پرسید زرتشت از اهورامزدا» یا «چنین پاسخ داد اهورامزدا» نخوانده ای؟

موضوع قفل شده است